چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
زرتشت در اساطیر اسلاوها و ژرمنها
در اساطیر اسلاوها نام زرتشت به صورایوان (دانای درخشان) و ایوان کوپاله (دانای درخشان تنومند) ـ که هر دو در رابطه با آتشهای مقدس است ـ با اهمیت زیادی ذکر شده و ایوان در روسیه نام قهرمانان اسطورههای بسیاری است. اما از این میان، ایوانهایی که نشان از اصل وی یعنی گئوماته زرتشت (بردیه، بودا) دارند، همانا ایوان ساده و فروتن و ایوان کوپالا هستند. بیشک لغت ایوان نامی برجای مانده از آریاییان اسکیتی (اسلاف اسلوونها) به معنی دانای درخشان بوده است. ولی اکنون این نام به خطا صورتی از نام یوهان (یحیی) به شمار میآید؛ چه همین نام سکایی واسلاوی زرتشت در خود اساطیر ایرانی مذکور است و همان است که در شاهنامه به صورت بیژن (ویون) ـ که به معنی دور درخشنده است ـ به عنوان پسر گیو (مرد قوی و تنومند، بردیه) یاد شده است.
ولی در اصل این دو تن که نامشان در اسطورههای عاشقانه شاهنامهای منیژه (زاده فرد دانا) و بیژن (دور درخشنده)، گیو (تناور) و بانو گشنسب (دارندهً اسب پریال و کوپال) یاد شدهاند، نامها و القابی بر خود سپیتاک زرتشت (بودا، منور) بودهاند. جالب است که در شاهنامه بصراحت گیو و بیژن در رابطه خونی با هم و پدر و پسر یاد شدهاند و خود گیو فرزند گودرز (یعنی دانای سرودهای ارزنده) به شمار رفته که این یکی خود مطابق با همان سپیتمه (جمشید، هوم، گایمرد یعنی مرد سرود) پدر زرتشت سپیتمان است. نامهای معشوقهای اینان نیز قابل توجه هستند؛ چه منیژه (زادهً فرد دانا) و بانو گشنسب (دارنده اسب پٍُریال) در واقع اشاره به القاب دیگر خود گئوماته زرتشت شوهر آتوسا (توپل، دختر کورش) یعنی بودا (منور دانا یا همان مانوش دانا، یا اران گشنسب، نجیب دارندهً اسب پر یال) هستند.
اسطوره روسی ایوان ساده و فروتن دارنده اسب سرخ درخشان از این قرار است: "یک مرد پیر به سه تن پسران خود وصیت میکند که بعد از مرگش سه شب بر روی قبر او کشیک دهند. اما پس از مرگ پدر دو پسر جوان و خوشلباس به توصیه پدر عمل نمیکنند و به جای خود برادر کوچکترشان ایوان ساده و درویشمنش را به سوی قبر پدر روانه میکنند. او سه شب در آنجا نگهبانی میدهد. در شب سوم پدرش بر او ظاهر میشود و به عنوان هدیه اسب سرخ درخشانی به وی میبخشد؛ اسبی که از چشمان وی آتش و از دماغش دود متصاعد میشد. وقتی که تزار اعلام میدارد هر کس بتواند نقاب دختر او را از بلندی مرتفعی بردارد، دخترش با او ازدواج خواهد کرد، ایوان در مراسم حاضر شده، افسونی بر گوش اسب سرخ درخشان خویش میخواند و خود به جوان نورسی تبدیل میشود.
او به کمک اسبش برنده این مسابقه شد و تزار جشنی به مناسبت پیدا کردن این جوان کارآمد ترتیب داد. ایوان در حالی که پشت آتشدان تالار مجلل جشن قرار گرفته و جام می خود را با نقاب صاف میکرد، شناسایی و معرفی شد و اجر خود را کسب کرد، اما موفقیت او مورد رنجش و آزردگی برادران مرفه و خوشلباس وی شد."
اجزای این اسطوره در اسطوره کهن مادی زریادر و اسطوره شاهنامهای پسران فریدون، کورش و اسطوره پسران پاندو، کورومهابهاراته که جملگی مربوط به زرتشت و همسرش، آتوسا، دختر کورش هستند، بهتر برجای مانده است. بنابراین جشن سده که میتوان آن را در اصل به معنی جشن آتش روز سی و ده، یعنی چلّه زمستان گرفت، بی جهت بر هوشنگ (هوشیار، زرتشت) پیامبر آتش نسبت داده نشده است. در این رابطه نام شب یلدای ایرانیان (شب چلّهً بزرگ) هم مورد توجه است. به نظر نگارنده این کلمه در اصل ایرانی بوده است و خود ایرانیها آن را از ریشهً سریانی، به معنی میلاد نمیگرفتهاند؛ چه این کلمه را میتوان از ریشهً اوستایی یار- دا یعنی مقطع و نقطه عطف سال گرفت. علیالقاعده این کلمه اوستایی در پهلوی میتوانست یلدا تلفظ شود. سنت برش هندوانه در این شب این معنی را تایید میکند.
کلمه یارَ اوستایی با ییر انگلیسی، یعنی سال هممعنی و همریشه است. به هر حال، در اسطوره روسی ایوان که یاد شد، سادگی ایوان بیشک اشاره به فروتنی گئوماته زرتشت دارد. در این اسطوره نکات جالبی نهفته است که مهمترین آنها از این قرار است: وی به همراه دو برادر بزرگترش بوضوح یادآور پسران فریدون شاهنامه، یعنی سلم و تور و ایرج هستند که مطابق شاهنامه برای انتخاب همسر به سرزمین همیران (یعنی سرزمین سردسیر، منظور شمال قفقاز که مسکن قبایل مادرسالار آمازون، صرب و سئورومات، کروات بوده) نزد سروشاه (شاه صربها) اعزام میشوند و قهرمان اصلی ماجرا ـ نظیر اسطوره ایوان فروتن ـ ایرج پسر کوچک فریدون، یعنی همان گئوماته زرتشت (بردیه) پسر (در واقع پسر خوانده) فریدون/ کورش است. موضوع جوان شدن و پای آتشدان نشستن و استعمال جام شراب نزد ایوان فروتن نیز قابل توجه است؛ چه همان طور که میدانیم زرتشت و پدرش جاودانهای زرتشتی شهر رغه آذربایجان (مراغه) یعنی محل آتشکده معروف آذرگشنسب بودهاند و شراب هوم (آب انگور) با نام پدر زرتشت، یعنی سپیتمه/هوم/ جمشید (موبد جام درخشان) پیوسته است.
اسب سرخ آتشیندم ایوان با القاب زرتشت آذریهای اران، یعنی آذرگشنسب (دارنده اسب پریال آتشین) و اران گشنسب (خردمند دارنده اسب پریال) مربوط است.
چنان که اشاره شد، سه برادر متن اسطوره ایوان فروتن دارنده اسب سرخ درخشان همانهایی هستند که در شاهنامه با نام پسران فریدون و در مهابهاراته هندوان به نام پسران کورو (کورش)، پاندو (سپیتمه، جمشید) و در تورات به عنوان پسران نوح (بازمانده، تسلی دهنده) یاد شدهاند. مطابق منابع تاریخی و اسطورهای ایوان (ویون) یا همان گئوماته زرتشت (بردیه) در مقام فرمانروای امپراتوری بزرگ هخامنشی زندگی ساده و بیپیرایهای را دنبال میکرده است و همین امر به همراه برنامه اصلاحات ارضی عمیق وی به نفع رعایا و بخشیدن مالیاتهایی که بر دوش ملل امپراتوری سنگینی میکرد، باعث محبوبیت بینظیر این مرد درشتاندام و زرینموی در عهد باستان شده بود. پس بیجهت نیست که نامها یا القاب مختلف گئوماته زرتشت (سپیتاک) به صور مختلف نزد ملل گوناگون تبدیل به قهرمانان اساطیری شده است که در قرآن به سه تای آنها یعنی ایوب (آن که مورد آزمایشات سخت قرار گرفت) و صالح (نیکوکار) و لقمان(دانای درشتاندام) برمیخوریم که با اهمیت تمام از آنها یاد شده است.
چنان که دیدیم، از همین جمله است نام ایوان اساطیری ملل اسلاو که گفتیم بیشک از یک نام معروف زرتشت که در شاهنامه علیالقاعده به صورت بیژن (ویون) یعنی دور درخشنده ذکر شده، اخذ شده است که از زبان آریاییان اسکیتی (سکایی) دیار اسلاوها، یعنی اسلاف اسلوونها به ایشان رسیده است. در باب خود پسران فریدون شاهنامه گفتنی است که سپیتاک زرتشت (زریر، زریادر) و برادرش مگابرن (ثری میثونت اوستا، ویشتاسب کیانی اصلی) پسرخواندههای فریدون/ کورش منسوب میشدهاند.
چه وی با مادر آنها، یعنی آمیتیدا ازدواج صوری کرده بود و بر همین اساس هم بوده که مردم در عهد کورش سپیتاک زرتشت و برادرش مگابرن را اغلب تحت نام ایرج و سلم پسران خونی کورش/ فریدون یا تحت نام کتایه و برمایه برادران وی به شمار میآوردند. و داریوش از این موضوع که سپیتاک زرتشت پسر واقعی کورش نبود، استفاده کرد و وی را تحت نام بردیه پسر دروغین کورش و غاصب حکومت خاندان هخامنشی معرفی کرد و صحبت از ناکجا آبادی به نام بردیه پسر واقعی کورش به میان آورد و مردم را با این دروغ فریب داد. وی را از این لحاظ هم که میگوید کمبوجیه قبل از عزیمت به مصر، برادرش، بردیه را به قتل رسانده بود، باید دروغگو نامید. پس شاید وی عامل پشت پرده قتل کمبوجیه نیزبوده است.
اما نام ایوان کوپالا که به لغت ایرانی، سکایی به معنی ایوان تنومند و به لغت اسلاو به معنی ایوان تعمید دهنده است، در رابطه با جشن و سرور اواسط فصل بهار است که به صورت جشن آتش برگزار میشود و این خود نشانگر آن است که از ایوان کوپالا در اصل همان هوشنگ ایرانیان (لفظاٌ یعنی هوشیار) یا همان بردیه / تنائوکسار زرتشت، یعنی زرتشت تنومند منظور بوده است.
بروس، مورخ و پیشوای معروف بابل که در قرن سوم پیش از میلاد میزیسته در کتاب خود به نام تاریخ بابل نام هوشنگ/ زرتشت را آلاروس (نجیب بور) ذکر کرده که بسیار جالب است. وی میآورد: "نخستین خدیو روی زمین آلاروس (نجیب بور) بوده که ۴۳۲۰۰ سال پادشاهی کرد. پس از او ده پادشاه دیگر به مدت ۴۳۲۰۰۰ سال شهریاری داشتند.
در عهد خیستروس (شهریار نیک، همان هووخشتره، کیاخسار) آخرین پادشاه این دوران طوفان (در اصل ویرانی شهرهای بزرگ آشور با به آب بستن آنها) روی داد. چون خیستروس خسروی خداپرست بود، پیش از طوفان از عالم غیب بدو دستور رسید که چگونه کشتی بسازد، خود و زنان و فرزندان و کسان و جانوران از آسیب برهاند." لازم به تذکر است که نام آلاروس (آراروس، نجیب بور) بین زرتشت و نیای مادری چهارم وی، یعنی خشثریتی (کیکاوس، جد هووخشتره، کیاخسار) مشترک بوده است، چه مطابق خبر پلینیوس/ هرمیپوس و همچنین تورات و روایات اسلامی این دو در نامهای زرتواشترا (شهریار زرین) و ابراهیم (پدر جماعت بسیار) نیز باهم اشتراک داشتهاند. وجوه اشتراک مهم ایوان کوپالا و گئوماته زرتشت از این قرار است: نامهای مشترکی دارند، چه نام ایوان (دانای درخشان، درخشان) صورتی از یکی از القاب مهم زرتشت یعنی ویون (بیژن، دور درخشنده) بوده و نام ایوان کوپالا به اسکیتی (سکایی) به معنی درخشان تنومند است که میدانیم این از سوی دیگر همچنین معنی نامهای تنائوکسار زرتشت و بردیه زرتشت، یعنی زرین تن درخشان و تنومند نیز است. دیگر این که هر دو در رابطه با آتش و جشن آتش هستند: در روز جشن ایوان کوپالا که ۷ جولای برگزار میشود، آتشهای مقدس برافروخته میشوند و مردم شادی میکنند. جشن سده ایرانیان (جشن چلًّه بزرگ زمستان و شب یلدا) هم که تخصیص به آذر هوشنگ (زرتشت) دارد، جشن روشن کردن آتشهای مقدس است.استاد پورداود درخصوص جشن سده در جلد اول یشتها چنین آورده است: "ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم فی صناعهٔ التنجیم میآورد: "سده آبان روز است از بهمن ماه و آن دهم باشد و اندر شبش که روز دهم است و میان روز یازدهم آتشها زنند به گوز و بادام و گرد بر گرد آن شراب خورند و لهو و شادی کنند و نیز گروهی از آن بگذرند بسوختن جانوران و اما سبب نامش آن است که از او تا نوروز پنجاه روز است و پنجاه شب.
و نیز گفتند که از فرزندان پدر نخستین صد تمام شد. اما سبب آتش کردن و برداشتن آن است که بیور اسب (ضحاک) توزیع کرده بر مملکت خویش هر روز دو مرد تا مغزشان بدان دو ریش کنند که بر کتفهای او بود و او را وزیری بود نام او رمائیل (پیشوای "مردم انجمنی"، مغان یا رهبر "مردم عشیرتی"، قوم سئیریمه اوستا، قوم سلم) ـ که هر دو معنی اشاره به زرتشت، نوه دختری آستیاگ (ضحاک) است که نیکدل بود و نیککردار و از آن دو تن یکی یله کردی و پنهان او را به دماوند فرستادی چون آفریدون (کورش) وی را بگرفت، سرزنش کرد و این رمائیل گفت توانایی من آن بود که از دو کشته یکی برهانیدمی و جمله ایشان در پس کوهاند. با وی سواران فرستاد تا به دعوی او نگرند و او کسی را پیش فرستاد و بفرمود هر کسی بر بام خانه خویش آتش افروختند زیرا که شب بود خواست که بسیاری ایشان به دید آید. بس نزدیک آفریدون به موقع افتاد و او را آزاد کرد و بر تخت زرین نشاند و مسمغان نام کرد، یعنی ای مه مغان و پیش از سده روز بیست او را بر سذه گویند و نیز نو سذه گویند و از حقیقت وی چیزی ندانستم."
سنت دیگری در شاهنامه محفوظ مانده و بنیان جشن سده به هوشنگ (زرتشت) نسبت داده شده است، از این قرار: روزی هوشنگ با همراهانش از کوهی میگذشت، ماری سیاه رنگ و بسیار بزرگ و با چشمهای سرخ از دور بدید، سنگی برگرفته به سوی آن انداخت. مار بگریخت، سنگ خرد به سنگ بزرگتری رسیده بشکست و شراره از آن برخاست. هوشنگ خدای را از این فروغ سپاس گفته، آن را قبله قرار داد. بگفتا فروغی است این ایزدی
پرستید باید بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گردا و با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
افزون بر اینها هم زرتشت و هم ایوان کوپالا با یحیی معمدان اسطورهای انجیلها مطابقت دارند: یحیی (در معنی جاودانه) به عنوان فرزند زکریا (دانای سرودهای دینی) همان زرتشت از جاودانهای آیین زرتشتی، پسر هوم (سپیتمه، گودرز، دانای سرودهای دینی) است. از آنجایی که هوم و پسرش زرتشت (هامان تورات) هر دو دانای سرودهای دینی آورده شدهاند، لذا بی جهت نیست که این پدر و پسر در نامهای اساطیری بودا (مّنور) و جمشید (موبد درخشان) با هم مشتبه شدهاند و از اینجاست که زرتشت تحت همین اسامی بودا و جمشید مانند پدرش هوم عابد (گودرز، جمشید پدر) تارک الدنیا به شمار رفته است.
گفتنی است زرتشت یا به قول کتسیاس سپنداته (مخلوق مقدس، اسفندیار) در شاهنامه رویینتن به حساب آمده که مطابق روایات "زرتشتنامه" زرتشت، سپنداته(اسفندیار، در واقع خودش) را رویینتن و جاودانه میکند که این امر در انجیلها هم به نحوی از انحا مورد اشاره و تقلید قرار گرفته و آن همانا موضوع غسل تعمید دادن یحیی معمدان به عیسی مسیح است.
لازم به ذکر است که یحیی انجیلها و زکریای تورات و انجیلها در رابطه ریشهای اساطیری با زرتشت و پدرش، سپیتمه هستند که بحث مفصل آن را در مقاله کورش و زرتشت آوردهایم.
بنابراین بسیار محتمل است که مطابقت دادن نام ایوان (ویون، بیژن) یا همان زرتشت/ بودا با یحیی معمدان آگاهانه و عمدی بوده است، گرچه این احتمال هم وجود دارد که تشابه اسمی ایوان (ویون) اسلاوها یعنی در این باب ایوان کوپالا با همان یحیی (یوهانس اروپاییان) باعث این امر شده باشد. به هر حال، در دنیای کهن نام بلندآوازه زرتشت با اسامی گوناگون زرتشت، بودا، ایوب، یحیی و ایوان آسیا و اروپا را فراگرفته بوده است و نام سکایی و اسلاوی ایوان کوپالا از آمیزش یک نام معروف زرتشت، یعنی ویون درشتاندام با یحیی معمدان ـ که از سویی خود زرتشت و از سوی دیگر متاثیاس، فرزند مارقالوت همرزم یهودای جلیلی فرزند زیپورایی (عیسی مسیح) ـ پدید آمده است.
به هر حال یحیی معمدان انجیلها از نظر اساطیری مطابق با همان زرتشت، پسر هوم (سپیتمه) است؛ چه وی نیز نظیر گئوماته زرتشت یا همان شمشون، پسر مانوح تورات به دسیسه زنی (در اصل زنش) کشته میشود. در این باب مطابقت نام مانوح با سپیتمه (هوم) و نوح با کورش، قاتل سپیتمه قابل است. گفتنی است در اساطیر ژرمنی و گرجی موی سر مادر ئول (ایزد نور و آتش) و امیران نظیر موی سر شمشون (منسوب به خورشید، زاده جمشید) حامل نیروی ایزدی این الهههاست. اشتراک اینان جملگی در یکی بودن آنان با گئوماته زرتشت، یعنی سپنداته (مخلوق مقدس) است که رویینتن و جاودانی و به روایت خارس میتیلنی فرزند اهورا مزدا (زئوس) به شمار آمده است. اما کوپالای اسلاوها در معنی الهه آبها مطابق با همان آپی اسکیتان (زن پاپای خدای آسمان) و اردویسوراناهیت اوستا (زن نیرومند آبها، همان ایفی ژن تاورها و تپوریان) و ماتی سورَ زیمیلیا روسها (یعنی مادر نیرومند زمینهای پر آب) است. بنابراین در قالب نام ایوان کوپالا، الهه آبها و زرتشت و یحیی (متاثیاس تاریخی و زرتشت اساطیری) با هم اشتراک یافتهاند.
گفتنی است در اوستا زرتشت تحت نام هوشنگ در سرزمین زادگاهی خویش، یعنی رغه زرتشتی (شهرستان مراغه) به همین الهه آبها اردویسور اناهیت فدیه میآورد. سنت پرستش الهه آبها نزد خانوادهً زرتشت بیشک از قبیله اصلی وی، یعنی سئوروماتهای دوردست (بوسنیها) به یادگار مانده بوده است.
اصلاٌ خود نام سئورومات (سرمت) به معنی قوم مادرسالار است. پیداست این منشع اسلاوی ـ ایرانی زرتشت/ ویون/ ایوان میتوانست باعث انتشار سریع حماسه وی نزد ملل اسلاو شود که میبینیم تحت نامهای ایوان و ایوان کوپالا این طور نیز شده است. نام زرتشت (آذر هوشنگ، آلاروس) از سرزمین اسلاوها فراتر رفته و به سرزمین ژرمنها نیز رسیده است: در اینجا وی تحت نامهای آگنار (یعنی مرد آتش) وئول (اولروس، ایزد درخشان) با ایزد آتش ژرمنها درهم آمیخته است. اما به هر حال اساطیر مربوط بدیشان بوضوح نشانگر اصل ایرانی/ زرتشتی آگنار و اصل اسطورههای ئول (اولروس) است.
مطابق اساطیر ژرمنی که از فردی به نام ساخو از اهالی دانمارک بر جای مانده، گفته میشود: اولروس (همان آلاروس خبر بروس، لفظاٌ یعنی نجیب بور) ۱۰ سال به جای اودن (خدای خشمناک آسمان) فرمانروایی کرد و بعد عزلش به توسط اودن در بازگشت به سرزمینش موطن کاجها به دست دانها (دشمنان، دانمارکیها) کشته میشود.
در اینجا اودن (خدای یک چشم آسمان و خورشید ژرمنها) که معنی لفظی نامش بسیار غضبناک است، به جای کمبوجیه (و همچنین به جای داریوش) است که در تاریخ به غضبناک بودن و دیوانگی معروف شده است. چنانکه از گفتار موسی خورنی، مورخ ارمنی عهد قباد ساسانی برمیآید، ارامنه کمبوجیه را تحت نام آرتاوازد (فرد بود عدل و ظالم) با سمبل ظلم و ستم شاهی نزد ایرانیان، یعنی اژی دهاک (ضحاک) یکی میگرفتهاند. پس در اسطیر ژرمنهای شمالی، یعنی مردم اسکاندیناوی جانشین گیررود (دارای نیزه خونین، اژی دهاک ژرمنها) یعنی آگنار (مرد آتش)ـ که اساطیرش نیز در رابطه با آتشهای مقدس است ـ باید همان گئوماته زرتشت (آذرهوشنگ) یعنی بردیه، برادر خوانده و نایبالسلطنه کمبوجیه در هنگام چهار سال سفر جنگی کمبوجیه به سوی مصر و حبشه بوده باشد: در اساطیر مربوط به آگنار اسکاندیناویاییها ـ که گفتیم در رابطه با آتشهای مقدس است ـ اودن (خدای خشمناک) از برادر آگنار، یعنی گیررود (دارای نیزه خونین) ـ که لقب اوستایی اژی دهاک (کمبوجیه نزد ارامنه) است ـ حمایت میکند و حامی آگنار (آذر) پسر دیگر هرادونگ (فرمانروا، رهبر، منظور کورش/ فریدون) فریق الهه ژرمنی آبها و زمینهای نمناک است که در رقابت بین این دو ایزد و الهه که زن و شوهر به شمار میآیند، سرانجام گیررود به هنگام شتاب عذر خواهانه به سوی اودن (خدای خشم) بر روی نوک شمشیرش افتاده و جان میسپارد. پیداست این قسمت اسطوره بیان دیگر همان روایت معروف کشته شدن کمبوجیه با شمشیر خودش به هنگام بازگشت شتابآلود از سوی مصر به سوی پارس است؛ چه همان طور که هرودوت میآورد، وی از اعلام فرمانروایی رسمی بردیه (گئوماته زرتشت) بر امپراتوری بزرگ هخامنشی دیوانهتر شده و حرکاتش روی عقل و منطق نبود.
جواد مفرد
منبع : موسسه گفتگوی ادیان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست