چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

ماجرای شیخ احمد تربتی و روزنامه روح القدس


ماجرای شیخ احمد تربتی و روزنامه روح القدس
همان یک عکس اسرای باغشاه از او به یادگار مانده است. زنجیر دانه درشت دور گردنش چرخیده و او را وصل کرده به نفر بعدی. تمام ۲۲ نفر حاضر در عکس همین وضعیت را دارند. زخم بندی سر شیخ احمد از درگیری های زمان دستگیری او حکایت می کند. سگرمه های درهمش همان خشمی را نشان می دهد که در نگاهش هم وجود دارد. شیخ احمد سلطان العلمای تربتی مدیر روزنامه روح القدس یکی از آنهایی بود که در جریان به توپ بستن مجلس دستگیر و کشته شد.
غیر از ۲۸ شماره روزنامه روح القدس که مطالب بیشتر شماره های آن را خود شیخ احمد می نوشت، اطلاعات زیادی درباره این روزنامه نگار صدر مشروطیت وجود ندارد. نه قلم تند و تیز او به اندازه میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل در تاریخ این کشور ماندگارش کرد و نه روزگار به او مجال زندگی بیشتر داد تا بتواند مانند روزنامه نگاران جان به در برده از کودتای محمدعلی شاه، آثار ماندگارتری از خود به جا بگذارد. با این حال در منابع تاریخی هر جا که نامی از شیخ احمد تربتی برده می شود او را در کنار مبارزان سرسخت مشروطه قرار می دهند که دشمنی محمدعلی شاه را بیش از دیگران برانگیختند.
سیدفرید قاسمی در کتاب «مطبوعات ایران در قرن بیستم» می نویسد؛ «در میان روزنامه نگارانی که محمدعلی شاه بسیار از آنها تنفر داشت سیدمحمدرضا شیرازی مدیر نشریه مساوات، میرزاجهانگیرخان و علی اکبرخان به ترتیب مدیر و سردبیر نشریه صوراسرافیل و احمد تربتی (سلطان العلمای خراسانی) مدیر روح القدس بودند.»
شیخ احمد تربتی غیر از مطالب تند و تیزی که در صدر مشروطه چاپ و منتشر می کرد از جنبه دیگری نیز اهمیت دارد. او اولین روزنامه نگاری است که در تاریخ مطبوعات ایران به دادگاه احضار و محاکمه می شود.
در سال ۱۳۵۱ فیاض خراسانی پسرعموی سلطان العلما در روزنامه کیهان مقاله ای درباره این روزنامه نگار می نویسد که عیناً در مقدمه مجموعه روزنامه روح القدس به کوشش محمد گلبن نیز چاپ شده است. فیاض در آن مقاله درباره زندگی شیخ احمد پیش از حضور در تهران می نویسد؛ «مرحوم شیخ احمد روح القدس پسر مرحوم آیت الله شیخ محمدحسین در تربت حیدریه متولد شده و تا ۲۹ سالگی ادبیات فارسی و عربی را نزد پدر و دیگر فضلای زمان غمحدودهف خود تحصیل نموده است و چون پدرش چندین سال در محضر مرحوم آخوند ملامحمدکاظم و سایر پیشوایان وقت به درجه اجتهاد رسیده و به علاوه اجدادش نیز از علمای درجه اول تربت بوده اند خیلی علاقه مند و مصر بوده است که فرزند نیز همان رشته را با جدیت دنبال نماید ولی پسر که طبعی سرکش و افکار دیگری در مغز داشته زیر بار پند و اندرزهای پدر و سایر بزرگان فامیل نرفت... سرانجام در تعقیب مشاجره کوچکی که خود غبهف به بهانه جویی ایجاد نموده با مختصر وجهی شبانه به عنوان قهر به تهران حرکت می کند.»
فیاض خراسانی این مقاله را از زبان شیخ عبدالجواد تربتی، عموی کوچک سلطان العلما، نوشته و مدعی شده اینکه در عکس معروف باغشاه در شرح اسامی نوشته شده «شیخ ابراهیم پسرعموی روح القدس» اشتباه است و آن فرد، شیخ عبدالجواد تربتی است که به توصیه پدر شیخ احمد به تهران آمده بود تا این روزنامه نگار بی پروا را به زادگاه خود بازگرداند.
شیخ احمد وقتی پس از سفر ۴۰ روزه خود به تهران می رسد، آرام آرام به جمع مشروطه خواهان وارد می شود و پس از مدتی مدیریت نشریه فواید عامه را برعهده می گیرد. بر اساس آنچه در شماره اول «روح القدس» نوشته شده آغاز به کار آن به ۲۵ جمادی الثانی ۱۳۲۵ قمری بازمی گردد. شیخ احمد در همان شماره نخست نوشت؛ «ای شاخ های ظلم و استبداد که سیاهی ظلم و استبدادتان ایران را تیره کرده و چشم تمام ایرانیان را خیره نموده هرچه تاکنون خیانت به ملت و دولت کردید بس است. دیگر مصلحت شما نیست که مثل عمال سابقتان عمل کنید چرا که در این زمان بحمدالله مردم از خواب غفلت بیدار شده اند... این مطلب را هم یقیناً بدانید اگر دست از اعمال قبیحه سابقتان برندارید صرفه نخواهید برد. عن قریب به شمشیر مشروطیت عالم از لوث وجودتان پاک خواهد شد.»
غیر از قلم تند شیخ احمد که روحیات او در دوران اوج قانون خواهی مردم ایران را نشان می دهد، نوشته کوتاهی نیز از شماره چهارم در سرلوحه روح القدس چاپ می شد که شاید نشانگر آمال و آرزوهای این روزنامه نگار باشد. نوشته ای که تا آخرین شماره روزنامه تکرار شده این بود؛ «قیمت یک نمره طهران، صد دینار و یک جو غیرت».
روح القدس در مقالات خود به تمام درباریان و اطرافیان شاه حمله می کرد اما بالاخره در شماره سیزدهم مستقیماً با محمدعلی شاه رودررو می شود؛ «خوب است قدری از سستی سلطنت به هوش آمده، چشم باز کرده نظری به دولت خود و باقی دولت ها بنمایی. آیا تمام سلاطین عالم از وظیفه و شغل خود خارج شده مشغول قصابی گشته اند یا تمام ملل عالم مثل ملت بخت برگشته ایران اسیر ظلم و شهوات نفسانی پادشاه خود هستند.» همین نوشته به توقیف روزنامه روح القدس و احضار سلطان العلما به دادگاه منجر می شود.
علی اکبر قاضی زاده در تنها نوشته مفصلی که درباره شیخ احمد وجود دارد در کتاب «جان باختگان روزنامه نگار» درباره سرمقاله شماره ۱۳ روح القدس می نویسد؛ «در شیوه حکومتی عشیره ای قاجاری، تصور خطاب شاه، آن هم اینچنین گستاخانه نمی گنجید. بسیاری به دلیل نوشتن و گفتن مطالبی بسیار ملایم تر و خاکسارانه تر و مستدل تر، جان و مال خود را به تمامی باختند.»
روح القدس به «محکمه جنایات» می رود که رئیس محکمه حاجی صدق الملک بود و ادیب خلوت به وکالت از طرف اعتماد السلطنه (رئیس انطباعات) به پنج مورد از نوشته های این مقاله ایراد می گیرد که آخرین آنها، قصاب خطاب کردن محمد علی شاه است.
شیخ احمد در شماره ۱۴ روزنامه خود که به طور غیر قانونی منتشر شد، شرح مختصر دو روز محاکمه خود را نوشته است. براساس آنچه از این نوشته و مندرجات نشریه «محاکمه» برمی آید، شیخ احمد تربتی ابتدا خواستار حضور هیات منصفه می شود.
وقتی دادگاه زیر بار نمی رود، عنوان می کند که روز بعد خودش یا وکیلش با مستندات به دادگاه خواهند رفت. در جلسه دوم دادگاه، شیخ احمد سه شرط را برای ادامه محاکمه مطرح می کند که عبارت بودند از (اولاً) محاکمه علنی باشد و مجلسی مرکب از هیاتی از وکلا و هیاتی از مصنفین تشکیل داده شود، (ثانیاً) طرف من معین شود که کیست. باید پس از تعیین خودش یا وکیل ثابت الوکاله او برای محاکمه حاضر شود، (ثالثاً) مجازات طرفین هرکس باشد و هرچه باشد باید معین شود که بعد از محاکمه بدون تامل قانون اجرا شود.»
شیخ احمد با شروط خود قصد داشت محمد علی شاه را به دادگاه بکشاند تا به عنوان شاکی در مقابل او حاضر شود. هرچند در نهایت به این هدف خود دست پیدا نمی کند اما موفق می شود روند دادگاه را به سمتی ببرد که محاکمه او متوقف شود. روح القدس پس از یک ماه، انتشار دوباره خود را از سر می گیرد.
روح القدس تا روز به توپ بستن مجلس به زخم زدن به شاه و درباریان ادامه می دهد تا اینکه در جریان کودتا دستگیر می شود. درباره مرگ شیخ احمد قول های متفاوتی وجود دارد اما مسلم این است که او یکی از معدود افرادی بود که غیر از نگهبانان مجلس به درگیری مسلحانه با قزاقان می پردازد و حداقل یکی از آنها را به قتل می رساند.
فیاض در مقاله خود در روزنامه کیهان به نقل از عموی روح القدس می نویسد که قزاق ها برای دستگیری روح القدس به دفتر روزنامه در خیابان چراغ برق حمله می کنند و آن دو نفر، یکی با تفنگ «ورندل» و دیگری با تفنگ «مکنز» به دفاع برمی خیزند. به نوشته فیاض روح القدس «پس از اتمام فشنگ ها، نارنجکی به طرف آنها انداخت و سپس بدون بیم و هراس مهیای تسلیم شد.» براساس این نوشته شیخ احمد پس از دستگیری در یکی از چاه های انبار باغشاه زجر کش شد.
قاضی زاده در کتاب خود به این قول چندان اعتماد نمی کند و هدف حمله قزاق ها را قهوه خانه میرزا اسماعیل بلورفروش می داند که از حامیان مشروطه بود و آن سوی خیابان چراغ برق قرار داشت. شیخ احمد به مقابله در برابر غارت قزاقان برمی آید و یکی از آنها را می کشد. در نهایت شیخ احمد به باغشاه منتقل می شود و براساس آنچه احمد کسروی در «تاریخ مشروطه ایران» به نقل از اسرای از مرگ رسته باغشاه نوشته، او را بیش از دیگران شکنجه کردند و بالاخره در چاه باغشاه به قتل رساندند. اما روایت دیگری نیز از مرگ شیخ احمد تربتی وجود دارد که راوی آن مامانتوف خبرنگار روسی است. با این حال علی اکبر قاضی زاده، محمد گلبن و احمد کسروی زجر کش شدن روح القدس در باغشاه را نزدیک تر به واقعیت می دانند.
نقل مامانتوف در «تاریخ مشروطه ایران» چنین است؛ «چشمم به قزاقی افتاد که دیوانه وار مردم را پس و پیش می کرد. چشم های او می درخشید و قمه برهنه ای را در دست می فشرد. وکیل روسی که پهلوی من ایستاده بود آهسته به گوشم گفت؛ «برادر او پس از جنگ زمانی که می خواست به قزاقخانه برگردد در خیابان چراغ گاز کشته شد...» پس از چند دقیقه دو تن را به خانه فرمانده تیپ آوردند.
سه قزاق طنابی را که به گردن و دست ایشان بسته بود سخت نگاه داشته و قزاق چهارمی دو قبضه تفنگ شکاری در دست می داشت. این دو تن را در خیابان چراغ گاز تفنگ به دست گرفته بودند... فرمانده تیپ گفت؛ به خدا سوگند خورید که اشتباه نکرده اید. قزاقان گفتند سوگند می خوریم که این دو تن همان ها هستند که وکیل را کشتند.
دستور فرمانده تیپ بسیار ساده بود؛ «در میدان مشق ایشان را دار زنید تا همه ببینند.» دستگیران را با توسری بیرون بردند و ایشان دل به مرگ نهاده هیچ نمی گفتند. هر دو بلندبالا می بودند. سرها را پایین انداخته با ضربت قنداق تفنگ بیرون رفتند. در چشم ایشان بپوسش مرگ آشکاره دیده می شد.»
چنگیز محمودزاده
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید