چهارشنبه, ۲۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 12 February, 2025
مجله ویستا
رودخانه را بالا نبر، پُل را پایین بیاور
![رودخانه را بالا نبر، پُل را پایین بیاور](/mag/i/2/svg4i.jpg)
▪ دوم: واقعا چه تفاوتی میکند که کدامیک از فیلمهای «کوشتوریتسا» را ببینیم و چه تفاوتی میکند که وقت حرفزدن از سینمایش، به یکی از فیلمهایش اشاره کنیم؟ نکته اصلی و اساسی سینمای «کوشتوریتسا» همین است؛ اینکه فیلمهایش شباهت بسیاری به هم دارند و گاهی با دیدن صحنهای در یکی از فیلمهایش، حس میکنیم که آن را پیشتر در فیلم دیگری از او دیدهایم. شک نکنید که پای «آشناپنداری/ دژاوو» و یکچنین چیزهایی در میان نیست؛ مسئله این است که «کوشتوریتسا»، واقعا، صحنههایی از فیلمهایش را در فیلمهای دیگرش هم تکرار میکند، هرچند گاهی چیزهایی را به آنها اضافه میکند و گاهی هم چیزهایی را کم میکند که در ظاهر خیلی شبیه بهنظر نرسند و اصلا آدمهای مجنون فیلمهایش واقعا شبیه هم هستند. تماشاگری که فیلمهای قبلی «کوشتوریتسا» را ندیده است، احتمالا، با دیدن «به من قول بده» حیرتزده میشود و هیچ بعید نیست که خیال کند در همه مراحل ساخت فیلم، یک دیوانه به تمام معنا وظیفه کارگردانی را بهعهده داشته است. اما تماشاگری که کارهای قبلی «کوشتوریتسا» را دیده باشد، در مواجهه با این فیلم چه میکند؟ نویسنده این یادداشت، «راده مارکوویچ» را نمیشناسد و نمیداند این داستانی که «کوشتوریتسا» فیلمش را براساس آن ساخته، چهجور داستانی است و در هیچ ریویوی کوتاه و بلندی هم، طبیعتا، اشارهای به این قضیه و کیفیت اقتباس «کوشتوریتسا» نشده؛ اما میشود حدس زد که مایههایی از آن جنون و نبوغ «بالکان»ی، یعنی همانچیزی که در بهترین فیلمهای «بالکان»ی اینسالها بهچشم میآید، در نوشته «مارکوویچ» هم بوده است و «کوشتوریتسا» بیدلیل بهسراغش نرفته است.
▪ سوم: فیلمهای «کوشتوریتسا»، معمولا، ربطی به دنیای واقعی ندارند؛ دنیای خاص خودشان را دارند و آدمهای خاص خودشان را و در این دنیای بهخصوص، هر اتفاقی مجاز و ممکن است. یکوقتی، یک نویسنده مشهور آمریکای لاتین، در بهترین رمان همه زندگیاش، در یکی از بهترین داستانهای تاریخ ادبیات، نوشته بود که بعد از خوردن فنجانی شیرکاکائوی داغ میشود پرواز کرد و حالا، در فیلم « به من قول بده»، با یک آدم پرنده سروکار داریم، یک آدمی که ناگهان پرتاب میشود و همینطور در آسمان پرواز میکند و پیش میرود. درست است که در فیلمهای «کوشتوریتسا»، معمولا نمیشود چیزی را پیدا کرد که واقعی باشد، اما این هم هست که مخدوششدن واقعیت در فیلمهایش، چنان پررنگ است که نمیشود نادیدهاش گرفت. همین است که هر تماشاگری بهوقت تماشای «به من قول بده»، پیش خودش فکر میکند که، دقیقا، با چهجور فیلمی طرف است؟ یک داستان رئال جادو؟ یا اصلا باید از رئالیسم گذشت و آن را یک داستان کاملا سوررئالیستی دانست؟ عجیب است که این همه سال از حضور «کوشتوریتسا» در سینما میگذرد و هنوز تماشاگرانی پیدا میشوند که میگویند فیلمهایش را دوست ندارند، چون «واقعی» نیستند. درباره اینجور چیزها که حرف میزنیم، منظورمان، دقیقا، چهجور چیزهاییست؟
▪ چهارم: واقعیبودن هر فیلم، یا هر داستان، بهتعبیر «رابین وود»، بستگی دارد به تجربه شخصی آدمها از زندگی و طبیعی است که تجربه همه آدمها از زندگی شبیه هم نیست و مهمتر از این، هر فیلم، یا داستانی، از طریق روش، شیوه ارائه، سبک و ساختار خود تعیین میکند که چگونه باید آن را دید و خواند و بهعبارت دیگر، واقعیت خود را تعریف میکند. مثل روز روشن است که اگر بخواهیم هرکدام از فیلمهای «امیر کوشتوریتسا» را با «واقعیت» بسنجیم، به این نتیجه میرسیم که کارگردان سرشناس سینما، هیچوقت، بادقت به دور و برش نگاه نکرده و همیشه هرچیزی را آنطور که خودش دوست داشته تماشا کرده است.
▪ پنجم: فیلمهای «امیر کوشتوریتسا»، معمولا، یک ویژگی دیگر هم دارند؛ اینکه شادی و غم انسانی را یکجا جمع میکنند، همین است که غمبارترین حادثههای فیلمهای «کوشتوریتسا»، معمولا، خندهدارند. اما «به من قول بده»، به یکمعنا، اساسا، فیلم شادی است و شباهتهای بیحدش به کمدیهای بکوب بکوب [اسلپ استیک] آنقدر هست که نشود غم انسانی را در نخستین نگاه دید، اما خوب که ببینیم، خندهدارترین صحنههای فیلم، حقیقتا، غمبار هم هستند و اصلا همینکه پسرک ۱۲ ساله باید پی آدمی بگردد که در زندگی انیس و مونسش باشد، بهخودی خود آدم را غمگین میکند و در کنار این جستوجو، شیوههای رسیدن به این انیس و مونس، خودش حکایتی است که باید آنرا دید. اما این هم هست که «کوشتوریتسا» در این کمدی معرکه، دقیقا، انگشت روی پایبندیهای انسانی گذاشته است؛ روی همان بخش زندگی که وقتی خودی نشان میدهد، روح و روان آدم را دستخوش تغییری عظیم میکند و زندگیاش را از اینرو به آنرو میکند. و باز مسئله این است که واقعا چهکسی بیشتر به یک انیس و مونس نیاز دارد و قدرت یک همچو موجودی چقدر است و یک زندگی تقریبا تمامشده را چگونه میتواند حیاتی دیگر ببخشد.
▪ ششم: «به من قول بده»، بهترین فیلم «کوشتوریتسا» نیست؛ اما یکی از بامزهترین فیلمهای اوست و حتی آن تماشاگرانی که فیلمی از این کارگردان «بالکان»ی ندیدهاند، بعید است که بهوقت دیدنش، حوصلهشان سر برود و با دیدن حماقتهای بیحدوحصر شخصیتهای فیلم، نخندند. ظاهرا که «کوشتوریتسا» دلش میخواسته است تماشاگرش را بخنداند و اگر اینطور باشد، قاعدتا به آرزویش رسیده است.
محسن آزرم
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست