چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

آینه - Mirror


آینه - Mirror
سال تولید : ۱۹۷۵
کشور تولیدکننده : شوروی
محصول : موس فیلم، واحد چهار
کارگردان : آندری تارکوفسکی
فیلمنامه‌نویس : الکساندر میشارین و تارکوفسکی
فیلمبردار : گئورگی رربرگ
آهنگساز(موسیقی متن) : ادوارد آرتمیف
هنرپیشگان : مارگاریتا تره‌خووا، فیلیپ نازاروف، آناتولی سولونیتسین، اینوکنتی اسموکتونوفسکی و ل. تارکوفسکایا.
نوع فیلم : سیاه و سفید و رنگی، ۱۰۶ دقیقه.


پسر جوانی به‌نام «ایگنات» (دانیلتسف)، پسر «الکسی»، راوی داستان (اسموکتونوفسکی)، از تلویزیون می‌بیند که پسر جوانی به کمک هیپنوتیسم بر لکنت زبانش غلبه می‌کند. در خاطرات «الکسی»، مادرش (تره‌خووا) با پزشک محلی گفت‌وگو می‌کند؛ باد برمی‌خیزد و انبار علوفه‌ای آتش می‌گیرد. «الکسی» در کودکی، پدر (یانکوفسکی) و مادرش را در رویا می‌بیند که در کلبه جنگلیِ در حال فرو ریختنی گرفتار شده‌اند. در زمان حال، مادر «الکسی» به او تلفن می‌زند تا مرگ دوستش، «لیزا» (دمی‌دووا) را - که در دهه 1930 در کار چاپ همکارش بوده - خبر دهد. مادر، در سال‌های جوانی، دوان‌دوان و وحشت‌زده به چاپخانه می‌رود تا متن زیر چاپی را برای یک مرکز انتشارات دولتی بازبینی کند، تا اشتباهی جبران‌ناپذیر پیش نیاید. سپس، در میان خنده‌هائی عصبی به پیامدهای چنین اشتباهی، «لیزا»، مادر را به‌دلیل رفتار خودخواهانه‌اش سرزنش می‌کند. در زمان حال، «الکسی» با همسرش، «ناتالیا» (تره‌خووا) از احتمال جدائی می‌گوید، در حالی که «ایگنات» در کتابی از نقاشی‌های «لئوناردو داوینچی»، تصویر زنی را می‌بیند که به مادرش شبیه است. «ایگنات» در خانه تنهاست و پیرزن عجیب (تارکوفسکایا) - که ظاهراً مادر بزرگش است - به دیدنش می‌آید. «الکسی» به پسرش تلفن می‌زند و پیشنهاد می‌کند که دوستش را به خانه بیاورد تا تنها نماند و بعد، یادآوری می‌کند که در سن او، برای به‌دست آوردن دل دختری سرخ‌مو، با معلمش رقابت می‌کرده است. معلم پسرکی را برای شلیک هوائی سرزنش می‌کند؛ شاگرد دیگری به‌نام «آسافی‌یف» - که والدینش را در محاصره لنینگراد از دست داده - با پرتاب یک نارنجک مشقی به میان صف شلیک کنندگان، همه را می‌ترساند. «الکسی» به همسرش پیشنهاد می‌کند که «ایگنات» پیش خود «الکسی» بماند، چرا که فکر می‌کنند «ایگنات» کمی کُندذهن است که «ایگنات» پیش خود «الکسی» بماند، چرا که فکر می‌کنند «ایگنات» کمی کُندذهن است و می‌ترسد که در درس‌هایش موفق نشود و مجبور شود به ارتش بپیوندد. «الکسی» رویای دوران کودکی‌اش را می‌بیند: «الکسیِ» خردسال و مادرش پیش زن دکتر محلی می‌روند تا مادر گوشواره‌هایش را به او بفروشد. اما وقتی همسر دکتر از مادر می‌خواهد که جوجه خروسی را بکشد - چون خودش نمی‌تواند - می‌روند. پدر و مادر «الکسی» در مزرعه‌اند؛ در همان نزدیکی، مادر که پیر شده، با رخت‌های شسته می‌رود. سپس «الکسی» و خواهرش را از میان مزرعه می‌برد، در حالی که مادر جوان، تنها و جداافتاده ایستاده است.
* فیلمِ بسیار شخصی کارگردانی که با زحمت زیاد کوشید در جامعه‌ای مخالف شخصی سازی، شخصی بماند. آینه فیلمی است به شدت حدیث نفس‌وار و از این رو از قراردادهای سینمای ر آلیست سوسیالیستی شورویِ معاصرش گسسته است. خاطره فردی را به حافظه جمعی پیوند می‌زند و بر ارتباط نزدیک این دوتأکید می‌کند. راوی اول شخصی تصاویر آن را به دل‌خواه جهت می‌دهد و در زمان و مکان سیر می‌کند. آینه رویاروئی تارکوفسکی است با خویشتن در سال‌های کودکی و جوان‌تری. یک نوع دفترچه خاطراتِ آزادِ تصویری. مادر خود تارکوفسکی در فیلم نقش پیری‌های مادر را دارد و پدرش، آرسنی اشعار خودش را روی تصاویر دکلمه می‌کند. خود تارکوفسکی نیز از طریق راوی خارج از تصویر - با صدای اسموکتونوفسکی - حضور گسترده‌ای دارد. فیلم برای دوستداران تارکوفسکی جای بحث ندارد و برای دیگران اهل باج دادن نیست و خیال اغواگری ندارد؛ در نتیجه با تماشاگر است که بخواهد در عوالم تارکوفسکی شریک شود یا نه.


همچنین مشاهده کنید