شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا


نوجوانانمان را دریابیم


نوجوانانمان را دریابیم
گاهی آنقدر شادند و هیجان زده كه از صدای خنده‌های پرهیاهویشان لبخند می‌زنیم و به خنده‌های عمیقشان رشك می‌بریم و گاهی آنقدر سردرگم و درخود فرو رفته كه گویی كلا‌ف زندگیشان آنقدر درهم و برهم و پیچیده است كه مدت‌ها زمان لا‌زم است تا سر این كلا‌ف پیدا شود و دوباره از نو درهم پیچیده شود.بسیاری از والدین با ورود فرزندانشان به دوران نوجوانی اظهار می‌كنند كه هیچ شناختی از فرزند خود ندارند و دلیل هیجان بالا‌، حساسیت، زودرنجی، گوشه‌گیری و حتی پرخاشگری نوجوانان خود را نمی‌دانند و مستاصل از نحوه برخورد با آنها، روشی را انتخاب می‌كنند كه نه تنها به او كمك نمی‌كنند بلكه عقده‌های روانی او را نیز افزایش می‌دهند. بی‌دلیل نیست كه دوران نوجوانی را دوران طوفان و فشار می‌نامند درون نوجوان طوفانی سهمگین است و فشار اطرافیان او را به موجودی تلخ و گوشه‌گیر تبدیل می‌كند. بسیاری از روانشناسان در دسته‌بندی دوره‌های مختلف رشد انسان; از تولد تا دو سالگی او را دوره ناپیروی می نامند، بر این اساس كودك نوباوه هیچ دركی از آداب و مقررات، عرف و شرع و آنچه در اطرافش می‌گذرد ندارد و از هیچ نوع معیار خاصی پیروی نمی‌كند. از دو سالگی تا ۱۲ سالگی را دوره دگر پیروی، یعنی پیروی از ارزش‌ها و معیارهای الگو، حال چه پدر و چه مادر، و از ۱۲ سالگی تا ۱۸ سالگی را دوران خود پیروی یا نوجوانی می‌دانند. یعنی دورانی كه بسیاری از مفاهیم انتزاعی چون جاودانگی، ابدیت، شرافت، نجابت، صداقت و... معنا می‌یابد. متاسفانه در اكثر جوامع به خصوص در جامعه ما، ۱۸ سالگی سنی نیست كه نوجوان به مرحله خود پیروی برسد یعنی به آن مرحله از رشد نمی‌رسد كه اعتقاد به ارزش‌ها و معیارهایی داشته باشد و مطابق آن ارزش‌ها عمل كند. بلكه بیشتر سعی می‌كند مردم پسند عمل كند و سعی می‌كند طوری عمل و رفتار كند كه مردم بپسندند، چرا كه بیشتر از هر چیز به تائید دیگران نیازمند می‌باشد.
● تعیین هدف، وظیفه، شیوه و سبك زندگی
روانشناسان در بیان مشخصه‌های این دوران، نوجوانی را دوران خود خزیدن و در خود فرو رفتن می‌دانند و معتقدند: اغلب نوجوانان بسیاری از سئوالا‌تی كه در دوران كودكی برایشان مطرح بوده است را دوباره بیان می‌كنند اما این بار جواب‌هایی كه درگذشته گرفته‌اند را نمی‌پسندند و آنها را راضی نمی‌كند. نوجوانی مرحله تعیین هدف زندگی است. اگر فرد مراحل رشد و تحول و تكامل تا رسیدن به مرحله نوجوانی را به درستی طی كرده باشد، به خوبی می‌داند كه هدف زندگی‌اش چیست و در زندگی چه چیز را جست‌وجو می‌كند. شاید مهمترین وظیفه در این دوران بر عهده پدر و مادر باشد كه باید افكار نوجوان خود را طوری آماده كند كه بتواند هدف زندگیش را پیدا كند و در مرحله بعد، وظیفه زندگی‌اش را در مقابل خود، خانواده، جامعه و در حقیقت آنچه را باید تحقق ببخشد و به دنیا هدیه كند را بشناسد، در كنار آن رشد عاطفی پیدا كنند و یاد بگیرند كه دیگران را دوست داشته باشند و در آخر این كه بتواند سبك و شیوه زندگی‌اش را تعیین كند اما فقدان هر یك از این موارد نوجوان را از رسیدن به مرحله بعدی باز می‌دارد. در چنین شرایطی است كه نوجوان دچار بحران هویت می‌شود.
● افت تحصیلی
از آنجا كه قرار گرفتن در سنین نوجوانی مقارن با دوران تحصیل نوجوانان به ویژه در دوران دبیرستان است، هرگونه شرایطی كه زمینه‌ساز عدم توجه به اهداف، وظایف و شیوه و سبك زندگی‌شان شود منجر به افت تحصیلی در هر مرحله‌ای از تحصیلشان می‌شود.از جمله اینكه، تا قبل از سن نوجوانی و جوانی و به ویژه در دوران كودكی تصور فرد این است كه بسیار راحت می‌تواند به آنچه در ذهن و در تصورش است دست یابد اما با ورود به سن نوجوانی و جوانی، پا در عرصه‌ای می‌گذارد كه دستیابی به این تصورات و اهداف به آسانی امكان‌پذیر نیست. بر همین اساس است كه بسیاری از آنها در دوران دبستان و راهنمایی، پیشرفت تحصیلی خوبی دارند اما با ورود به دوران دبیرستان دچار افت تحصیلی می‌شود.
مسئله‌ای كه شاید بتوان آن را دومین علت اصلی افت تحصیلی دانست، ورود نوجوانان به گروه همسالا‌ن می‌باشد. نوجوانی كه در اثر آموزش نادرست والدین در زندگی هدف مشخص و تعیین شده‌ای ندارد و در نتیجه از بحران هویت رنج می‌بر د به راحتی جذب نوجوانان و گروه‌های هم سن و سال خود كه همگی دارای وجه مشترك عدم شناخت هویت و انگیزه‌های زندگی هستند می‌شود و تحت تاثیر آنها، تحت‌الشعاع افكار مرسوم در گروه كه گاه به ترك تحصیل و افت شدید تحصیلی می‌انجامد، قرار می‌گیرد.گروهی از روانشناسان مهمترین عامل را در افت تحصیلی نوجوانان، نداشتن انگیزه‌های زندگی در آنها می‌دانند. در مكاتب روانشناسی، اولین و مهمترین انگیزه زندگی كمال‌جویی است كه آن را حركت به سوی كمال و تلا‌ش برای رسیدن به جایگاه یك انسان متعالی می‌دانند. بسیاری كمال‌جویی را در مقابل قدرت‌طلبی و برتری طلبی قرار می‌دهند.در قدرت طلبی و برتری جویی، فرد در تلا‌ش است خود را از دیگران قوی‌تر و تواناتر جلوه دهد ولی در كمال‌جویی تمام كوشش فرد، گام برداشتن در جهت كمال و كمال‌طلبی است.دومین انگیزه زندگی، خودشكوفایی است، یعنی فرد سعی می‌كند توانایی‌های بالقوه خود را به فعلیت برساند. نیروی دیگر لذت‌جویی است. انسان اصولا‌ در طول زندگی به دنبال راه‌هایی برای لذت بردن از زندگی‌اش می‌باشد مشكل از همین نقطه آغاز می‌شود، از آنجا كه دستیابی به كمال‌جویی و خود شكوفایی برای نوجوان مشكل است او به دنبال راهی می‌گردد كه به لذت‌جویی آنی دست یابد كه از دو روش قبل ساده‌تر و قابل دسترس‌تر می‌باشد.اگر پیروز شدن در آزمون چون كنكور را مهمترین دغدغه نوجوانان و والدین آنها در این سنین بدانیم، فشارهایی كه از جانب خانواده و قیاس‌های نادرستی كه از جانب اطرافیان در مورد نوجوان صورت می‌گیرد را باید عامل مهم دیگری در افت تحصیلی نوجوانان قلمداد كرد. بسیاری از والدین با ایجاد استرس و از بین بردن انگیزه‌های اصلی تحصیل برای فرزندانشان از كنكور سدی در مقابل فرزندانشان می‌سازند و آن را ملا‌كی برای پیشرفت شخصیتی و تاملی نوجوانان خود قرار می‌دهند وقتی تمام این عوامل دست به دست هم دادند نوجوان عبور از این سد را فراتر از توان و قدرت خویش می‌یابد و با از دست دادن قدرت اعتماد به نفس و عزت نفسش دچار افت تحصیلی می‌شود.
نكته آخر كه شاید بیش از مورد پیشین والدین در به وجود آوردن آن سهیم باشند، نوع تربیت والدین است كه گاه توجه بیش از حد آنها و یا عدم توجه بیش از حدشان، ضربه‌ای جبران ناپذیر بر فرد وارد می‌كند. نوجوانان كه در دوران كودكی، مورد توجه بیش از حد والدین و یا عدم توجه آنها باشند در دوران نوجوانی، توانایی تحمل ناكامی‌و قبول مسئولیت اجتماعی را ندارند. ضمن اینكه نمی‌توانند به درستی با دیگران ارتباط برقرار كنند و از آنجا كه به دنبال كسب اعتبار در میان اطرافیان و گروه‌های همسالا‌ن خود می‌گردند، سعی می‌كنند با قدرت‌طلبی و برتری جویی، نه با كمال جویی و خود شكوفایی توجه دیگران را به خود جلب كنند و چون موفق نمی‌شوند دچار یاس و عدم اعتماد به نفس شده و در نتیجه دچار افت تحصیلی می‌شوند چرا كه آنها فاقد آن نیروی عظیمی هستند كه باید انگیزه پیشرفت قوی را در آنها تقویت كند.
● نوجوانانمان را دریابیم
بسیاری از والدین دنیا را از دید خود می‌بینند و چون دیدگاه آنها نسبت به آنچه در دنیای اطرافشان می‌گذرد با فرزندانشان متفاوت است این عامل سبب ساز اختلا‌ف بین آنها می‌شود شاید بهترین راه حل این باشد كه آنها انگیزه‌های فرزندانشان را بشناسند تا بتوانند انگیزه‌هایشان را در جهت مثبت تغییر دهند.
در میان پدر و مادرها هستند كسانی كه به فرزندانشان امكان بیان اندیشه و تفكر خود را نمی‌دهند درحالی كه با امكان بیان تفكر برای فرزندانشان امكان تخلیه روانی را بر روی او فراهم می‌كنند و این احساس را در نوجوان القا می‌كنند كه بهترین مرجع وپناهگاه برای او پدر و مادرش هستند.
منبع : روزنامه حیات نو