چهارشنبه, ۹ خرداد, ۱۴۰۳ / 29 May, 2024
مجله ویستا


چراغ راه


چراغ راه
در یادمان پنجمین سالگرد درگذشت دکتر حسین عظیمی فرازهایی از گفتارهای آن مرحوم در ادامه می‌آید.
۱) مشکل اساسی اقتصاد ایران بینش، تفکر و اندیشه است و در تدوین برنامه‌های توسعه باید این مفاهیم را در اولویت قرار داد.
۲) انسان دلش به درد می‌آید که چطور ممکن است انسان‌ها از آزادی و دموکراسی صحبت‌کنند ولی زیر بار قانون نروند.
۳) اقتصاد ایران مانند کسی است که دچار ضربه مغزی شده است در این حالت شخص زنده است ولی هیچ حرکتی ندارد یا حرکت آگاهانه‌ای ندارد یعنی در حالت بیهوشی قرار دارد.
۴) آموزش‌های ابتدایی این مملکت ضدتوسعه است و اگر مدارس بسته شوند فرهنگ توسعه‌ای کشور‌ بالاتر خواهد رفت. این مدارس کنجکاوی فطری بچه‌های ما را می‌کشد.
۵) حسرت‌های پیاپی در زندگی کودک فقیر امروز به او خواهد آموخت که مشکل و مسئله زاده شدن در جامعه و در خانواده‌های محروم را در بیشتر موارد حتی نمی‌توان طی یک نسل برطرف کرد.
۶) سیاستگذاری اقتصادی کشور‌ را در سازمان‌های سیاستگذاری (سازمان برنامه و بودجه، بانک مرکزی و وزارت امور اقتصادی و دارایی) از دسترس آنانی که چند سال سیاستگذاری می‌کنند و آن‌گاه به تحصیل می‌پردازند، دور نگه داریم.
۷) صحنه اقتصادی جامعه را به هیچ وجه به آزمایشگاه برخی سیاست‌ها تبدیل نکنیم.
۸) معیار صحت سیاست‌ اقتصادی آن نیست که این سیاست با مکتب اقتصادی مورد قبول سیاستگذار تطبیق داشته باشد. صحت سیاست اقتصادی وقتی تایید می‌شود که در نهایت رضایت نسبی بیشتر مردم و جامعه را فراهم کند.
۹) توسعه اقتصادی الزاما نیازمند هویت مستقل فرهنگی است. هیچ کشور‌ی بدون داشتن هویت مستقل فرهنگی توسعه پیدا نکرده است. علت هم این است اگر انسان‌ها را از فرهنگ تهی کنید مثل درختی می‌شوند که ریشه‌اش قطع شده باشد. این درخت نمی‌تواند روی پا بایستد و ریشه‌ای جدید هم فورا ایجاد نمی‌شود. پس وجود هویت مستقل فرهنگی برای توسعه اقتصادی لازم است.
۱۰) هنر برنامه‌ریز توسعه و هدایت‌کننده جامعه این است که در فرهنگ جامعه خود جست‌وجو کند و اجزای مناسب را بیابد و آنها را تعریف و تقویت کند و اجزای نامناسب را به تدریج تضعیف کند.
۱۱) مسئله اصلی ما محدود بودن امکانات نیست؛ مشکل ما اشتباه نگرش در «انتخاب اقتصادی» است.
۱۲) وظیفه و هدف برنامه‌ریزی توسعه به هیچ‌وجه «دولتی کردن» اقتصاد نیست. هدف برنامه توسعه کمک به ایجاد محیط و فضای مناسب برای شکوفایی خلاقیت و نو‌آوری در سطوح مختلف برای اقشار متنوع و متکثر است.
۱۳) برنامه‌ریزی جامع توسعه عملا نوآوری و خلاقیت را حذف کرده و اقتصاد را دولتی و بازدهی را محدود می‌کند و نهایتا مانع توسعه می‌شود. آنچه در ادبیات توسعه پیشنهاد ‌می‌گردد «برنامه‌ریزی هسته‌های خط‌دهنده» است که تحت عنـــوان Core Planning مطرح شده است. قلب برنامه توسعه متکی بر هسته‌های خط‌دهنده نیز، برنامه‌های اجرایی است.
۱۴) یکی از استراتژی‌های ویژه برای توسعه اقتصادی این است که به سراغ مدارس برویم، تخصیص منابع در این زمینه را تغییر دهیم و مدارس را به سوی پرورش صحیح انسان‌ها با ویژگی‌های لازم برای توسعه اقتصادی سوق دهیم.
۱۵) به تصور من نظام انگیزشی و نهاد‌های اجرایی در کشور‌ دچار ضعف شده‌اند و در کنار این دو عامل، فشار نظم بین‌المللی بر اقتصاد کشور‌ نیز بسیار قابل توجه است. جامعه اقتصادی ایران در مواجهه با این ۳ عامل دچار وضعیت نا‌مطلوبی شده و از شکوفایی لازم برخوردار نیست. لذا تدوین برنامه توسعه کشور‌ باید به طرف حل این مشکلات از طریق سیستم علمی، عقلانی و انسانی با توجه به شرایط موجود پیش‌رود.
۱۶) طی ۳۰ سال گذشته هزار میلیارد دلار از بخش نفت به اقتصاد کشور‌ تزریق شده است که بخشی از آن صرف مصارف داخلی و بخشی دیگر صادر شده است در حالی که در تمام این مدت تولید سرانه در کشور‌ رشد نکرده است.
به عبارت دیگر ما نتوانسته‌ایم به توسعه دست یابیم. امیدواریم با اقدامات خوبی که دکتر عظیمی انجام داده بود برنامه چهارم بهتر از برنامه‌های قبلی تنظیم شود.
۱۷) توسعه، افزایش تولید سرانه نیست بلکه قابلیتی برای رسیدن به ظرفیت تاریخی است که کسب این قابلیت، خود را در تولید سرانه نشان می‌دهد. بنابراین توسعه، منابع فیزیکی نیست بلکه دانش و توانایی است.
۱۸) کشور دارای احزاب جاافتاده نیست و نمی‌‌تواند سیاست‌مدار خبره پرورش دهد و تصمیماتی که در این حوزه گرفته می‌شود، بازدهی کل جامعه را پایین می‌آورد.
۱۹) سازمان‌ها و نهاد‌های لازم توسعه یا در کشور‌ وجود ندارند یا درست کار نمی‌کنند مانند موسسات نظریه‌پردازی که تقریبا در سطح کشور اصلا وجود ندارد و کشور نمی‌تواند دانشمند پرورش دهد.
منبع : روزنامه کارگزاران