چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
هدایتهای حضرت مهدی (عج)
وجود امام زمان، هر چند غایباند، دو گونه فایدهی تكوینی و تشریعی دارد . فائدهی تشریعی وجود آن حضرت، بر سه گونه است . مهمترین آن هدایتخلق است و مشهورترین لقب آن حضرت، یعنی «مهدی» ، بر آن دلالت میكند این هدایتها به سه دوره تقسیم شده است:
۱) از ولادت تا پایان غیبت صغرا
۲) دوران غیبت كبرا
۳) هدایتهای پس از ظهور .
این مقاله، به پنج نمونه از هدایتهای دورهی نخست پرداخته است .
سلیمان اعمش میگوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: «چه گونه مردم از حجت غایب بهره میبرند؟» . فرمود: «همان گونه كه از آفتاب زیر ابر بهره میبرند .» . (۱)
در این روایت، امام غایب، به آفتاب زیر ابر تشبیه شده و فوائد او به فوائد آفتاب پنهان در زیر ابر . پس در این تشبیه، دو وجه شباهت وجود دارد: یكی، اصل بهره برداری مردم از نور و گرما و اشعهی مفید خورشید است كه در روزهای ابری بر زمین میتابد و دیگری كمتر بودن مقدار آن بهره نسبتبه روزهای آفتابی است .
همان گونه كه در روزهای آفتابی، بهرهی مردم از آفتاب، بیشتر است، در عصر ظهور، بهره آنان از بركات وجود امام معصوم، بیشتر خواهد بود .
البته، بركات و فوائدی كه از حجت غائب، امام مهدی، روحی فداه، به جهان خلقت و مردم میرسد، بحث مهمی است، ولی ما، در مقام استقصای این بحث نبوده و تنها برای روشن شدن موضوع مقاله، به بررسی آن میپردازیم اینك، با نگاهی به دلایل عقلی و نقلی، این فوائد را بر دو گونه مییابیم: (۲)
۱) فوائد تكوینی
میدانیم آن حضرت، به عنوان یكی از چهارده معصوم، علت غایی آفرینش انسان و جهان است; زیرا، همان گونه كه مخلوقات، در پیدایش خود، نیازمند علت غایی هستند، در تداوم خلقت نیز به آن محتاجاند; یعنی، لطف و عنایتخداوند متعال، به خاطر وجود یكی از آن حضرات بر روی زمین است . در زیارت جامعه آمده است:
«بكم فتح الله و بكم یختم و بكم ینزل الغیث و بكم یمسك السماء ان تقع علی الارض ...» .
این فوائد، خارج از هدف این مقاله است
۲) فوائد تشریعی
ما، در این مقاله، به سه گونهی آن اشاره میكنیم:
الف) احكام ولایی;
آن حضرت، گاهی به واسطهی افرادی خاص، در مسائل مهم، حكم نهایی را بیان فرموده و گاه بی واسطه، حكم و اختلافی را بر طرف كرده است . این گونه احكام، مخصوصا، در عصر غیبت صغرا، نمونههای زیادی دارد .
ب) دعا یا استغفار آن حضرت برای مؤمنان و صالحان و مستضعفان و یا لعنت ایشان بر كافران و ظالمان;
به این فائده، در روایات «عرض اعمال بندگان بر امام زمان علیه السلام» تصریح شده است . نیز دعاهایی كه آن حضرت در شب قدر و عرضهی مقدرات سالانه بر ایشان، برای افراد شایسته میكند، از این دسته است .
ج) هدایتهای عمومی و خصوصی آن حضرت به ره جویان و حق طلبان در عصر غیبت صغرا و كبرا;
هدایت عمومی و جهانی شان، پس از ظهور، مهمترین فایدهی وجودی آن حضرت است، به همین جهت، مشهورترین لقب آن حضرت - كه در روایات متواتر آمده - «مهدی» است . هر چند همهی امامان ما، «مهدی» هستند، همان طور كه همهی آنان، سجاد و باقر و صادق و كاظم و رضا و تقی و نقی هستند، ولی این صفت، به صورت ویژه، بر خصوص امام دوازدهم «موعود منتظر» اطلاق شده است .
در این كه لقب مذكور، به معنای اسم مفعول استیا به معنای فاعلی، دو نظر وجود دارد . روایت جابر از امام محمد باقر علیه السلام نظر نخست را تایید میكند; زیرا، در آن آمده است:«انما سمی المهدی لانه یهدی الی امر خفی ...» . (۳)
از این روایت استفاده میشود كه «مهدی» به معنای اسم مفعول است، ولی گاهی اسم مفعول، به جهت مبالغه، به معنای اسم فاعل میآید، مانند «محصن» به معنای «شخصی عفیف و خویشتن دار» . در این جا نیز «مهدی» به معنای «هادی» است . البته، كسی كه از هر جهت هدایتشده باشد; هادی همه جانبه نیز خواهد بود .
حكمت اختصاص این لقب به امام زمان علیه السلام آن است كه علاوه بر علوم و انواری كه خداوند به همهی ائمه علیهم السلام عنایت فرموده، الطاف و هدایتهای ویژهای به آن حضرت دارد كه پس از ظهور، مردم جهان را با همهی تنوع فكری و تفاوت نژادی و فرهنگی، به زیر فرمان خدای متعال رهبری میكند و راه سعادت را به همگان نشان خواهند داد . از این رو، طبری، در دلائل الامامهٔ، از انس ابن مالك نقل میكند كه:
روزی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله نزد ما آمد . وقتی علی علیه السلام را دید، دستبر دوش او گذاشت و فرمود: «ای علی! اگر از دنیا جز یك روز باقی نماند، خداوند، آن روز را آن قدر طولانی كند كه مردی از نسل تو به حكومتبرسد كه به او «مهدی» گفته میشود . او، به سوی خدای عزوجل هدایت میكند، و عرب به واسطهی او، هدایت میشود، چنان كه تو - یا علی! - كافران و مشركان را از گمراهی نجات دادی و هدایت كردی ... (۴)
از این روایت استفاده میشود كه این لقب، به معنای اسم فاعل است، ولی بهتر آن است كه بگوییم، این لقب شریف، به هر دو معنای اسم فاعلی و اسم مفعولی، در حق آن جناب آمده است .
آری، او، هدایتیافتهی كامل و هدایت كنندهی تمام عیار بشر از جانب پروردگار جهان است .
قبل از بیان مصادیق این هدایتها، لازم استبه دو نكته اشاره كنیم:
▪ یكم - در عصر غیبت كبرا، مردم، موظفاند برای تشخیص وظایف شرعی، یا خود به كتاب و سنت مراجعه كنند و یا از مجتهدان متخصص تقلید كنند، و هیچ نظر و حكمی، با ادعای صدور آن از امام غایب اعتباری ندارد . این قاعدهی مسلم، به مقدار زیادی، مانع فرصتطلبی شیادان و توطئهی دشمنان و هرج و مرج فرهنگی شده است .
▪ دوم - متاسفانه، در طول تاریخ غیبت و مخصوصا اخیرا، اشخاصی از عواطف پاك مؤمنان نسبتبه حضرت، سوء استفاده كردهاند و برای موجه نشان دادن خود و بازار گرمی، داستانهای دروغین و گاهی مبتذل، از ملاقات خود یا دیگران با حضرت نقل میكنند كه باعث وهن مذهب و سستی اعتقاد مردم میشود .
در این مقاله، به احادیثیا داستانهایی كه آن حضرت، فرد یا گروهی را هدایت فرمودهاند، و مدرك معتبری دارد، (۵) بسنده شده و از نقل مطالب سست و موهون، خودداری میكنیم .
این هدایتها، در سه مرحله است:
۱) از ولادت تا پایان غیبت صغرا;
۲) عصر غیبت كبرا;
۳) عصر ظهور .
این دسته بندی، از آن جهت است كه تولد و زندگی آن حضرت تا شهادت پدربزرگوارشان، مانند دوران غیبت، مخفی و در هالهای از كتمان و تقیه بود . به این جهت، احادیث دوران ولادت و كودكی حضرت، در این بخش از گفتار میآید .
۱) شیخ طوسی، نقل میكند كه گروهی از شیعیان مفوضه (افراطی) و مقصره (تفریطی)، شخصی به نام «كامل بن ابراهیم مدنی» را به سوی امام حسن عسكری علیه السلام فرستادند . كامل میگوید:
با خود گفتم: از امام بپرسم كه «آیا صحیح است كه داخل بهشت نمیشود مگر كسی كه مانند من عقیده و معرفت داشته باشد (شیعه دوازده امامی باشد)» .
هنگامی كه بر حضرت وارد شدم ... و سلام كردم در مقابل دری نشستم كه در مقابل آن، پردهای آویخته بود . بادی وزیده و پرده را كنار زد . ناگهان چشمام به نوجوانی مانند پارهی ماه افتاد كه حدود چهار سال سن داشت . او، مرا صدا كرد و گفت: «كامل بن ابراهیم!» .
بر خود لرزیدم و بی اختیار عرض كردم: «لبیك ای آقای من!» . فرمود: «به نزد ولی خداوند و به در خانهی حجتخدا آمدهای تا بپرسی آیا علاوه بر آنان كه مانند شما معرفت و عقیده داشته باشند كسان دیگری هم وارد بهشت میشوند؟ .» . گفتم: «آری! به خدا قسم، همین سؤال را داشتم .» . حضرت فرمود: «در آن صورت، تعداد بهشتیان، بسیار كم خواهد بود! به خدا قسم! علاوه بر آنان، گروه دیگری نیز وارد بهشتخواهند شد كه به آنان «حقیه» (۶) گفته میشود .» . پرسیدم: «آنان چه كسانی هستند؟» . فرمود: «گروهی كه «علی» را دوست دارند و به خاطر محبتبه «علی» ، قسم میخورند، اما حق و فضیلت او را نمیدانند .» .
سپس مدتی ساكتشد، آن گاه فرمود: «نیز آمدهای تا از عقیدهی مفوضه بپرسی؟» . فرمود: «آنان، دروغ میگویند، بلكه دلهای ما، ظرف خواستخداوند است . هنگامی كه او بخواهد، ما میخواهیم . خداوند، در قرآن میفرماید:
«و ما تشاءون الا ان یشاء الله» . (۷) »
سپس پرده به حالت پیشین برگشت و دیگر من نتوانستم آن را بگشایم . در این حال، امام حسن عسكری علیه السلام به من فرمود: «دیگر چرا این جا نشستهای، در حالی كه حجتخداوند و جانشین من، به پرسشهایت پاسخ داد؟» . (۸)
منزل امام، زیر نظر مراقبان خلیفه و جاسوسان بود و نشستن بیش از آن مصلحت نبود.
در این حدیثشریف، امام مهدی علیه السلام در دامن پدر، در حالی كه كودكی چهارساله بود و هنوز به مقام امامت نرسیده بودند و زندگی مخفی داشتند و جز در مقابل بعضی از خواص شیعه ظاهر نمیشدند، به دو مسئلهی مهم پاسخ میدهند . طبق این روایت، امام فرمودند كه دایرهی رحمتخداوند را تنگ نگیرید . هرچند بهشت، در اصل، برای شیعیان است، ولی گروهی از غیر شیعیان كه مغرض نیستند و حضرت علی علیه السلام را دوست دارند، به بهشت وارد خواهند شد .
نیز حضرت تفویض را باطل دانستند . در تفسیر آن، دو احتمال است: یكی این كه خداوند، پس از خلقت انسان، او را به حال خود واگذار كرده و هیچ تصرفی در افعال اختیاری و طاعت و معصیت و سعادت و شقاوت او ندارد . در مقابل اینان، جبریه هستند كه اختیار را از انسان نفی میكنند . به نظر اهل بیت علیهم السلام هر دو نظر (جبر و تفویض) باطل است، و از این رو، امام علیه السلام مفوضه را تكذیب كردند و فرمودند: «دلهای ما، ظرف خواستخداوند است و در محدودهی مشیت و ارادهی او، انسان میتواند فعل یا ترك را اختیار كند .» .
احتمال دیگر، تفویض ربوبیت جهان به ائمه علیهم السلام است . شیعیان غالی، معتقد بودند كه ائمه علیهم السلام، پروردگار جهان هستندو آناناند كه بر مردم روزی میدهند و زنده میكنند و میمیرانند و امام علیه السلام این عقیده را نفی كرده، میفرماید: «دلهای ما ائمه، ظرف خواستخداوند است و خواست ما، محدود و مقید به خواست او است و ما، مطیع او هستیم .» .
احتمال دوم، از آن جهت كه مفوضه، در مقابل مقصره، (كسانی كه مقام امام را از آن چه هست، پایینتر میدانند) قرار گرفته، صحیحتر است .۲) مرحوم صدوق، از شخصی به نام ابومحمد حسن بن علی بن وجناء نصیبی نقل میكند كه:
در مسجد الحرام، در زیر ناودان طلا، در حال سجده بودم . پس از نماز عشا، در چهارمین روز پنجاه و چهارمین حجام، در حال آه و زاری بودم كه شخصی مرا حركت داد و گفت: «ای حسن بن وجنا نصیبی!» . من، برخاستم . دیدم، كنیزك زردرنگ و لاغر اندامی، در حدود چهل سال یا بیشتر، پیشاپیش من راه افتاد . من، چیزی از او نپرسیدم تا آن كه مرا به خانهی حضرت خدیجه، صلوات الله علیها، آورد كه در آن اتاقی بود كه در آن، وسط دیوار بود و پلهای از چوب ساج داشت . كنیزك، بالا رفت . آن گاه صدایی برخاست و فرمود: «بیا بالا!» . من، بالا رفتم و مقابل در ایستادم .» . پس حضرت صاحب الزمان علیه السلام به من فرمود: «آیا فكر میكنی، احوال تو بر من مخفی است؟ به خدا قسم، هیچ گاه حج نیامدی، مگر آن كه من همراه تو بودم .» . سپس یكایك اوقاتی كه حجبه جا آورده بودم یا به كار دیگر مشغول بودم، برایام برشمرد .
من، از وحشت و تعجب، بی هوش شدم و افتادم . آن گاه، دستی را بر روی شانهی خود احساس كردم . برخاستم . به من فرمود: «ای حسن! در خانهی جعفر بن محمد [ ظاهرا، خانه امام صادق علیه السلام در مدینه ] بمان و در فكر غذا و آب و لباس مباش ... .» .
سپس به من دفتری داد كه در آن، دعای فرج و صلواتی بر آن جناب نوشته بود . فرمود: «این دعا را بخوان و این گونه نماز بخوان و این مطالب را جز به حق جویان از دوستان ما، نده . خداوند عزوجل، تو را موفق بدارد!» .
پرسیدم: «ای مولای من! آیا دیگر پس از این تو را نمیبینم؟» . فرمود: «هرگاه خداوند بخواهد .» .
حسن بن وجناء میگوید: از حجبرگشتم و در خانهی جعفر بن محمد علیه السلام ماندگار شدم و جز برای سه كار، بیرون نمیآمدم: برای تجدید وضو و خوابیدن و غذا خوردن .» .
پس هنگام غذا، وارد خانهام میشدم، ظرف چهارگوشهای پر از آب مییافتم كه گردهی نانی بر بالای آن بود و هر غذایی كه در طول روز، دوست داشتم، در آن جا وجود داشت . از آن میخوردم و همان، مرا كفایت میكرد . لباس تابستانی، در فصل تابستان، و لباس زمستانی، در فصل زمستان، برایام میآمد . و هرگاه (خانوادهام) برایام آب میآوردند، با آن، خانه را آب پاشی كرده و كوزه را خالی میكردم (; زیرا، آب داشتم .) یا هنگامی كه غذا میآوردند، چون نیازی به آن نداشتم، آن را شبانه، صدقه میدادم تا راز كار مرا، همراهانام ندانند .» . (۹)
از این واقعه استفاده میشود كه امام علیه السلام از حال شیعیان خود، كاملا، خبر دارد، بلكه میفرماید: «من، در تمام سفرهای حج، همراه تو بودم .» . حضرت، با نشان دادن معجزهای در خانهی امام جعفر صادق علیه السلام - كه ظاهرا در آن زمان، به صورت معبدی در آمده بود - صدق و صحت احساس و دریافت راوی (حسن بن وجناء) را تایید كرد و دعای فرج و صلوات مخصوص را به او تعلیم داد .
۳) مرحوم صدوق، از ابوعبدالله بلخی نقل میكند كه:
امام زمان علیه السلام بر جعفر كذاب، هنگامی كه به ناحق، ادعای میراث امام حسن عسكری علیه السلام كرد، از مكان مجهولی ظاهر شد و فرمود: «ای جعفر! چرا میخواهی حق مرا ببری؟ !» . جعفر متحیر و مبهوت ماند . آن گاه حضرت غایب شد . جعفر، پس از آن، هر چه در میان مردم گشت، آن حضرت را نیافت تا آن كه مادر امام حسن عسكری علیه السلام معروف به جده از دنیا رفت . او وصیت كرد، در همان خانهی امام حسن علیه السلام دفن شود . جعفر، مانع شد و گفت: «نباید در این خانه دفن شود .» . این جا نیز حضرت بر او ظاهر شد و فرمود: «ای جعفر! آیا این خانهی تو است؟» . سپس حضرت غایب گشت و دیگر دیده نشد . (۱۰)
میدانیم با وجود فرزند (طبقهی اول)، ارث، به برادر (طبقهی دوم) نمیرسد . جعفر، مدعی بود از آن جا كه امام حسن عسكری علیه السلام فرزند ندارد، او، وارث امام علیه السلام است و اجازه نمیدهد كسی در خانهی امام دفن شود . حضرت، با ظهور خود، ادعای او را باطل ساخت .
۴) مرحوم صدوق، بدون واسطه، از ابوالادیان نقل میكند كه:
من، خدمتگزار امام حسن عسكری علیه السلام بودم و نامههای حضرت را به شهرهای اطراف میبردم . در بیماری وفات آن حضرت، بر وی وارد شدم . نامههایی نوشتند و به من دادند و فرمودند: «آنها را به مدائن ببر . چهارده روز، غیبت تو طول خواهد كشید . روز پانزدهم، وقتی وارد سامرا شدی، صدای نالهی عزا را از خانه من خواهی شنید و بدن مرا برای غسل دادن بر روی مغسل میبینی .» .
ابوالادیان میگوید: پرسیدم: «ای آقای من! در آن صورت، پس از شما، چه كسی امام خواهد بود؟» . فرمود: «كسی كه جواب نامهها را از تو بخواهد، او، جانشین من خواهد بود .» . عرض كردم: «علامت دیگری بیفزایید!» . فرمود: «كسی كه بر من نماز بخواند، او، جانشین من است .» . عرض كردم: «علامت دیگری بیفزایید!» . فرمود: «كسی كه بگوید در كیسهها چیست، او، جانشین من است .» .
در این جا، هیبتحضرت، نگذاشتبپرسم: «منظور از كیسهها چیست؟» .
ابوالادیان میگوید: «نامهها را به مدائن بردم و جواب هایش را گرفتم . همان گونه كه امام فرموده بود، روز پانزدهم، به سامرا برگشتم و دیدم از خانهی امام علیه السلام صدای ناله و شیون بلند است و بدن آن حضرت، بر روی مغتسل قرار دارد و «جعفر بن علی برادرش» ، (فرزند امام علی النقی علیه السلام) در كنار در منزل نشسته و شیعیان، دسته دسته، بر وفات برادرش، به او تسلیت میدهند و به جهت رسیدن او به مقام امامت، تبریك میگویند .» . با خود گفتم: «اگر این شخص امام باشد، دیگر امامتشیعه، باطل شده است; زیرا، من، سابقا، او را با كارهای خلافی، چون شرب خمر و گوی بازی و طنبورنوازی میشناختم . با این حال، جلو رفتم و تسلیت و تهنیت گفتم . او، از من، چیزی نخواست . در این هنگام، عقید (غلام حضرت) نزد جعفر آمد و گفت: "آقای من! برادرتان كفن شده است . برخیز و بر وی نماز بخوان! " . جعفر و شیعیانی كه اطرافاش بودند، حركت كردند، در حالی كه پیشاپیش آنان، دو نفر از ماموران دولتبنی عباس، به نام سمان و حسن بن علی (معروف به سلمه از یاران معتصم عباسی) بودند .
