چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

از صمیم قلب


از صمیم قلب
سال تولید : ۱۳۷۹
کارگردان : بهرام کاظمی
فیلمنامه‌نویس : محسن دامادی
فیلمبردار : مجتبی رحیمی
هنرپیشگان : فریبرز عرب نیا، ماهایا پطروسیان، عسل بدیعی، منوچهر علیپور، صبا آقاجانی، ثمره کریمی
نوع فیلم : خانوادگي
تدوین : مهدی رجائیان
موسیقی : کارن همایونفر
طراح صحنه و لباس : سميرا سينايي
طراح چهره‌پردازی : مهين نويدي
صدا : اميرحسين ميرشكاري
مدت فیلم : ۹۲ دقيقه


مهرداد با ثریا که یک خبرنگار است ازدواج می کند. دنیا که از بچگی با مهرداد بزرگ شده و همسایه روبرویی آنهاست سخت عاشق مهرداد است و از ازدواج او با ثریا ناراحت است. مهرداد با ثریا برای ماه عسل به شمال می روند. در آنجا از طرف خبرگزاری جمهوری اسلامی به ثریا خبر می دهند که باید برای تهیه خبر به بوسنی برود. ثریا تصمیم می گیرد که به این سفر برود و مهرداد هم علی رغم میل باطنی با سفر ثریا به بوسنی موافقت میکند. پس از مدتی خبر میرسد که هلی کوپتر حامل خبرنگاران ایرانی در هنگام بازگشت از بوسنی دچار سانحه شده و تمام سرنشینان آن کشته شده اند و از ثریا هم تنها یک گردنبند به جا مانده است. مهرداد با شنیدن خبر مرگ ثریا دچار افسردگی شدید می شود. اما مراقبتهای دنیا باعث میشود که بیشتر از این آسیب روحی نبیند. مهرداد با تمام علاقه ای که به ثریا داشته و دارد، علی رغم میل باطنی و با اصرار مادرش به دنیا ازدواج میکند. مهرداد هیچ علاقه ای به دنیا ندارد و این رابطه بعد از ازدواج از طرف مهرداد سرد و بی روح است. تا اینکه مهرداد تصمیم میگیرد به شمال برود. همانجایی که ماه عسل را با ثریا گذرانده بود. دنیا هم با مهرداد به شمال می رود. مهرداد که همچنان در شوک از دست دادن ثریا است برای قدم زدن شبانه ویلا را ترک می کند. دنیا که مراقب حال مهرداد است به دنبال او میرود و متوجه میشود که مهرداد گرفتار خطر سقوط به ته دره شده و بوته ای را چسبیده است. هر زمان امکان سقوط مهرداد میرود که دنیا با استفاده از طناب او را نجات می دهد. این اتفاق باعث می شود که مهرداد تا حدودی به دنیا نزدیک شود. شب یلدا دنیا هدیه ای به مهرداد می دهد. در هیمن حین زنگ در به صدا در می آید و ثریا در شبی بارانی به خانه برمی گردد. مهرداد باور نمیکند. ثریا به محض اینکه دنیا را در خانه و در کنار مهرداد می بیند، ناباورانه به گریه می افتد. فردای آن شب مهرداد ثریا را به بهشت زهرا می برد و قبر او را نشانش می دهد. ثریا توضیح می دهد که شب بازگشت به ایران ثریا برای نجات یک دختر بوسنیایی، با تعویض لباس او و خودش و با دادن گردنبندش به او آن دختر را به جای خودش با هلیکوپتر به ایران می فرستد. و آن کسی که در این قبر خوابیده آن دختر بیچاره است. ثریا خودش را مقصر می داند. ثریا که هنوز عاشق مهرداد است به هتل می رود و به مهرداد می گوید که از بین او و دنیا یکی را باید انتخاب بکند. مهرداد در بد مخمصه ای گیر می کند. تا اینکه دنیا برای دیدن ثریا به هتل می رود و پیش او درددل می کند. ثریا که می فهمد دنیا از مهرداد حامله است به دنیا می گوید که اسم فرزندتان را پرستو بگذارید.


همچنین مشاهده کنید