جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به فرهنگ بلوچ


نگاهی به فرهنگ بلوچ
سرزمین ایران پهنه ای عظیم و آکنده از فرهنگ های گوناگون است . اقشار ، اقوام ، گروه های متعدد زبانی و فرهنگی ، اقلیت های مذهبی و غیر مذهبی ، گروه های متنوع جماعتی و … این ترکیب را شکل می دهند . بخش قابل توجهی از این موزاییک فرهنگی به گروه های قومی –آذری ها ، کردها ، لرها ، ترکمن ها ، طالش ها ، مازندرانی ها ، گیلک ها ، عرب ها و بالاخره بلوچ ها- اختصاص دارد . تفریبا در همه جای ایران می توان وجود این اقوام را مشاهده کرد . تمام گروه های قومی در عین حال که با حضورشان در کنار یکدیگر به حفظ وحدت و یکپارچگی عمومی جامعه مدد می رسانند در عین حال با برخورداری از ویژگی ها و نمادهای خاص فرهنگی شان چون تاریخ ، جغرافیای محل سکونت ، آداب و رسوم ، لباس ، خوراک ، موسیقی و زبان ، تنوع فرهنگی ایرانی را شکل داده و غنا می بخشند .
بلوچ ها یکی از این هویت ها هستند . آن ها کمتر شناخته شده اند و در قیاس با دیگر اقوام ایرانی جامعه ای محروم و نابرخوردار تعریف می شوند . بلوچ های ایرانی در استان سیستان و بلوچستان و به طور مشخص تر در بخش بلوچستان ایران زندگی می کنند .
بلوچستان با مسایل عدیده ای از جمله مشکلات اجتماعی و اقتصادی روبرو بوده و هست . افزایش جمعیت ، بیسوادی ، بیکاری و عدم اشتغال ، نابرخورداری از امکانات زیربنایی چون بهداشت ، آموزش ، ورزش و تفریح ، ضعف بخش های اقتصادی نظیر صنعت ، کشاورزی و دامپروری ، نیز موقعیت بد جغرافیایی و اقلیم بیابانی و نیمه بیابانی ، هوای گرم وخشک ، بارندگی ضعیف و نیز گسستگی فضایی-طبیعی با مراکز اصلی نظیر پایتخت ، شمال و غرب کشور آن ها را در حاشیه قرار داده و عملا سبب گسستگی فرهنگی و اقتصادی این بخش با سایر نواحی کشور می شود .
فقر فرهنگی شدید جامعه که ریشه در ساختار ایلی-عشیره ای دارد و نیز همسایگی با کشورهای محرومی چون افغانستان و پاکستان ، مساله ناامنی مرزهای شرقی ایران ، رفت و آمد سهل الوصول افغانی ها و در نتیجه قاچاق مواد مخدر و نیز اعتیاد از دیگر مشکلات جدی این منطقه محسوب می شود . بلوچ‌ها در مقایسه با دیگر اقوام ایرانی جامعه‌ای کاملاً منزوی هستند. آنها بیشتر از ارتباط درونی تمایل به برقراری ارتباط بیرونی دارند حتی خویشاوندی آنهاصرفا بر اساس «ازدواج درون قومی» انجام می‌شود.
با این وجود بلوچستان ایران مهد حضور بلوچ ها است که به همراه دیگر اقوام کشورمان هویت ایرانی را بازنمایی و معرف حضور می سازند .
● تاریخچه قوم بلوچ:
قوم بلوچ هم‌چون دیگر اقوام ایرانی بخشی از هویت ایرانی محسوب می‌شود. البته بعد مسافت و دوری از مرکز، منطقه بلوچستان ایران را تا حدی غریب و ناشناخته نگه داشته است . منابع و شواهد نشان می‌دهد که بلوچ‌ها پیش از ظهور اسلام در بلوچستان حضور نداشته‌اند. آنها تبار آریائی داشته به احتمال خیلی قوی ساکن شمال ایران – کوه‌های البرز و دریای خزر – بوده‌اند. آن‌ها سال‌ها در ارتش ایران باستان نقش داشته و سرانجام احتمالاً در زمان خسرو انوشیروان، از شمال به کوه‌های کرمان کوچانده شدند. علاوه بر این‌ها زبان، شعر، موسیقی و اعتقادات و باورهای آنان نشانگر ویژگی‌های مشترک فرهنگی این قوم با دیگر اقوام است.
شواهد نشان می‌دهد که در زمان حکومت هخامنشیان، داریوش دو منطقه سند و پنجاب را از راه بلوچستان تسخیر کرد. پس از هخامنشیان اسکندر مقدونی بعد از تسخیر این دو جلگه و اطراف رود سند از طریق جنوب ایران و بلوچستان به مرکز بازگشت. در این سفر او در مکران – بلوچستان ساحلی – با طوایف ساکن در آن جا روبرو شد.
در زمان اشکانیان نیز بلوچستان (که قسمت‌های شمالی بلوچستان ایران و پاکستان کنونی را دربرمی‌گرفته است) به عنوان قلمروئی مستقل شناخته می‌شد البته این منطقه به دست شاهان محلی اداره شده و تنها تسلط کلی پادشاهان اشکانی بر آن وجود داشت. با روی کار آمدن ساسانیان تسلط این خاندان بر بلوچستان محقق گردید و بدین ترتیب در طول عصر ساسانی بلوچستان بخشی از قلمرو امپراطوری ایران محسوب شد.
پیش از دوره تاریخی یعنی پیش از ورود آریائی‌ها به ایران، ساکنین بلوچستان به احتمال قوی «دراویدیان» بوده‌اند که یکی از نژادهای ساکن هند پیش از ورود مهاجرین آریائی‌ها هستند و پس از ورود آریائی‌ها به ایران نیز تا مدت‌ها در بلوچستان هم‌چنان غیر آریائی‌ها و احتمالاً دراویدیان که همان «براهوئیان» هستند ساکن بوده‌اند. نام بلوچستان تنها زمانی به این منطقه داده شد که قبائلی به نام بلوچ از درون ایران وارد سرزمین مذکور شدند. بنا به روایات بلوچ‌ها که مردمانی فطرتاً شجاع و پربنیه بودند که اصلاً به همین دلیل شجاعت و قابلیت جنگی‌شان به عنوان مرزبانان ایران در شمال گماشته شده بودند، از نواحی کناره‌های دریای خزر به کوه‌های کرمان کوچانیده شدند ولی از زمان دقیق و دلیل این کوچ اطلاع موثقی در دست نیست. اما در کتاب‌ها چنین آمده است که خسرو انوشیروان افرادی که بنیه طبیعی قوی داشته را در نواحی سرحدی استقرار می‌داد تا حملات دشمنان خارجی را دفع کنند.
به هر روی با حمله اعراب مسلمان به ایران، از وجود بلوچ‌ها در کوه‌های کرمان آگاه می‌شویم و پس از حمله آن‌ها و شکست والی کرمان، عده‌ای از مردم کرمان به مکران و سیستان مهاجرت می‌کنند که احتمالاً برخی از این مهاجرین بلوچ‌ها بوده‌اند. به نظر می‌رسد آخرین حضور تاریخی بلوچ‌ها در کرمان به حکومت سلطان محمود غزنوی بازمی‌گردد. این قوم در سال ۱۹۳ هجری قمری به دست پسر سلطان مسعود به دلیل اقدام به غارت و راهزنی در منطقه تنبیه شد و پس از شکست در جنگ باقیمانده ایشان به سیستان مهاجرت کردند. ظاهراً در دوران حکومت سلجوقیان و پس از حمله مغول، مهاجرت گسترده بلوچ‌ها از جنوب و جنوب شرق ایران در مسیر سند و پنجاب در پاکستان کنونی آغاز شد.
«لرد کرزن» آورده است که احتمالاً پس از تسخیر بلوچستان توسط نادرشاه افشار (۱۱۶۰-۱۱۰۰ ه.ق) این ناحیه به بلوچستان موسوم شد.
«در مورد ریشه قومی بلوچ‌ها اجماع نظر وجود ندارد. دو نظریه محور بحث‌های موجود است. نظریه ریشه ایرانی (آریائی)، نظریه ریشه عربی. در گذشته انتساب بلوچ‌ها به عرب‌ها و انتصاب به حمزه عموی پیامبر اسلام (ص) مایه غرور آن‌ها بود… اما نخبگان حاضر بلوچ این انتساب را معتبر نمی‌دانند و معتقدند که فاقد مستندات تاریخی است».
بر طبق نقطه نظرات «کارینا جهانی» نیز تاریخ بلوچ یک تاریخ ناشناخته است. وی می‌گوید بنابر دیدگاه برخی از بلوچ‌ها آن‌ها از اعرابی هستند که از ناحیه Aleppo در سوریه مهاجرت کرده و وارد ایران می‌شوند. اما احتمال دیگر (قبلاً اشاره شد) خانه اصلی یا موطن اولیه بلوچ‌ها را نواحی مرکزی دریای کاسپین (خزر) معرفی کرده است، یعنی آن‌ها در حوزه‌هائی از جنوب غربی گیلان و دریای مازندران به صورت قبلیه‌ای زندگی می‌کرده‌اند سپس آن‌ها به طرف شرق و جنوب شرقی ایران یعنی کرمان، خراسان، سیستان و مکران مهاجرت کرده و در قرن‌های ۹ و ۱۰ م به این مناطق می‌آیند.
تا حال حاضر قدیمی‌ترین منبعی که در آن به واژه «بلوچ» اشاره دارد شاهنامه فردوسی است که در قرن ۱۰ م یعنی ۴ هجری به نظم درآمد. فردوسی جنگجویان بلوچ را ستون فقرات سپاه ایران در جنگ علیه تورانیان در دوران کیکاووس و کیخسرو می‌داند.
● جغرافیای بلوچستان:
بلوچستان ایران در استان سیستان و بلوچستان واقع شده است. از لحاظ طبیعی استان شامل دو قسمت جداگانه به نام‌های سیستان و بلوچستان است. «سیستان در شمال استان و نیز در شرق ایران و بلوچستان در جنوب این منطقه واقع شده است». بلوچستان از شمال به سیستان و افغانستان، از جنوب به دریای عمان، از شرق به پاکستان و از غرب به کرمان در خراسان منتهی می‌گردد.
بلوچستان به چهار بخش تقسیم می‌شود: بخش‌های سرحد، سراوان، بمپور و مکران. ولی از نظر جغرافیای تاریخی شامل دو بخش است:
۱) ناحیه شمالی (سرحد)
۲) ناحیه جنوبی (مکران). ساختار سیاسی – اجتماعی سنتی در بلوچستان متأثر از جغرافیای منطقه میان دو بخش شمالی و جنوبی متفاوت است. در حوزه‌های کوهستانی واقع در شمال این منطقه یک ساختار قبیله‌ای وجود دارد. در این ساختار، نحوه معیشت و اقتصاد، شبانی و کوچروی است و اتحاد و ارتباطات قومی از مشخصات بارز آن است در چنین جوامعی تنها یک دشمن قوی از بیرون می‌تواند بر آن‌ها غلبه کرده و قدرت این قبائل را از بین برده و آن‌ها را تضعیف سازد. در بخش‌های جنوبی بلوچستان، اقتصاد کمتر مبتنی بر شبانی و گله‌داری است و بیشتر به سمت کشاورزی متمایل است.
در این نوع جامعه، ساختار قبیله‌ای به قدرتمندی ساختار بلوچستان شمال نیست. در اینجا سلسله مراتب در ساختاربندی بیشتر بر اساس مالکیت زمین‌ها شکل می‌گیرد. یعنی آنها که صاحب زمین هستند از احترام و اقتدار بیشتر برخوردارند و آن‌ها که کارگر زمین هستند و زمین‌های کشاورزی را در تملک ندارند قدرتی نداشته و در رده‌های پایین‌تر جای می‌گیرند. در بخش‌های جنوبی بلوچستان یعنی در ساحل مکران، ماهیگری نیز بخشی از درآمد افراد را تأمین می‌کند. موقعیت جغرافیائی بلوچستان به گونه‌ای است که امکان ملاقات بلوچ‌های ایرانی را با چندین مکان دیگر فراهم می‌سازد. از جمله رابطه با هندی‌ها، دریای عمان و مردم عرب زبان (اعراب) و ارتباط با شرق آفریقا.
این ارتباطات در قالب روابط تجاری چه به صورت قانونی و چه به صورت غیرقانونی مطرح است و بخشی دیگر به ارتباطات انسانی میان این حوزه‌ها مربوط می‌شود.
«نقاط مختلف بلوچستان به سبب مجاورت با دریا، نزدیکی به دشت لوت و نیز کوهستانی بودن، دارای گونه‌های متفاوت آب و هوائی است. در کرانه‌های دریای عمان گرما شدت زیادی دارد و وجود رطوبت بر ناسازگاری هوا می‌افزاید. در جلگه‌های ایران‌شهر، بمپور، بنت، نیک‌شهر و قصرقند هوا خشک و گرم است و در سرحد به علت وجود ارتفاعات از جمله کوه تفتان هوا معتدل است. در این منطقه به ویژه بر قلل کوه‌ها در برخی سنوات برف نیز می‌بارد. به دلیل چنین وضع جغرافیائی، بلوچستان دو چهره دارد: ۱- چهره ویران و مخروبه ۲- چهره سرسبز و آبادان». اما موقعیت نامناسب و سخت شکل غالب جغرافیای منطقه است.
مساحت استان سیستان و بلوچستان ۱۸۷۵۰۲ کیلومتر مربع یعنی حدود ۴/۱۱% از کل مساحت کشور است که از این مقدار ۱۵۱۹۷ کیلومتر مربع به آن مربوط به سیستان و ۱۷۲۳۰۵ کیلومتر مربع مربوط به بلوچستان است.
مهم ترین شهرهای بلوچستان عبارتند از : زاهدان ، چابهار ، سراوان ، خاش ، نیک شهر و ایران شهر .
● جمعیت:
در حال حاضر بنا به آمارهای موجود ، جمعیت گروه‌های قومی در ایران این گونه گزارش شده است : ۵۱% فارس، ۲۴% آذری، ۸% گیلک و مازندرانی، ۷% کرد، ۳% عرب، ۲% لر، ۲% بلوچ، ۲% ترکمن و ۱% بقیه اقوام را شامل می‌شوند.
بنا به مدل فوق، جمعیت بلوچ‌ها و اطلاع دقیقی از جمعیت واقعی بلوچ‌ها در ایران در دست نیست ولی بنا بر شواهد و گفته‌های کارشناسان و پژوهشگرانی که در مورد قومیت بلوچ‌ مطالعه می‌کنند بیش از ۵/۱ میلیون بلوچ در ایران زندگی می‌کند. این تعداد عمدتاً در بلوچستان استان سیستان و بلوچستان یعنی در زاهدان، ایران‌شهر، خاش، سراوان، نیک‌شهر و بندر چابهار و توابع و روستاهای مربوط به آن‌ها ساکن هستند.
و مابقی در دیگر مناطق ایران – جنوب و شمال شرقی استان خراسان، (سرخس و جام) گرگان، جنوب کرمان و شرق هرمزگان پراکنده‌اند. تعداد دیگری از بلوچ‌های ایرانی در خارج از مرزها عمدتاً در کشورهای همسایه در تردد بوده و یا ساکن هستند از جمله برخی از آن‌ها در پاکستان به سر می‌برند واصلاً بیشترین رفت و آمد بلوچ‌ها به بلوچستان پاکستان می‌باشد. عده‌ای دیگر در شیخ‌نشین‌های جنوب خلیج فارس به عنوان کارگر مهاجر و برخی دیگر در ترکمنستان و آسیای مرکزی زندگی می‌کنند. در مجموع بلوچستان ایران پس از بلوچستان پاکستان پرجمعیت‌ ترین منطقه بلوچ‌نشین جهان است. اما این جمعیت در قیاس با جمعیت کل کشور ایران خیلی محدود می باشد گرچه استان سیستان و بلوچستان پس از استان کرمان بزرگترین استان کشور است اما پراکندگی جمعیت در آن بسیار پایین است. یعنی ۸/۲% از کل جمعیت کشور در این استان ساکن هستند.
● زبان:
بی‌شک مهمترین و اساسی‌ترین اشتراک بلوچ‌ها با سرزمین مادری همانا زبان است. زبان بلوچی از نوع زبان‌های ایرانی غربی و از ریشه هند و اروپائی است. زبان هندواروپائی شامل زبان‌های بلوچی، کردی، فارسی، پشتو، دری، تاجیک، بلوچی و استیان (Ossetian) است. زبان بلوچی گرچه مربوط به شمال غربی و غرب ایران است اما امروزه در گوشه جنوب شرقی ایران به آن سخن می‌گویند که خود می‌تواند تأئیدی باشد بر نظریه آنان که مبدأ اصلی بلوچ‌ها را در منطقه دریای خزر ذکر کرده‌اند. در واقع این زبان در حدود ۵۰۰۰ سال قبل در شرق و شمال دریای خزر صحبت می‌شد. از آن جا که زبان بلوچی کمتر متحول شده است، شباهت‌های بسیار خود را با زبان مادری یعنی زبان پارسی باستان حفظ کرده است. دکتر «محمود زند مقدم» می‌گوید:
«بلوچ‌ها خود را ایرانی می‌دانند.
زبان آن‌ها نیز به زبان‌های ایرانی تعلق دارد و به پهلوی میانه متعلق است و زبان بی‌همتائی است که آن را به صورت گنجینه‌ای حفظ کرده‌اند که برای مطالعات زبان‌شناسی بسیار مفید است و ویژگی ساختاری و تحول این زبان بسیار جالب است. نظر غالب بر این است که بلوچ‌ها از شمال شرقی ایران به بلوچستان کوچ کرده‌اند. یکبار هنگام سفر به منطقه سراوان که پس از راه رفتن زیاد در حال استراحت بودم با چند نفر از اهالی محل صحبت کردم. یکی از همراهان در آن جا اهل انزلی شمال ایران بود. بعد از گوش دادن به صحبت های بلوچ‌ها گفت که من ۳۰ تا ۴۰% این کلمات را می‌شناسم اینها در انزلی خود ما هم هست. بعدها که روی زبان بلوچی کار کردم متوجه شدم که مشابهت‌های زیادی میان زبان محلی بلوچ و زبان محلی آن مناطق در گیلان وجود دارد».
زبان فارسی کهن در مناطق شرقی و مرکزی و سایر مناطق ایران تحول زیادی پیدا کرده است. اما در منطقه بکر و دورافتاده بلوچستان از تماس با سایر زبان‌ها به دور بوده و بنابراین تحول چندانی پیدا نکرده و اصالت فارسی کهن خود را حفظ کرده است.
مردمان ساکن در بلوچستان ایران به سه زبان صحبت می‌کنند. بلوچی، براهوئی و پشتوئی. «اما زبان اصلی این منطقه زبان بلوچی است». بلوچی گویش‌های مختلفی دارد که زبان‌شناسان دو گویش مهم آن یعنی «بلوچی شرقی» و «بلوچی غربی» را پذیرفته‌اند.
زبان بلوچی علاوه بر دو لهجه اساسی شرقی و غربی، لهجه‌های فرعی متعدد دیگری نیز دارد نظیر جدگالی، سراوانی، سرحدی، دلگانی، دشتیاری و لاشاری. «در بلوچستان ایران دو گویش بلوچی وجود دارد: گویش شمالی (سرحدی) و گویش جنوبی (مکرانی)». «لهجه شمالی بیشتر در شمال بلوچستان و در نواحی خاش و زاهدان صحبت می‌شود و «مکرانی» (جنوبی) بیشتر ساکنین سراوان و ایران‌شهر و چابهار را تشکیل می‌دهد. تفاوت لهجه‌ها به گونه‌ای است که برای سایر بلوچ‌ها قابل فهم است.»
الفبایی که در زبان بلوچی به کار می‌رود از الفبای زبان عربی مشتق شده است و نیز بر اساس اصول الفبائی زبان‌های فارسی و اردو است.
بنا به آمار تعداد صحبت‌کنندگان به زبان‌های قومی در ایران به شرح زیر است:
۵۸% به زبان فارسی، ۲۷% به زبان ترکی، ۹% کردی، ۲% لری، ۱% بلوچی، ۱% عربی و ۲% بقیه به سایر زبان‌ها صحبت می‌کنند. بدین ترتیب ملاحظه می‌شود که تعداد گویندگان زبان بلوچی در ایران در قیاس با دیگر گروه های قومی بسیار محدود است.
● مذهب:
در سرزمین بلوچستان و در طوایف بلوچ تسنن به ویژه شاخه حنفی مذهب غالب است. البته «در بین بخش‌هایی از آن شیعه هم وجود دارد از جمله «ایل بامری» و «ایل عبداللهی» شیعه مذهبند».
شاخه‌ای از بلوچ‌ها که عمدتاً در حوزه‌های ساحلی مکران و کراچی پاکستان پراکنده‌اند (در حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار نفر)، زیکری (Zikri) هستند این گروه معتقد به عیسی مسیح (ع) هستند.
«در اعتقادات و باورها و سنن مذهبی جامعه بلوچ آثار و نشانه‌های از مذاهب ابتدائی نظیر «آنیمیسم» را نیز می‌توان دید. نمونه‌هائی از این باورها و شعائر که درواقع نمودی از تاریخی ناشناخته و نمونه قابل ملاحظه‌ای از فرهنگ‌پذیری و تاثیرگذاری محیط زیست و نحوه معیشت را نشان می‌دهند می‌توان در زندگی روزمره مردم منطقه به عیان دید».
«اعتقاد به زارها و بادها نیز یکی از ارکان اعتقادی مردم بلوچستان را تشکیل می‌دهد بنا به اعتقادات عامه، زارها موجوداتی غیرانسانی‌اند که در جسم انسان راه یافته و با بیمار ساختن او تا حد مرگ به آزار او می‌پردازند. تنها راه نجات فرد مبتلا توسل به «بابا» یا «مامای» زار است که با تشکیل مجالس خاص و خواندن اوراد و استفاده از آلات موسیقی زار را از تن بیمار بیرون می‌کنند… اعتقادات دیگر هم‌چون اعتقاد به جن‌ها و دیوها نیز در میان عامه رواج دارد که اهمیتشان به پای زارها و بادها نمی‌رسد. بعضی از محققین نفوذ این اعتقادات در منطقه را نتیجه تجارت بردگان آفریقائی و سکونت بخشی از آن در منطقه مزبور می‌دانند بنا به اعتقادات ایشان شباهت فراوانی بین این شعائر و باورهای ابتدائی مردم آفریقا وجود دارد».
«از جمله موارد اعتقادی دیگر مردم اعتقاد به مشایخ است. قداست این شیوخ تا حدی است که مزار آن‌ها به عنوان زیارت‌گاه به شمار می‌آید». درواقع آن‌ها مراجع تقلید بلوچند.
● گردش گری و توریسم
بلوچستان ایران به دلیل محروم بودن در عین حال ترس مردم از ناامنی ها ی مرزی آن کم تر مورد توجه گردش گران و توریست های داخلی و خارجی قرار گرفته است با این وجود جنبه هایی از گردش گری را به صورت بالقوه در بطن خود دارد . از جمله در بخش جاذبه های طبیعی ، کشور ایران با داشنن ۹ ذخیره گاه زیستی ( اکوتوریسم ) مقام نهم را در جهان به خود اختصاص داده است . بالغ بر ۹/۴ میلیون هکتار (۴۸ منطقه) از این ذخیره کاه ها مربوط به مناطق حقاظت شده است که ۲ مورد آن در بلوچستان ایران واقع شده است به نام های "گاندو" و "خرس سیاه" .
منطقه حفاظت شده " گاندو" با وسعتی در حدود ۳۸۳۰ هکتار در جنوب شرقی چابهار واقع شده و به لحاظ دارا بون اکوسیستم خاص و شرایط زیستی مناسب برای تمساح ، تنها زیستگاه عمده این جانور در کشور ایران به حساب می آید .
هم چنین شرایط خاص اکوسیستم رودخانه ای این منطقه امکانات زندگی نوعی ماهی عجیب به نام " گل خور" را فراهم آورده که قادر به زیست در آب های کم عمق و بستر گلی رودخانه است . منطقه حقاظت شده "خرس سیاه" که در ارتفاعات شمالی شهر های قصر قند و نیک شهر قرار دارد با وسعتی حدود ۲۴۰۰ کیلومتر مربع و با ارزش زیست محیطی بسیار بالا گونه ای منحصر به فرد از خرس سیاه را در خود جای داده است . این دو منطقه محل زندگی انواعی از حیوانات است و به دلیل جلوه های دیدنی خاصشان می توانند جاذب سیاحان و گردش گران داخلی و خارجی باشند .
گل فشان ها از دیگر عوارض طبیعی دیدنی و تماشایی ناحیه هستند . در بخش جاذبه های علمی و پژوهشی آثار تاریخی ، اماکن باستانی و موزه ها مطرحند . در منطقه بلوچستان به دلیل مرزی بودن و شرایط جنگی خاص قلعه های زیادی ساخته شده که عمده آن ها مربوط به دوره های تاریخی ایران در قبل از اسلام است . به نظر نمی رسد که این قلعه ها امکانی از گردش گری قومی را برای بلوچ ها ایجاد نماید .
"مقبره امام زاده سید غلام رسول" در چابهار ، "درخت کهنسال مکرزن" در نیک شهر و "قبرستان قدیمی گشت" در سراوان از جمله مناطقی هستند که صرفا جاذب گردش گران محلی منطقه بلوچستان است .
"شهر سوخته" و "شهرهای باستانی زرنج" در شهرستان زابل امکان جذب توریست را در صورت رسیدگی و ایجاد امکانات و توجه سازمان گردش گری پیدا خواهد نمود . گر چه این آثار تاریخی در بخش سیستان واقع شده و نه بلوچستان ولی وجود آن در استان سیستان و بلوچستان امکان مطرح کردن هویت بلوچی را در پی خواهد داشت .
در بخش جاذبه های ورزشی-تفریحی می توان از پتانسیل کوه های تفتان در ۲۵ کیلومتری شهر خاش ، کوه بزمان در ایران شهر و کوه خواجه در ۱۰ کیلومتری زابل یاد کرد که امکان کوه نوردی و ورزش های کوهستانی را در بطن خویش دارد . هم چنین به دلیل هم جواری بلوچستان با دریای عمان در نتیجه شکل گیری پدیده های طبیعی چوم سواحل ، خلیج و هورها (سواحل شنی) ، سواحل شمالی خلیج چابهار و کنارک علاوه بر کارکرد بوم شناختی ، چشم اندازهای زیبا ، قابلیت های تفریحی –گردشی یافته اند . هم چنین بندر چابهار به عنوان یک بندر دیدنی امکان ورزش هایی چون قایق سواری و اسکی روی آب را جهت توریست های بالقوه فراهم می کند .
"پارک تیسکوپان" و "باغ تاریخی تیس" به ترتیب در شمال شرقی چابهار و در دره تیس ، نیز "دره سبز رودخانه سرباز" همگی از جلوه های زیبا و طبیعی منطقه بلوچستانند که جایگاهی ویژه در توریسم حداقل توریسم داخلی فراهم می کنند .
● پوشاک
«شکل پوشش گروه‏های انسانی ارتباط مستقیمی با شرایط اقلیمی، فرهنگی و قومی هر منطقه دارد هم‎چنین معرف ذوق و هنر، آداب و سنت‎های جوامع بشری است. یکی از موضوعاتی که بیش‎از همه توجه انسان را در بدو ورود به سیستان و بلوچستان جذب می‎کند تنوع رنگ در پوشاک است».
لباس بلوچ‎ها طی زمان تغییراتی کرده ولی هم‎چنان نمایشگر پوشاک ویژه مردم این منطقه است. نام و مشخصات برخی البسه مرد بلوچ که به‎طور سنتی سفید رنگ است عبارتند از:
▪ پاک : عمامه‎ای گرد که بر سر می‎بندند.
▪ مسر : دستمال سر، شبیه عمامه می‏بندند.
▪ کلاه سوپی : عرقچین است و در مسجد و عبادت برسر می‎گذارند
▪ چکن‎دوز : کلاه دست‎دوزی شده اعیانی
▪ جامگ : پیراهن مردانه‎ای است گشاد و جادار
▪ لنگ : پارچه‎ای است که به دور گردن می‎آویزند
▪ گنج پراک : زیر پیراهن
▪ پاجامک : شلوار گشاد و چین‎دار بلوچی است
▪ سرین‎بند : کمربندی است پارچه‎ای برای شلوار
▪ شال : کت پشمی که زمستان می‎پوشند
▪ سواس و پوزا : کفشی است که با برگ خرمای وحشی می‎بافند
▪ دوبنده : پاافزاری است که با پوست گاو می‎سازند
▪ کوش : کفش چرمی
▪ کرو : جوراب پشمی برای زمستان
زن بلوچ هم همراه با «جامگ» و «پاحامگ» مردانه با برخی تغییرات، «تکو» (چارقد)، سریگ (روسری) که بزرگتر از چارقد هست به‎سر می‎کند. کفش و جوراب او نیز همان نام‎ها را دارد. زن بلوچ طبق آداب و رسوم زنان ایلات مقید به زینت آلاتی است که نام برخی از آن‎ها چنین است: در (گوشواره)، پولک، پولوه، کیگ، پور (سینه‎ریز)، کید، سربند و مِزبری.
لباس مردان و زنان بلوچ بسیار شبیه لباس مردان منطقه بلوچستان بزرگ (پاکستان و افغانستان) است. دربرخی موارد این لباس‎ها از پاکستان به بلوچستان ایران صادر می‎شود و مجموعاً لباس‎های پاکستانی در مغازه‎های سیستان و بلوچستان به‎ویژه زاهدان به‎وفور یافت می‎شود. زیورآلاات زنان نیز بعضاً از پاکستان و هندوستان وارد منطقه می‎شود. امّا لباس‎های سوزن‎دوزی زنان پوشاک و صنعت داخلی است و زنان ثروتمند بلوچ این لباس های گران قیمت را بر تن می‎کنند.
● موسیقی:
از جمله عوامل فرهنگی که در جامعه بلوچ جای ویژه خود را یافته موسیقی است که نوای آن در مراسم گوناگون – شادی و غم – یاری‏رسان حالات مختلف روحی بلوچ بوده و هست. موسیقی بلوچ هدف‎های متعددی را دنبال می‎کند. یا برای تهییج روح و آماده نگهداشتن بلوچ برای رزم و پیکاراست، یا از دلتنگی و درد و فراق پرده برمی‎دارد، یا برای شادی و خوش‎گذرانی است که به صورت هم‎سرایی و هم‎آو اجرا می‎شود، یا برای ایجاد رابطه با حیوانات است مثل صوت مار و غیره و یا برای درمان درد و طلب شفا است. نوعی از این موسیقی را «گوات» می‎گویند که جهت درمان درد و طلب شفا به‎کار می‎رود.
برخی وسایل و آلات موسیقی بلوچ اینها هستند: قیچک، تنبورک، رباب، بانچو، نی، دروکل یا طبل، دینبورک، کوزه، طال و طاس (که همان طاس و طشت برنجی است)، به این مجموعه باید سرنا، دهل، طبل، قیچک، کمانچه و سوروز را نیز افزود.
ترانه‎هاواشعارمحلی بلوچ‎غالباً درمراسم اعیادو مخصوصاً عید فطر به‎همراه موزیک محلی خوانده می‎شود.
علیرغم خاص بودن موسیقی بلوچ و داشتن پیشینه طولانی به نظر می‎رسد که این هنر در سطح جهانی و حتی ملی جایگاه برجسته‎ای ندارد و امکان بروز نیافته است بلکه بیشتر جنبه درون‎استانی و به‎خصوص محلی دارد.
● خوراکی های بومی
درباره خوراکی و غذاهای سنتی بلوچ ها اطلاعات زیادی در دسترس نیست .انزوای این منطقه حتی مانع از شناخت این بعد از فرهنگ آن ها شده است درحالی که شاید بتوان مواد غذایی بلوچی با پختی مخصوص پیدا نمود که ذایقه پسند بوده و تمام جنبه های مربوط به یک غذای ایده آل را داشته باشد و امکان انتقال آن به داخل و خارج از کشور فراهم گردد . در بلوچستان عمدتا بنا به اقلیم خاص منطقه ای غذای مخصوص به آن اقلیم طبخ می شود . برای مثال ماهی مهمترین غذای مردمان چابهار و کنارک است و انواعی از خوارک ماهی توسط آن‎ها طبخ می‎شود و یا در آن بخش‎هائی از استان که درخت نخل وجود دارد غذاهای خرمائی بیشتر مورد مصرف است و در مناطقی با ظرفیت کشاورزی و دامپروری خوراکی هایی از گندم و گوشت حیوانات به مصرف می رسد .
"پترونگ" ( نوعی سبزی کوهی ) ،" راب" ( نوعی سبزی است که در هنگام سال تحویل به منظور بیرون رفتن درد از بدن استفاده می شود) و"بت" (مخلوطی است از برنج، ماش‎وسایرحبوبات‎به همراه‎روغن‎و ادویه) غذای عمده مردم بلوچستان است . "اشکنه گشنیز" خوراک مردم سراوان است ."خوراک خرما" (ترکیبی از خرما ، نان ، برنج و حبوبات) مخصوص چابهاری ها است و"نان بلوچی" و "آچار" (نوعی ادویه) به عنوان غذاهای گیاهی در این منطقه صرف می شود . "آب گوشت" و بزقرمه" (گوشت به همراه فلفل قرمز و دارچین زردچوبه که در ظروف سفالی و به سبک غذاهای هندی پخته می شود) توسط میرجاوه ای ها خورده می شود . "آب گوشت ماهی" و "ماهی نمک سود" غذای مخصوص نیک شهری ها است ."کله جوش" در زاهدان طبخ می شود که این ها در زمره خوراکی های حیوانی اند . "کنک" (نوعی حلوا و ترکیبی از خرما ، بادام ، پسته ، و شیرخرما شبیه مسقطی) در چابهار ، "شوده و ده"(ترکیبی از خرما ، کنجد ، بادم و پونه) در چابهار به عنوان غذاهای کانی دار مطرحند . دیگر خوراکی ها چون "مزک"، "بد"، "آب‎واد" و "پته" نیز در میر جاوه خورده می‎شود.
● صنایع دستی
مهم ترین صنعت دستی منطقه بلوچستان رودوزی و بافتنی است . در واقع تنها استان هایی از کشور که به تولید این صنعت مشغولند سیستان و بلوچستان ، اصفهان ، هرمزگان ، آذربایجان شرقی و خراسانند . و بیشترین تولید در این زمینه در بلوچستان و خراسان صورت می گیرد . سوزن دوزی یکی از مهم ترین انواع رودوزی است و این صنعت دستی در تمام منطقه بلوچستان به جز چابهار که در آن ماهی گیری رواج دارد دیده می شود . " سوزن دوزی به" بلوچ دوزی" معروف است و سند هویت و موجودیت زن بلوچ است .
سفال گری و سرامیک سازی دیگر شاخه صنعت دستی منطقه است که مهمترین سازندگان آن در محدوده شهرستان سراوان به ویژه در روستای "گلپورگان" مشغول به کارند . ساخت این سفال ها بسیار ساده و سنتی انجام می شود و یکی از دلایل خرید این صنعت دستی توسط خارجی ها شیوه تولید به شدت سنتی آن است .
شیشه گری در حوالی شهرستان سراوان ، توربافی به شکل کاملا سنتی در نواحی ساحلی چابهار و جواهر سازی از دیگر مواردند .
دیگر صنعت دستی در بخش بافته های داری تعریف می شود از جمله قالیچه های بافته شده در بلوچستان که به "بلوچی" معروفند . تور بافی نیز صنعت دستی چابهاری ها است که هنوز هم به صورت سنتی انجام می شود .
در مجموع جمعیت صنعت گران دستی شاغل استان سیستان و بلوچستان در سال ۱۳۷۹ ، ۳۰ هزار نفر گزارش شد که ۱۰ هزار نفر از آن ها در زمینه رودوزی فعالیت داشته اند . بنابر این به نظر می رسد که تقویت در بخش سوزن دوزی و سفال سازی در بلوچستان ایران می تواند نمایش شایسته ای از هویت بلوچی در داخل و خارج از کشور ایجاد نماید .
فرشته انصاری
پی نوشت :
آدرس منابع لاتین که تماما از اینترنت اقتباس شده در زیرنویس های متن آورده شده است .
فهرست منابع فارسی
۱- ابوالقاسمی، محسن، ۱۳۷۴، «تاریخ زبان فارسی»، تهران: انتشارات سمت.
۲- احمدی، حمید، ۱۳۸۳، الف، «قومیت و قوم گرائی در ایران: از افسانه تا واقعیت»، تهران، نشر نی.
۳- احمدی، حمید، ۱۳۸۳، ب، «ایران: هویت، ملیت، قومیت»، تهران: موسسه تحقیقات و علوم انسانی.
۴- افشار سیستانی، ایرج، ۱۳۶۶، «مقدمه‌ای بر شناخت طوایف سرگلزائی و بارکزائی سیستان و بلوچستان»، تهران: نشر هنر.
۵- امین، محمدابراهیم، ۱۳۷۶، «گزارش طرح بررسی قابلیت‌ها و امکانات توسعه استان»، ج۲، انتشارات سازمان برنامه و بودجه استان سیستان و بلوچستان.
۶- پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰، "گزارش فرهنگی کشور: مجموعه آماری فعالیت‎های فرهنگی وزارتخانه‎ها، سازمان‎ها و نهادها"، تهران، انتشارات صبح صادق
۷- پیرنیا، حسن، بی‌تا، «ایران باستان»، ج ۱، تهران: دنیای کتاب
۸- جانب‎اللهی، سعید، ۱۳۷۰،" مردم‎شناسی بخش میرجاوه" : طرح پژوهشی، محل نگهداری سازمان میراث فرهنگی
۹- روح‌الامینی، محمود، ۱۳۶۸، «مبانی انسان‌شناسی: گرد شهر با چراغ»، تهران: نشر عطار.
۱۰- زنده دل،حسن،۱۳۷۹،"مجموعه راهنمای جامع ایران گردی استان سیستان و بلوچستان"،تهران،نشر ایران گردی
۱۱- سلطانی، سیما، ۱۳۸۳، «اشتراکات فرهنگی- تاریخی بلوچ‌ها با سایر ایرانیان»، در: فصلنامه مطالعات ملی، سال پنجم، شماره ۱.
۱۲- فرای، ریچارد.ن، ۱۳۷۳، «میراث باستانی ایران»، ترجمه مسعود رجب‌نیا، تهران: شرکت علمی و فرهنگی.
۱۳- کرزن، جرج.ن، ۱۳۴۷، «ایران و مسأله ایران»، ترجمه علی جواهر کلام، تهران: ابن سینا.
۱۴- گودرزی، حسین، ۱۳۸۴، «گفتارهایی درباره جامعه‌شناسی هویت در ایران»، تهران: موسسه مطالعات ملی و انتشارات تمدن ایرانی.
۱۵- مدد، محمد، ۱۳۷۹، «اطلس ملی ایران (کار و نیروی انسانی).ج۱۳. تهران: سازمان نقشه‌برداری کشور.
۱۶- مدیر شانه‌چی، محسن، ۱۳۸۰، «گوناگونی در ایران: زمینه‌ساز تکامل ملی و مرکزیت منطقه‌ای»، در: فصلنامه مطالعات ملی: ویژه گوناگونی (۲)، سال سوم، شماره ۹، پاییز.
۱۷- مهندسان مشاور و برنامه‌ریز شهرساز و معمار وزارت مسکن و شهرسازی: سازمان مسکن و شهرسازی استان سیستان و بلوچستان، ۱۳۸۳، «طرح جامع ناحیه چابهار و نیک شهر (مطالعات منطقه: استان)». ج۱، انتشارات شهر و خانه.
۱۸- مهندسان مشاور شهر و خانه، ۱۳۶۷، «خلاصه گزارش طرح منطقه‌ای سیستان»، وزارت مسکن و شهرسازی: واحد شهرسازی و معماری دفتر مطالعات طرح جامع سرزمین.
۱۹- مهندسین مشاور شهر و خانه، الف، ۱۳۶۷، «طرح جامع منطقه‌ای سیستان»، ج۲، وزارت مسکن و شهرسازی: واحد شهرسازی و معماری دفتر طرح جامع سرزمین طرح منطقه‌ای زابل.
۲۰- مهندسین مشاور شهر و خانه، الف، ۱۳۶۹، «طرح جامع چابهار»، ج۱، وزارت مسکن و شهرسازی: واحد شهرسازی و معماری طرح منطقه شهری چابهار.
۲۱- مهندسین مشاور شهر و خانه، ب، ۱۳۶۹، «طرح جامع چابهار»، ج۳، وزارت مسکن و شهرسازی: واحد شهرسازی و معماری طرح منطقه شهری چابهار.
۲۲- مهندسین مشاور بعد تکنیک معماری و شهرسازی، الف، ۱۳۶۹، «طرح جامع شهر ایران شهر۱: بررسی کلی منطقه‌ای» ج۱، وزارت مسکن و شهرسازی اداره کل مسکن و شهرسازی استان سیستان و بلوچستان.
۲۳- ناتل خانلری، پرویز، ۱۳۷۴، «تاریخ زبان فارسی»، ج۱، تهران: نشر سیمرغ.
منبع : انسان شناسی و فرهنگ


همچنین مشاهده کنید