شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آیین غدیر


آیین غدیر
● غدیر عید بزرگ خدا
هیجدهم ذی حجه عید غدیر خم ، عید آل محمد علیهم السلام از بزرگترین اعیاد اسلامی است . خداوند تمام پیامبران را مامور کرد که این روز را عید بگیرند و آنها نیز جانشین خود را امر به بزرگداشت عید غدیر کردند. نام این عید در آسمان ، عهد موعود بوده و در زمین روز میثاق است ؛ میثاق با ولایت امیر مومنان علی (ع ). و این همان روزی است که حضرت موسی و عیسی برای خود جانشین انتخاب کردند. در چنین روزی رسول خدا(ص ) بین برادران مسلمان ، عقد اخوت خواند.
رسول خدا(ص ) به حضرت علی (ع ) سفارش کرد که این روز را عید قرار دهد. از امام صادق (ع ) نقل شده که پیامبر(ص ) فرمود: روز غدیر خم ، بهترین عید امت من است و آن روزی است که خداوند امر فرمود مرا در آن روز به منصوب کردن علی بن ابی طالب به عنوان رهبر امت خودم که بعد از من به وسیله او راهنمایی شوند و آن روزی است که خداوند دین خود را کامل گردانید و نعمت را بر امت من تمام نمود و اسلام را برای آنان به عنوان دین شایسته پسندید و انتخاب نمود.
سپس فرمود: ای مردم ! همانا علی (ع ) بعد از من است و از خاک طینت من پدید آمده و او بعد از من ، امام و پیشوای مردم است و آنچه را که مورد اختلاف بین آنان باشد در خصوص سنتهای من بیان می کند، و او سرور مومنان و رهبر بزرگان ، و نیکوترین جانشینان و شوهر سرور زنان عالمیان و پدر امامان هدایت کننده است .
ای مردم !هر کس با علی مهربان باشد من با او مهربانم هر کس علی را خشمگین کند من با او خشمگینم ، هر کس به علی محبت کند من به او محبت می کنم ، هر کس با علی قطع کند من با او قطع ارتباط می کنم ، هر کس ‍ بر علی جفا کند من با او جفا کنم ، هر کس علی را دوست بدارد من با او دوست می شوم ، و هر کس با علی دشمنی کند من با او دشمنی می کنم ، ای مردم ! من شهر حکمتم و علی ابن ابی طالب در آن است و نمی توان به شهر وارد شد مگر از درش . دروغ می گوید آن کس که گمان می کند مرا دوست دارد در حالی که علی را دشمن می دارد.
ای مردم ! قسم به خدایی که مرا به نبوت مبعوث گردانید و مرا به رسالت برگزید، من هنگامی که علی را به امامت منصوب کردم خداوند، اسم او را در آسمانهایش بلند گردانید و ولایت و دوستی او را بر ملائکه اش واجب گردانید. از ابوهریره نقل شده که او گفت : هر کس روز هیجدهم ذی الحجه را روزه بگیرد،خداوند ثواب شصت ماه روزه گرفتن را در نامه عمل او ثبت می کند،و آن روز،روز غدیر خم است ؛ هنگامی است که پیامبر خدا دست علی را گرفت و بلند کرد و فرمود: ای مردم ،آیا من رهبر و سرپرست مومنین نیستم ؟ گفتن : بله ،ای رسول خدا،فرمود: هر آن کس که من ولی و رهبر اویم ،علی هم رهبر و مولای اوست . پس عمر به حضرت علی عرض کرد: مبارک باد،مبارک باد ای فرزند ابی طالب ، صبح کردی در حالی که تو مولای ن و مولای همه مسلمین می باشی سپس خداوند بزرگ ،آیه الیوم اکملت لکم دینکم را نازل فرمود.
از حضرت رضا (ع ) نقل شده است که به ابی نصر فرمود:
ای پسر ابی نصر،هر کجا که باشی سعی کن روز عید غدیر،کمار قبر مطهر امیرمومنان (ع ) حاضر شوی ،بدرستی که خدا در این روز گناهان زیادی از مومنان را می بخشد و آنها را از آتش جهنم دور می کند،به اندازه دو ماه رمضان و شب قدر.
● زیارت علی (ع ) در عید غدیر
ای پروردگار! ای خدای من که ستایش مخصوص توست ،تو که یکتا و بی شریک و عنی بالذاتی و یگانه ای و مثل و همتایی نداری . حضرت محمد(ص ) بنده خاص و فرستاده تو بر خلق است ،پس درود تو بر او و آل او باد. ای خدا،این جهان زیر نظر توست و تو هر روز در کاری هستی ،چنان که از لطف توست که بر من تفضل فرمودی و مرا به اجابت دعوت به بندگی خود گرامی داشتی و مرا اهل دین خود و لایق دعوت خویش گرداندی . سپس در پی فضل خود،فضل دیگری و سپس ‍ جودی پس از جود دیگر به من ارزانی داشتی و همه از رافت و رحمت تو بود،نه از استحقاق من ،تا آن که این پیمان عبودیت را بر من تجدید کردی و نعمت را بر من تمام نمودی و مرا به نعمت کامل که توحید و بندگی و ایمان است هدایت کردی . ای خدای من ، ای سرور و مولای من ! از تو می خواهم که این نعمت ایمان را همواره تا زنده ام برایم حفظ کنی ، بگونه ای که از من خشنود باشی که تو البته بهترین بخشندگانی .
ای خدا،فرمان تو را شنیدیم و اطاعت نمودیم و به ندای رسولت که مردم را به سوی تو دعوت می کرد،لبیک گفتیم . نسبت به ولایت و اطاعت مولای ما و مولای همه مومنان امیرالمومنین علی بن ابی طالب که بنده خداست و برادر رسول او. صدیق اکبر و حجت خدا به خلق است ،پیروی کردیم ،همان کس که یاور دین حق و پشتیبان اهداف پیامبر(ص )است . او یاور دین خدا شد، چون او مخزن علم حق و صندوق اسرار غیب الهی است و امین خدا بر خلق و حامل سر خدا و شاهد به حق در میان خلق است .
ای خدا، ای پرورگار، ما ندای رسولی که خلق را به سوی تو فرا می خواند، اجابت کردیم . پروردگارا، پس گناهان ما را بیامرز و زشتیهای ما را بپوشان و ما را با نیکوکاران عالم بمیران و با آنها محشور ساز. پرورگارا از کرمت آنچه را که به رسولانت وعده دادی از نعمتهای بهشتی به ما نیز فرما و ما را در قیامت خوار مگردان که تو نیز هرگز خلاف وعده نخواهی کرد. ای پروردگار،ما پیامبر(ص ) تو را و وصی او که آقا و مولای مومنان علی (ع ) است را تصدیق کردیم و به جبت و طاغوت (یعنی مخالفان پیغمبر و علی (ع ) کافر شدیم پس تو ایمان و ولایت ما را حفظ کن و ما را به امام خود محشور فرما که ما به آن بزرگواران به یقین ایمان آورده و تسلیم امر آنها هستیم ، به باطن و ظاهر آن امامان و شاهد و غایب آنها هستیم ، به باطن و ظاهر آن امامان و شاهد و غایب آنها ایمان داریم و به امامت آنها و آقایی آنها بر خود راضی و خشنودیم که آنها واسطه فیض بین خدا و ما هستند. ما پشتوانه جز ولایت آنان و پناهی جز آنها نداریم و جز آنها به کس دیگری توسل نمی جوییم و از هر کس که با آنها به مخالفت بر خیزد، بیزاریم .
خدایا،تو شاهد باش که ما به دین محمد و آل محمد(ص ) پیوسته ایم ، سخن ما سخن آنها و آیین ما آیین آنهاست ، هر چه آنها فرمودند، پذیرفته ایم و هر چه را که منکر شدند، ما هم انکار نمودیم و هر چه را آنها دوست می دارند، ما نیز دوست می داریم و با هر کس دشمن هستند ما نیز دشمنیم و با هر که مهر ورزند ما هم مهربانیم ، ما به امامان خود ایمان آورده و تسلیم امر آنها و راضی به رضای آنها هستیم (که رضای آنها رضای توست ) درود خدا بر روان پاک آنها باد. خدایا، پس تو این نعمت ایمان را بر ما تمام گردان و ما را از این کمال محروم مفرما، و برای ما ثابت و استوار گردان و ما را بر این عقیده زنده بدار و بر آن بمیران که آل محمد امامان ما هستند، ما هم به آنها اقتدا کرده و آنها را دوست داریم و با دشمن آنها، که دشمن خداست دشمن هستیم .
در قسمت دیگری از زیارت چنین آمده است :
ای خدا، من از تو به حق محمد(ص ) پیغمبر تو، و به حق علی (ع ) ولی و بنده خاص تو، و به آن شان و مقامی که فقط به آن دو بزرگوار اختصاص ‍ دادی درخواست می کنم که درود بر محمد و علی فرستی و از هر خیر و خوبی عاجل ، ابتدا به آنها عطا کنی . ای خدا، درود فرست بر محمد و آل محمد، و امامان و رهبران شرع الهی و داعیان و بزرگان دین خدا و ستارگان درخشان (آسمان ایمان ) و نشانهای روشن حق و پیشوای بندگان و ستونهای بلاد و (شهر توحید) آزادگان و رادمردان عالم و ناقه فرستاده شده و کشتی نجات در دریای عمیق (معرفت و خداشناسی ).
ای خدا، درود فرست بر محمد و آل محمد و گنجهای علم تو و ارکان توحید و معرفت و ستونهای دین و معدنهای بخشش و کرامت و خاص و خالصان آفرینش تو و برگزیدگان خلق تو که متقیان و پاکیزگان و بزرگواران و نیکویان خلق هستند و درگاه مورد نیاز به مردم که هر کس به آن درگاه لطف در آید، نجات می یابد و هر کس امتناع ورزد هلاک می شود.
ای خدا، درود فرست بر محمد و آل محمد که اهل و برگزیده (رجال ) تو هستند. تو خلق را امر به سوال در علوم آسمانی از آن بزرگواران کردی و آنان خویشاوندان و نزدیکان رسولند که امر به محبتشان فرمودی و ادای حقشان را به خلق واجب کردی و بهشت را جایگاه کسی که پیرو آنهاست قرار
دادی . ای خدا، درود بر محمد و آل محمد فرست چون خلق را به اطاعت تو امر نمودند و از عصیان تو نهی کردند و بندگانت را به وحدانیت تو راهنمایی کردند.
ای خدا، من از تو درخواست می کنم به حق محمد(ص ) پیغمبر تو و برگزیده ات و بنده خاص خالصت و امین وحی و فرستاده تو به سوی خلق و به حق امیرالمومنین و پیشوای دین و رهبر سلسله نیکان عالم ؛ آن وصی وفادار پیغمبر و صدیق اکبر و آن که میان حق و باطل جدا کند. آنکه کامل است و شاهد و نماینده توست و رهنمای خلق به سوی توست و آنکه فرمان تو را با صدای رسا به عالم رسانید و در راه دین تو کوشش فراوان کرد و باکی از سرزنش بدگویان نداشت . تو را قسم می دهم که اولا بر محمد و آل محمد درود فرستی و آنگاه در این روز شریف غدیر که عقد خلافت و عهد ولایت علی (ع ) را بر گردن خلق نهادی و دین را ولایتش به حد کمال رسانیدی ، در این روز مرا از عارفان (به خدا و رسالت و ولایت ) قرار دهی و به احترام این روز، و به حق مومنان به شرافت این روز که مرا از آزادشدگان از آتش دوزخ مقرر فرمایی و از حسودان نعمت آسوده داری .
ای خدا، که چنان که این روز را بزرگترین عید خود قرار دادی و در آسمان ، روز عید عهد و پیمان نام نهادی و در زمین ، روز اخذ میثاق و روز جمع سوال (یعنی روزی که از تمام خلق درباره عهد این روز سوال کنند که به عهد ولایت وفا کردند یا نکردند). خدایا! درود فرست بر محمد و آل محمد(ص ) و چشم ما را به جمال آنها روشن ساز و تفرقه و پراکندگی ما را به اتحاد و وحدت تبدیل کن و بعد از نعمت هدایتت ما را از گمراهی حفظ فرما و ما را از شکر گزاران نعمتهایت قرار ده ، ای مهربانترین مهربانان .
ستایش خدای را که ما را به شرافت و احترام این روز آشنا و بینا گردانید و ما مسلمان را به این روز گرامی داشت و شرف معرفتش را به ما عطا کرد.
ای رسول خدا و ای امیر اهل ایمان ، از من بر شما دو بزرگوار و عترت و دوستانتان بهترین سلام و تحنیت باد تا زمانی که شب و روز در جهان باقی است . من شما را وسیله توجه خودم و خدای شما در انجام مقاصد و بر آمدن حاجتها و آسان شدن کارهای مشکل قرار می دهم .
ای خدا، من از تو درخواست می کنم به حق محمد و آل محمد که درود بر محمد و آلش فرستی و لعنت بر منکران حق و منکران روز غدیر و مخالفان احترام آن که با (شکستن عهد ولایت علی (ع ) در روز عید غدیر) راه دین تو را به مردم بستند تا نور تو را خاموش کنند، اما خدای متعال جز آن که نور وحی و چراغ حجت به حق خود را روشن نگه می دارد، نخواهد کرد.
ای خدا! تو به اهل بیت رسولت محمد(ص ) فرج و گشایش عطا فرما و غم و آلام آنها را بر طرف گردان و به برکت آنان بر دل مومنان مرهم بگذار و غم و اندوه بخصوص غم فراق امام زمان را از عدل و داد پر گردان ، چنان که پر از ظلم و جور شده است و وعده فرج و سلطنت الهیه را که به ایشان داده ای
، آشکار گردان که تو هرگز خلاف وعده نخواهی کرد.
● اعمال روز غدیر
اعمال این عید بزرگ به شرح زیر است :
۱) روزه ، که کفاره شصت سال گناه است .
۲) غسل کردن .
۳) خواندن زیارت حضرت امیرالمومنین علیه السلام
۴) خواندن دو رکعت نماز، که کیفیت آن در مفاتیح الجنان آمده است .
۵) خواندن دو رکعت نماز، پیش از زوال که دستور آن در مفاتیح الجنان آمده است .
۶) خواندن دعای ندبه .
۷) خواندن دعایی که سید بن طاوس از شیخ مفید نقل کرده و در مفاتیح الجنان آمده است .
۸) چون مومنی را ملاقات کند، این تهنیت را بگوید:
الحمدالله الذی جعلنا من المستمسکین بولایة امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام ؛
شکر خدای را که ما را از مستمسکان به ولایت امیر مومنان و پیشوایان معصوم (ع ) قرار داد.
و نیز بخواند:
الحمدالله الذی اکرمنا بهذا الیوم و جعلنا من الموقنین بعهده الینا و میثاقه الذی و اثقنا به من ولایة ولاة امره و القوام بقسطه و لم یجعلنا من الجاحدین و المکذبین بیوم الدین ؛
سپاس خدا را که ما را بدین روز، گمراهی داشت و از وفا کنندگان به عهدی که به ما سپرده و به پیمانی که برای ولایت والیان امرش و قائمان به عدلش ‍ از ما گرفته ، قرار داد، و از منکران و تکذیب کنندگان به روز قیامت قرار نداد
۹) صد مرتبه بگوید: الحمدالله الذی جعل کمال دینه و تمام نعمته بولایة امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام ؛
سپاس خدا را که کمال دینش و تمامیت نعمت خود را به ولایت امیرمومنان علی بن ابی طالب (ع )، قرار داد.
۱۰) شکر خدا را به جهت نعمت بزرگ ولایت علی (ع ) به جا آورد.
۱۱) جامه های زیبا بپوشد.
۱۲) خود را آراسته کند و عطر بزند. گفتنی است که زنان باید فقط برای محارم خود زینت کنند و عطر بزنند.
۱۳) شادی کنند و پیروان حضرت علی (ع ) را شاد کنند.
۱۴) تقصیرها و خطاهای دیگران را ببخشند.
۱۵) مشکلات مردم را بر طرف کنند.
۱۶) صله رحم به جا آورند.
۱۷) به امور خانواده رسیدگی کنند.
۱۸) مومنان را مهمانی کنند.
۱۹) افطاری بدهند.
۲۰) به دیدن یکدیگر بروند.
۲۱) هدیه بدهند.
۲۲) به روی مومنان لبخند بزنند.
۲۳) هدیه بدهند.
۲۴) با مومنان مصافحه کنند ؛ بدین صورت که : دست راست خود را در دست راست برادر مومن خود قرار داده و آن گاه این جملات را بگویند:
و اخیتک فی الله و صافیتک فی الله و صافحتک فی الله و عاهدت الله ، و ملائکه و کتبه و رسله و انبیائه و الائمة المعصومین علیهم السلام ، علی انی ان کنت من اهل الجنة و الشفاعة و اذن بی بان ادخل ، الجنة لا ادخلنا الا و انت معی ؛
برادر تو شدم در راه خدا و صفا کردم با تو در راه خدا و مصافحه کردم با تو در راه خدا و عهد کردم با خدا و فرشتگانش و کتابهایش و رسولانش و پیغمبرانش و امامان معصوم - علیهم السلام - بر اینکه اگر من از اهل بهشت یافتم ، داخل نشوم جز به همراهی تو.
آن گاه مومن دیگر بگوید: قبلت پس بگوید:
اسقطت عنک جمیع حقوق الاخوة ما خلا الشفاعة و الدعاء و الزیارة ؛
ساقط کردم از تو همه حقوق برادری را جز شفاعت و دعا و زیارت .
● ضرورت غدیر (امامت و ولایت )
پس از انتصاب مولای متقیان علی (ع ) به امامت و پدید آمدن خجسته روز غدیر، برای هر کس به طور طبیعی ، سوالهایی که در خصوص مبانی عقلی ، اجتماعی و سیاسی این انتصاب به وجود می آید که برای روشن شدن آنها این بحث را به طور خلاصه و گذرا، طرح می کنیم .
از وقتی که بشر خود را شناخت برای تامین خوشبختی و سعادت خود، همواره دنبال شناخت عوامل و ریشه های آن بود. او می خواست بداند، که چه وسایلی لازم است ، تا یک جامعه سالم ، زنده ، فعال ، آگاه ، آزاد، شجاع ، نیرومند، مستقل و مترقی تحقق یابد، این آرزو و عقیده ، برای جامعه بشری به شکل رویا در آمده بود. افلاطون این جامعه رویایی را مدینه فاضله نام گذاشت .
اندیشمندان ، متفکران و جامعه شناسان از زمانهای دور، هر کدام در این مورد، عقیده خاصی داشتند بعضی از فلاسفه مانند افلاطون معتقد بودند که حکومت باید به دست افراد صلاحیت دار باشد و به همین منظور، لازم می دانستند که حکومت و سرپرستی جامعه به عهده حکما، علما و عقلا باشد. عده ای که معتقد به حکومت فلاسفه بودند، می گفتند: قوانین بی روح و بی جان نمی تواند جامعه را به سرمنزل مقصود برسانند. گروهی دیگز عقیده داشتند که اگر جامعه ای پاک ، شایسته و وظیفه شناس ‍ می خواهیم ، لازم است که قوانین جامع ، عادلانه و مترقی داشته باشیم تا به وسیله آن ، جامعه برتر و ایده آل محقق شود. ارسطو (معلم اول ) از طرفداران این نظریه بود.
● قانون ، نیاز فطری بشر
انسان بر اساس فطرت خود، خواهان زندگی دسته جمعی است ؛ از تنهایی می گریزد و به جامعه پناه می آورد. یک فرد، به تنهایی نمی تواند همه خواسته های خویش را برآورده سازد. جامعه انسانی مانند بدن است ، همان طور که اعضای مختلف بدن مثل قلب ، دستگاه گوارش ، دستگاه تنفس ، کلیه ، مغز و اعصاب ، هر کدام وظیفه مشخصی دارند ولی در عین حال با یکدیگر ارتباط و همبستگی دارند، انسانها نیز، هر چند، هر کدام فعالیت مشخصی دارند، لیکن کار و فعالیتشان بر جامعه اثر می گذارد.
برای اینکه تمام افراد بشر، بدانند که محدودیتها و مسئولیتهایی دارند و باید بدان عمل کنند، لازم است . نیروی باشد که جامعه را کنترل کرده و برابری را در آن پیاده کند. تا حد و حدود کارها و تکالیفی که افراد جامعه به عهده می گیرند، حفظ و مشخص شود. در این صورت می توان جامعه را به نظم و پیشرفت و پیروزی رساند و از ایجاد هر گونه به هم ریختگی و شورش ‍ جلوگیری کرد. این نیروی کنترل کننده همان قانونی است که بر جامعه حاکم است .
این قانون ، افراد جامعه را به سوی انسانیت و رشد و تکامل سوق می دهد و باعث می شود که تک تک اعضای آن احساس مسئولیت کنند و عدالت در اجتماع ، حفظ شود و اجرای قانون ، سبب می شود، نظم و انظباط در اجتماع ، حفظ شود و اجرای قانون ، سبب می شود، نظم و انظباط در اجتماع رعایت شود و اوضاع جامعه ، با شرایط و خصوصیات و نیازهای مساوی و معنوی انسان ، منطبق گشته ، تمام حالات و خواسته های مختلف انسان مورد توجه ، قرار گیرد. بنابراین قانون باید طوری باشد که حق و حقوق همه مردم را حفظ کند، تا جامعه ، بطور متعادل و یکسان و برابر به حرکت درآید.
اگر قانون مورد نیاز جامعه را انسان تدوین کند، ناقص خواهد بود، زیرا عقل و اندیشه انسان ، کامل نیست و اطلاعات و مهارت کافی ، نسبت به جنبه های مادی و معنوی بشر ندارد و علم او نیز محدود و ناقص است و تمایلات نفسانی بر او تاثیر می گذارد، بنابراین ، قانون را به نفع خود وضع می کند ؛ مثلا چند سال پیش در پارلمان فرانسه قانونی تصویب شد که براساس آن تمام داراییهای میت به تصرف دولت در می آمد تا صرف مصالح عمومی شود. با تصویب این قانون ، بازماندگان اقتصادی و تجاری بشدت کاهش یافت ، چرخهای صنعتی کند رشد و صادرات مملکت تفاوت چشمگیر پیدا کرد، بگونه ای که نزدیک بود از بین برود، هفتاد درصد تلاش اقتصادی پایین آمد و بیم آن می رفت که اقتصاد فرانسه برای همیشه سقوط کند و کشور ورشکسته شود. اعضای دولت دچار ترس و وحشت شدند و برای یافتن علت آن جلسه های پی در پی گرفتند و سرانجام ، معلوم شد که قانون الغای ارث ، که حاصل افکار ناپخته نمایندگان مجلس بود، کشور را به این گرداب انداخته است. زیرا مردم برای کار و فعالیت باید انگیزه داشته باشند و خود انگیزه مالکیت نیز در حیات شخص و مالکیت وارث بعد از مرگ ، موثر است و در جامعه ، شور و شوق و تحرک ایجاد می کند. اگر این انگیزه نباشد، رکود و سقوط گریبانگیر جامعه خواهد شد. از این رو، قانون باید بر اساس ارزشها و اصول انسان واقعیات اجتماعی و مصالح فرد و جامعه بنا نهاده شود تا سعادت فرد و اجتماع را به ارمغان آورد.
● رهبری ، مبین قانون
اسلام تنها مکتبی است که انسان را می سازد و بهترین برنامه ها را برای رشد و ترقی او،ارائه می دهد. اسلام در تمام قسمتهای اعتقادی ، عبادی ، سیاسی ، نظامی ، فرهنگی اقتصادی ، اجتماعی و بهداشتی ، برنامه های مخصوص دارد. اسلام برای اینکه یک جامعه نمونه و برتر بوجود آید، دو عامل مهم را لازم می داند: قانون الهی و رهبری الهی - مردمی .
برای اینکه یک اجتماع ، همیشه در حال فعالیت و حرکت باشد و امت سعادتمند شود، قوانین کامل و جامعی لازم است تا ارزشها و کرامتها و فضیلتهای انسان را حفظ کرده ، عوامل ضد پیشرفت را از بین ببرد و جامعه را به سوی سعادت و رستگاری هدایت کند. این قانون باید از طرف قانونگذاری باشد که عقل کل بوده و عملش به همه نیازها احاط دارد و قادر است جامعه را در سیر تکامل به حرکت درآورد، چرا که خود، کمال مطلق است و به همه چیز، دانایی دارد و چنین قانوگذاری همان خدای یکتاست که جهان را آفریده است . پس قانون و برنامه تکامل انسان ، باید از سوی او باشد تا در قلب و جان مردم ، نفوذ کند.
برای اینکه هوهای نفسانی هیچ کس بر قانون اثر نگذارد و کسی هنگام توضیح قانون ، به نفع خود یا ضرر دیگری مطلبی را کم یا اضافه نکند و برای حفظ شدن اصل و حقیقت قانون ، و همچنین بیان کردن و عمل کردن به آن ، احتیاج به کسی است که قانون را برای مردم توضیح دهد و آن را به اجرا درآورد. این مسؤ ولیت سنگین و حساس باید بر دوش کسی باشد که از طرف خدا تعیین و انتخاب شده است ، چنین شخصی که پیامبر(ص ) نامیده می شود. به وسیله وحی ، قانون و پیام خدا را به بشر می رساند و آن را تفسیر و اجرا می کند.
بعد از پیامبر(ص ) نیز برای اینکه زحمتهای او هدر نرود و راهش باقی بماند، باید ادامه کار به عهده کسی باشد که از طرف خدا انتخاب شده و به وسیله پیامبر، به مردم معرفی شود. چنین کسی باید خصوصیات پیامبر را درارا باشد. این خصوصیات ، عبارت است از:
۱) عصمت داشته باشد ؛ یعنی در تمام دوران عمر خود هرگز مرتکب گناه نشده باشد. در بیان احکام و حقایق دین و جواب دادن به سؤ الهای مذهبی مردم و توضیح مسائل پیچیده مذهبی دچار خطا و اشتباه نشود.
۲) دانایی و آگاهی او نسبت به دین و مذهب ، از همه بیشتر باشد و هیچ مساله ای برای او نا آشنا نباشد.
۳) نیکوکارترین ، عادلترین ، پرهیزکارترین و پاکترین افراد جامعه باشد.
● رهبران شایسته
طبق قانون عدل - که عدالت اجتماعی نیز از آن سرچشمه می گیرد - رسالت سنگین رهبری و سرپرستی امت و همچنین توضیح و بیان قوانین ، باید به عهده کسانی باشد که از همه مردم ، عالمتر و عادلتر و پرهیزکارتر و پاکتر و صالح تر باشند.
مساله رهبر و ریاست و حاکمیت ، چیزی است که سرنوشت یک جامعه به آن بستگی دارد بطوری که پیشرفت و انحطاط، پستی و سقوط، سعادت و شقاوت ، ذلت و عزت ، آزادگی و بردگی اجتماع منوط به آن است بنابراین اگر صالح باشد، جامعه را به صلاح و رستگاری سوق می دهد و اگر رهبر، فاسق باشد، جامعه را به فساد می کشاند. قرآن در این زمینه می فرماید:
و اذا اردنا نهلک قریة امرنا متر فیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فد مرناها تدمیرا ؛
چون بخواهیم اهل دیاری را هلاک سازیم ، پیشوایان و مالداران آن شهر را وادار می کنیم که از راه حق ، خارج شده و ظلم کنند، آنگاه عذاب بر آنها واجب گردد و آن را در هم فرو کوبیم .
پیامبر اکرم (ص ) در این باره فرمود:
اذا ساء فاسقهم و کان زعیم القوم اذلهم الی قال فلینظر البلاء.
هنگامی که شخص نالایق و خود سری ، رهبر یک ملت شود و نگهبان اجتماع ، پست ترین فرد باشد، آن جمعیت باید در انتظار بلا باشد.
و نیز فرمود:
لن تهلک الرعیة و ان کانت ظالمه مسیئه اذا کانت الولاه هادیه مهدیه ؛
یک ملت ، هرچند سرکش و نابکار باشد. به سقوط و هلاکت نمی رسد، به شرط آن که رهبران صالح و شایسته داشته باشد.
با توجه به آنچه گفته شد، می توان گفت : هیچ کس قدرت ساختن بهترین جامعه را ندارد و هیچ کس نمی تواند چنین جامعه ای را بنا نهد و مدینه فاضله به وجود بیاورد، مگر شایستگانی که رهبری آنها از جانب خدا مورد تایید قرار گرفته باشد. پیامبر اکرم (ص ) که تمام توجه او به نیکی و پاکی ، آزادی و پیروزی و بهروزی امت اسلام بود و وجود یک رهبر را برای پیشرفت هدفهای اسلامی ، بسیار لازم می دانست ، به این فکر بود که بعد از وی ، خیر و صلاح جامعه چه می شود و زمام حکومت اسلامی به دست چه کسی می افتد. او آرزوی خوشبختی جامعه را داشت و می خواست سلسله رسالت و امامت ، همچنان تا ابد ادامه داشته باشد. لذا بارها چنین فرمود:
انی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی ؛ من از میان شما می روم و دو چیز گرانبها را به یادگار می گذارم : کتاب خدا (قرآن ) و عترتم .
پس همانطور که نبوت انتصابی است ، نه انتخابی ، و پیامبر از طرف خدا، به این مقام منصوب می شود امامت نیز انتصابی بوده و امام از طرف خدا منصوب می شود و به وسیله پیامبر(ص ) به مردم معرفی می گردد.
● چرا امامت انتصابی است ؟
دین اسلام ، یک آیین جهانی است و مخصوص یک ملت و گروه و نژاد نیست . خطابهای قرآن با یا ایها الناس آغاز می شود و تمام مردم جهان را به اسلام دعوت می کند.
تا زمانی که رسول خدا(ص ) در قید حیات بود، رهبری جامعه را به عهده داشت . پس از رحلت آن حضرت ، باید رهبری حکومت اسلامی ، به شایسته ترین فرد امت ، واگذار می شد تا حکومت از جاده مستقیم اسلام و قوانین الهی خارج نشود و زحمتهای طاقت فرسای پیامبر اکرم (ص ) هدر نرود. در این مورد که رهبری حکومت اسلامی - پس از پیامبر - به وسیله خدا انتخاب می شود یا هر ملتی خودش انتخاب می کند دو نظریه وجود دارد: یکی نظر شیعیان که معتقدند امام را باید خدا انتخاب کند و دیگر نظر اهل سنت که می گویند: امام را ملت انتخاب می کند. هر یک از این دو گروه برای ادعای خود دلیلی آورده اند خوب است به قرآن ، روایات ، عقل ، فطرت و آرای مردم مراجعه شود، تا شرعی بودن و حقیقی بودن نظریه شیعه نیز آشکار گردد. حال بطور بسیار فشرده چند نمونه را که دلیل بر شرعی بودن امامت است ، مطرح می کنیم .
۱) آیات متعدد قرآن از جمله :
الف) آیه تبلیغ : یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک فان لم تفعل بلغت رسالة ..... .
ب) آیه اکمال دین : الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دنیا ....
۲) روایات متواتر منزلت و ثقلین و نظایر آن توسط شیعه و سنی نقل شده است ، به گونه ای که هیچ جای تردیدی برای کسی که خواهان حقیقت باشد، نمی ماند.
۳) آراء و نظرات مردم آن دوره نیز این امر را ثبات کرده است ، زیرا پس از اینکه امامت علی (ع ) به امر خدا توسط پیامبر(ص )معین شد، به دستور آن حضرت خیمه ای ساختند و مانند یک انتخاب عمومی ، همه مردم از زن و مرد و کوچک و بزرگ با حضرت علی (ع ) بیعت کردند، مردان ، با قرار دادن دست خود در دستهای مبارک مولی الموحدین ، امیرالمومنین علی (ع ) با آن حضرت پیمان بستند و رهبری علی (ع ) را تایید کردند. بیعت زنان با امیرالمومنین (ع )، مانند بیعت زمان پیامبر(ص ) بود. پیامبر ظرفی را پر از آب می کرد و دست مبارک خود را در آن می گذاشت و سپس زنان نیز دست خود را در آن ظرف می گذاشتند. در روز عید غدیر نیز زنان با حضرت علی (ع ) بیعت کردند.
تعداد بیعت کنندگان رقم قابل توجهی بود. آن جمعیت که با توجه به آن زمان ، در نوع خود بی نظیر و یا حداقل کم نظیر بود، به نمایندگی از طرف مردم ، رای دادند و رهبری آن حضرت را پذیرفتند. بسی جای تعجب است که یک اجتماع هشتاد هزار نفری مشروعیت نداشته باشد، اما یک شورای شش نفره در زیر یک سایبان و بدون اطلاع مردم ، مشروعیت داشته باشد!
در واقع روز غدیر، تنها روز انتخاب حضرت علی (ع ) نبود، بلکه روز انتخاب آن حضرت به عنوان اولین حلقه امامت و عصمت بود و امامان بعد از آن حضرت نیز به همین طریق انتخاب شدند یعنی به امر خدا و انتخاب امام قبل خود.
● پاسخی از امام زمان (عج ) درباره انتصابی بودن امام
در کتاب احتجاج طبرسی از احمد بن اسحاق نقل شده که او ضمن پرسشهایی که از حضرت حجة بن الحسن - عجل اللّه تعالی فرجه شریف - می نماید از جمله می پرسد:
چرا مردم خود نمی توانند رهبر و امام انتخاب کنند و باید این انتخاب از طرف خدا باشد؟
- حضرت حجت (عج ): امام مصلح یا مفسد؟
- احمد بن اسحاق : البته امام مصلح و عادل .
- حضرت حجت (عج ): با توجه به این که جز خدا کسی از درون و ضمیر پنهان اشخاص و صلاح و فساد آنان خبر ندارد، آیا این احتمال نمی رود که مردم بر اثر عدم آگاهی (از حقیقت باطنی افراد) فرد مفسدی را به جای مصلحی انتخاب کنند؟
- احمد بن اسحاق : بله .
- حضرت حجت (عج ): علت همین است حال دلیل و شاهدی برای تو می آورم که عقل تو پذیرای آن باشد، سپس حضرت اشاره به داستان حضرت موسی می نماید که خلاصه آن چنین است :
حضرت موسی با آن جامعیت و وسعت عقل و کمال علمی که داشت و با توجه به عالم غیبت اتصال داشت و بر او وحی نازل شد هفتاد نفر از بهترین مردم خود را که در ایمان و اخلاقشان هیچ شکی نداشت برای میقات پروردگارش با خود برد، اما این گونه انتخاب او، روی افراد نااهل و منافق انجام گرفت و آن جریان که خداوند در قرآن می فرماید پیش آمد (یعنی آن هفتاد نفر برگشتند و گفتند: تا وقتی که خدا را آشکارا به ما نشان ندهی ما به تو ایمان نمی آوریم .) در جایی که انتخاب کسی که خداوند او را به نبوت برگزیده روی افراد صالح قرار نگیرد با آنکه آن حضرت فکر می کرد آنها بالاترین درجه شایستگی و صلاحیت را دارند و از همه افراد موجود در جامعه اصلح می باشند، نتیجه می گیریم که جز آن خدایی که از درون سینه ها و دلها آگاه است و علم او به نهان و آشکار مردم احاطه دارد، کسی نمی تواند امام و رهبر را انتخاب و تعیین نماید و صالح و فاسد را تشخیص ‍ دهد.
● معنای مولا
منظور از کلمه مولا در این روایت پیامبر(ص ) که فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولا چیست ؟ شاید گفته شود: مولابه معنای دوست و یار و یاور است ، نه به معنای سرپرست و کسی که بتواند در حق مردم تصرف کند و اطاعت کردن از او، واجب باشد.
پاسخ این توجیه ، این است که :
۱) اگر مراد پیامبر(ص ) دوستی با علی (ع ) بود و اینکه آن حضرت یار و یاور مردم باشد، دیگر لازم نبود که پیامبر(ص ) در آن صحرای گرم و سوزان و در موقعیت حساس حج و آن حضرت بی نظیر، فرمان توقف دهد و صبر کند تا جلو رفته ها برگردند و عقب مانده ها برسند و مهمتر از همه ، آیه قرآن ، نازل شود و یاور بودن علی (ع ) را با مقدمات بسیار در سخنرانی خود بیان کند و از مردم اعتراف بگیرد. پس معلوم می شود مساله دیگری در کار بوده که پیامبر(ص ) این گونه عمل کرده است .
۲) اعلام دوستی با علی (ع ) مساله ای نبود که رسول خدا(ص ) در مورد آن تبلیغ نکرده باشد، زیرا پیامبر(ص ) بارها در این مورد صحبت کرده و آن را به مردم گشزد نموده بود.
۳) اعلام این مطلب که علی (ع ) دوست مردم است . وحشتی برای پیامبر(ص ) بوجود نمی آورد تا لازم شود خدا او را تسلی و دلداری دهد به همان گونه که در آیات قرآن آمده است .
۴) دوستی با حضرت علی (ع ) و یاور مردم بودن ، آن قدر مهم نبود که خداوند با لحن قاطع به رسولش بگوید: اگر انجام ندهی ، رسالتت را به پایان نرسانده ای .
۵) موضوع دوستی ، احتیاجی به بیعت گرفتن از مردم ، تبریک گفتن به حضرت علی (ع ) با مراسم مخصوص ندارد. آیا این عاقلانه است که به خاطر یک دوستی ساده ، در بیابانی گرم و سوزان ، خیمه درست کنند و به مردم دستور بدهند که با یک دوست بیعت کنند.
۶) پیامبر در مراسم حج ، از جدایی با مردم و ملاقات با خدا سخن گفت و به آنها گوشزد کرد که به فکر آینده خود باشند و از قرآن و عترت جدا نشوند و پس از آن نیز، حدیث ثقلین را بارها و بارها تکرار کرد.
همه این مسائل نشان می دهد که موضوع غدیر خم بسیار با اهمیت تر از سخنانی است که اهل سنت مطرح می کنند و آن ، موضوع رهبری آینده حکومت اسلامی و جانشینی پیامبر(ص ) است زیرا بعد از رحلت پیامبر(ص )، اولین رهبر مسلمان قرآن و دومین آن عترت بوده است . (۶۵)
● اندیشه های کلامی غدیر
از آن زمان که آفتاب ولایت و امامت علی (ع ) در غدیر، بر جامعه اسلامی تابیدن گرفت ، متفکران و اندیشوران و همچنین پیشوایان معصوم برای ارشاد فکری مردم ، در جهت مبانی عقلی امامت و ولایت ، بحثهای فراوانی را انجام داده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم .
▪ استدلال امام صادق (ع )
هشام بن حکم می گوید امام صادق (ع ) در جواب شخص کافری که پرسیده بود: وجود پیامبران را چگونه اثبات می کنیم ؟ فرمود: چون ثابت شد که جهان را هستی بخشی است که از ما و همه مخلوقات والاتر و برتر و حکیم تر است و در اوج رفعت و عظمت است ممکن نیست که بندگان او را ببینند و لمس نمایند و بی واسطه با او گفتگو کنند، بنابراین ، ضرورت دارد که پروردگار، نمایندگانی در میان خلق داشته باشد که خواسته خداوند را برای مردم بیان و آنان را به مصالح و مفاسدشان رهبری نمایند و واسطه رساندن فیض الهی به مردم باشند، این واسطه های فیض ، پیامبرانند.
حکیمانی به حکمت و معرفت تربیت شده و به رسالت مبعوث گشته اند و آنان با آنکه در خلقت ظاهری با مردم شریکند اما در احوال و اخلاق و کمالات و فضایل از مردم برترند و آمدن چنین رسولانی در هر عصر برای هر نسل لازم و ضروری است تا زمین از وجود حجت خدا خالی نباشد. (۶۶)
منصور بن حازم در گفتگویی که با امام صادق (ع ) دارد و درباره معرفت اللّه ، نیاز مردم به حجتهای الهی است ، می گوید:
من به کسانی که منکر امام بعد از پیامبر(ص ) بودند گفتم :
- آیا شما می دانید که پیامبر حجت خدا بر مردم بود و اطاعتش بر مردم لازم ؟
- آری .
- وقتی پیامبر خدا از میان مردم رفت حجت خدا بر مردم کیست ؟
- قرآن .
من چون در قرآن اندیشه کردم ، دریافتم حتی کسانی که به قرآن ایمان ندارند در بحث و مجادله و برای غلبه بر رقبای خود، بدان تمسک می جویند و آیات قرآن را برای منافع و عقاید خود تفسیر به رای می کنند پس متوجه شدم که قرآن را نگهبان و پاسداری لازم است که آن را بر اساس حقیقت و آن گونه که نازل شده تبیین و تفسیر کند به طوری که او هر چه درباره قرآن بگوید درست و حق باشد پس به ایشان گفتم :
- نگهدار و پاسدار قرآن کیست ؟
- ابن مسعود، حذیفه و... قرآن را می دانستند.
- آیا آنها تمام قرآن را می دانستند؟
- نه .
در پایان ، منکران به این نتیجه رسیدند که کسی جز علی (ع ) دانا و عالم به تمام قرآن نیست ، زیرا وقتی قرآن در بین مردم باشد و از طرفی ، هیچ کس ، تفسیر تمامی آن را نداند، اگر کسی پیدا شود که تمام آن را بداند او حجت خداست و اطاعتش بر مردم واجب است . چنین کسی تنها علی بن ابی طالب است که هر چه درباره قرآن بگوید حق است.
ـ برتری مقام امامت بر نبوت
امام صادق (ع ) فرمود: خدای تبارک و تعالی ابراهیم را بنده خود برگزید قبل از آنکه پیامبر شود، و او را پیامبر نمود قبل از آنکه رسول شود، و او را رسول خود ساخت پیش از آنکه خلیل شود، و او را دوست گرفت قبل از آنکه او را امام قرار دهد، چون همه این مقامات و مراتب را فراهم آورد، فرمود: انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهد الظالمین من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم ، این مقام امامت برای ابراهیم ، بزرگ جلوه کرد عرض نمود: از فرزندان من هم ، به امامت می رسند؟ خدا فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی رسد. شخص غیر خردمند نمی تواند پیشوای افراد پرهیزکار و عاقل قرار گیرد و ظالم از نظر خدا، کم خرد است و او نمی تواند در راس امتی باشد که در بین آنان افراد متقی و وارسته وجود دارند.
در یک بیان کوتاه می توان فرق بین نبی و رسول و امام را این گونه بیان کرد: نبی کسی است که پیام خدا را از خدا دریافت می کند ولی مسؤ ول ابلاغ آن نیست . رسول پیام خدا را دریافت می کند و مسؤ ول رساندن آن به مردم است . امام ، پیام را از خدا به صورت وحی دریافت نمی کند اما آنچه توسط جبرییل بر رسول نازل گشته آن را پاسداری و به مردم نه تنها ابلاغ می کند بلکه مامور و مسؤ ول اجراء و انجام پیام حق نیز می باشد و بدین دلیل چون مسؤ ولیت امام از نبی بالاتر است مقام امامت از رسالت و نبوت والاتر است . لازم به ذکر است که با این توضیح گمان نشود که به مقام علی (ع ) از پیامبر(ص ) بالاتر است چون پیامبر اکرم (ص ) علاوه بر مقام نبوت و رسالت ، مقام امامت را نیز دارا بود.
وجود امام در کوچکترین اجتماع ضروری است ، همچنان که قوق ثقل ، زمین را از مخاطرات و لرزش و زیر و رو شدن حفظ می کند وجود امام نیز اجتماع بشری را از هرج و مرج و بی سامانی حفظ می کند. ابوحمزه می گوید به امام صادق (ع ) عرض کردم آیا می شود زمین بدون امام باشد؟ فرمود: اگر زمین بی امام و پیشوا باشد فرو می رود ( و نظمش از هم می پاشد). و این ضرورت به گونه ای اهمیت دارد که حتی پیشوای غیر عادل نیز از نداشتن رهبر برای جامعه بهتر است ، زیرا نداشتن رهبری ، بنیان اجتماع را متزلزل و ویران می کند. در فرهنگ اسلام لزوم امام تا بدان جاست که در روایت می فرماید: اگر دو نفر وجود داشته باشند یکی از آن دو رهبر و پیشوای دیگری است .
مساله انسجام و نظام اجتماع اسلامی و نظم و سازماندهی آن از نظر رسول اکرم (ص ) به اندازه ای مهم و حساس بود که پیامبر(ص ) فرمود: اگر سه نفر با هم مسافرت می کنید یک نفر را به عنوان سرپرست و رهبر انتخاب کنید.
امام باقر می فرماید:
هر کس خدای را با زحمت عبادت کند ولی امام و پیشوایی که خدا معین کرده نداشته باشد عبادت و زحمتش ناپذیرفته و او گمراه و سرگردان است و خداوند اعمال او را دشمن می دارد و داستان چنین کسی به گوسفندی می ماند که چوپان و گله خود را گم کرده و تمام روز سرگردان از این سو به آن سو می رود و هنگام شب وقتی چوپانی را می بیند به سوی او می رود و شب را در خوابگاه آن گله بسر می برد، هنگام کوچ گله گوسفند متوجه می شود که این گله و چوپان ، ناشناس است باز حیران و سرگردان به جستجوی چوپان و گله خود ادامه می دهد تا به آنها بپیوندد و از تنهایی و غربت برهد، باز، چوپان دیگری او را صدا می زند که بیا و به چوپان و گله خود بپیوند که تو از آشنایان خود گم گشته ای ، پس با ترس و وحشت حرکت کند و کسی نباشد که او را به محل اصلی خود هدایت کند، در این بین گرگ از فرصت استفاده کرده او را طعمه خود می کند. به خدا قسم کسی که از این امت باشد و امام عادل از جانب خدا را نداشته باشد حال او چنین است ؛ گم گشته و گمراه است و اگر با این حال بمیرد با کفر و نفاق از دنیا رفته است . رهبران جور و رهروان آنان از دین خدا برکنارند، خود گمراه و مایه ضلالت مردم می باشند اعمالی که انجام می دهند مانند خاکستری است که تند بادی در روز طوفانی بر آن بتازد و همه را با خود ببرد و چیزی نصیبشان نشود و این است گمراهی بزرگ.
اسماعیل بن جابر می گوید: به حضرت امام محمد باقر (ع ) عرض کردم اجازه می دهید عقیده خود را که با آن ، خدا را می پرستم بر شما عرضه کنم ؟ فرمود: بگو، عرض کردم شهادت می دهم که جز خدای یگانه بی همتا، کسی شایسته پرستش و بندگی نیست و محمد بنده و رسول اوست و به آنچه پیامبر(ص ) از جانب خدا آورده حق و شهادت می دهم که علی (ع ) امام امت است و خدا اطاعت او را واجب ساخته است و بعد از او امام حسن و حسین (ع )... تا رسید به خود حضرت آنگاه عرض کردم شما امام و حجت خدا هستید، فرمود: دین خدا و ملائکه او همین است.
▪ استدلال هشام بن حکم
هشام بن حکم ، جوانی عالم و با شهامت و غیرتمند بود که با برهان و استدلال ، مرزدار سنگرهای عقیده و تفکر و فرهنگ امامت و ولایت بود. روزی امام صادق (ع ) به او فرمود:
داستان مباحثه و مناظره خود با عمرو بن عبید را گزارش کن ؟ او عرض کرد: از جلالت شما شرم می کنم که سخن بگویم . حضرت فرمود: چون به شما امر کردم شما انجام دهید. هشام گفت :
به من خبر دادند که عمرو بن عبید در مسجد چیزهایی می گوید، بر من سخت آمد، برای بحث با او روز جمعه ای وارد بصره شدم وقتی به مسجد رسیدم جمعیت زیادی را دیدم که دور عمرو، حلقه زده اند و از او سؤ ال می کنند، او لباس پشمینه سیاهی به کمر بسته و عبایی بر دوش انداخته بود، من مردی غریبم آیا اجازه می دهی مساله بپرسم ؟ گفت : بله . گفتم شما چشم دارید؟ گفت پسر جان ، این چه سوالی است که می کنی ؟ گفتم : سوالات من از این قبیل است . گفت : بپرس پسر جان ، اگر چه پرسش تو خردمندانه نیست . گفتم شما جواب بدهید. گفت : بپرس .
- شما چشم دارید؟
- بله .
- با آن چه می کنید؟
- با آن رنگها و اشیاء و اشخاص را تشخیص می دهم .
- بینی دارید؟
- بله .
- با آن چه می کنید؟
- بوسیله آن می بوییم .
- آیا شما زبان دارید؟
- بله .
- با آن چه می کنید؟
- با آن مزه خوراکیها را می چشم .
- گوش دارید؟
- بله .
- با آن چه می کنید؟
- صداها را می شنوم .
- شما قلب دارید؟
- بله .
- با آن چه می کنید؟
- قوام و دوام و انسجام و هماهنگی همه اعضا وابسته به قلب است .
- شما با وجود این اعضا چه نیازی به قلب دارید؟
- پسر جان ، هرگاه یکی از اعضا در کارشان اختلالی به وجود آید به قلب ارجاع داده می شود تا رفع اختلال و مشکل شود.
- پس خداوند، قلب را برای رفع تردید و اختلال در بدن قرار داده است ؟
- بله .
- پس نتیجه می گیریم که در بدن ، قلب لازم است تا اعضا استوار باشد و در رفع مشکل به او رجوع نمایند.
- بله .
- ای عمرو بن عبید، خدای تبارک که برای اعضای بدن تو، رهبر قرار داده ، تا حیات بدن و اعضا حفظ شود و اعضا را بدون امام و هادی رها نکرده چگونه ممکن است ، این همه مردم را در تحیر و سرگردانی قرار دهد و آنان در آماج تردید و تفرقه قرار گیرند و برای ایشان امام و رهبر قرار ندهد تا در سرگردانی به او رجوع کنند و او راه را نشان دهد و مقصد را معرفی کند؟
او ساکت شد و به من جوابی نداد. سپس رو به من کرد، و گفت : تو هشام بن حکمی ؟گفتم : نه گفتت : از رفقای او هستی ؟گفتم : نه ، گفت : اهل کجایی ؟گفتم : کوفه . گفت : تو خودت هشامی . آنگاه مرا در آغوش کشید و به جای خود نشانید و خود او برخاست و تا آخرین لحظه که من آنجا بودم چیزی نگفت . امام صادق (ع ) خندید و فرمود: این را چه کسی به تو یاد داد؟ عرض کردم : آنچه از شما شنیده بودم حفظش کردم . فرمود: به خدا سوگند این مطلب در صحف ابراهیم و موسی می باشد.
سمیه ایزدی


همچنین مشاهده کنید