یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

توسعه متوازن براساس عدالت و آزادی


توسعه متوازن براساس عدالت و آزادی
ویژگی كلی متدولوژی و بینش این ایده ها عبارتند از:۱- ایده نجات مسلمانان (ایده عمل گرایانه) و باور به متدولوژی از عین به ذهن با نجات مسلمانان، دین آنان نیز تحول می یابد.۲- نجات اسلام برای رهایی مسلمانان با باور به متدولوژی ذهن به عین، با ویژگی پراكسیسی، حركتی از ذهن به عین و رابطه میان «است» با «باید» یعنی رابطه جهان شناسی با جهان بینی و دانش با ارزش و علم با عمل است.۳- ایده عزت اسلام و عزت مسلمین، اعتقاد به متدولوژی ذهن به عین به مردم برای اسلام، عزت بخشیدن به مسلمین، عمل گرایی است.۴- ایده نجات اسلام از شر مسلمانان (دین عرصه خصوصی) معتقد به متدولوژی از ذهن به ذهن و بینش جدایی است از باید (یا جدایی جهان شناسی از جهان بینی) و تفكیك دانش با ارزش و علم با عمل است.۵- ایده نجات مسلمین (مردم) همگام با نجات اسلام با اولویت نجات مسلمین باور به متدولوژی عین به ذهن، با ویژگی پراكسیسمی رابطه عین به ذهن و ارتباط «است» با «باید» (جهان شناسی با جهان بینی)، دانش با ارزش و علم با عمل و نظریه و مدل سازی از ایده و تلاش در الگوسازی فردی و جمعی است.محور بحث ما پرداختن به ایده دوم و سوم است و در عین حال نگاهی اجمالی به ۱ و ۵ و توجه به نیاز به پرداختن به ایده ۵ كه پالایش شده ایده دوم و سوم است.به اعتقاد نگارنده جریان اول (ایده نجات مسلمین) به شكل اصولی به سوی ایده دوم رفت و به شكل منفی خود غیرمستقیم به سمت ایده عزت مسلمین سوق یافت.ایده دوم یعنی نجات اسلام در قرائت مثبت خود می باید به سوی غلبه ایده نجات مسلمین و نجات اسلام با اولویت نجات مسلمین در شرایط حاضر برود.اما ایده دوم در قرائت منفی خود به سوی ایده نجات اسلام از شر مسلمین سوق یافت. در طول این نوشتار به تشریح دلایل خود مبنی بر درستی راه پنجم یعنی اولویت نجات مسلمین خواهیم پرداخت.
• نجات مسلمین (سیدجمال الدین)
بیداری مسلمانان آرزوی سیدجمال الدین اسدآبادی بود كه از مصر تا هندوستان را چون اودیسه طی می كرد و همچون سیزیف (از اساطیر یونانی) محكوم بود كه هزاران بار در رفت و برگشت خود در میان این سرزمین ها، در میان گوش روشنفكران، روحانیون و حاكمان، شیپور صوراسرافیلی بیدارباش را بدمد.سودای نجات مسلمین او آرزوی بیداری مسلمانان در جوامع اسلامی بود. وی عنصر مبارزه با استعمار (انگلیس) رشد بیداری اسلامی و حتی ناسیونالیسم را با هم درآمیخت و عاقبت تكانی و شوكی به جوامع اسلامی وارد كرد. او پدر بیداری جوامع مسلمان نام گرفت، اما در آخر عمر با ناله از ناكامی ها در چنگال امپراتوری فرسوده عثمانی گفت ای كاش به جای دویدن در میان دربارها در میان مردم می دویدم. ایده نجات مسلمین سیدجمال نقاط قوت و ضعف خود را دانست.از حركت سیدجمال الدین انواع گرایشات و باورها و اعمال الهام گرفتند به طوری كه در مصر از محمد عبده رفرم گرا و ضدخرافات در مذهب تا رشیدالرضا كه شبه سنتی یا بنیادگرایی را باور داشت و رهبران جنبش ناسیونالیستی در مصر كه عده ای از آنان مذهبی نبودند، از سیدجمال متاثر شدند. در ایران از سیدمحمد طباطبایی كه احمد كسروی آن را روح پاك انقلاب می خواند تا میرزارضا كرمانی كه ناصرالدین شاه را ترور كرد، هم سیدجمال واعظ و ملك المتكلمین تا میرزا آقاخان كرمانی (در اواخر عمر) از سیدجمال تاثیر پذیرفتند.سیدجمال تلاش مباركی كرد و نتایج خوبی گرفت اما كامیاب نشد. وی بنیانگذار بیداری در جوامع مسلمان شد.سیدجمال الدین عمل گرا بود و معتقد به اینكه اسلام به ذلت خود ندارد عیبی هر عیب هست از مسلمانی ما است. جمال الدین در گفت وگو با ارنست رنان فرانسوی از این ایده خود دفاع كرد. در نقد آثار سر سیداحمدخان كه متاثر از علوم تجربی مدرن به تفسیر قرآن پرداخته بود، بسیار عجولانه به برداشت های وی حمله كرد و می گویند كتاب رد بر نیچر گرایی (طبیعت گرایی) را علیه تفسیر سر سیداحمدخان نوشت.سیدجمال الدین دلداده به جمهوریت و آزادی بود. اما در باب اندیشه دینی اثری مهم و دندان گیر به وجود نیاورد.عروه الوثقی در پاریس بیشتر حاصل تلاش شیخ محمد عبده مصری بود كه بعدها مجله المنار در مصر را با همكاری رشیدالرضا بنیانگذاری كرد. در شاخه بیداری مسلمین و اسلام با باور حركت از عین به ذهن (سیدجمال الدین) و ذهن به عین در هندوستان به وسیله امیرعلی و سر سیداحمدخان در مصر و ایران و هند ریشه دوانید كه بیداری اسلامی در هند، در جهان سوم ناشناخته مانده است.سیدجمال الدین باور نداشت كه باید تجدیدنظر در دستگاه فكری مسلمانی كرد.وی بیشتر به خرافه زدایی توجه داشت. اگر چه سیدجمال به متاثران از اندیشه غرب هشدار داده بود كه انطباق اندیشه دین و تمدن دینی با علوم جدید، روش مناسبی نیست اما سیدجمال الدین با توجه به دیدگاه درست بیداری جوامع اسلامی نتوانست تفاوت شرایط مسلمانان هند را كه در هندوستان اقلیت بودند با مسلمانان جوامع دیگر كه اكثریت بودند، در رابطه با استعمار انگلستان درك كند.سیدجمال الدین آتشفشان بیداری اسلامی شد. آتشفشان، گدازه های سوزان دارد. این گدازه ها تا زمانی كه سرد شود، زمان طولانی لازم دارد. نحوه تلاش وی تا امروز ادامه یافته است..سیدجمال الدین پدر بیداری اسلامی در جوامع مسلمان است. وی به تناسب روحیه عجول و شتاب زده اش، بی قرار بود و قصد یكپارچه كردن دنیای اسلام در مقابل استعمار انگلیس را داشت. در این رویای خود مسلمان و غیرمسلمان را چندان فرق نمی گذاشت و به مدل حكومت ملی یا حكومت جهان اسلام به شكل معینی نمی اندیشید. به عبارتی سیدجمال درصدد بیداری بود، این بیداری را از علما و پادشاهان هر كشور اسلامی در مقابل استعمار می خواست كه نتیجه كارش می توانست آزادی و عدالت برای آحاد جامعه باشد.عمل گرایی سیدجمال الدین باعث می شود كه وی با تحریك دولت فرانسه علیه انگلیس عضویت در فراماسونری برای ورود به مصر، رابطه ناصرالدین شاه برای بهبود اوضاع مردم و مقابله با استعمار، گفت وگو و تشویق میرزای شیرازی در دادن فتوا علیه انحصار تنباكو و تائید خلافت عثمانی بعد از ناامیدی در ایران و مصر برای رفرم امپراتوری عثمانی و مقابله با استعمار اقدام كند. آزادگی و عمل گرایی و شورانگیزی و درایت سیدجمال الدین زبانزد همگان است. او بانی ایده نجات مسلمانان است با متدولوژی عین به ذهن و تشویق خرافه زدایی از دین، مخالفت با استعمار (انگلیس) و خواهان پیشرفت مسلمین.راه سیدجمال الدین در مصر به وسیله چهره های ملی _ سكولار و ملی _ مذهبی دنبال شد، اما اولین كس كه بر راه سیدجمال نقد آورد، شیخ محمد عبده بود. عبده سرخورده از شكست های سیاسی، از سیاست فاصله گرفت. حركتی را آغاز كرد كه نتیجه اش نهضت خرافه زدایی از دین ایجاد نسلی از روشنفكران مسلمان بود. شاگرد برجسته سیدجمال حركت از ذهن به عین را در برابر روش استاد برگزید و از راه انداختن تحولات سیاسی به نفع تغییر فكری صرف نظر كرد و در زمره تنویر افكارگرایان قرار گرفت، اما همراه وی در مجله المنار كه تبلیغ بنیادگرایی و احیای خلافت بود رشیدالرضا از تحول طلبی به سوی بنیادگرایی (شبه سنتی) و احیای خلافت رفت و المنار به راهی دیگر. جمال الدین از غرب الهام گرفت اما شیفته غرب نشد. در حالی كه بسیاری از روشنفكران معاصر وی شعار راه دیروز غرب راه امروز ما است را سر می دادند.جمال الدین سینه گشاده داشت و دارای تعصب و خشك اندیشی نبود، اما تعصب مذهبی داشت، اگر تعصب شریعت مآبی نداشتاما در آرا و اعمال سیدجمال الدین توجه به عزت مسلمین وجود دارد و هم نقد عقلانیت غرب و هم توجه وحدت جوامع اسلامی بدون توجه به تفاوت منافع سرزمین های اسلامی كه گزینش یكجانبه هر یك از ایده ها در برابر ایده های بیداری پیشرفت و آزادی مسلمانان می تواند توهم زا باشد.در میان شاگردان سیدجمال از چپ دموكرات تا سكولار ملی، از شبه سنتی (بنیادگرا) مانند رشیدالرضا تا نوگراها مانند محمد عبده تا سیدمحمد طباطبایی می توان یافت.
• ایده نجات اسلام (مذهب)، اقبال لاهوری _ شریعتی
اما ایده نجات اسلام برای رهایی مسلمانان متعلق به اقبال لاهوری است. اقبال به لحاظ فكری استاد خود را میرحسین می داند كه استاد میرحسین از شاگردان سر سیداحمدخان است كه بعد به لقب سر حسین ملقب شد.اقبال لاهوری در مقدمه كتاب احیای فكر دینی در اسلام معتقد به آوردن اندیشه اسلامی نو در میان مسلمانان است و به نقد كار سیدجمال الدین می پردازد. اقبال از اندیشه سازی سر سیداحمدخان متاثر است و هم از حركت سیاسی سیدجمال الدین. وی از رهبران مسلمانان در رابطه با مبارزات سیاسی با انگلستان و هم هندوان بود. بعد دكتر شریعتی بر ابعاد نجات اسلام برای رهایی مسلمین افزود و به آن ابعاد بخشید. وی حركت اقبال را ادامه منطقی راه سیدجمال الدین دانست. تفسیر شریعتی از اقبال و سیدجمال الدین تفسیری آزاد بود. وی در نقد مشی های بدون تئوری و بدون كار آگاهی بخش انتقاد بسیار وارد كرد و تاریخ معاصر ایران را از موضع فقدان تئوری و ایدئولوژی مورد نقادی قرار داد.• متدولوژی نجات اسلام برای مسلمین
اقبال و شریعتی متدولوژی پراكسیسی با اولویت ذهن به عین را برگزیدند، شریعتی درباره نقش متدولوژی بسیار دقیق و حساس بود. وی در ریشه یابی عوامل پیدایش رنسانس دیالكتیك عین و ذهن را برمی شمارد، اما به دلیل شرایط خود از رابطه ذهن به عین می گوید. در اواخر عمر وی در توضیح نقش پراكسیسی با توجه به عینیت و عمل در مجموعه معروف به جهت گیری طبقاتی به ضرورت تعامل بیشتر عین و ذهن می پردازد.در دو فصل اول اسلام شناسی تهران، شریعتی رابطه جهان شناسی با جهان بینی و ایدئولوژی را بیان می كند و معتقد است كه از «است» یعنی اینگونه است، «بایدهای» داوطلبانه اما اعتقادی بیرون می آید. نسبت میان دانش و ارزش از نظر شریعتی نسبتی تبیین شده است. وی مرحله تحقیق را بی طرفانه می داند اما از علم برای ارزش ها سود می جوید. اگر چه مسئولیتی در این دوره همانند مكتب فرانكفورت بر فلسفه اثبات گرایی نقد وارد نمی كند كه میان دانش و ارزش فاصله صوری ایجاد می كنند. نسبت میان علم و عمل در دیدگاه شریعتی بسیار روشن است، او تئوری را برای عمل به مفهوم زیستن می خواهد، اما عملگرا به مفهوم ابن الوقت نیست. با توجه به چنین متدولوژی بینش شریعتی بهتر شناخته می شود.شریعتی مشكل جامعه را جهل و ظلم نامید كه اولی را پدر و بانی دومی می خواند. اما هدف خود را مبنی بر اینكه با كمك آگاهی، ظلم را هدف قرار می دهد.بینش شریعتی و روشنفكران مذهبی (نواندیشان مذهبی) بر پایه دخالت دین در حوزه عمومی بود و دولت دینی را باور نداشتند. روشنفكران مذهبی مطابق با باورهای خود عملی دینی را باور داشتنداما ایده نجات اسلام برای نجات مسلمین رویكرد مثبت و تلاش گرایانه برای آباد كردن دنیای مسلمان داشت. آباد كردن دنیا در رویكرد مثبت آن برای عدالت و آزادی بود و اخلاق مذهبی را در خدمت پیشرفت و آزادی قرار می داد. طالقانی، بازرگان، شریعتی و بسیاری از روشنفكران مذهبی این چنین زیسته اند. حمایت روشنفكران مذهبی از مشروطیت، از نهضت ملی و انقلاب اسلامی بر محور استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی بوده و در این هدف در صف بندی دینی و غیردینی وارد نشده، بلكه ملاك را وحدت راهبردی با آزادیخواهان گرفته، اگرچه در مواردی دچار خطا در رفتار خود شده اند.روشنفكران مذهبی در ایجاد انقلاب اسلامی موثر بودند، اما در استقرار آن نقش داشتند، اما در تثبیت حاكمیت بعد از انقلاب نقش نداشتند. دیدگاه روشنفكران مذهبی بعد از انقلاب به سوی غلبه بعد سیاسی بر بعد فكری رفت. اما مبارزه سیاسی مبتنی بر ایده های بلند و بالا قرار گرفت كه آفت ناخواسته شعار نجات اسلام و برای نجات مسلمین را نشان داده. شعار نجات اسلامی بیداری اجتماعی _ سیاسی را باعث شد. اما به سوی آگاهی فرهنگی پیش نرفت اما آگاهی اجتماعی- سیاسی بستر مناسبی بر رشد فرهنگی جامعه می تواند باشد.شعار نجات اسلام جامعه را قدمی به جلو برد. ولی هر دوره ای آفات و دستاوردهای خود را دارد. شعار نجات اسلام بعد از انقلاب دو رویكرد افراطی یافت؛ نجات اسلام به رویكرد برتری اسلام و نجات اسلام از شر مسلمین. راه حل میانه معقول آن كه نجات اسلام برای مسلمین را به شعار نجات مسلمین با توجه به نجات اسلام (طالقانی، سحابی و برخی از جریانات...) خواستار بود. با توجه به شرایط زمانه كه به دنبال یكسره كردن و یك سویه دیدن مسائل بود به راه حل های معقول توجه نشان نمی داد.تئوری نجات اسلام برای رهایی مسلمین، در كوران انقلاب با سرنگونی رژیم پهلوی، بسیاری را دچار توهم كرد كه می باید به دنبال قدرت و عزت مسلمین و مقابله براندازانه با مخالفان و رقیبان بود و دیدگاه گرایش بنیادگرایانه (نه سنتی _ نه مدرن) سر بیرون آورد كه شعار عزت و قدرت مسلمین را سر می دهد.
• عزت و اقتدار مسلمین از طریق اجرای شریعت
در حالی كه شریعتی نوید بیداری اسلام انقلابی در میان جوامع مسلمین را می داد در تندباد انقلاب گرایشی سر بیرون آورد كه دیدگاه پرسشی برای حل مشكلات داشت و بدون رنسانس و بازسازی اندیشه دینی، اندیشه و باور خود را كامل و درست می دانست و اعتقاد داشت كه ایران و جهان بعد از تجربه رنسانس - مدرنیته به سوی مذهب و آن هم مذهب اسلام خواهند آمد و یوسف گم شده به كنعان (دین شریعت ناب) بازخواهد گشت. دیدگاه عزت اسلام تئوری حاضر و آماده در اختیار دارد یا اینچنین می پندارد كه تئوری آماده در اختیار دارد كه شفای دردهای همه مردم جهان است. پناه بردن در دامن سنتی كه دنیای جدید بی دلیل به آن پشت پا زده است، بهترین راه حل است. حال اینكه این سنت در دنیای جدید، دیگر سنت نیست بلكه شبه سنت است، خود بحثی مفصل می طلبد.متدولوژی شعار عزت و اقتدار مسلمین مشخص است. شریعت دینی مبتنی بر اصولی است كه این اصول كه از عقل سنتی (ارسطویی یا...) الهام می گیرد، كاراتر از عقل مدرن است و علم جدید اخلاقی را باور ندارد. اما علوم قدیم با اخلاق دینی آمیخته است؛ دانش در خدمت ارزش باشد، منتها یك ارزش درست وجود دارد.بینش شعار عزت و اقتدار مسلمین مبتنی بر برتری دین اسلام شریعت گرا بر تمام دنیا است. دیدگاه شبه سنتی (نه سنتی، نه مدرن) یا بنیادگرا اعتقاد به دو دنیای اسلام و دنیای كفر دارد. دید انترناسیونالیست اسلامی را در برابر جهانی شدن مطرح می كند، بیشتر به منازعه با جهان می اندیشد تا تعامل، اندیشه و باورهای مدرن را دشمن می پندارد تا رقیب یا رفیق. این گرایش در جهان میان اهل سنت بسیار سختگیرتر است كه نماد برجسته آن سازمان القاعده و طالبان در افغانستان و جماعت اسلامی در پاكستان و... است. در میان شیعه اثنی اعشری، گرایش عزت اسلامی با طرح شعار حكومت اسلامی به دنبال تحقق جامعه شریعت گرا و طرح جهانی شدن عزت اسلامی با محوریت باورهای خود است.تئوری جنگ تمدن ها بهترین محمل برای رشد گرایشات بنیاد گرای غربی در شكل سكولار یا مذهبی با گرایشات شبه سنتی یا بنیاد گرا در جهان اسلام است كه رابطه تمدن ها را به جنگ تمدن ها می كشاند.چون اندیشه شبه سنتی به عنوان مخالف دنیای معاصر، با شیوه نقد كمبود های اندیشه ها و دستاورد های مدرن بدون ارائه مدلی اثباتی، به ضعف آن هجوم می برد. این هجوم در جوامع غیر پیشرفته كه در پروژه مدرن سازی و نوسازی موفق نبوده اند، گیرایی دارد و جوامع بحرانی این كشور ها را دچار تحولات می كند. اما در مرحله اثبات جریان مزبور فرمولی برای بهبود اوضاع ندارد. شعار عزت و اقتدار مسلمین بیشتر به دنبال كشمكش و ایجاد بحران در دنیای معاصر است تا توانایی برای حل مشكلات دنیای مدرن كه مدرنیته كشور های غربی و مدرنیسم كشور های غیر غربی را در بر می گیرد.ولی باید توجه داشت كه شبه سنتی ها محصول ناكامی حكومت های سكولار و لائیك عرب زده جوامع خود هستند، كه در پروژه مدرن سازی جوامع خود شكست خورده و هم محصول بی اعتنایی و غارت جوامع و كشور های پیشرفته در برخورد با جوامع و كشور های جهان سوم و به خصوص جوامع مسلمان می باشند.• شعار نجات اسلام از شر آباد كردن دنیای مسلمین
از درون طرفداران شعار عزت و اقتدار مسلمین جریانی بیرون آمد كه به قصد اصلاح و طرح انواع پروژه های ناتمام مانند حكومت دموكراتیك دینی، جامعه دموكراتیك دینی، شریعت حداقلی و ایمان حداكثری در نهایت به باور به دین در حوزه خصوصی رسید و با مخالفت با ایدئولوژیك كردن دین، دین را سبكبال كرد تا دین از شر آباد كردن دنیای مسلمین خلاصی یابد.اندیشمندان این نظریه پیشتر از حامیان و مدافعان شعار عزت و اقتدار مسلمین و به شدت ضدمدرنیته و غرب ستیز بودند. اینان بعد از عدم كامیابی جریان شبه سنتی یا بنیاد گرا در بهبود اوضاع جامعه به آموزش های نظری سابق خود بازمی گشتند و برخی از آرای جدید اندیشمندان غربی كه پیرو فلسفه تحلیلی انگلیسی مشرب و تفكرات لیبرال بودند را پذیرفتند.متدولوژی حامیان شعار رهایی اسلام از شر مسلمین یا دین در عرصه خصوصی حركت از ذهن به سوی عین با اولویت به مسائل ذهنی و گرایش به فلسفه و به خصوص فلسفه تحلیلی است و اعتقاد به جدایی است از باید یا جدایی میان جهان شناسی با جهان بینی و جدایی دانش از ارزش با توجه و عنایت به دیدگاه های كارل پوپر در این باره و پافشاری بر جدایی علم از عمل و فقدان نگاه پراكسیس هستند.نگاه عارفانه به دین و برتری آن بر دین معرفت اندیش و برتری دین معرفت اندیش به دین مصلحت اندیش كه این آخری دین مردم و روحانیون و روشنفكران مذهبی طرفدار ایدئولوژی را سطحی قلمداد كردند. دین مصلحت اندیش نسبت به دیدگاه دومی اولی آخرین دیدگاه این تفكر است.بعد از بردن دین به حوزه خصوصی، تكاپو برای ایجاد اخلاق در جامعه و اخلاق قدرت برای رام كردن قدرت كه دكتر سروش آن را طرح می كند از جمله مسائل بحث برانگیز است. اگر انسانی دینی است و در حوزه خصوصی دیندار است، در حوزه عمومی باید از كدام اخلاق استفاده كند تا اخلاق دینی او در اخلاق مدنی وی دخالت نكند؟ نتیجه این اقدام غیر ممكن، به دو نوع رفتار می انجامد.یا اینكه وی از اخلاق متاثر از دین خود و ارزش های حاصل از آن سود می جوید و در نتیجه ارزش های دینی در حوزه عمومی وارد می شود كه این نوع اقدام متناسب و طبیعی است، رویكرد دوم بسیار پر دام و بلاست كه جامعه ما امروز به آن مبتلا است. جریان و اندیشمندانی در عین اعتقاد فردی به مذهب و باور به دین در حوزه خصوصی، در حوزه عمومی از علم سیاست سود می برند كه این علم براساس سود و منافع فردی یا جمعی است، نتیجه این بینش رفتن به سوی باور ها و دیدگاه هایی است كه با ارزش های مذهبی تعارض دارد. انتخاب اخلاق قدرت از سوی افراد و جریانات مزبور منجر به سقوط ارزش های انسانی در اعمال آنان می شود. فرو افتادن در روش های سودجویانه و مصلحت اندیشانه مخالف منافع مردم را موجب می شود كه شاهد چنین رفتاری با دیگران در بین برخی از جریانات متاثر از آرای دكتر سروش هستیم.ایده سبكبال كردن دین كه به بی اثر كردن دین ختم می شود به تعارض شگفت انگیز در جامعه منتهی می شود. اگر دین به حوزه خصوصی رانده شود فرد و جمع های دوگانه خواهیم داشت كه در رفتار خصوصی خود دینی و در رفتار اجتماعی خود تابع قدرت اخلاق می شوند كه نتیجه آن خلق فرد و جمع و جامعه دوگانه و آشفته است اما خطرناك تر آن است كه با سبكبال كردن دین و بردن آن به حوزه خصوصی است اما مردم در حوزه عمومی باور و ارزش های دینی را دخالت می دهند، نتیجه چنین اقدامی موجب می شود كه روشنفكران دینی از جامعه منفك شوند و بعد از مدتی رابطه خود را با جامعه از دست بدهند، چون جامعه همچنان در حوزه خصوصی و حوزه عمومی باور و ارزش های دینی را دخالت می دهد، در نتیجه این روشنفكران دینی در حوزه خصوصی دیندار و در حوزه عمومی به علوم روز بدون تكیه بر ارزش های دینی تكیه می كنند، هم از جامعه جدا افتاده و هم از تولید نظر دور می شوند، چون دیگر نمی توانند از بخش ارزش ها و باور های خود برای اندیشه سازی و تولید نظر كه همان مذهب است، استفاده كنند و بیشتر به مترجم اندیشه های غربی اقدام می كنند كه با شرایط جامعه ما همخوانی ندارد. از این نوع افراد كه دچار چنین آفتی شده اند، در حوزه عمومی دیگر نسبت به باور ها و ارزش های مذهبی پیدا نمی كنند و بیشتر مترجم آرای اندیشمندان خارجی هستند.اندیشه های پوپر، جان راولز، جان هیك و... به وسیله ایشان تكرار می شود.ولی خطرناك ترین نتیجه این تحلیل متاثر از دیدگاه امام محمد غزالی آن است كه سپردن دین به دست متولیان رسمی آن و سود بردن عارفانه از دین در ملكوت خود است. به طوری كه برخی از چهره های شاخص این جریان معتقدند كه روحانیون مدافع اسلامیت و روشنفكران مدافع جمهوریت آن شوند و این عقب نشینی روحانیون در حكومت مدافع اسلامیت و روشنفكران مدافع جمهوری آن شوند.عقب نشینی مورد مزبور پایمال كردن ادعای صدساله روشنفكران مذهبی است كه معتقدند انحصار دفاع از اسلامیت در ید قدرت هیچ جریانی به تنهایی نیست. در چنین تفكیكی اندیشه دینی و بازسازی آن در عمل از حوزه روشنفكران دینی خارج می شود. به گفته شیرین عبادی اگر میان اسلام و حقوق بشر تعارض ایجاد شود مسلمانان اسلام را انتخاب می كنند. جریان مزبور دستاورد های متعارض با نام خود دینی روشنفكر دینی در جامعه به بار آورده و محصولی را به زمین گذاشته كه بسیار تامل انگیزند، اگرچه دل انگیز نیست.برخی از اندیشمندان این نظر به باوری سكولار رسیده، جمعی به باور های هایدگری از مذهب كه نوعی شهودگری است در حوزه اجتماعی و سیاست با اندیشمندان این گرایش به دلیل زیستن در حكومت دینی به لحاظ منافعی به نظام تعلق دارند و به دلیل عبور فكری سكولار می اندیشند و در تقسیم كار به روحانیون شبه سنتی حاكمیت حفظ اسلامیت و برای خود حفظ جمهوریت را توصیه می كنند. جمعی از اندیشه ورزان این نظریه به جمهوریخواهی ناب باور دارند. مجموعه این دریافت ها از این گرایش فكری نتیجه اش تهی شدن واژه روشنفكر دینی از محتوای خود است و اثبات این باور سكولار ها كه در واژه روشنفكر دینی متناقض است.شعار بردن دین به حوزه خصوصی در ایران غیرممكن است. می باید به تفكیك نهاد دین از نهاد دولت اندیشید. میان كلام مسیحی و كلام اسلامی تفاوت از زمین تا آسمان است و از فلسفه تحلیلی الهیات پرورده نمی شود. با این فلسفه می توان پرسش كرد و نقد كرد، زیر سئوال برد اما نمی توان مقوله مذهبی را ثابت كرد.
• شعار نجات مسلمین و اسلام (طالقانی، سحابی و...)
این شعار ویژه امروز و شرایط حال است. اندیشه دینی در جامعه ما جلوه های متفاوت یافته، نواندیش مذهبی (نوگرایی دینی، رفرم گرا، اصولی، شبه سنتی (بنیادگرا) و سنت گرا داریم.)هر یك از این گرایشات دارای اندیشمندان و اندیشه ورزانی هستند كه دارای نظر و اندیشه اند. در میان این گرایشات از حامیان دخالت دین در دولت تا دین در حوزه خصوصی وجود دارد.به عبارتی نحله اندیشی دینی در حال پرورده شدن است، اما نه یك نهال، بلكه نهال های گوناگون. باید به این نهال پرداخت و آبیاری كرد. اما می باید اندیشه های معطوف به عمل را بیشتر از اندیشه معطوف به ایده و نظر پروراند و به آن توجه كرد.اندیشه دینی طرفدار آزادی و عدالت به ارائه دستاورد و محصولی مثبت در عرصه زندگی فرد و جمعی جامعه نیاز دارد. اقبال - شریعتی از تئوری چنین می خواستند، حركت ذهن به عین در اندیشه نوگرایان دینی طرفدار دین در عرصه خصوصی به حركت ذهن به ذهن تبدیل شد.نقطه شروع این ایده كه تئوری قبض و بسط شریعت بود، در وادی بحث های فلسفی و انتزاعی فرو رفت و زمانی كه به بحث های اجتماعی، سیاسی كشیده شد، در برابر بینش و روش فلسفه تحلیلی سپر انداخته و تسلیم نوعی از لیبرالیسم غربی شده كه با شرایط جامعه ما همخوانی ندارد.رابطه این گرایش با اندیشه های سیاسی- اجتماعی و غربی رابطه تعاملی نیست، بلكه براساس تسلیم و وادادگی است.اما همزمان و حتی زودتر از تئوری قبض و بسط شریعت ایده توسعه موزون و یا همه جانبه از سوی مهندس سحابی مطرح شد كه حاكی از آن مسئله بود كه بخشی از جریان روشنفكری بومی ایرانی بعد از طی تجربه انقلاب تمایل آن را دارند كه از مرحله ایده های كلان و دوران ساز اقبال و شریعتی به سوی مهندسی كردن ایده و نظریه پردازی عملی و الگو سازی سوق بردارد. به طوری كه ایده های كلان و دوران ساز در مرحله اجرایی شدن نیاز خود را به جرح و تعدیل نمایان كرده بودند.حركت از ذهن به سوی عین، توجه ایده های معطوف به عمل و مفهوم كردن تئوری به معنی واقعی آن و فاصله گرفتن از برخی از كلی گویی های معمول از ویژگی این شعار بود كه نجات مسلمین و بعد اسلام را هدف قرار داده بود. و تلاش داشت كه از ارزش های مذهبی در جهت ایجاد تلاش و كوشش در طرح سازندگی جامعه سود ببرد، به عبارتی از ارزش های دینی برای به كار آمدن برای زیستن دنیایی سود برده شود.گوهر دین زرتشت، اسلام و پیام شریعتی و اقبال و بازرگان چنین بود:توجه به دنیا برای ساختن همراه با تلاش و كوشش كه بر محور كم خواستن برای خود، بیشتر خواستن برای دیگران، تقدم منافع جمع بر فرد و رعایت منافع ملی در روند جهانی شدن و برقراری رابطه تعاملی با جهان به جای رابطه ستیز جویانه از محور های توسعه همه جانبه بود كه مهندس سحابی در سال ۱۳۶۴ مطرح كرد. اما افسوس آنكه وی چندان به این تئوری جنبه نظری نداد و آن را فربه نكرد و از طرفی جریان روشنفكری جامعه ما به دلایل گوناگون به این بحث به اندازه كافی توجه نكرد. بعد از جنگ دوم جهانی روند پیشرفت كشور ها بر محور توسعه برنامه های توسعه شكل گرفته؛ پروسه مدرنیته خواهی به سبك تجربه غرب در جوامع جهان سومی غیرممكن بود بعد از مدت ها به خصوص بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ روند بیداری جامعه ایران به مرحله مهندسی كردن ایده ها رسیده بود. با طرح تئوری قبض و بسط شریعت این روند به ذهن گرایی مطلق كشیده شد كه محصول مباركی در پی نداشت. روند اصلاحات با پیشتازی این تفكر در سنگلاخ های گوناگون گیر افتاد.شعار نجات مسلمین كه نجات اسلام را در پی خواهد داشت با توجه به شرایط فعلی زمانه ما بر محور طرح توسعه همه جانبه ممكن است. به نحوی كه مسلمانان با ارزش های مذهبی خود بتوانند هم ایده های معطوف به هدف و هم انگیزه های لازم در خود و دیگران را به وجود آورند.ادامه شعار نجات اسلام برای رهایی مسلمین می باید در شعار نجات مسلمین و اسلام با اولویت مسلمین (و جامعه) سمت و سو می یافت چون به اندازه كافی ایده های كلی برای رهایی در جامعه وجود داشت. طالقانی از زندان تئوری و ایدئولوژی برای گروه ها و سازمان های چپ سخن گفته بود.شریعتی بعد از آزادی از زندان بر رابطه اندیشه و كار تاكید بیشتری كرد. بعد از انقلاب زمان مهندسی كردن ایده ها بود اما غلبه دیدگاه عزت مسلمین كه ایده ای متوهم بود، بعد از نداشتن دستاورد كافی به ایده رهایی اسلام از مسلمین ختم شد كه نتیجه هر دو شعار معلوم و مشخص شد.شعار نجات جامعه مسلمین با توجه به رشد تفكر و اندیشه با اولویت مهندسی و اجرایی كردن ایده این مزیت مهم را دارد كه هر فرد و جریان را به وادی متوهم شدن بر برپایی عزت مسلمین قبل اینكه اقتداری داشته باشند و هم فرد و جریان را به وادی جداافتادگی از جامعه نمی كشاند. راهبرد توسعه متوازن براساس محور های عدالت و آزادی و رعایت منافع ملی فراگیر در روند جهانی می تواند اندیشه دینی در دو قلمرو فكر و عمل درگیر كند كه نتیجه آن ارائه راه حل های عملی برای نجات مسلمین و بالندگی اندیشه دینی باشد.
منبع : روزنامه شرق