چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا

جنگ جهانی، مرگ غریبانه ستارخان


جنگ جهانی، مرگ غریبانه ستارخان
در این سال آیت الله شیخ محمدتقی نجفی مشهور به آقانجفی از علمای بزرگ اصفهان درگذشت. سلطان احمدشاه نیز که به سن قانونی رسیده بود، در تدارک جشن تاجگذاری بود. خزانه خالی اکنون چاره ای جز استقراض پیش رو نداشت.
بدین منظور ناصرالملک برای برگزاری چنین جشنی، یک صد هزار لیره از بانک شاهی وام گرفت. در تابستان گرم این سال جنگ جهانی اول نیز با اولتیماتوم چهل وهشت ساعته اتریش به صربستان و سپس یورش آلمان به روسیه آغاز شد. برای ایرانیان این رویداد، تفسیر آن ضرب المثل کهن بود که می گفت گل بود، به سبزه نیز آراسته شد! در چشم به هم زدنی اروپا و سپس همه جهان درگیر این جنگ خانمان سوز شدند. آلمان به کشورهای فرانسه و بلژیک اعلان جنگ داد و انگلستان به آلمان یورش برد. در گرماگرم چنین حوادثی، ناصرالملک نایب السلطنه اکنون که تاج بر سر شاه جوان و ناپخته نهاده بود، در نهایت آرامش، مطالبات حقوقی خود را از کیسه ملت ایران برداشت و راه لندن در پیش گرفت. وی که جمعاً چهارسال نایب السلطنه بود و نیمی از آن مدت را در انگلستان سپری کرده بود، ماهانه ده هزار تومان حقوق برای خود محاسبه کرد.
برای اینکه بدانیم حقوق وی تا چه اندازه گزاف و سنگین بود کافی است بدانیم که در آن دوران، حقوق رئیس الوزرا هزار و پانصد تومان و حقوق وزرا هر یک ماهانه هفتصد تومان و حقوق نمایندگان مجلس دویست تومان بود!
شگفت آور اینکه وی تحصیل کرده و پرورش یافته در انگلستان بود و داعیه روشنفکری داشت. در طول مدت نایب السلطنگی خود با خودکامگی تمام رفتار کرد و وی نخستین کسی در تاریخ ایران بود که قانون حکومت نظامی را بنیاد نهاد!
در آغاز این سال، هر چند که مستوفی الممالک رفته بود و علاءالسلطنه به جای او ریاست هیات دولت را عهده دار شده بود، اکنون در مردادماه، دوباره نوبت این شده بود که علاءالسلطنه برود و باز هم مستوفی الممالک بیاید!
این نیز از ویژگی های عجیب و غریب تاریخ دولت های پس از مشروطه در ایران است که هر چند ماه یک بار پست مهم ریاست قوه مجریه بین چند نفر سیاستمدار شناخته شده دست به دست می شود و می چرخد! کسی نمی داند که چند تن انگشت شمار چرا و چگونه از پلکان قدرت بالا می روند و پس از مدت کوتاهی، جای خود را به دیگری می دهند؟!
آتش جنگ جهانی اول دامنگیر ایرانیان نیز می شود. هر چند که به فرمان احمدشاه، مستوفی الممالک بی طرفی ایران در جنگ جهانی اول را اعلام می کند، ولی سپاهیان هندی تحت فرمان بریتانیا به بهانه حفاظت از منطقه نفتی شرکت نفت ایران و انگلیس، شهر آبادان را اشغال نظامی می کنند. در این میان کردان شورشی نیز از مرز عبور کرده، وارد خاک ایران می شوند. سپاهیان جنگی آلمان و عثمانی هم به آذربایجان یورش برده، آن گوشه کشور را به اشغال خود درآوردند.
روحانیون شیعه ساکن عراق در این هنگام فتوای جهاد صادر کردند و بدین گونه به طور رسمی وارد میدان جنگ به سود آلمان و عثمانی و برعلیه انگلستان و روسیه شدند.
این موضع گیری چندان بی دلیل هم نبود. از آن سو امپراتوری عثمانی، سرزمین اسلامی به شمار می آمد و از این سو سرزمین ایران سال ها مورد تاخت و تاز و باج خواهی امپراتوری روس و انگلیس قرار داشت. در واقع ایرانیان فرصت را مغتنم شمردند تا شاید ریشه استعماری این دو همسایه شمالی و جنوبی خود را بخشکانند.
در این میان خبر درگذشت ستارخان سردار ملی نیز برای آزادگان ایرانی، جانگداز بود. وی که در پارک اتابک تهران در جنگ برادرکشی، زخمدار گلوله ای شده بود، در تنهایی و غربت تهران جان باخت. تهرانیان با شکوه فراوان پیکر وی را در باغ طوطی حضرت عبدالعظیم به خاک سپردند و به وی ادای احترام کردند.
خبر شادی بخش در این سال افتتاح سومین دوره مجلس بود که با حضور احمدشاه گشایش یافت. شاه در نطق خود، بی طرفی ایران در جنگ جهانی را یادآور شد، ولی چند روز بعد سپاهیان آلمان و عثمانی به مناطق جنوبی و مرکزی ایران یورش بردند و دست به عملیات تروریستی و جاسوسی زدند. متاسفانه چون ایرانیان از رفتار دولتین روس و انگلیس سالیان سال بود که رنج می بردند، اکنون به آسانی در دامان دو امپراتوری بزرگ دیگر یعنی عثمانی و آلمان فروغلتیده بودند.
سپاهیان ترک با کمک و همراهی کردن شروع به پیشروی در خاک ایران کردند و شهرهای تبریز و ارومیه را به اشغال خود درآوردند. از آن پس سپاهیان عثمانی پیشروی خود به سوی شمال ایران را آغاز کردند تا از این راه به امپراتوری روسیه یورش برند. سپاهیان روس نیز که نمی خواستند در خاک خود با آلمان و عثمانی بجنگند، از سوی شمال وارد خاک ایران شدند تا این رویارویی تاریخی را در کشور همسایه به انجام رسانند.
گویی که کشور ایران، به صفحه شطرنج قدرت های بزرگ جهانی در آن روزگار تبدیل شده بود. در تبریز و ارومیه نبرد خونینی میان سپاهیان روس و لشگریان عثمانی درگرفت که طی آن عثمانی ها شکست سختی خوردند و سپاهیان روس تمام منطقه آذربایجان را به تصرف خود درآوردند. در این جنگ خونین عده زیادی از اهالی آذربایجان به شهادت رسیدند و خانه های بسیاری ویران شد.
در پایان این سال، شمال ایران صحنه کشمکش و زدوخورد میان سپاهیان روس و عثمانی بود و جنوب ایران دستخوش تحرکات و تجاوزات سپاهیان انگلیس.
در پی بازداشت واسموس- کنسول آلمان در شیراز- و تعدادی از همکارانش به دست افسران انگلیسی در نزدیکی بهبهان، هر چند که واسموس به لطایف الحیلی از چنگ افسران انگلیسی گریخت و به برازجان رفت، ولی شارژ دافرآلمان در تهران به وزارت امور خارجه ایران اعتراض کرد و وزیر خارجه نیز میرزا حسن خان ظهیرالملک را برای عذرخواهی به سفارت آلمان در تهران فرستاد!
مستوفی الممالک نیز که از کابینه جوان گرا و اصلاحات از بالا، طرفی نبسته بود، در پایان همین سال استعفا داد و به فرمان احمدشاه، میرزاحسن خان مشیرالدوله مامور تشکیل کابینه شد.
حسن مرسل وند
منبع : ایران یکصد سال پس از مشروطیت


همچنین مشاهده کنید