یکشنبه, ۲۷ خرداد, ۱۴۰۳ / 16 June, 2024
مجله ویستا


اخلاق فمینیستی


اخلاق فمینیستی
چتر اخلاق فمینیستی رویكردهای بسیاری را نسبت به اخلاق كه از انگیزه‏ها[ ۱ ] وسرگذشت‏های[ ۲ ] متداخل، ‏نشأت می‏گیرند، ‏در برمی‏گیرد. این انگیزه‏ها فمینیستی هستند (با اقسام بسیار)؛ سرگذشتها، ‏سرگذشت ستم دیدگی[ ۳ ] زنان در‏اموری است كه آیریش یانگ، ‏پنج صورت آن را چنین نام گذاری می‏كند: سوء استفاده مجاز شمرده شده اجتماعی، ‏منزوی كردن، ‏نداشتن اختیارات لازم، ‏امپریالیسم فرهنگی و خشونت نسبت به زنان و دختران. با وجود مقبولیت همگانی بعضی از موضوعات [مثلاً: مخالفت با سلسله مراتب و دوگانگی‏ها، ‏حمایت از محافل و مراكز، ‏بدگمانی شدید رقبا] اخلاق فمینیستی مجموعه‏ای است از اصول و مواضع، ‏نه یك نظریه یگانه یا دیدگاهی جهانی، ‏بلكه مجموعه‏ای از نظریات است كه ارتباطات فمینیستی را در زندگی زنان آشكار می‏سازد و انگیزه آن تعهد نسبت به جلوگیری از ستم بیشتر، ‏خنثی كردن خسارات ناشی از ظلم‏های گذشته و ابداع راه حل‏های بهتری برای آینده است.
توجه اخلاق فمینیستی از رویكرد پیشین كه به موضوعاتی از قبیل سقط جنین[ ۴ ] و تبعیض مثبت[ ۵ ] تأكید داشت، ‏به نظریه‏پردازی وسیع، ‏كثرت گرایانه و چند سطحی معطوف گردیده است. اگر چه اخلاق فمینیستی از زندگی زنان الهام گرفته شده‏اما صرفاً به زندگی زنان مربوط نیست و به خوب زندگی كردن در این جهان می‏پردازد و حیطه موضوعات مورد توجه آن از مسائل خانوادگی تا مسائل مربوط به محیط زیست را دربر می‏گیرد.
در سال ۱۹۷۵، ‏لورین هانس بری (۶۵ ‏ـ ۱۹۳۰) نمایش نامه نویس سیاهپوست آمریكائی، ‏نامه‏ای به یك مجله مربوط به زنان هم جنس‏گرا، ‏به نام نردبان[ ۶ ] نوشت و از زنان درخواست كرد كه سؤالات اخلاقی راكه توسط فرهنگ مرد محور[ ۷ ] مطرح شده است، ‏تحلیل نمایند (كارد، ‏۱۹۹۱). سیمون دوبوار، ‏(۸۶ ‏ـ ۱۹۰۸) فیلسوف فرانسوی، ‏قبلاً و خیلی پیش از آنكه این عمل عنوانی یافته باشد به چنین كاری مبادرت نموده بود. موج دوّم تفكر سیاسی فمینیستی در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰، ‏تأثیر شدیدی بر اخلاق فمینیستی پس از خود گذاشت. در سال ۱۹۷۸، ‏سارا هوگلند، ‏اصطلاح «اخلاق هم‏جنس گرایی زنانه»‏[ ۸ ] را در كارگاهی در مؤسسه كارآموزی زنان در ناحیه میدن راك در ویسكانسین به كار برد و در بوستون، ‏مری دیلی عنوان فرعی رساله پزشكی زنان خود را «فرا اخلاق فمینیسم رادیكال»[ ۹ ] نهاد. اصطلاح «اخلاق فمینیستی» به زودی در واكنش‏های فمینیستی نسبت به تحقیق كارول گیلیان درباره الگوهای رشد اخلاقی زنان به گوش رسید.
اخلاق فمینیستی از همان اوایل با تنش‏های میان عصیان بر علیه زنانگی مخرّبی كه به نحو مرد سالارانه[ ۱۰ ] طراحی یافته و تأكید بر احترام به نظرات زنان در هر كجا كه به گوش می‏رسد و همینطور میان تأكید بر آنچه زنان به آن تن در داده‏اند و تأكید بر آنچه زنان انجام داده‏اند، ‏درگیر شد. تلاش اخلاق فمینیستی برانگیختن حس احترام نسبت به زنانی است كه قرنها در آثار فلسفی، ‏هیچ ذكری از آنها به میان نیامده و علاوه بر این، ‏سعی دارد كه در این تلاش از مهم جلوه دادن تجربه زنان و یا از اینكه زنان را صرفاً به عنوان قربانی معرفی نماید، ‏اجتناب نماید.
در اخلاق فمینیستی، ‏میزان انتزاعی بودن نظریه‏پردازی‏ها، ‏متفاوت است و بر این اساس، ‏در این اخلاق سنتهای بسیاری به وجود آمده‏اند. بسیاری از این سنت‏ها به شرح و نقد موضوعات حوزه‏های خاصی مثل تولید مثل، ‏تعلیم و تربیت، ‏اشتغال حكومت، ‏جنسیت، ‏دفاع شخصی، ‏دوستی، ‏معنویت یا غذا می‏پردازند. بعضی درخواستهای خود را در سنت اخلاق كاربردی[ ۱۱ ] كه از متون و اصول قدیمی برداشت شده است، ‏عرضه می‏كنند؛ دیگرانی مثل جانیس ریموند یافته‏ای خود را مبنایی برای نظریه‏پردازی جدید می‏دانند. سنتهای تاریخ محور، ‏متون قدیمی را به نحوی نقادّانه مورد بازنگری قرار می‏دهند، ‏همان كاری كه الیزابت وی. اسپلمان (۱۹۸۸) با افلاطون و ارسطو، ‏انجام داد. او علاه بر آشكار ساختن زن ستیزی و تصورات قالبی (موجود در آثار این فیلسوفان)، ‏پیش فرضهای بررسی نشده یا حتی آرمانهای آشكارا حمایت شده‏ای را یافت كه ساختارهای اجتماعی غیرعادلانه را تأیید می‏كنند؛ یا همان كاری كه آنت بایر (۱۹۸۵) در مورد دنه دكارت انجام داد و استدلال كرد كه ما پیش از هر چیز «دوم شخص‏هایی»[ ۱۲ ] هستیم كه توسط مراقبانی[ ۱۳ ] كه ما را با جامعه سازگار می‏كنند، ‏با «تو»[ ۱۴ ] مورد خطاب قرار می‏گیریم. برخی به احیاء مجدد دفاعیاتی كه در گذشته در برابر رویكردها و اعمال جنسیتی از زنان به عمل آمده‏اند، ‏مثلاً دفاعیات مری ولستون كرانت و جان استوارت میل پرداخته‏اند، ‏یا در جستجوی مواضع یا ارزشهایی هستند كه حامی آرمانهای فمینیستی باشند. همان كاری كه آنت بایر با اخلاق دیوید هیوم انجام داد (كیتی و میرز، ‏۱۹۸۷).
با این حال نظریه پردازان دیگری آرزو می‏كنند كه دوباره از نو آغاز نمایند، ‏نظریات جدیدی بیان كرده، ‏اصول جدیدی بیابند، ‏مفاهیم اخلاقی روزمره را مورد ارزیابی مجدد قرار دهند و مفاهیمی از قبیل ناخشنودی[ ۱۵ ] و عشق دلسوزانه[ ۱۶ ] را كه در نظریات نافذ قبلی محوریت نداشته‏اند، ‏مورد تحلیل قرار دهند. یك سنت مهم در این شیوه، ‏اخلاق مراقبت فمینیستی[ ۱۷ ] است، ‏سنتی كه به ارزیابی مجدد، ‏تحلیل و گسترش مراقبت[ ۱۸ ] به عنوان یك ارزش اخلاقی مبنایی پرداخته، ‏آن را رابطه‏ای برجسته می‏داند كه در زندگی بسیاری از زنان دوستی‏های زنانه، ‏روابط مادر و فرزندی، ‏پرستاری، ‏پیوند هم جنس گرایانه محوریّت دارد. اخلاق مراقبت به روابطی كه با افراد خاص دیگر (برقرار می‏گردد) توجه كرده با‏اشخاص واقعی مواجه می‏شود. این اخلاق به واكنش‏های عاطفی ارزش داده به نیازهای جسمانی توجه می‏كند. اخلاق مراقبت به خاطر توجهی كه به [مفهوم‏] یاری دارد، ‏بر خلاف نظریات وظیفه گرای عمل محور و نظریات نتیجه گرای عصر جدید (نگاه كنید به مقاله نتیجه گرایی)، ‏با اخلاق منش پیوند می‏یابد. در اخلاق مراقبت، ‏مسئوولیت، ‏حاكی از حساسیت متقابل نسبت به نیازهاست و نه وظیفه یا الزامی كه به حقوق دیگران مربوط می‏شود.
با این حال اخلاق مراقبت همیشه فمینیستی نیست. آن نوع از زنانگی كه به نحو مرد سالارانه طراحی شده، ‏در بردارنده نوعی از اخلاق مراقبت است كه خدمت و پیوند عاطفی همسران را نسبت به شوهران و فرزندان الزامی می‏داند، ‏همان‏طور كه جمعیت خیریه در هر كجا كه مناسب بوده است. زنان ازدواج نكرده را ملزم نموده كه خود را وقف خدای مردانه[ ۱۹ ] یا نزدیكترین خویشاوند زمینی خود نمایند. نظرات زنانی كه در چنین شرایطی و بدون دید فمینیستی سخن می‏گویند، ‏این الزامات را به سادگی تأیید می‏كند. از آن‏جا كه‏امكان دارد اخلاق مراقبت به جای آنكه یك اخلاق نقادانه فمینیستی[ ۲۰ ] باشد به نحو سنتی زنانه[ ۲۱ ] باشد، ‏این پرسشهای اساسی در مورد هر اخلاق فمینیستی مفروضی مطرح می‏گردد: اینكه آیا انقیاد زنان را به عنوان پیش خدمت تأیید می‏كند و آیا از زجر زنان تجلیل می‏كند (یا اینكه به سهولت می‏تواند در انجام هر دو مورد كارآیی داشته باشد.) آن نوع از اخلاق مراقبت كه بر تجربیان گذشته زنان به عنوان مادران یا پرستاران مبتنی است، ‏در معرض این‏اشكالات قرار دارد.
در هر حال مادری[ ۲۲ ] مهم‏ترین بخش سرگذشت بسیاری از زنان است و بنابراین فمینیست‏ها آن تجربه را به خاطر افكار خردمندانه‏ای كه می‏تواند به بار آورد، ‏مورد بهره‏برداری قرار می‏دهند. سارا رادیك به واسطه آگاهی از خطرهای تأیید بردگی یا تجلیل از زجر، ‏نظریه «تفكر مادرانه»[ ۲۳ ] را مطرح می‏سازد و در مورد الحاق آن به حوزه روابط بین‏المللی به بحث می‏پردازد. ویرجینیا هلد، ‏اصول اخلاقی فمینیستی[ ۲۴ ] را مطرح می‏سازد كه در آن پیوندی كه مشخصه خانواده‏های پساپدر سالارانه[ ۲۵ ] است، ‏ممتاز شناخته می‏شود. تفكر مادرانه سارا رادیك، ‏تجسم بخش آرمانهایی چون «عشق دلسوزانه» است (به تبعیت از سیمون ویل و آیریش ماردوچ) كه از نظر او در سه وظیفه‏ای كه در مجموع مادری زن به عنوان یك عمل[ ۲۶ ] تعیین می‏كنند، ‏آشكارند. این وظایف حفظ زندگی كودكان، ‏بزرگ كردن آنها و مقبول ساختن آنها برای جامعه‏ای است كه بزرگ‏تر از خانواده اصلی آنهاست.
آرمان او جهانی صلح‏آمیز است كه در آن صلح، ‏نتیجه دائمی فضائل حاصل از تفكر مادرانه است نه نتیجه ناپایدار حل تعارضی خصمانه به وسیله توافق دوجانبه.ویرجینیا هلد در اخلاقیان فمینیستی كه برای یك جامعه غیر قراردادگرا[ ۲۷ ] مطرح می‏سازد، ‏مادری پساپدرسالارانه را در میان بسیاری الگوهای دیگر، ‏از سلطه الگوهای قرارداد گرایانه روابط انسانی كه در اخلاق اروپایی جدید حاكم است، ‏خارج می‏سازد. جنبه‏هایی از مادری و زندگی خانوادگی كه از نظر او برای اخلاق مهم هستند، ‏ماهیت عاطفی پیوند خانوادگی، ‏ویژگی ذاتی ارزش این روابط، ‏(درست برخلاف ویژگی ابزاری روابط قراردادی) و همین‏طور میزان غیرارادی بودن این روابط است، ‏همه این ویژگی‏ها ابعادی از روابط اجتماعی هستند كه با الگوهای قراردادی به‏طور كامل به دست نمی‏آیند.
اخلاق هم جنس‏گرایی زنانه كه توسط سارا هوگلند مطرح شده، ‏جایگزینی برای الگوی مادری است، ‏نوعی اخلاق مراقبت فمیستی كه روابط میان زنان هم جنس گرایی[ ۲۸ ] را كه عمدتاً با خودشان و نه با مردان پیوند برقرار می‏كنند، ‏ممتاز می‏داند. او الگوهای مادر و فرزندی را به نفع اخلاق ارتباط بزرگسالان انكار كرد، ‏چرا كه چنین روابطی نمونه مراقبت غیر دوجانبه[ ۲۹ ] است، ‏مشكلی كه در جوامع طرفدار تبعیض جنسی[ ۳۰ ] ، ‏در روابط زنان با سایر بزرگسالان وجود دارد (كارد، ‏۱۹۹۱). اگر چه او زندگی اجتماعی زنان هم جنس گرا را با یكدیگر را مورد توجه قرار می‏دهد و الهام بخش كار او، ‏نیاز به رفع تعارضی است كه سبب حفظ پیوندهای هم جنس گرایانه و جامعه هم جنس گرایان زن گردد. جامعه مورد نظر او مفهوم جغرافیایی ندارد و او پاسخ به این پرسش را كه آیا این زنان باید چنین اخلاقی را ارزشمند نیز بدانند، ‏به عهده دیگران می‏گذارد. او همانند سارا رادیك «خدمت كردن»[ ۳۱ ] را به عنوان صورتی از مراقبت اخلاقی كه مامایی[ ۳۲ ] نمونه از آن است مورد بررسی قرار داده، ‏آن را به عنوان جایگزینی برای گرایش كنترل اجتماعی[ ۳۳ ] كه در اخلاق جدید مورد توجه است، ‏پیشنهاد می‏كند. وی همانند ویرجینیا هُلد به شرایطی توجه می‏كند كه ما انتخاب نكرده‏ایم‏اما می‏توانیم در آنها دست به انتخابهای مهمی بزنیم.
طرفداران اخلاق مراقبت فمینیستی درباره ارزش عدالت[ ۳۴ ] ، ‏حقوق[ ۳۵ ] ، ‏انصاف[ ۳۶ ] و سنتها[ ۳۷ ] توافق ندارند، ‏مفاهیمی كه یادآور آنچه سیلابن حبیب به institutonsجای آنكه آن را «دیگری خاص»[ ۳۸ ] با روابط انسانی خاص بنامد، ‏«دیگری عام»[ ۳۹ ] نامید (كیتی و میوز، ‏۱۹۸۷). سارا هوگلند، ‏مفاهیم عدالت و حقوق را برای جامعه زنان هم جنس‏گرا مفید نمی‏داند. نل نودینگز معتقد است كه در هر جامعه عدالت، ‏جانشین ضعیفی برای مراقبت است. ویرجینیا هلد عدالت را اجتناب‏ناپذیر می‏داند‏اما معتقد است كه باید به وسیله مراقبت تكمیل شود. جاینس ریموند، ‏سرگذشت دوستی‏های زنانه «مهر زنانه» را مورد تأمل قرار داده، ‏در می‏یابد كه نهادهای حمایت كننده،[ ۴۰ ] پیوند زنانه را تسهیل می‏كنند. همچنین ماریلین فردمن، ‏تصدیق می‏كند كه یكی ازمحدودیت‏های مفهوم اجتماعی خود ناتوانی آن در بنیان نهادن یك ارتباط جهانی بی‏واسطه[ ۴۱ ] است (كارد ۱۹۹۱)
مشخصه عدالت آن است كه حداقل تا حدودی مستقل از انگیزه عامل است. همه كسانی كه عدالت را انكار می‏كنند فرض مشتركی دارند كه مراقبت، ‏درمان یا راه پیش‏گیری از خشونت[ ۴۲ ] ، ‏خصومت[ ۴۳ ] و فراموش شدگی[ ۴۴ ] است. بعضی از داده‏های مربوط به مادری، ‏پرستاری و دوستی، ‏این نظر را تأیید می‏كنند؛ بعضی از اطلاعات مربوط به روابط غیر هم جنس گرایانه و حتی روابط زنان با زنان به عنوان عاشقان یا در اصل مراقبان، ‏مشبه‏هایی در مورد آن ایجاد می‏كند. اگر خشونت، ‏خصومت و فراموش شدگی را نیز تا حدودی مستقل از انگیزه‏ها معنی كنیم، ‏ممكن است برای توجه كافی به آن‏ها، ‏به مفهومی همچون عدالت نیاز پیدا كنیم، ‏بنابراین نظریه پردازانی همچون آیریش یانگ و پاتریشیا ویلیامز، ‏در باب عدالت به یك نظریه غیر نژاد پرستانه[ ۴۵ ] نیاز دارند كه از دید كسانی كه اندك عاطفه‏ای برایشان باقی مانده است مطرح شده باشد نه از منظری تبعیض‏آمیز[ ۴۶ ] . پاتریشیا ویلیامز (۱۹۹۱)
پس از تأمل بر روی قبض حساب فروش جد بزرگ مادری‏اش كه در سن یازده سالگی توسط مالك سفید پوستش باردار شده بود، ‏دریافت كه صدای حق «به نحو مطبوعی قدرت بخش»[ ۴۷ ] است. آیریش یانگ (۱۹۹۰) در جستجوی نظریه‏ای در باب عدالت است كه همانند نظریات جدید بر موضوعات توزیعی[ ۴۸ ] تمركز نیافته باشد بلكه به موضوعاتی همچون تصمیم‏گیری، ‏تقسیم كار و فرهنگ، ‏توجه كرده سلطه‏گری و ظلم را عین بی‏عدالتی بداند نه اینكه آن را صرفاً نوعی بی‏انصافی در نظام‏های سیاسی و حقوقی لحاظ كند.
ماریا لوگونز، ‏تكثیر گرایی فرهنگی[ ۴۹ ] را محور نظریه‏پردازی‏های خود قرار داده، ‏مفهوم «جهان گردی»[ ۵۰ ] را كه به حل و فصل روابط مراقبت و عدالت كمك می‏كند مطرح می‏سازد. جهان گردی یك تغییر پذیری عمدی است كه اعضاء اقلیت[ ۵۱ ] یك جامعه ظالمانه، ‏خود به خود آن را آموخته‏اند، ‏نوعی تغییر ادراكی[ ۵۲ ] و عاطفی[ ۵۳ ] در ساختار زندگی [عبور] از ساختاری كه در آن شخص از بسیاری افراد دیگر را بیگانه و خود را در وطن حس می‏كند، ‏به ساختار دیگری آن در آن، ‏بیگانگان قبلی را در وطن می‏داند و ممكن است خود را بیگانه احساس كند. ماریا لوگونز در می‏یابد كه جهان گردی، ‏درمان تكبری[ ۵۴ ] است كه مانع محبت و عدالت است و به همین دلیل به حمایت از فعال ساختن نوعی جهان گردی با نشاط و بدون زحمت می‏پردازد. او گزارشی از مسافرت خود به جهان مادرش ارائه كرده، ‏توضیح می‏دهد كه تا پیش از وارد شدن به این جهان، ‏نمی‏توانسته مادرش را دوست بدارد.
دیدگاه‏های فمینیستی مربوط به عدالت در اخلاق زیست محیطی فمینیستی[ ۵۵ ] (یا اخلاق زیست‏ پزشكی)[ ۵۶ ] رسوخ كرده‏اند، ‏تصورات فمینیستی مربوط به مراقبت نیز بر فمینیسم بومی[ ۵۷ ] (فمینیسم بوم شناختی)[ ۵۸ ] حكم فرما هستند. سوزان شروین دریافت كه اخلاق زیستی پیش فمینیستی[ ۵۹ ] ، ‏ سؤالاتی درباره عدالت مطرح نموده و حق دسترسی به نظام مراقبت بهداشتی سنتی را مورد توجه قرار داده است‏اما از نیت سوء این نظامها غافل بوده است. نظامهایی كه پاسخگوی نیازهایی بودند كه نظام اجتماعی ظالمانه برای گروههای بسیاری از زنان ایجاد كرده بود، ‏زنانی كه از همسران خود كتك خورده بودند یا به خاطر رشد اعتیاد و یا فقدان خوراك مغذی كافی در معرض خطر بودند. جان ریموند توجه آزادی خواهی تولید مثلی[ ۶۰ ] را بر مسأله انتخاب مورد چالش قرار داده، ‏معتقد است كه حامیان و طرفداران تولید مثل فنی و قراردادی، ‏حقوق تولید مثلی زنان را تضعیف می‏كنند. هر دوی آنها مسأله معروف به نیابت[ ۶۱ ] (حاملگی قراردادی[ ۶۲ ] ) و فن‏آوری‏های تولید مثلی جدید (اِن. آر، ‏تی[ ۶۳ ] ) را به ویژه در لقاح آزمایشگاهی[ ۶۴ ] (آی، ‏وی، ‏اف[ ۶۵ ] ؛ «بچه‏های آزمایشگاهی[ ۶۶ ] ») (نگاه كنید به مقاله ژنتیك و فن‏آوری‏های باروری) مورد نقد قرار می‏دهند و در خلال آنها به موضوعات دیگری می‏پردازند كه از تنش پیش از قاعدگی و ساختار پزشكی هم جنس‏گرایی تا قاچاق بین‏المللی بافت جنینی و همین‏طور قاچاق زنان و كودكان برای عمل پیوند، ‏وسعت دارد.
فمینیسم بومی به اخلاق زیستی كل‏نگر[ ۶۷ ] ملحق می‏شود كه نوعی حساسیت فمینیستی نسبت به تشابهاتی است كه بین تعدی به زنان و تعدی به حیوانات و محیط طبیعی وجود دارد. گیاه خواری[ ۶۸ ] كه كارول آدامز با شدت تمام از آن دفاع می‏كند، ‏عینی‏ترین موضوعی است كه به طور گسترده مورد بحث قرار گرفته است. (به مقاله نوع گرایی مراجعه كنید). از جهات دیگر، ‏فمینیسم بومی بسیار انتزاعی‏تر از اخلاق زیستی فمینیستی است چرا كه حیطه موضوعات مورد بررسی آن از شخص (یا شئ) اخلاقاً قابل توجه[ ۶۹ ] تا بررسی‏امكان دوگانگی‏های فلسفی سنتی[ ۷۰ ] مثل دوگانگی عقل و احساس (یا عاطفه، ‏ذهن و ماده، ‏فرهنگ و طبیعت، ‏گسترده شده است. كارن وارن «منطق استیلا»[ ۷۱ ] را مطرح می‏سازد كه در تعدی به زنان و طبیعت مشترك است. وال پلام وود، ‏صورتهای اصلی عقل گرایی[ ۷۲ ] را نقد كرده، ‏استدلال می‏كند كه دوگانگی‏های فلسفی، ‏به این دلیل مورد حمایت قرار گرفته‏اند كه وابستگی بشر به طبیعت و وابستگی به مردان به زنان، ‏مورد تأیید قرار نگیرد.[هم‏چنین به مقاله: فمینیسم و فلسفه، ‏مراجعه نمائید] ۷۲
نویسنده: كلودیا كارد
پی‏نوشت‏ها:
۱. Motivations
۲. histories
۳. oppression
۴. ABORTION
۵. AFFIRMATIVE ACTLON.: سیاستی برای جبران بی‏عدالتی‏های گذشته نسبت به اقلیتها، ‏مثلاً ایجاد‏امكانات خاصی برای‏اشتغال آنان
۶. The Liadder
۷. mail ـ dominated
۸. lesbian ethics"
۹. The metae thics of Radical Feminism"
۱۰. patriavchally
۱۱. APPLIED ETHICS
۱۲. second persons
۱۳. care takevs
۱۴. you"
۱۵. bitterness
۱۶. attentive love
۱۷. feminist cave ethics
۱۸. care: مفهوم مراقبت از لحاظ ریشه شناسی با مفهوم محبت هم معناست. این واژه عموماً به معنای دل‏مشغولی و توجه به حوائج دیگران است. توجهی كه به فردیت دیگران كاملاً احترام می‏گذارند نه اینكه با آنها صرفاً مطابق قوانین انتزاعی عدالت رفتار كند.
۱۹. masculine God
۲۰. crtitically feminist
۲۱. traditionally feminie
۲۲. mothering
۲۳. maternal thinking"
۲۴. feminist morality
۲۵. post patriarehal
۲۶. activity
۲۷. non contractual
۲۸. lesbians
۲۹. nonreciprocal caring
۳۰. sixist societies
۳۱. attinding"
۳۲. midwifery
۳۳. social ‏ـ control orientation
۳۴. Justice
۳۵. RIGHTS
۳۶. IMPARTIALITY
۳۷.
۳۸. concrete ather"
۳۹. generalized"
۴۰. ‏supportive institution
۴۱. unmediated
۴۲. VIOLENCE
۴۳. hostility
۴۴. neglect
۴۵. antivacist
۴۶. privilege
۴۷. deliciously empowering"
۴۸. distributive issves
۴۹. cultural Pluralism
۵۰. world&#۰۳۹; traveling"
۵۱. members of aminority
۵۲. perceptual
۵۳. emotionall
۵۴. arrogance
۵۵. feminist bioethics
۵۶. BIOMEDICAL ETHICS
۵۷. ecofeminism
۵۸. ecological feminism
۵۹. prefemist bioethics
۶۰. reproductive liberalism
۶۱. surrogacy
۶۲. contractual pregnancy
۶۳. NRT
۶۴. vitro fertilization
۶۵. IVF
۶۶. test tube babies"
۶۷. holistic ENVIRONMENTAL ETHICS
۶۸. vegetaranism
۶۹. morally considerable"
۷۰. traditional philosophical dualisms
۷۱. logic of domination"
۷۲. RATLONALITY
مترجم: زهرا جلالی
منبع:نشریه حورا، شماره ۶
منبع : خبرگزاری فارس