یکشنبه, ۱۸ آذر, ۱۴۰۳ / 8 December, 2024
مجله ویستا

کارکرد ضد‌سلطه‌ بورس نفت


کارکرد ضد‌سلطه‌ بورس نفت
● اقتصاد امپراتوری‌ها:
دولت‌های ملی بر شهروندان خود مالیات می‌بندند، اما امپراتوری‌ها از دولت‌های ملی مالیات می‌ستانند. تاریخ امپراتوری‌ها، از یونان و روم، تا عثمانی و بریتانیا، به ما می‌آموزد كه شالوده‌ی اقتصادی هر امپراتوری بر ستاندن مالیات از ملت‌های دیگر استوار است. توان مالیات‌بندی امپراتوری‌ها همواره به اقتصاد برتر و نیرومندتر آن‌ها و در نتیجه به نیروی نظامی برتر و نیرومندترشان متكی بوده است. بخشی از مالیات كشورهای تابع، صرف به‌سازی سطح زندگی امپراتوری‌ها می‌شده و بخش دیگر آن به تحكیم سلطه‌ی نظامی به‌منظور اقدام به گردآوری این مالیات‌ها اختصاص می‌یافته است.
در زمان‌های پیشین، مالیات‌بندی بر دولت‌های تابع، شكل‌های گوناگون به‌خود می‌گرفت و به‌صورت طلا و مانند آن در جاهایی كه آن‌ها را پول به‌حساب می‌آوردند؛ و نیز به‌صورت سرباز، برده، غله، گله، محصول‌های كشاورزی و منابع طبیعی درمی‌آمد. مالیات، هرگونه كالای اقتصادی را كه امپراتوری طلب می‌كرد و كشور تابع به تحویل آن توانا بود، در بر می‌گرفت.
در سده‌ی بیستم، آمریكا برای نخستین‌بار در تاریخ، توانست از طریق تورم بر جهانیان مالیات غیرمستقیم ببندد. این كشور، به‌خلاف امپراتوری‌های پیشین، پرداخت مالیات مستقیم را به جهانیان تحمیل نمی‌كرد، بلكه به‌جای آن، دلار آمریكا را كه ارزی بی‌نوسان است در مقابل كالا میان ملل ساكن كشورهای دیگر توزیع می‌كرد. مقصود آمریكا از این اقدام، صدور تورم به كشورهای دیگر و كاهش ارزش دلارهای پرداختی و پرداخت بعدی هر دلار در مقابل مقدار كم‌تری از كالا بود كه تفاضل میان هر دو نوبت معامله، مالیات امپراتوری آمریكا را در بر می‌گرفت. در آغاز سده‌ی بیستم، سلطه‌ی اقتصادی آمریكا بر اقتصاد جهان آغاز و دلار آمریكا به طلا وابسته شد. به‌طوری كه ارزش آن نسبت به طلا نه افزایش و نه كاهش می‌یافت، بلكه همواره ثابت می‌ماند. بحران بزرگ، با تورمی كه پس از آن در سال‌های ۱۹۲۱ تا ۱۹۲۹ پدید آمد و كسر بودجه‌ی فزاینده‌ی دولت را در پی داشت، مقدار ارز در گردش آن كشور را به‌شدت افزایش داد؛ و از این‌رو تعادل ارزش دلار آمریكا با طلا را نا‌ممكن ساخت. این پیامد، "روزولت" را به قطع وابستگی دلار آمریكا به طلا، در سال ۱۹۳۲، وادار كرد. تا آن‌زمان، شاید بتوان گفت آمریكا به‌خوبی سلطه‌ی اقتصادی خویش را بر جهان حفظ كرده بود، اما از لحاظ اقتصادی، امپراتوری نبود. ثابت‌بودن ارزش دلار نگذاشته است كه آمریكایی‌ها - به‌سبب عرضه‌ی دلارهای غیر‌قابل تبدیل به طلا - از كشورهای دیگر سودهای سرشار اقتصادی به چنگ آورند.
از دیدگاه اقتصادی، امپراتوری آمریكا با انعقاد قرارداد "برتن وودز" در سال ۱۹۴۵ پدید آمد. دلار آمریكا به‌طور كامل قابل تبدیل به طلا نبود، اما تنها در رابطه با كشورهای دیگر به‌صورت قابل تبدیل به طلا در آمده بود؛ و این موضوع موجب تثبیت دلار به‌سان ذخیره‌ی ارزی در هر جای جهان كه ممكن بود، شد. چون در جنگ جهانی دوم، آمریكا تداركات متحدانش را در مقابل گرفتن طلا از آن‌ها انجام داده بود و بدین‌سان بخش عمده‌ای از طلای جهان را به چنگ آورده بود. اگر پس از توافق برتن وودز، عرضه‌ی دلار محدود و در حدود میزان دسترس‌پذیری دلار محدود مانده بود، به‌طوری كه دلارها تنها با مقدار طلای هم‌ارز مبادله می‌شد، شكل‌گیری امپراتوری آمریكا ممكن نمی‌شد. سیاست گُل یا گلوله‌ی سال‌های دهه‌ی ۱۹۶۰، سیاستی امپراتوری‌وار بود: عرضه‌ی دلار برای تأمین مالی جنگ ویتنام و جامعه‌ی بزرگ "لیندن جانسون" بی‌مهابا افزایش یافت. بیش‌تر این دلارها در مقابل كالا به خارجیان پرداخت می‌شد، بدون این‌كه چشم‌اندازی برای بازخرید كالای هم‌ارز آن وجود داشته‌باشد. افزایش ذخایر دلاری خارجیان، به‌سبب كسر موازنه‌ی بازرگانی دایمی آمریكا، نقش نوعی مالیات را ایفا می‌كرد - همان مالیات تورمی كلاسیكی كه كشورها بر شهروندان خود می‌بندند - در سال‌های ۱۹۷۰و۱۹۷۱، خارجی‌ها خواستار پرداخت طلا به‌ازای دلارهایشان شدند؛ اما حكومت آمریكا، در تاریخ ۱۵ اوت ۱۹۷۱، از انجام این شیوه‌ی پرداخت شانه خالی‌كرد. در این هنگام كه افكار عمومی تشدید رابطه میان دلار و طلا را بازتاب می‌داد، سر باز زدن آمریكا از پرداخت طلا به‌ازای دلار، به‌واقع اقدامی نشان‌گر ورشكستگی حكومت آن كشور بود؛ به‌ویژه در شرایطی كه آمریكا خود را امپراتوری اعلام كرده بود. آمریكا سهم چشم‌گیری از كالاها را از دیگر نقاط جهان گرفته‌بود، بدون این‌كه توجهی به بازپراخت بهای واقعی آن‌ها داشته‌باشد یا این‌كه بتواند چنین كاری بكند. جهان نیز توان پاسخ‌گویی به چنین اقدامی را نداشت؛ آمریكا بر جهان مالیات بسته بود و جهان نمی‌توانست در برابر این اقدام كاری بكند.
از آن پس، ایالات متحده‌ی آمریكا برای نگه‌داری امپراتوری خود و قوام‌بخشیدن به مالیات‌بندی بر كشورهای دیگر جهان، ناگزیر بود كه جهان را به پذیرش دلارهای پیوسته كم‌ارزش شونده‌اش در برابر كالا وادارد؛ و جهان نیز ناگزیر بود این دلارها را بپذیرد. آمریكا می‌بایست دلیلی اقتصادی برای قانع‌كردن جهانیان به پذیرش این دلارها ارایه‌دهد و آن نیز مسایل نفتی بود.
در سال ۱۹۷۱ بیش از پیش آشكارشد كه حكومت آمریكا طلا را جایگزین دلارهایش نخواهد‌كرد. این‌بود كه در سال ۱۹۷۲ - ۱۹۷۳ قرار‌داد محكمی با عربستان‌سعودی بست كه در برابر حمایت از حاكمیت آل‌سعود، قیمت نفت آن كشور را به دلار آمریكا پرداخت‌كند. دیگر كشورهای عضو اوپك نیز به‌ناگزیر خود را با این روش پرداخت انطباق دادند و دریافت دلارهای نفتی را پذیرا شدند. چون جهانیان ناچاربودند از كشورهای نفت‌خیز عرب نفت بخرند، دلیل لازم برای پرداخت دلار آمریكا در برابر نفت در اختیار آمریكا بود؛ و چون جهانیان به مقادیر فزاینده‌ای از نفت به قیمت‌های دَم‌افزون نیازمندبودند، تقاضای دلار در جهان افزایش می‌یافت. دیگر دلار با طلا معاوضه نمی‌شد، اما با نفت معاوضه‌پذیر بود. عصاره‌ی اقتصادی این قرارِ پرداخت این بود كه از این پس، دلار پشتوانه‌ی نفت خواهدبود و تا زمانی‌كه چنین قراری اعمال می‌شد، جهانیان می‌بایست مقادیر فزاینده‌ای از دلار گرد می‌آوردند؛ چون به این دلارها برای خرید نفت نیازداشتند؛ تا زمانی‌كه دلار تنها معیار پذیرفته‌ی پرداخت بهای نفت بماند، سلطه‌ی آن بر جهان قطعی خواهدبود و امپراتوری آمریكا خواهدتوانست همچنان از كشورهای دیگر مالیات بگیرد؛ و اگر، به‌هردلیل، دلار به‌سان پشتوانه‌ی نفت عمل نكند، امپراتوری آمریكا از میان خواهدرفت. از این‌رو، تداوم حیات این امپراتوری ایجاب می‌كرد كه نفت را تنها به‌ازای دلار به آن بفروشند. این ضرورت همچنین ایجاب می‌كرد كه ذخیره‌های نفتی در همه‌ی كشورهای مستقل گوناگونی كه از لحاظ سیاسی یا نظامی چندان نیرومند نبودند، گسترش پیداكند تا جلوی درخواست پرداخت بهای نفت با معیار دیگری به‌جز دلار آمریكا گرفته‌شود؛ و اگر كشوری معیار پرداختی دیگر را طلب‌كند، با فشار سیاسی یا مداخله‌ی نظامی قانع‌اش كنند كه از خواست خود دست‌بردارد. ‌ ‌
كسی كه در سال ۲۰۰۰، در عمل خواهان دریافت بهای نفت كشورش با معیار یورو شد، صدام حسین بود. در آغاز، درخواست او را به سُخره‌گرفتند و سپس آن‌را نا‌دیده انگاشتند. اما به‌محض این‌كه معلوم‌شد، او از این درخواست خویش مقاصد اقتصادی را پی می‌گیرد، از فشار سیاسی برای منصرف‌‌كردن او از تصمیم خود سودجستند. وقتی كه كشورهای دیگری همچون ایران، پرداخت بهای نفت با ارز‌های دیگری مانند یورو و یِن را طلب‌كرده‌اند، موقعیت دلار آشكارا به‌خطر افتاده است و پای اقدامی تنبیهی در برابر آن‌ها به‌میان آمده است. روش ارعاب و تهدید بوش در عراق به‌خاطر قابلیت‌های اتمی آن كشور یا دفاع از حقوق‌بشر در آن كشور، به انگیزه‌ی گسترش دموكراسی یا حتی به هدف دست‌یابی به میدان‌های نفتی آن كشور نبود، بلكه به‌منظور دفاع از دلار و امپراتوری آمریكا از طریق آن بود. برای این بود كه درس عبرتی به همه‌ی جهانیان بدهد كه هركس پرداخت بهای نفت با ارزی به‌جز دلار آمریكا را طلب‌كند، چنین كیفری در انتظارش خواهدبود.
بسیاری بوش را به‌سبب بر‌افروختن آتش جنگ در عراق به‌منظور دستیابی به میدان‌های نفت آن كشور به باد انتقاد گرفته‌اند؛ اما این منتقدان نمی‌توانند دلیلی بر این نكته ارایه‌دهند كه چرا بوش می‌بایست در پی دست‌یابی به این میدان‌ها باشد؛ او می‌توانست تنها به چاپ دلار بدون پشتوانه اقدام‌كند و با آن همه‌ی نفت دنیا را هم، اگر به آن نیاز داشته‌باشد، به‌دست‌آورد. از این‌رو، تهاجم او به عراق می‌بایست دلیلی دیگر داشته‌باشد.
تاریخ به ما می‌آموزد كه امپراتوری‌ها به یكی از این دو دلیل به جنگ رو می‌كنند. الف)‌ ‌به‌منظور دفاع از موجودیت خود؛ ب)‌ ‌برای سودبردن از جنگ؛ وگرنه، همان‌طور كه "پل كندی" در اثر ارزشمند "ظهور و سقوط قدرت‌های بزرگ" شرح داده است، تعرض گسترده‌ی نظامی، منابع اقتصادی آن‌ها را به‌هدر می‌دهد و به فروپاشی آن‌ها شتاب می‌بخشد. از نظرگاه اقتصادی، امپراتوری‌ها در صورتی جنگ را می‌آغازند و به‌پیش می‌برند كه منافعشان از هزینه‌های نظامی و اجتماعی‌شان افزون‌تر باشد. منافع حاصل از میدان‌های نفتی عراق، ارزش هزینه‌های نظامی بلندمدت و چند‌ساله با آن كشور را جبران نمی‌كند. بوش می‌بایست به‌جای جنگ با عراق به هدف دفاع از امپراتوری خود به آن كشور وارد می‌شد. به‌راستی هم، دو ماه پس از تهاجم به عراق، برنامه‌ی نفت در برابر غذا برچیده شد؛ حساب‌های یورویی عراق به دلار تبدیل شد و بار دیگر نفت عراق تنها با دلار به فروش رسید. جهانیان دیگر نفت عراق را با یورو نمی‌خرند. برتری جهانی دلار، بار دیگر برقرار شده است. بوش هنگام خروج پیروز‌مندانه از یك جت جنگنده اعلام كرد كه رسالتش را به پایان برده است و پیروزمندانه از دلار آمریكا و از طریق آن، از امپراتوری آمریكا دفاع كرده است.● بورس نفت ایران:
سرانجام، حكومت ایران مكانیزمی تدارك دیده است تا با آن، نظام مالی تشكیل‌دهند‌ه‌ی شالوده‌ی امپراتوری آمریكا را ویران‌كند. این جنگ‌افزار، بورس نفت ایران است كه قرار است در مارس ۲۰۰۶ گشایش یابد. این بورس برپایه‌ی سازوكار دادوستد با یورو عمل خواهدكرد كه معنی این سخن انجام پرداخت‌ها در آن برحسب یورو خواهدبود. از نظرگاه اقتصادی، این اقدام نمایش‌گر تهدیدی بسیار بزرگ‌تر از تهدید صدام حسین برای برتری دلار آمریكا خواهدبود؛ چون به هركس كه مایل باشد نفت را برحسب معیار یورو بخرد یا بفروشد، اجازه می‌دهد كه در این بورس دادوستد كند؛ و این نكته كمابیش حیطه‌ی عمل دلار آمریكا را محدود می‌كند. در این‌صورت، احتمال این‌كه تقریباً همه‌ی طرف‌های معامله با اشتیاق از نظام نفتی یورو پیروی‌كنند، وجود خواهدداشت.
اروپاییان‌ ‌ناچار نخواهند بود كه برای اطمینان‌بخش بودن پرداخت بهای نفت خریداری شده‌شان دلار بخرند و نگه‌دارند. پذیرش معامله‌های یورو در مقابل نفت، این ارز اروپایی را از موقعیتی مستحكم برخوردار خواهدكرد و به زیان آمریكاییان و به سود اروپاییان خواهدبود.
چینی‌ها‌ ‌و ژاپنی‌ها‌ ‌به‌ویژه موافق با پذیرش چنین ارزی خواهندبود، زیرا به آن‌ها امكان خواهدداد كه كاهش چشم‌گیری در ذخیره‌های دلاری عظیم خود پدیدآورند و با یورو به ذخیره‌های ارزی خود تنوع بخشند و به این وسیله، خود را در مقابل كاهش ارزش دلار محافظت‌كنند. آن‌ها همچنان بخشی از ذخیره‌ی دلاری خود را نگه خواهند داشت و ممكن است تصمیم‌بگیرند بخش دوم آن‌را با تخفیف به كشورهای دیگر بفروشند؛ و بخش سوم آن‌را برای پرداخت‌های آینده‌شان به‌مصرف برسانند، بدون این‌كه جای آن‌ها را با دلارهای دیگری پركنند و به‌جای این بخش از دلارهایشان به ذخیره‌ی یورو بپردازند.
روس‌ها‌ ‌تمایل اقتصادی ذاتی به پذیرش یورو دارند و حجم عمده‌ی دادوستدشان با كشورهای اروپایی، كشورهای عضو اوپك، چین و ژاپن است. پذیرش یورو بی‌درنگ توجهشان را به دو بلوك نخست افزون‌تر خواهدكرد و با گذشت زمان دادوستدشان با چین و ژاپن آسان‌تر خواهدشد.
همچنین، به‌نظر می‌آید كه روس‌ها از نگه‌داشتن دلارهایی با ارزش كاهنده بیزارند، چون به‌تازگی به آیین نوپرستش طلا گرویده‌اند. روس‌ها ناسیونالیسم خویش را نیز احیا كرده‌اند و اگر قرار باشد پذیرش یورو به آمریكا آسیب رساند، این‌كار را خواهندكرد. ‌ ‌
كشورهای عربی صادر‌كننده‌ی نفت هم مشتاقانه یورو را به‌سان وسیله‌ای برای تنوع‌بخشیدن ذخیره‌هایشان در مقابل ستیغ‌های سركش دلار با ارزش كاهنده خواهند پذیرفت. دادوستد آن‌ها نیز درست مانند روس‌ها، بیش‌تر با كشورهای اروپایی است. از این‌رو، ارز اروپایی را، هم به‌سبب پایدار بودنش و هم به‌منظور پرهیز از ارزش‌كاهی دلار، صرف‌نظر از جهادشان با دشمن كافر، برتر خواهند شمرد.
فقط انگلیسی‌ها خود را بر سر دوراهی خواهند یافت. آنان از یك‌سو شریك راهبری آمریكا هستند و از سوی دیگر همواره گرایشی طبیعی به‌سوی اروپا داشته‌اند. ایشان تاكنون، بنا به دلایل بسیار، در كنار قدرت برنده مانده‌اند؛ اما اگر دریابند قدرتی كه قرنی شریكشان بوده در آستانه‌ی سقوط قرار گرفته است، آیا ثابت‌قدمانه از او حمایت خواهندكرد یا تیر خلاص او را خواهند زد؟ از سوی دیگر، نباید فراموش‌كرد كه دو بورس برجسته‌ی كنونی جهان، بورس بازرگانی نیویورك ‌ (Nymex)‌و بورس بین‌المللی نفت لندن ‌ (IPE)‌هستند، هرچند كه مالك واقعی هر دو بورس آمریكاییان‌اند. به‌نظر می‌رسد احتمال این‌كه انگلیسی‌ها ماندن در كشتی غرق‌شونده را برتر شمارند، افزون‌تر است وگرنه به منافع‌شان در ‌ IPEزیان خواهند رساند. شایان یادآوری است با‌وجود سخنان بسیاری كه درباره‌ی دلایل حفظ بقای لیره‌ی انگلیس بر سر زبان‌هاست، به احتمال بسیار انگیسی‌ها، به‌طور عمده به‌دلیل فشار آمریكاییان به آن‌ها بود كه یورو را نپذیرفتند؛ چون اگر چنین نمی‌كردند، بورس ‌ IPEلندن نیز به نظام یورو انتقال می‌یافت و به‌سبب این رخداد ضربه‌ای مرگ‌بار به دلار آمریكا و شریك راه‌بُردی‌شان وارد می‌آمد.
به‌هرحال، اگر كار در بورس نفت ایران شتاب گیرد، صاحبان منافع عمده - اروپایی‌ها، چینی‌ها، ژاپنی‌ها، روس‌ها و عرب‌ها - مشتاقانه یورو را خواهند پذیرفت و بدین‌سان بر سر‌نوشت دلار مهر باطل خواهند زد؛ و آمریكاییان نخواهند گذاشت چنین پیش‌آمدی رخ‌دهد: و اگر لازم باشد سلسله‌ای گسترده از راه‌بُردها را به‌منظور متوقف‌كردن یا كاستن از شتاب عملیات بورس به‌كار خواهند گرفت.
خراب‌كاری در بورس:‌ ‌چنین اقدامی می‌تواند شامل ارسال ویروس‌های رایانه‌ای، شبكه‌ای و وسایل ارتباطی، یا حمله به پایگاه خدمات رایانه‌ای و ایجاد اختلال‌های گوناگون در ایمنی در كار آن، یا حمله‌های ۹‌گانه به تسهیلات اصلی و پشتیبانی رایانه‌ای باشد.
كودتا:‌ ‌تاكنون این اقدام راه‌بُرد درازمدت دسترس‌پذیرتر و مساعدتری برای آمریكاییان بوده است.
مذاكره بر سر شرایط و محدودیت‌های قابل پذیرش:‌ ‌این موضوع، راه‌حل بسیار مساعد دیگری برای آمریكایی‌هاست. البته كودتای حكومتی به روشنی راه‌بُرد برتر آن‌هاست. چون به آن‌ها اطمینان خواهدداد كه بورس به هیچ‌وجه فعال نخواهد بود و منافع آمریكاییان را تهدید نخواهدكرد. اما، اگر اقدام به خراب‌كاری یا كودتا با شكست مواجه شود، مذاكره دومین گزینه‌ی دسترس‌پذیر برتر خواهدبود.
اعلان جنگ نیروهای مشترك سازمان ملل متحد: پی‌گرفتن چنین اقدامی بی‌تردید دشوار است؛ زیرا با منافع همه‌ی اعضای دیگر شورای امنیت سازمان ملل متحد مرتبط است. سخنان پرشور درباره‌ی تولید جنگ‌افزارهای هسته‌ای به‌دست ایرنیان بی‌شك به هموار‌كردن راه اقدام در این پهنه كمك می‌رساند.
حمله‌ی اتمی یك‌سویه:‌ ‌این گزینه‌ی مهیب راه‌بُردی، همه‌ی دلایل ممكن مرتبط با راه‌بُرد بعدی، یعنی جنگ تمام‌عیار یك جامعه را در بر دارد. آمریكاییان احتمالاً از اسراییل برای انجام اقدام ناشایست هسته‌ای‌شان استفاده خواهند كرد.
جنگ تمام‌عیار یك‌جانبه:‌ ‌این گزینه به‌روشنی بدترین گزینه‌ی راه‌بُردی است. نخست این‌كه؛ ذخایر نظامی آمریكا تاكنون به‌سبب درگیرشدن آن كشور در دو جنگ، ته‌كشیده است. دوم این‌كه؛ فاصله‌ی آمریكایی‌ها از دیگر ملت‌های نیرومند را افزایش خواهدداد. سوم این‌كه؛ كشورهای مهم نگه‌دارنده‌ی دلار ممكن است به‌سبب این اقدام تصمیم به تلافی این اقدام، از طریق فروش انبوه دلارهایشان با تخفیف به كشورهای دیگر بگیرند؛ و بدین‌سان مانع آن شوند كه آمریكا به تأمین مالی اقدام‌های جاه‌طلبانه‌ی نظامی آینده‌اش توفیق پیداكند. و سرانجام این‌كه؛ ایران اتحادهایی راه‌بُردی با دیگر ملت‌های نیرومند دارد كه ممكن است با این اقدام پایشان به جنگ كشیده شود؛ از جمله با چین، هند و روسیه، موسوم به گروه همكاری شانگهای، كه "كو اوپ" نیز خوانده می‌شود و نیز پیمان جداگانه‌ای با سوریه.
از دیدگاه اقتصادی محض، با انتخاب هریك از این گزینه‌های راه‌بُردی، اگر بورس نفت ایران قدرت بگیرد، با پذیرش مشتاقانه‌ی قدرت‌های بزرگ اقتصادی جهان روبه‌رو خواهد شد و سقوط دلار را شتاب خواهدبخشید. سقوط دلار، تورم را در آمریكا به‌مراتب شتابان‌تر خواهدكرد و نرخ بهره را در بلندمدت به‌شدت افزایش خواهدداد. در چنین وضعیتی، اقتصاد نیرومند آمریكا خود را میان كژدم و مار غاشیه - میان ركود و تورم بی‌لگام - محصور خواهدیافت و به‌سرعت ناگزیر خواهدشد كه یا به نوشداروی سنتی‌اش - انقباض پولی - پناه جوید كه نرخ‌های بهره به‌سبب آن افزوده خواهدشد و ركود اقتصادی عمده‌ای را برخواهد انگیخت و خرابی وضع دادوستدهای ملكی را در پی‌خواهدداشت؛ و به كاهش ارزش اوراق بهادار، سهام و ركود معامله‌های بازار بورس خواهد انجامید؛ یا این‌كه روش وایمار را بر پایه‌ی افزایش تورم اختیاركند و بدان وسیله بازده سهام و اوراق بهادار را تثبیت‌كند، هلی‌كوپترهای امداد را به‌راه اندازد و نظام مالی را غرق در نقدینگی كند و پول‌های مبتنی بر اعتبار درازمدت پرشماری را با ضمانت آزاد و اقتصاد را دست‌خوش تورم بی‌لگام كند.
نظریه‌ی اتریشی پول و اعتبار و چرخه‌های كار و كسب به ما می‌آموزد میان این كژدم و آن مار غاشیه گزینه‌ای دیگر موجود نیست. نظام مالی دیر یا زود، ناگزیر خواهدشد یكی از این دو راه را برگزیند و اقتصاد نیرومند آمریكا را ناچار خواهدكرد كه به گزینش میان آن دو دست‌یازد. بی‌تردید، "بن برنانك" سكان‌دار بزرگ این نظام كه یكی از پژوهش‌گران نام‌آور بحران بزرگ و یكی از هدایت‌گران برجسته‌ی عقاب سیاه - كنایه از آمریكا - است، پناه‌بردن به تورم را برخواهدگزید. بن، ضمن آگاهی از "بحران بزرگ آمریكا"، اثر "روثبارد"، خود نیز به‌خوبی با درس‌های این بحران بزرگ و قدرت ویران‌گر انقباض پولی آشناست. او نوشداروی هر مسأله‌ی مالی را از "میسترو" آموخته است و می‌داند كه: "تورم به دوزخ یا زمهریر می‌انجامد." او روش‌های نبوغ‌آمیز و نو خود درباره‌ی مبارزه با تله‌ی نقدینگی ناشی از انقباض پولی را به ژاپنی‌ها نیز آموخته است و همچون آموزگارش، در روِیای نبرد با زمستان كندرا تی‌یف۱‌ ‌به‌سر برده است. او برای پرهیز از انقباض پولی به مطبوعات متوسل خواهد شد؛ او همه‌ی هشت‌صد هلی‌كوپتر مددرسان پایگاه‌های نظامی ماورای بحار آمریكا را نیز برای كمك به این مهم فرا خواهد‌خواند و در صورت لزوم، هر‌چیز واقع در چشم‌رس را تبدیل به پول خواهدكرد. اما، اقدام پایانی او ویران‌سازی ابرتورمی ارز آمریكا خواهدبود كه از خاكستر آن ذخیره‌ی ارزی آینده‌ی جهان سر برخواهدزد و آن یادمان از رواج افتاده‌ی زمان‌های گذشته، یعنی طلا، خواهدبود.

كاركرد ضد‌سلطه‌ی بورس نفت
كرازیمیر پتروف
۱۵ ژانویه ۲۰۰۶
برگردان: علی‌رضا جباری

پی‌نوشت:
۱)‌ ‌بخشی از چرخه‌ی نوسان بلند اقتصادی كه از كندرا تی‌یف واضع این نظریه نام گرفته است. طول این چرخه‌های اقتصادی ۵۰ تا ۶۰ سال است. مرحله‌ی نزولی این موج بلند را كه به جریان‌های ذاتی در ماهیت سرمایه‌داری مربوط است، زمستان كندرا تی‌یف می‌گویند.
*دكترای اقتصاد از ایالت اوهایو و استاد دانشگاه آمریكایی بلغارستان در رشته‌های "اقتصاد كلان" ،"سرمایه‌گذاری بین‌المللی" و "اقتصادسنجی"
منبع: www.gold-eagle.com
منبع : ماهنامه نامه