چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا
«پرسپولیس» یا «پیروزی»؟
دو ماه پس از بالا گرفتن دعوا بر سر نام باشگاه محبوب پایتخت که به تازگی قهرمانی لیگ برتر را نیز از آن خود کرد، یک پژوهشگر اجتماعی پیشنهاد کرد، به جای «پرسپولیس» یا «پیروزی»، نام «پارسه» برای تیم قرمز تهران برگزیده شود.
وی در گفتوگو با «تابناک» با اشاره به پیشینه تاریخی نام پرسپولیس و باشگاه پرسپولیس گفت: پرسپولیس که معادل غربی بنای تاریخی و باشکوه «تخت جمشید» است، لقبی است برای آتنه، الهه خرد و صنعت و جنگ، و «ویرانکننده شهرها» معنی میدهد. این لقب را آشیل، شاعر یونانی سده پنجم ق.م. در چکامه مربوطه به پارسیان، به حالت تجنیس و بازی با الفاظ، در مورد «شهر پارسیان» به کار برده است.
وی گفت: اگر ایرانیان زمان هخامنشی که پدیدآورنده قدیمیترین تمدنهای باستانی در جهان است، میدانستند که بازماندگان آنان نام تعیین شده توسط متجاوزان یونانی را بر بزرگترین اثر بر جای مانده از دوران اقتدار خود بر میگزینند، به راستی چه واکنشی از خود نشان میدادند. این ترجمه نادرست عمدی، به صورت سادهترش، یعنی پرسه پلیس، در کتب غربی رایج گشته و از آنجا به مردم امروزی رسیده است. حال آنکه غربیها پس ازشکست خود، با هدف تخطئه تمدن ایران، لفظ «پرسپولیس» را به کار بردند.
این پژوهشگر اجتماعی اضافه کرد: البته آنچه متأسفانه در جدال رسانهای سازمان تربیت بدنی با برخی هوادارن این تیم و رسانهها دیده شد، معمولا یک رویکرد تحمیلی و شعاری برای استفاده از نام «پیروزی« بود و طبیعتا با واکنش منفی جوانان و رسانهها نیز روبهرو شد؛ در حالی که اگر با جوانان کشورمان با نگاهی منطقی، ایجابی و مستدل برخورد شود، میزان پذیرش آن افزایش مییابد.
وی در پایان پیشنهاد کرد، به جای کلمات «پرسپولیس» و «پیروزی» از کلمه «پارسه» استفاده شود تا هم اصالت ایرانی حفظ شود و هم شائبه تحمیل به جوانان پیش نیاید.
● تاریخچه پارسه
خود ایرانیان نام «پارسه» را چند قرن پس از برافتادنش فراموش کردند؛ چون کتیبهها را دیگر نمیتوانستند بخوانند و در دوره ساسانی آن را «صدستون» میخواندند. البته مقصود از این نام، تنها کاخ صدستون نبوده است، بلکه همه بناهای روی صفه را بدان نام میشناختهاند. در دورههای بعد، در خاطره مردم فارس، «صدستون» به «چهلستون» و «چهلمنار» تبدیل شد. جُزَفا باربارو، از نخستین اروپاییانی که این آثار را دیده است (سال ۱۴۷۴ میلادی)، آن را ِچْلمِنار (چهلمنُار) خوانده است. (۳) پس از برافتادن هخامنشیان خط و زبان آنها نیز به تدریج نامفهوم شد و تاریخ آنان از یاد ایرانیان برفت، و خاطره شان با یاد پادشاهان افسانهای پیشدادی و نیمه تاریخی کیانی در هم آمیخت، و بنای شکوهمند پارسه را کار جمشید پادشاه افسانهای که ساختمانهای پرشکوه و شگرف را به او نسبت میدادند دانستند و کمکم این نام افسانهای را بر آن بنا نهادند.
نام اصلی این شهر پارْسَهْ بوده که از نام قوم پارسی آمده است. پارسه به همین صورت، در سنگ نوشته خشیارشاه بر درگاه «دروازه ملل» نوشته شده و در لوحههای عیلامی مکشوفه از خزانه و باروی تخت جمشید هم آمده است. یونانیان از این شهر آگاهی کمی داشتهاند، به دلیل این که پایتخت اداری نبوده و در جریانهای سیاسی، که مورد نظر یونانیان بوده، قرار نمیگرفته است. علاوه بر این، احتمال دارد که به خاطر احترام ملی و آیینی شهر پارسه، خارجیان مجاز نبودهاند به این مکانها رفت و آمد کنند و همین عامل باعث شده درباره آن آگاهیهای زیادی به دست نیاورند؛ آنچنانکه تا پایان دوره قاجار، سیاحان اروپایی کمتر میتوانستند درباره امامزادههای ایرانی تحقیق کنند.
سر تخت جمشید جای تو باد
سریر سران خاک پای تو باد (نظامی)
تخت جمشید (Ttakht -e- Jamshid) نام محلی پایتخت داریوش اول است که از لحاظ وسعت، عظمت و شکوه، مهمترین مجموعه باستانی هخامنشی در ایران است. این مجموعه بینظیر در دامنه کوه رحمت (کوه مهر)، در مقابل جلگه مرودشت و ۵۵ کیلومتری شمال شرقی شیراز قرار دارد. یونانیان و به تبع آنها اروپاییان، گاهی آن را «پرسه پلیس»، «پرسَپُلیس» (با کسر «پ» اول، فتح «سین» اول و ضم «پ» دوم) یا «پرسپولیس» (persepolis) میخوانند؛ اما نام تاریخی آن که در کتیبههای کاخها ثبت شده پارسَه (parsa) به معنای شهر مردمان پارسی است.
تختجمشید در دل استان فارس، یعنی میهن هخامنشیان بنا شده است. داریوش اول در حدود ۵۱۸ ق.م. صخره بزرگی را در حدود شمال غرب کوه مهر (= کوه رحمت) برگزید تا کوشک شاهانهای بر روی آن بنا نهد، وی و پسرش خشیارشا، و پسرزادهاش اردشیر یکم، بناهای با شکوه تختجمشید را بر آنجا بنا کردند. بر این نکته باید تأکید کرد که هدف داریوش اول از ساختن این کوشک در سرزمین فارس، ساختن یک پایتخت اداری و سیاسی نبوده، زیرا که این مکان از مرکز دولت دور بوده، بلکه میخواسته است مرکزی برای تشریقات ایرانی درست کند.
ارنست هرتسفلد Ernst Herzfeld که در سالهای ۱۹۳۰ در تختجمشید حفاری میکرد، گفته است: «چنان مینماید که تختجمشید جایی بوده است که به دلایل تاریخی و علایقی ریشهدار در زادگاه دودمان هخامنشی ساخته شده و نگهبانی گشته و تنها در مواقع برگزاری مراسم و تشریفاتی خاص از آن استفاده میشده است» بسیاری از محققان معتقدند که تختجمشید تنها برای برگزاری جشن نوروز، که هم عیدی شاهی و هم جشنی دینی و هم آیینی ملی بود، به کار میرفت. استاد و. لنتس W. Lentz استدلال کرده است که داریوش اول جایگاه و جهات این کوشک را بر طبق محاسبات نجومی ساخته است و محور تابش خورشید به هنگام دمیدن، در روزهای معینی از سال با محورهای عرضی و طولی تختجمشید رابطه مییابد.
از سوی دیگر کارل نیلندر Carl Nylander معتقد است شواهدی برای برگزاری جشن نوروز در تختجمشید در دست نیست و کالمیر Peter Calmeyer نقوش تختجمشید و متون یونانی را مقایسه کرده و به همان نتیجه رسیده است. برخی هم با توجه به اسناد دیوانی و کاربرد برخی از بناها (مثلاً حرمسرا) و وسعت کاخها و هزینه گزافی که بر سر ساخت آنها به کار رفته است، تختجمشید را مرکزی سیاسی و ادرای و بازرگانی میدانند که تناسبی با آیینهای مذهبی نداشته است. اما حقیقت آن است که اسناد دیوانی، هزینههای کارگری و سازندگی و نقشتراشی و نیز رفتوآمدهای پیکها و مأموران دولتی در تختجمشید همه به زمانی تعلق دارند که داریوش و خشیارشا و اردشیر آنجا را بنا میکردهاند، یعنی فعالیت ساختمانی در آنجا زیاد بوده است. وجود جشن نوروز در زمان هخامنشی هم از شواهدی ثابت میشود: مثلاً وجود جشن مهرگان، زیرا که در نوروز درست آغاز سال و در مهرگان درست میانه سال را جشن میگرفتهاند؛ همچنین ایجاد تقویم اوستایی، که شامل جشنها از جمله نوروز بوده (در دوره هخامنشی) و نیز وجود دعای مخصوص زرتشتی بسیار کهن برای نوروز، که با اعتقادات هخامنشیان پیوند ناگسستنی دارد. از سوی دیگر در زمان ساسانی نیز با آنکه استخر ـ جانشین پارسه ـ محل اصلی ساسانیان و جایگاه مذهبی و برگزاری آیینهای دولتی (مثلاً تاجگذاری) بود، هیچگونه مرکزیت سیاسی نداشت. با این دلایل جشن ما هنوز نظریه آیینی بودن تختجمشید را مرجح میدانیم.
● صفّه پارسه
تختجمشید بر روی صفّهای بنا شده است که کمی بیشتر از ۱۲۵ هزار متر مربع وسعت دارد. خود صفه برفراز و متکی به صخرهای است که از سمت شرق پشت به کوه مهر (= کوه رحمت) داده است و از شمال و جنوب و مغرب در درون جلگه مرودشت پیش رفته و شکل آن را میتوان یک چهار ضلعی دانست که ابعاد آن تقریباً چنین است: ۴۵۵ متر در جبهه غربی، ۳۰۰ متر در طرف شمالی، ۴۳۰ متر در سوی شرقی و ۳۹۰ متر در سمت جنوبی کتیبه برزگ داریوش بر دیوار جبهه جنوبی تخت، صریحاً گواهی میدهد که در این مکان هیچ بنایی قبل از وی موجود نبوده است.
کارهای ساختمانی تختجمشید به فرمان داریوش اول در حدود ۵۱۸ ق.م آغاز شد. اول از همه میبایست این تخت بسیار بزرگ را برای برآوردن کوشک شاهی آماده سازند: بخش بزرگی از یک دامنه نامنظم سنگی را مطابق نقشه معماران، تا ارتفاع معینی که مورد نظرشان بود، تراشیدند و کوتاه و صاف کردند و گودیها را با خاک و تختهسنگهای گران انباشتند، و قسمتی از نمای صفه را از صخره طبیعی تراشیدند و بخشی دیگر را با تختهسنگهای کثیرالاضلاع کوه پیکری که بدون ملات بر هم گذاشتند، برآوردند و برای آنکه این سنگهای بزرگ بر هم استوار بمانند، آنها را با بستهای دم چلچلهای آهنی به هم پیوستند و روی بستها را با سرب پوشانیدند (این بستهای فلزی را دزدان و سنگربایان کنده و بردهاند؛ تنها تعداد کمی از آنها را بر جای ماندهاند). این تخته سنگها یا از سنگ آهکی خاکستری رنگی است که از کوه و تپههای اطراف صفه استخراج میشده و یا سنگهای آهکی سیاهی شبیه به مرمر است که از کانهای مجدآباد در ۴۰ کیلومتری غرب تختجمشید میآوردهاند. خرده سنگها و سنگهای بیمصرف حاصل از تراش و تسطیح صخره را نیز به درون گودها ریختند. شاید در همین زمان بوده است که با آب انبار بزرگ چاه مانندی در سنگ صخره و در دامنه کوه مهر (= کوه رحمت) به عمق ۲۴ متر کندند.
پس از چند سال، صاف کردن صخره طبیعی و پر کردن گودیها به پایان رسید و تخت هموار گشت. آنگاه شروع به برآوردن شالوده بناها کردند و در همان زمان دستگاه آب دَرکُنی تختجمشید را ساختند. بدین معنی که در دامنه آن قسمت از کوه رحمت که مشرف بر تخت است، آبراهههایی کندند و یا درست کردند، و سر این آبراههها را در یک خندق بزرگ و پهن، که در پشت دیوار شرقی تخت کنده بودند، گذاشتند تا آب باران کوهستان از راه آن خندق به جویبارهایی در جنوب و شمال صفه راه یابد و به در رود. بدینگونه خطر ویرانی بناهای روی تخت ناشی از سیلاب جاری از کوهستان از میان رفت، اما بعدها که این خندق پر شد، آب باران کوهستان قسمت اعظم برج و باروی شرقی را کند و به درون محوطه کاخها ریخت و آنها را انباشت، تا این که در هفتاد سال گذشته، باستانشناسان این خاکها را بیرون ریختند و چهره بناها را دوباره روشن ساختند. بر روی خود صفه، آبراهههای زیرزمینی کندهاند که از میان حیاط و کاخها میگذشت و آب باران سقفها از راه ناودانهایی که مانند لوله بخاری و با آجر و ملاط قیر در درون دیوارهای ستبر خشتی تعبیه کرده بودند، وارد آبراهههای زیرزمینی میشد و از زیر دیوار جنوبی به دشت و خندقی در آنجا میرسید. هنوز قسمتهایی از این آبراههای زیرزمینی و ناودانهای درون دیوارها را در گوشهوکنار تختجمشید میتوان یافت. هم اکنون نیز آب بارانهای شدید زمستانی از این آبراهها به در میرود.
● تاریخچه باشگاه پرسپولیس
پرسپولیس باشگاهی بود که در سال ۱۳۴۲ به دست «علی عبده» بنا شد و در آن رشتههای بولینگ، والیبال و بسکتبال فعال بود. عبده از آمریکا به ایران آمده بود و در جامعه ورزشی آمریکا در رشته بوکس صاحب عناوینی آماتوری شده بود، عبده مدتها اندیشه ایجاد تیم فوتبال پرسپولیس را با خود داشت و تیم فوتبالی را نیز ایجاد کرده بود که تیمی ضعیف در رده دوم باشگاههای کشور به شمار میرفت و از اعضای محبوب و ماندگار آن میتوان از محمود خوردبین را نام برد.
پس از انحلال شاهین با هدایت امیر مسعود برومند و رایزنیهای مرحوم دهداری، چند تن از بازیکنان پیشین شاهین در ترکیب تیم دسته دوم پرسپولیس قرار گرفته و ترتیب یک مسابقه را با تیم جم آبادان (که در آن زمان تیم صاحب نامی بود) دادند و پس از آن تمامی اعضای شاهین به پرسپولیس پیوستند و محبوبیت شاهین بلندپرواز را به پرسپولیس هدیه نمودند.
پرسپولیس بهار خود را در آغازین روزهای سال ۱۳۴۷ با مربیگری دهداری (کاپیتان پیشین شاهین) و سرپرستی دکتر برومند آغاز کرد. بر پایه مقررات، این تیم میبایست کار خود را در فوتبال از دسته سوم و یا حداکثر از دسته دوم باشگاهها شروع کند، اما انحلال چند تیم در این زمان باعث گردید تا به جای مسابقات لیگ یکسری مسابقات رده بندی در سطح باشگاههای پایتخت برگزار شود در آن زمان مسابقات ۴۴ تیم به رقابت پرداختند که ۴ تیم پرسپولیس، تاج، عقاب و پاس سرگروه گردیدند.
از آن پس پرسپولیس رسماً وارد مسابقات باشگاهی ایران شد. این تیم در سال ۱۳۴۷ قدرتنمایی کرد و تمام رقیبان را پشت سرگذاشت و به عنوان قهرمان باشگاههای تهران جهت شرکت در مسابقات آسیایی تایلند عازم بانکوک گردید.
در سال ۱۳۴۸ کارخانه ایران ناسیونال با مدیریت خیامی (از طرفداران تیم شاهین) تازه تاسیس شده بود و تیم فوتبال ضعیفی هم داشت، (علی پروین هم از جمله بازیکنان این تیم بود) در این زمان (سال ۱۳۴۸) فکر تبلیغ محصول این شرکت (پیکان) با استفاده از محبوبیت تیم شاهین، خیامی را بر آن داشت تا مذاکراتی با چند تن از شاهینیهای سابق انجام داده و آنان را به تیم پیکان دعوت کند. با رفتن آنها، افراد باقیمانده نیز راهی جز پیوستن به ایشان ندیدند؛ بنابراین همه بازیکنان تیم شاهین (به جز عزیز اصلی، دروازهبان شاهین) به پیکان مهاجرت کردند و در این سال عنوان قهرمانی باشگاههای ایران را از آن پیکان نمودند و در همین سال پیکان به جای تیم ملی در تورنمنت جام دوستی نیز شرکت کرده و در میان ۵ تیم، مقام نخست را از آن خود کرد.
گفتنی است که در این زمان پیکان در برابر پرسپولیس با تک گل علی پروین و نیجه یک بر صفر، پرسپولیس را شکست داد.
در سال ۱۳۵۰ نخستین لیگ حرفهای فوتبال ایران با نام تخت جمشید شکل گرفت و پرسپولیس هم تلاش نمود خود را با استانداردهای حرفهای تطبیق دهد، اما به دلیل فقدان زیرساختهای فوتبال حرفهای در کشور، این ایده به صورت کامل به فرجام نرسید و باشگاه پرسپولیس علاوه بر این نقص بزرگ، کمکم از مکتب فوتبال شاهین هم فاصله گرفت و رابطه خود را با سازندگی و تغذیه از بازیکنان جوان در آموزش و پرورش کمرنگ کرد و در مسیر استفاده کاذب از دسترنج دیگران و آوردن ستارهها از تیمهای دیگر قرار گرفت و هر روز محتاجتر از روز قبل شد و با وجود برخورداری از طرفداران بیشمار، از یک باشگاه به یک تیم تقریباً محلی نزول کرد. ازجنبه فرهنگی هم با آرمانهای اولیه خود که از شاهین به آن منتقل شده بود، دور شد؛ بهگونهای که این دو قضیه بزرگ همچنان گریبانگیر این نام بزرگ است.
پرسپولیس در غیاب شاهینیها با تصاحب ۱۲ امتیاز در رده یازدهم قرار گرفت. حضور در پیکان بیشتر از یک سال به طول نینجامید و مجدداً بازیکنان در سال ۱۳۴۹ به خانه خود برگشتند و قهرمانی اولین دور لیگ تخت جمشید در سال ۱۳۵۰ را از آن خود کردند. پرسپولیس در ۵ دوره برگزاری لیگ تخت جمشید، با کسب دو قهرمانی (لیگ اول و دوم) و سه نایب قهرمانی، به عنوان پرافتخارترین باشگاه کشور شناخته شد.
با وقوع انقلاب اسلامی، این تیم دچار بحران نفرات گردید و بازیکنانش به کلی عوض شدند و تعداد بسیار اندکی از بازیکنان قدیمی باقی ماندند. ولی برگزاری مسابقات جام شهید اسپندی در سال ۱۳۵۸ و دیگر مسابقات، باعث شد تا بازیکنان مستعد و جوان کشور نگذارند این باشگاه بلند آوازه از رونق بیفتد.
باشگاه پرسپولیس در سال ۱۳۶۵ تحت پوشش بنیاد مستضعفان و جانبازان قرار گرفت که نام آن به آزادی تغییر یافت؛ اما پس از مدت زمان اندکی، بنیاد از اداره این باشگاه خودداری کرد و در این زمان با توجه به موقعیت این باشگاه، سازمان تربیت بدنی، خود اداره آن را عهدهدار گردید و نامش را نیز به پیروزی تغییر دادند که تاکنون نیز با همین نام در میادین ورزشی حضور مییابد.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست