شنبه, ۱۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 1 March, 2025
مجله ویستا
فلسطین جایگزین اسرائیل

پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ تاثیر بسیار عمیق و شگرفی بر ماهیت، اهداف و منافع در سیاست خارجی و روابط بینالمللی ایران داشت. قانون اساسی ایران در دوران قبل از انقلاب كه بیشتر براساس دیدگاههای ملی تهیه شده بود، هیچ اشارهای به این امر كه سیاست خارجی كشور ایران چگونه باید باشد و چه اهدافی را باید دنبال كند، نكرده بود. درواقع در دوران قبل از انقلاب اسلامی، سیاست خارجی به عنوان متغیری از اهداف سیاست داخلی در نظر گرفته میشد.[i] در قانون اساسی رژیم سابق نهتنها به سیاست خارجی بخش و فصل مشخصی اختصاص نیافته بود، بلكه در میان اصول و مطالب دیگر نیز دراینباره مطالب چندان قابل اعتنایی وجود نداشت. تنها در درون برخی فصول قانون اساسی سابق، اصولی یافت میشد كه میتوان آنها را با سیاست خارجی مرتبط دانست و البته این موارد نیز تنها به چگونگی روابط با بیگانگان و ساختار اجرایی سیاست خارجی، اختصاص داشتند. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل ماهیت انقلاب و جو غالب در سالهای اولیه پیروزی آن، در قانون اساسی جمهوری اسلامی، برخلاف قانون اساسی دوران پهلوی، بیشترین اهمیت و بها به اهداف سیاست خارجی كشور داده شد.
مقایسه جایگاه سیاست خارجی در دو قانون اساسی ایران قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، نشاندهنده رفعت منزلت این مقوله در قانون اساسی جمهوری اسلامی است كه این امر طبیعتا از انقلاب و آثار آن ناشی میشود. در شرایط زمانی تدوین این قانون (چند ماه پس از پیروزی انقلاب) تدوینكنندگان آن، متاثر از فضای انقلابی موجود، بهایی بسیار بیشتر از قبل به این مساله دادند و قانونی پدید آوردند كه سیاست خارجی در آن از نظر میزان، محتوا و اهمیت، بهكلی با قانون اساسی رژیم سابق تفاوت داشت. پدیدآمدن اصول سیاست خارجی بهصورتمجزا و ملموس، پدیدهای بود كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی روی داد. ازسویدیگر به علت جایگاه رفیع قانون اساسی در كلیه شئون كشورها ــ اعم از سیاست داخلی (قوای سهگانه)، سیاست خارجی، آزادیها و... ــ برای مطالعه پایههای شكلگیری سیاست خارجی هر كشوری ابتدا باید به سراغ قانون اساسی آن كشور رفت. ما نیز در این قسمت برای درك هرچهبهتر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی ایران و بهویژه اصول سیاست خارجی آن را اجمالا مورد بررسی و مطالعه قرار میدهیم تا بتوانیم بهطورصحیح، اهداف، منابع و روشهای سیاست خارجی ایران را مشخص نماییم.
● ویژگیهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
۱) فرامرزیبودن: ازآنجاكه مهمترین منبع تهیه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مكتب اسلام و تعالیم آن میباشد و از طرفی اصول دین اسلام خاصیت جهانشمولی دارند، این خاصیت به تعدادی از اصول قانون اساسی و خصوصا قوانین و اصول سیاست خارجی تسری پیدا كرد.
از نظر مكتب اسلام، دنیا بهطوركلی به دو منطقه تقسیم میشود: ۱ــ جهان اسلام ۲ــ دنیای غیرمسلمین. برهمیناساس تنها مرزی كه اسلام میشناسد، مرز عقیدتی است و سایر مرزبندیهای نژادی، قومی، زبانی، جغرافیایی و... مورد پذیرش نمیباشد. انقلاب اسلامی ایران هم با توجه به برداشت اسلامی از مفهوم انقلاب بهشدت معتقد به جهانشمولبودن حركت انقلاب اسلامی بود. نخبگان اصلی انقلاب معتقد بودند سیاست خارجی كشور ما نمیتواند خود را در محدوده اهداف ملی و یا حتی منطقهای محبوس كند و لذا سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با توجه به رسالت مهم و غیرقابل تغییر خود، باید سیاستی فعال، فرامرزی و جهانشمول داشته باشد. «انترناسیونالبودن انقلاب، یعنی اینكه انقلاب ما تنها متعلق به ملت ایران نیست، بلكه باید در میهن اسلامی و هرجاكه مسلمانی زندگی میكند، امتداد پیدا كند.»[ii]
۲) ایدئولوژیكبودن: ایدئولوژی، در نظر اكثر محققان، یكی از عناصر قدرت ملی (تعیینكننده حوزه منافع ملی) شمرده میشود؛ هرچند درخصوص میزان تاثیر و نقش آن، نظرات متفاوت است.[iii] اگر بپذیریم كه مذهب نیز دارای بعد ایدئولوژیك میباشد، یا لااقل یك ایدئولوژی غیرمدون است، باید بپذیریم كه انقلاب اسلامی ایران، یك انقلاب ایدئولوژیك بود و این مقوله در تمام ابعاد و زمینههای این انقلاب رخنه كرده است. پس از انقلاب سعی شد اكثر اصول مربوط به سیاست خارجی از اصول اسلام اقتباس گردد یا حداقل با اصول اسلامی تطبیق داده شود. جمهوری اسلامی ایران اعلام نمود كه با جهان بر مبنای اصول اسلامی برخورد خواهد كرد. در اصل چهارم قانوناساسی تصریح شده است كه كلیه قوانین و مقررات باید براساس موازین اسلامی باشند. تعهد و تقید به اسلامیبودن سیاست خارجی، دیپلماسی جدیدی را شكل داد كه در نوع خود كاملا بیسابقه بود.[iv]
۳) امپریالیسمستیزی: از همان ابتدای شكلگیری انقلاب، شعار نهشرقینهغربی مطرح گردید و بهشدت فراگیر شد. به نظر میرسد ریشه ظهور این ویژگی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را باید در سیاست خارجی رژیم پیشین جستجو كرد. درواقع آنچه بیشازهرچیز رهبران انقلاب را به سمت این شعار پیش برد، اتكای بیشازاندازه حكومت قبلی به یك قطب جهانی ازیكسو و غیرمذهبیبودن قطب دیگر جهان (شوروی سوسیالیستی)، بود. هرچند از شعار نهشرقینهغربی هیچگاه تعریف دقیقی بهعمل نیامد، اما بهنظر میرسد همواره دو دیدگاه كلی در این زمینه وجود داشته است:
۱) مبارزه با سلطه شرق و غرب و قطع رابطه با آنها
۲) عدم پیروی سیاست خارجی ایران از شیوههای مرسوم بلوك غرب یا شرق (لزوما نفی رابطه مورد نظر نیست).[v]۴) رابطه با ملتها بهجای دولتها: دولتها همواره بهعنوان اصلیترین بازیگران صحنه روابط بینالملل شناخته میشوند و اصولا جای ملتها در میان بازیگران رسمی روابط بینالملل خالی است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در هنگام تدوین قانون اساسی و اصول سیاست خارجی آن، توجه خاصی به ملتها معطوف گردید. مردمیبودن انقلاب و استفاده از تعالیم اسلام ــ كه خاصیت فراوطنی داشت ــ همگی از جمله علل شكلگیری سیاست خارجی ایران بر این پایه محسوب میشوند. از نگاه رهبران انقلاب، اكثر حكام و دولتهای جهان، مستبد و غیرمردمی بودند، و بههمیندلیل توجه به ملتها جایگاه ویژهای در سیاست خارجی جدید پیدا كرد.
● اهداف سیاست خارجی
با توجه به اوضاع و احوال حاكم بر ایران و جهان در سال ۱۳۵۷ و با توجه به ماهیت انقلاب اسلامی و منابع الهامبخش قانون اساسی، اهداف مندرج در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را میتوان بهطوركلی در موارد زیر خلاصه نمود:
۱) برقراری، توسعه و تحكیم روابط صلحآمیز با دول غیرمحارب
۲) تلاش در جهت برقراری حكومت جهانی اسلام
۳) حمایت از مستضعفین جهان در برابر مستكبرین
۴) حراست از استقلال و تمامیت ارضی جمهوری اسلامی ایران
۵) دفاع از حقوق مسلمانان جهان
۶) دعوت: دعوت جهانی ملتها به اسلام
۷) حمایت از نهضتهای آزادیبخش
۸) مبارزه همهجانبه با استعمار
۹) تلاش برای ایجاد وحدت در میان مسلمانان
۱۰) نفی هرگونه سلطهجویی و سلطهپذیری
۱۱) صدور انقلاب اسلامی با توجه به اصل عدم مداخله در امور داخلی ملل دیگر
۱۲) قبول تعهد نسبت به پیمانها و قراردادهای بینالمللی
۱۳) حضور در مجامع بینالمللی
۱۴) مبارزه با انواع تبعیض نژادی و سیاستهای نژادپرستانه
۱۵) عدم مداخله در امور داخلی سایر دولتها.
● منابع اصول سیاست خارجی
واضح است كه اصول سیاست خارجی، چه در بعد نظری و چه در بعد اجرایی، از منابعی الهام گرفته و تدوین و تهیه میشوند. در اكثر كشورهای جهان، مهمترین منبع اصول سیاست خارجی، قانون اساسی است. قوانین اساسی كشورها نیز در جای خود دربرگیرنده كلیه منابع اصلی و عمده الهامبخش و تاثیرگذار در امر سیاستسازی آن كشورها میباشد. اما همین قوانین اساسی، نقش واسطه دارند و خود ــ همانطوركه گفته شد ــ از منابع اولیه و اصلی دیگر شكل میگیرند. از مهمترین منابع قوانین اساسی میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
۱ دین و مذهب
۲) تاریخ
۳) جغرافیا
۴) فرهنگ عمومی مردم
۵) نخبگان كشور.
الف) دین و مذهب: مهمترین منبع شكلگیری قانون اساسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اسلام، اصول و تعالیم آن است. از جمله مهمترین اصول شرعی و فقهی تاثیرگذار بر شكلگیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، میتوان به این موارد اشاره كرد: توحید، وحدت، تبری و تولّی، وفای به عهد، اجتهاد.
ب) تاریخ: در میان تحولات تاریخی ایران، هجوم و نفوذ همیشگی قوای متجاوز، درگیری تاریخی با همسایگان، نفوذ تشیع، جریان مشروطیت، ورود متفقین به كشور، كودتای ۱۳۳۲، ملیكردن صنعت نفت، ماجرای ۱۵ خرداد و... همگی از نقاط عطفی بهحساب میآیند كه بر شكلگیری اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تاثیرگذار بودهاند.
ج) جغرافیا: واقعشدن ایران در خاورمیانه بهعنوان یك منطقه حساس و سوقالجیشی، و نیز مجاورت با اتحاد شوروی سابق، ارتباط با دریاهای آزاد و همسایگی با جهان اسلام از عوامل جغرافیایی مهم و دخیل در شكلگیری اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بهشمار میآیند.
د) فرهنگ: سیاست خارجی ایران بهشدت از این خاصیت فرهنگی كه علیرغم پذیرش عناصر فرهنگ خارجی و تسامح با این فرهنگها، معمولا در مقابل سلطهجویی بهشدت واكنش نشان میدهند، متاثر میباشد.
هـ ) نخبگان: باوجودیكه قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و به تبع آن اصول سیاست خارجی، متعاقب حركت مردمی شكل گرفتند، اما نباید از نقش نخبگان سیاسی و انقلابی در شكلگیری آن چشمپوشی كرد. دراینمیان نقش و تاثیر حضرت امامخمینی(ره) تقریبا غیرقابل انكار و كاملا واضح است. بیانات، نظرات و سمتگیریهای ایشان تاثیر بسیار اساسی در شكلگیری اصول سیاست خارجی مندرج در قانون اساسی داشت. این بیانات درخصوص مساله اسرائیل ــ كه موضوع تحقیق حاضر را شكل میدهد ــ بسیار حیاتی و تاثیرگذارند.
● منابع قدرت در سیاست خارجی
الف) منابع اقتصادی ایران:
۱) وجود منابع خام استراتژیك مانند نفت، گاز و مس
۲) تولیدات غذایی و كشاورزی
۳) تاسیسات صنعتی مانند صنایع فولاد
۴) ذخایر ارزی.
ب) عوامل سیاسی:
۱) پیوستگی سیاسی و اجتماعی مردم
۲) حمایت مردمی از دولت
۳) امنیت و ثبات داخلی
۴)حاكمیت قانون
۵)حساسیت نظام و مردم به مسائل برونمرزی.
ج) عوامل نظامی:
۱) وجود نیروهای نظامی وسیع مردمی
۲) روحیه بالای مردم و نیروهای نظامی
۳) خرید تجهیزات جدید و تكیه بر توان بازدارندگی.
د) عوامل جغرافیایی:
۱) واقعشدن در منطقه مهم خاورمیانه
۲) همسایگی با شوروی (تا قبل از ۱۹۹۱)
۳) دسترسی به دریاهای آزاد
۴) همسایگی با كشورهای آسیای میانه
۵) جمعیت زیاد
۶) تسلط بر تنگهها و آبراههای مهم.
● ساختار تصمیمگیری
الف) ساختار رسمی: با توجه به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، مراكز و اشخاص زیر رسما و قانونا در امر سیاست خارجی ایران دخیل هستند.
با توجه به نقش و اهمیت هریك، میتوان آنها را بهترتیب اولویت در امر تصمیمگیری چنین ذكر كرد:
۱)رهبری
۲) مجمع تشخیص مصلحت نظام
۳) ریاستجمهوری
۴) مجلس شورای اسلامی (و به تبع آن شورای نگهبان)
۵) شورای عالی امنیت ملی
۶) وزارت امورخارجه.
ب) ساختار غیررسمی: هرچند در جمهوری اسلامی ایران خصوصا در دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰.ش فعالیت جدی احزاب و گروهها را نمیتوان مشاهده كرد، بااینوجود در طول این دوره مراكز متعدد غیررسمی در امر تصمیمگیری سیاست خارجی موثر بودند. در غیبت احزاب سازمانیافته و مردمی، گروههای سیاسی، اجتماعی، مذهبی و حتی اقتصادی در اعمال سیاستهای متخذه ارگانهای رسمی، ذینفوذ بوده و در برابر سیاستهای خارجی دولت عكسالعمل نشان میدهند.● سیاست عملی در رفتار با اسرائیل
پس از بازبینی اجمالی اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و شناخت اهداف و ساختار تصمیمگیری در آن، به بررسی سیاست خارجی نسبت به یك مورد بسیار حساس میرسیم و آن مطالعه نحوه تعامل دولت جمهوری اسلامی ایران با رژیم صهیونیستی و اقدامات این رژیم در منطقه میباشد. برای مطالعه سیاستهای ایران و كنش و واكنشهای بین طرفین، ابتدا نحوه برخورد ایران و سیاستهای خاص جمهوری اسلامی، با درنظرگرفتن ابعاد انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ و طی یك روند زمانی تا امروز، مورد بررسی قرار میگیرد.
▪ وزرای خارجه جمهوری اسلامی ایران، از بدو شكلگیری تاكنون عبارتند از:
۱) سنجابی
۲) ابراهیم یزدی
۳) ابوالحسن بنیصدر
۴) صادق قطبزاده
۵) مجددا بنیصدر (با حفظ سمت ریاست جمهوری)
۶) علیاكبر ولایتی
۷) كمال خرازی
۸) منوچهر متكی
اكثر محققان و پژوهشگران مراحل سیاست خارجی ایران (اعم از رسمی یا غیررسمی) را به چند دوره مشخص تقسیم مینمایند:
۱) سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در سالهای ۱۹۷۹ــ۱۹۸۰ (دوره دولت موقت)
۲) سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در سالهای ۱۹۸۰ــ۱۹۸۷ (دوره رادیكالیسم)
۳) سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۹۸۸ به بعد (دوره عادیسازی روابط)
در این قسمت از تحقیق سعی شده است رفتار خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال رژیم صهیونیستی در قالب تقسیمبندی فوق بررسی شود و موارد آن و نیز سیاستهای مشخص ایران در هریك از محدودههای زمانی ارائهشده، ذكر گردد. یك نكته بسیار مهم و اساسی درخصوص سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قبال اسرائیل، این است كه رفتار و استراتژیهای اصلی ایران (بهویژه در حوزه سیاست خارجی) در قبال اسرائیل بهشدت تحت تاثیر مساله فلسطین و رویدادهای آن از ۱۹۴۸ به بعد میباشد.
ازسویدیگر برای درك بهتر رفتار خارجی ایران درخصوص رژیم صهیونیستی، ناچاریم به ابعاد ایدئولوژیك مساله و نحوه نگرش تودههای انقلابی و خصوصا سران و نخبگان حركت اسلامی در حین انقلاب و بعد از آن، توجه نماییم. بیانات و موضعگیریهای حضرت امام(ره) دراینمیان، از اهمیت و حساسیت بسیار بیشتری برخوردارند.
● حضرت امام(ره) و مساله اسرائیل
همانطوركه قبلا ذكر گردید، بررسی نظرات و دیدگاههای حضرت امام(ره) بهعنوان رهبر حركت اسلامی در قبال اسرائیل، یكی از شاخصهای اصلی مبحث شناخت اصول سیاست خارجی ایران در این مورد خاص میباشد. امامخمینی(ره) از بدو شكلگیری نهضت اسلامی و آغاز مقابله با رژیم شاهنشاهی، خصوصا از سال ۱۳۴۲ به بعد، همواره بیانات و نظریاتی در مورد اسرائیل ابراز نمودهاند. بیشتر سخنان و موضعگیریهای رهبر انقلاب از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۶۸ در این مورد، معطوف به حوادث فلسطین و ساكنان آن بوده است. بهطوركلی حضرت امام(ره) با نفی كامل اسرائیل و غیرمشروعدانستن آن و همچنین با درنظرگرفتن روابط نزدیك اسرائیل و شاه در دوران پیش از پیروزی انقلاب، ضمن نادرستدانستن ایجاد رابطه با اسرائیل، بر لزوم نابودی این رژیم و تشكیل دولت فلسطین تاكید میكردند. نظرات و موضعگیریهای حضرت امام به عنوان چهره اصلی انقلاب اسلامی، در این مورد همواره یكی از اصول و پایههای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است. در این قسمت برای شناخت هرچهبهتر نظرات حضرت امام(ره) در مورد اسرائیل و مساله فلسطین، رئوس این مطالب در تقسیمبندی زیر ارائه میشود و نمونهای از بیانات امام در هر مورد ذكر میگردد.
۱)نامشروعبودن اسرائیل: «ما از سالهای قبل راجع به اسرائیل و غاصببودن آن صحبت كردهایم، همیشه بنای ما این است كه در كنار برادران فلسطینی خود باشیم و هروقت هم قدرتی پیدا كردیم، همدوش و همرزم آنها باشیم.»[vi]
۲) دشمنی اسرائیل با اسلام: «مسلمانان از هر ملتی و مذهبی كه هستند، بدانند كه دشمن اصلی اسلام و قرآن و پیامبر، امریكا و ولیده فاسدش اسرائیل میباشد كه چشم طمع به كشورهای اسلامی دوخته است.»[vii]
۳) همكاری اسرائیل و شاه: «اسرائیل بزرگترین حامی شاه میباشد و مسئول تبلیغات ساواك میباشد و اسرائیل بهاینترتیب شریك در جنایات ساواك و شاه است.»[viii]
۴) دخالت اسرائیل در امور ایران: «اسرائیل كه امروز دشمن شناختهشده اسلام و مسلمانان است و مدتها است كه با ملل مسلم در حال جنگ است، به دست دولت خبیث ایران در تمام شئون اقتصادی، نظامی و سیاسی دخالت دارد و باید گفت ایران بهصورت پایگاه نظامی اسرائیل درآمده است.»[ix]
۵) لزوم نابودی اسرائیل: «اصولا این تكلیف همه مسلمین است كه قدس را آزاد كنند و شر این فساد را از سر بلاد اسلامی قطع كنند.»[x]
۶) توسعهطلبدانستن اسرائیل: «همه باید بدانند كه هدف دولتهای بزرگ از ایجاد اسرائیل تنها با اشغال فلسطین پایان نمیپذیرد. آنها در این نقشه هستند كه تمام كشورهای عربی را به سرنوشت فلسطین دچار كنند.»[xi]
۷) تفكیك یهود از صهیونیسم: «هرگونه روابط با اسرائیل قطع خواهد شد اما یهودیان آزاد خواهند بود كه در ایران بمانند و در محیطی آزادتر از دوران سلطنت شاه زندگی كنند، چراكه اسلام به همه مذاهب احترام میگذارد.»[xii]
۸) استفاده از حربههای اقتصادی علیه اسرائیل: «دولتهای ممالك نفتخیز اسلامی لازم است از نفت و دیگر امكاناتی كه در اختیار دارند، بهعنوان حربه علیه اسرائیل استفاده كنند و از فروش نفت به اسرائیل و دولتهای حامی آن خودداری ورزند.»[xiii]
دركل میتوان گفت حضرت امام(ره) بهعنوان رهبر انقلاب اسلامی، از بدو شكلگیری حركت تا پیروزی انقلاب و پسازآن، همواره اسرائیل را نامشروع دانسته و لزوم مقابله با آن را مطرح مینمودند.
● مساله تضاد ماهوی
یكی از مهمترین منابع ایدئولوژیك جمهوری اسلامی ایران، فقه شیعی است. نخبگان سیاسی انقلاب در طی دوران مبارزه و نیز پس از بهدستگیری حكومت در ایران، سعی نمودند در سیاستگذاریهای كلان كشور و از جمله در مسائل مربوط به سیاست خارجی، از مكتب اسلام و خصوصا مذهب شیعه استفاده نمایند. هرجاكه اصلی واضح و روشن در دست بود، معمولا به همان صورت وارد صحنه حكومت میشد وگرنه سعی بر این بود كه برای اصول تصریحنشده در مذهب، توجیهات مذهبی یافت شود. هرچند دلیل عمده مخالفت نظام جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل، نامشروعدانستن این دولت و پایمالشدن حقوق فلسطینیها و اشغال بیتالمقدس بود، اما عدهای از نخبگان و سیاستگذاران در هنگام شكلگیری نظام اسلامی بر این باور بودند كه با توجه به ریشههای مذهبی (شیعی) انقلاب، اصولا انقلاب اسلامی با اسرائیل دارای تضاد ماهیتی است.
نفی ظلم و ستم بر دیگران، عدم پذیرش مشروعیت حاصله از قوه قهریه، دفاع از حق مظلوم و... همگی از اصول اساسی مكتب اسلام و مذهب شیعه هستند كه براساس آنها اختلاف و تضاد ریشهای و اساسی بین دو طرف، قبلازهرچیز به ماهیت نظامهای آنها بازمیگشت. برهمیناساس سران انقلاب اسلامی معتقد بودند كه درگیری و تضاد میان ایران و اسرائیل، در درجه نخست ربطی به مساله قدس ندارد ــ هرچند این مساله عامل بسیار مهمی است ــ و اگر چنین رژیمی با چنین خصوصیاتی در هر جای دیگری از جهان و تحت هر نامی هم كه شكل میگرفت، جمهوری اسلامی ایران با آن دچار اختلاف و تضاد ماهوی میگردید. برهمیناساس و حتی قبل از شكلگیری نظام انقلابی، رهبران آن اعلام كرده بودند كه در آینده و در صورت بهدستگیری قدرت و تشكیل حكومت اسلامی، با اسرائیل مخالفت و مقابله خواهند نمود و پس از پیروزی انقلاب این مساله در سیاستگذاریهای كلان، و بهویژه در سیاست خارجی، ملحوظ گردید.● تضاد با اسرائیل براساس سیاست خارجی ایدئولوژیك
در اوایل انقلاب، این نظر مطرح بود كه دولت اسلامی از نظر وظیفه اعتقادی و مبانی ایدئولوژیك خود، باید از منافع و سرزمینهای مسلمین دفاع كند (طبق این اصل كه گرچه جهاد تابع شرایطی است، اما دفاع از سرزمینهای اسلامی هیچ محدودیت و شرطی ندارد). اصل دفاع، یك اصل مورد قبول جوامع انسانی، یك حق طبیعی و حق اسلامی در نظر گرفته میشود. سران انقلاب اسلامی معتقد بودند جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود باید حافظ ارزشهای انسانی و مدافع حیثیت و اعتبار مستضعفین و مسلمین جهان باشد و خود را موظف به دفاع از آنها بداند. برهمیناساس مبارزه با استكبار جهانی و اسرائیل، برای جمهوری اسلامی ایران بعد اعتقادی و رسالت الهی یافت. نابودی اسرائیل بهعنوان غاصب سرزمینهای اسلامی و رژیمی نامشروع در سرلوحه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران جای گرفت؛ چراكه اشغال یك سرزمین با دیدگاههای اسلامی و سیاست كلی تفكر اسلامی قابل جمع نیست و یك سیاست اسلامی هرگز اشغال یك سرزمین اسلامی را قبول نمیكند. طبق این دیدگاه، فلسطین یك سرزمین اسلامی اشغالشده میباشد و بر همه مسلمانان واجب است كه برای نجات آن تلاش كنند. طبق اصول ذكرشده، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران براساس پایههای مذهبی شكل گرفت و یكی از مشخصترین وجوه آن، تضاد با اسرائیل بود.[xiv]
● پیشینه تاریخی
در قرآن كه منبع و اساس اصول مكتب اسلامی بهشمار میرود، همواره به كارشكنیها و آزار و اذیت این قوم نسبت به سایر ملل و خصوصا مسلمین، اشاره شده است. درواقع مردم ایران طبق باورهای مذهبی خود و با توجه به تاریخ اسلام، یهودیان صدر اسلام در حجاز را افرادی لجوج، دسیسهباز و عهدشكن میدانستند كه همواره درصدد ضربهزدن به اسلام هستند. با همین پیشینه تاریخی، در ادوار گذشته، بهویژه در دوران صفویه، تاحدودی بر جامعه یهودی ایران فشار و محدودیت اعمال میشد. با شروع حكومت قاجار، پس از تداوم فشارها تعداد زیادی از یهودیان ایران به مذاهب جعلی بابیت و بهائیت گرویدند تا شاید بهاینطریق به جرگه مذاهب اسلامی وارد شوند. اما این امر سبب گردید تلقی مردم ایران از یهودیان هرچهبیشتر منفی گردد. پس از قدرتگرفتن حكومت پهلوی و تحركات جنبش صهیونیسم جهانی و توجه به فلسطین، تعدادی از ایرانیان یهودی به این سرزمین مهاجرت نمودند. با شروع نبردهای اعراب و یهودیان در فلسطین و سرانجام شكلگیری دولت اسرائیل در ۱۹۴۸، دولت ایران نیز این دولت را به رسمیت شناخت (بهصورت دوفاكتو) و جز محدوده كوتاه زمامداری مصدق، در مابقی دوران سلطنت پهلوی، ایران و اسرائیل رابطه گستردهای در همه زمینهها داشتند.
همین ارتباط تنگاتنگ رژیم پهلوی و اسرائیل، در كنار تعرضات رژیم صهیونیستی به مسلمین در فلسطین، سبب شد این رژیم مورد غضب حركت اسلامی و انقلابی و بهویژه در معرض مخالفت روحانیون مبارز قرار گیرد. طبیعی بود براساس این اصل قدیمی كه دوستان دشمنان ما، دشمنان ما نیز هستند، اسرائیل بهعنوان یكی از متحدین شاه مورد نفرت و غضب مردم و سران حركت اسلامی قرار گیرد. این حالت در روزهای پایانی دوران پهلوی بسیار شدت یافت و مردم معتقد بودند اسرائیل در امور اقتصادی، نظامی و امنیتی ایران دخالت گسترده دارد و ساواك با همكاری عوامل اطلاعاتی اسرائیل دست به كشتار مبارزان و مخالفان دولت پهلوی میزند. همین پیشینه تاریخی بهصورت یك انباشت ذهنی به مرحله پس از پیروزی انقلاب نیز منتقل شد و سبب گردید سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بهشدت خاصیت ضداسرائیلی به خود گیرد.
● تبعیض نژادی
جمهوری اسلامی بهشدت برپایه آموزههای مكتبی و انسانی خود به تقابل و ضدیت با نژادپرستی و تبعیض نژادی پرداخت و با حضور در مجامع مختلف سعی نمود از این راه، هم بر ارزش و اعتبار انقلاب در نزد سایر ملتها بیافزاید و هم نظر تودههای محروم جهان را به خود جلب كند. در سالهای اولیه انقلاب اسلامی، سیاست خارجی ایران با برخی دولتها دچار مشكل شده بود و ازاینرو نظام جمهوری اسلامی در سیاست خارجی خود به جای دولتها به ملتها متمایل شد و سعی كرد نظر ملتها را چه در منطقه و چه در كل جهان به سمت خود معطوف نماید.
برهمیناساس، اسرائیل و دولت آفریقای جنوبی در دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، نژادپرست در نظر گرفته شده و هرگونه رابطه با آنها قطع گردید. سیاست خارجی ایران بر این باور بود كه دولتهای نژادپرست، با ماهیت ارزشی انقلاب، در تقابل و تضاد هستند و اصولا وجود آنها یك وصله غیرطبیعی و ساخته و پرداخته قدرتهای استكباری است و لذا جمهوری اسلامی ایران نهتنها این دولتها را به رسمیت نمیشناسد بلكه باید تمام تلاش و توان خود را در جهت بهانزواكشاندن و نابودی آنها بهكار برد.[xv] رژیم صهیونیستی بهعنوان اصلیترین و مهمترین مظهر نژادپرستی در جهان، در این برنامه جای گرفت.
● تاسیس سفارت فلسطین در ایران
در آخرین روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، حملات مداومی به ساختمان اصلی دیپلماتیك اسرائیل در تهران و نیز به منافع آن در سایر نقاط ایران انجام گرفت. در روز بیستودوم بهمن سفارت اسرائیل مورد حمله واقع شد و متعاقب آن، پرچم اسرائیل پایین كشیده و سوزانده شد و پرچم فلسطین به جای آن نصب گردید.
سرانجام شهروندان و دیپلماتهای اسرائیلی باقیمانده در تهران، به همراه تعدادی از اتباع امریكا با یك پرواز توسط شركت هواپیمایی پانآمریكن از تهران به فرانكفورت و سپس به تلآویو منتقل شدند. این مساله رسما نشاندهنده قطع روابط بین ایران و اسرائیل بود. در فردای آن روز، یعنی در سیام بهمن ۱۳۵۷، محل سفارت به سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) تحویل داده شد و جمهوری اسلامی ایران اعلام نمود با این سازمان بهعنوان نماینده مردم فلسطین رابطه سیاسی برقرار نموده است و ایران جزء كشورهای خط مقدم مبارزه علیه اسرائیل خواهد بود.
● نهضتهای آزادیبخش
با توجه به وجود جو شدید انقلابی و وفور اندیشههای آرمانگرایانه در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، بهشدت بر مساله صدور انقلاب تاكید میشد. گروههای طرفدار این مساله، با پافشاری بر ارزشها خواستار ایجاد تغییرات بنیادین در ساختار ناعادلانه نظام بینالملل بودند و حمایت مادی و معنوی از گروههای خارجی برخوردار از ایدئولوژیهای مشابه و نیز كمك به نهضتهای آزادیبخش را مورد توجه قرار میدادند. این عده بر این باور بودند كه ایدئواستراتژی بر ژئواستراتژی اولویت دارد و آرمانها و ایدهآلهایی چون عدالتجویی، خیرخواهی، بشردوستی و اخلاقگرایی باید معیار رفتار خارجی جمهوری اسلامی ایران باشند. از مشخصات بارز این گروهها، نفی سلطه استكباری، ضرورت حمایت از نهضتهای آزادیبخش اسلامی (و رهاییبخش غیر الحادی)، رد حق وتو، مخالفت با شورای امنیت، تاكید بر امتگرایی و وجود مسئولیت فرامرزی انقلاب بود.
همگی این موارد جهتگیری ضداسرائیلی داشتند و با رسوخ فراوان آرمانگرایان در میان مردم و حكومت، مساله حمایت از مردم فلسطین و نهضتهای آزادیبخش مربوط به آن در مقابله با اسرائیل، به یكی از شعارهای اصلی انقلاب تبدیل شد. در دوره اول آرمانگرایی، شعار «امروز ایران، فردا فلسطین» و اقداماتی نظیر قطع رابطه با اسرائیل، تاسیس سفارت فلسطین، اعلام حمایت همهجانبه از نهضتهای آزادیبخش و بهویژه حمایت از نهضتهای مرتبط با مساله فلسطین در دستور كار قرار گرفت. این روند موجب شد ایران و اسرائیل در تضاد و تقابل كامل با یكدیگر قرار گیرند.● دولت موقت و اسرائیل
دولت موقت كه بیشتر اعضای آن از گروه نهضت آزادی و جبهه ملی بودند، نیز رسما اعلام نمود اسرائیل غاصب و متجاوز به حقوق اعراب میباشد و بر قطع رابطه با اسرائیل تاكید كرد اما در دیدگاههای دولت موقت درخصوص سیاست خارجی، با سایر گروههای انقلابی و بهویژه با روحانیت و حزب جمهوری اسلامی ایران و حتی در مقایسه با گروههای چپگرا، اختلافات عدیدهای وجود داشت. از بارزترین وجوه این اختلافها میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
۱) تقدم منافع ملی بر منافع اسلامی در دیدگاه دولت موقت: مهندس بازرگان در این مورد گفته است؛ «برای بنده ماموریت و هدف و تعهد، خدمت به ایران بود از طریق اسلام. برای امام هدف و برنامه انقلاب، خدمت به اسلام بود از طریق ایران.»[xvi]
۲) نفی صدور انقلاب: دولت موقت با استناد به رویهها و مقررات بینالمللی، اصرار بر صدور انقلاب را مغایر با اصل عدم مداخله در امور داخلی سایر كشورها میدانست. میتوان گفت دولت موقت تقریبا نظام بینالملل موجود را پذیرفته بود.
۳) عدم حمایت از نهضتهای آزادیبخش: به تبع عدم اعتقاد كارگزاران دولت موقت به صدور انقلاب و علیرغم شور و احساسات مردم در جهت حمایت از نهضتهای آزادیبخش، دولت موقت با این خواسته و گرایش عمومی بهطورجدی مخالف بود و آن را مغایر با اصل عدم مداخله در امور داخلی سایر دولتها میدانست و معتقد بود این اقدامات سبب تحریك دولتهای بزرگ علیه ایران خواهد شد.
هرچند دولت موقت در موارد دیگری نیز با جبهه انقلابیون و نیز با حركت اسلامی در تضاد بود اما درخصوص مساله فلسطین، سه مورد مذكور از جایگاه ویژهای در دیدگاه این دولت برخوردار بودند؛ ازاینرو گرچه دولت موقت نیز بارها اسرائیل را محكوم نموده و علیه آن موضع گرفت، اما سعی نمود با این رژیم هرگز دچار اصطكاك و تضاد عینی و اساسی نشود. دولت موقت سعی داشت حمایت خود از اعراب و تقابل خود با اسرائیل را با بهكارگیری ابزارهای تبلیغاتی ابراز كند و از تحركات شدیدتر خودداری ورزد. برهمیناساس دولت موقت حتی در قبال نهضت آزادیبخش فلسطین رویهای محتاطانه در پیش گرفت و همچنین از عزیمت گروههای انقلابی به سایر كشورها برای حضور در گردهماییها و احیانا حمایتهای ضمنی از نهضتهای آزادیبخش جلوگیری كرد.[xvii]
این جهتگیریها در كنار اقداماتی نظیر ارتقای سطح روابط با امریكا، عدم ایجاد رابطه گسترده با دولتهای تندرو عرب، لغو بسیاری از قراردادهای نظامی ایران، كاهش دوران خدمت نظام وظیفه و... سبب شد سیاست خارجی ایران در این دوره، حالتی محافظهكارانه و محتاطانه به خود گیرد. بنابراین هرچند ایران در دوران دولت موقت نیز با اسرائیل دارای تضاد اساسی و قطع رابطه بود اما كیفیت و كمیت تضاد در این دوره (در حالت رسمی) كمتر از سایر ادوار حیات نظام جمهوری اسلامی بهنظر میرسد.
● قطع رابطه با مصر
دولت موقت تاحدودزیادی سعی كرد از ایجاد رابطه همهجانبه با دول تندرو عرب، بهویژه دولتهای رادیكال و چپگرا، خودداری كند. ازسویدیگر دولت مصر در آستانه وقوع انقلاب، قرارداد كمپ دیوید را با اسرائیل منعقد نمود و با اسرائیل روابط سیاسی برقرار كرد. این عمل موجب شد اكثر دول عرب شدیدا علیه مصر موضعگیری نمایند و كار به جایی رسید كه مصر از اتحادیه عرب اخراج شد. بااینوجود دولت موقت هنوز با دولت مصر رابطه سیاسی داشت كه این حالت مورد پذیرش گروههای انقلابی و بهویژه روحانیون انقلابی و حزب جمهوری اسلامی نبود. در چنین فضایی، حضرت امام(ره) شخصا وارد صحنه سیاست خارجی گردید و طی فرمانی لغو رابطه با دولت مصر را خواستار شد. این فرمان بهطوررسمی طی نامهای در تاریخ یازدهم اردیبهشت ۱۳۵۸ به ابراهیم یزدی، وزیر امورخارجه وقت، ابلاغ گردید: «جناب آقای دكتر یزدی ــ وزیر امورخارجه؛ با درنظرگرفتن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بیچونوچرای دولت مصر از امریكا و صهیونیسم، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران قطع روابط دیپلماتیك خود را با دولت مصر بنماید.»[xviii] و بدینترتیب سرانجام روابط بین ایران و مصر قطع شد. عمدهترین دلیل این امر، ایجاد ارتباط و صلح میان مصر و اسرائیل بود.
● فشار گروههای چپگرا برای شدت عمل
برخی از گروههای انقلابی ایران كه دارای خطمشی مسلحانه، كمونیستی و سوسیالیستی بودند، بهطورسنتی با سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) رابطه نزدیك و گرمی داشتند. تعداد زیادی از كادرهای این گروهها و سازمانهای چپگرا برای آموزشهای مختلف به منظور مبارزه با رژیم پهلوی در مراكز ساف تعلیم دیده بودند و تاحدودی از مشی چریكی این سازمان تقلید میكردند. همین امر موجب شده بود ارتباط نسبتا وسیعی بین این گروهها و ساف بهوجود آید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این گروههای چپگرا بهشدت از ساف حمایت كرده و افزایش حمایتهای مادی و معنوی دولت جمهوری اسلامی ایران از این گروه را خواستار بودند. این مساله نیز بهنوبهخود تاحدودی باعث تشدید سیاستهای ضداسرائیلی و تقویت حمایت از ساف در داخل ایران گردید.
● روز جهانی قدس
در راستای تشدید سیاستهای ضداسرائیلی و درحالیكه دولت موقت در جایگاه رسمی اعمال سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی ایران اقدام بزرگی در این زمینه انجام نداده بود و گروههای اسلامی و حتی چپگرا در این خصوص بر دولت موقت فشار وارد میكردند، امامخمینی(ره) در سال ۱۳۵۸ روز قدس را اعلام كرد. پیام امام چنین بود: «من از عموم مسلمانان جهان و دولتهای اسلامی میخواهم كه برای كوتاهكردن دست این غاصب و پشتیبانهای آن به هم بپیوندند و جمیع مسلمانان جهان را دعوت میكنم آخرین جمعه ماه مبارك رمضان را كه از ایام قدر است و میتواند تعیینكننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد بهعنوان روز قدس انتخاب و طی مراسمی همبستگی ملل مسلمان را در حمایت از حقوق قانونی مردم فلسطین اعلام نمایند.»[xix]
اعلام روز جهانی قدس با استقبال خوب سایر ملل مسلمان روبرو شد و كمكم به نمادی علیه اسرائیل تبدیل گردید. پسازآن امامخمینی(ره) همواره در روز قدس سخنانی ایراد نموده و از مسلمانان میخواست با ایجاد اتحاد در میان خود، اسرائیل را نابود كنند. در اولین راهپیمایی در بیستوششم مرداد ۱۳۵۸، جمعیتی میلیونی در تهران علیه اسرائیل راهپیمایی كردند.[xx] این عمل بهصورتمداوم در آخرین جمعه ماه مبارك رمضان در ایران و دیگر كشورهای اسلامی تكرار شد. هرچند در سالهای بعدی عواملی نظیر تحركات نظامی سازمانهای ضدانقلاب و بروز جنگ تحمیلی همواره در آستانه این روز باعث مشكلاتی میگردید اما هرگز این راهپیمایی تعطیل نشد. روز قدس بهعنوان نمادی مداوم در سیاست خارجی ایران گامی در جهت تقابل بیشتر با رژیم صهیونیستی بود كه با سیر تحولات بعدی در ایران و منطقه، وجهه خاصی به خود گرفت.
● جمهوری اسلامی ایران و طرحهای صلح
جمهوری اسلامی ایران نسبت به تمامی طرحهای صلحی كه پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای حل مساله اختلاف اعراب و اسرائیل از سوی مجامع، محافل و اشخاص مختلف ارائه میشد، با دید منفی نگریسته و تمامی آنها را رد مینمود. در این دوران، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بیشتر به دنبال تعقیب سیاست نابودی اسرائیل و آزادسازی فلسطین بود و بهویژه بر این نكته تاكید میكرد كه این امر فقط با وحدت مسلمین عملی خواهد شد. برهمیناساس تمامی طرحهایی كه به موجب آن موجودیت اسرائیل در منطقه تداوم یافته و یا پذیرفتهشده تلقی میگردید، از سوی رهبر انقلاب مردود و خائنانه تلقی میشدند. بهعنوانمثال امامخمینی(ره) طرح فهد را خائنانه خواند و ضمن رد آن در سخنانی در بیستوهشتم آبان ۱۳۶۰ اعلام كرد: «من اعلام خطر میكنم برای این مساله و برای اسلام به واسطه این طرح [طرح فهد]. برای ملتهای اسلامی و برای غرب هیچ ننگی بالاتر از این نیست كه تسلیم این طرح فاسد و مخالف اسلام بشوند. من به همه اخطار میكنم كه اگر این طرح بگذرد، فردا اسرائیل، مكه و مدینه را از چنگ شما بیرون میآورد.»[xxi]نظر نخبگان سیاسی انقلاب اسلامی و تدوینكنندگان سیاست خارجی برایناساس بود كه تمامی طرحهای صلح قبلی و فعلی ظالمانه و ناقض حقوق فلسطینیها هستند و باید در برابر آنها موضعگیری نمود. در سالهای نخست انقلاب، جمهوری اسلامی ایران حتی قطعنامههای سازمان ملل در مورد مناقشه اعراب و اسرائیل را ناكافی، ضعیف و جانبدارانه (بهنفع اسرائیل) میدانست. اصولا سیاست خارجی ایران در دوره ۱۹۸۰ــ۱۹۸۷ بر این پایه استوار بود كه هیچ صلحی با اسرائیل قابل پذیرش نیست و رژیم صهیونیستی باید با اقدامات (ترجیحا نظامی) مسلمانان محو گردد.
● جلوگیری از اتحاد
جمهوری اسلامی ایران پس از تجاوز عراق به ایران، سعی كرد از مساله اختلاف اعراب و اسرائیل در جهت اهداف خود تاحدودی بهرهبرداری نماید. ایران دراینمدت نهتنها بر شدت شعارهای ضداسرائیلی خود افزود بلكه تهاجم عراق به ایران را ناشی از تحركات امریكا و اسرائیل و چراغ سبز آنها به عراق اعلام كرد. ایران برایاینكه از شكلگیری اتحاد در دنیای عرب علیه خود و به نفع عراق جلوگیری نماید، سعی كرد با طرح شعارهایی نظیر «راه قدس از كربلا میگذرد» بین صفوف اعراب شكاف ایجاد نماید. جمهوری اسلامی ایران توانست درحالیكه عراق جنگ خود با ایران را جنگ كل دنیای عرب علیه عجم توصیف میكرد، با طرح و تعقیب سیاستهای ضداسرائیلی از اتحاد آنها جلوگیری كند. سوریه، لیبی، الجزایر و یمن برهمیناساس از صف سایر اعراب جدا شده و توقف جنگ بین طرفین را خواستار گردیدند. آنها اعلام كردند جمهوری اسلامی ایران خاصیت ضدصهیونیستی دارد نه ضدعربی و حتی تعدادی از این كشورها ایران را در جنگ علیه عراق یاری دادند. ایران با اتخاذ سیاست تهاجمی شدید علیه اسرائیل، در این دوره سعی میكرد اولا تجاوز عراق علیه ایران را در جهت تحقق اهداف اسرائیل در منطقه معرفی كرده و ازسویدیگر با همین شعارها از اتحاد اعراب علیه خود ممانعت بهعمل آورد ــ كه البته تاحدودزیادی در این كار موفق بود.
● سردی روابط ایران و ساف
پس از شروع جنگ عراق علیه ایران، ساف و رهبر آن یاسر عرفات بهتدریج سیاست دوری از ایران و حمایت از عراق را در پیش گرفتند كه همین امر سبب شد ایران در روابط خود با ساف تجدیدنظر كند. با شروع تحركات صلحطلبانه ساف و عدول تدریجی آنان از برخی اصول و آرمانهای فلسطینی، روابط ایران و ساف هرچهبیشتر به تیرگی گرایید. برهمیناساس در هنگام بروز درگیری در جنوب لبنان بین گروههای لبنانی و فلسطینی، ایران به حمایت از گروههای شیعه پرداخت (در آن سالها شیعیان و فلسطینیها بهشدت با هم درگیر بودند). حمایت ایران از گروههای شیعی لبنان در جنگ اردوگاهها در جنوب لبنان، موجب سردی هرچهبیشتر روابط ایران و ساف شد اما این امر بههیچوجه تغییری در موضع ایران نسبت به رژیم صهیونیستی ایجاد نكرد.
● حزب الله
ورود نیروهای اسرائیلی به لبنان در سال ۱۹۸۲، یك تهاجم تمامعیار بود. این عملیات توسط اسرائیلیها «صلح برای جلیله» نامگذاری شده بود و هدف از آن عقبراندن پارتیزانهای فلسطینی از مرز مشترك لبنان و اسرائیل اعلام گردید. جمهوری اسلامی ایران هرچند خود درگیر یك نبرد بزرگ با عراق بود اما به دلیل رابطه عمیق با شیعیان لبنان و همچنین در تداوم سیاستهای ضداسرائیلی خود، صریحا این اقدام را محكوم نمود و به حمایت از گروههای لبنانی مخصوصا شیعیان جنوب لبنان اقدام كرد. امامخمینی(ره) نیز ضمن محكومنمودن تجاوز اسرائیل به لبنان و حمایت از مقاومت علیه تجاوزگری اسرائیل، بیان داشت: «باید با تشكیل هستههای مقاومت حزبالله در سراسر جهان، اسرائیل را از گذشته جنایتبار خود پشیمان و سرزمینهای غصبشده را از چنگال آنان خارج كرد.»[xxii] برطبق همین سیاست، نیروهایی از ایران به لبنان اعزام شدند و آموزش و سازماندهی شیعیان را آغاز كردند. این اقدام، سرانجام به شكلگیری مقاومت اسلامی (حزبالله) در لبنان منجر شد كه همواره روابط بسیار نزدیك و استراتژیك با جمهوری اسلامی ایران داشته است. كمكم این تفكر در میان سیاستمداران ایرانی شكل گرفت كه حزبالله میتواند نقش یك نیروی قدرتمند بازدارنده علیه اسرائیل را ایفا كند و جبهههای نبرد میان حزبالله و اسرائیل میتواند مرزها و حریم انقلاب اسلامی در خارج از كشور تلقی گردد.
ایران سعی كرد با استفاده از نفوذ خود بر حزبالله لبنان، در مواقع ضروری از این گروه بهعنوان اهرم فشار علیه اسرائیل استفاده كند. چنانچه حسنین هیكل، روزنامهنگار معروف مصری، در این مورد گفت: «نبرد میان جمهوری اسلامی و اسرائیل در پشت مرزهای فلسطین اشغالی و در نوار اشغالی جنوب لبنان در جریان است.»[xxiii] گشودن جبهههای نبرد علیه اسرائیل در مرزهای شمالی آن، بهشدت قدرت مانور ایران را در منطقه افزایش داد. بهتدریج مساله جنوب لبنان و حزبالله برای ایران بعد امنیتی یافت؛ بدینمعناكه با بسط نفوذ اسرائیل در برخی نقاط حساس و نزدیك به ایران، سیاستمداران جمهوری اسلامی ایران به تقویت هرچهبیشتر حزبالله روی آوردند تا بتوانند در مواقع ضروری از اهرم مقاومت اسلامی در جهت واردكردن فشار بر اسرائیل و كاهش تحركات آن در نزدیكی مرزهای ایران و سایر نقاط استراتژیك خاورمیانه استفاده نمایند.
● ظهور انتفاضه
جنبش انتفاضه در نهم دسامبر ۱۹۸۷ در ناحیه پرجمعیت نوار غزه آغاز شد و با سرعت سراسر كرانه باختری را فراگرفت. هرچند شروع این حركت، به نظر اكثر پژوهشگران، تصادفی و بدون برنامهریزی قبلی بود اما توانست مدت زیادی تداوم یابد و به اصلیترین مقوله مخاطرهانگیز در امنیت ملی اسرائیل تبدیل گردد. شباهتهای زیاد حركت مردمی در اراضی اشغالی به انقلاب اسلامی و ظهور جنبشهای اسلامگرا از دل انتفاضه، به جمهوری اسلامی ایران امكان داد حتی در اراضی اشغالی به دنبال جای پایی باشد. سیاست ایران در قبال انتفاضه، بر حمایت مستمر و همهجانبه از این حركت استوار بود و ایران سعی داشت با حمایت گسترده تبلیغاتی از انتفاضه، به آن تداوم بخشد و البته در این سیاست خود تاحدودزیادی موفق شد. ایران با حمایت از انتفاضه و گروههای اسلامی فعال در آن، سعی میكرد ضمن كاستن از قدرت مانور عرفات و ساف، گروههای جدیدی را وارد صحنه مناقشه خاورمیانه كند كه به سیاستهای ایران در این زمینه بسیار نزدیكتر باشند. از طرف مقابل، سیاست سركوبگرانه اسرائیل علیه قیام انتفاضه تاحدودزیادی بستر مناسب را برای اجرای سیاست خارجی ایران در فلسطین فراهم آورد. نتیجه این عمل، ظهور جنبشهایی نظیر جهاد اسلامی و حماس بود كه با سیاستهای ایران در این زمینه بسیار هماهنگ بودند.
● سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از جنگ (عادیسازی روابط خارجی)
پس از پایان جنگ تحمیلی و سپریشدن دو دوره قبلی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، یعنی دوران دولت موقت و سپس دوره آرمانگرایی، از سال ۱۹۸۸ دوره جدیدی در سیاست خارجی ایران شروع شد كه بر عادیسازی سیاست خارجی براساس ترتیبات منطقهای و الزامات منافع ملی نظر داشت. از مشخصات بارز سیاست خارجی در این دوره، میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
۱) شكلگیری سیاست خارجی ایران براساس امنیت ملی و تامین مصالح ملی
۲) شكلگیری فوریتهای سیاست خارجی ایران براساس الزامات منطقهای و ایجاد رابطه بهتر با همسایگان
۳) توجه بیشتر به دولتها در رفتار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران.
هرچند در زمان شروع این دوره (كه با ریاستجمهوری آقای هاشمیرفسنجانی مقارن بود) تحولات عمیقی بهویژه در رابطه ایران و كشورهای منطقه روی داد اما اسرائیل از این قاعده مستثنی بود. سیاست خارجی ایران با پایان جنگ و سپس ضعیفشدن عراق بر اثر جنگ دوم خلیجفارس (۱۹۹۱)، به این باور رسید كه اسرائیل اصلیترین منبع تهدید برای امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران میباشد. باوجوداینكه دستگاه سیاست خارجی در این مدت در بیانات رسمی خود سعی كرد از اعلام سیاستهایی چون نابودی و محو اسرائیل و یا جنگ همهجانبه مسلمین علیه اسرائیل بهطوررسمی استفاده نكند، اما همچنان مشروعیت رژیم اسرائیل را زیر سوال میبرد و این رژیم را عامل اصلی بیثباتی در منطقه خاورمیانه میدانست. ایران بهشدت به سمت حمایت از گروههای اسلامی فلسطین روی آورد و با اتخاذ موضع در مقابل روند صلح خاورمیانه، حزبالله را همچنان مورد حمایت قرار داد.
ازسویدیگر جمهوری اسلامی ایران سعی نمود بر توان تسلیحاتی و قدرت بازدارندگی خود در مقابل اسرائیل بیافزاید. شروع طرحهای موشكی ایران در این دوره حكایت از همین امر دارد. باوجوداینكه ایران طی این دوره توانست پیشرفتهایی در زمینه سیاست خارجی كسب كند، اما موفق نشد طیف گستردهای از كشورهای منطقه و اسلامی در همراهی خود علیه اسرائیل شكل دهد. لذا در تعقیب سیاستهای خود همچنان بر همكاری كشورهای دوست مانند سوریه و لبنان متكی بود. ایران و اسرائیل همچنان در طول این دوره در تقابل كامل با یكدیگر قرار داشتند.● ایران و فرآیند صلح خاورمیانه
با شروع مذاكرات صلح خاورمیانه در اوایل دهه ۱۹۹۰، ایران مخالفت خود را با روند صلح اعلام كرد؛ چراكه معتقد بود این روند به حلوفصل عادلانه مساله فلسطین منجر نخواهد شد. حضرت آیتالله خامنهای، رهبر انقلاب اسلامی، در این مورد اظهار داشتند: «مخالفت ما با آنچه بدان گفتوگوهای صلح خاورمیانه میگویند، بهدلیل ناعادلانهبودن، استكباریبودن و تحقیرآمیزبودن و بالاخره غیرمنطقیبودن آن است. اصل صلح در مقابل زمین، یك اصل تحمیلی است.»[xxiv] این بیانات رهبر انقلاب، نمایانگر موضع رسمی جمهوری اسلامی در قبال روند صلح خاورمیانه بود كه ایران بارها بر آن تاكید كرده است. جمهوری اسلامی ایران معتقد است هرگونه صلح با رژیم صهیونیستی موجب تضعیف جبهه اسلامی خواهد شد و لذا روند صلح كاملا مردود است. متعاقب آن ایران در نقش یك نیروی بازدارنده ظاهر شد. ایفای نقش مخالف و بازدارنده از سوی ایران، درواقع از تعارضات ایدئولوژیك با اسرائیل و نیز از احساس خطر ایران از جانب این رژیم و همچنین احساس خطر از منزویشدن در منطقه بر اثر نتیجهبخشبودن مذاكرات صلح، نشأت میگرفت. ایران بارها اعلام كرده است نتیجه روند صلح، ادغامشدن اسرائیل در خاورمیانه و سپس ضعف تدریجی اعراب و تسلط نهایی سیاسی، اقتصادی و نظامی اسرائیل بر كل منطقه خواهد بود.
جمهوری اسلامی ایران بارها بهطوررسمی اعلام كرده است با روند صلح خاورمیانه مخالف است. حضرت آیتالله خامنهای طی بیاناتی در این مورد اظهار داشتند: «مسلمانان باید با كنفرانس منحوس صلح خاورمیانه مقابله كنند و آن را به شكست بكشانند.»[xxv] هاشمیرفسنجانی، رئیسجمهور پیشین، نیز گفته است: «تلاشهای امریكا برای تقویت رژیم اشغالگر قدس از طریق اجلاس صلح یك خطای تاریخی است. كنفرانس صلح خاورمیانه آتش زیر خاكستر است و مسلمانان هیچوقت با این ظلم آشتی نخواهند كرد.»[xxvi] وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی ایران نیز بارها با انتشار بیانیههایی، بهویژه در اوایل شروع مذاكرات صلح، آن را محكوم كرد و طرح خودگردانی را دسیسه جدید صهیونیستی جهت منحرفنمودن مبارزه حقطلبانه فلسطینیها خواند. در مواضع وزارت خارجه آمده است كه جمهوری اسلامی ایران مخالفت خود را با مذاكرات اعراب و اسرائیل اعلام نموده و هر تحركی را كه دربرگیرنده آرمان ملت فلسطین و تمامی گروههای مبارز در صحنه فلسطین نباشد، رد میكند.
● بازدارندگی غیرمستقیم
بررسی نقش ایران بدون درنظرگرفتن نقش گروهها، سازمانها و كشورهایی كه هریك به دلایلی تحتتاثیر ایران هستند و بهطورمشخص بهعنوان بازیگر در مساله صلح به ایفای نقش میپردازند، ناقص خواهد بود. ایفای نقش جمهوری اسلامی ایران بهعنوان بازدارنده در روند صلح از طریق این گروهها و سازمانها، از نقش مستقیم ایران در روند صلح بسیار موثرتر و برجستهتر است. بهدلیل اهمیت ایران در منطقه و جهان اسلام، همواره دولتها و ملتهای منطقه از سیاستهای ایران متاثر بوده و یا بدان توجه خاصی مبذول میدارند. دراینبین برخی دولتها، گروهها و سازمانها بنا به دلایل مختلفی از قبیل دلایل ایدئولوژیك، استراتژیك، پیشینه تاریخی و یا گرایش مذهبی، نسبت به ایران و مواضع آن احساس نزدیكی بیشتری میكنند. ازسویدیگر جمهوری اسلامی ایران تلاش میكند با حمایتهای گسترده از این دولتها و گروهها در سیاست تقابل با اسرائیل به موفقیت دست یابد. بهطوركلی نقش بازدارندگی غیرمستقیم ایران در روند صلح و مقابله ایران با رژیم اشغالگر قدس، از طریق موارد زیر اعمال میگردد:
۱) نقش بازدارندگی ایران از طریق دولتهای دوست، مثل سوریه
۲) بازدارندگی ایران از طریق سازمانهای فعال در منطقه و اراضی اشغالی، مانند: حزبالله لبنان، جهاد اسلامی و جنبش حماس در فلسطین
۳) تاثیرگذاری ایران از طریق انتفاضه
۴) نقش بازدارندگی ایران از طریق سازمانهای بینالمللی، مانند: سازمان ملل و سازمان كنفرانس اسلامی.
● كنفرانس سران كشورهای اسلامی (تهران)
در سال ۱۳۷۵ــ۱۳۷۶ پس از یك دوره نسبتا طولانی حاكمیت واقعگرایی و تنشزدایی در روابط میان ایران و غرب، مجددا با موضعگیریهای ایران علیه روند صلح خاورمیانه و مطرحشدن دادگاه میكونوس، این روابط رو به تیرگی گذارد. ایران بهعنوان یك كشور حامی تروریسم، چالشگر با نظم نوین جهانی و مخالف روند صلح اعراب و اسرائیل معرفی شد و متعاقب آن قانون داماتو مبنی بر اعمال تحریمها علیه ایران وضع گردید كه همین امر موجب وخامت بیشتر روابط میان ایران و غرب شد. جمهوری اسلامی ایران برای تحت فشار قراردادن و بهنحوی مقابله با اقدامات غرب، به سمت سلاح سنتی خود رفت و آن، تضاد هرچهبیشتر با اسرائیل و مخالفت با روند بهاصطلاح صلح خاورمیانه بود. بههمینمنظور ایران توانست با پیگیریهای جدی، میزبانی اجلاس سران سازمان كنفرانس اسلامی را كسب كند. هشتمین كنفرانس سران كشورهای اسلامی در سال ۱۹۹۷ در تهران برگزار شد و جمهوری اسلامی ایران سعی نمود تاحدامكان سیاستها و نظرات خود را در دستور كار اجلاس قرار دهد.
با تلاش ایران، مساله فلسطین و تقابل با اسرائیل به اصلیترین محور كار اجلاس سران تبدیل گردید و هرچند در بیانیه پایانی، مساله نابودی اسرائیل مطرح نشد، اما درخصوص قدس، ارتفاعات جولان و جنوب لبنان، اسرائیل بهشدت محكوم گردید و بر اعاده حقوق فلسطینیها و تشكیل یك دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس تاكید شد. ضمنا از اسرائیل خواسته شد تمامی شهركهای خود را در مناطق اشغالی برچیند، به عملیات تروریستی خود علیه فلسطینیها خاتمه دهد و نیز به معاهده عدم اشاعه سلاحهای هستهای بپیوندد تا كلیه تاسیسات اتمی خود را تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار دهد.[xxvii] هرچند تمامی مفاد بیانیه پایانی نشست تهران در یازدهم دسامبر ۱۹۹۷، با اصول و خواستهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران موافق بود و ایران در تدوین و تصویب آنها تلاش بسیاری نموده بود، اما جمهوری اسلامی ایران نتوانست مخالفت خود با روند بهاصطلاح صلح خاورمیانه را در مفاد پایانی جای دهد. در عوض شركتكنندگان اجلاس، وضع قانون داماتو توسط غرب علیه ایران را محكوم نموده و آن را ملغی اعلام كردند.[xxviii]
● مساله جاسوسان یهودی
با اعلام دستگیری چند یهودی ایرانی به اتهام جاسوسی به نفع اسرائیل، مجددا تنش بین جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل اوج گرفت. ایران با اعلام این مطلب، اسرائیل را به تلاش برای جاسوسی مداوم و طراحی خرابكاری در كشور متهم نمود، بااینحال قول داد محاكمه یهودیان منصفانه و طبق موازین صورت پذیرد. اما اسرائیل با توجه به نفوذ زیاد صهیونیستها در مراكز تبلیغاتی و اطلاعرسانی جهانی، به پارهای تبلیغات شدید علیه ایران و ایراد اتهام یهودیستیزی به آن، اقدام كرد و دخالت مجامع و سازمانهای حقوق بشر را در این مورد خواستار شد. درهرصورت دستگیری سیزده جاسوس یهودی در شیراز، موجب بروز پارهای درگیریهای تبلیغاتی شدید میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم اشغالگر قدس گردید.● ایران و انتفاضه مسجدالاقصی (انتفاضه دوم)
با ورود آریل شارون به مسجدالاقصی در هفتم مهرماه ۱۳۷۹ موج تازهای از اعتراض همهجانبه و درگیری میان فلسطینیان و نیروهای اسرائیلی آغاز شد كه در اثر آن، خسارات و تلفات سنگینی به هر دو طرف، خصوصا به فلسطینیان، وارد آمد. جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدای امر، اقدام شارون مبنی بر ورود به صحن مسجدالاقصی را محكوم نمود و متعاقب آغاز انتفاضه و رویارویی مردمی بین فلسطینیها و نیروهای اسرائیل، به حمایت گسترده از قیام عمومی مردم فلسطین پرداخت. رهبر معظم انقلاب، رئیسجمهور و سایر مقامات جمهوری اسلامی ایران، همگی در مورد انتفاضه مسجدالاقصی موضع حمایتی اتخاذ نمودند. رهبر معظم انقلاب در بیانات خود ضمن حمایت از انتفاضه، فرمودند: «ملت فلسطین امروز در مقابل رژیم صهیونیستی صفآرایی كرده و اعمال وحشیانه او را با یك ضربه مناسب پاسخ میدهند. حركت و انتفاضه جدید فلسطین در صورت سركوب نیز متوقف نخواهد شد.»[xxix] سیدمحمدخاتمی، رئیسجمهور وقت ایران، نیز در این مورد گفت: «انتقاضه مردم فلسطین یك حادثه بزرگ برای دنیای اسلام و عرب است تا ازیكسو چهره دشمن را بیپرده در معرفی افكار عمومی قرار دهد و ازسویدیگر نشان دهد كه زور، غصب و سركوب، حقی را ایجاد نمیكند و در نهایت، صاحبان حق، مردمی هستند كه در مقابل این رژیم ایستادهاند.»[xxx] جمهوری اسلامی ایران ضمن حمایت از انتفاضه مسجدالاقصی، سعی كرد در حد وسیع از اقدامات سركوبگرانه نیروهای اسرائیل در اراضی اشغالی در جهت توجیه سیاست خود مبنی بر مخالفت با روند صلح و بیهودهبودن آن بهرهبرداری نماید و ضمنا اسرائیل را با كمك همهجانبه خود از انتفاضه تحت فشار قرار دهد.
● كنفرانس حمایت از انتفاضه (تهران ۱۳۸۰)
كنفرانس بینالمللی حمایت از فلسطین به ابتكار مجلس شورای اسلامی و با شركت صدها تن از مقامات رسمی، گروهها و شخصیتها در روزهای چهارم و پنجم اردیبهشت ۱۳۸۰ در تهران برگزار شد كه همزمانی آن با انتفاضه مسجدالاقصی بازتابهای منطقهای و جهانی بسیاری را به دنبال داشت. گروههای غیردولتی (N.G.O) نیز روز قبل از كنفرانس بینالمللی، طی همایشی به بیان نظریات و دیدگاههای خود در این زمینه پرداختند. این كنفرانس در زمانی برگزار میشد كه مجددا تضاد میان غرب و ایران و حتی میان ایران و برخی كشورهای منطقه، شدت یافته بود. تداوم تحریمها علیه ایران، محكومیت ایران در قبال مساله حقوق بشر، و ازهمهمهمتر اعلامیه شدیدالحن شورای همكاری خلیج فارس علیه ایران، موجب شد جمهوری اسلامی ایران در این برهه سیاستهای تندتر و سرسختانهتری اتخاذ كند. اولین محل بروز این سیاست بحران خاورمیانه بود؛ چراكه انتفاضه مسجدالاقصی و تشدید درگیریها در اراضی اشغالی، قدرت مانور ایران را افزایش میداد. هرچند ایران با تشكیل كنفرانس بینالمللی انتفاضه سعی كرد هم به حمایت از فلسطینیها بپردازد و هم اسرائیل را تحت فشار قرار داده و روند صلح را دچار ركود نماید، اما مواضع سرسختانه و آرمانگرایانه جمهوری اسلامی ایران اینبار تغییراتی را در خود شاهد بود. ویژگی مواضع ایران در مقطع مذكور از چند جهت اهمیت دارد:
۱) آرمانگرایی در این دوره تاحدودی تعدیل شده یا بهشكلی تدریجگرا شده بود.
۲) سیاستهای اعمالی بر سیاستهای اعلامی برتری یافت.
سیاستهای ایران در این كنفرانس شامل مواردی نظیر درخواست تحریم كالاهای اسرائیلی و درخواست محاكمه سران اسرائیل در دادگاههای جنگی بود. ازهمهمهمتراینكه ایران سعی میكرد درخصوص مساله فلسطین از سیاست تكروانه خودداری كرده و سیاست چندجانبهگرا را مورد توجه قرار دهد. ایران همچنین تلاش كرد حمایت از مردم فلسطین را از طریق مجامع بینالمللی ابراز كند.[xxxi]
● تلاش جمهوری اسلامی ایران برای خنثیكردن تبلیغات رژیم صهیونیستی
اسرائیل پس از دستگیری تعدادی یهودی در ایران به جرم جاسوسی به نفع آن رژیم، بهشدت تبلیغات وسیعی را علیه ایران در سطح جهان بهراه انداخت. اسرائیل این ماجرا را دلیلی برای سركوب و فشار علیه یهودیان ایران از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران عنوان میكرد. در مقابل، جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تبلیغات گسترده اسرائیل و محافل صهیونیستی جهان، سعی كرد اقداماتی را عملی سازد. از جمله این اقدامات، برگزاری دادگاه متهمان به جاسوسی با حضور وكلا و نیز نمایندگان جراید و سازمانهای حقوق بشری بود. جمهوری اسلامی ایران همچنین اجازه داد نمایندگانی از یهودیان ایران در محافل و كنفرانسهای خارجی و حتی در گردهماییهای یهودیان سایر نقاط جهان شركت كنند. از جمله مهمترین این موارد، حضور زنان یهودی ایرانی در كنفرانس بوداپست بود.
ماریان یشاولی و فرح داودپناه بهعنوان هیات ایرانی با مجوز رسمی در كنفرانس اروپایی شورای زنان یهودی در بوداپست شركت كرده و طی سخنانی ابراز داشتند كه هم بهعنوان یك یهودی و هم بهعنوان یك زن ایرانی بهراحتی زندگی میكنند. ایشان اظهار كردند كه بعد از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ در ایران، پیشرفت قابلتوجهی در امور مربوط به زنان دیده میشود و یهودیان در انجام مراسم خود آزاد هستند. خانم یشاولی، عضو هیاترئیسه جامعه یهودیان ایران، در سخنرانی خود اعلام كرد یهودیان در انجام مراسم و جشنهای ویژه خود آزاد هستند و زنان و مردان یهودی در ایران در شركتهای خصوصی شاغل هستند.[xxxii] حضور یهودیان ایرانی در محافل خارجی با مجوز رسمی، در كنار پارهای اقدامات مشابه، توانست تاحدود زیادی تبلیغات رژیم صهیونیستی مبنی بر واردكردن اتهام یهودیستیزی علیه جمهوری اسلامی ایران را خنثی نماید.● كنفرانس جهانی مبارزه با نژادپرستی (دوربان)
كنفرانس جهانی علیه نژادپرستی، تبعیض نژادی و بیگانهستیزی و نابردباریهای مربوط به آن، از سیویكم اوت تا هفتم سپتامبر ۲۰۰۱ در شهر دوربان آفریقای جنوبی و با حضور پنجهزار نفر از صدوشصت كشور تشكیل شد. جمهوری اسلامی ایران بهعنوان میزبان كمیته مقدماتی این كنفرانس، حضوری فعال در جلسات كنفرانس اصلی در دوربان آفریقای جنوبی پیدا كرد. جمهوری اسلامی ایران سعی نمود با نزدیككردن دیدگاههای كشورهای عرب و مسلمان به موضع خود و نیز با اقدام به مشورت و گفتوگو با نمایندگان سایر دولتها، صهیونیسم را محكوم نموده و اقدامات آنان را از مظاهر نژادپرستی معرفی كند. وزیر امورخارجه ایران طی نطقی در روز دوم اجلاس، نظرات و مواضع ایران را صریحا اعلام كرد. وی اظهار داشت، صهیونیسم فاحشترین مظهر نژادپرستی است و باید با آن مقابله كرد. جمهوری اسلامی ایران سعی كرد با حضور قوی در جلسات و با استفاده از لابی كنفرانس اسلامی، در پیشنویس طرح پایانی اجلاس، صهیونیسم را از اشكال نژادپرستی معرفی كند اما با مخالفت ایالاتمتحده و بعضی كشورهای اروپایی و نیز بهعلت متحدنبودن كشورهای مسلمان، این امر ممكن نشد. بااینحال ایران توانست جنگ روانی شدیدی علیه رژیم اشغالگر قدس بهراه اندازد و سیاستهای اسرائیل در اراضی اشغالی را زیر سوال ببرد. كنفرانس دوربان همچنین نشان داد كه ایران در سیاستهای خود در مقابله با اسرائیل، به ابزارهای دیپلماتیك و سازمانهای بینالمللی توجه كرده است و درصدد است از سلاح كنفرانسها علیه اسرائیل استفاده كند. در نهایت ایران در هنگام تصویب بیانیه پایانی، عدم رضایت خود را از بندهای مربوط به خاورمیانه و فلسطین اعلام داشت.[xxxiii] جمهوری اسلامی ایران تاحدود زیادی موفق شد در سطح این كنفرانس و در سطح محافل و رسانههای جهانی، صهیونیسم را بهصورتتلویحی نژادپرست معرفی نماید. كنفرانس دوربان بیانگر این مطلب بود كه جمهوری اسلامی ایران جبهه جدیدی برای مبارزه با اسرائیل گشوده است و آن، برگزاری و یا شركت در كنفرانسهای بینالمللی میباشد.
● رویكرد نوین ایران به مساله فلسطین (طرح دموكراتیك)
از سال ۱۳۷۹ به بعد، ایران با رویكرد نسبتا جدیدی با مساله فلسطین برخورد كرد. هرچند جمهوری اسلامی ایران رسما همچنان رژیم اسرائیل را دشمن اصلی اسلام، ایران و مسلمین میدانست اما بهتدریج سعی كرد برای مقابله با سیاستهای اسرائیل و بهدلیل فشارها و تهدیدات غرب و بهویژه ایالاتمتحده، از روشهای جدیدی استفاده نماید. جمهوری اسلامی ایران سعی كرد در كنار طرح مساله نابودی رژیم اسرائیل و اتحاد دنیای اسلام علیه آن به استفاده از فشارهای تبلیغاتی، ابزار سازمانها و كنفرانسها و روشهای دیپلماتیك نیز روی آورد. دراینحین جمهوری اسلامی ایران طرح جدیدی را برای حل مساله فلسطین اعلام نمود و بارها در مورد آن تبلیغ كرد. مقام معظم رهبری در بیانات خود، تاكید كردند كه تنها راهحل مساله فلسطین، رجوع به آرای واقعی مردم از طریق برگزاری رفراندوم در سرزمینهای اشغالی است. با توجه به سخنان رهبر معظم انقلاب، و نخبگان سیاسی كشور، میتوان رئوس زیر را برای طرح پیشنهادی ایران برشمرد: ۱ــ بازگشت همه فلسطینیها به موطن خویش ۲ــ برگزاری یك همهپرسی از مردم فلسطین اعم از مسلمان، مسیحی و یهودی برای تصمیمگیری در مورد آینده خود ۳ــ تصمیمگیری دولت مستقل فلسطین در مورد همه ساكنان فعلی این سرزمین.
حتی حضرت آیتالله خامنهای در سخنان خود در فروردین سال ۱۳۸۱، اعلام داشتند كه تصمیمگیری در مورد سرنوشت یهودیان مهاجر به فلسطین، بر عهده دولتی خواهد بود كه با یك همهپرسی دموكراتیك به قدرت برسد و آنگاه هر تصمیمی كه این دولت دموكراتیك بگیرد، مقبول و پذیرفتنی است. این طرح ایران كه به طرح دموكراتیك حل مساله فلسطین معروف شد، نشان داد كه دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران سعی دارد سیاستهای مقابله خود با رژیم اسرائیل را در چارچوبهای جدیدی ارائه دهد. جمهوری اسلامی ایران با تاكید بر ضرورت همهپرسی از مردم فلسطین، نوعی آرمانگرایی قانونگرا را با تاكید بر رعایت حقوق فلسطینیها و با توجه به هنجارهای مردمسالارانه به منصه ظهور رساند.
● جهتگیری كلی سیاست خارجی در برابر اسرائیل
انقلاب اسلامی ایران حتی پیش از پیروزی خود مساله برخورد و تقابل با اسرائیل را مطرح كرد و پس از پیروزی نیز این روند را تداوم بخشید. به دلیل ماهیت انقلاب اسلامی و ساختار سیاست خارجی آن و با درنظرگرفتن منابع، اصول، اهداف و ساختار اجرایی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، میتوان گفت جمهوری اسلامی ایران در یك تقابل و تضاد ماهوی با رژیم صهیونیستی قرار گرفت و سیر تحولات بعدی نیز بر دامنه این شكاف و تضاد افزود. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، از همان بدو شكلگیری جهت ضداسرائیلی داشت و با وجود فرازونشیبهایی همواره در این جهت حركت كرده و میكند. با بررسی اجمالی رفتار خارجی ایران در قبال اسرائیل در صفحات قبل، بهوضوح دیده میشود كه سیاستهای ایران در قبال اسرائیل كاملا در جهت تقابل و تضاد با این رژیم قرار دارد و هرچند گاهی در كیفیت و كمیت این سیاستها تغییراتی مشاهده میشود، اما مسیر حركت از آغاز تاكنون مبتنی بر تقابل با رژیم صهیونیستی بوده است.پینوشتها
[i]ــ منوچهر محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، نشر دادگستر، ۱۳۶۹، صص۳۶ــ۳۵
[ii]ــ جلالالدین فارسی، زوایای تاریك، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، صص۴۹۲ــ۴۸۷
[iii]ــ حمید بهزادی، اصول روابط و سیاست خارجی، تهران، انتشارات دهخدا، چاپ دوم، ۱۳۶۸، ص۲۰۶
[iv]ــ جواد منصوری، نظری به سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، نشر امیركبیر، ۱۳۶۵، صص۱۲۳ــ۱۲۲
[v]ــ منوچهر محمدی، همان، ص۴۴
[vi]ــ سید جواد علمالهدی، شناخت صهیونیسم بینالملل و انقلاب اسلامی ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۸، ص۲۷۹
[vii]ــ امامخمینی(ره)، صحیفه نور، ج۱۹، سازمان مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، بهار ۱۳۶۸، ص۴۶
[viii]ــ همان، ج۴، ص۱۰۴
[ix]ــ همان، ج۱، ص۱۵۷
[x]ــ نداء القدس، شماره ۱۲، ۳۱/۳/۱۳۷۶، صفحه آخر.
[xi]ــ امامخمینی(ره)، همان، ج۱، ص۱۹۳
[xii]ــ همان، ج۴، ص۲۱۹
[xiii]ــ همان، ج۱۲، ص۲۸۲
[xiv]ــ جواد منصوری، همان، صص۱۱۹ــ۱۱۶
[xv]ــ منوچهر محمدی، همان، ص۷۸
[xvi]ــ منوچهر محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران (اصول و مسایل)، تهران، نشر دادگستر، ۱۳۷۷، ص۱۰۵
[xvii]ــ همان، ص۱۰۷
[xviii]ــ امامخمینی(ره)، همان، ج۶، ص۱۰۸
[xix]ــ همان، ج۸، ص۲۲۹
[xx]ــ سیدجواد علمالهدی، همان.
[xxi]ــ همان، ص۱۷۸
[xxii]ــ در جستجوی راه امام از كلام امام، ج۱۹، انتشارات امیركبیر، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۳، ص۱۸۴
[xxiii]ــ رضا ثانی، ایرانی كه میتواند بگوید نه، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، ۱۳۷۹، ص۱۵۱
[xxiv]ــ همان، ص۱۴۲
[xxv]ــ محمدباقر سلیمانی، بازیگران روند صلح خاورمیانه، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، ۱۳۷۹، ص۲۱۹
[xxvi]ــ همان، ص۲۲۰
[xxvii]ــ روزنامه اطلاعات، ۱۷/۹/۱۳۷۷، ص۱۲
[xxviii]ــ روحالله رمضانی، چارچوبی تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه: علیرضا طیب، تهران، نشر نی، ۱۳۸۰، ص۱۲۰
[xxix]ــ جمهوری اسلامی، ۳۰/۷/۱۳۷۹، ص۱۲
[xxx]ــ سیدرضا میرطاهر، همان، ص۱۱۴
[xxxi]ــ محمدرضا دهشیری، «چرخه آرمانگرایی و واقعگرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران»، فصلنامه سیاست خارجی، سال ۱۵، تابستان ۱۳۸۰، ص۳۸
[xxxii]ــ فصلنامه مطالعات فلسطین، سال دوم، شماره سوم، بهار ۱۳۸۰، ص۲۱۹
[xxxiii]ــ «دیدگاهها و تحلیلها»، ماهنامه دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، شماره ۱۵۳، آبان ۱۳۸۰، صص۲۳ــ۱۸
مهدی امیری
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست