یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

طبل - Drum


طبل - Drum
سال تولید : ۱۹۷۶
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : شرکت دینو دِ لورنتیس
کارگردان : استیو کارور.
فیلمنامه‌نویس : نورمن وکسلر، برمبنای رمانی نوشته کایل اونستات.
فیلمبردار : لوشن بالارد.
آهنگساز(موسیقی متن) : چارلی اسمالز.
هنرپیشگان : وارن اوتس، ایزلا وگا، کن نورتن، پاملا گریر، یافت کوتو، فیونا لوئیس، جان کولیکوس، رینبو اسمیت، س. ا. لوئیس، رویال دانو و پالا کلی.
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۰ دقیقه.


نیواور لیانز، سال 1860. «طبل» (نورتن)، برده خانه مجلل «ماریانا» (وگا)ست، که در واقع بی‌آنکه خود «طبل» بداند، مادر او است. وقتی «طبل» اظهار محبت‌های «دمارنییِ» (کولیکوس) اشراف‌زاده و همجنس دوست را رد می‌کند، «دمارنیی»، «ماریانا» را - با تهدید به گفتن واقعیت به «طبل» - وادار می‌کند تا «طبل» را برای مبارزه با برده خودش، «بلیز» (کوتر)، به او بدهد. «طبل» مبارزه را می‌برد، و برای خود زن سیاه‌پوستی انتخاب می‌کند، اما «دمارنیی» او را به مبارزه با قلچماقی به‌نام «بابوین» (س. ا. لوئیس) وا می‌دارد. «ماریانا» برای نجات «طبل»، او و «بلیز» را به برده‌داری به‌نام «هاموند ماکسول» (اوتس) می‌فروشد، که آنان را به مزرعه خودش، فالکون هرست می‌برد. در مزرعه تازه، «سوفی» (اسمیت)، دختر «هاموند»، خود را هم به «طبل» و هم به «بلیز» تحمیل می‌کند. «بلیز» را به زنجیر می‌کشند و تهدید به اخته شدن می‌کنند. «آگوستا» (فیونا لوئیس)، زن محترمی که معلمه «سوفی» است. برای ایجاد آرامش، مهمانی شامی می‌دهد که «ماریانا» و «دمارنیی» هم در آن دعوت دارند. در طول مهمانی، برده‌فروشی به‌نام «مونتگامری» (دانو) که با برده‌های در زنجیرش از محل می‌گذرد، اجازه می‌گیرد که شب را آنجا بگذراند. اما «طبل»، شبانه «بلیز» را آزاد می‌کند و او هم زنجیر برده‌ها را باز می‌کند و شورشی برپا می‌شود. فالکون هرست به آتش‌ کشیده می‌شود و «ماریانا» می‌میرد. «هاموند» که نمی‌خواهد «طبل» را بکشد، او را تشویق به فرار می‌کند.
* برای کسانی که کارنامه پُرتحرک کارور را تا پیش از این دیده بودند، طبل نومیدی بزرگی بود گناهِ بخشی از اغتشاش و فقدان کانون تماتیک فیلم به گردن فیلم‌نامه خام‌دستانه وکسلر است که عناصر غنی ملودراماتیک را هدر می‌دهد، از جمله پرسش اصل و نسب «طبل» و نیز اوج قیام بردگان را. در واقع تفاوت میان کار وکسلر در طبل و فیلم‌نامه‌ای برای مندینگو (ریچارد فلایشر، 1975) نشان می‌دهد که کارور به اندازه فلایشر در شکل دادن به دست مایه‌اش دقیق و جدی نبوده است. ضمناً روشن است که کارور نتوانسته است حین گزینش صحنه‌های کلیدی رمان اونستات، به کارش دورنمای معنی‌داری ببخشد.