شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
مفاهیم روانشناسی - آشنایی با تاریخچه و مکاتب روانشناسی ـ بخش اول
● مقدمه:
نظریهها این امکان را برای ما مهیا میسازند تا چارچوبی برای درک، تبیین و پیشبینی پدیدههایی که اطراف ما میگذرند، در اختیار داشته باشیم. آنها حاصل یافتههای نظاممند وعلمی دانشمندانی هستند که حاصل یک عمر تجربیات و آزمایشات خود را برای ما مهیا ساختهاند. بدون نظریهها، جهان اجزای تکه تکه و جدایی است که انسجامی در ذهن ما ندارد.
در روانشناسی نظریهها در طول تاریخ تغییرات زیادی کردند. آنها ابتدا بسیار وسیع و بالطبع پیچیده بودند. آنها حوزههای زیادی را میپوشانند. از این نظریهها به عنوان کلاننظریهها یاد میشود. نظام روانکاوی فروید و یونگ، مکاتب گشتالت و پیاژه و ... از این دست نظریهها هستند. اما امروزه نظریهها بسیار خردتر شدهاند. آنها تخصصی و حیطه معین و محدودی را در برمیگیرند. همچنین امروزه نظریهها علمیتر هستند. یعنی بر پایهی استنادهای آماری و پژوهشهای منظم به دست آمدهاند. انتقادی که به نظریههای اوایل و یا برخی نظریههای اواسط قرن بیستم گرفته میشود، این است که بر اساس استنادهای علمی و تکرارپذیر ارائه نشدهاند.
نظریهها بر اساس برخی ویژگیها مثلا ایجاز، اعتبار، ارزش اکتشافی، کاربرد گسترده و مانند آن با یکدیگر تفاوت دارند.
در این نوشتار مکاتبی که برای ورود به پهنهی روانشناسی و درک پدیدهها و مفاهیم اساسی آن ضروری است، مطرح شدهاند. خوانندگان باید توجه داشته باشند که برای فهم عمیقتر این مکاتب باید به منابع تکمیلی مراجعه و یا از افرادی که تخصص روانشناسی دارند، گفتمان کنند.
● زیگموند فروید ( ۱۹۳۹ ـ ۱۸۵۶ )
چک، زندگی نامه
فروید در ششم ماه مه ۱۹۵۶ در شهر فریبرگ، متولد شد (اکنون پریبور، جمهوری چک). در سال ۱۹۹۰ این شهر نام میدان استالین خود را به میدان فروید تغییر داد. پدر فروید تاجر نسبتا ناموفق پشم بود. هنگامی که کاسبی او در موراوی با شکست روبهرو شد، با خانوادهی خود به شهر لایپزیگ، کشور آلمان و بعدا که فروید ۴ ساله بود به شهر وین، کشور اتریش نقل مکان کرد. فروید حدود ۸۰ سال در وین ماند. هنگامی که فروید به دنیا آمد، پدرش ۴۰ سال و مادرش (همسر سوم پدر او) فقط ۲۰ سال داشت. پدر او فردی جدی و خودکامه بود. فروید فرزند اول مادرش بود، مادرش او را بسیار دوست داشت و از وی حمایت میکرد. فروید از همان سالهای نخستین نشان داد که بسیار باهوش است و والدینش به پرورش آن کمک کردند. برای مثال خواهران او اجازه نداشتند پیانو تمرین کنند، مبادا که سر و صدا مزاحم مطالعهی فروید شود. فروید یک سال زودتر از آنچه معمول بود، وارد دبیرستان شد و اغلب شاگرد اول بود. او که در زبان آلمانی و عبری روان بود، در مدرسه به زبان لاتین، یونانی، فرانسوی و انگلیسی تسلط یافت و خودش زبانهای ایتالیایی و اسپانیایی را یاد گرفت. او در ۸ سالگی از خواندن آثار شکسپیر به زبان انگلیسی لذت میبرد. فروید رشتهی پزشکی را برگزید و در حالی که در دانشگاه وین مشغول تحصیل برای مدرک پزشکی خود بود، پژوهشی فیزیولوژیکی را دربارهی نخاع شوکی ماهی و بیضههای مارماهی انجام داد و با این کار به این رشته خدمات شایستهای کرد. فروید در سال ۱۸۸۱ به عنوان عصب شناس بالینی، مطبی دایر کرد و بررسی شخصیت کسانی را که به آشفتگیهای هیجانی مبتلا بودند، آغاز نمود.
او چند ماه در پاریس با ژان مارتین شارکو، روانپزشک پیشگام استفاده از هیپنوتیزم کار کرد. فروید در سال ۱۸۹۶، بعد از چند سال کار بالینی متقاعد شده بود که علت اصلی تمام روانرنجوریها، تعارضهای جنسی است. فروید معتقد بود که همین آسیبهای جنسی، رفتار روان رنجور را در بزرگسالی به وجود میآورند. در حالی که فروید به اهمیت مسائل جنسی در زندگی هیجانی تاکید کرده است، خود دچار تعارضهای جنسی متعددی بود. نگرش او نسبت به مسائل جنسی منفی بود. او دربارهی مخاطرات میل جنسی نوشت. حتی در مورد کسانی که روان رنجور نبودند، ترغیب میکرد از آنچه که وی نیاز حیوانی به امور جنسی نامید، فراتر روند. او ظاهرا در ۴۱ سالگی زندگی جنسی خود را ترک کرد و به یکی از دوستان خود نوشت: برانگیختگی جنسی برای فردی چون من دیگر مفید نیست. درسال ۱۹۳۸ نازیها وین را اشغال کردند و فروید به لندن مهاجرت کرد. سلامتی فروید به نحو چشمگیری تحلیل رفت، ولی از لحاظ عقلانی هوشیار ماند و تقریبا تا آخرین روز زندگی خود به کار ادامه داد. فروید در اواخر سپتامبر ۱۹۳۹ به دکتر خود گفت: "اکنون زندگی چیزی جز شکنجه نیست و دیگر معنایی ندارد." دکتر به او قول داده بود اجازه نخواهد داد بی جهت درد بکشد. او ظرف ۲۴ ساعت بعد، سه تزریق مورفین تجویز کرد که هر مقدار آن بیشتر از اندازه لازم برای تسکین بود و بدین ترتیب به سالهای طولانی رنج و عذاب او خاتمه داد.
● شرح نظریه روانکاوی فروید
برای ورود به پهنهی گسترده روانشناسی، مطالعه مکتب بزرگ "روانکاوی" یا "روان تحلیلگری" ( Psychoanalisis) اجتنابناپذیر است. به گفته شولتز «بدون اینکه از تصمیم فروید آگاه شویم، به سختی میتوان تحول حوزه شخصیت را درک و آن را ارزیابی کنیم.» هر چند برخی از صاحب نظران ممکن است نظریه او را فرسوده، جزمی، غیرعلمی و گمراه کننده بدانند. نوع نگاه ویژهی فروید به پدیدههای روانشناختی باعث تحولی شگرف در این پهنه شد که از آن به عنوان یک انقلاب علمی یاد میکنند. نظریهی روانکاوی فروید نظریه جامع و فراگیری است که تاثیر خود را نه تنها به روانشناسی، بلکه بر بسیاری ازعلوم بشری گذاشته است.
نظریهی روانشناسی فروید بسیاری از پهنههای روانشناسی را دربرمیگیرد. حیطههای روانشناسی تحولی (رشد)، انگیزش و شخصیت، مهمترین شاخههای روانشناسی هستند که از نظریه فروید تاثیر پذیرفتهاند. ما بنا به اهمیت نظریه او به عنوان یکی از پیشگامان ایجاد روانشناسی نوین، به طور مفصل به شرح آن میپردازیم. هر چند بنا به گفتهی دکتر منصور، در بوته یک موقعیت درمانی مبتنی بر روان تحلیلگری است که میتوان مفاهیم این نظریه را خوب درک کرد و خواندن منابع علمی هر اندازه وسیع کفایت نخواهد کرد.
اساس نظریه فروید این است که انسان منبع بالقوهای از انرژی است. وی با تاثیر از تحول علوم فیزیکی زمانه خود، انسان را همانند ماشین دارای ذخیره معینی از انرژی میداند. انرژی هیچگاه از بین نمیرود، بلکه ممکن است تغییر یابد. وی این انرژی انسانی را "لیبیدو" یا "انرژی غرایز زندگی" مینامد که در هر مرحله از تحول در جای خاصی از بدن مستقر میشود.
فروید انسان را به کوه یخ تشبیه میکند. همانطوری که سه چهارم حجم کوه یخ در زیر آب است، قسمت اعظم شخصیت ما نیز از آگاهیها پنهان است. فروید این بخش شخصیت را ناهشیار (Unconsciousness) نامید. آن قسمت از شخصیت که در حیطه آگاهی انسان قرار دارد، هشیار نامیده میشود، بقیه شخصیت نیمه هشیار است که بلافاصله در حیطه آگاهی جای نمیگیرد و با تامل میتوان به آن پی برد.
فروید سپس پایگاه روانی را به سه قسمت تقسیم میکند. این بخشها شامل "من یا خود" ( ego)، "بن یا نهاد" ( id) و "فرامن یا فراخود" ( Super ego) میباشند. "نهاد" قسمت ناهشیار انسان است و مرکز غرایز و کشانندهها ( drive) یا سائقها است. "نهاد" نماینده کلیه حالات غیرارادی، طبیعی، ناخودآگاه و غریزی است. به گفته فروید هر کسی به هنگام تولد، "نهاد" را با خود به دنیا میآورد و در تمام عمر با آن به سر میبرد. "نهاد" مایه اصلی زندگی و اساسی شخصیت را پیریزی میکند. این نیرو از دنیای خارج اطلاعی ندارد و از درد و رنج گریزان است. هیچ حد ومرزی را نمیشناسد و فقط در کمال آزادی و در صورت لزوم با شدت و قدرت در جستوجوی برآوردن خواهشهای خود و در پی کسب لذت است. "من" قسمتی از "نهاد" یا "بن" است که در اثر مقتضیات دنیای خارج تغییر شکل یافته است. "من" بخش هشیار شخصیت است. "من" وظیفه هماهنگی میان "بن" و "فرامن" را برعهده دارد. به این ترتیب حفظ صیانت و تعامل شخصیت به عهده "من" میباشد. "من" برای این کار مکانیزمهایی را در اختیار دارد که مکانیزمهای دفاعی (مانند سرکوبی، دلیل تراشی و ...) نام دارند. فرایند مکانیزمهای دفاعی ناهشیارانه است. یعنی فردی که در برابر شکست شروع به دلیلتراشی میکند،از این امر آگاه نیست. "فرامن" که در جریان اجتماعی شدن کودک و همانندسازی با والدین شکل میگیرد، مرکز فرامین و دستورات اخلاقی است. با یک مثال میتوان کارکرد این سه بخش را روشن کرد: فردی در روزه به سر میبرد و بعد از ساعتها عدم مصرف غذا، تکانههایی از "بن" به "من" او فشار میآورد که گرسنگی و لذت غذا خوردن در آن لحظه را به خاطر فرد میآورد. اما از "فرامن" نیز به "من" دستوراتی میرسد که عبادت، پرهیز و خویشتنداری را یادآور میشود. "من" در این میان وظیفه تعادل بین این دو فرایند را بر عهده دارد. اگر "بن" پیروز شود، فرد روزه را خواهد شکست و نیز ممکن است از اینکه دستورات "فرامن" را اجرا نکرده، احساس گناه کند. اگر هم "فرامن" غالب باشد، "من" ارضای نیازهای "بن" را به تعویق انداخته و به سوی ارزشهای فرامن حرکت میکند.
● مکانیزمهای دفاعی (defense mechanism)
مکانیزمهای دفاعی روشهایی هستند که ذهن به وسیله آنها رویدادهای روانی دردناک را تغییر میدهد، تا به این وسیله تعارض و رنج روانی را به حداقل برساند. اساسیترین و متداولترین روشها برای تغییردادن واقعیتهای روانی، سرکوبی است. سرکوبی، دفاعی است که فرد به وسیله آن، افکار ناخواسته یا امیال منع شده را به صورت ناهشیار از ذهن میراند. فرافکنی ( projection) عبارت است از نسبت دادن برداشتها و معنیها به دیگران و جایگزین کردن «شما» به جای «من». درمکانیزم دفاعی واکنش وارونه ( reaction formation) فرد بر خلاف تکانههای خود رفتار میکند. مثلا فردی که علیه آزادیهای جنسی خطابه میکند، ممکن است خود دارای سائقهای جنسی آزاردهنده باشد. در مکانیزم جابهجایی، فرد موضوع واقعی را با موضوعی که بی ضررتر و کمترتهدید کننده است، عوض میکند. مثلا فردی که در محل کار خود دچار خشم و ناکامی میشود، چون نمیتواند در آنجا این تکانه خشم خود را تخلیه کند، هنگام برگشت به خانه این تکانه خشم خود را بر سر همسر و فرزندان بی تقصیر خود تخلیه میکند. در مکانیزم والایش فرد انرژیهای روانی را از اهداف جامعه ناپسند به هدفهای سازنده هدایت میکند. مثلا فروید با تحلیل زندگی "لئوناردو داوینچی" دریافت که تابلوی ژکوند او برخواسته از عشق دوران ادیپی داوینچی به مادرش است که او با آن نیرو توانست این تابلو را خلق کند. در حالی که سرکوبی واقعیتهای درونی را از میان میبرد، انکار واقعیتهای بیرونی ناراحت کننده را برطرف میکند. والدینی که کودک آنها به طور خطرناکی بیمار است، حتی با آنکه تشخیص بیمار بودن کودک آنها وجود دارد، انکار میکنند که اشکالی وجود دارد.
درحالیکه در سرکوبی و انکار، مولفههای عاطفی و اطلاعاتی هر دو حذف میشوند؛ در جداسازی فقط مولفههای عاطفی ( که منبع استرس هستند ) سرکوب میشوند، حال آنکه اطلاعات حفظ میشود. افرادی که تحقیر و قساوت زیادی را تحمل کردهاند، مانند کسانی که در طول جنگ جهانی دوم در اردوگاههای مرگ آلمان بودند یا افرادی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهاند، ممکن است از جداسازی استفاده کنند. آنها ممکن است بتوانند تجربه خود را دقیقا و به طور مبسوط شرح دهند، اما نتوانند احساسات شدید همراه با آن را به یاد بیاورند.
بنا به عقیده فروید سه نوع اضطراب وجود دارد:
▪ اضطراب واقعی: ناشی از تهدیدها و خطرات واقعی از جانب محیط است.
▪ اضطراب عصبی: اضطرابی که از جانب "بن" ( نهاد ) برانگیخته میشود و ترس از افسارگسیختگی تکانهها و آمال جنسی و یا عدم ارضای آنها میباشند.
▪ اضطراب اخلاقی: همان ترس از وجدان است. یعنی عدم اجرای فرامین اخلاقی پایگاه "فرامن".
معمولا اشخاصی که دارای پایگاه روانی "فرامن" قوی میباشند، بیشتر دچار این اضطراب میشوند.
پیشتر گفته شد که" لیبیدو" در هر مرحله از زندگی فرد در جای خاصی از بدن متمرکز میشود و نقش خاصی را ایفا میکند. فروید به این ترتیب به ایجاد این نظام تحولی دست زد که به مراحل رشد روانی - جنسی معروف است. مفهوم جنسیت در نظر فروید دارای معنا و مفهوم خاص خود بوده و به معنای لذت جنسی بزرگسالی محدود نمیشود.
● مراحل روانی ـ جنسی فروید
الف) مرحله دهانی ( oral stage):
اولین مرحله رشد روانی ـ جنسی یعنی مرحله دهانی از تولد تا حدود دو سالگی ادامه دارد. در طول این دوره منبع اصلی لذت کودکان دهان است. کودک از مکیدن، گاز گرفتن و بلعیدن لذت میبرد. البته دهان برای بقا مورد استفاده قرار میگیرد (برای فرو دادن غذا و آب)، اما فروید به ارضای شهوانی ناشی از فعالیتهای دهان بیشتر تاکید دارد. کودک در حالت وابستگی به مادر یا مراقبت کننده قرار دارد. او شیء اصلی لیبیدوی کودک میشود. میتوان گفت کودک به صورت ابتدایی آن، در حال یادگیری عشقورزیدن به مادر است. اینکه مادر چگونه به خواستههای کودک پاسخ دهد، که در این زمان صرفا خواستههای بن ( نهاد ) است، ماهیت دنیای کوچک کودک را تعیین میکند. کودک از مادر یاد میگیرد دنیا را به صورت خوب یا بد، ارضا کننده یا ناکام کننده، امن یا ناامن برداشت کند.
در این مرحله دو شیوه رفتارکردن وجود دارد:
رفتار جذب دهانی (فرو دادن) و رفتار پرخاشگر دهانی یا آزارگر دهانی (گاز گرفتن یا تف کردن).
شیوهی جذب دهانی ابتدا روی میدهد و تخریب لذت بخش دهان توسط دیگران و غذا را شامل میشود.
لازم است در اینجا امکان تثبیت توضیح داده شود. در حال تثبیت شخص مایل نیست یا نمیتواند از یک مرحله به مرحله بعدی پیش برود. زیرا یا تعارض حل نشده است و یا اینکه نیازها توسط والد آسانگیر آن قدر زیاد ارضا شدهاند که کودک نمیخواهد پیش برود. در حالت تثبیت بخشی از لیبیدو در آن مرحله صرف میشود و انرژی کمتری برای مراحل بعد باقی میماند. بزرگسالان تثبیت شده در مرحله جذب دهانی بیش از حد به فعالیتهای دهانی، مانند خوردن، نوشیدن، سیگارکشیدن و بوسیدن میپردازند. اگر آنها در کودکی بیش از حد ارضا شده باشند، شخصیت دهانی بزرگسالی آنها برای خوشبینی و وابستگی غیرمعمول آمادگی خواهد داشت. زیرا آنها در کودکی بیش از حد نازپرورده بودند، برای ارضا کردن نیازهایشان، وابستگی به دیگران را ادامه میدهند. در نتیجه آنها بیش از اندازه ساده لوح و سطحی هستند یا هر چیزی که به آنها گفته شود، باورمیکنند.
رفتار پرخاشگر یا آزارگر دهانی، هنگام بیرون زدن دردناک و ناکام کننده دندانها روی میدهد. کودکان در نتیجه این تجربه، مادر را با نفرت و عشق برداشت میکنند. افراد تثبیت شده در این سطح برای بدبینی شدید، خصومت و پرخاشگری آمادگی دارند. آنها اهل جروبحث و طعنه زدن هستند، اظهارات گزنده میکنند و با دیگران رفتار ظالمانهای دارند. آنها نسبت به دیگران حسادت میکنند و میکوشند از دیگران بهرهکشی کنند. مرحله دهانی هنگام از شیرگرفتن پایان مییابد، هر چند که اگر تثبیت روی داده باشد، مقداری لیبیدو باقی میماند. بعد از این مرحله تمرکز کودک روی هدفی دیگر جابهجا میشود.
ب) مرحله مقعدی (anal stage):
فروید معتقد بود که تجربه آموزش استفاده از توالت در طول مرحله مقعدی تاثیر بسزایی در رشد شخصیت دارد. عمل دفع برای کودک لذت شهوانی تولید میکند، ولی با شروع استفاده از توالت، کودک باید یاد بگیرد این لذت را به تاخیر اندازد. برای اولین بار ارضای تکانهای غریزی، با تلاش والدین برای تنظیم کردن زمان و مکان عمل دفع، دچار اختلال میشود. وقتی کودک یاد میگیرد که به چیزی کنترل دارد، حس تملک به او برای اولین بار دست میدهد. اگر آموزش استفاده از توالت خوب پیش نرود امکان دارد کودک به دو روش واکنش نشان دهد. روش اول دفع کردن در زمان و مکانی که والدین تایید نمیکنند. در این صورت کودک شخصیت پرخاشگر مقعدی را پرورش میدهد. چنین کودکی در آینده دچار رفتارهای خصومت آمیز و دیگر آزارخواه ( سادیسمی) خواهد بود. روش دوم نگه داشتن مدفوع است. این کار احساس لذت شهوانی به وجود میآورد و روش تازهای برای جلب محبت و توجه والدین است. این رفتار مبنای رشد شخصیت نگه دارنده مقعدی است. چنین فردی لجوج و خسیس است و احتمالا مقرراتی و وسواسی، تمیز، و بیش از حد دارای فرامن قوی خواهد شد.
ج) مرحله آلتی (Phallic stage):
در حدود چهار تا پنج سالگی، زمانی که تمرکز لذت از مقعد به اندامهای تناسلی جا به جا میشود، مجموعه مشکلات تازهای پدیدار میشود. بار دیگر کودک با مبارزهای میان تکانه "بن" (نهاد) و درخواستهای جامعه که در انتظارات والدین انعکاس یافته است، روبه رو میشود.
▪ عقده ادیپ در پسرها:
تعارض اساسی مرحله آلتی بر میل ناهشیار کودک به والد جنس مخالف متمرکز است. همراه با آن، میل ناهشیار به جایگزین یا نابود کردن والد همجنس است. از تشخیص این تعارض مفهوم عقیده ادیپ حاصل میشود. عقده ادیپ در پسرها و دخترها به صورت متفاوتی عمل میکند. فروید قسمت مردانه این عقده را کاملتر توضیح داده است. در عقده ادیپ، مادر موضوع عشق پسر بچه میشود؛ او از طریق خیال پردازی و رفتار آشکار، تمایلات جنسی خود را به مادر نشان نمیدهد. با این حال، پسر پدر را مانعی بر سر راه خود میبیند و او را به صورت رقیب و تهدید میانگارد. در نتیجه حسادت میورزد و نسبت به پدر خصومت میورزد (خوانندگان توجه داشته باشند که تمام فرایندهای بالا به صورت ناهشیار است و تعجب نکنید که نمیتوانید آن را در زندگی خصوصی خود جستوجو کنید). همراه با این میل پسر، این ترس با او است که مبادا پدر تلافی کرده و به او آسیب برساند. پسر ترس از پدر را در قالب تناسلی تعبیر میکند و میترسد که پدر اندام مزاحم وی (آلت تناسلی پسر) را که منبع لذت و تمایلات جنسی اوست، قطع کند. به این ترتیب اضطراب اختگی به گونهای که فروید آن را مینامد، ایفای نقش میکند که شاید در کودکی فروید هم نقش داشته است. ترس از اختگی به قدری نیرومند است که پسر مجبور میشود با پدرش همانندسازی کند؛ یعنی شبیه او شود.
▪ عقده ادیپ در دخترها:
فروید درباره تعارض آلتی دخترانه که طرفداران او آن را عقده الکترا نامیدند، چندان صریح و روشن صحبت نکرد. مانند پسر، اولین موضوع عشق دختر مادراست، زیرا او منبع اصلی غذا، محبت و امنیت در دوران کودکی است. با این حال در طول مرحله آلتی، پدر موضوع عشق تازه دختر میشود. چرا این جابهجایی از مادر به پدر روی میدهد؟
دختر مادرش را به خاطر وضعیت ظاهرا پستتر خود سرزنش میکند و در نتیجه عشق او به مادر کمتر میشود. شاید او حتی از مادرش به خاطر آنچه که تصور میکند به وی روا داشته است، متنفر شود. بنابراین عشق خود را به پدر منتقل میکند.
دختر نیز در نهایت با مادر همانندسازی کرده و عشق خود را به پدر سرکوب میکند.
▪ شخصیت آلتی:
تعارضهای آلتی و میزان حل شدن آنها برای مشخص کردن واکنشهای افراد بزرگسال به جنس مخالف و نگرشهای آنها نسبت به آن اهمیت زیادی دارند. تعارضهایی که به شکل نامناسب حل میشوند میتوانند حالتهای طولانی اضطراب اختگی مداوم را به وجود آورند. تیپ شخصیتی به اصطلاح آلتی، خودشیفتگی نیرومندی را نشان میدهد. فروید شخصیت آلتی مردانه را به صورت مغرور، صبور، و از خود مطمئن توصیف کرد.
شخصیت آلتی زنانه باعث میشود، این شخصیت در زنانگی خود اغراق کرده و از استعدادها و جذابیت خود برای درهم کوبیدن مردان و چیره شدن بر آنها استفاده کند. نمایش پرتنش مرحله آلتی در همه ما سرکوب شده است. تاثیرات آن ما را هنگام بزرگسالی در سطح ناهشیار برانگیخته میکند و ما این تعارض را چندان (یا اصلا) به یاد نمیآوریم.
▪ دوره نهفتگی (Lateney period):
آشوبها و استرسهای مراحل دهانی، مقعدی و آلتی رشد روانی ـ جنسی معجونی هستند که بخش عمدهای از شخصیت بزرگسالی از آنها شکل میگیرد. سه ساختار اصل شخصیت "بن"، "من" و "فرامن" تقریبا در ۵ سالگی، شکل گرفتهاند و رابطهی میان آنها مستحکم شده است. دورهی نهفتگی، مرحله رشد روانی ـ جنسی نیست، بلکه غریزه جنسی خفته است و موقتا به فعالیتهای تحصیلی، سرگرمیها، ورزشها و برقراری روابط با اعضای همجنس والایش (تصعید) مییابد.
د) مرحله تناسلی (genital stoge):
مرحله تناسلی آخرین مرحله رشد ـ روانی جنسی است که با بلوغ آغاز میشود. بدن از لحاظ فیزیولوژیکی رسیده میشود و اگر در مراحل قبلی رشد، تثبیتهایی روی نداده باشد، فرد میتواند زندگی عادی را هدایت کند. فروید معتقد بود که در این مرحله شدت تعارض از مراحل قبلی کمتر است. نوجوان باید از تحریمها و موارد نهی شده جامعه که در رابطه با ابزار جنسی وجود دارند، پیروی کند. اما تعارض از طریق والایش به حداقل میرسد. انرژی جنسی، که در سالهای نوجوانی برای ابراز فشار میآورد، میتواند حداقل تا اندازهای از طریق دنبال کردن جایگزینهای جامعه پسند و سپس از طریق رابطه بزرگسال با فردی از جنس مخالف ارضا شود.
تیپ شخصیتی تناسلی قادر است در عشق و کار، رضایت خاطر کسب کند که دومی راه خروج قابل قبولی برای والایش تکانههای بن (نهاد) است. فروید مرحله تناسلی را روشن شدن عشق ادیپی میداند. یعنی عشق ادیپی که چون آتشی زیر خاکستر پنهان بوده است، با شروع بلوغ دوباره شعلهور میشود. به همین علت است که فروید بیان میکند که افراد سراغ معشوقهای میروند که بسیار به مادر یا پدرشان (به شکل ناهشیارانه) شباهت دارد.
فروید به سالهای بعد نوجوانی کمتر پرداخت، به نظر او اینکه ما در بزرگسالی چگونه باشیم، چگونه رفتار و احساس کنیم، به وسیلهی تعارضهایی که با آن مواجه شدیم، تعیین میشود.
به نظر فروید،
خشت اول را نهد معمار کج
تا ثریا میرود دیوار کج
تدوین:
سیدعلی اصغرحسینی
دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه تربیت معلم
خبرنگار روانشناسی سرویس مسائل راهبردی خبرگزاری دانشجویان ایران
منابع:
۱ـ جونز، ارنست، اصول روانکاوی، ترجمه حسن رضی
۲ـ سروری، محمد حسین، قلمرو روانشناسی.۱۳۷۱
۳ـ سلیگمن، مارتین ای پی و روزنهان ، دیوید ال. آسیبشناسی روانی. ترجمه سید محمدی.۱۳۸۱
۴ـ شولتز و شولتز . نظریههای شخصیت. ترجمه سید محمدی. ویرایش ۱۳۸۶
۵ـ گنجی، حمزه. روانشناسی عمومی (قسمت دوم) پیام نور.۱۳۸۱
۶ ـ منصور، محمود و دادستان، پریرخ، روانشناسی ژنتیک ۲. رشد.۱۳۸۱
سیدعلی اصغرحسینی
دانشجوی کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشگاه تربیت معلم
خبرنگار روانشناسی سرویس مسائل راهبردی خبرگزاری دانشجویان ایران
منابع:
۱ـ جونز، ارنست، اصول روانکاوی، ترجمه حسن رضی
۲ـ سروری، محمد حسین، قلمرو روانشناسی.۱۳۷۱
۳ـ سلیگمن، مارتین ای پی و روزنهان ، دیوید ال. آسیبشناسی روانی. ترجمه سید محمدی.۱۳۸۱
۴ـ شولتز و شولتز . نظریههای شخصیت. ترجمه سید محمدی. ویرایش ۱۳۸۶
۵ـ گنجی، حمزه. روانشناسی عمومی (قسمت دوم) پیام نور.۱۳۸۱
۶ ـ منصور، محمود و دادستان، پریرخ، روانشناسی ژنتیک ۲. رشد.۱۳۸۱
منبع : خبرگزاری ایسنا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست