سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا
تاریخنگاری و منتقدان بومی
اگر برنامههای نیلگون را در زمانه دنبال کرده باشید، حتما میدانید که بحث هفتههای اخیر آن به نقد «بومیگرایی نو» در جوامع در حال توسعه میپردازد. اما بومیگرایان یا آن روشنفکرانی که با دیدگاهی انتقادی به مفهوم پیشرفت و حضور غرب در جوامع در حال توسعه میپردازند، در عرصه نقد میراث فرهنگی نیز فعال بوده و هستند. در گفتارهای پیشین میراث فرهنگی به ایدئولوژی و باستان شناسی در خاورمیانه اشاره کردیم و در این گفتار به طور مختصر انتقادات بومیگرایان یا روشنفکران پسا استعماری را در حوزه میراث فرهنگی و دانشهای وابسته به آن مطرح میکنیم.
● تردید در ابزار تاریخنگاری
از جمله مواردی که این منتقدان به آن اشاره میکنند، تاریخنگاری و روایت یک سویهی غرب از روند تکامل و پیشرفت تاریخ است. بسیاری از روشنفکران بومی بر این نکته انگشت میگذارند که روایت تاریخ بیش از حد «اروپا محور» است و آنها در صدد نشان دادن این نکته هستند که سکان تمدن و فرهنگ بشری پس از آن که مدتی در دست برخی ملل شرق و خاورمیانه بود برای همیشه به اروپا منتقل شد و آنجا باقی ماند.
این دسته از منتقدان برای آن که بتوانند روایت تاریخی غرب را با پرسش رو به رو کنند و آن را زیر سئوال ببرند، به ابزار این تاریخنگاری نیز با شک و تردید نگاه می کنند.
● اثری از شیرین نشاط
اگر تاریخنگاری به مفهوم جمع آوری دادهها و اسناد و مدارک و سپس تدوین روایت یا نوشتن شرح و توضیحی بر آن باشد، آنگاه این دسته از منتقدان، دانشهایی را که به گذشته میپردازد از این دیدگاه زیر سئوال میبرند و نقش آنها را در نوشتن این «کلان روایت»، مهم و اساسی ارزیابی میکنند.
در دیدگاه آنان باستانشناسی، تاریخ هنر و نهاد موزه همگی ابزاری جهت نوشتن آن روایت «اروپا محوری» است که قصدش تنها نشان دادن برتری غرب در حوزه های مختلف تمدن است.
● تاریخ کدام هنر؟
بسیاری از منتقدان بومیگرا، از این راه روایت غربی از هنر و «تاریخ هنر» را نیز به پرسش کشیدهاند. آنان این پرسش را مطرح میکنند که آیا طبقهبندی هنرها جهانشمول است؟ آیا این طبقهبندیها که بر اساس رتبه و جایگاه هنرها در دنیای هلنی (یونانی) تدوین شده، میتواند توضیح دهنده تمام اشکال آفرینش و خلاقیت در فرهنگهای مختلف باشد؟
در میانه قرن هجدهم مطالعات یوهان یوآخیم وینکلمن آلمانی منجر به پایه گذاری رشته جدیدی به نام «تاریخ هنر» شد. او سپس مبانی باستانشناسی علمی را پایهگذاری کرد. وینکلمن با تجزیه و تحلیل هنر و معماری یونانی و رومی اصول آن را به عنوان قواعد پایه هنرهای تجسمی منتشر کرد و بهطور ضمنی بر این اعتقاد بود که هنر در قرون چهارم و پنجم پیش از میلاد و در یونان به اوج شکوفایی خود رسیده است.
● یوهان یوآخیم وینکلمن
با این که عقاید وینکلمن بعدها از این جنبه مورد تردید واقع شد اما هنوز منتقدان دیگری معتقدند که پایه «اروپا محور» تاریخ هنر و فرهنگ همچنان پابرجا باقی مانده است.
● شیفتگی به عجایب
تعدادی از منتقدان و روشنفکران جوامع غیر اروپایی شیفتگی یا شوق انسان غربی برای کشف «تفاوتهای فرهنگی» خود با ملل دیگر را فقط به منظور صحه گذاشتن بر برتری هنر و فرهنگ اروپایی ارزیابی میکنند. آنها معتقدند تاریخنگاران اروپایی یا آنها که به قصد مطالعات هنری و فرهنگی به شرق و خاورمیانه و آفریقا و آمریکای جنوبی رفتند، تنها جنبه اگزوتیک یا «عجیب و غریب» و «بیگانه» هنر اقوام دیگر برایشان جالب بوده است.
این نظریه در باب هنر معاصر و بسیاری از آثاری که مورد اقبال و استقبال جوامع غربی قرار میگیرد نیز طرفداران پر و پا قرصی دارد. این گروه از منتقدان عموما به این گونه استقبال ها با دیده تردید نگاه میکنند و دلیل آن را در سیاهنمایی، وارونه کردن حقایق و یا عجیب و غریب جلوه دادن مظاهر فرهنگی ملل غیر اروپایی برای غربی ها ارزیابی میکنند.
بسیاری از منتقدان دیگر نیز کوشیدهاند در باب نظریات زیبایی شناسی یا استیتک و غالب بودن نگاه اروپا محور در آن بنویسند. این منتقدان موسسات شرق شناسی را که در زمینههای باستانشناسی و شناخت فرهنگها و تمدنهای کهن در این مناطق فعال بودهاند به عنوان موسسات استعماری زیر سئوال برده و میبرند.
● نمایی از مسجدی در بغداد
از نظر آنان باستانشناسان اروپایی فعال در کشورهای خاورمیانه، یعنی آنان که از اواسط قرن نوزدهم تا اواسط قرن بیستم در آن جا فعالیت داشتهاند ، تاریخ را به روایت خود نوشتهاند و موزههای اروپایی را از اشیای غارت شده فرهنگهای باستانی پر کردهاند. در این دیدگاه، موزه نهاد و موسسهای استعماری است که هدفش جداکردن نشانهی فرهنگی از متن اصلی و فروکاستن آن به یک شی در پشت ویترین است.
این منتقدان بر این نکته انگشت میگذارند که تاریخنگاران اروپایی به کمک نظریه پردازان آن شتافتهاند تا ملل شرق و خاورمیانه را ذاتا پذیرای خودکامگی و استبداد نشان دهند. آنان به مثالی مشهور در تاریخ هنر اشاره میکنند. مورخان هنر و معماری در اروپا، همواره نقش برجستههای کاخ آپادانای تخت جمشید را با نقش برجستههای سردر ورودی معبد پارتنون در آتن، مقایسه میکنند و از اولی به عنوان تجلی استبداد شرقی و از دومی به عنوان نشانگر روح آزاد و شادمان شهروند آتنی نام میبرند.
اما منتقدان بومیگرا همواره به اینگونه مطالعات تاریخی با دیده شک و تردید نگریستهاند. با این حال پرسش اینجاست که این منتقدان بعد از تردید در نظریات و مطالعات غربی چه نظریه فرهنگی جدیدی را مطرح میکنند و آیا خود آنان نیز گرفتار زیادهروی و اغراق میشوند یا خیر؟
در این مورد بحث را ادامه خواهیم داد.
بیژن روحانی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست