پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

آقا از دانشگاه چه می‌خواهند دانشگاه پایه ای برای آینده کشور


آقا از دانشگاه چه می‌خواهند دانشگاه پایه ای برای آینده کشور
دانشگاه دیروز، دانشگاه امروز در گذشته، دانشگاه نقطه ای بود که در آن، بی فرهنگی اسلامی بیش از جاهای دیگر و یا در ردیف بدترین جاها بود. این، کاری بود که رژیم و دستگاه های فرهنگی گذشته دنبال می کردند و توجه داشتند که این کار در دانشگاه ها انجام بگیرد. مقاصد سیاسی، پشت سر این قضیه بود. به نظر من، امروز باید طوری باشد که ورود در دانشگاه، مثل ورود در حوزه علمیه باشد؛ همچنان که در حوزه علمیه، انسان معرفت و دین و تعبد می آموزد، کسی هم که به دانشگاه وارد شد، حتی اگر از مبانی اسلامی و انقلابی فاصله هم دارد، دانشگاه در طی این مدت، او را با مبانی اسلامی و انقلابی آشنا کند و متعبد سازد. به همین خاطر است که بایستی به تربیت دینی و گرایش ها و روحیه پرشور انقلابی جوانان، در دانشگاه، اهمیت داد؛ فقط با زبان هم نمی شود. این کار، مقدماتی لازم دارد. عناصری که در دانشگاه ها به کار گرفته می شوند، آنهایی که مؤثرند، آنهایی که در مراکز حساس واقع می شوند، واقعاً باید از کسانی باشند که این انقلاب را از بن دندان قبول داشته باشند. البته ما نمی خواهیم بگوییم که هر استاد و یا متخصصی که در دانشگاه ها تحقیق و یا تدریس می کند، بایستی یک انقلابی طراز اول باشد؛ نه، ممکن است این فرد کاملاً قابل قبول باشد و دانش وافری داشته باشد و انقلاب از دانش او استفاده کند. ما بیش از دانش او، چیزی از او نمی خواهیم؛ منتها در همین مورد هم نباید انگیزه ضدیت با انقلاب در او وجود داشته باشد؛ چون اگر این انگیزه وجود داشت، دانش او در اختیار انقلاب قرار نخواهد گرفت.۱ پایه ای برای آینده دانشگاه که قوام اصلی آن به استاد و دانشجوست، حقیقتاً پایه ای برای آینده کشور محسوب می شود.
در نظام جمهوری اسلامی که یک نظام صددرصد مردمی است، دانشجو باید بارزتر از دیگر دانشجویان، در هر جای دیگر دنیا، نقش داشته باشد. درست است که همه ملت ها و جوان ها به کشور و سرنوشت و ملتشان علاقه مندند، اما فرق است بین نظامی که براساس انقلاب مردمی و متکی به اراده و احساس عامه مردم بنا شده و حرکت کرده و با دشمن درافتاده و موانع را برداشته باشد و یکایک آحاد مردم با آن احساس پیوند عمیقی کنند و نظامی که این چنین نباشد.۲ احساس مسئولیت، اولین وظیفه من دانشگاه قبل از انقلاب را هم کاملاً یادم هست. امروز احساس تعهد دانشجو و استاد، نسبت به مسائل کشور و مسائل اجتماعی خوب است که نمونه هایش را هم داریم می بینیم؛ لیکن باید کاری کنیم که این احساس مسئولیت و این روح تعهد در مقابل سرنوشت کشور، تقویت شود؛ کاری کنیم که در محیط دانشگاه، این محیط پرنشاط و پرتپش، محیطی که از علم و روحیه تحقیق و همراه با نشاط و جوانی، سرشار و لبالب است، این احساس تعهد و مسئولیت، بیش از پیش وجود داشته باشد و همه یا اکثریت قاطع اساتید و دانشجویان، نسبت به سرنوشت و آینده کشور و آینده نسل ها، احساس مسئولیت کنند و روح فردگرایی و به فکر سرنوشت شخص خود بودن، قدری تضعیف شود؛ یعنی نه دانشجو و نه استاد، همه هم و غمشان این نباشد که آینده ای برای شخص خودشان بسازند. معمولاً این طوری است که برای مردم عادی، مسائل شخصی در خیلی از موارد ترجیح پیدا می کند. اگرچه از دید اسلام، همه باید مصالح و سرنوشت عمومی را بر مصالح و منافع شخصی ترجیح دهند؛ لیکن از نخبگان، زبدگان و برجستگان - که مظهر آنها مجموعه استاد و دانشجو هستند - توقع این است که روحیه به فکر سرنوشت خود بودن، بر روحیه به فکر سرنوشت کشور بودن، ترجیح پیدا نکند.۳ خصوصیات محیط دانشگاه محیط دانشگاه، به طور طبیعی، محیط شادابی، نوگرایی، نوآوری و نوزایی است.
محیط دانشگاه، محیط بالیدن شخصیت ها، جوشیدن استعدادها و بروز و ظهور نقاط درخشان پنهان در شخصیت انسان است. همچنین دانشگاه، محیط صفا، خلوص و حقیقت جویی هم هست؛ چون مجموعه، جوان است. در عین حال، دانشگاه، نمودار و نشان دهنده حساسیت در برابر پدیده های نامطلوب نیز هست؛ یعنی چیزی که از نگاه ارزشی و آرمانی جوان، نامطلوب باشد، بیش از همه در محیط دانشگاه نسبت به آن حساسیت به وجود می آید که این حساسیت، گاهی با زودرنجی توأم است. همچنین اگر زمینه فراهم باشد، محیط دانشگاه - علی رغم آن که عده ای گمان می کنند یا می خواهند وانمود کنند چنین نیست - محیط گرایش های دینی و معنوی لطیف هم هست. این، خصوصیاتی است که به طور طبیعی، در هر مجموعه دانشگاهی در کشور ما وجود دارد.۴ کار غیرعلمی ممنوع! دانشگاه، مرکز علم و آگاهی است. هر چیزی که مزاحم علم و آگاهی باشد، جایش در دانشگاه نیست. دانشگاه، ضربه اساسی را از همین دخالت ها و نقش آفرینی متحجران سیاسی در محیطهای دانشجویی می خورد. دانشگاه، باید محیط کار علمی و تحقیقی باشد. دانشگاه، باید جایی باشد که در آن، امکان فریب، تقلب و مغلطه بازی یا وجود نداشته باشد یا کم وجود داشته باشد. باید آن کسانی که غوغا زیستند و اصلاً در فضای غوغا می توانند زندگی کنند و بدون فضای غوغا، زندگی برایشان مشکل است، نتوانند در دانشگاه نقش ایفا کنند. این انتظار از دانشگاه، جوانان دانشجو، اساتید و مدیران دانشگاه هست که آن را عملی کنند.
راهش هم این است که کار را با تکیه به همان پایه آگاهی انجام دهیم؛ مثلاً فرض کنید بحث سیاسی مطرح است؛ خیلی خوب، اختلافات سیاسی و مناقشات سیاسی، چیزی است که طبیعی است و عیبی هم ندارد؛ اصلاً نه فقط در زمینه سیاسی، حتی در زمینه های مذهبی نیز اختلاف نظر و اختلاف دیدگاه به پیشرفت کمک می کند و هیچ مانعی ندارد. بنده که خودم طلبه هستم و عمرم را در عالم طلبگی گذرانده ام و در حوزه های علمیه بوده ام، دیده ام که در حوزه علمیه، هرگز طرح مطلبی که مخالف نظر مشهور است، گناه شمرده نمی شود؛ منتها شرط دارد؛ شرطش این است که مطرح شدن و پرداختن، هر دو علمی باشد. فرض کنید در دانشگاه، یک مسئله سیاسی مطرح می شود که مورد اختلاف نظر است؛ چه مانعی دارد از انسان های صاحب اندیشه و فکر درخواست شود که بیایند و در یک محیط آرام، با همدیگر بحث و صحبت کنند؛ از آنها خواسته شود که به مسئله، علمی نگاه کنند. در زمینه های مذهبی نیز چنین چیزی ممکن است.۵ خدمات متقابل دانشگاه و انقلاب وقتی که نهضت به دور افتاد، دانشگاه به تدریج گداخته شد؛ تا این که سال آخر، حضور دانشگاه، بسیاری از محیطهای دیگر را تحت تأثیر و تحت الشعاع قرار داد. انقلاب هم که پیروز شد، جزو اولین کسانی که در قدم های اول پیروزی انقلاب، نقش های بسیار مؤثری را بر عهده گرفتند، عناصری از دانشگاهیان بودند، که من همین امروز در بین اساتید محترمی که در جلسه حضور داشتند، ناگهان بعضی از این دوستان را دیدم و خاطراتی از همان روزهای ورود امام و نقش اینها در ذهنم زنده شد؛ در جاهایی که نه نام، نه نان و نه شهرت کاذب مطرح بود، فقط مجاهدت خالصانه و مخلصانه دیده می شد. بعد هم در دوران جنگ، سه هزار شهید دانشجو تقدیم انقلاب و اسلام شد. اینها، چیزهای کمی نیست. اینها، خدمات دانشگاه است.
انقلاب هم به دانشگاه خدمات بزرگی کرد. به نظر من، بزرگ ترین خدمت انقلاب به دانشگاه، دو چیز بود؛ یکی این که احساس هویت مستقل ملی را به دانشگاه داد و دانشگاه را از رو به بیگانه داشتن و مجذوب و مبهوت بیگانه بودن و منفعل در مقابل بیگانه بودن، نجات داد. قبل از انقلاب، این گونه بود. دوم این که دانشگاه را با مردم آشتی داد. دانشگاه قبل از انقلاب، یک جزیره تک افتاده در میان اقیانوس خروشان مردم بود. از عناصر استثنایی استاد و دانشجوی مؤمن و متعهد و خوب که بگذریم، در آن موقع، محیط غالب دانشگاه، این گونه بود که اگر شما به دانشگاه وارد می شدید، باید به فرهنگ عمومی، به ایمان عمومی، به باورهای عمومی و به دل بستگی های مردمی پشت می کردید. محیط دانشگاه، برای اکثریت بزرگی از استاد و دانشجو، محیط دغدغه های صرفاً شخصی بود. غیر از عده ای که سیاسی و مبارز بودند، دغدغه سایر افراد، دغدغه های شخصی بود؛ دغدغه های اجتماعی نداشتند و دردهای جامعه خودشان را حس نمی کردند. مهم ترین آرزو برای یک دانشجو در آن هنگام، این بود که بتواند وسیله ای به دست آورد و خودش را به خارج از مرزها برساند. دانشگاه، مجذوب غرب بود و نمی خواست نوآوری کند؛ نه این که استاد و دانشجو میل به این معنا نداشتند؛ فرهنگ غالب بر دانشگاه، این فرهنگ نبود؛ فرهنگ وابستگی بود که رژیم شاه هم آن را به شدت ترویج می کرد.
کسانی هم که در داخل دانشگاه، داعیه روشنفکری داشتند، روشنفکران مردمی نبودند؛ روشنفکرهای کافه ای و بریده از مردم بودند! بسیاری از آنها، بعد از انقلاب رفتند و امروز در کشورهای اروپایی باز هم کافه ای اند و بیشترین محیطشان، محیط کافه هاست! دانشگاه، چنین وضعی داشت. انقلاب، دانشگاه را از این دو آفت بزرگ نجات داد؛ دانشگاه را خوداندیش، مستقل، دارای اعتماد به نفس، دارای قدرت تولید - تولید فکر و تولید علم - مرتبط با قشرهای مختلف مردم، مرتبط با فرهنگ مردمی و متصل به دل بستگی ها و عشق ها و جاذبه های موجود میان مردم قرار داد. این، اهمیت بسیار زیادی دارد.۶
پی نوشت:
۱. بیانات رهبر انقلاب در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، ۲۱.۹.۶۸
۲. بیانات رهبر انقلاب در دیدار جمعی از دانشجویان و دانشگاهیان، ۲۳.۳.۶۸
۳. بیانات رهبر انقلاب در دیدار اساتید دانشگاه ها، ۲۶.۹.۸۳
۴. بیانات رهبر انقلاب در جمع دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی، ۲۲.۲.۸۲
۵. بیانات رهبر انقلاب در دیدار دانشجویان نمونه و ممتاز، ۷.۹.۸۳
۶. بیانات رهبر انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه امیرکبیر، ۹.۱۲.۷۹
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید