چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
نظام خانواده
قانون اساسی جمهوری اسلامی به موضوع خانواده به عنوان یك موضوع كلیدی توجه كرده و در یكی از مواد خود تصریح كرده است كه كلیه قوانین كشور بایستی در جهت تقویت خانواده و دفاع از استحكام آن باشد اما تحولاتی كه در دهههای اخیر در كشور مشاهده میشود، نگرانیهای زیادی را به وجود آورده كه گویا ما از اهداف قانون اساسی دور شدهایم و در مجموع این تحولات در مسیر كارآمد شدن خانواده قرار گیرد وما روز به روز شاهد آثار ضعف در خانواده ایرانی هستیم. البته این مسئله صرفاً یك مسئله داخلی قلمداد نمیشود چرا كه تحولات خانواده در كشورهای مختلف این نگرانیها را به وجود آورده است.
در سال ۱۹۹۰ سمیناری در یونسكو در مورد آینده خانواده برگزار شده كه در آن مطرح شد كه ما مشكلی را نسبت به سیاستهای دولتی داریم به طوریكه سیاستهای دولتی تا الآن در خدمت حمایت ازفرد قرار داشتند. یعنی میگوییم اقشار آسیبپذیر، كودان، سالمندان، زنان و... هستند و سیستم حمایتی از این اقشار همیشه فعال بوده، در صورتیكه تاكنون سیستم حمایتی از خانواده به عنوان یك كل منسجم شكل نگرفته است. این در حالی است كه سیستم حمایت از خانواده از افراد به دلیل اینكه نسبتی را بین این اقشار و خانواده برقرار نكرده است، گاهی حمایت از فرد به تضعیف خانواده منجر میشود. یعنی این اقدامات و تصمیمات سازماندهی شده تأثیرات منفی بر خانواده گذاشته است.
این یك طرف قضیه است وطرف مقابل آن، برنامهریزیهایی است كه در دهههای اخیر نسبت به خانواده با قیدی خاص شده است. مانند برنامههایی برای خانواده شهدا، خانوادههای بیسرپرست و خانوادههای كم بضاعت. نگاه حمایتی خانواده نیز بیشتر نگاه كمیته امدادی بوده است به طوریكه از خانوادههای ضعیف حمایت اقتصادی میشده است.
ما در تحلیل علت مشكلات خانواده و آسیبشناسی آن در اینجا با سه برداشت مواجه هستیم. این سه برداشت در یك سطح از تحلیل قرار ندارند كه به سه سطح از تحلیل در مورد مشكلات خانواده اشاره میكنم و در هر زمینه فقط به سر فصلهای آن خواهم پرداخت.
برداشت اول در آسیبشناسی خانواده، آسیبشناسی خانواده با نگاهی جزیی است. یعنی تك تك مشكلاتی كه خانواده دارد را مورد بررسی قرار میدهیم. به عنوان مثال میگوییم از مشكلات خانواده كم شدن تمایل به ازدواج است و علل تمایل به ازدواج را تحلیل میكنیم. از یك طرف راههای ارضای جنسی خارج از خانواده توسعه پیدا كرده است كه نتیجه آن ضعف تمایل به تشكیل خانواده میشود. از طرفی كم شدن تمایل به ازدواج ناشی از تبلیغات فرهنگی میشود كه اهمیت تشكیل خانواده را كمرنگ نشان میدهد و صرفا ازدواج را به عنوان گزینهای كه شخص انتخاب میكند و یا انتخاب نمیكند نشان میدهد.
علت دیگر از این موضوع میتواند ناشی از ترس و اضطرابی باشد كه جوانان به ویژه دختران از آینده ازدواج دارند. رواج این فرهنگها كه هر پسر و دختری نیاز به همسر دارند یا دختری كه وارد خانه همسر میشود با لباس سفید میآید، با لباس سفید میرود و امثال این فرهنگها و نگاهها، یك نوع آثاری دارد و نگاهی كه ازدواج را هر لحظه در معرض تزلزل قرار میدهد آثار و پیامد دیگری دارد و تمایل به تشكیل خانواده را كم میكند.
یكی از علتها دسترسی زنان به سیستمهای حمایتی اطمینان بخش مانند اشتغال، بیمههای اجتماعی و... است. زن در گذشته به خاطر اینكه برای آینده خود نیاز به حامی اقتصادی داشت، نیاز بیشتری به ازدواج میدید ولی امروز دولتها جای آن را پر كردند و باعث كاهش این نگرانیها شدند.
بحث دیگر، موضوع بالا رفتن سن ازدواج است كه علتهای مختلفی دارد. یكی از علتهای آن، نظام تحصیلی طولانی است كه باعث میشود ازدواج را به خاطر تمام شدن دوره تحصیلی به تأخیر بیاندازند و دیگر اینكه در فرهنگ موجود، تحصیلات دختران به عنوان یك عامل مؤثر در گزینش پسران مطرح میشود و یا اینكه چون سیستمهای حمایتی دولتی نیز كسانی را مورد حمایت بیشتری قرار میدهند كه تحصیلات بالاتری داشته باشند لذا دختران به خاطر ترس از آینده به سطوح بالاتری از تحصیل فكر میكنند ونیز عوامل دیگری میتواند وجود داشته باشد مخصوصاً اینكه فرهنگ حاكم، عزتمندی اجتماعی را امروزه در تحصیلات میداند كه برای دختران و سن ازدواج آنها بسیار تعیین كننده است.
از نگرانیهای دیگری كه وجود دارد، تغییر در شیوه همسرگزینی است. در خانواده سنتی، سیستم همسرگزینی ساده است و توسط والدین انجام میشود و معمولا فرزند كمتر دخالت میكند. در این حالت والدین معمولا گزینش همسر برای فرزند خود را در محدوده جغرافیایی محل و طایفه خود انجام میدهند كه این امر تا حدود زیادی همسانی فرهنگی را به دنبال دارد. ولی در جوامع نوین، انتخاب هم از شكل سنتی خود خارج میشود و دختر و پسر همدیگر را انتخاب میكنند كه این انتخاب یا در محیط دانشجویی است، یا محیط اشتغال و یا موارد دیگر كه در این صورت همسانی فرهنگی به طور كامل رعایت نمیشود و تناسبهای خانوادگی وجود ندارد.
خانم رؤیا منجم دركتاب« زن، مادر» آورده است كه: برخلاف این فكر كه اگر دختر و پسر خودشان همسرشان را انتخاب كنند و قبل از ازدواج مراوده زیادی باهم داشته باشند، دوام زندگی بیشتر است، تجربیات مشاوران طور دیگری را نشان میدهد. مشاوران به این نتیجه رسیدهاند كه ازدواجهایی كه به روش سنتی صورت گرفته از دوام بیشتری برخوردارند.
چرا كه اختلافات خانوادگی معمولا از اختلافات ایدئولوژیكی وسیاسی سرچشمه نمیگیرد، بلكه بیشتر ناشی از اختلافات فرهنگی، سلیقهای و طبقهای است كه در مراودهها و برخوردهای خانوادگی و اجتماعی بروز میكند و این موارد به طور ناخودآگاه بیشتر در سیستم سنتی رعایت میشده است.
امروز جوانان بیشتر بر اساس یك نگاه انتخاب همسر میكنند و آرامش روانی برای تشخیص آنچه صحیح است را ندارند چرا كه به طور طبیعی انتخاب بر اساس یك نگاه لحظهای تحت تأثیر غرایض جنسی و یا احساسات است و فرد نمیتواند به صورت عقلانی نسبت به آینده تصمیم بگیرد.
در این فرآیند جدید كه انتخاب همسر بر اساس نگاه توسط جوانان انجام میشود، یك نتیجه هم خواهد داشت و آن اینكه دختر احساس میكند دراین فرآیند باید خودش را در معرض دید پسر قرار دهد و در نتیجه تبرجات دختران در محیطهای عمومی زیاد میشود. این ناشی از نگرانی موجود دختران جهت عدم گزینش پسران است و گاهی دیده میشود كه دختران محجبهای كه در محیطهای تك جنسیتی اشتغال یا تحصیل دارند، احتمال اینكه دیرتر در مظان ازدواج قرار بگیرند بیشتر است. چرا كه فرایند همسر گزینی تغییر كرده است و این هم از نگرانیهاست كه البته خود این مسئله دوام زندگی را دچار مشكل میكند.
بحث مهم دیگر كم شدن تعهد به ایفای نقشهای جنسیتی است و علاوه بر آن كم شدن مهارت به ایفای آن یعنی یك مرد به عنوان سرپرست خانواده چقدر مسئولیتهای سرپرستی را قبول دارد؟ كم كم میبینیم كه توقع مشاركت همسر در سرپرستی خانواده و تأمین هزینهها در مردان زیاد میشود و از طرف دیگر رفته رفته مسئولیتهای اخلاقی و حقوقی زنان در جایگاه همسری و مادری برای زنان كمرنگ میشود و از طرف دیگر علاوه بر كم شدن این دغدغهها و واگذاشتن مسئولیتها به عهده نهادهای اجتماعی، مهارتهای ایفای نقشهای جنسیتی نیز كم شده است. به عنوان مثال مهارتی كه پدر باید در كظم غیظ در جای لازم یا در مواجهه با بحرانهای به وجود آمده برای خانواده داشته باشد ندارد و مشكلات خانواده به سرعت مرد را متزلزل میكند. یا مثلا زن نه تمكین را به عنوان یك مسئولیت میپذیرد و نه میداند چگونه از موضع تمكین زندگی را اداره كند یعنی روشهای زنانگی كردن در محیط خانواده كمرنگ شده است.
فرزند سالاری به این معناست كه خانواده بیشترین همت خود را بر منافع و نه مصالح فرزند معطوف میكند. بعضیها از فرزندسالاری به: «غلبه پدر و مادری بر زن و شوهری» تعبیر میكنند. مسئولیت مهم زوجین مسئولیت زن و شوهری است یعنی همسر بودن مهمتر از مادر بودن است. اگر رابطه زن و شوهری به خوبی شكل بگیرد، ناخودآگاه فرزندان در ارتباطاتشان به همانندسازی و جذب الگوها اهتمام میورزند.
توجه بیش از حد به فرزندان باعث میشود تا ارتباط بین زن و شوهر تحت الشعاع قرار بگیرد.
مشكل بعدی در خانواده، كم ظرفیتی خانواده برای حل مشكلات به وجود آمده است. آموزشهای رسمی، اصلاً ناظر بر این موضوع نیست كه چگونه قابلیت اعضای خانواده را برای حل مشكلات افزایش میدهد گرچه سن ازدواج در دختران و پسران بالا رفته است اما آمادگی حل مشكلات در آنها دیده نمیشود.
تأثیراتی كه رسانهها در فرهنگ اخلاقی مردم به وجود آوردهاند این است كه در زمینه تحریكات جنسی گروهی از خانوادهها به دلیل اینكه احساس میكنند راههایی پیش روی خود دارند، در نتیجه زمینههای رابطه بین زن و شوهر كم و تأثیرگذار شده است.
مشكلات خانواده را میتوان از زاویه دیگری هم بررسی كنیم و بگوییم گاه معضلات خانواده ناشی از ساختارهای حاكم بر جامعه است. یعنی در برداشت اول نظرمان معطوف به این است كه بعضی خانوادهها مشكلاتی دارند. در برداشت دوم میگوییم مسأله ما فقط برخی از خانوادهها نیست، بلكه اصولاً كلیت خانوادهها تضعیف شده و رفتهرفته كاركردهای خودش را از دست میدهد.
بنابراین مشكلات خانواده، علل عمدهتری دارد، علتهایی كه ساختارهای فرهنگی و اجتماعی، اقتصادی و سیاسی حاكم، بر خانوادهها تحمیل میكنند. به عنوان مثال در دهههای اخیر در ادبیات علمی و رسانههای عمومی، برخی از مفاهیم چون، فردگرایی را ترویج میكنند. وقتی كه فردگرایی و آزادی فردی با مفهوم لیبرالیستی آن، در جامعه اسلامی ترویج شود در نتیجه فرد به خود و منافع شخصی خود توجه میكند. در چنین وضعیتی، ارزشهای گروهی كم اهمیت تلقی میشود و منافع فرد در زاویه دید قرار میگیرد.
اگر فردگرایی تقویت شود دیگر نمیتوان ساختار خانواده را به شكل اولیه خود حفظ كرد.
افراد خانواده به این نتیجه میرسند كه چرا ما باید سرپرستی مرد را بپذیریم در اولین قدم همسر، خودش را در سرپرستی خانواده كنار مرد قرار میدهد.
در مرحله بعد به این هم اكتفا میشود و به سمت دموكراسی در خانواده پیش میرویم یعنی سیستمی كه پدر و مادر و فرزندان خانواده در كنار هم در یك خط افقی قرار دارند. در این مقطع پدر و مادر تنها میتوانند به فرزندان توصیه كنند و فرزند در پذیرش نظرات والدین مختار است.
در نتیجه با متحول شدن ساختار خانواده، پدر و مادر به دلیل اینكه ارزشها را نمیتوانند به فرزندان منتقل كنند، و در آنها دغدغههای انتقال ارزشها به نسل آتی كم میشود؛ این مسأله ناشی از تأثیر ساختارهای فرهنگی بر حیات خانواده است.
اگر فرهنگ اقتصادی، مصرفگرایی را در جامعه تقویت كند، آثار زیادی را بر حیات خانواده ایجاد میكند. یعنی مدلهای زندگی خانوادگی تغییر میكند به طور مثال پدر دو شغله میشود و یا نیاز به اشتغال زنان بیش از گذشته مطرح میشود و این خود معضلاتی را در پی دارد و پیامدهایی را در خانواده به جا میگذارد.
تأثیر الگوی اشتغال، بر حیات خانواده چگونه است؟ وقتی كه فضای اشتغال مردانه برای زنان با همان برنامه ساعتی طراحی میشود، باعث میشود كه فشار مضاعفی برای زن در خانواده به وجود آید. در واقع پیامد این كارها مستقیماً متوجه فرزندان خانواده میشود.
سؤال دیگری كه مطرح است این است كه سیاست، بر حیات خانواده چگونه تأثیر میگذارد؟ دولتها با شعارهای انتخابی خود، برای خانوادهها مشكل ایجاد كردهاند؛ همه دولتها میخواهند پول نفت را سر سفره مردم قرار دهند. این شعار باعث میشود كه مطالبات عمومی بالا برود در صورتیكه باید بین مطالبات و امكانات یك توازنی بر قرار باشد و دولتها بیش از آنكه امكانات را تزریق كنند، سطح مطالبات را كاهش دهند. ولی متأسفانه در سیاستهای دولت این مورد مدنظر نیست.
سیاستهای دولتی در ایران و كشورهای دیگر برای توانمندسازی خانواده در حل مشكلات خود هیچ برنامهای طراحی نكردهاست بلكه صرفاً كمكهای حمایتی را به خانوادهها تزریق میكند.
به طور كلی تا الآن بحث توانمندسازی خانواده در دستور كار دولتها قرار نگرفته است. متأسفانه كارشناسان در پژوهشهای خود به معضلات ناشی از ساختارها توجه كمی كردهاند.
در حالیكه جریانهای خروشان فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و بویژه جهانیسازی در كشورهای مختلف دنیا آثار زیادی را برخانواده برجای میگذارند. مشكلات اصلی خانواده، مشكلاتی است كه نهادهای فرهنگساز، به خصوص صدا و سیما است، اگر ما نتوانیم این نهادها را كه بر خانواده تأثیرات درازمدت و عمیقی میگذارند، اصلاح كنیم، چگونه میتوانیم مسایل خرد را تحلیل كنیم.
بنابراین، باید تأثیراتی كه مدرنیسم و ابزار و سازمانهای مدرن بر خانوادهها میگذارند، به طور اصولی تحلیل شود.در برداشت سوم از آسیبشناسی خانواده میتوان به آسیبهای ناشی از حاكمیت« نظریههای علوم اجتماعی» اشاره كرد. به طور مثال خانواده در سطح خرد، مشكلات خود را با مشاوران در میان میگذارد. و در برنامهریزیهای عمومی و كلان خانواده باید به كارشناسان و نظریهپردازان علوم اجتماعی مراجعه شود تا نظریهها و طراحیهای مختلف را ارائه دهند. بنابراین سرنخ تمام برنامهریزیها را در بعد «فردی و اجتماعی» به كارشناسان علمی و علوم اجتماعی و روانشناسی، مشاوره، علوم تربیتی، اقتصاد، جامعه شناسی و ... مرتبط كردهایم.
البته گاهی وقتها علومی كه ذكر شد، میتوانند عامل اصلی مشكلات در خانواده باشند. مثلاً مباحث روان درمانی مبتنی بر این است كه اصلاً انسان به دنیا آمده كه از زندگی، به معنای مادی لذت ببرد.
نظریههای جامعهشناسانه، عامل اكثر مشكلات امروز در برنامهریزیهاست. در نظریههای علوم اجتماعی این بحث مطرح میشود كه آیا خانواده دارای ساختار اجتماعی یا طبیعی است؟
علمای اسلامی از دیدگاه طبیعی خانواده دفاع میكنند كه ساختار خانواده متناسب با فطرت و طبیعت انسان است و این ساختار حاكم باید پایدار بماند. نتیجه طبیعی بودن ساختار خانواده این است كه احكام خانواده به طور اصولی ثابت میماند اما نظریههای علوم اجتماعی ساختار طبیعی را رد میكند و ساختار خانواده را متأثر از ساختار اجتماعی دیگری میدانند كه تحولات اجتماعی بر روی آن مؤثر است و خانواده را متحول میكند و این تحولات اصلاً نگرانكننده نیستند.
نظریههای علوم اجتماعی عنوان میكنند كه تحولات باید در خانواده اتفاق بیافتد و اگر شما جلوی این دگرگونی را بگیرید مشكلات به وجود میآید. نتیجه اینكه، تغییراتی كه در دهههای اخیر، در خانواده شكل گرفته است از این دیدگاه غالباً نگرانكننده نمیباشند.
تافلر در كتاب موج سوم، ذیل مبحث خانواده عنوان میكند كه ما امروزه اشكال متنوعی از خانوادههای تك واحد، تك نفره، تك زیست و خانوادههای هم جنس و ... را در جامعه میبینیم. وی عنوان میكند كه به وجود آمدن این نوع از خانوادهها، از اقتضائات عصر فراصنعتی است. یعنی وقتی تحولات اجتماعی، شكل گرفت به صورت جبری شكل خانواده متحول میشود. اگر ما تغییرات جبری خانواده را بپذیریم نتیجهاش این است كه فقط میتوانیم آن را درك كنیم و با آن هماهنگ شویم اما نمیتوانیم جهت حركت آن را تغییر دهیم.
در مباحث كلامی بیان شده است كه تفاوت ما با اشاعره در اختیارگرایی است؛ حال آیا نباید این تفاوت، تأثیرش را بر علوم اجتماعی نمایان كند؟ در نتیجه باید مسأله خانواده را از این زاویه هم نگاه كنیم و آثار نگرشها و نظریههای علوم اجتماعی را بر اساس الگوی دینی تحلیل كنیم.
این مسائل كه گفته شد، ما را به سوی ضرورت تولید علم و جنبش نرمافزاری هدایت میكند. بنابراین برای هر یك از آسیبهای خانواده باید نسخههای متفاوتی ارائه دهیم.
انسان با مطالعه و بررسی درمییابد كه در موارد بسیاری بعضی مفاهیم، دارای مصادیق و موضوعات متفق علیه هستند. مثل بحث اخلاقیات در جامعه. یك سری نگرانیها وجود دارد مبنی بر اینكه اخلاقیات در جامعه سیر نزولی دارد و خانواده جایگاه خود را از دست داده است.
تقریباً در سطح كشور ما هیچ محقق، جناح، تفكر یا انسان عادیی نیست كه از وضعیت خانواده در شرایط حال، احساس رضایت كند و این نگرانیها عملاً در این مسیر تغییر خاصی ایجاد نمیكند.
سال گذشته با تیمی مأموریت یافتیم كه وضعیت بودجهای را كه دولتها (چه دولتهای گذشته و چه حال) برای خانواده اختصاص دادند بررسی كنیم. نكته جالب این بود كه در طی ۲۷ سال اخیر، نظام ایران، ریالی را برای خانواده هزینه نكرده است و تمام بودجهها عملاً به سمت مسائل زنان رفته است.
نباید این موضوع را نادیده گرفت كه عنصر محوری در خانواده، زنان هستند و نكته مهم اینكه اگر به خانوادهای آسیب وارد شود، زنان آسیپپذیرتر از عضوهای دیگر خانواده هستند. اما به این معنا نیست كه تمام موضوعات خانواده، مسأله زنان است. یعنی میان مسأله زنان و خانواده در ساختار تفكر مدیریتی بعد از انقلاب ما، یك نوع خط سیر مشاهده میشود.
قرار بود پروژهای در خصوص خانواده سال گذشته در یكی از مراكز دولتی انجام بدهیم. یكی از سوالهای این پروژه به این مسأله پرداخته بود كه: «آیا برای نهاد خانواده ما احتیاجی به نهاد متولی داریم یا خیر؟» این یك سوال منطقی است. آن نهاد، در جواب نوشت: مگر ما نهاد متكلف و متولی نیستم. باید گفت كه: آنقدر مسائل خانواده را كوچك و حاشیهای میپنداریم كه احساس میكنیم همین كه روز خانواده را در كشور داشته باشیم، كفایت میكند.
دو نكته محوری كه تأكید دارم این است كه: در جامعه ما میان آن چیزی كه در بحث خانواده و چیزی كه مورد ادعا است، تفاوت زیادی مشهود است.
همین وضعیت تكریم در رسانه و غفلت و تغافل در واقعیت را در پژوهش هم مشاهده میكنیم. امروزه اگر از ما سوال كنند كه حوزه خانواده به كدام یك از رشتههای دانشگاهی مربوط است؟ ناخودآگاه حوزه علوم اجتماعی و رشتههای وابسته با آن را نام میبریم و اگر درباره خانواده غیر از این پایگاه حرف بزنیم، مورد مؤاخذه قرار میگیریم چون این حوزه در اصل متعلق به جامعهشناسی است.
ممكن است در شعار به موضوع خانواده بپردازیم ولی واقعیت این است كه هیچ اتفاقی نمیافتد و برای طرح یك سند برای خانواده به ما گفته نشد كه باید برنامه را بر اساس «سند ملی توسعه زن و خانواده» طراحی كنید.
اما متوجه شدیم این سند، همان سند توسعه ملی زنان در جمهوری اسلامی است و فقط عنوان توسعه زن و خانواده را دارا میباشد و محتویات سند عوض نشده است و بر اساس همان عناوین گذشته، طرح برنامه میكنند. پس در مییابیم كه اهمیت بحث خانواده در كشور ما دو لایه دارد: لایه تكریم، تقدیس، شعار و لایه واقعیت.
گاهی وقتها در بحث خانواده به نقد یا نفی آموزههای مدرنیته میرسیم. زمانی كه آموزههای مدرنیته را در بحث خانواده، آموزش و جنسیبت یا بحث هویت جنسی نقد میكنیم، آیا این به معنای بازگشت به گذشته است. یا اگر بحث نقد آموزههای مدرنیته میشود، میتوان آن را به عنوان پیشنهاد راه سوم در نظر گرفت؟
قطعاً اگر سنت نقاط ضعف نداشت، جامعه سنتی به مدرنیته مراجعه نمیكرد. اگر سنتها «اتوپیا و مدینه فاضله» بودند، هیچ جامعهای سنتها را رها نمیكرد. اما آموزههای مدرنیته هم برای ما مشكل ایجاد كرده است پس باید راه سومی را در نظر بگیریم.
قطعاً ما هر قدر جهانی و مدرن شویم، مشكلات و معضلات بر جامعه تطبیق خواهد شد. در خصوص وضعیت خانواده در كشور نكاتی وجود دارد:
نكته اول این است كه: تحلیل مسائل و وضعیت خانواده غیر از زنان است؟ ما در بایدها و نبایدها و آسیبشناسیهایمان به زنها میرسیم، اما یكی از آفات جدی زنها بعد از انقلاب این است كه، مردان، برای خانواده تربیت نشدهاند اگر مدیریت خانواده را طبق آموزههای اسلامی و بر اساس قوانین مدنی بر عهده مردان قرار دهیم بخشی از آسیبهای خانواده ناظر بر این است كه مردان ما برای پذیرش این نقش آماده نشدهاند.
موضوع نهاد خانواده نه به بحث زنان و نه مردان میپردازد بلكه یك نهاد و ارگان است و باید اجزای متكثر در كنار هم، وظیفه خودشان را انجام دهند. از تركیب افراد به یك نیروی جدید، با عنوان خانواده میرسیم و این نكتهای است كه همواره مورد غفلت واقع شده است. وظایف خانواده غیر از وظایف مردان و زنان است و از همكاری هر دو، یك اقتدار جدیدی برای خانواده حاصل میشود. اما مدرنیته برای خانواده دو آموزه كلی دارد: تفكیك قلمرو عمومی از خصوصی است. بعضی معتقدند كه مدرنیته با این نكته و شعار آغاز شده است.
از قلمرو خصوصی با واژهها و مؤلفههای متفاوتی یاد میشود. در حوزه خصوصی قدرت و ثروت جایی ندارد، بلكه تمایلات و خواهشها و ارضای عواطف و نیروهای عزیزی هستند كه در قلمرو خصوصی نقش محوری را ایفا میكنند. اگر این تعریف را بپذیریم میتوانیم بگوییم كه چرا خانواده در سالیان گذشته با اینجا رسیده و خواهد رسید.
اگر این تفكیك برای سیاستگذاران ما به رسمیت شناخته شود، پیامدهایی كه در غرب به جا گذاشته است را برای خانوادههای ایرانی هم به دنبال میآورد.
در جامعه مدرن تمام ارزشها، قدرتمدار و ثروتمدار هستند و ناخوداگاه وقتی سیاست مدرن را پذیرفتید، باید بر اساس این نظام ارزشی جلو بروید. تمام آموزههای سیاستگذاری و نظام ارزشگذاری حول دو مفهوم اقتصاد و سیاست، پول و قدرت تعریف شده است.اگر مخاطب را به حوزهای غیر از این دو حوزه ترغیب كنید، نوعی احساس فریب در آن شكل میگیرد و وقتی یك سری ارزش كاذب تولید میكنید، این ارزشها با پیامهای دیگر جامعه همخوانی ندارد، در نتیجه مخاطب از قبول آنها سرباز میزند. جایگاه قلمرو عمومی و خصوصی در جامعه ما كجاست؟
نكته دوم اینكه مدرنیته برای خانواده بحثی با عنوان حمایت از خانواده در قالب، حمایتهای امدادی دارد. دولت مدرن دو شعار داد:
▪ قلمرو عمومی از خصوصی جداست.
▪ دولت رفاهی باید یك سری وامها و شهریهها را به گروههای مختلف پرداخت كند.
مسئله اینجاست كه میزان دخالت دولت در حمایت از خانواده در چه حد و به چه شكلی باید باشد؟ مثلاً در جوامع غربی اقلیتهای مختلف مثل سیاهپوستان، مهاجران و مسلمانان، نیازمند حمایتهای ویژه برای ایفای نقش خود هستند همانگونه كه بقیه افراد در جامعه سكولار نقشهای خود را ایفا میكنند.
برخی حمایتها، نهادی است. وظیفه دولت این است كه از برخی نهادها مثلاً خانواده حمایت كند. خانواده در معرض آسیبهایی است كه دولت باید از این خانوادهها حمایت كند مثل طلاق، معضلاتی كه فرزندان بعد از استقلال با آنها مواجهند، (مثل دختران استقلال یافته) و ... كه دولت باید در قالب بیمههای طلاق، حمایت از فرزندان مستقل، فرزندان نامشروع و ... خانواده را تحت پوشش حمایتی خود قرار دهد.
حمایت خانواده در دولتهای مدرن عموماً حمایتهای اقتصادی است. این رویكرد حمایت از خانواده در قالب پروسهای و مقطعی، دو نگاه را در غرب به وجود آورده است.
▪ گروهی معتقدند كه تصدی برخی نقشها توسط دولت، خانواده را آسیبپذیر و بیمعنا كرده است.
▪ گروهی هم معتقدند كه این رویكرد، دولت را با مشكلات اقتصادی فراوانی مواجه میكند.
چنین رویكردی، یعنی تفكیك قلمروهای خصوصی و عمومی و حمایت امدادی از خانواده در سال های اخیر در كشور ما نیز انجام شده است كه تبعات منفی در برداشته است. ممكن است اشكال شود كه جامعه مدرن حمایتهای متنوعی از خانواده در قالب دهها طرح دارد كه ممكن است تعداد كمی از این طرحها، خانواده را در معرض آسیب قرار دهد در حالیكه با وجود عدم حمایت از خانواده در ایران الگوی كشورهای غربی در مورد حمایت از خانواده مورد انتقاد قرار میگیرد. در پاسخ باید گفت: آیا سیاستی برای طرحریزی برنامههای حمایت از خانواده وجود دارد كه ایدههایی كه برای خانواده مفید هستند از بین ایدههای مختلف برگزیده شوند؟
برخی از اصلاحاتی كه در گذشته انجام شد، نه تنها به نفع زنان نبود بلكه هم ضریب آسیبپذیری خانواده را بالا میبرد و هم به ضرر زنان تمام میشد. مثلاً بحث مهریه به نرخ روز كه به قصد حمایت از زنان صورت گرفت، زمینه آسیبپذیری بیشتر خانواده را فراهم ساخت.
در نهایت اینكه ما برای انجام اصلاحات در جامعه خود نیازمند مطالعات تطبیقی هستیم كه در بسیاری كشورها نتیجه مثبتی داشته است.
حجت الاسلام زیبایی نژاد
دكتر محمد تقی كرمی
دكتر محمد تقی كرمی
منبع : نشریه حورا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست