شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

الگوها و روش‌های تدریس


الگوها و روش‌های تدریس
عملکرد ما و رفتار ما معمولاً تحت تأُثیر باورهای ماست. اگر به عنوان علمی‎ترش کنیم می‎گویم، رفتارها تحت تأثیر نظریه هایی که در ذهن ما هست وما آن را پذیرفتیم .
بنابراین نظراتی که رفتار من را می‎سازد .اما رفتار من اگر قبلاز اینکه ساخته بشود ما یک قلبی برایش انتخاب می‎کنم یا یک چهارچوبی،آن چارچوب را « الگو » می‎گویم.
بنابراین منبع و منشأ الگو نظریه است – نظریه های محتلف الگوههای مختلف می‎سازند. بهمین دلیل در نظامهای آمورشی در تدریس و یادگیری الگوهای متعددی داریم زیرا نظریه های مختلفی داریم.
الگو چیست؟ یا هادلنر چیست؟ یک نمونه کوچک از یک شی یا فرآیند یا مجموعه برزگ، اما آن شئی کوچک باید حداکثر ویژگیهای آن شئی برزگ را داشته باشد؟
مثال شما می‎خواهید سلولهای یک گیاهی را مورد مطالعه قرار می‎دهید نمی‎توانید کل آن گیاه را زیر میکروسکوپ بگیرید .یک برش می‎دهیم از آن می‎گوئیم نمونه از سلولها.
یا فرض کنید حتی اگر بافت سلول را می‎خواهید مطالعه کنید یک برش از آن را مطالعه می‎کنیم .
اگر بخواهیم آب رودخانه را آزمایش کنیم چقدر آلوده است.نمونه ار آن را بررسی می‎کنیم می‎گوییم: « مدل همان نمونه و الگو » است.
در خیاطی هم وقتی ما می‎گوییم الگوی خیاطی یعنی یک نمونه یک چارچوبی که نمونه کار را برای من مشخص کند. ممکن است بهترین نباشد .
اما این را باید بدانیم که وقتی من می‎گویم نمونه‎ای از کار را می‎خواهم در آزمایشگاه کار کنم . این نمونه باید ویژگی کامل آب رودخانه را داشته باشد. نمی‎توانم از یک جا بردارم باید از جاهای مختلفی بردارم ، بنابراین اگر من یک الگو تدریس یا چارچوبی را با رضایت انتخاب کردم. این چارچوب باید نماینده آن نظریه یا آن یافته های علمی یا آن مجموعه بزرگی که من می‎خواهم براساس آن حرکت کنم داشته باشد. باید ویژگی آن را داشته باشد.
با این نگاه به الگو، پس الگو عام‎تر از تدریش است .تدریس فعالیتی است که در داخل یک الگو صورت می‎گیرد.
آن الگو و چارچوب نوع فعالیت من رایا متدلوژی تکنیکهای مرا مشهص می‎کند در فرآنید آموزش ما الگوهای متعددی داریم . سعی می‎کنم تا از این الگوها را اشاره بکنم .
عزیزان را رجوع می‎دهم به انواع کتابهای روانشناسی تدریسی یا تربیتی و نمونه آن :
۱) یکی از الگوهایی که معمولاً در بعضی از کتابهای روانشناسی تربیتی و پرورشی آمده است الگوی عمومی تدریس یعنی اکثر روانشناساان و متخصصان نظم و تربیت این الگو را توصیه می‎کنند .
حالااین الگو چیست ؟ دارای ۵ مرحله است. توجیه می‎کنم که این مرحله را معلمین در نظر داشته باشند.
▪ گام اول : در این الگو تعیین هدفهای تدریس است ما به عنوان معلم وقتی وارد کلاس می‎خواهید وارد بشود مشخص کندهدف چیست وچه تغییری می‎خواهید ایجاد کنید .
▪ گام دوم: هدف‎شان مشخص نشد رفتار ورودی را مشخص کند رفتار ورودی یعنی چه؟ پیش دانسته های فردی یا پیش نیازهای علمی فرد در آن زمنیه که می‎خواهید تدریس کنید.
چرا باز براساس بحث ارتباط. اگر بخواهیم ارتباط را برقرار کنیم باید نکات مشترک را با فرد مورد توجه قرار بدهیم . همین هدف من مشخص است. پایه علمی فرد مشخص است، میآیم روش و وسایل تدریس را پیش بینی می‎کنم ، چه ابزار و متدلوژی می‎خواهم بکار ببرم بعد از مشخص کاردن آنها سازماندهی شرایط و موقعیت می‎پردازیم . این ابزار وم محتوایی که در اختیار من است .
چه جوری سازماندهی کنم چه جوری طراحی کنم که بتوانم سریعتر به هدف برسم.
وقتی سازماندهی کردم وموقعیت را مشخص کردم إر واقع دارم اجرا می‎کنم چون در تعریف تدریس اشاره شد تدریس یعنی ایجاد شرایط تعییر برای شاگرد.
آن هم با برنامه‎ریزی منظم سیستماتیک. اینجا اجرای سازماندهی شرایط را همان اجراء و منظم و مرتب کردن مجموعه عناصری که لازمه رسیدن به هدف باشد.
نکته آخر ارزشیابی است. من باید ببینم عملکرد خودم را، که آنچه را مد نظر داشتم رسیدم یا نه این یک الگو است.
اگر این الگو شما قبل از ورود به کلاس انجام دهید اسم آن را طراحی می‎گزاریم بهرحال یک ار روشهای طراحی است. بنابراین یک چارچوبی تعیین هدف، تعیین هدفهای ورودی. روشها. متدلوژی وسایل و ابزار یک معلم در هر درس یا هر شرایط یا هر شیوه‎ای که خود می‎خواهد این عناصر اصلی را توجه کنید . این را می‎گوییم یک الگوی عمومی تدریس که مخصوصاً‌ در شیوهای طراحی ما در اول کتابها، فعالیتها، خیلی مطرح شده و انشاءا... در شیوهای آموزشی در طرح درس‎نویسی اشاره خواهم کرد .
اما در کنار این، عرض کردم همه الگوها، فرصت نیست بحث شود.من دو الگو را که تقریباً‌ دو نگاه متفاوت را مورد بررسی قرار می‎دهید موردبررسی قرار خواهم داد.
یکی الگوی پیش سازمان دهنده یاادونس ارگانیز ، دیگری الگوی حل مسأله یکی ناظر برمعلم محور بودن فعالیت است و دیگری ناظر بر دانش آموز محور بودن دو نگاه و دو نظریه هست. ابتدا الگوی پیش سازمان دهنده ما گاهی بحث از لغت پیش سازمان دهنده می‎کنیم، توی ذهن معلم ما تداعی می‎شود .
پیش سازمان دهنده بعنی معلم ، بله معلم هم سازمان دهنده هست ولی در اینجا پیش سازمان دهنده به فرد اطلاق نمی‎شود فرض می‎کنیم می‎خواهیم تدریس کنیم بقول آقای « آزوند»‌ اگر در فرآیند تدریس جوری عمل کنیم که اطلاعات ؟؟؟ ارتباط پیدا کند با ساخت شناختی ما یا اطلاعات قبلی ،یادگیری معنا دار می‎شود، فرد می‎فهمد درونی می‎شود این اطلاعات برایش از همین مفهوم آزوند استنباط کردند این الگو را ساختند.
پس پیش سازمان دهنده فرد نیست بلکه یک مفهوم کلی است که در ابتدای تدریس ساخته و بکار گرفته می‎شود تا زمینه را مساعد کند برای پیوند اطلاعات جدید من با اطلاعات گذشته .
به آن مفهوم کلی که پیوند می‎دهد مفهوم جدید را با مفهوم گذشته می‎گویم پیش سازمان دهند.
پس پیش سازمان دهنده مفاهیم کلی است که در ابتدا تدریس مطرح می‎شود تا در ابتدا تدریس مطرح می‏‎شود تا اطلاعات جدید را به اطلاعات گذشته من ربط بدهم.
▪ سؤال : منظور دانش‎آموز است ؟ بله دانش جدید را با ساخت شناختی ما با گامی این کلمه ساخت شناختی در بعضی از کتابی ممکن است برای معلمین ما یک مقدار نا آشنا باشد.
ـ ما وقتی می‎گویم ساخت شناختی .مجموعه دانش که در زمینه یک علم در ذهن من است.
مجموعه اطلاعاتی که من در ذهن در درس ریاضی دارم ساخت شناختی من است.
مجموعه اطلاعاتی که در ذهن من درستی است می‎شود ساخت شناختی من.
مسلم است سخت شناختی یک فرد و دیگر فرق کند. آرزول می‎گوید. اگر مفاهیم جدید شنختی با ساخت شناختی ارتباط برقرار کند یادگیری معنا دارد صورت می‎گیرد هر گاه اطلاعات جدیدمن جای بگیرد و متصل شود با اطلاعات گذشته من، یادگیری برای من معنا دارد. اگر مفهوم و مبحثی را به عنوان معام ارائه بدهید همان زمینه مشترک، اگر شاگرد در ذهن شخصی خود و حافظه خود اطلاعات کافی نداشنه باشد ممکن است مفهوم و ادراک نکند من اینجا واقعتی را بگویم. ما خدمت سربازی انجام می‎دادیم. دوست داشتیم .
ایشان دیپلم گرفته بود ولی مال منطقه‎ای بود که در آنجا برف نمی‎آید. اولین باری بود در آن پادگان برف آمده وی وایستاد بود برف را نگاه می‎کند. وقتی به آن گفتم برف ندیدی گفت نه.
گفتم : برف ندید اما توی کتاب نخواندی
گفت من فکر می‎کردم قالبهای شما که در شهر من می‎فروخته آنها برف است. آن موقع تلویزیون نبود!
وقتی رادیو اعلام می‎کرد در آنجا بیست سانت برف آمد. توی ذهن من می‎آمد. خدایا چرا این خانه ها را خراب نمی‎کند.
همین حالا در کدامهای ما بسیاری از مفاهیم را حفظ می‎کنم امکان می‎دهم ولی برای من معنادار نیست فقط حفظ کردم. سالها بعد متوجه می‎شوم آنچه را معلم می‎گفت چه بود ... بنابراین در این الگو من باید در ابتدای تدریس باید توجه کنم.
مثل ملاتی که بناها روی آجر می‎گذارد تا بیقه آجرها به آن بچسبند. من باید یک مفهوم کلی را مطرح کنم تا اطلاعات جدید من با اطلاعات گذشته من وصل بشود . معنا دار بشود .
حافظه کوتاه مدت اگر تمرین نشود تکرار نشود بلافاصله از بین می‎رود. بهمین دلیل به حافظه بلند مدت یعنی خزانه اطلاعات ذخیره شده است اشاره کردم.
● ویژگیهای الگوهای پیش سازمان دهنده را :
ویژگیهای الگوهای پیش سارمان دهند را ، ما می‎خواهیم مراحل تدریس را بگویم. ببینم چه ویژگی دارد و چه مراحلی را باید طی کنم .
اگر می‎خواهم تدریس کنم و روشی را بکار ببرم چه مراحلی را باید طی کنم. سؤال آیا عناصر ندارد؟ چرا عناصر آن همان مراحل است.آن مراحل راعناصر می‎گویم. چون یک مقدار عملی‎تر است. چون آن الگو بیشتر در طراحی استفاده می‎شود اما در الگوی پیش سازمانی بیشتر یک الگوی اجرایی است. بهمین دلیل مراحل اجرا می‎گویم.
اولین مرحله اجرا، مراحل اجرای الگوی پیش سازمان یافته است. من چگونه باید این الگو را در کلاس اجرا کنم براساس مفاهیمی که اشاره کردیم. پس یک معلم اولین گامش ارائه مفهوم کلی است. یک مفهوم عام است که بستر و زمینه را برای همه فراهم می‎کند. گام دوم مفهوم جدید بعد از این که اینجا این مفهوم و یا آن قسمت بهم پیوند می‎خورد با آن مفهوم کلی .
بعد از اینکه مفهوم جدید ارائه داد مثالها و تمرینها را انجام می‎دهد.
وقتی تمرینها را حل کرد. مثالها را مشحص کرد می‎آید. این را پیوند می‎دهد به عنوان یک ساخت هماهنگ و منسجم تا در ذهن شاگرد جای بگیرد .
▪ بعنوان مثال :
من در درس علوم امروز در مورد تولید مثل گیاهان دارم درس می‎دهم. مخصوصاً‌ موضوع درس من درباره پرچم و مادگی به عنوان اندامهای تولید مثل. برای شاگرد خیلی سخت است . برای شاگرد ابتدای یا راهنمایی ،اما شما می‎دانید بعضیهای ما چه بطور طبیعی یا بطور اموزشی در کتاب . مفهوم تولید مثل در جانوران را راحت‎تر می‎فهمند مخصوصآً بجه های روستایی .
اینجا نمی‎خواهدمعلم خیلی جزئی وارد مسأله بشود. می‎گوید بجه ها شما در زمینه تولید مثل جانوران واندامها یتولیدمثل مطالبی خواندید .
حالا من وقتی می‎گویم پرچم یعنی همان اندام ارگانیسم گیاه ، یعنی مادگی یعنی همان نقش.
درهمین حد کافیاست . پرچم چه نقشی دارد، توضیح می‎دهم .
وقتی توضیح دادم. می‎گویم . انواع گرده افشانی که صورت می‎گیرد برایش مثال می‎زنم . یک مجموعه کامل بدست میآید این را الگوی پیش سازمان یافته می‎گویم.
اما الگوی دیگر. مفهوم دیگری که در انیجا وجود دارد کنش و واکنش معلم و شاگرد است همیشه استخضار دارید که ارتباط یک طرفه است. یعنی انتقال اطلاعات از سوی معلم به شاگرد است نه از دانش‎آموز به معلم .
روابط میان گروهی چیست ؟ آیا خود دانش‎آموزان در درون فعالیت کلاس با هم ارتباط دارند. نه خیر، مثل همین کس ردیف نشستند و همه به معلم که منبع فیض است نگاه می‎کنند .
▪ نکته سوم: منابه و شرایط چیست؟ موقعیت یادگیری چیست؟ موقعیت یادگیری منحصر می‎شود به کلاس درس و معلم و منبع آن شما و هم معلم و کتاب درس است.
شما از همین جا می‎توانیدمطالب و محاسن این روش راه معلم مدار است . شاگرد را کمتر تجربه و فعالیت می‎کنند.
در مقابل این الگوی دیگری است الگوی حل مسأله. در الگوی حل مسأله معلم به هیچ وجه معلم مستقیماً‌ اطلاعات را در اختیار بچه ها قرار نمی‎دهد.
بلکه شرایط و موقعیت پیش می‎آید که سؤال برای بچه ها بوجود می‎آید یعنی طرح مسأله می‎کند در طرح مسأله باید دقت کند پیش نیاز و مبانی علم شاگرد باید مورد توجه قرار گیرد.
چون اگر من مسأله‎ای را مطرح کنم و آن نتواند شناخت کافی از آن مسأله داشته باشد قادر به ادامه تحقیق و مطالعه در مورد آن نخواهد بود.
بنابراین اولین گام در الگوی حل مسأله. گفتم معلم مستقیماً‌ اطلاعات را در اختیار بجه ها قرار نمی‎دهد طرح مسأله است.
وقتی مسأله مطرح شد و سؤال در ذهن بچه ها طرح شد .کنجکاوی بایداور هدایت کنیم به جمع‎آوری اولیه اطلاعات برود مطالعه کند.
یا حداقل جلسه‎ای در کلاس بحث می‎گذرانیم که چرا این مسأله ایجاد شد. اطلاعات مقدماتی را باید بدست بیاورد و در مراحل سوم بایدفرضیه سازی کند و راه حل احتمالی را بررسی کند.
چرا ما می‎گوییم اطلاعات مقدماتی را باید بدست بیآوریم .تا من اشراف و آگاهی کلی نداشته باشم نمی‎توانم راه حل برای آن پیش بینی کنم.
حتماً اطلاعاتی که می‎گیرند بایداز منبع کتاب باشد یا هر منبعی دیگری؟ نه خیر از هر منبعی می‎تواند در این الگو منابع و شرایط محدود به کتاب نسبت چون حالت پژوهش و تعمیق دارد.
در فرضیه .فرضیه راه حلهای احتمال ، علمی است برای مسأله ایجاد نشدکه هنوز صحت و سقم آن مشخض نیست .
بعداز اینکه فرضیه ها تجزیه و تحلیل قرار گرفت ومورد تأیید و راهنمایی معلم قرار گرفت. آزمایش فرضیه ممکن است در علوم تجربی در آزمایشگاه کار شود. در یک علم دیگر وارد کتابخانه شود و کار کند. یا در بستر اجتماعی مطالعات را انجام بدهد. شیوه ها و متدلوژی فرق می‎کند اما او باید برود.
این بار دقیق‎تر و منسجم تر بایداطلاعات را جمعآوری کند.
وقتی اطلاعات جمع‎آوری شده دسته بندی ، تجزیه و تحلیل و بعد نتیجه‎گیری صورت می‎گیرد. خوب دقت کنید در الگوی اول معلم بود که اطلاعات می‎داد در الگوی دومی معلم راهنمایی می‎کند و شاگرد است که اطلاعات را به معلم می‎دهد. شاگرد است که تحلیل و نتیجه‎گیری وبعد به معلم برمی‎گرداند .
بنابراین کنش و واکنش معلم و شاگرد یک ظرفیت متمایل است و حتی در برخی از پروژه ها ما هم جزء گروه است.
گاهی ناظر و سرپرست است . بهر حال یک ارتباط دو جانبه وجود دارد . کنش و واکنش شاگردان ، بله من می‎توانم در این شیوه بچه ها را فردی وادار به پژوهش بکنیم . گروهی عمل کنند.
کاملاً بچه ها می‎توانند بایکدیگر ارتباط تنگاتنگ داشته باشد. دیگری ردیفی نیست. بچه ها باهم کار می‎کنند باهم آزمایش می‎کنند . دقیقاً مثل کار آزمایشگاهی.
منابع چه اشاره کردم . منایع منحصر به کتاب نیست از هر کتابی از هر فردی ار هر موقعیتی می‎توانند برای کسب اطلاعات استفاده کنند.
ملاحظه می‎فرمائید در الگوی اول شاگرداطلاعات معنادار را یادمی‎گیرد. اما در الگوی دومی علاوه بر مفاهیم، اطلاعات روش مطالعه را یاد می‎گیرد و فعالیت نسبت به الگوی اول.
البته هر کدام از الگوها مشکلات و معایب و محاسن خاص خودشان را دارند. در الگوی دومی ما معلم کار آمد می‎خواهیم که خودش کارمحقق باشد امکانات رامی‎خواهیم از همه تسخر شد. در زمان بسته معین شد.
این روش سخت است باید زمان را آزاد گذاشت. چون دانشجو ؟ در آن فاصله تعیین شده نتواند کارهایش را ارائه بدهد.
منبع : کلوب


همچنین مشاهده کنید