جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خوب کاری کردی جوون!


خوب کاری کردی جوون!
جوان مخترع اصفهانی که طرح ابداعی خود را به یک شرکت انگلیسی فروخت، نه اولین کسی است که حاصل تراوشات فکری و علمی خود را در اختیار خارجی ها می گذارد و نه آخرین آنها محسوب خواهد شد.
او، توانسته بود طرح هواپیمای بدون سرنشین با سوخت تولید شده از کودهای گیاهای را ابداع نماید و مسوولان علم پرورمان نیز برای قدردانی ، یک سکه بهارآزادی (البته تمام بهار!) و یک لوح تقدیر به او دادند!
طرح این جوان ایرانی، پس از شرکت در جشنواره هانداک آلمان، مورد توجه یک شرکت انگلیسی قرار گرفت و در نهایت، این شرکت موفق شد با پرداخت ۲۰۰ میلیون تومان، طرح را از آن خود کند و جالب اینکه شرکت انگلیسی فرمول خریداری شده را یک هفته پس از انجام معامله، برای سوخت هواپیماهای مسافربری به کار گرفته و بدین ترتیب سود مستمر میلیاردی را برای خود تضمین کرده است.
"تراژدی نخبگان" در ایران، مستندی است که همچنان ادامه دارد و هیچ دورنمای قابل توجهی نیز برای بهبود این وضعیت اسفناک مشاهده نمی شود.
هم اکنون سالهاست که در کشور ما، مسابقات بزرگ علمی برگزار می شود. از کنکور دانشگاه ها تا المپیادهای علمی و جشنواره خوارزمی و رقابت های ربات ها و ...
وجه مشترک همه این رویدادهای علمی نیز این است که در نهایت نخبه ترین دختران و پسران ایرانی مشخص می شوند ، سپس مراسمی برگزار می شود و جوایزی به دارندگان رتبه های برتر، مخترعان، مکتشفان و مبتکران جوان داده می شود و .... و دیگر منتظر مرحله بعدی در این سوی مرز نباشید: اینک نوبت خارجی هاست که با جیب های پر، بر سر سفره آماده بنشینند و طرح ها و اختراعاتی که توسط جوانان ایرانی و با امکانات ایرانی به ثمر نشسته اند را با خود ببرند.
انگار همه بخش های علمی و آموزشی ایران بسیج شده اند تا با برگزاری رقابت های گوناگون برترین های کشور را به خارجی ها معرفی کنند و وظیفه خود را تمام شده انگارند!
مروری بر اخبار علمی رسانه های داخلی بیندازید، تقریبا هیچ هفته ای نیست که خبری از یک اختراع یا دستاورد علمی که تماما توسط ایرانی ها و مخصوصا جوانان عرضه شده است، منتشر نشود ولی در عمل هیچ استفاده ای از این ابداعات و اختراعات در کشور نمی شود و یا اگر می شود"النادر کالعدم"
مثل ما، مثل باغبانی است که عمری تلاش می کند تا درختی به بار آید ولی پس از آنکه میوه ها رسید، آنها را نمی چیند و سرانجام میوه ها یا توسط رهگذران خورده می شوند یا بر زمین می ریزند و می پوسند و باغبان نیز از گرسنگی سنگ بر شکم می بندد.
در فقدان یک سازوکار عملیاتی، نخبگان ایرانی، یا در گذر زمان، اندک اندک به استعدادهای هرز شده تبدیل می شوند و خودشان می مانند و لوح های تقدیری که بر درودیوار اتاقشان آویزان است. یا آنکه راهی خارج می شوند تا دیگران را از دانش و نوآوری های خود بهره مند سازند و یا اگر در کشور هم می مانند، ثمره تحقیقاتشان را به خارجی ها می فروشند تا آنچه عاید می شود را به زخم زندگی شان بزنند و گذران روزگار کنند.
بیایید تصور کنیم که اگر این جوان مخترع ایرانی می خواست پیشنهاد انگلیسی ها را رد کند و آن را در کشور خود عملیاتی نماید.
در چنان صورتی، او باید سالها از این اداره به آن وزارتخانه، از سازمان محیط زیست تا وزارت صنایع، از سازمان استاندارد تا هواپیمایی کشوری، از پتروشیمی تا وزارت کشاورزی و هزار جای مربوط و نامربوط دیگر می رفت و احیانا ناگزیر می شد "دم خیلی ها را هم ببیند" و دهها و صدها نفر را توجیه کند و در نهایت هم به خانه اول برگردد زیرا در این کشور، به سری که درد نمی کند دستمال نمی بندند: "هواپیماهایمان با همین سوخت فسیلی می پرند، چه نیازی هست به سوخت گیاهی و اصلا چه معنایی دارد سودی به این بزرگی به جیب یک جوان برود؟!"
پس همان بهتر که طرح خود را به انگلیسی ها فروخت تا ، لذت اجرای طرح اش را در سطح بین المللی بچشد و هم حق الزحمه ای دریافت کند تا بتواند به تحقیقاتش ادامه دهد والا اگر دل به آن سکه و لوح خوش می داشت ، پول حاصل از فروش سکه اش ، حتی کفاف کرایه تاکسی هایش را هم نمی داد ، در مسیری که باید برای اجرای طرح اش در ایران می پیمود!
جالب اینجاست که همین مسوولانی که در داخل طرح او را نادیده گرفتند ، در آینده ، با شرکت انگلیسی وارد مذاکره خواهند شد تا بلکه بتوانند با پرداخت مبالغ میلیاردی ، سوخت تولید شده با فرمول این جوان ایرانی را خریداری کنند و به داخل کشور بیاورند!
نظیر این ماجرا ، بارها و بارها تکرار شده است ولی گویا مسوولان ، تصمیمی برای بیدار شدن و حمایت واقعی (و نه حمایت های مشمئز کننده شعاری) از نخبگان ایرانی ندارند.
یتیمی و بی سرپناهی نخبگان ایرانی کی به سر می آید؟!
منبع : عصر ایران