هنگامی كه به خانهی امام رسیدیم، دیدم، امام علیه السلام كفن شده، روی تخت قرار گرفته است . جعفر، جلو رفت تا بر برادرش نماز بخواند . همین كه خواست تكبیر بگوید، كودكی گندم گون و پیچیده موی و گشاده دندان، بیرون آمد و عبای جعفر را كشید و گفت: " ای عمو! عقب بیا كه من، برای نماز بر پدرم، سزاوارترم . " جعفر، عقب آمد، در حالی كه رنگاش پریده و زرد شده بود . كودك، جلو رفت و بر حضرت نماز خواند . آن گاه حضرت امام حسن عسكری علیه السلام را در كنار پدربزگوارش دفن كردند .» .
ابوالادیان میگوید: همان كودك، به من فرمود: "ای بصری! جواب نامههایی كه به همراه داری، به من بده . " . من نیز پاسخها را به او دادم و با خود گفتم: "این، دو نشانه از علائم امامت كه امام حسن عسكری علیه السلام به من فرموده بود . فقط، نشانهی سوم باقی ماند . " .
آن گاه به سوی جعفر بن علی رفتم . دیدم، ناراحت است و آه میكشد . یكی از شیعیان، به نام حاجز وشاء برای آن كه حجت را بر او تمام كند، از وی پرسید: «این كودك چه كسی بود؟» . جعفر گفت: «به خدا قسم! تا كنون او را ندیده و نشناسم .» .
ابوالادیان میگوید: «در همین حال كه نشسته بودیم، جماعتی از قم رسیدند و خواستند خدمت امام حسن عسكری علیه السلام برسند، وقتی از وفات حضرت آگاه شدند، پرسیدند: "به چه كسی تسلیتبگوییم؟ " . آنان را به جعفر بن علی معرفی كردند . آنان، خدمت جعفر رسیدند و به او سلام كردند و تسلیت گفتند و افزودند: «همراه ما، نامهها و اموالی است كه باید بگویی از چه كسانی و چه قدر است تا بتوانیم آن را تحویل شما دهیم . " .
جعفر، ناراحتشد و در حالی كه لباساش را تكان میداد، برخاست و گفت: "شما، از ما، علم غیب میخواهید" .
پس از رفتن جعفر، در حالی كه این گروه متحیر بودند، خادمی از درون خانهی امام بیرون آمده و نام یكایك صاحبان نامهها و اموال را به ایشان گفت و افزود: "همراه شما، نامههای فلانی و فلانی و كیسهای است كه در آن هزار دینار سالم و ده دینار تقلبی وجود دارد . " شیعیان قم نیز نامهها و اموال را به آن خادم تحویل دادند و گفتند: "آن كس كه تو را برای این كار فرستاده، همان، امام است . "
جعفر، پس از این حادثه، نزد خلیفه (معتمد عباسی) آمد و آن را نقل كرد . معتمد نیز ماموران خود را برای تفتیش، به خانهی امام علیه السلام فرستاد . آنان، صقیل كمال الدین (كنیز حضرت) را دستگیر كردند و آن كودك را از وی درخواست كردند . كنیز، با زیركی، ادعا كرد، حامله است تا مسئلهی كودك را بپوشاند و دستگاه خلافت را، به انتظار تولد كودك بنشاند .
آنان نیز ساده لوحانه، كنیز را به قاضی ابی الشوارب سپردند، ولی مرگ عبیدالله بن خاقان (وزیر مقتدر عباسی) آنان را غافلگیر كرد و رشتهی كارهایشان به هم ریخت . از طرفی، قیام بردگان زنگی، در بصره، چنان آنان را سرگرم ساخت كه از آن كنیز غافل شدند و او توانستبه سلامت از نزد ایشان به منزل امام بازگردد .» . (۱۱)
در این جریان، امام علیه السلام با حضور به جنازهی پدر و نماز خواندن بر او و در خواست جواب نامهها از ابوالادیان و معرفی صاحبان نامهها به اهل قم و مقدار موجودی كیسهها، حجتخداوند را معرفی و مدعی امامت را رسوا كرد . حضرت، با این كه در شرایط تقیه و استتار بودند، خدا جویان و حق طلبان را هدایت فرمودند .
ابوالقاسم تجری گلستانی
پینوشتها:
۱) منتخب الاثر، ص ۳۳۶ به نقل از ینابیع المودهٔ .) مضمون این روایت، به روشها و طرق مختلف، از ائمهی اطهار علیهم السلام رسیده است .
۲) گاهی گفته میشود: «یكی از فوائد وجود امام، وساطت در فیض است .» . اگر منظور از آن، همان علت غایی یا وساطت در فیوضات معنوی و تشریعی باشد، مورد قبول است، ولی اگر وساطت در ربوبیت جهان و علیت فاعلی آن باشد، مورد قبول متكلمان شیعه نیستیا مورد نقد و اشكال است . از این جهت، ما، از ذكر این عنوان، خودداری كردیم . البته توضیح كامل بحث علت غایی بودن حضرات معصومین علیهم السلام نیاز به مجال واسع دیگری دارد .
۳) بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۹ از كتاب الغیبهٔ سید علی بن عبدالحمید .) نظیر این روایت، در همان جلد، ص ۲۹ و ۳۰ نیز آمده است .
۴) این كه خداوند به واسطهی حضرت مهدی علیه السلام عرب را هدایت میكند، منافاتی با هدایت جهانی آن حضرت ندارد . شاید تاكید بر هدایت عرب، از جهتبلند پروازی و تعصب خاص این نژاد است .
۵) منظور از مدرك معتبر، اصطلاح فقهی آن، یعنی حدیث صحیح یا موثق نیست، بلكه مراد، آن است كه حدیثیا داستان، در كتب معتبر اصلی شیعه، آمده باشد و سلسله سند متصل یا مرسل، به علمای معتبر شیعه و در نهایتبه معصوم علیه السلام منتهی شود .
۶) مرحوم مجلسی، در بحار، ج ۵۲، ص ۵۰، میگوید: «مراد از حقیه، مستضعفان از اهل سنت، ضعفای شیعه یا هر دو گروهاند .» .
۷) دهر: ۳۰ .
۸) الغیبهٔ، شیخ طوسی، ص ۲۴۶ .
۹) كمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۳ .
۱۰) كمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۲ . این داستان، از هدایتهای تشریعی قسم نخست است .
۱۱) كمال الدین، صدوق، ج ۲، ص ۴۷۵ .
پینوشتها:
۱) منتخب الاثر، ص ۳۳۶ به نقل از ینابیع المودهٔ .) مضمون این روایت، به روشها و طرق مختلف، از ائمهی اطهار علیهم السلام رسیده است .
۲) گاهی گفته میشود: «یكی از فوائد وجود امام، وساطت در فیض است .» . اگر منظور از آن، همان علت غایی یا وساطت در فیوضات معنوی و تشریعی باشد، مورد قبول است، ولی اگر وساطت در ربوبیت جهان و علیت فاعلی آن باشد، مورد قبول متكلمان شیعه نیستیا مورد نقد و اشكال است . از این جهت، ما، از ذكر این عنوان، خودداری كردیم . البته توضیح كامل بحث علت غایی بودن حضرات معصومین علیهم السلام نیاز به مجال واسع دیگری دارد .
۳) بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۹ از كتاب الغیبهٔ سید علی بن عبدالحمید .) نظیر این روایت، در همان جلد، ص ۲۹ و ۳۰ نیز آمده است .
۴) این كه خداوند به واسطهی حضرت مهدی علیه السلام عرب را هدایت میكند، منافاتی با هدایت جهانی آن حضرت ندارد . شاید تاكید بر هدایت عرب، از جهتبلند پروازی و تعصب خاص این نژاد است .
۵) منظور از مدرك معتبر، اصطلاح فقهی آن، یعنی حدیث صحیح یا موثق نیست، بلكه مراد، آن است كه حدیثیا داستان، در كتب معتبر اصلی شیعه، آمده باشد و سلسله سند متصل یا مرسل، به علمای معتبر شیعه و در نهایتبه معصوم علیه السلام منتهی شود .
۶) مرحوم مجلسی، در بحار، ج ۵۲، ص ۵۰، میگوید: «مراد از حقیه، مستضعفان از اهل سنت، ضعفای شیعه یا هر دو گروهاند .» .
۷) دهر: ۳۰ .
۸) الغیبهٔ، شیخ طوسی، ص ۲۴۶ .
۹) كمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۳ .
۱۰) كمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۲ . این داستان، از هدایتهای تشریعی قسم نخست است .
۱۱) كمال الدین، صدوق، ج ۲، ص ۴۷۵ .
منبع : مجله انتظار
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست