جمعه, ۱۶ آذر, ۱۴۰۳ / 6 December, 2024
مجله ویستا

تاریخ صد ساله روحانیت


تاریخ صد ساله روحانیت
حوزه‌های علمیهٔ شیعه در طول تاریخ پربار خویش جایگاه علمی و عملی رفیعی كسب نموده و در جای‌جای عرصهٔ تاریخ نقش حیاتی خود را نشان داده است؛ اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران كه به رهبری روحانیون به پیروزی رسید توجه علمای تاریخ و جامعه‌شناسی و سیاست را به شناخت این نهاد دینی و به‌ویژه تحولات یكصدسالهٔ اخیر آن معطوف داشته است. بنابراین بررسی و شناخت حوزه‌های علمیه در ایران معاصر كلید فهم بسیاری از وقایع و رویدادهای تاریخی قرن اخیر است و به‌ویژه در تحلیل تئوریهای انقلاب اسلامی ضروری می‌باشد.
حوزه علمیه ایران مركز اصلی رویارویی و مقابله با شبیخون فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی غرب علیه ایران است. حوزه با یاری علمای همراه و همگام با مردم، مبارزات مردمی را در مقابل نفوذ سیاسی كشورهایی چون انگلستان، روسیه و امریكا رهبری كرد. مواضع ضداستعماری حوزه نه فقط در چارچوب تئوری، بلكه با عمل نیز همراه گردید كه منجر به سرنگونی نظام شاهنشاهی و تشكیل حكومت اسلامی شد.
دو نقطهٔ عطف مهم در تاریخ حوزه‌های علمیهٔ ایران یكی تاسیس حوزه علمیهٔ قم توسط مرحوم آیت‌الله‌العظمی شیخ عبدالكریم حائری(ره) و دیگری ورود مرحوم آیت‌الله‌العظمی سید محمدحسین بروجردی(ره) به قم و مرجعیت عامه ایشان می‌باشد. این دو نقطهٔ عطف، پرورش‌دهندهٔ شرایط برای تحول اساسی در حوزهٔ علمیه توسط حضرت امام خمینی(ره) بود كه همانا بازگرداندن روح سیاست به كالبد روحانیت شیعه بود.
هرچند در یك قرن گذشته روحانیون ایران به دفعات در صحنهٔ سیاسی حضور داشتند و علاوه بر شكست‌دادن استعمار و استبداد در نهضت تنباكو به رهبری میرزای شیرازی(اعلی‌الله مقامه‌الشریف)، بزرگترین تحول سیاسی تاریخ ایران یعنی انقلاب استبداد به مشروطه را رقم زدند و حكومت شورائی را در ایران برپا داشتند؛ اما در سایر موارد اكثر فعالیتهای سیاسی و اجتماعی حوزه معطوف به شخص بود و اشخاصی چون مرحوم شهید مدرّس و مرحوم آیت‌الله كاشانی در مقابل استبداد و استعمار قدعلم می‌كردند كه اكثراً نیز به تبعید و یا شهادت آنها منجر می‌گشت.
تحول حوزه‌های علمیه در عصر امام خمینی(ره) به‌گونه‌ای بود كه تمامی سطوح روحانیت را از مرجعیت گرفته تا مجتهدین و علما و فضلا و طلاب جوان دربرمی‌گرفت و نهاد روحانیت را به‌صورت یك سازمان یكپارچه در مقابل استعمار و استبداد قرار می‌داد. این تحول با موفقیت كامل به پیروزی رسید و حكومت فقها و قوانین فقهی را بر ایران حكمفرما نمود و بساط حكومت غیرمشروع پادشاهی را برای همیشه از ایران برچید.
حوزه در اصطلاح شیعه به معنی مركز علوم دینی یا به عبارت دیگر مركز بررسی و پژوهش در فقه، اصول، حدیث و امور مربوط به تربیت مجتهد و مبلّغ در زمینهٔ شریعت اسلام می‌باشد. مهمترین حوزه‌های علمیه ایران در قم و پس از آن در شهرهای مشهد، تهران، اصفهان و. . . قرار دارد. شایان ذكر است كه حوزه‌های علمیه ایران در طول تاریخ با حوزه‌های نجف، كربلا و سامراء در عراق از رابطهٔ بسیار نزدیكی برخوردار بوده‌اند.
شیعیان از سه طریق با حوزه‌های علمیه در ارتباطند:
۱ـ تقلید: بر هر مسلمانی واجب است كه در امور دینی خویش از یك مجتهد تقلید كند تا اعمال او منطبق با شریعت اسلام باشد. مردم از طریق رساله‌ها كه مجموعه‌ای از احكام فقهی مورد نیاز مقلّد است با مراجع تقلید خود ارتباط برقرار می‌كنند؛
۲ـ پیش‌نمازان مساجد: كسانی كه مردم آنها را به‌عنوان امام جماعت و برای تعلیم اصول دین و حل و فصل مشكلات و مسائل خود انتخاب كرده و هزینه و مخارج آنها را نیز تأمین می‌كنند
۳ـ خطبای منبری: برگزاری مجالس دینی در ایران یك سنت رایج است كه در ماههای رمضان، محرم و صفر، شدت می‌یابد. منبری‌ها معمولاً روحانیون و طلاب علوم دینی هستند
۴ـ كتابها و مجلاتی كه توسط حوزه علمیه منتشر می‌شد.
از زمان هجوم اروپاییان به كشورهای اسلامی، حوزهای علمیه با موضعگیریهای خود، در حفظ و صیانت كشور از نفوذ بیگانگان و سیطرهٔ آنان بر كشور نقش مهمی داشته‌اند، و باعث حفظ هویت و عزّت ملّی شده‌اند. از مهمترین این موضع‌گیریها در پایان قرن نوزدهم جنبش تنباكو بود. این ماجرا مانع از آن شد كه شركتهای اجنبی با سرنوشت كشور بازی كنند. این موضع‌گیریها در قرن بیستم ادامه یافت، تا اینكه با تحول اسلامی بزرگی در ایران همراه شد.
●ایران در اوائل قرن بیستم
اوضاع ایران در آغاز این قرن را می‌توان چنین خلاصه كرد: انحطاط در تمامی زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، نبود یك برنامه صحیح برای شكل‌گیری یك نهضت، نفوذ كشورهای غربی در تمام امور كشور، از جمله جهت‌دهی به حركتهای اصلاح‌طلب همسو با مصالح غرب و یا در صورت سركشی این حركتها، برخورد با آنها.
كتاب سیاحتنامه ابراهیم بیگ، نوشته زین‌العابدین مراغه‌ای، اوضاع ایران قبل از این قرن را با اسلوبی داستانی به تصویر می‌كشد. او داستان مردی ایرانی را حكایت می‌كند كه با مسافرت به مصر مدت پنج سال در كمال اخلاص در آنجا به تجارت مشغول می‌شود. در این مدت همواره عشق به وطن ـ یعنی ایران ـ با او همراه است. این مرد صاحب فرزندی می‌شود به نام ابراهیم. وی فرزندش را یك میهن‌پرست و عاشق وطن می‌پروراند. پدر به هنگام مرگ، به پسر وصیت می‌كند كه عشق خود به ایران را عمق بخشد و از هر آنچه كه باعث پریشانی اوضاع آن می‌شود دوری كند، پسر پس از مرگ پدر، با چنین روحیه‌ای برای زیارت مشهد مقدس به ایران سفر می‌كند و از خرابی كشور در مناطق مختلف چیزهای بسیاری می‌بیند و آنچه را كه دیده، با اسلوبی جذاب و تاثیرگذار توصیف می‌كند.
انتشار این كتاب در میان مردم باعث شد كه آنان همگی به سوی حركت مشروطه سوق داده شوند. تاثیر این كتاب در حركت مشروطه به قدری بود كه آن را با كتاب قراردادهای اجتماعی روسو، و تاثیر آن در انقلاب فرانسه مشابه دانسته‌اند؛ حال آنكه بین حركت مشروطه و انقلاب فرانسه فرق بسیار است. انقلاب فرانسه حركتی كامل و بنیادین و مبتنی بر اصالت فرهنگی اروپا و به دور از تاثیرپذیری از بیگانگان بود. اما حركت مشروطه برگرفته از شیوه سیاسی غرب بود. این حركت بر اصالت خاصی مبتنی نبود و هیچ طرح كاملی برای نهضت خود نداشت و به شدت تحت تاثیر نفوذ روسیه و انگلیس بود و رخدادها و حوادث آن متناسب با منافع این دو قدرت بزرگ جریان می‌یافت.
هدف انگلیس از پشتیبانی حركت مشروطه تضعیف حكومت مركزی بود؛ زیرا حكومت مركزی تحت سیطرهٔ روس‌ها قرار داشت. از طرف دیگر، روسها به خاطر نفوذ در دربار شاه با حركت مشروطه مخالف بودند. تمام امور كشور ایران در چنگال این دو قدرت بود. انقلاب مشروطه تنها زمانی توانست به هدف خود در تصویب قانون دست یابد كه روسها در جنگ با ژاپن در سال ۱۹۰۵. م شكست خوردند و به امور داخلی خود مشغول شدند و نتوانستند برای حمایت نظامی از شاه در ایران دخالت كنند.
ضعف جهان اسلام می‌توانست به مدد وجود عناصر پویایی كه از توان ایجاد حركت در شالودهٔ فكری، عقیدتی و تاریخی‌ جامعه برخوردار بودند، به قوت تبدیل شود، اما درگیریهای داخلی گسترده فرصت، پویایی و قدرت تجدید نیرو را از دنیای اسلامی گرفت و این چنین بود كه عرصه برای نیروهای طماع بیگانه باز شد و آنان نیز از این شرایط برای سیطره بر امور به نفع خود استفاده كردند.
اولین واقعه زمینه‌ساز نفوذ بیگانگان، درگیری صفوی‌ها و عثمانی‌ها بود. در آن هنگام منافع اروپاییان ایجاب می‌كرد كه این دو كشور از هم جدا و با هم درگیر باشند.
تلاشها برای تضعیف و تجزیهٔ ایران در عهد قاجار نیز ادامه پیدا كرد و ایران به دو منطقهٔ نفوذ روسیه در شمال و انگلیس در جنوب، تقسیم شد به طوری كه ناصرالدین شاه قاجار گفت: «اگر بخواهم به شمال ایران سفر كنم سفیر انگلیس متعرض می‌شود اگر بخواهم به جنوب كشور سفر كنم سفیر روسیه متعرض می‌شود. نفرین بر كشوری كه شاه آن نمی‌تواند به جنوب یا شمال آن برود.»
حركت مشروطه در زمینه تصویب قانون اساسی و برپایی مجلس شورای ملی موفق شد اما نتوانست كشور را از فاجعه پریشانیهای پیاپی در شالوده سیاسی و اقتصادی نجات دهد.
در آگوست ۱۹۰۷. م، مصادف با بازگشایی اولین دورهٔ مجلس شورای ملی، روسیه و انگلیس قراردادی امضا كردند كه به موجب آن ایران به سه منطقه شمالی تحت نفوذ روسها، جنوبی تحت نفوذ انگلیس و منطقه مركزی بی‌طرف تقسیم شد.
●موضع حوزه‌های علمیه در برابر تجاوزات
در تمام این دوره رویكرد نقشه‌های اروپایی‌ها در جهت تجزیه جهان اسلام و چیرگی بر سرنوشت كشورهای اسلامی، معطوف شده بود. تنها گروهی كه این خطر را احساس كرد و نسبت به آن هشدار داد و مردم را به مقابله با آن فراخواند، علمای دین ـ با پشتیبانی ملت متدین ـ بودند. سند بسیار مهمی در دست است كه سالها پیش از جنگ جهانی اول ـ كه به‌دنبال آن نقشه تجزیه كشورهای اسلامی مطرح شد ـ منتشر شده است. این سند از دیدارهایی بین علمای شیعهٔ ایران و اهل سنت در بغداد، خبر می‌دهد كه به دنبال این دیدارها علمای شیعه حكمی را به این مضمون صادر كردند: «بسم‌ الله الرحمن الرحیم. بعد الحمدلله ‌ربّ العالمین و الصلاهٔ و السلام علی محمد صلی‌الله علیه و آله. پس از آنكه مشاهده نمودیم اختلافات فرقه‌های پنجگانهٔ اسلامیه در غیرآنچه تعلق به اصول دیانت دارد و شقاق در مابین طبقات مسلمین عمده سبب تنزل و ضعف دول اسلامیه و مسلط‌شدن اجانب بر ممالك بزرگ آنها گردید و به جهت محافظت بر كلمهٔ جامعهٔ دینیه و مدافعه‌نمودن از شریعت شریفهٔ محمدیه، آراء مجتهدین عظام شیعهٔ جعفریه و علمای كرام اهل سنت مقیم در بغداد بر وجوب چنگ‌زدن به رشتهٔ اسلام همان‌گونه كه خداوند متعال در كتابش می‌فرماید: واعتصموا بحبل ‌الله و لا تفرقوا. و وجوب اتحاد كافهٔ مسلمین در حفظ بیضهٔ اسلام و نگهداشتن ممالك اسلامیه عثمانی و ایران از تشبثات دول اجنبیه و هجوم‌آوردن سلطنت‌های خارجه، متحد گردید. رأی تمامی ما بر محافظت حوزهٔ اسلامیه كه بذل تمام قوا و نفوذ خود را در آن بنمائیم و مضایقه نكنیم از هر اقدامی كه مقتضای مقام باشد. تمام امیدواری ما به كمال اتحاد بین دولتین اسلامیتین و رعایت هركدام از حفظ استقلال دولت علیه خود و حمایت‌كننده‌های مملكت خود و محافظت بر ثغور آن از مداخلات اجانب و اینكه پیروی كنند آنچه را خداوند متعال در كتاب عزیز خود فرموده است: أشداء علی الكفار رحماء بینهم می‌باشد. یادآوری می‌نماییم عامه مسلمین را از عقد برادری و اخوتی كه خداوند متعال بین مومنین بسته است. اعلام می‌نماییم آنها را به وجوب دوری و اجتناب از چیزهایی كه باعث شقاق و نفاق می‌شود و اینكه بذل جهد در حفظ نوامیس امت و معاونت و همدستی بواسطه حسن مواظبت بر اتفاق كلمه بنمایند تا آنكه بیرق شریفه محمدیه محفوظ مانده و مقامات دولتین علیتین عثمانیه و ایرانیه محفوظ بماند. (ذی‌الحجه سنه ۱۳۲۸. ق از كربلای معلی، آقای صدر، آقای حاج نورالدین اصفهانی، آقای حاج شیخ حسین، آقای شیخ‌العراقین؛ از نجف اشرف خراسانی، مازندرانی و شریعت اصفهانی؛ از سامراء، میرزا محمدتقی شیرازی).»
منطق جریان دینی كه حوزه‌ها نماد آن بودند، به‌طور خلاصه چنین است: مسلمانان باید متحد شوند و از چارچوب‌های تنگ فرقه‌ای عبور كنند و به تعالیم دین مبین ملزم بوده، از هرگونه عامل تفرقه دوری نمایند. منطق تنها راه علاج ملت را در حفظ هویت و كرامت مردم می‌داند و معتقد است هر رویكرد اصلاحی كه پایبند به این اصل باشد، اصیل و برخاسته از ریشه‌های فرهنگی و تمدنی و در تعامل با اعتقادات و عواطف مردم خواهد بود وگرنه نخواهد توانست وضعیت مردم را اصلاح كند.
حال‌آنكه منطق اصلاحگرایان غربزدهٔ ایرانی بر اصول زیر مبتنی بود: تقلید از اسلوب سیاسی غرب، كنارگذاشتن دین از زندگی اجتماعی، تغییر حروف عربی به حروف لاتین و پالایش زبان فارسی از كلمات عربی، مخالفت با عمامه و تبدیل آن به كلاه، مخالفت با برگزاری مجالس سوگواری امام حسین (ع) و مبارزه با حجاب و . . . . تمامی این امور كه نشانگر سرخوردگی داخلی و جدایی از ریشه‌های فرهنگی است، بر ضعف پیكرهٔ اجتماعی ایران افزود تا نیروهای بیگانه به راحتی بتوانند بر آن چیره شوند.●موضع‌گیری حوزه علمیه در مقابل حركت مشروطه
حركت مشروطه بر پایهٔ مبارزه با استبداد شاه و شورایی‌كردن حكومت استوار بود؛ از این رو، خواستار قانون و مجلس شورا شد. از آنجا كه در مخالفت با حكومت استبدادی، شریعت اسلام، شورا (مشورت) را به عنوان یك اصل به مسلمانان توصیه می‌كند، علمای حوزه نیز به تایید حركت مشروطه برخاستند. مجتهد عالیقدر محمدحسین نائینی در این ‌باره كتابی تحت عنوان تنبیه‌ الامهٔ و تنزیهٔ الملهٔ دارد كه در آن موضع دین را نسبت به مشروطه بیان كرده، نتیجه می‌گیرد: حاكم، اگر معصوم نباشد، باید به قانونی تن دهد كه حقوق و وظایف دولت را معین می‌كند. نیز باید مجلسی متشكل از علما و مخلصین ملت وجود داشته باشد تا بر اجرای قانون نظارت كند؛ البته به این شرط كه قوانین با شریعت اسلام تعارضی نداشته باشد.
از اینجا روشن می‌شود كه موضع‌گیری حوزه در ابتدا با حركت مشروطه همسو بود اما به تدریج برخی از علما از موضع خود كناره‌گیری كردند. البته این كناره‌گیری در تایید استبداد شاهنشاهی نبود بلكه آنان دریافتند كه ایادی بیگانه‌ای كه در بدنهٔ حركت وجود دارد، در تلاشند تا دین را از حیات اجتماعی مردم كنار بزنند. همچنین آنان به‌تدریج دریافتند كه
۱ـ جریانهای میسیونری، با تمام نیرو، حركت مشروطه را تقویت می‌كند.
۲ـ سفارت انگلیس در تهران پناهگاه مشروطه‌خواهان شده است، به طوری كه آنان به هنگام وخامت اوضاع به آنجا پناه می‌برند.
۳ـ سردار اسعد بختیاری، یكی از بزرگترین فئودالها (خان‌ها) و رئیس قبیلهٔ بختیاری، پس از بالاگرفتن حركت مشروطه از اروپا برگشته و به همراه قبیلهٔ خود جهت دفاع از مشروطه‌خواهان به تهران هجوم آورده است؛ در حالی كه شعار مشروطه بر ضد نظام زمینداری و خان‌منشی بود! این امور، در كنار نفوذ عناصر مشكوك در حركت مشروطه، باعث شد تا حوزویان و روحانیون در تایید این حركت دچار تردید شوند. این امر باعث شد تا یكی از علمای مشروطه‌خواه زنگ خطر را دربارهٔ نتایج حركت مشروطه به صدا درآورد. این عالم، شیخ‌فضل‌الله نوری بود كه شعار مشروطهٔ مشروعه را به جای مشروطه سر داد و تاكید كرد كه شریعت اسلام به تنهایی قادر است اصول شورا را تثبیت و از استبداد جلوگیری كند؛ از این رو هیچ نیازی به طرح مشروطه كه دربردارندهٔ فساد ظاهری می‌باشد، نیست.
سرانجام حركت مشروطه پیروز شد و شیخ‌فضل‌الله نوری نیز به دار آویخته شد. خوش‌باوران گمان كردند كه زمینه پیشرفت و شكوفایی برای ایران فراهم شده است، اما این امید آنان به سرعت به ناامیدی مبدل شد. سه دوره اول مجلس با شدیدترین بحرانها مصادف بود كه كشور را دربرگرفت. دورهٔ اول با به‌توپ‌بستن مجلس و اعلام انحلال آن و لغو قانون اساسی به پایان رسید. پس از آن، انقلاب مشروطه دوباره شدت گرفت و شاه قاجار مجبور شد بار دیگر به نظام مشروطه تن دهد. دور دوم مجلس در نوامبر۱۹۱۰. م آغاز شد. این دوره نیز بر اثر فشارهای بیگانه منحل گردید. دور سوم با جنگ جهانی اول همزمان بود و فعالیت مجلس تا قبل از پایان‌یافتن این دوره، به مدت دو سال متوقف شد. پس از آن، قرارداد ۱۹۱۹ منعقد شد. این قرارداد كه میان ایران و انگلیس امضا شد، در یك‌كلام ایران را با تمامی امكاناتش در اختیار انگلیس قرار می‌داد.
●موضع‌گیری حوزه در برابر قرارداد ۱۹۱۹
انگلیسیها می‌خواستند با اعمال فشار نظامی بر گروههای مخالف و با بهره‌گیری از نفوذشان در مجلس، هر طور شده قرارداد ۱۹۱۹ را منعقد كنند. از این رو، حوزه‌های علمیه جهت مخالفت با عقد این قرارداد، از طریق قیامهای مسلحانه و كاندیدكردن روحانیون در انتخابات مجلس شورا، به مقابله با آن برخاستند. یكی از نهضت‌های مسلحانهٔ مرتبط با حوزه علمیه، نهضت جنگل بود. این نهضت توسط یكی از روحانیون به نام «میرزاكوچك‌خان» شروع شد،‌ كه علاوه بر آن انجمن اتحاد اسلام را نیز تاسیس كرد. تحریكات نظامی این نهضت، بعد از قرارداد ۱۹۱۹ در جنگلهای شمال ایران ـ در استان گیلان ـ بالا گرفت و پس از مدتها جنگ و گریز، با تشدید فشارها و محاصره سرانجام شكست خورد.
از دیگر قیامهای مسلحانهٔ روحانیون، ‌نهضت خیابانی بود كه شیخ‌محمد خیابانی در سال ۱۹۳۰. م آن را در تبریز پایه‌ریزی كرد. خیابانی، تاجری بود كه به حوزه ملحق شده بود. وی از مشروطه‌خواهانی بود كه پس از قرارداد ۱۹۱۹ قیام كرد. وی بر تبریز چیره شد و در آنجا انجمنی ملی به رهبری خود بنیان نهاد. وی با هجوم نظامی وحشیانه‌ای روبرو شد كه به پراكندگی نیروها و سرانجام شكست نهضت او منجرگردید.
حركتهای مسلحانهٔ دیگری نیز در این دوره شكل گرفت كه كم‌وبیش می‌توان نقش حوزه را در آن احساس كرد. از جمله قیام محمدتقی‌خان پسیان در خراسان، قیام مردم بوشهر بر ضد انگلیسیها كه رهبری آن بر عهدهٔ شیخ‌حسین چاكوتاهی (معروف به سالار اسلام) بود. این حركت كه بر ضد اشغال بندر بوشهر به‌دست انگلیسیها در ۱۹۱۴. م شروع شده بود، تا ۱۹۳۳. م ادامه داشت.
از سوی دیگر، علمای بزرگ دین، روحانیون را برای واردشدن به مجلس تشویق می‌كردند تا از این رهگذر بتوانند از انحراف مجلس جلوگیری كنند. از جمله این افراد آیت‌الله مدرس بود كه به قول خود «بنا به امر حجج اسلام در عتبات عالیات» وارد مجلس شد. نمایندگی مدرس در دوره دوم مجلس بیشتر با این هدف بود كه یكی از علمای طراز اول در مجلس حضور یابد تا بر صحت قوانین و عدم مغایرت آن با شریعت اسلام نظارت داشته باشد. این مرد، در مبارزه با انحرافات، اسطوره‌ای بی‌نظیر بود كه در دوره‌های بعد نیز به مجلس راه یافت و همچنان به موضع‌گیریهای قاطع خود در مقابله با تجاوز به منافع ملت و نفوذ بیگانگان ادامه داد.
●نقشه جدید انگلیسیها
قرارداد ۱۹۱۹ با مخالفتهای شدیدی مواجه گردید كه با انگیزه‌های دینی و به پشتوانه علمای حوزه انجام می‌شد. چیزی نمانده بود كه شورشهای داخلی و حضور افرادی چون آیت‌الله مدرس در مجلس شورای ملی، به نهضتی عمومی بر ضد نفوذ بیگانگان تبدیل شود. از اینجا بود كه نقشه استعماری انگلیس دو رویكرد به خود گرفت: ۱ـ بی‌اثركردن مجلس و تبدیل آن به بازیچه ۲ـ خارج‌كردن حوزه علمیه از صحنه اجتماع. انگلیس برای این منظور، زمینهٔ تحولات نظامی۱۹۲۰. م را آماده كرد؛ بدین‌گونه كه رضاخان را به فرماندهی ارتش منصوب نمود و اوضاع را به‌گونه‌ای سمت‌وسو داد تا رضاخان در ۱۹۲۳. م نخست‌وزیر ایران شود.
در بین سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۳. م، رضاخان در لباس یك میهن‌پرست ظاهر شد. میهن‌پرستی كه می‌خواست امنیت را در كشور برقرار كند، راهزنان را از میان ببرد، به هرج‌ومرج موجود پایان دهد و از تجزیه ایران جلوگیری كند. وی در سال ۱۹۳۴. م با سردادن شعار جمهوریت، خواستار پایان‌یافتن حكومت پادشاهی در كشور شد. در ۱۹۳۵. م توانست حكم خلع احمدشاه از سلطنت را از مجلس بگیرد و قدرت را به خاندان پهلوی انتقال دهد. هنگامی‌كه رضاخان به قدرت رسید، اعلام كرد كه می‌خواهد اسلام را اعتلا بخشد و فروش شراب را ممنوع كرده، نرخ نان را كاهش دهد. او ولیعهد قاجار را تبعید و مكرر جشنهایی برگزار كرد كه آخرین آنها، جشن تاج‌گذاری خود وی بود كه طی آن، سلطنت از خاندان قاجار به خاندان پهلوی انتقال یافت. سلطنت رضا پهلوی تا ۱۹۴۱. م ادامه پیدا كرد و او در این مدت بدترین نوع دیكتاتوری را به نمایش گذاشت. در این مدت شانزده‌ساله، نفس‌ها در سینه‌ها حبس شد و هركس كوچكترین سوءظنی به حكومت پیدا می‌كرد، جانش را از دست می‌داد. در چنین فضای اختناق‌آوری، انگلیسیها قرارداد ۱۹۳۳ را منعقد كردند كه به موجب آن انگلیس می‌توانست تا سال ۱۹۹۳.م نفت ایران را چپاول كند. سرنوشت این ثروت عظیم به‌دست انگلیس افتاد و سهم بسیار اندكی از عایدات نفت به خود ایران تعلق می‌گرفت. این در حالی بود كه مجلس شورای ملی هم به ناچار باید این قرارداد را تصویب می‌كرد و هیچ كس جرات مخالفت با آن را نداشت.
بدین‌شكل یكی از مهمترین اهداف انگلیس در ایران، یعنی سیطره بر نفت، تحقق یافت. تنها یك مانع دیگر بر سر راه وجود داشت و آن، حوزه علمیه بود كه همچون یك بمب ساعتی هر لحظه می‌توانست افكار عمومی را علیه انگلیس بشوراند؛ همان‌طور كه در قضیه تحریم تنباكو، انقلاب مشروطه، قرارداد ۱۹۱۹ و انقلاب ۱۹۲۰. م عراق این كار را كرده بود.●رضاخان و حوزه علمیه
طرح دولت انگلستان كه رضاخان ضامن اجرای آن شد، شبیه طرح آتاتورك در تركیه بود كه در جدایی دین از سیاست و پیروی از غرب خلاصه می‌شد. رضاخان، در ابتدای سلطنت، به دینداری تظاهر می‌كرد اما پس از تاجگذاری، بی‌درنگ با مظاهر دینی به مقابله برخاست. از جمله اقدامات او در این زمینه می‌توان چنین نام برد: تبدیل حروف عربی به لاتین، برداشتن عمامه و الزامی‌كردن خدمت سربازی برای طلاب حوزه، مصادرهٔ اموال وقفی كه در خدمت حوزه‌های علمیه بود، كشف حجاب،‌ ممنوع‌كردن مجالس سوگواری و دهها اقدام دیگر كه بدین‌وسیله رضاخان تلاش می‌كرد به حضور دین در صحنه اجتماع پایان دهد. او حتی كار را به جایی رساند كه قرآن را بر پشت شتری گذاشت و از دروازهٔ شیراز بیرون راند و گفت: «برو به همان جایی كه آمده‌ای.» در پی بی‌اثرشدن مجلس شورای ملی و حذف علمای ناظر از مجلس، حوزه‌های علمیه امید خود به مجلس را از دست دادند. رضاخان با تمام وقاحت در انتخابات مجلس دست برد؛ به‌گونه‌ای كه آیت‌الله مدرّس ـ كه معمولاً از نظر تعداد آرا نفر اول بود ـ حتی یك رای هم نیاورد. ایشان به دنبال این مساله گفت: «من خودم ـ لااقل ـ به خودم رای دادم، رای من چه شد؟»
حوزه علمیه در مواجهه با رضاخان بر سه محور تكیه كرد:
۱ـ فشارهای مردمی از طریق برانگیختن احساسات آنان
۲ـ برخورد مستقیم از طریق صدور بیانیه و موضع‌گیری
۳ـ تاكید بر مظلومیت علمای دین در برابر زورگوییهای دستگاه حاكم و پایداری در برابر این اقدامات. مظلومیت در طول تاریخ تشیع سلاح كارآمدی در برخورد با دشمنان بوده است؛ زیرا تمام مظلومان و ستمدیدگان را در یك محور جمع می‌كند و سیاست زورگویانهٔ دستگاه حاكم نیز بر تحكیم این محور و افزایش قدرت بالقوه انفجاری آن می‌افزاید؛ به‌گونه‌ای كه در هر فرصت مقتضی، این قدرت، علیه حكومت ظالم بالفعل می‌شود.
از همان ابتدای دستیابی رضاخان به قدرت و به‌دست‌گرفتن پست نخست‌وزیری، روح دیكتاتورمنش او هرگز در برابر جریان دینی تسامح نداشت. از این رو، آیت‌الله مدرس شجاعانه در مقابل خودسری‌های او ایستادگی كرد و با آنكه رضاخان از زمان فرمانده‌ای ارتش به خونخواری و سركوبگری شهره بود، آیت‌الله مدرس، به عنوان نماینده حوزه علمیه، با كمال شجاعت وی را به مجلس كشاند و از او خواست كه به اتهامات زیر پاسخ دهد:
۱ـ سیاستهای غلط داخلی و خارجی
۲ـ نقض قانون و احكام قانونی و توهین به مجلس شورای ملی
۳ـ مصادره اموال مجرمان و عدم تحویل آن به خزانهٔ دولت. پر واضح بود كه مدرس و مجموعه‌اش در مجلس، نمی‌توانست رای عدم اعتماد به رضاخان را محقق سازد. بلكه آنان با این اقدام خود، می‌خواستند جو وحشت‌زدهٔ حاكم بر مجلس را بشكنند و یك موضع‌گیری حساس را در تاریخ به ثبت برسانند.
پس از به‌قدرت‌رسیدن رضاخان و آشكارشدن مواضع او در قبال حوزه و مظاهر دینی، دو نوع رویكرد در حوزه‌ها شكل گرفت: رویكرد اول كه تبلور آن در حوزه علمیه قم به رهبری آیت‌الله عبدالكریم حائری بود، همت خویش را به حفظ حوزه از فروپاشی و چنددستگی در مقابل فشارهای شاه معطوف كرد؛ بدین‌معنا كه برای تحقق این امر، حوزه علمیه قم رابطهٔ اندكی نیز با حكومت داشت؛ زیرا این ارتباط را برای حفظ حوزه ضروری می‌دید. رویكرد دوم كه در حوزه مشهد تجسم پیدا كرد، سمت‌وسویی انقلابی داشت و تلاش كرد تا از طریق صدور بیانیه‌های ضد حكومتی و برانگیختن مردم، آنان را در مقابل حكومت بسیج كند. از علمایی كه به ‌خاطر مبارزه علیه رضاخان با زندان، تبعید و اهانت روبرو شدند، می‌توان به آیت‌الله سید عبدالله شیرازی، آیت‌الله سید یونس اردبیلی، سید هاشم نجف‌آبادی و . . . اشاره كرد. از وعاظی كه در برافروختن آتش قیامها در مشهد شهرت داشتند نیز می‌توان به بهلول، شیخ واعظ، شیخ عباس‌علی محقق، شیخ علی‌اكبر مدقق و شیخ محمد قوچانی اشاره كرد.
شهر مشهد به‌خاطر وجود مرقد امام رضا(ع) و علمای بانفوذ، زیارتگاه همهٔ ایرانیان بوده و دارای موقعیتی استراتژیك است. از این رو، موضع‌گیری حوزه مشهد تخت رضاخان را به لرزه درآورد و او را مجبور كرد تا هیاتی درباری را نزد شیخ عبدالكریم حائری بفرستد. رضاخان متعهد شد كه از بسیاری آزار و اذیت‌ها كه متوجه علمای دین می‌شود ممانعت كند و در نامهٔ خود به آیت‌الله حائری نوشت: «ما هیچ‌گاه هدفی جز عظمت و شوكت اسلام و رعایت منزلت و احترام به علمای دین نداشته‌ایم.» با همهٔ این امور، رضاخان همچنان طرح جدایی ایران از دایرهٔ تمدن اسلامی را دنبال می‌كرد.
لازم به ذكر است كه غربزده‌هایی كه از عصر صفوی و دوره فراماسونری در صحنه پیدا شده بودند، به یاری رضاشاه شتافتند و فضای مطلوبی را در مجلس ملی و محافل ادبی و تبلیغاتی برای او ایجاد كردند. اما پس از آن‌كه جنگ جهانی دوم درگرفت، با آنكه ایران بی‌طرفی خود را در جنگ اعلام كرد، متفقین به بهانه‌های واهی وارد ایران شدند و ارتش روسیه شمال و ارتش انگلیس جنوب كشور را اشغال كردند و در ۱۹۴۱. م هر دو لشكر به سمت تهران رهسپار شدند. در همان روز، رضاخان استعفا داد و سلطنت را به پسرش محمدرضا سپرده، خود نیز توسط متفقین به جزیرهٔ موریس تبعید شد.
●محمدرضا پهلوی و حوزه علمیه
محمدرضا پهلوی، در دوره‌ای اسفبار از تاریخ ایران بر تخت نشست. قشون روسیه و انگلیس كشور را اشغال كرده بودند، گرسنگی و هرج‌ومرج در همه جا گسترش یافته بود و شاه پسر كوشید تا خرابیهای پدر را اصلاح كند: ممنوعیت حجاب و قدغن‌بودن مجالس سوگواری را لغو كرد، تلاش كرد تا اموال به غارت‌رفتهٔ مردم و خزانهٔ دولت را برگرداند و مجرمان دوران رضاخان را نیز به دادگاهها كشاند. اما هنوز امور كشور در دست روس‌ها و انگلیسیها بود و آنها بر طبق مصالح خود اوضاع را پیش می‌بردند. این دو قدرت، گاه بر سر موضوعی با یكدیگر اختلاف پیدا می‌كردند اما باز به تفاهم می‌رسیدند.
در این دور نیز عناصر سرسپردهٔ غرب همچنان تلاش می‌كردند تفكر جدایی دین از سیاست را ترویج داده و جنگ روانی علیه حوزه علمیه را گسترش دهند تا علمای حوزه را متقاعد كنند كه حوزوی‌ها عناصری مرتجع هستند و صلاحیت اظهارنظر درباره سیاست و اجتماع را ندارند.
در چنین جو مشحون از نگاه منفی به حوزه، آیت‌الله كاشانی به پاخاست تا قیدوبندهای بسته‌شده به حوزه را پاره كند. پایداری در برابر سرخوردگیهای روانی یكی از اهداف نهضت كاشانی بود. كاشانی، فردی بود كه از نیروی محرك كافی برای ایجاد یك نهضت برخوردار بود. وی علاوه بر ویژگیهای شخصی، از دوران جوانی با شركت در انقلاب ۱۹۲۰. م مردم عراق بر ضد انگلیس، وجههٔ انقلابی باشكوهی از خود به نمایش گذاشته بود پیروزی انقلاب عراق به آیت‌الله كاشانی روحیه‌ای مضاعف بخشیده بود كه آثار آن از زمان ورود او به ایران كاملاً مشهود بود.
كاشانی مردم را علیه اشغالگران انگلیسی تحریك می‌كرد كه این امر، ارتش انگلیس را به شدت برانگیخت. در سال ۱۹۳۴. م عده‌ای از افسران انگلیسی به خانه ایشان ریختند اما او را نیافتند اما پس از مدتی، كاشانی دستگیر شد. در زندان چنان پایداری از خود نشان داد كه شهرهٔ خاص و عام شد و احساسات و عواطف مردم را دور یك محور بسیج كرد. از اینجا بود كه حركت ملی جدیدی در ایران شروع شد كه به ملی‌شدن صنعت نفت انجامید.
به دنبال تحولات جهانی از سال ۱۹۴۳. م امریكا به دنبال جای پایی در ایران بود. این امر با استخدام مستشاران اقتصادی برای نجات اقتصاد ایران و جذب مستشاران نظامی بیشتر نمایان شد. از سوی دیگر در آذربایجان و كردستان حركتهای چپگرا و جدایی‌طلب نیرومندی ظهور كرد كه با شوروی در ارتباط بودند. حزب توده نیز در جهت دفاع از منافع شوروی فعال شد و از اینجا بود كه در افكار حاكمان ایران تكیه به امریكا برای پایان‌بخشیدن به مطامع شوروی شدت یافت. قدرت انگلیس و امریكا در ایران باعث شد تا سیاست شوروی در تسلط بر منابع نفتی شمال با شكست مواجه شود. نفت ایران در دست انگلیس باقی ماند و امریكا بر سر منابع نفتی با انگلیس به رقابت پرداخت.●طرح آیت‌الله كاشانی برای مقابله با انگلیس و امریكا
شعار آیت‌الله كاشانی، اخراج انگلیسیها از ایران بود. ایشان این شعار را با عقیدهٔ مسلمانان مبنی بر مقابله با طمعكاران به كشورهای اسلامی (قاعدهٔ نفی سبیل) نزدیك می‌كرد. این شعار وی از عمق وجدان دینی و ملی ایشان صادر می‌شد. این، شعار انسان مظلومی بود كه در زندانها و تبعید به سر می‌برد و مظلومیت، همان چیزی بود كه تشیع را به یاد خونهای ریخته‌شدهٔ مظلومان اهل بیت (ع) می‌انداخت. از این رو بود كه شعار آیت‌الله كاشانی، چون آتشی بود كه در خرمن افتاد.
از زمان روی كارآمدن محمدرضا پهلوی، چند كابینه تشكیل شد كه هیچ یك از آنها نتوانست بیش از چندماه دوام آورد و همهٔ آنها در مقابل فشارهای مردمی كه به‌وسیلهٔ كاشانی سازماندهی می‌شد، سقوط كردند. طرح كاشانی به‌ظاهر ملی‌كردن صنعت نفت بود، اما درحقیقت می‌خواست ایادی بیگانگان را از كشور كوتاه كرده، ایران را به دامان جهان اسلام برگرداند. از این رو می‌بینیم كه وی بر ضرورت رهایی از انحطاط روانی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران تاكید می‌كند. ایشان این امر را ممكن نمی‌دانست، مگر با برگشت به اصالت و هویت دینی. وی به طور كلّی مشكل مردم ایران را در شكست روانی و به‌ویژه در ازخودباختگی تحصیلكرده‌ها و فرهنگیان جامعه می‌دانست؛ از این رو تلاش كرد تا اعتمادبه‌نفس و ایمان به قدرت خویش را به مردم بازگرداند تا ملت زمام امور خویش را به دست گیرد و خود را از سیطرهٔ بیگانگان برهاند.
پس از سقوط چند كابینه، عبدالحسین هژیر به نخست‌وزیری رسید. او گمان می‌كرد كه می‌تواند با استفاده از قدرت و تجربه و زیركی خود، دیكتاتوری رضاخانی را به كشور بازگردانده، اعتراض مخالفان را فرونشاند. شاه به او گفت كه نمی‌تواند حكومت كند مگر اینكه آیت‌الله كاشانی را راضی نماید. او درصدد ملاقاتی با كاشانی برآمد كه این امر میسر نشد. هژیر از قدرت خود در به‌دست‌گرفتن حكومت مطمئن بود؛ زیرا از جانب انگلیس حمایت می‌شد. او مطمئناً از مجلس رای اعتماد می‌گرفت؛ چون اكثریت نمایندگان آن، به جز اقلیتی كه مصدق نیز جزو آنان بود، تحت نفوذ انگلیس بودند. هژیر خود را برای سركوب هرگونه مخالفتی آماده كرد. نقطهٔ اجتماع مخالفان در خانهٔ آیت‌الله كاشانی بود. وقتی مجلس برای دادن رای اعتماد به هژیر آماده شد، تظاهرات باشكوهی از خانهٔ كاشانی تا مجلس به راه افتاد. تظاهركنندگان یك قرآن بزرگ و پرچم سبز را در جلوی خود گرفته بودند و شعار «نصرمن‌ الله و فتح قریب» و «انا فتحنا لك فتحاً مبیناً» سر می‌دادند. این تظاهرات با تیراندازی نیروهای نظامی روبرو شد كه در اثر آن عده‌ای كشته و زخمی شدند. سرانجام هژیر توانست از مجلس رای اعتماد بگیرد. در همین ایام بود كه حركت فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی شكل گرفت. نواب یك روحانی بود كه همان اهداف كاشانی را دنبال می‌كرد؛ با این تفاوت كه در عرصهٔ عمل به سخنرانی اكتفا نكرد بلكه به حذف فیزیكی برخی از مهره‌های «سرسپرده» اقدام كرد.
در این برهه از زمان، سیاست انگلیس فاجعه‌ای دیگر در فلسطین آفرید؛ دولت اسرائیل براساس اعلامیه بالفور در فلسطین تشكیل شد. تمام شرایط در ایران آماده بود تا این كشور مسلمان، اولین واكنش ملی را در جهان اسلام در برابر اشغال فلسطین از خود نشان دهد. كاشانی در جهت نیل به هدف خود، یعنی وحدت جهان اسلام، سعی كرد در سخنرانیهای خود، مسائل ایران را به قضایای جهان اسلام ربط دهد و از این قضیه به خوبی بهره برد. كاشانی در راستای تبیین ابعاد جنایتهای صهیونیستها، اجتماعی تشكیل داد و هزاران نفر داوطلبانه برای جهاد فلسطین اعلام آمادگی كردند. اما نخست‌وزیر وقت، هژیر، با این امر مخالفت كرد. همدردی با قضیهٔ فلسطین تا زمان تبعید كاشانی ادامه پیدا كرد و آیت‌الله كاشانی و نواب صفوی در این مدت تلاش كردند تا میان حركتهای ملی یاریگر فلسطین با كشورهای عربی و اسلامی ارتباط برقرار كنند كه شرایط سخت این دوره تمامی این تلاشها را بی‌نتیجه گذاشت. در سال ۱۹۴۹. م شاه مورد سوءقصد واقع شد و این بهانه‌ای بود تا انگلیسیها در ایران حالت فوق‌العاده اعلام كنند. به دنبال این ماجرا، كاشانی به لبنان تبعید شد.
با این حال مقاومت مردمی در ایران فروكش نكرد و كاشانی از طریق صدور بیانیه‌ها با مردم در ارتباط بود. در این حین، دولت هژیر سقوط كرد و جای خود را به ساعد داد كه حكومت او نیز دیری نپایید. با بالاگرفتن فشارهای مردمی، كاشانی در سال ۱۹۵۰. م، پس از یك سال و نیم، به تهران بازگشت و مورد استقبال پرشور مردم قرار گرفت. با بازگشت وی، مطالبهٔ مردم برای ملی‌شدن صنعت نفت بالا گرفت. انگلیسیها برای فرونشاندن اعتراضات مردمی، یك نظامی را به نخست‌وزیری رساندند. این فرد ارتشبد رزم‌آرا بود. آیت‌الله كاشانی با او به مخالفت برخاسته، او را مزدور بیگانگان خواند. یك سال قبل از بازگشت كاشانی از تبعید، جبههٔ ملی متشكّل از نمایندگان اقلیت مخالف در مجلس شورای ملی تشكیل شده بود كه مصدق یكی از اعضای آن بود.
جبههٔ ملی با انتخاب رزم‌آرا به نخست‌وزیری مخالفت كرد اما تمام مخالفت‌ها با واكنش شدید نظامی مواجه شد. نزدیك بود نفس‌ها در سینه‌ها حبس شود كه یكی از اعضای نیروهای فدائیان اسلام، به نام خلیل طهماسبی، با شلیك چند گلوله رزم‌آرا را از پای درآورد. قاتل رزم‌آرا دستگیر شد. آیت‌الله كاشانی در واكنش به این دستگیری اعلام كرد كه قاتل رزم‌آرا وظیفهٔ خود را در قبال وطن و ملت خود انجام داده و باید آزاد شود. این رویداد نقطهٔ عطفی در تاریخ معاصر ایران بود؛ چراكه پس از این حادثه هیچ یك از سرسپردگان دولت انگلیس، دیگر جرات نكردند خود را برای نخست‌وزیری كاندید كنند و نمایندگان مجلس نیز دیگر جرات نكردند به ایادی بیگانه رای اعتماد بدهند.
در اینجا ذكر این نكته ضروری است كه به هنگام تشكیل جبههٔ ملی، كاشانی در لبنان و در تبعید به سر می‌برد. وی از آنجا تلگراف تاییدی برای این جبهه فرستاد. این امر، میزان اهتمام كاشانی به ضرورت متّحدكردن تمام نیروهای ملّی و دینی برای نجات كشور از دست غارتگران را نشان می‌دهد. كاشانی از تمامی شرایط برای تشدید فشارها بهره جست؛ تااینكه این فشارها باعث شد مجلس شورا و مجلس دربار، قانون ملی‌شدن صنعت نفت را تصویب كنند.
از دههٔ پنجاه و در راستای طرح انگلیس مبنی بر همكاری با امریكا جهت مقابله با موضع‌گیری ایران در قبال قانون ملی‌شدن صنعت نفت، انگلیسی‌ها هیاتی را برای اتخاذ سیاستی مشترك در برابر ایران به واشنگتن فرستادند. همچنین بریتانیا با فرستادن ناوگان دریایی خود به آبهای منطقه، نشان داد كه به دنبال استفاده از زور است. در همین حین، نام دكتر مصدق برای نخست‌وزیری مطرح شد. مصدق تا قبل از آن رئیس كمیسیون نفت در مجلس و رهبر جبههٔ ملی بود. وی به داشتن ارتباط با كاشانی معروف بود. وی از مجلس رای اعتماد گرفت و دولتی تشكیل داد كه وظیفهٔ اجرای قانون ملی‌شدن صنعت نفت را بر عهده داشت.
كاشانی با تمام قوا از دولت حمایت كرد تا اهداف دولت محقق شود. قانون ملی‌شدن صنعت نفت ـ علاوه بر تهدیدات نظامی ـ با تحریم اقتصادی مواجه شد. كارگران خارجی میدانهای نفتی را ترك كردند. این در حالی بود كه تجربهٔ نیروهای داخلی در این زمینه بسیار كم بود. از سوی دیگر، هیچ كشوری حاضر نشد كه از ایران نفت خریداری كند. تمام این امور باعث شد كه در ایران بحران شدید اقتصادی ایجاد شود. در چنین شرایطی، آیت‌الله كاشانی با همهٔ توان مردم را متّحد كرد و آنان را به صبر و پایداری و ادامهٔ راه توصیه نمود.
در گامی دیگر، كاشانی تلاش كرد مساله ایران را به مساله جهان اسلام بدل كند. ایشان تمام امت اسلامی و به‌ویژه عربی را، از طریق بیانیه‌های مدوّن عربی به وحدت و دوری از اختلافها و حركت به سوی وحدت سیاسی و اقتصادی جهت مقابله با استعمارگران و به‌ویژه دولت استعماری انگلستان فراخواند.
پس از انتخابات دوره هفدهم مجلس در سال ۱۹۵۳. م، دكتر مصدق به نخست‌وزیری انتخاب شد. این امر بدون شك به واسطهٔ فضایی بود كه آیت‌الله كاشانی آن را آماده كرده بود. اما مصدق، سپس استعفا داد و احمد قوام السلطنه خود را برای نخست‌وزیری كاندید كرد. احمد قوام فردی متكی به شاه، وابسته به جریان ماسونی و از یك خانوادهٔ اشرافی بود. قوام تلاش كرد تا رضایت كاشانی را جلب كند. اما كاشانی اعلام كرد كه حیات سیاسی قوام، مملو از خیانت و ظلم و ستم است و خیانت او بارها ثابت شده است و دادگاه نیز حكم نهایی مبنی بر پایان‌یافتن حیات سیاسی وی را صادر كرده است. هنگامی كه قوام در تلاش بود تا به مخالفتها پایان بخشد، كاشانی در ۳۰ تیر مردم را به خیابانها كشاند. تانكها برای مقابله با مردم وارد خیابانها شدند. این خبر پخش شد كه آیت‌الله كاشانی خود كفن پوشیده و به خیابان آمده است. درگیریها ادامه پیدا كرد تا اینكه شاه مجبور شد قوام را عزل و نخست‌وزیری را بار دیگر به مصدق برگرداند.
مصدق باید درمی‌یافت كه برگشت او به قدرت به روح دینی مردم مربوط می‌شود و این قدرت دین است كه روح صبر و پشتكار و مقاومت را در مردم تقویت می‌كند. وی به همراه جبههٔ ملی، پس از ۳۰ تیر به‌گونه‌ای رفتار كرد كه گویی می‌خواهد از نفوذ كاشانی در جامعه كاسته شود. گرایش به جدایی دین از سیاست و تساهل و تسامح با امریكا و انگلیس در قضیهٔ نفت، از دیگر مشكلات این جبهه بود. كاشانی تلاش كرد تا با رویكردی نو به جبههٔ ملی و مصدق، اختلافات را نادیده بگیرد اما این اختلافات به‌تدریج بروز كرد. كاشانی احساس كرد كه امریكا می‌خواهد علیه دولت وقت كودتا كند؛ لذا فعالیتهای خود را بر محور بسیج مردمی و ارتباط با شخصیتهای مهم جهان اسلام متمركز كرد تا از این رهگذر دولت مصدق را پشتیبانی كند و به نهضت ملی‌كردن نفت وجههٔ اسلامی و جهانی دهد. به دنبال محدودكردن فعالیتهای آیت‌الله كاشانی توسط جبههٔ ملی، وی نامه‌ای تاریخی به دكتر مصدق نوشت و در آن از تلاشهای خود برای حفظ روحیه مردم و از برخوردهایی كه باعث دورشدن دولت از مردم شده بود یاد كرد . . . و سپس مصدق را از توطئهٔ امریكا به رهبری سرلشكر زاهدی بر حذر داشت.
●كودتا چگونه رخ داد
كرومیت روزولت، معروف به (كیم) ـ برادرزاده رئیس‌جمهور اسبق امریكا تئودور روزولت ـ و عضو سازمان اطلاعات امریكا، موظف شد تا با همكاری مستشاران نظامی امریكا و دست‌نشاندگان انگلیس در ایران، كودتا را در ایران به انجام برساند. نقشهٔ كودتا به این صورت بود كه از وضعیت نابسامان اقتصادی مردم استفاده شود. از این رو، عده‌ای از مردم را برای ریختن به خیابانها و حمله به اماكن عمومی و سردادن شعارهایی در تایید شاه اجیر كردند. به دنبال آن، یگانهایی از نیروهای نظامی با هدف مهار اوضاع به حركت درآمد و در اولین اقدام، رادیو را به‌ دست گرفت. در ظهر روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲. ش سرلشكر زاهدی سقوط دولت مصدق را اعلام كرد و خود را نخست‌وزیر كشور خواند. همچنین طبق نقشهٔ كودتا، شاه باید قبل از كودتا از ایران خارج می‌شد. شاه، ابتدا به بغداد رفت اما چون سفیر ایران در بغداد از یاران مصدق بود مجبور شد به یونان برود. مدتی در آنجا ماند تا اوضاع داخلی به ‌دست زاهدی سامان یافت. پس از سروسامان‌یافتن اوضاع، شاه به ایران برگشت و با بازگشت او، مرحلهٔ جدیدی از سیطرهٔ امریكا بر ایران شروع شد.●موضع حوزه علمیه در دوره سیطره امریكائیها
پس از بروز اختلاف در نهضت ملی‌كردن نفت، نوعی روحیهٔ سرخوردگی بر مردم حاكم شد. ملت ایران، به خاطر جدایی دولت از روح دینی مردم، در روز ۲۸ مرداد، دیگر مانند ۳۰ تیر وارد عرصه نشد. با این همه، آیت‌الله كاشانی تلاش كرد مواضع قبلی خود را ادامه دهد و حتی در این راه، ایشان در سن ۸۰ سالگی به زندان افتاد. جمعیت فدائیان اسلام هم، پس از اعدام نواب و یارانش تقریبا به پایان رسید.
پس از پیروزی كودتا سیل مستشاران امریكائی به ایران سرازیر شد تا بر ارتش و دستگاه امنیتی موسوم به ساواك سیطره یابد. روابط ایران با اسرائیل قوام بیشتری یافت و یهودیان در لباس اتباع بهائیت در ایران فعال شدند. امریكا زمینه را طوری چید كه تمامی قوا به‌دست شاه افتاد و مجلس و دولت نقش چندانی در ادارهٔ مملكت نداشتند. در حالیكه هجوم تبلیغاتی وسیعی، بدون توافق قبلی، با همكاری حكومت شاه، ملی‌گراها و چپگراها، برای ضربه‌زدن به اعتبار حوزه و جدایی آن از مردم آغاز شده بود، زمام حوزه به دست بزرگمردی به نام آیت‌الله سید حسین بروجردی افتاد. وی راه و روش شیخ عبدالكریم حائری را ـ كه قبلاً به آن اشاره شد ـ در پیش گرفت. آیت‌الله بروجردی در هماهنگی با رخدادهای عرصهٔ داخلی، تحقیقات را در زمینهٔ فقه، اصول و حدیث نشاط بخشید و مكتب جدیدی را در حركت اجتهادی حوزه پایه‌ریزی كرد كه بر ایجاد فضای باز برای مذاهب اسلامی و بررسی احادیث آنها مبتنی بود. وی همچنین در عرصهٔ تبلیغات، از طریق اعزام روحانیان به سراسر كشور وارد عمل شد و از مسجد، منبر و امر تقلید و مناسبتهای دینی در جهت تقویت پیوند مردم با دین و روحانیت بهره جست. همچنین با بدعت و تحجر فكری به مقابله برخاست و توانست از طریق ایجاد ارتباط با علمای الازهر، نقش مهمی را در تقریب مذاهب اسلامی، به‌ویژه شیعه و سنی، ایفا كند. آیت‌الله بروجردی جایگاه علمی، تبلیغی و رهبری خود را تا سال ۱۹۶۱، یعنی تا سال وفاتش حفظ كرد. یك‌سال پس از رحلت ایشان، آیت‌الله كاشانی نیز دار فانی را وداع گفت. عظمت و شكوه مراسم تشییع جنازهٔ آیت‌الله بروجردی و همچنین مجالس ختمی كه در داخل و خارج كشور برای او برگزار شد، نشانگر میزان نفوذ وی در قلبهای میلیونها ایرانی و غیرایرانی بود.
●دگرگونی در سیاست ایران، موضع‌گیری حوزه در برابر آن
گرچه شاه تلاش فراوانی كرد تا پس از سقوط حكومت مصدق در ۱۹۵۳. م بر اوضاع داخلی مسلط شود، اما در این كار به توفیق چندانی دست نیافت. ملّت ایران در طول سالهای قبل دارای تجارب مبارزاتی فراوانی شده بود كه اولین آن، حركت مشروطه بود كه با ملی‌شدن صنعت نفت به اوج خود رسید. از سوی دیگر، احزاب ملی، چپگرا و اسلام‌گرایی كه در ابتدای قرن تشكیل شده بودند، نقش مهمی را در آگاهی مردم ایفا می‌كردند. علاوه بر آن، حوزه علمیه هم به حكم شرع نمی‌توانست در مقابل هجوم امریكا و اسرائیل در ایران بی‌تفاوت باشد. ادامه روند موجود، با مصالح امریكا سازگار نبود و منافع امریكا حكم می‌كرد تا اقداماتی در جهت تضمین منافع این كشور صورت گیرد. از ابتدای دههٔ شصت میلادی و در دوران ریاست‌جمهوری كندی سیاست امریكا به سمت اجرای رفراندوم در كشورهای تحت نفوذ معطوف شد. هدف از این اقدام، سوق‌دادن مردم این كشورها به سوی عادی‌سازی روابط با امریكا و ازبین‌بردن موانع موجود بود. از مهم‌ترین این موانع، هویت ملی و دینی مردم این كشورها بود. اجرای این سیاست، به‌ناچار باید با آزادی نسبی كه جامعهٔ آن روز ایران شاهد آن بود همراه می‌شد. این آزادی نسبی باعث شد تا احزاب دینی و ملی‌گرا اندكی حیات یابند و در فضایی ترقی‌خواهانه، شاه طرح رفراندوم را اعلام نماید. امام خمینی (ره) از شرایط جدید بهره جست و نهضت خود را كه به پیروزی انقلاب اسلامی منجر شد اعلام كرد.
●امام خمینی و حوزه علمیه
امام خمینی(ره) در حوزه‌های خمین، اصفهان، اراك و قم تحصیل كرد. تلاش و كوشش وافر در طلب علم، یكی از ویژگیهای ایشان بود. وی به‌تدریج به یكی از بزرگترین مجتهدان و استادان حوزه علمیه تبدیل شد. پاره‌ای از ویژگیهایی كه وی را از دیگر علما متمایز می‌ساخت عبارت بودند از: «۱ـ تلاش و جدیت در بحث و تدریس به گونه‌ای كه حلقات درس ایشان از پرنشاط‌ترین حلقه‌ها در حوزهٔ علمیه قم بود ۲ـ اهتمام‌ورزیدن به تزكیه، تهذیب و تربیت. ایشان قسمتی از وقت خود را برای تربیت طلبه‌ها بر تقوا و زهد و امور مهم دیگر اختصاص می‌داد ۳ـ اهتمام به عرفان و فلسفه در فضایی كه فلسفه مخالفان فراوان داشت. ایشان همچنین معتقد بودند كه عرفان نباید با برخی آموزه‌های صوفیانه مختلط شود ۴ـ آگاه‌كردن تودهٔ مردم از توطئه‌ها و نقشه‌های استعمارگران، امری كه باعث شد وی كتاب كشف‌الاسرار را در جهت برملاكردن توطئه بیگانگان، در همان سنین جوانی بنویسد.» تالیف این كتاب، به این معنا نبود كه ایشان صرفاً به فعالیتهای سیاسی توجه دارد، بلكه ایشان تا زمان وفات آیت‌الله بروجردی بیشتر به فعالیتهای علمی و تربیتی مشغول بود. پس از فوت آیت‌الله بروجردی، امام(ره) با طرح جدید رفراندوم شاه مخالفت كرد و مراجع قم و در راس آنها، آیات عظام گلپایگانی و مرعشی‌نجفی برای مقابله با این طرح در قم گرد آمدند.
●ویژگیهای سخنرانیهای امام در آن زمان
۱ـ مبارزه قطعی با كلیات طرح رفراندوم؛ به اعتبار اینكه رفراندوم، یك طرح امریكائی بوده و هدف آن ادامهٔ سیطرهٔ امریكا و سلب عزت و كرامت ایرانیان می‌باشد ۲ـ افشای سیاست ننگین امریكا در ایران و درخواست خروج مستشاران امریكائی از كشور و حمله به حكومت به عنوان مجری طرحهای امریكا ۳ـ پند و اندرز به شاه كه به جای تكیه به امریكا به ملت تكیه كند ۴ـ محكوم‌كردن هرگونه رابطه با اسرائیل و درخواست پاكسازی دستگاههای دولتی از صهیونیستها و مزدوران آنها ۵ـ بسیج مردمی از طریق برانگیختن احساس مظلومیت ۶ـ تاكید بر نقش دین و علمای دین در رهاكردن كشور از نفوذ اجانب و اصرار بر اصل جدانبودن دین از سیاست ۷ـ تكیه بر ملت جهت فشارآوردن به شاه. حتی ایشان یك‌بار به شاه گفته بود: «اگر بخواهی به كارهایت ادامه بدهی، به مردم می‌گویم تو را از مملكت بیرون كنند.»
این موضع‌گیریها باعث شد تا حوزه، در مخالفت با نفوذ امریكا در ایران، گوی سبقت را از احزاب چپگرا برباید و با قدرت پرچمدار این مخالفت‌ها شود. دیگر آنكه، این موضع‌گیریها تمام تلاشهایی را كه سعی داشت تفكر جدایی دین از سیاست، و نیز مرتجع‌بودن علمای دینی را ترویج كند، ناكام گذاشت. امام خمینی‌(ره) با نهضت خود و به‌ویژه پس از دگرگون‌شدن اوضاع و حمله به مدرسهٔ فیضیهٔ قم و كشته‌شدن هزاران نفر در تهران و قم، حوزهٔ علمیه را به مركز رهبری ملت تبدیل كرد. رژیم شاه كه چاره‌ای جز زورگویی نداشت، امام را در سال ۱۹۶۳. م دستگیر و به تركیه و از آنجا نیز به نجف تبعید كرد و بدین‌سان، مرحله جدیدی از نهضت شروع شد.
●حوزه علمیه پس از سال ۱۹۶۳. م
هنگامی كه امام‌(ره) در بازداشت بود، رئیس سازمان ساواك با او دیدار كرد و به او گفت: «سیاست حرامزاده می‌خواهد و مناسب علمای دین نیست.» امام جواب داد: «سیاستی كه شما از آن حرف می‌زنید مال خودتان . . . .» امام با این رویكرد، مفهومی جدید از سیاست ارائه داد كه یا معنای رایج آن در مفهوم فریب و ماكیاولیسم تفاوت داشت. افسری كه امام(ره) را برای تبعید دستگیركرده بود، به ایشان گفت: «تمام یاران تو بعد از رویارویی با زور و قدرت ساكت شدند.» امام پاسخ داد: «یاران من در گهواره‌ها هستند.» با این سخن، امام امید خود را به جوانانی اعلام كرد كه پس از گذشت پانزده‌سال در صحنه ظهور كردند. نگرش جدید به سیاست و امید و ایمان به آینده، دو اصلی بود كه امام در طول پانزده‌سال تبعید بر آن تاكید داشت. در شهر نجف، امام(ره) در چارچوب حوزه و از رهگذر تعلیم درسهایی در زمینهٔ حكومت اسلامی و ولایت فقیه، نهضت خود را دنبال كرد. از این رو، بر یك مبنای فقهی، نظریهٔ ولایت فقیه را مطرح كرد و با استناد به این نظریه، براندازی نظام شاهنشاهی موجود در ایران را یك ضرورت شرعی خواند. ایشان از طریق بیانیه‌های مكتوب یا ضبط‌شده بر روی نوارهای كاست، با ایران در ارتباط بود. امام خمینی از طریق این بیانیه‌ها نظر خود را دربارهٔ حوادث جاری در ایران اعلام می‌كرد. ایشان از ایام حج برای پخش بیانیه‌های مربوط به ایران بهره می‌جست و در این بیانیه‌ها، بر مساله فلسطین و نفوذ صهیونیسم در ایران تاكید می‌كرد.
در داخل ایران نیز حركت حوزه، به شكلی خاص، در شهرهای قم، تهران و مشهد ادامه داشت. در شهر قم این نهضت از طریق شاگردان امام خمینی و به‌ویژه جوانان دنبال می‌شد. آنان بیانیه‌های امام(ره) را در تمام ایران پخش می‌كردند. در تداوم حركت فلسفی و عرفانی كه امام خمینی آن را آغاز كرده بود، علامه طباطبایی توانست نقش مهمی را در تحكیم پایهٔ بحث‌های فلسفی در حوزه ایفا كند. علامه مرتضی مطهری كه از جمله شاگردان امام خمینی و علامه طباطبایی بود، سهمی فراوان در گسترش بحث‌های فلسفی و عرفانی در قم و بعد از آن در پایتخت داشت. یاران امام(ره) در ایران برای گسترش فكر اصیل اسلامی در میان جوانان در تمامی عرصه‌ها، سخت فعال شدند؛ در عرصهٔ دانشگاه مرتضی مطهری، در عرصهٔ تعلیم‌وتربیت، محمدعلی رجایی، و در عرصهٔ تدوین كتابهای درسی، محمدرضا باهنر پا به میدان نهادند.مرتضی مطهری در تهران به لحاظ اهتمام در كار و فعالیت، اسطوره‌ای بود. ایشان در تمامی زمینه‌ها، اعم از تالیف، سخنرانی، تدریس، سازماندهی نیرو و موضع‌گیری در برابر مسائل، فعال بود. وی در تمامی موضوعاتی كه جامعه آن روز اقتضا می‌كرد، كتاب نوشت: از داستان راستان (داستان پیامبران برای كودكان و نوجوانان) گرفته تا عمیق‌ترین بحث‌های فلسفی برای اهل فن. وی در حسینیه ارشاد، خطیبی درجه یك بود كه سخنرانیهایش راهگشای مسائل فكری،‌ عقیدتی و اجتماعی بود. وی در دانشگاه نیز تدریس می‌كرد تا از جهت فكری با جوانان دانشگاهی در ارتباط باشد. در بخش سازماندهی نیروها، وی جمعیت مؤتلفه اسلامی را پس از تبعید امام و با هدف تعمیق‌بخشیدن به محتوای ایدئولوژیك نهضت بنیان نهاد. از اعضای این جمعیت می‌توان آقای بهشتی، باهنر و هاشمی رفسنجانی و دیگر علما و . . . را نام برد. آیت‌الله مطهری نمایندهٔ امام در این جمعیت بود. موضع‌گیریهای شهید مطهری تاثیر زیادی بر مقابله با انحرافات فكری جامعه داشت. ایشان با بحث و بررسیها و گفت‌وگوهای خود، با موج چپگرای ماتریالیسم مقابله كرد. وی همچنین با تشریح اعترافات تفكر اسلامی التقاطی و شكست‌خورده در برابر تفكر لیبرالیسم و ماركسیسم، به مقابله با آن برخاست. وی با جریان ملی‌گرا كه بر ایران ماقبل اسلام تاكید داشت، به مخالفت برخاست و در این زمینه كتاب خدمات متقابل ایران و اسلام را نوشت. وی در این كتاب سعی كرد حقیقت فتوحات اسلامی در ایران را از دروغپردازیها جدا كند و با دلایل و استنادات، ادعای ورود اسلام به ایران به زور شمشیر را مردود اعلام كند. مطهری همچنین با بدعتها، خرافات، تحجر‌گرایی و تقلیدهای غلطی كه لباس دین به تن كرده بود نیز مبارزه می‌كرد.
در حوزه علمیه مشهد، سید علی خامنه‌ای، چهره‌ای بارز در عرصهٔ فرهنگی، علمی، سیاسی و مبارزاتی بود و عده‌ای از طلاب جوان گرد ایشان جمع شده بودند. وی از ابتدای نهضت امام خمینی، حلقهٔ واصل میان علمای قم و مشهد بود. ایشان از آن زمان تا ۱۹۷۸. م، یا بر منبر، یا در كرسی درس و تدریس، و یا در زندان و تبعید به سر می‌بردند. درواقع كسانی كه نهضت امام خمینی را در حوزه‌ها ادامه می‌دادند، حول دو محور كار می‌كردند: ۱ـ فعالیتهای فكری و علمی به‌دور از رویارویی با حكومت و زندان و تبعید؛ كه نماینده‌های آن مطهری، بهشتی و باهنر بودند ۲ـ فعالیتهای فكری و علمی در كنار كارهای سیاسی مخالف با حكومت؛ كه نمایندگان این دسته ـ شخصیتهایی همچون سیدعلی خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی ـ همیشه در معرض زندان و تبعید قرار می‌گرفتند اما نقطهٔ اتكای هر دو جریان، بر سخنرانیها و منابر استوار بود.
در مقابل، حكومت شاه برای ادامه بقای خود از چند وسیله استفاده می‌كرد؛ از جمله: استفاده از زور، گسترش فساد اخلاقی، خرید و فروش محرمات و نیروی ساواك كه با سازمان اطلاعات امریكا، انگلیس و اسرائیل همكاری می‌كرد.
ابزار گروه نخست، یا همان سخنرانیها، امری ثابت در نهاد انسان است كه ثمرهٔ همیشگی خود را در سیر زندگی انسانها می‌دهد. اما ابزار شاه، هیچ پایه، ریشه و ثباتی نداشت. بالاخره زمان آن شد تا این سخنرانیها ثمرهٔ خود را بدهد. این زمان، سال ۱۹۷۷. م بود. در این زمان حوزهٔ علمیه و امام به‌گونه‌ای با هم پیوند خوردند كه می‌توان این پیوند را مرحلهٔ نوینی از نهضت امام خمینی نامید.
اولین جرقه‌ها در سال ۱۹۷۷. م به انفجار بدل شد كه به مرگ مشكوك سید مصطفی خمینی، فرزند امام، مربوط بود. بدین مناسبت مجالس ختمی در داخل برگزار شد كه موجب تحریك رژیم شاه شد. همین امر باعث شد تا یكی از نویسندگان وابسته به رژیم مقاله‌ای توهین‌آمیز در مورد امام خمینی، در یكی از روزنامه‌ها چاپ كند. به دنبال این امر تظاهراتی در قم به سوی خانهٔ مراجع به راه افتاد. احتمالاً رژیم، دیگر، خطر حاصله از پانزده سال فعالیت امام و یارانش را احساس كرده بود. از این رو، به دستور حكومت به روی تظاهركنندگان آتش گشوده شد كه در نتیجهٔ آن عده‌ای به شهادت رسیدند. برای كشته‌شدگان این حادثه مجلس ختمی در تبریز برگزار شد كه مزدوران رژیم به آنجا نیز حمله كردند و مراسم را به خاك و خون كشیدند. برگزاری این مراسمها و كشتار مردم ادامه پیدا كرد و همچنان زمینه‌ساز بروز تظاهرات مردمی گسترده‌تر و آغاز‌گر تنشهای وسیع داخلی شد. رژیم پهلوی به‌تدریج مقبولیت خود را از دست می‌داد. شاه نخست‌وزیر را عزل كرد و سپس به تلویزیون آمد و از مردم عذرخواهی نمود. امام خمینی(ره) مرتب پیام می‌داد و از مردم می‌خواست تا به نتیجه‌رسیدن نهضت، این حركت را ادامه دهند. رژیم شاه بر حكومت عراق فشار وارد كرد تا امام(ره) را از آنجا اخراج كند. از این رو، امام خمینی به كویت انتقال داده شد. اما دولت كویت مرزهای خود را به روی امام‌(ره) بست و امام خمینی به نجف و از آنجا به پاریس انتقال یافت. شاه نیز از كشور خارج شد و قدرت را به نخست‌وزیر وقت، یعنی به شاهپور بختیار، سپرد. بختیار تلاش كرد تا با تكیه بر جبههٔ ملی اوضاع را سروسامان بخشد اما سرازیرشدن موج مردم به خیابانها و درخواست بازگشت امام و ایجاد حكومت اسلامی در سراسر كشور افزایش یافت.
در این حین، حوزه‌ها خود را در جایگاه رهبری مردم دیدند؛ از این رو، تمام تلاش خود را به كار گرفتند تا با تشكیل كمیته‌هایی برای ادارهٔ امور مردم و انقلاب اقدام كنند. روحانیان در همه‌جا پخش شدند تا با جهت‌دهی به حركتهای مردمی، مانع از افراط و تفریط‌ شوند. واقعیت، آن است كه تسلط بر میلیونها انسان خشمگین كه مدام در معرض گلوله‌باران نظامیان رژیم پهلوی قرار می‌گرفتند كار آسانی نبود؛ به‌ویژه‌آنكه باید به حضور عناصر مخالفی اشاره كرد كه در تلاش بودند با ارائهٔ چهرهٔ زشت از انقلاب و دامن‌زدن به خشونت و هرج‌ومرج به اهداف خاص خود برسند. به هر حال، مردمی‌بودن روحانیت و آشنایی آنان با مردم هر منطقه و قدرت تاثیرشان بر مردم، حركت اسلامی را كه ماهها بود ادامه داشت، هماهنگی و انسجام بخشید.
یكی از تظاهراتها در تهران توسط ارتش به خاك و خون كشیده شد. امام خمینی پیام دادند تا روز بعد نیز تظاهرات همچنان ادامه پیدا كند و تظاهركنندگان ماشینهای نیروهای مسلح را گلباران كنند. انجام این عمل تاثیر بسزایی در نزدیكی بین مردم و ارتش داشت كه در نهایت ارتش نیز به انقلاب پیوست.
حوزهٔ علمیه همچنین در سازماندهی مراسم بازگشت امام خمینی از پاریس نقش مهمی ایفا كرد. مراسم استقبال در عین حال كه از عظمت و شكوه فراوانی برخوردار بود، خطرات زیادی نیز داشت. زیرا این امر زمانی صورت می‌گرفت كه بختیار، نخست‌وزیر وقت، هنوز بر مسند قدرت بود و هنوز نیروهای مسلح تحت فرمان او بودند. شرایط نیز از تحرك امریكا برای ریشه‌كن‌كردن انقلاب و رهبران خبر می‌داد. اما مراسم استقبال با تلاشهایی كه كمیتهٔ استقبال و اعضای آن انجام دادند، به بهترین شكل برگزار شد. از زمان بازگشت امام از پاریس، یعنی ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، تا اعلام پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن، ده روز سپری شد كه هر ساعت آن با حوادث بزرگ و رعب‌انگیزی همراه بود. این ده روز به بركت همبستگی مردم و روحانیت به‌خوبی پایان یافت.
حوزه علمیه و نظام جدید
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی در پیام خود به حوزویان متذكر ‌شد كه جهاد اصغر به پایان رسیده و جهاد اكبر فرارسیده است. مبادا قدرت شما را بفریبد. امور جزئی شما را مشغول نكند و فكر چیدن ثمرات مادّی انقلاب به فكرتان خطور نكند. امام خود، بزرگترین الگوی زهد و قناعت و دوری از مظاهر دنیوی بود. ایشان همچنین روحانیان را به ضرورت فداكاری و ذوب‌شدن در ذات حق، و ایمان به این كه كلید همه چیز در دست خداست و پیروزی به‌دست‌آمده نیز فضل و بخشش الهی بوده است یادآور می‌گردیدند.
در این‌جا لازم است به موضع‌گیری متفكر عالیقدر آیت‌الله محمدباقر صدر، یكی از مراجع نجف، نیز اشاره شود. ایشان طی مكاتباتشان به امام خمینی اعلام داشت كه مجذوب شخصیت امام خمینی شده است و به‌صراحت گفت كه می‌خواهد یكی از سربازان امام باشد. این موضع‌گیری ایشان در كنار اندیشه‌ها و بررسی‌های فقهی و علمی وی، تاثیر زیادی در پیشتیبانی انقلاب اسلامی داشت.
پیام فقهی امام خمینی برای حوزه‌ها بر توجه به دو عنصر زمان و مكان در استنباط فقهی تاكید داشت؛ یعنی حكم شرعی مستند به قرآن و سنت، باید در كنار حفظ اصول، با تحولاّت روز نیز همگام و هماهنگ باشد.
حوزه‌ها از سوی دیگر در تثبیت نظام نوپای جمهوری اسلامی در میان موج جریانهای مخالف بین‌المللی نقش مهمی داشتند. این نهاد پس از پیروزی انقلاب، در اجرای طرح نظرسنجی جهت تعیین نوع نظام، مشاركت كرد. پس از آن، انتخابات دیگری برگزار شد كه برگزاری این انتخابات در تحكیم پایه‌های زندگی مبتنی بر قانون و شورا در كشور نقش داشت، مانند انتخابات شورای قانونگذاری كه اكثریت آن از علمای حوزه بودند و به دنبال تلاش این گروه، قانون اساسی تدوین شد. پس از آن، انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد كه طی آن بنی‌صدر به عنوان اولین رئیس‌جمهور انقلاب انتخاب شد و مردم به خاطر نزدیكیِ ـ به ظاهر ـ فكری و عملی او به امام به وی رای دادند. اما بعدها مسائلی پیش آمد كه مجلس شورای اسلامی بنی‌صدر را از این مقام عزل كرد.
حوزه‌ها همچنین در جنگ تحمیلی، با بسیج مردمی و ارتقاء‌بخشیدن به روحیهٔ رزمندگان و تقدیم هزاران شهید به انقلاب، نقش مهمی را ایفا كردند. حوزه‌ها بزرگترین نقش را، پس از رحلت امام، ایفا كردند. پس از رحلت امام، دشمنان امید داشتند كه با درگذشت بنیانگذار انقلاب، عمر انقلاب نیز به پایان برسد اما مجلس خبرگان بلافاصله آیت‌الله سید علی خامنه‌ای را انتخاب و از ایشان حمایت كرد. مجلس خبرگان تابه‌امروز نیز رهبر معظم انقلاب را در انجام این امر خطیر و حفظ راه امام در مقابله با هجوم فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی آشكار و پنهان دشمنان انقلاب، یاری می‌كند.
●آیندهٔ حوزه
در طول یك قرن گذشته حوزه‌های علمیه ـ علی‌رغم برخی ناكامی‌هاـ در مبارزه با ظلم و استبداد و مقابله با طمع‌ورزان به ثروتهای ملی كشور پیروز بوده و توانسته‌اند اصالت ملی و دینی مردم را حفظ، و از نفوذ صهیونیسم در كشور جلوگیری كنند. مقابله با جریانهایی كه سهمی در جدایی ایران از جهان عرب و اسلام دارند، تغییر نظام پادشاهی و رویكرد جدید ایران به سوی بازآفرینی نقش تمدن‌ساز اسلام و احیای طرح اسلام برای زندگی بشر، از دیگر دستاوردهای حوزه به شمار می‌رود. اكنون پس از این تغییر و تحولات، حوزه‌ها باید:
۱ـ روابط فكری، عاطفی و دینی خود را با مردم حفظ كنند و مراكز قدرت و تصمیم‌گیری حوزه، نباید بین روحانیت و مردم جدایی اندازند
۲ـ در عرصهٔ فرهنگی باید پیام فرهنگی حوزه، به‌ویژه در عصر انفجار اطلاعات، پاسخگوی نیازهای عصر ما باشد
۳ـ حوزه‌ها باید از اختلاف و تفرقه بپرهیزند؛ به‌ویژه آنكه سیستم حوزه باید در برابر اموالی كه به عنوان خمس و زكات از خارج می‌‌آید و همچنین در برخورد با طلبه‌های ایرانی و غیرایرانی با دیدگاهی باز و یكسان عمل كند۴
ـ باید روحیهٔ تقوی، زهد و پرهیز از مادیات دنیوی را تقویت كنند تا بتواند در قلب مردم جا پیدا كرده، اعتماد مردم را به خود جلب كنند
۵ـ پیام حوزه‌ها باید به‌دور از قوم‌گرایی و تنگ‌نظری و به صورت جهانی و اسلامی باشد تا بتوانند با جهان خارج روابط دوسویه داشته باشند
۶ـ همچنین حوزه‌ها باید با پرهیز از اختلافات داخلی، وحدت میان مردم را حفظ كنند و در رویارویی با جریانات داخلی، روحیهٔ بردبارانه از خود نشان دهند.
حوزه‌ها، پس از پیروزی انقلاب، در زمینه‌های یادشده پیروزیها و ناكامیهایی داشته‌اند اما به نظر می‌رسد آینده حوزه در گرو آن است كه خود، نقاط ضعف و قوتش را بشناسد تا بتواند حركت خود را به‌طور مستمر ادامه دهد.
دكتر محمدعلی آذرشب*
ترجمه: رضا بسطامی
منبع : ماهنامه زمانه