شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
مجله ویستا
لیبرالیسم چیست؟
لیبرالیسم اساسا نظرگاهی مدرن است، هرچند جنبههایی از لیبرالیسم را میتوان در میان سوفیستها (سوفسطائیان)ی یونان باستان یافت که معتقد بودند دولت نه طبیعی بلکه قراردادی است. توماس هابز (۱۶۷۹-۱۵۸۸) یکی از نخستین لیبرالهای بریتانیا بود، و آنچه هابز را لیبرال میکند، مقدمات منطقی مربوط به فردیت انتزاعی است که شالوده استدلال وی را در دفاع از یک دولت فرمانفرمای نیرومند شکل میدهند.
لیبرالیسم کلاسیک، تا اواخر قرن هجدهم، بر فرضیه قسمی «وضع طبیعی» صحه میگذاشت که در آن انسانها بنا به طبیعتشان برابر انگاشته میشدند که برون از محدوده هم دولت هم «جامعه» زندگی میکنند و رضا میدهند به اینکه از طریق یک «قرارداد یا پیمان اجتماعی» تشکیل دولت بدهند. شمول عام این آزادی و برابری است که لیبرالیسم را به لحاظ تاریخی تا بدین پایه بنیادبرانداز و نظامستیز مینماید. همه افراد در ساحت نظریه آزاد و برابرند، به قسمی که لیبرالیسم از قبول اینکه سلسله مراتبهای سرکوبگر طبیعیاند سر باز میزند. هابز به لحاظ این استدلالش اساسا لیبرال است که میگوید مردم به حکم طبیعت میکوشند تا بر خویش حکومت برانند؛ انسانها حقوقی جداییناپذیر دارند. اگرچه هابز در جنگ داخلی انگلستان جانب محافظهکاران را گرفت، مقدمات منطق لیبرالی استدلال وی بود که باعث شد سلطنتطلبان با او با احتیاط و تردید برخورد کنند.
کسی که کارهایش بنا به عرف متداول لیبرالیتر است جانلاک (۱۷۰۴-۱۶۳۲) بود. لاک از دولتی دفاع میکند که تابع قانون باشد. هرچند هم او و هم هابز نفوذ امری دولت را مشروط به قرارداد و توافق آرا میدیدند، لاک برتری و اختیارات ویژه دولت را محدود به دفاع از «مالکیت» خصوصی میسازد و اساسا روا میدارد شهروندان ناراضی حق براندازی یک دولت ستمپیشه را داشته باشند. درست است که لیبرالهای کلاسیک استدلال میکردند که دولت موجودیتی قراردادی و مصنوع (یعنی غیرطبیعی و ساخته دست بشر) است، جملگی بر این نظر بودند که دولت ضروری است زیرا، به هر جهت، وضع طبیعی را نمیتوان تداوم بخشید. حتی ژان ژاک روسو (۱۷۷۸-۱۷۱۲)، که معتقد است فرد به میانجی قرارداد اجتماعی از نو قوام میپذیرد، اظهار میدارد که افراد از آزادیای بهره دارند که طبیعی و لاینفک است. به همین علت، او نیز لیبرال است، گیرم که منتقدانش در هراس باشند که یک دولت «مشروع و تابع اراده عمومی (General) ممکن است در «آزاد» ساختن مردم، قدرتهای گسترده و پردامنهای را در کار کند.
تا پایان قرن هجدهم، لیبرالها انگاره وضع طبیعی را کنار گذاشتند. ایشان پذیرفتند که افراد همواره در متن یک جامعه زندگی میکنند، و این تصور را که دولت آفریده یک قرارداد اجتماعی است، نامعقول و ناموجه یافتند. با همه این اوصاف، لیبرالها همچنان با انگارهای کلی از فرد کار میکردند که او را، مرد یا زن (البته معمولا مرد)، از روابط اجتماعی منتزع میسازد.
روسو بیپرده و بیپروا دیدگاهی مردسالار دارد. وقتی فرض میگیرد که شهروند باید مرد (و نه چیزی بیش از آن) باشد، و همین فرض بود که مری وُلستن کرافت (۱۷۹۷-۱۷۵۹) را وا داشت تا به تلخی شکوه سردهد که دفاع روسو از خودآیینی و آزادی، زنان را شامل نمیشود. در حالی که فایدهگرایان ممکن است انگاره «حقوق طبیعی» را رد کرده باشند، ایشان نیز پذیرفتند که افراد را باید موجوداتی اتموار و جدا از هم تصور کرد که آزادیشان را میتوان به طریقی مطلقا مجرد و انتزاعی بیان کرد. جامعه برون از فرد میماند، حتی هنگامی که لیبرالها از طبیعت اجتماعی نوع بشر سخن میگویند. منتزع کردن افراد از روابط اجتماعی است که آنها را آنچه هستند میسازد، و تنش ضروری میان نظریه عامی که لیبرالها تبلیغ میکنند و واقعیت رویه عملیشان را توضیح میدهد. لیبرالها به لحاظ تاریخی هوادار «بردهداری» بودند (هرچه باشد، بردهداری جزء حقوق مالکیت است)، و نیز طرفدار نخبهگرایی، «مرد (پدر)سالاری»، «استعمار»، و «قدرت» سیاسی طبقات متوسط بودند، و فقط در قرن بیستم است که لیبرالها به دفاع از قاعده دموکراسی برخاستهاند. کلید فهم این تناقض ظاهری را در این دیدگاه لیبرالی باید جست که «بازار» طبیعی است و میل به مالکیت خصوصی با طبیعت بشر گره خورده و عجین است. منظور از مالکیت صرفا، مایملک و ثروت نیست، مالکیت ناظر است بر اموالی که میتوانند «درآمد» کافی جهت بقای مستقل و ناوابسته افراد تولید کنند.
و از آن روی که افراد از روی طبع به مالکیت خصوصی میل میورزند، مردان برتر از زنان شمرده میشوند؛ «خانواده»ساز و کاری برای انتقال از پدر به پسر قلمداد میشود؛ «عقلانیت» با تصرف اموال و از آن خود کردن داراییها یکی گرفته میشود؛ آنان که مالی ندارند از حق رای و حقوق شهروندی محروم میشوند؛ «متمدنها» به استعمار «کوچکترها» میپردازند؛ و نظر به نزاعهایی که مالکیت خصوصی به بار میآورد، لیبرالها از ضرورت دولت دفاع میکنند. بیهوده نیست که جان استیوارت میل میتوانست در رساله مشهورش در باب آزادی (۱۸۵۹) استدلال کند که زور هنگامی که افراد به جامعه آسیب میرسانند نهتنها ضروری است، بلکه افراد خاصی (مثلا بومیان آمریکا) برای حکومت بر خود و اداره خویش «آمادگی» لازم را ندارند و دیگران باید بر ایشان حکومت کنند. فقط اینکه چگونه باید آزادی و دولت را با هم آشتی داد برای لیبرالها مسئلهای لاینحل میماند، زیرا آزادی (بهدرستی) غیبت زور تلقی میشود و با این همه دولت، هرچند در لیبرالیترین تفسیرها امری مصنوع و غیرطبیعی است، ضروری قلمداد میگردد.
منتقدان لیبرالیسم استدلال میکنند که برداشت لیبرالیسم از آزادی به بیبندوباری و خودنابودسازی میدان میدهد، اما ما نباید مقدمات انتزاعی مفاهیم لیبرالی را همانطور که هستند بپذیریم. آنها با انگاره مالکیت خصوصی گره خوردهاند و بنابر این اعمال ارزشهای لیبرالی با این نهاد (یعنی مالکیت خصوصی) پیوند میخورد. عجیب نیست که لیبرالیسم ناآگاهانه و از روی سهو گستره جامعی از ایدئولوژیها را پدید آورده که میکوشند نظریه لیبرالی را با رویه عمل اجتماعی سازگار کنند. سروریستیزان (آنارشیستها) استدلال میکنند که دولت مانعی بر سر راه آزادی است؛ سوسیالیستها میگویند آزادی و برابری نه فقط سیاسی و حقوقی بلکه اجتماعی هم باید باشد. فمینیستها اعتراض میکنند که فردیت، اگر بناست همگانی باشد، باید نه فقط مردان که زنان را نیز شامل گردد، و این در حالی است که طرفداران محیط زیست و هواداران حقوق حیوانات ایراد میگیرند که نگرشهای برابریطلب میباید از محدوده بشری فراتر روند. لیبرالهای مدرن مفهوم آزادی را به قلمروهای اجتماعی تسری دادهاند، چندان که محض نمونه معمار دولت رفاهپرور یک لیبرال بود.
لیبرالهای مدرن بازار را هم موجودیتی خودآیین و خودتنظیم نمیدانند بلکه- همچون جان مینارد کینز که خود یک لیبرال بزرگ بریتانیایی بود- از مداخله دولت دفاع میکنند و نقش نهادهای جمعی نظیر تعاونیها، تشکلهای صنفی و اتحادیههای کارگری را برای تامین عدالت اجتماعی لازم میدانند. لیبرالهای اجتماعی گاهی بسیار به سوسیالیستها نزدیک مینمایند، هرچند یقینا به دنبال تغییر جامعه سرمایهداری نیستند بلکه میخواهند آن را انسانیتر و دایر بر مدار انصاف گردانند و البته انگاره افرادی که درصددند تا آزادی خود را از راه کسب مالکیت خصوصی متحقق سازند، در قلب نظریه لیبرالی به قوت خویش باقی است.
جان هافمن/ ترجمه صالح نجفی
منبع: دایرهالمعارف علوم اجتماعی
منبع: دایرهالمعارف علوم اجتماعی
منبع : روزنامه کارگزاران
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست