چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا
«راه دیگر»؛ راه پیشرفت، راه توسعه
هرناندو دسوتو اقتصاددان پرویی، نویسنده کتابهای راه دیگر و راز سرمایه، رییس موسسه آزادی و دموکراسی (ILD) در پرو و مدافع اقتصاد بازار و حقوق مالکیت است. مجله تایم، دسوتو را در ردیف یکی از پنج رهبر بزرگ آمریکای لاتین در قرن بیستم جای داده است.
وی درباره تاریخچه زندگی خود میگوید: ورود من به مسائلی مثل فقر، حقوق مالکیت و سرمایهداری از زمانی آغاز شد که پس از اقامتی طولانی در اروپا برای تحصیل و رفت و آمدهای مکرر به شهر محل تولد خود در پرو، متوجه فقر شدید در پرو و آمریکای لاتین شدم. در آنجا دیدم اقوام و دوستان پرویی من دقیقا به باهوشی و زرنگی دوستان اروپایی هستند. سپس از خود پرسیدم با این که مهارتها در ظاهر یکسان است چرا پرو فقیر است و به این نتیجه رسیدم که باید علت در چیزی باشد که بدیهی و آشکار نیست. دسوتو از آن زمان به بعد علاقهمند به درک علل فقر ملل جهان سوم و علت ثروت نسبی اروپاییها، آمریکاییها و کلا جهان غرب میشود. او نمیتواند پاسخ مناسب را در داخل کتابهای کلاسیک و درسی اقتصاد بیابد از این رو به فکر میافتد که باید به مشاهده مستقیم روی آورد و با تودههای مردم قاطی شد. او در سن ۳۹ سالگی به اندازه کافی ثروت اندوخته بود که بتواند تمام وقت خود را وقف این مسائل کند.
دسوتو در دو دهه گذشته کمکهای ارزشمندی به درک جهانی در مورد رابطه بین حقوق مالکیت و توسعه نهادهای بازار و دموکراسی کرده است. دسوتو در کتاب راه دیگر، موانع رشد بخش خصوصی را که برای سایرین قابل مشاهده نبود شناسایی کرد. او موانع اصلی را در نهادهای ضعیف میبیند. نهادهایی مثل حقوق قراردادها، بازارهای مالی، حقوق مالکیت و نظام قضایی مورد احترام که در جهان سوم نایاب هستند، اما در عوض باعث شدهاند تا بازارها در کشورهای توسعه یافته با کارایی کار کنند. غیبت چارچوب نهادی مستحکم در جهان سوم به این معنا است که پتانسیل کامل کارآفرینی ملتها دست نخورده باقی مانده است. راه دیگر دسوتو یکی از کتابهای پرفروش در سطح جهان شد و اندیشههای وی سیاستگذاری اقتصادی را متحول ساخت و اینک سازمانهای کمک کننده، حقوق مالکیت را شرط لازم برای رشد اقتصادی میدانند.
او معتقد است اکثر مشکلات جهان سوم قابل حل از خارج نیست. به بیان دیگر کاری از دست غربیها برنمیآید. چون راهحلها موضوعاتی محلی و داخلی هستند. او بهشدت سعی میکند با رهبران کشورهای جهان سوم گفتوگو کند چون مشکلات آنها بسیار مشابه هم است.
دسوتو در سال ۲۰۰۰ کتاب «راز سرمایه» را نوشت که پرفروشترین کتاب در تاریخ پرو شد و ۳۰۰ هزار نسخه از آن به فروش رفت سعی کرد دلایل فقر جهان سوم را تشریح کند. او میگوید من با اعداد و ارقام به این نتیجه رسیدم که ما هم تولید میکنیم. فقرا کار فراوانی میکنند و مجموعه انسانهای کارآفرین فراوانی داریم. اما آنچه غایب است نظام حقوقی و چارچوب نهادی است که اجازه به کار گرفتن ثروت را نمیدهد. او پیشنهاد میکند که سیاستمداران باید بازبینی کاملی در نظام حقوقی و قضایی به عمل آورند تا جهان سوم هم بتواند حقوق مالکیت مطابق با قانون در مورد تصرف دارایی و ایجاد سرمایه داشته باشد.
● نقل قولها در مورد کتاب راه دیگر
مجله اکونومیست: راه دیگر دستاورد ارزشمندی است. این کتاب باید دولتهای آمریکای لاتین را به حرکت درآورد و راهنمای عمل همه کسانی باشد که به تهیدستترین اقشار جامعه کمک میکنند. کتابی مجذوب کننده که با شرحی دقیق و مفصل نشان میدهد چگونه گروههای تهیدستی که زمینها را به تصرف خود در میآورند سازماندهی پیدا کرده و تلاش میکنند خانههایی که ساختهاند را قانونی کنند. چگونه از روشهای ابتدایی ثبت زمین استفاده میشود. چگونه خدمات مسافربری درون شهری بخش غیررسمی، برنامهریزی و گسترش مییابد و چگونه دستفروشان خیابانی بساط خود را در خیابانها پهن کرده و سرانجام بازارهای مخصوص به خود را به وجود میآورند.
مجله فوربس: راه دیگر اثر مهمیاست که مقدر شده است تا شیوه درک جهان از فقر و ثروت را تغییر دهد. آن فراتر از کینز و مارکس رفته و قلب پارادوکس اقتصادی گسترش فقر در دنیایی که دایما ثروتمندتر میشود را نشانه میرود.
ریچارد نیکسون: همه سیاستمداران آمریکایی که با مسائل آمریکای لاتین و جهان سوم سروکار دارند باید راه دیگر را بخوانند.
بیل کلینتون: اقتصاددان بزرگ پرویی هرناندو دسوتو یکی از مهمترین کارها را در جهان امروز انجام داد.
جورج بوش پدر : کمک بزرگ دسوتو اشاره به آن چیزی است که بدیهی به نظر میرسد اینکه مردم همه جا چیزهای یکسانی میخواهند.
بیل برادلی (سناتور سابق آمریکا): بهترین روش درک مسائل و مشکلات آمریکای لاتین، خواندن راه دیگر است.
رونالد ریگان: دسوتو و همکارانش، تنها نردبان برای تحرک به سمت بالا را بررسی میکنند... آن راه مردم است. آن به یک جایی منتهی میشود. آن نتیجه میدهد.
این کتاب توسط نگارنده متن حاضر به فارسی ترجمه شده و به زودی منتشر خواهد شد. در این صفحه، ترجمه فصل اول این کتاب را ملاحظه میفرمایید.
● پیشگفتار
«بامب!!!» انفجاری عظیم در ساعت هشت شامگاه ۲۰ جولای ۱۹۹۲ رخ داد. هنگامیکه اکثر کارکنان موسسه آزادی و دموکراسی (ILD)در دفتر موسسه در میرافلورس واقع در حومه شهر لیما هنوز سرگرم کار بودند. شدت انفجار به حدی بود که دیوارها و پنجرهها را در هم کوبید و تکههای شیشه، فلز و اثاثیه را مثل خنجرهایی به اطراف پرتاب کرد. عامل انفجار، خودروی بمبگذاری شدهای بود که موتور خودرو را به آن سوترها پرت نموده و هر چیزی را در سر راه خود ویران کرد تا به دیوار خانه همسایهای در حدود یکصد متری پشت ساختمان ما اصابت نمود. از کیلومترها آن سوتر، ابر قارچ مانند عظیمیبر فراز ساختمان مرکزی مخروب شده ILD قابل دیدن بود.
این نخستین بار نبود که ILD هدف حملات تروریستی قرار میگرفت. گروه «راه درخشان » که از سال ۱۹۸۰ کشور پرو را به صحنه ترور و وحشت تبدیل کرده بود، ILD را دشمن اندیشههای خود میدید. آنها پیش از این هم در دفاتر کار موسسه بمب گذاشته، به خودروهای ما شلیک کرده و کارکنانمان را تهدید کرده بودند. آن احساس آزاردهندهای که دفعه بعدی قطعا نوبت ما خواهد بود جان عده بسیاری را نجات داد. سه دقیقه پیش از آنکه بمب منفجر شود، صدای آشنای شلیک گلولههایی را شنیدیم که به سمت ساختمان نشانه رفته بودند به قصد این که نیروهای امنیتی محافظ موسسه در پشت دیوارهای بیرونی ILD پناه بگیرند تا گروهی از کماندوهای راه درخشان قادر به وارد آوردن ضربه مرگبارتری باشند. در این مورد طبق تحقیقات پلیس، خودرو بمبگذاری شده حاوی چهار صد کیلو دینامیت و نیترات آمونیوم بود. گلولههای هشدار دهنده، ثانیههای ارزشمندی را دراختیار ما گذاشت تا فرصت پنهان شدن داشته باشیم و از آوارهای مرگآوری که لحظاتی بعد بر سر و رویمان فرو میریخت بگریزیم.
اما برخی دیگر این اندازه خوش شانس نبودند. به نوشته مطبوعات، سه نفر در این حمله کشته و نوزده نفر زخمیشدند. در بین زخمیها، نگهبان ILD به چشم میخورد که گلوله به شکم وی اصابت کرده بود و سینه خیز به بیمارستان مجاور رفت و از مرگ نجات یافت. مارکو تولیو اجدا افسر پلیسی که در محل ILD مامور شده بود شجاعانه به سمت خودرو بمبگذاری شده خیز برداشت تا فیوز مشتعل بمب را از کار بیندازد اما چند ثانیه دیر رسید: خودرو منفجر شد و مارکو در جا کشته شد. در آن لحظات، بیست نفر از ما که در داخل ساختمان بودیم از کف زمین به هوا پرت شدیم. پس از آنکه از خطر شیشه، فلز و گرد و غبار خلاصی یافتیم با شتاب به بیرون دویدیم تا میزان خسارت را ارزیابی کنیم، کشیش فرقه فرانسیسکان را در حال انجام مراسم وداع برای یکی از قربانیان افتاده بر پیادهرو دیدیم، این قربانی، رهگذر بیگناهی بود که بر اثر شلیک گلوله و انفجار کشته شده بود.
لحظه غمانگیزی بود، همگی از چنین خشونتی یکه خورده بودیم و به خاطر از دست دادن جان بیگناهان غصه میخوردیم. اما هیچکس شگفتزده نشد. در واقع برخی متقاعد شده بودند این حمله نشانه دیگری است از این که ما در مبارزه فکری علیه راه درخشان به راستی پیروز شدهایم. از همه خوشبینتر ماریانو کورنخو، رهبر مخزن اندیشهساز ما بود که پانزده دقیقه پس از انفجار خود را به ویرانههای دفتر کارمان رساند. ماریانو که چند مجتمع آن طرفتر زندگی میکرد به محض شنیدن صدای انفجار میدانست هدف چه کسی بوده است. او از من پرسید «به چه مدرک دیگری نیاز است که نشان دهد راه درخشان عقبنشینی کرده است؟ استدلالهای آنها ته کشیده است. آنها فقط میتوانند با باروت اظهار وجود کنند. آنها دیگر نمیدانند چه کار کنند.»
ILD چهار سال پیش از این با انتشار کتاب راه دیگر در پرو مبارزه علنی را آغاز کرد و ماریانو به آن واقعیت اشاره میکرد. همان طور که عنوان کتاب نشان میدهد چالشی فکری با تروریستها به راه انداخت. این کتاب که بر اساس کار میدانی مستحکم و دادههای دقیق تهیه شد تصویر واقعیتری از فقر را در پرو به نمایش گذاشت و گزینه اثربخشتری برای درمان توسعهنیافتگی و بیعدالتی نسبت به آنچه تروریستها پیشنهاد کردند، مطرح میکرد.
چرا راه درخشان این همه مواد منفجره برای نابودی این مخزن اندیشهساز مصرف کرد؟
راه درخشان خود را جنبش مائویستی توصیف میکرد. برناردارونسون معاون وزیر خارجه ایالات متحد در امور آمریکای لاتین، آنها را «بی رحمترین و جانیترین گروه غیرنظامیمیدانست که تاکنون در نیمکره غربی سر برآوردهاند.» آرونسون، سندرو (بهمعنای راه)٢ را نسخه آمریکای لاتین خمر سرخ کامبوج میدید. او به مجلس نمایندگان ایالات متحد گفت: «آمریکای لاتین خشونت و ترور بسیار دیده است اما هیچگاه شبیه سندرو ندیده است و تردید نکنید اگر سندرو به قدرت برسد سومین نسلکشی این قرن را خواهیم دید.» به بیان دیگر، پرو در کنار آلمان نازی و پل پوت کامبوج وارد تاریخ خواهد شد.
سندرو که از سال ۱۹۸۰ شروع به فعالیت کرد حدود هشتاد هزار مخالف حکومت را در نبردی بسیج نمود که بیش از بیستو پنج هزار نفر را به کشتن داد. به نظر کارلوس تاپیا که یکی از کارشناسان زبده پرویی در زمینه خشونت است، این گروه تروریستی مهمترین حزب سیاسی ملت شده بود. بیتردید ویرانگرترین حزبی بود که نظام قضایی پرو را با تهدید قضات و آزاد کردن زندانیان از زندان فلج نمود، بیش از ۲میلیون پرویی را از خانههایشان جابهجا کرد و یکمیلیون دیگر را با تبعید داوطلبانه فراری داد؛ تمام ساکنان روستاها و شهرها را به وحشت انداخته و افراد را زنده در برابر مردم اعدام و شکنجه کرده، پوست سرشان را میکند و کنترل بخش اعظم مناطق کشت کوکائین پرو را در دست گرفت.
سال ۱۹۸۴ بود که متقاعد گشتم راه درخشان به عنوان یک گزینه سیاسی، هرگز قابل حذف نیست مگر اینکه در میدان اندیشهها شکست بخورد. من همانند بسیاری دیگر احساس میکردم قدرت اصلی سندرو از گیرایی فکری آن برای محرومشدگان در نظام موجود و توانایی ایجاد آرمان سیاسی برای رهبران طبیعی، حال چه در دانشگاهها یا حلبیآبادها، نشات میگیرد. رهبر سندرو، ابیمال گازمن استاد پیشین فلسفه در دانشگاه هوا مانگا در منطقه کوهستانی آند در جنوب پرو بود. راهبرد وی هیچ جنبه اسرارآمیزی نداشت؛ او خواهان زورگویی به مخالفان فکری بود تا وادار به سکوت شوند، اذهان مردم را به دست گیرد و آن طور که متفکر مارکسیست فرانسوی جورج سورل (۱۸۴۷-۱۹۲۲) گفته بود استدلالِ انقلابی خلق کند که «مصون از هر گونه تکذیب و اثبات اشتباه باشد.»
بسیاری از روشنفکران پرویی علیه خشونت به شکل عام سخن گفته، مطلب نوشته و در راهپیماییها با حمل شمع برای صلح و آرامش شرکت کردند. اما عده کمیجرات حمله علنی به سندرو و یا ذکر نام آن را داشتند. در واقع نام «سندرو» چنان هراسی بر میانگیخت که فقط درگوشی ادا میشد. این موج گسترده به گازمن اجازه داد تا شکستناپذیر به نظر رسد، مرد آلفا که معدود روشنفکرانی حاضر به سر و کله زدن با وی بودند. این استاد جنایتکار با وادار کردن منتقدان خود به سکوت، فضای شعارگونه کافی داشت تا «پیام انقلابی» خویش را به درون جامعه پرو عرضه دارد.
برای این که به هم میهنان خود ثابت کنم در پیشنهاد سندرو برای جامعهای جدید هیچ معجزه یا برتری وجود ندارد، عنوان کتاب را «ال اوترو سندرو» یا راه دیگر انتخاب کردم. با اینکه کتابی صریح درباره توسعه و نه تروریسم نگاشته بودم متن آن را به گونهای تهیه کردم تا با مبارزه مبتذل راه درخشان علیه لیبرالدموکراسی و سرمایه برخورد نماید، پنبه استدلالهای آن را یک به یک بزند و فرض آشکارا نادرست سندرو را برای هر کسی که به خود زحمت میداد تا از میان خیابانهای لیما گذر کند زیر سوال ببریم. این فرض که پروییهای فقیر به طبقه اجتماعی تعلق دارند که به طور طبیعی احساساتشان علیه بازارها و دموکراسی برانگیخته میشود.
هنگامیکه در ۱۹۸۷ راه دیگر در آمریکای لاتین منتشر شد، موفقیت آن از اوج خیالپردازیهای ما هم فراتر رفت. این کتاب به پرفروشترین کتاب در پرو تبدیل شد و به زودی درصدر فهرست کتب پرفروش در سراسر آمریکای لاتین قرار گرفت. سردبیران محبوبترین روزنامه مصور پرو به نام اجو کوشش غیرمعمولی به خرج دادند برای اینکه یافتهها و استدلالهای کتاب را قابل دسترس به کسانی سازند که فرصت یا رغبت اندکی به خواندن هر نوع کتابی دارند، آنها راه دیگر را در یک ویژهنامه شانزده صفحهای خلاصه کرده و در سراسر کشور منتشر ساختند. روزنامهها و مجلات سراسر کشور گزارشهایی درباره کتاب منتشر ساختند؛ بسیاری از استدلالهای اصلی کتاب در آهنگهای کوتاه رادیویی یا در نمایشهای تلویزیونی پخش شد و حتی در مجلات فکاهی مصور جایگاه ویژهای یافت، این کتاب همچنین درمیادین عمومیحلبیآبادها از شمال تا جنوب پرو به بحث گذاشته شد. به این ترتیب پیام کتاب به اعماق ذهن مردم محروم مانده از جریان اصلی فعالیت اقتصادی رسید.
پیام راه دیگر آنچنان عالی به همه جا سیر نمود که گازمن در مقالات و سخنرانیهای خود دایما به کتاب حمله میکرد. الدیاریو روزنامه رسمیسندرو هشدار داد راه دیگر باعث فاصله گرفتن جوانان از فعالیتهای تروریستی و کاهش نرخ استخدام نیرو شده است. گازمن شخصا نوشت «روشن است که هدف راه دیگر، فریب دادن و گمراه کردن جامعه است... راه دیگر مستقیما جوانان را که نیروی محرک جامعه هستند نشانه گرفته است و آنها را از مبارزه خلقی دور میسازد.»
سیصد هزار عضو فدراسیون رانندگان پرو تصمیم خود را به پیروی از راه دیگر اعلام کردند.
آن شب پس از انفجار بمب، ماریانو کورنخو متقاعد شده بود که ILD رهبری فکری سندرو را کاملا محو و نابود کرده است. در ۱۹۹۲ راه دیگر و بحث درباره آن در پرو به حدی گسترش یافت که مخاطبان آن از گازمن و حامیان وی به معنای واقعی کلمه به اندازهمیلیونها تجاوز نمود. کتاب به وضوح نشان داد که پیشنهادهای سندرو پاسخی به نیازهای تهیدستان نمیدهد؛ به نحوی که دهها سازمان کمک به فقرا که صدها هزار نفر عضو داشتند علنا اعلان کردند خود را متعهد به پیروی از راه دیگر میدانند. بنابراین گازمن که معمولا زحمت حمله به پژوهشگران و روشنفکران مخالف را به خود نمیداد تصمیم گرفت ILD را هدف اصلی غیرنظامیخود برای عملیات خشونتآمیز قرار دهد. بدون تردید آن حمله پیامیبرای همه پروییها فرستاد که حتی گازمن میداند اندیشههایش ورشکسته شدهاند. آن شب ماریانو و من پذیرفتیم که چهره گازمن به تدریج از مدافع تهیدستان به فردی خونآشام تغییر یافته است، مردی اسلحه به دست که افراد با اندیشههای پیشنهادی اثربخشتر از اندیشههای خود را به قتل میرساند.
● قدرت تحلیل خوب طبقاتی
کتاب راه دیگر حاوی دادهها، اعداد و تحلیل تاریخی است و تمام فرضیاتی که متفکران رادیکال دشمن بازار و دشمن دموکراسی مثل گازمن، تشخیص طبقاتی خود را بر آنها بنا نهادهاند در هم میریزد. به جای آن، راه دیگر نکات مهم زیر را مطرح میسازد:
۱ ) اکثریت پروییها، پرولتاریا (یعنی کارگران یقه آبی) نیستند که آماده قیام علیه کسب و کار آزاد باشند. آنها کارآفرینان نوظهوری هستند که بیرون از نظام قانونی کار میکنند. پرولتاریای قانونا شاغل، کمتر از ۸/۴ درصد جمعیت پرو را تشکیل میدهد.
۲ ) طبقه انقلابی واقعی در پرو از کارآفرینان با اندازه خرد، کوچک و متوسط تشکیل یافته است که طی نیمه دوم قرن بیستم از مناطق روستایی به شهرها مهاجرت کردند تا در اقتصادهای بازار پراکنده بخش غیررسمی یا «خارج از قانون » کار کنند.
۳ ) این کارآفرینان خارج از قانون به هیچ وجه بخش کوچک و حاشیهای جامعه پرو نیستند. آنها همراه با خانوادههای گسترده خود، اکثریت جمعیت - حدود ۶۰ تا ۸۰ درصد - ملت را تشکیل میدهند. از هر ده ساختمان مسکونی، هفت تا را آنها ساختهاند. آنها ۲۷۸ تا از ۳۳۱ بازار لیما را احداث و در مالکیت دارند، آنها ۵۶ درصد کسب و کار ملت و بیش از ۶۰ درصد خردهفروشی مواد غذایی را در اختیار دارند و ۸۶ درصد اتوبوسهای کشور را میرانند. این مردمان به مدت چهل سال تلاش نمودند تا به طبقه کارآفرین تبدیل شوند. آنها بسیار شبیه ساکنان خودمتکی آمریکا در قرن هجدهم و نوزدهم بودند تا پرولتاریای وحشتزدهای که در ذهنیت کوتهفکرانه ابیمال گازمن لانه کرده بود کارآفرینان خارج از قانون پرو، کودکان واکسی کم دل و جراتی نیستند که با دیدن پلیس بگریزند و پنهان شوند. آنها پیشگامان اقتصادی محکم و استواری هستند.
۴ ) این کارآفرینان خواهان زندگی تحت حاکمیت قانون هستند. اثبات: با این که آنها مجبور به فعالیت در خارج از نظام قانونی پرو شدهاند، قوانین ویژه خود را برقرار نمودند که در این کتاب «قانون خارج از حیطه قانون» مینامم. برای آنها اقتصاد بازار و سرمایه «تبعیضهای بورژوازی» یا «مفاهیم بیگانه فرهنگی» نیستند، بلکه اهدافی هستند که آنها و سازمانهای غیر رسمیشان تلاش میکنند به آنها برسند. من شرح میدهم چگونه قوانین خودجوشی که ایجاد کردند، نظام فئودالی، قبیلهای یا کمونیستی را منعکس نمیسازد، بلکه برعکس اقتصاد بازار را بازمیتاباند.
۵ ) اکثر پروییها، بر خلاف استدلالهای سندرو، اعلامیههای کمونیستها و سرسختترین منتقدان بازار، صاحب دارایی هستند. آنها مالک داراییهای با ارزش جایگزینی متجاوز از ۸۰میلیارد دلار - چهارده برابر ارزش سرمایهگذاری مستقیم خارجی در پرو - هستند. اکثریت کارآفرینان پرویی به صورت جمعی و ناآگاهانه، انقلاب اجتماعی و بازار را علیه فقر اقتصادی و سرکوب قانونی به دفعات و جدیتر و قدرتمندتر از برنامهای شروع کردندکه راه درخشان با زور اسلحه میخواست به کله پروییها فرو کند.
۶ ) دشمن اصلی این کارآفرینان، نظام حقوقی موجود است که آنها را محکوم میسازد. کتاب حاضر بر اساس سوابق پروندههای واقعی و شبیهسازی، نشان میدهد در پرو برای مثال سیزده سال طول میکشد تا موانع قانونی و اداری مورد نیاز برای ایجاد بازار خرده فروشی مواد غذایی رفع شود که به جمع کردن دستفروشان خیابانی کمک میکند. برای کسب مجوز ساخت یک ساختمان سند قانونیدار در زمینهای غیر زراعی به بیست و یک سال زمان، برای کسب مجوز راه اندازی یک مسیر اتوبوسرانی جدید به بیست و شش ماه و برای کسب مجوز قانونی راهاندازی یک کارگاه خیاطی جهت مقاصد تجاری به تقریبا یک سال کار مداوم شش ساعت در روز نیاز است.
۷ ) کارآفرینان جدید در مواجهه با چنین موانعی، داراییهای خود را بیرون از حیطه قانون نگهداری کرده و بنابراین به ابزارهای تسهیلکنندهای که یک نظام حقوقی رسمیباید فراهم کند تا به سازماندهی و بهکارگیری منابع کمک نماید، دسترسی نداشتند. چون که آنها فاقد حقوق مالکیت مطمئن بودند امکان انتشار سهام نداشتند و قادر به جذب سرمایهگذاری نبودند و به دلیل نداشتن حق ثبت اختراع یا امتیاز، قادر به تشویق یا حمایت از نوآوریها نبودند. به دلیل دسترسی نداشتن به قراردادها و قوه قضاییه سازمانیافته در مقیاس وسیع، توان پیشبرد پروژههای بلند مدت را نداشتند. به این دلیل که قانونا نمیتوانستند مسوول داراییهای خود شناخته شوند، قادر به وثیقه گذاشتن منزل یا محل کسب خود در قبال اعتبار دریافتی نبودند. اینک دست نگهدارید و از خود بپرسید اگر سرمایهگذاران اروپایی و آمریکایی به سیستمهای با مسوولیت محدود و بیمهنامههایی که قانون مجاز میداند، دسترسی نداشتند، با چه میزان ریسک کار میکردند؟ بدون اسناد قانونی که بتواند بیانگر ارزش سرمایه باشد، چه میزان سرمایه انباشته میکردند؟ بدون سازمانهای تجاری قانونا به رسمیت شناخته شده که اقدام به صدور سهام میکنند، چه میزان منابع میتوانستند مشترکا روی هم بگذارند؟ اگر قانون اجازه تبدیل بدهیها به سهام را به آنها نمیداد، هر چند وقت یکبار اروپاییها یا آمریکاییها به ورشکستگی متوسل شده و تلاش میکردند مجددا در جای دیگر شروع به فعالیت کنند؟
۸ ) بی تردید جنگ طبقاتی در پرو وجود دارد. اما خط اصلی جداکننده جامعه امروز پرو خط افقی نیست که کارآفرینان را از کارگزاران جدا سازد و کسانی که در بالای خط هستند با تصاحب ارزش مازاد نیروی کار دستمزد اندک در پایین خط، خود را ثروتمند سازند. در حال حاضر خط فاصل اصلی مرز عمودی است که در سمت راست آن سیاستمداران، دیوانسالاران و کاسبکارانی هستند که با امتیاز دولتی سود میبرند و زندگی میکنند و در سمت چپ آن تولیدکنندگان قانونی و خارج از قانون که از این امتیازات محروم هستند.
۹ ) به جهت آنکه تهیدستان قدرت حفظ دارایی یا تجارت در محدوده قانونی ندارند، نمیتوانند بخشی از اقتصاد جهانی نیز باشند. چگونه میتوان برگه بارنامه را تکمیل کرد، اگر آدرس رسمییا کسب وکار قانونی نداشته باشیم؟ چگونه میتوان یک دارایی را در بازار بینالمللی جابهجا کرد در حالی که نظام مالکیت رسمیتثبیت نشده باشد؟ ظاهرا چنین کارهایی را نمیتوان کرد و معلوم است که چرا محرومان، از جهانیشدن نفع زیادی نمیبرند. به علاوه میتوان فهمید تهیدستان چه احساسی پیدا میکنند زمانی که سرمایهگذار خارجی با حقوق مالکیت قانونی که در سطح ملی و بینالمللی قابل تنفیذ است به کشورشان میآید، در حالی که آنها هیچ چیز ندارند؟ آیا فکر میکنید تهیدستان با جهانیشدن همراهی خواهند کرد یا احساس میکنند ناعادلانه و انحصارطلبانه است؟
۱۰ ) نظام اقتصادی که اکثر پروییها را سرکوب میکند، سرمایهداری دموکراتیک نیست، بلکه مرکانتیلیسم است. راه دیگر نشان میدهد سرمایهداری دموکراتیک این گونه که در غرب امروزی شناخته میشود، واقعا در پرو و اکثر مناطق بیرون از غرب آزمایش نشده است. مرکانتیلیسم را میتوان عرضه و تقاضای حقوق انحصاری به وسیله قانون، مقررات، یارانه، مالیات و مجوز تعریف کرد. سرازیر شدن این امتیازات ویژه، دیواری از موانع قانونی ایجاد میکند که تهیدستان را محروم میسازد. مرکانتیلیسم محیط سیاسی شده و اداری مآبانه تحت سلطه تشکلهای بازتوزیعی امتیازدار است که در اروپای پیش و در خلال انقلاب صنعتی و خیزش سرمایهداری دموکراتیک شایع بود. آدام اسمیت اقتصاددان بزرگ قرن هجدهم و همه اقتصاددانان کلاسیک که از او پیروی میکردند، به شدت با مرکانتیلیسم مخالف بودند، نظامیکه با پیروزی سرمایهداری در غرب مدفون شد، اما همچنان نظام اقتصادی مسلط در پروی قرن بیست ویکم است. نخبگان مرکانتیلیست پرو این باور را که تودههای فقیر میتوانند مهمترین منبع رونق وشکوفایی پرو باشند، از نظر فرهنگی غیرممکن میدانستند. سندرو نیز به شیوه خاص خود دیدگاه مرکانتیلیستی است، زیرا معتقد بود شکوفایی اقتصادی را فقط میتوان از بالا، از طریق نخبگان دولتی بهوجود آورد. سندرو مانند مرکانتیلیستهای اروپایی قرن هجدهم به مردم عادی یا مسوولیت فردی ایمان نداشت. تروریستها با تکبر و نخوتی که دست کمی از نخبگان سنتی نداشت – همانهایی که ادعا میکردند ازشان بدشان میآید - معتقد بودند اگر تهیدستان را به حال خود رها کنیم، فقط فقر، گرسنگی، بیماری و مرگ ومیر بیشتر بهوجود خواهند آورد.
۱۱ ) تهیدستان با پای خویش علیه نظام مرکانتیلیست رای دادند. برای مثال در پرو آنها یا به میان اقتصادهای بازار پراکنده و تازه ظاهر شده بخش خارج از قانون پا گذاشتند یا به تعدادمیلیونی به کشورهای سرمایهداری مهاجرت کردند.
۱۲ ) هر کشوری به شرطی به سمت شکوفایی اقتصادی خواهد رفت که نظام حقوقی آن مهندسی مجدد شود تا ابزارهای کارآفرینی را برای همه فراهم سازد. اگر پروییها راهی برای وارد کردن محرومان به اقتصاد آزاد پیدا کنند، محرومان در معرض خطر گرایش به گزینههای اقتصادی افراطی به ویژه در زمان رکود یا جنگ همانند روسیه ۱۹۱۷ و اطراف جهان پس از جنگ جهانی دوم قرار نخواهند گرفت. حالت دیگر، تداوم مرکانتیلیسم و امتیازات ویژه دست کم برای مدت زمانی است و هزینه آن رکود ادامهدار و شهروندان ناراضی و بدبخت است.
راه دیگر نشان میدهد چگونه تهیدستان، طبقه جدیدی از کارآفرینان شدند و چرا و چگونه در خارج از محدوده قانون، سازماندهی پیدا میکنند. این کتاب دلایل محکمی ارائه میکند که صلح و آرامش سیاسی و اجتماعی ممکن نخواهد بود، مگر این که تمام کسانی که میدانند محروم ماندهاند، احساس کنند شانس عادلانهای در حد استانداردهای غرب دارند. راه دیگر صحنه را برای اصلاحات مهیا میسازد. تحول ILD از یک « مخزن اندیشهساز» سنتی به سازمان فکری و عملی در دهه ۱۹۹۰، نخست در پرو و سپس در سطح جهان، رویداد بزرگی در مسیر ILD بود.
● شکست تروریستها مستلزم شنیدن صدای محرومان است
تبلیغات درباره راه دیگر، همراه با گزارشهای مطبوعاتی درباره حوزه کاری ILD، شور و هیجان بسیاری در پرو ایجاد کرد. با دادهها و ارقام نشان میدهیم میلیونها نفر را که نخبگان پرویی حاشیهنشینان سرکش و آتشپارههای شهری میدیدند، در عمل شهروندان سرمایهگذار و خطرپذیری بودند که اقتصاد ملت را بر پشت خود حمل میکردند. تبدیل ILD به بازیگر مهمی در صحنه سیاسی پرو، کار کشف و شهود بود. فیلیپ اورتیز دزوالس که یکی از مرشدها و نظرسنجهای مهم پرو است، درباره نفوذ ILD در پرو در ۱۹۹۰ در وال استریت ژورنال نوشت: نظرسنجیهای داخلی نشان داد نفوذ ILD بر ملت در رتبه چهارم پس از رییس جمهور، نیروهای مسلح و کلیسای کاتولیک قرار دارد. بین ۱۹۸۴ و ۱۹۹۵، هر رییس جمهور پرو به سراغ ILD میآمد تا برای تغییر کشور از آن کمک بگیرد.
● نظرسنجی نشریه Gente
شراکت غیرعادی بین سازمان پژوهشی مستقل و روسای دولت پرو در ۱۹۸۴ آغاز شد، هنگامیکه رییس جمهور فرناندو بلوند تری از من دعوت کرد تا به دفتر کارش بروم و گفت کار «ILD توی دل ملت جا باز کرده» و پرسید قدمهای بعدی چه باید باشد. او هشدار داد سریع پاسخ دهید چون سندرو پیوسته رشد میکند.
من به رییس جمهور توضیح دادم اگر اکثریت پروییها خارج از حیطه قانونی کار میکنند، نتیجه گریزناپذیر این مساله است که این مردم، قانون و دولتی را که درصدد اجرای آن قانون است، دشمن منافع خود میبینند. اگر میخواهید پروییها با وسوسههای تروریستها اغفال نشوند، باید به مردم نشان دهید کار کردن در حیطه قانونی به نفع آنها است. پژوهشهای ILD نشان میدهد به علت قوانین بد، تهیدستان با هزینههای سنگین ورود و انجام فعالیت مواجه هستند و برخی از نهادهای شدیدا مورد نیاز برای شکوفایی اقتصادی غایب بودند. دغدغه اصلی رییس جمهور باید اصلاح نظام حقوقی باشد. چنین اصلاحاتی، مسوولیت کوچکی نیست. طبق محاسبات ما، دولت مرکزی پرو بیش از ۷۰۰ هزار قانون و مقررات از ۱۹۴۷ صادر نموده است. پرسش این بود که چگونه پی ببریم کدام قوانین بد بوده و کار نمیکنند و کدام یک باید جرح و تعدیل شوند؟ خواندن قوانین به همان نحوی که نوشته شدهاند، نشان نمیدهد چگونه در عمل کار خواهند کرد. دولت پرو با استفاده از معتبرترین بنگاههای مشاورهای خارجی، متون حقوقی را چندین بار بازنگری کرد، اما با این حال نتوانست ورود تهیدستان به نظام حقوقی را آسانتر سازد.
در برخورد با مسیر پیچ در پیچ ضوابط پروییها، نیاز به یافتن معیارهایی بود که کجا را قطع کنیم و کجا را درست کنیم. تنها کسانی که میتوانستند چنین معیارهایی برای اصلاحات به ما بدهند همان محرومان بودند. کار ما شبیه دندانپزشکی بود که بدون پرسش از بیمار که کدام دندان وی درد میکند، نمیتوانست کار خود را شروع کند. تهیدستان نه فقط میدانند مشکلات در کجاها هستند بلکه نهادها و خدماتی را که غایب هستند نیز میشناسند - همان نهادها و خدماتی که جوامع محلی و تروریستها بر اساس پیش فرض قرار بود فراهم سازند. سالهای مدیدی دولت پرو بر اساس تئوریهای از رده خارج و پیش داوریها عمل میکرد و به حقایق تلخ و عریان دسترسی نداشت. برای اینکه بدانیم چگونه قوانین رسمیرا با زندگی و کار عملی مردم همگام سازیم، باید آنچه را که واقعا در خیابانها و مزارع جریان دارد بشناسیم - برای پی بردن به ماهیت واقعی قضایا، باید دولتها را قادر سازیم آنچه را معدود دولتهایی در طول تاریخ تاکنون انجام دادهاند انجام دهند: با دقت به صدای محرومان گوش فرا دهید.
طی دهه بعد تا ۱۹۹۵، ILD قوانین، رویهها و سازمانهایی طراحی کرد تا به دولت در شنیدن صدای مردم خویش کمک کند، ما نه فقط محل قرار گرفتن برخی گیرهای اصلی در نظام را یافتیم بلکه همچنین آموختیم راه حلها را تعبیه نماییم، نهادها را بسازیم و پروژههای اصلاحی و قانونگذاری مهم را تهیه و اجرا کنیم. طی آن دوره، ILD حدود چهارصد قانون و مقررات را اجرایی کرده و یکی از بزرگترین پروژههای خلق مالکیت را مدیریت کرد. یکی از نخستین ابزارهایی که ILD در اختیار دولت گذاشت تا در گوش کردن به حرف مردم استفاده کند «فرمان قانون پیش از انتشار » بود و قوه مجریه را ملزم ساخت پیشنویس هر نوع قانون و مقرراتی را که خواهان تصویب بود منتشر سازد (شامل تخمین هزینه و فایده ضابطه پیشنهادی برای جامعه پرو). شهروندان و مطبوعات اینک در موقعیتی قرار گرفتند که میتوانستند نیات دولت را به دقت بررسی کرده و بازخوردی فراهم سازند تا مطمئن شویم هر ضابطه جدید برای شهروندان عادی مناسب است. تمهید دیگری که اندیشیدیم مبارزه و نهایتا ایجاد نخستین «آمبودسمن » پرو بود که وکالت منافع شهروندان را برعهده داشت. ابتدا در دفتر دادستان کل و سپس به صورت دفتری مستقل با قانون اساسی جدید در ۱۹۹۳ ایجاد شد. طبق قراردادی با دفتر دادستانی، دفاتر ویژهای تاسیس شد و با کمک مطبوعات، فراخوان شکایات را منتشر نمودیم. در خلال ماه نخست، شکایاتی از ۱۵۳ سازمان اداری به نمایندگی از حدود ۳۰۰ هزار نفر دریافت کردیم. برجستهترین نتیجه این بود که بیش از نصف شکایات درباره مشکلاتی بود که مردم برای دریافت اسناد قانونی املاک و مستغلات - به شکل خانه، دفتر کار، کارخانه یا زمین کشاورزی - داشتند و موانعی که در هنگام تلاش برای راهاندازی و بهرهبرداری از کسب و کارشان مواجه بودند. طی سالها با تهیه سایر ساز و کارهای شنیدن و بازخورد آن به دولت، به این نتیجه رسیدیم که دغدغه اصلی تهیدستان چگونگی دسترسی قانونی پیدا کردن به اموال چه به شکل املاک و مستغلات یا کسب و کار، یا چگونگی بهرهبرداری از آن بود.
● آمبودسمن
جالب اینجا است که سندرو هم به همین نتیجه رسیده بود. سندرو در برنامه جنگی ۱۹۸۶ خود، شروع به سنددار کردن زمین، خانه و مغازههای سراسر پرو کرده بود تا نظر تهیدستان را جلب کند، آنها صرفا از آنچه مائو تسه تونگ در دهه ۱۹۴۰ در چین و هوشی مینه در ویتنام در دهه ۱۹۶۰ انجام داد پیروی کردند. درمناطق روستایی، در هوانوکو، هوالاگا و سیرا دلا لیبرتاد حقوق مالکیت را اعطا و تنفیذ نمودند. در شهرهایی مثل لیما، به سازماندهی حاشیه شهر و اعطای اسناد مالکیت در حلبی آبادهایی مثل روکانا، ویتارت و هویگان پرداختند. پژوهشهای بعدی به ما گفت یکی از کارکردهای اولیه تروریستها در جهان سوم - آنچه باعث مقبولیتشان میشود - حمایت از مالکیت تهیدستان است که معمولا خارج از حوزه قانون هستند. به عبارت دیگر اگر دولت از دارایی تهیدستان حمایت نکند، این کارکرد را به تروریستها واگذار میکند که از آن برای کسب وفاداری و سرسپردگی محرومان استفاده میکنند. کاملا روشن است یک روش تخته کردن دکان تروریستها این است که دولت نقش امروزین خود را که ضامن اجرای حقوق مالکیت باشد بر عهده بگیرد. این خط استدلالی به ما اجازه داد به دولت فشار آوریم تا پیشنهادمان برای آوردن تهیدستان به نظام قانونی را بپذیرد. اما آنچه که ما را واقعا به حرکت در آورد هدف نظامینبود بلکه این باور که نظام مالکیت برای توسعه بسیار ضروری است، با گوش سپردن به تهیدستان و تحلیل آنچه که نداشتند، همکاران ILD و من تشخیص دادیم مالکیت چیزی بیش از مالک شدن صرف است؛ مالکیت عمارت پنهان شدهای است که اقتصاد بازار را در هر کشور غربی سازماندهی میکند. بدون نظام مالکیت قانونی، هر تلاشی برای ایجاد اقتصاد بازار پایدار محکوم به شکست است. همان گونه که در کتاب جدید خود با عنوان راز سرمایه: چرا سرمایهداری در غرب پیروز شد و در جاهای دیگر شکست خورد، مفصل استدلال کردم.
رابطه بین نظام مالکیت رسمیو خلق ثروت، موضوعی است که ملل ثروتمند غرب بدیهی فرض میگیرند. اما این رابطه حیاتی فقط زمانی برای ما روشن میشود که تشخیص دهیم به رغم مالکیت خانه و مغازه، اکثر پروییها قادر به تولید ثروت نیستند، چون داراییهایشان خارج از نظام مالکیت قانونی نگهداری میشود. بنابراین ILD در مقالات و جزوات بیشمار، پوسترها و تبلیغات تلویزیونی، استدلال میکرد بدون نهادها و سازمانهای مالکیت، اقتصاد بازار امروزی نمیتواند کار کند. چرا؟ زیرا مالکیت قابل قطعیت نیست، درستی و نادرستی آدرسها را نمیتوان مرتبا معلوم کرد؛ داراییها را نمیتوان طبق روال متعارف کسب و کار توصیف نمود، مردم را نمیتوان وادار به پرداخت بدهیهایشان کرد، مسببّان کلاهبرداری و زیانهای وارده را نمیتوان به آسانی شناسایی کرد. به همین خاطر، ساختمانها و زمین را نمیتوان برای تضمین اعتبار یا قراردادها بهکار برد. مالکیت واحدهای تولیدی قابل تقسیم و بازنمایی در سهامینیست که سرمایهگذاران میتوانند خریداری کنند. بدون قانون مالکیت، خلق سرمایه ناممکن است چون ابزارهایی از قبیل سهام شرکتها، حقوق اختراع، سفته، برات و اوراق قرضه که ارزش را ذخیره و انتقال میدهند جملگی را معماری روابط حقوقی تعیین میکند که با آن یک نظام مالکیت ساخته میشود.
با کسب این بینش، نه از درون کتابها بلکه در صحبت با تهیدستان و مشاهده چگونگی زندگی آنها، قادر به طراحی و اجرای نظام مالکیت قانونی بر محور منافع عینی تهیدستان بودیم. ابزارهای قانونی که ایجاد نمودیم نتیجه داد چون اطمینان داشتیم با اصولی که تهیدستان پیش از آن در اقتصاد خارج از حوزه قانونی استفاده میکردند سازگاری دارد. مهمتر آنکه دولت پرو برای قانونگذاری، نه به نام یک ایدئولوژی خارجی، فیلسوفانی که مردم هرگز نامشان را نشنیده بودند، یا دستورات یک نهاد مالی بین المللی، بلکه با اتکا به تهیدستان و پشتیبانی آنها، اینک میتوانست برای اصلاحات فشار آورد. دولت میتوانست اصلاحات عمده را به نام تهیدستان ملت به جریان اندازند. این شیوه به ما اجازه داد تاگذار به سرمایهداری و دموکراسی لیبرال را دست کم برای مدتی به آنچه باید همیشه باشد تبدیل نماییم یعنی آرمان بشردوستانه واقعی، جنگی صادقانه علیه محرومیت، ریشه یافته در بهترین منافع ملت. اینها استدلال فوقالعادهای در اختیار رییس جمهور پرو گذاشت: «اکثریت جمعیت کشور از اقتصاد بازار رسمیو دسترسی به سرمایه دور افتاده است به همان شدتی که آپارتاید، روزگاری سیاه و سفید را در آفریقای جنوبی از هم جدا میساخت و ما در صدد تصحیح آن هستیم.»
در ۱۹۹۰، پس از شش سال گوش فرا دادن به تهیدستان، ILD عملا در موقعیتی قرار داشت تا به تهیدستان کمک کند. ما همه قوانین و ساز و کارهای لازم برای این که اکثر مستغلات و کسب وکارهای خارج از حیطه قانون را به سمت قانون بیاوریم در اختیار داشتیم. در مورد مستغلات زمان اداری مورد نیاز برای ثبت اموال تهیدستان را از بیش از ده سال به یک ماه کاهش دادیم، و هزینهها را به میزان ۹۹ درصد پایین آوردیم. در ۱۹۹۵، چنین اصلاحاتی حدود ۳۰۰ هزار مالک را که ارزش داراییهایشان به طور متوسط حداقل دو برابر شده بود، وارد نظام قانونی کرد. بیست و پنج موسسه اعتباری شروع به اعطای وام به این مالکان اینک قانونی نمودند. در سال ۲۰۰۰ حدود ۱/۹میلیون ساختمان احداثی زمینهای شهری وارد نظام قانونی شد که حدود ۷۵درصد بازار خارج از محدوده قانونی بود.
● تکمیل فرمهای مالکیت
در بخش کسب و کار، هزینه ورود به کسب و کار را از حدود سیصد روز به یک روز کاهش دادیم. ما همچنین دفاتر ثبت را در مکانهای مناسب قرار دادیم و دیوانسالاری دولتی را برای کارآفرینان کوچک بیدردسرتر ساختیم. در سال ۱۹۹۴، بیش از ۲۷۰ هزار کارآفرینی که سابقا خارج از محدوده قانونی بودند وارد اقتصاد قانونی شدند. و بیش از نیممیلیون شغل جدید ایجاد نموده و درآمدهای مالیاتی را به میزان ۱/۲میلیارد دلار افزایش داد. در سال ۱۹۹۱، در مناطق جنگی شمال پرو، ILD شروع به سازماندهی برای رسمیت یافتن قانونی کشاورزان فعلی کوکائین نمود. کشاورزان در سپاسگزاری به خاطر این که اجازه ورود به نظام قانونی پیدا کردهاند و حق کسب سند قانونی برای داراییهای خود را دارند، اکثر اطلاعات و نقشههای مورد نیاز برای تار ومار کردن تروریستها و نیز قاچاقچیان مواد مخدر را در اختیار دولت پرو گذاشتند. با تغییر کشت کشاورزان به سمت محصولات قانونی، سهم پرو در بازار بینالمللی کوکائین به تدریج کاهش یافته و از ۶۰ درصد به ۲۵ درصد رسید.
اکنون کشاورزان پرویی به دولت کمک میکنند تا تروریستها و قاچاقچیان موادمخدر را پیدا کند.
● اطلاعات عمومی
این اصلاحات، در کنار تغییر سیاستهای اقتصاد کلان، که آغازگر آن نیز ILD بود حتی قبل از مراسم معرفی رییس جمهور فوجیموری در ۱۹۹۰، نرخهای رشد بسیار بالایی را که در سال ۱۹۹۴ در ردیف بالاترینهای جهان (۱۲ درصد) بود، به پرو داد.
ما همچنین تلاش کردیم دولت پرو به مردم پاسخگوتر شود و اگر چه پیشنویس قوانینی که ILD برای دسترسی به اطلاعات دولتی تهیه نمود به تصویب نرسید، مقامات دولتی اصول ILD را در قانون اساسی ۱۹۹۳، قوانین حاکم بر موسسه حمایت از مصرفکننده، آیین دادرسی مدنی، و قانون مشارکت شهروندان گنجاندند.
برای این که مشکل صف، کاغذ بازی و تمام مراحل طولانی اداری که زمان بسیاری از مردم در کشورهای در حال توسعه مثل پرو را تلف میکند حل کنیم پیشنهادی به قوه مقننه برای «سادهسازی اداری» دادیم که در جلسات استماع عمومیسراسر کشور بحث شد و به اتفاق آرا همه احزاب سیاسی در مجلس تصویب نمودند. برای اینکه تشکیل پرونده شکایات مردم درباره تشریفات زائد اداری را تا حد امکان سادهتر کنیم، صندوقهای زرد رنگی در دفاتر ILD، در برخی ادارات دولتی و در تمام نمایندگیهای رادیو، تلویزیون و روزنامهها نصب کردیم. هنگامیکه رسانهها با ماجرای شگفتآور یا تکاندهندهای برخورد میکردند تشویق میشدند تا هم صدا با هم قضیه را پیگیری کنند. به این ترتیب فشار افکار عمومیایجاد میشد که سیاستمداران نمیتوانستند نادیده بگیرند.
● دریافت شکایات مردمی
شکایتها هر دو هفته یک بار در صبح شنبه در هیات داوری که به صورت زنده از تلویزیون پخش میشد مورد رسیدگی قرار میگرفت. این «دادگاههای سادهسازی امور اداری» که تحت مدیریت ILD به ریاست رییس جمهوری برگزار میشد، رتبههایی از نظر تعداد بیننده کسب کرد که مایه حسادت هر مجموعه تلویزیونی سرگرمکننده بود؛ پروییها جلوی گیرندههای تلویزیونی خود مینشستند و از مشاهده هزاران نوع گره که سد راه زندگی آزاد آنها بود مبهوت میشدند. زمان مورد نیاز برای طی کردن صدها نوع مراحل اداری، شامل گرفتن گذرنامه، درخواست تحصیل در دانشگاه و سند ازدواج در مجموع دست کم هفتاد و پنج درصد کاهش یافت.
دریافت مجوز ازدواج که سابق بر این ۷۲۰ ساعت، هفت خوان اداری زمان میبرد به ۱۲۰ ساعت کاهش یافت، بنابراین به زنان کمک کرد تا از حقوق خویش به عنوان شریک ازدواج مطمئن باشند. همان قانونی که این رویهها را به وجود آورد، سازوکارهایی نیز در خود داشت که به دولت اجازه میداد اکثر اصلاحات تعدیل ساختاری مورد نیاز برای قرار دادن پرو در اقتصاد جهانی را اجرا نماید.
● دادگاه ساده سازی امور اداری
ILD تلاش کرد تا تهیدستان امکان دسترسی بیشتری به اداره دادگستری پیدا کنند. از این رو رویههای داوری کمهزینه مختلفی را پیشنهاد دادیم که به طرفین دعوا کمک میکرد اختلافات خود را با سرعت، ارزانی و عادلانه در خارج از دادگاه رفع و رجوع نمایند. ILD همچنین قانون جزا را اصلاح نمود تا زندانیهای محاکمه نشدهای که دوره زندان خود را بیش از آنچه قانون برای جرایم احتمالا ارتکابی آنها تعیین کرده در حبس بودهاند آزاد شوند. در ۹۱-۱۹۹۰ که نخستین سال برنامه بود، چهار هزار زندانی - ۳۰ در صد زندانیان بدون محاکمه در پشت میلهها - آزاد شدند و به مردم پرو ثابت شدکه دولت عزم جدی برای اصلاحات دارد. روی هم رفته، اینها و صدها مورد اصلاحات دیگر، دولت پرو را در موضع بهتری با شهروندان خود قرار داد. برای اینکه قوانین و مقررات مناسبتری تهیه شود، ILD دائما اصول متعارف خارج از حیطه قانونی را که همه مردم درک میکردند، احترام میگذاشتند و اطاعت مینمودند در قوانین رسمیمیگنجاند. ILD صدها جلسه استماع عمومیبرگزار کرد که سازمانهای غیر رسمیبه نمایندگی از هزاران نفر در سراسرکشور شرکت کردند، به طوری که هر قانون در واقعیات جامعه ریشه داشت و پروییها میفهمیدند که دولت قوانین را جدی میگیرد.موفقیت سریع ما در ربط دادن دغدغههای پروییهای پایین شهر با اصلاحات حقوقی را به همان اندازه که مردم تایید میکردند، رهبر سندرو، گازمن هم تایید میکرد.
او در ۱۹۹۱ نوشت «ILD منبع قانونگذاری شده است. آنها قانونگذاری میکنند. آنها قوانین را تهیه و سپس به تصویب میرسانند.» رقابت آن چیزی نبودکه سندرو به دنبال آن باشد، بنابراین او تلاشهایش برای خراب کردن بازی را با شلیک گلوله به خودروی من، نقشه به قتل رساندن من در خانه و بمبگذاری در جلوی دفتر کار، دو چندان کرد.
سندرو، ILD را آماج حملات خود گرفته بود چون ما از نظام حقوقی استفاده کردیم تا به فقیرترین گروهها هم سهمیاز زندگی سیاسی و اقتصادی پرو بدهیم، یک شیوه غیرعادی برای تسخیر قلب و ذهن پروییهایی که اکثر آنها فقیر بودند. حق با همکار من ماریانو کورنخو بود. استدلالهای گازمن ته کشیده بود؛ کار ما باعث تضعیف جذابیت تروریسم در بین هواداران اصلی سندرو - محرومان - شد. کوتاه زمانی پس از بمبگذاری جولای ۱۹۹۲ در دفتر کار ما، ابیمال گازمن در نتیجه عملیات عالی پلیس پرو و به ویژه سرهنگ بِنِدیتو خیمنس بیکا که برای سالها گازمن را تعقیب میکرد دستگیر شد. به لطف این حمله ناگهانی پلیس، سازمان هستهای سندرو به سرعت از هم پاشید و در ۱۹۹۳ اکثر جوخههای ضربت آن شناسایی و دستگیر شدند. از جمله یک هسته هفده نفره که درصدد ترور ما بودند. این عملیات آخرین مبارزه موفقمیلیونها پرویی علیه سندرو بود. سازمانهای کشاورزی در دامنههای آند به رهبری مردمان شجاعی مثل اوگو اوئیلکا، رهبران روستایی قهرمانی مثل والتر توکاس در مناطق کشت کوکائین و رهبران نظامی روشنگری مثل ژنرال آلبرتو آرسینگا که دولت را با کشاورزان نزدیکتر ساخت، سندرو را شکست دادند. در شهرها، رهبران شهری مثل ماریا النا مویانو و میشل آزکوئتا از ویلا ال سالوادور، مقاومت علیه تاخت و تازهای سندرو را سازماندهی کردند.
گروه هفده نفرهای که قصد ترور دسوتو را در محل کار، منزل و خودرو وی داشتند در سال ۱۹۹۳ دستگیر شدند
قهرمانان بیشماری در جنگ پرو علیه تروریسم در داخل و خارج از دولت حضور داشتهاند. تاریخ آن در آینده نوشته خواهد شد. آنچه قطعی است این است که سندرو شکست خورد چون محرومان، جواب رد به تروریسم دادند. هدف محرومان بهتر شدن وضع زندگیشان بود و بدین منظور متقاعد شدند که راهی بهتر از آنچه که تروریستها نشان دادند وجود دارد.
از بخت بد ما، جای بمبهای سندرو را میدانهای مین سیاسی گرفت. عمده اصلاحات ما طی سالهای آخر دولت آلن گارسیا (۹۰-۱۹۸۵) و با پشتیبانی وی شروع شد. اما عمده برنامههای اصلاحات عملی در نخستین دولت آلبرتو فوجیموری(۱۹۹۰-۱۹۹۵) به طور کامل اجرا شد که علنا اظهار میداشت دلیل وی برای ورود به سیاست در وهله نخست این بوده است که هواداران خود را در راه دیگر کشف کرده بود. در واقع اصلاحات ما صحنه را برای نقش آفرینی فوجیموری به عنوان رهبر اصلاحات طی آن دوره بهخوبی آماده کرد. همانطور که تاریخنگار رییس دولت پرو مینویسد: «فوجیموری (هنگامیکه در ۱۹۹۰ رییس جمهور شد) از این نکته خبر نداشت که وی به وسیلهای برای پروژه نوسازی پویایی تبدیل شده است که در یک سوی آن ILD و در سوی دیگر ابیمال گازمن قرار داشت.»
در حالی که رییس جمهور فوجیموری موفقیتهایی که ILD برای دولت او به بار آورد، در انظار عمومیتحسین میکرد و در خفا به خاطر رتبه بالای موسسه ما در افکار عمومیبرای طراحی و اجرای اصلاحات نهادی دلخور بود. در ابتدای کار رییس جمهور ظاهرا خوشحال بود که ما مسوول تبیین اصلاحات به عموم مردم هستیم، زیرا وی هنوز مطمئن نبود که یک سخنور سیاسی خوش بیان است. با نگاه به گذشته میبینیم پذیرش علنی رهبری پروژهها، یک خطای سیاسی از جانب ما بود، چون به دشمنان فوجیموری فرصت میداد تا وی را به مدت دو سال مداوم با شایعاتی تحریک کنندکه پرو را در عمل ILD میچرخاند. چنین تبلیغات و مجیزگویی هر اندازه خوشایند ما باشد واضح بود که یک مخزن اندیشهساز مستقل مثل ما اجازه نداشتیم به مدت طولانی گوی سبقت را از رییس جمهور بربائیم. روزهایی که شریک دولت بودیم کوتاه بود. سر انجام در سال ۱۹۹۲ من از سمت مشاور رییس جمهور و نماینده شخصی وی استعفا دادم و در ۱۹۹۶ ILD از اداره پروژههای دولتی دست کشید.
● راه درخشان و راه دیگر
درسهایی از جنگ موفقیتآمیز پرو علیه تروریسم ILD درصدد برنیامد تا تروریستها را استخدام کند. هدف ما فهمیدن روشهای وارد کردن اکثریت پروییها به درون نظام قانونی بود که به صورت سنتی آنها را راه نمیداد و بنابر این جلوی توسعه اقتصادی ملت را میگرفت. ما هرگز قصدی برای پیوستن به جنگ نداشتیم. مانند تاریخنگار آرنولد توین بی، اعتقاد راسخ داشتیم که جنگ نه فقط فاجعهآمیز است، بلکه اتلاف کامل انرژی انسانی است. اما اگر اتفاقا خود را ملزم به توسعه و کمک به تهیدستان کردید، و در زمان جنگ در آتش متقاطع دشمن گیر افتادید، بهتر است که پی ببرید چه اتفاقی افتاده است و چرا. مشارکت در این مبارزه نکات بسیاری را به ما درباره سیاست محرومیت و توسعه در شرایط امروز آموخت.
یکی از صدها کاریکاتوری که میگوید در واقعیت امر، پرو را دسوتو اداره میکند.
آنچه متوجه شدیم این است که امروز انقلاب گسترده اجتماعی و اقتصادی در دنیای در حال توسعه، در شرف وقوع است که با انقلاب صنعتی در غرب که باعث سرمایهداری بازار شد، برابری میکند. در چهل سال گذشته، حدود ۴میلیارد نفر که در پس کرانههای کشورهای در حال توسعه و ملتهای شوروی سابق زندگی میکردند، شیوه زندگی سنتی خود را کنار گذاشتهاند. آنها از جوامع کوچک و منزوی به سمت تقسیم کار بزرگتر و جهانیتر در بازارهای رو به گسترش حرکت میکنند که هم آدام اسمیت و هم کارل مارکس شاهد ظهورشان در غرب دویست سال قبل بودند و اینک در حال ظهور درخارج از دنیای غرب هستند.
این مردمانی که در اطراف شهرهای بزرگ حلقه زدهاند و به تعداد صدها میلیونی به شهرهای بزرگتر مهاجرت میکنند، جدیدترین بازیگران در صحنه جهان هستند. برای نمونه طی چهار دهه گذشته، جمعیت شهر لیما پایتخت پرو شش برابر شده است. پورتو پرنس مرکز هائیتی طی همین سالها دست کم پانزده برابر شده است؛ جمعیت گوایاکویل اکوادور نیز یازده برابر شده است. اقتصادهای زیرزمینی در روسیه و اوکراین درحال حاضر ۵۰درصد GDP را تولید میکنند، بازار سیاه در گرجستان رقم بالای ۶۲ درصد GDP را دارد. سازمان بین المللی کار گزارش میدهد که از ۱۹۹۰ تاکنون، ۸۵ درصد مشاغل جدید در آمریکای لاتین و کارائیب در بخش خارج از قانون ایجاد شده است. در زامبیا فقط ۱۰ درصد نیروی کار به صورت قانونی استخدام شدهاند.
از پرو تا فیلیپین، این کارگران و کارفرمایان، غیرقانونی سرگرم بهبود وضع زندگی خویش هستند. آنها مطالعه میکنند، به سفر میروند و رادیو و تلویزیون دارند. در نتیجه آنها میدانند که نخبگان غربی شده کشورهایشان به چه خوبی زندگی میکنند و آنها هم در آرزوی آن زندگی خوب هستند.
پتانسیل اقتصادی آشکارا وجود دارد. اگر چه مهاجران جدید کشورهای در حال توسعه و کمونیستی سابق در حلبیآباد زندگی میکنند و طبق معیارهای غربی گرفتار فقر وحشتناکی هستند، اما بدون دارایی هم نیستند. کار ILD طی بیست سال گذشته، پتانسیل کارآفرینی خارقالعاده مردم جهان سوم را آشکار ساخته است. بر اساس برآوردهای ما طی چهل سال گذشته، این مردم بیش از ۱۰ تریلیون دلار ثروت خلق کردهاند که ارزش آن نود برابر تمام کمکهای خارجی چند جانبه و چهل برابر وامهای توسعهای بینالمللی است که ملتهای توسعه نیافته دریافت کردهاند و ارزشی بیشتر از بیست بازار سهام بزرگ جهان دارد.
تفاوت بین انقلاب صنعتی امروز و انقلابی که دویست سال پیش در غرب آغاز شد این است که این انقلاب جدید با سر و صدای فراوان به سرعت به جلو میرود و زندگی مردمان بیشتری را متحول میسازد. انگلستان هنگامی که پیشرفت ۲۵۰ساله خود از کشاورزی به رایانه کیفی را شروع کرد فقط ۸میلیون نفر را تحت حمایت میگرفت. اندونزی همین سفر را فقط در چهار دهه - با جمعیتی بیش از ۲۰۰میلیون نفر- طی میکند. آیا جای تعجب نیست که نهادهای اندونزی به کندی همسان شدهاند، اما همسان شدنی که باید انجام شود. موج انسانی از جوامع و خانوارهای منزوی حرکت کرده است تا در دایرههای دایما بزرگ شونده مبادله اقتصادی و فکری مشارکت کنند. این موج است که جاکارتا، مکزیکو سیتی، سائوپولو، نایروبی، بمبئی، شانگهای و مانیل را به ابرشهرهای ۱۰، ۲۰ و ۳۰میلیونی تبدیل کرده است و نهادهای سیاسی و حقوقی آنها را به نفس نفس انداخته است.
قانون به جای این که به آنها کمک کند آنها را نادیده گرفته و طرد میکند. این شکاف قانونی است که حس مستولی شده بیگانگی - طبقهای جدا بودن - را به وجود میآورد. و این تبعیض شدید طبقاتی است که به تروریستهایی پر و بال میدهد که همیشه در گوشه و کنار آماده هستند تا به دفاع از آرمان محرومان بپردازند. در پرو، رهبران فکری و سیاسی سندرو گرایش به توسل به ترور برای کسب قدرت داشتند، زیرا دریافته بودند اکثریت پروییها از وضع موجود کاملا ناراضی هستند. سندرو احساس میکرد قدرت این احساسات را میتوان مهار و هدایت کرد تا نظامهای سیاسی و اقتصادی موجود را براندازند.
برخی ادعا میکنند ظهور جزیرههای کوچکی از بخشهای پر رونق اقتصادی در میانه بخشهای بزرگ توسعه نیافته یا غیررسمی، نشانه طلوعگذار نابرابر اما با این حال چارهناپذیر و آسان به نظامهای سرمایهداری است. من این ادعا را نمیپذیرم. وجود جزایری پر رونق در دریای فقر، عقب ماندگی بسیار زیاد ظرفیتهای ملت برای ایجاد کانالهای ارتباطی با این محرومان و در دسترس قرار دادن شالودههای حاکمیت قانونی را با فراهم ساختن حقوق مالکیت رسمی به اکثریت شهروندان پنهان میسازد. در نهایت به دعوت اقلیتهای سیاسی برای تشکیل جنبشهای تروریستی به امید جذب این رایدهندگان عظیم میانجامد.
آنچه در پرو انجام دادیم یعنی دسترسپذیر ساختن بخشهای مهمی از حاکمیت قانونی به همه مردم، سندرو را تا حد زیادی از سوراخ سمبههایی که برای پنهان شدن و فعالیت کردن نیاز داشت محروم ساخت.
ما دقیقا در سر بزنگاه توانستیم بفهمیم که مردم نه به دلیل فقیر بودن، بلکه چون از نظام قانونی کنار گذاشته شدهاند شورش میکنند. با دادن سهم و منفعتی از اقتصاد به مردم و با ثابت کردن به آنها که دولت قصد ملحقکردنتان در جامعه رسمیرا دارد، دکان تروریستها را تخته کردیم.
ده سال از هنگام شکست سیاسی سندرو و پنج سال از هنگامیکه ILD کار برای دولت پرو را متوقف ساخت میگذرد. یک جنگ وجود داشت و ما به عنوان پروییهای میهن پرست، تصمیم گرفتیم که فرصت برای شروع اصلاحات مهم مناسب است. با این که هنوز در پرو مستقر هستیم، در سایر کشورهای درحال توسعه کار میکنیم تا بر مبنای مطلقا فنی، محرومشدهها را وارد اقتصاد قانونی کنیم. ما به صورت یک سازمان غیردولتی مستقل عمل میکنیم که به دولتها در کشف و ارزیابی اقتصادهای غیرقانونی کمک کنیم. به محض این که تحقیق کامل گردید، به کشور مربوط کمک میکنیم تا همه نظامهای غیر قانونی پراکنده که خارج از اقتصاد قانونی کار میکنند را تحت حاکمیت قانون در شبکهای سازگار از ابزارهای حقوقی در آورد. ما نظامهای حقوقی ایجاد میکنیم که داراییهای همه شهروندان با اطمینان حفظ شود و به بهترین کاربرد ممکن انتقال یابد. نسخه کلی را در پیوستهای ۱ و ۲ (پرو فرم و باسفرم) انتهای کتاب خلاصه کردهایم. از آنجا که دیگر برای پرو کار نمیکنیم، در سیاست اصلاحات دخیل نیستیم، اما با بازاندیشی گذشته مایل هستم از فرصت نوشتن مقدمهای برای ویرایش جدید راه دیگر استفاده کرده و برخی نتایج مفید را استخراج نمایم.
هنگامیکه ترور و وحشت ایجاد میشود، به رغم جانهایی که از دست میرود و بدبختیهای هولناکی که ایجاد میشود، اخلاقا درست است که در اصلاح نهادهای کشورتان شرکت کنید. به دلایل تکرار شونده تاریخی، امکان تغییر، غالبا با یک بحران که در زمانهای زیادی خشونت بار باشد همراه است. رودولف فن برینگ، حقوقدان بزرگ آلمانی قرن نوزدهم میگفت حاکمیت قانون، نظم از پیش تنظیم شده نیست - آن از منازعه و درگیری و واکنش نظام حقوقی به تغییر شرایط حادث میشود. اگر معتقد به توسعه اقتصادی در کشورتان هستید باید ترور ناگهان طغیان کند، نمیتوانید کنار گود بایستید و ادعا کنید اقتصاددان، وکیل یا سرمایه دار هستید بدون اینکه هیچ تخصصی در خشونت سیاسی داشته باشید.
شما تعهد دارید که از آموزش حرفهای خود استفاده کنید و سعی به درک دلایل اقتصادی و حقوقی بنمائید که چرا مردم فقیر آستینها را بالا میزنند و سپس روشهای استفاده از نارضایتی و خشم علیه وضع موجود را شناسایی کنید تا یک نظام قانونی کارا به وجود آید و در سایه آن همه افراد جامعه قادر به شکوفایی باشند. بینظیر میبود اگر توسعه اقتصادی میتوانست همیشه در زمان صلح آغاز شود و رهبری روشنگر تصمیم میگرفت که زمان آن رسیده است تا همه مردم را به یک سطح زندگی عالی برساند. و اگر این طور نیست ضروری است تا اشتیاق برای تغییر را در جهت درست هدایت کنید، ضروری است تا از ناامیدی و مشقت برای ساختن امید استفاده کنید و لازم است بیاموزید چگونه نگرانیهایی را که ترور پرو بال میدهد به سمت ایجاد صلح و خلق ثروت منحرف سازید. باید در امور مداخله کنید، در غیر این صورت چگونه میتوانیم با همدیگر زندگی کنیم.
من متقاعد گشتهام پشتیبانی اکثریت چشمگیری از تهیدستان را در اصلاحات کسب کردیم چون اقدامات ما حفظ وضع موجود نبود، بلکه در جهت تغییر آن بود. اشتباه نکنید: تهیدستان وضع موجود را دوست ندارند. آنچه آنها میخواهند تغییر است و بدجوری خواهان آن هستند. میتوان اصلاحات نهادی را شروع کرد به شرط آنکه پرچم را به دست رییس کشور بدهید. و فرایند اصلاحات ادامه خواهد یافت به شرط آنکه رییس کشور در کنار آن باقی بماند. در کشورهای در حال توسعه و کمونیستی سابق، فقط رییس کشور و دارو دسته نزدیک وی قادر به جلب توجهات و جمعآوری حمایت سیاسی قاطع مورد نیاز برای محو سکون تعمدی وضع موجود بودند. فرادستان و نظام اداری در آغاز مایل هستند تا جلوی تغییرات حتی کوچک را هم بگیرند. هر تصمیم با پیامدهای گسترده از قبیل ایجاد نظام مالکیت قانونی که تهیدستان را در بر میگیرد و رهایی میبخشد، ضرورتا سیاسی بوده و باید از همان ابتدا در دستهای رییس کشور گذاشته شود.
حفظ همراهی رییس کشور با برنامه اصلاحات، چالش اصلی هر اصلاحگری است. همان طور که در پرو متوجه شدیم دشمنان اصلاحات به دنبال کاهش دادن تعهد رییس جمهور به تغییر بودند و دایما به ما انگ رقبای سیاسی بالقوه وی را میزدند. اشتباه ما به عنوان یک مخزن اندیشهساز این بود که وارد خطوط واحد جبهه سیاسی اصلاحات شدیم. هنگامی که رییس جمهور گارسیا و فوجیموری مرا احضار کردند باید راههایی پیدا میکردم تا اطمینان حاصل شود مشعل اصلاحات همیشه در دستان رییسجمهور است یا شاید باید پیشنهاد فوجیموری را میپذیرفتم و نخست وزیر وی میشدم و در داخل دولت یک تیم نخبه برای هدایت اصلاحات میساختیم. باور اولیه من که یک مخزن اندیشهساز مستقل قادر به انجام اصلاحات به تنهایی و بدون تعهد سیاسی به دولت است، یکسره توهم بود. شخص رییس کشور و سیاستمدارانی که وی اعتماد دارد باید فرآیند اصلاحات را اجرا کنند تا اطمینان حاصل شود کسانی که ریسک سیاسی را بر عهده میگیرند، اعتبار آن را کسب میکنند. به همین دلیل است که ILD هیچ مشکلی در هنگام کار در خارج نداشت. در آنجا ما فنسالاران به خدمت گرفته شده بودیم، خارجیانی که هیچ مداخله سیاسی نداشتیم.
فرآیند اصلاحات قانونی که مستلزم وارد کردن کارآفرینان غیرقانونی به یک چارچوب حقوقی رسمی است لزوما تلاشی فرهنگی است: انطباق بازار غربی و قانون شرکتها به فرهنگهای پر تحرک و رسمهای کارآفرینان جدید کشورهای درحال توسعه و شوروی سابق. درباره عبارت مشهور «جنگ فرهنگها» چه میگوییم که طبق آن اکثر مردم کشورهای در حال توسعه، ویژگیهای فرهنگی که اجازه موفقیت را به آنها بدهد ندارند؛ استدلالها درباره دلایل فرهنگی موفقیت اقتصادی، تقریبا شبیه صنعت توریست عمل میکند: آنها بر تفاوتهای بین مردم توجه کرده و آنچه را اشتراک دارند، کاملا نادیده میگیرند. با قبول این فرض، سرگرم کننده است که بخوانیم آمریکاییها هرگز با چینیها و کرهایها کنار نخواهند آمد، چون آسیاییها در پنج هزار سال گذشته گوشت سگ میخوردهاند. ژاپنیها همچنین از خوردن گوشت نهنگ لذت میبرند، در حالیکه فرانسویها به خوردن گوشت اسب اصرار دارند.
کسانی که درباره حل منازعات جهان جدی هستند مفیدتر خواهند دید که به دستاوردهای زندگی واقعی توجه نمایند تا فرهنگها را با کارایی به هم نزدیکتر سازند: برای نمونه مراحل انضمام در اتحادیه اروپا. از جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم، اروپا کمبود «مرشدهای فرهنگی» نداشت که مینوشتند اروپاییها هرگز روی صلح را نخواهند دید. مردانی که انگور کشت میکنند و مشروب مینوشند هرگز نمیتوانند با کسانی کنار بیایند که آبجو را ترجیح میدهند. چنین تفاوتهای فرهنگی با این استدلال، ملتهای مسیحی اروپا را به جنگ ابدی محکوم میکند. به تکرار طوطیوار همین ادعاهای پوچ و مسخره نویسندگان امروزی مختلفی توجه کنید که ادعا میکنند مقدر است اسلام با غرب «کافر» بجنگد. اینها کتب سرگرمکننده در بستر خواب هستند اما قطعا جالبتر و مناسبتر، ماجراهای چگونگی کاربرد قانون توسط استادان حقوق اروپایی است - که با رهبران سیاسی از قبیل رابرت شومان فرانسوی، السید دگاسیری ایتالیایی و کنراد آدنائر آلمانی به حرکت در آمدند - تکههای جدا افتاده فرهنگ اروپایی را تجدید سازمان کردند تا همه را به راحتی یک جا جمع کنند.
به جای تسلیم شدن به ادبیات فرهنگی بدبینانه و تکرار ادعاهای پوچ آنها، ترجیح میدهیم به شواهد واقعی در مورد کار افرادی مثل ژان مونه، پدر ادغام اروپایی اشاره شود که با جدیت به بررسی جزئیات حقوق قوانین و نهادهای مختلف اروپا در زیر میکروسکوپ پرداخت و چه چیز در زیر میکروسکوپ پیدا کرد؟
اینکه اروپاییها با وجود تفاوتها، اشتراکهای بسیاری دارند. اروپاییها با نگریستن به فرهنگ از میان منشور حقوقی، راههای احداث پل بین فرهنگهای مختلف را پیدا کردند. در نتیجه همان ملتهایی که کمتر از شصت سال پیش، رکورد کشت و کشتار زمان جنگ را شکستند در اتحادیه اروپایی گرد هم آمدند که دارای مجلس، بازار و پول مشترک هستند. به رغم فرهنگهای متفاوت، از ترکیب اجزا به کل واحد میرسیم.
تنها راه مواجهه با فرهنگ، هنگامی که در عرصه سیاست هستید، بدون اینکه با تبعیض ناخودآگاه به جهت خاصی منحرف شوید، ساختارشکنی از مفاهیم خصمانه بزرگ است که از بررسی فرهنگهای مختلف به طبقهبندیهای حقوقی میآید جایی که قلابها و حلقههایی پیدا میشود تا فرهنگهای مختلف اجازه یابند دست به دست هم دهند و متحد شوند. هنگامیکه نوبت فرهنگ میرسد، شیطان در پرداختن به امور جزئی لانه کرده است و او را فقط میتوان از دم با انبرکهای قانونی گرفت.
بررسی فرهنگها، لزوما زمینه مستعدی برای ایجاد اسطوره یا تحریک به درگیری نیست. آن فقط به تروریسم کمک میکند. اگر میخواهید بدانید چگونه میتوان فرهنگها را با هم آشتی داد، اسنادی که به تشکیل سازمانهای بینالمللی انجامیده است را بخوانید، مثل اتحادیه اروپا، یا قانون تحولیافته ایالات متحده یا پیوست ۱ و ۲ در این مجلد و یا با ILD تماس بگیرید.
نمیتوان بازارهای گسترده و سرمایهداری را با استفاده از پارادایمهای غربی به تهیدستان خارج از غرب فروخت. گفتن اینکه چگونه جنرال الکتریک از یک شرکت موفق آمریکایی با ۲۵میلیارد دلار فروش، ده سال بعد به غول بینالمللی ۲۰۰میلیارد دلاری تبدیل شد دردی از مردم هائیتی یا غنا دوا نمیکند. بایستی پیشرفت را با استفاده از موارد تاریخی که از محیط اجتماعی خودتان میآید به مردم بازتاب دهید. راه دیگر تلاش کرد همین کار را بکند: به شکل توصیفی سازماندهی شد و واقعیات را با اعداد نشان داد تا برای ساکنان جهان سوم قابل تشخیص باشد و اکثر آنها آنچه را به صورت جمعی انجام میدهند درک میکنند و چه گزینههای واقعی برای بقا و رسیدن به شکوفایی در بستر اقتصاد بازار تحت حاکمیت قانون موجود است.
آخرین و مهمترین درسی که آموختیم این است که محروم شدهها کلید رسیدن به پیروزی را در دست دارند. آنها اکثریت غالب را تشکیل داده و مشتاقانه به دنبال تغییر هستند. اندک مردمانی در دنیای درحال توسعه از زندگی عالی همسایگان خود در دموکراسی بازار غرب بیخبرند. اگر دولتها ابزار مالکیت قانونی که برای شکوفایی کسب و کارها لازم است خلق کنند، محروم شدهها بخشی از بازار گسترش یافته قانونی خواهند شد. اگر دولتها آنها را به مثابه کارگزاران اقتصادی جدی نگیرند، اگر دولتها آنها را مایه دردسر یا دریافت کنندگان منفعل صدقه ببینند فقط خشم و کینه در بین تهیدستان علیه وضع موجود شعلهورتر میگردد. تروریستها وارد میشوند، مشتاق به بهرهبرداری از این دشمنی با دولت، تهیدستان را تشویق به تمرکز بر محرومیتها و نداشتههایشان میکنند به جای این که بر آرزوهایشان به شباهت یافتن با شهروندان برخوردار و مرفه دموکراسیهای بازارگرای غرب انگشتگذارند.
تهیدستان صرفا آن چیزی را میخواهند که هر کسی که این کتاب را میخواند میخواهد: زندگی با امنیت و پر رونق برای خود و کودکانشان. راه دیگر ماجرای تهیدستان یک کشور است که چگونه جامعه بازار مدار را خودجوش ایجاد کردند. آنها در راه درستی قرار گرفتهاند. آیا به آنها کمک میکنیم تا چارچوب حقوقی رسیدن به آن هدف را به دست خویش ایجاد کنند یا خواستههای اقتصادیشان را نادیده گرفته و با این کوتاهی، راه را برای تروریسم باز میکنیم؟
دکتر جعفر خیرخواهان
هرنادو دسوتو
لیما، پرو - ماه می۲۰۰۲
هرنادو دسوتو
لیما، پرو - ماه می۲۰۰۲
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست