یکشنبه, ۱۵ مهر, ۱۴۰۳ / 6 October, 2024
مجله ویستا


مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد برای سالی پربار برنامه ریزی کنیم


مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد برای سالی پربار برنامه ریزی کنیم
بوستانبان سخن طرح گلستانی ریخت
که گل و سبزه آن تا به ابد سبز و تر است
زمان و مجال با طاقه های حریرگون رنگین و معطر بهار هم اینک پیش روی ما و در دسترس ماست. باید فرصتی را مهیا کنیم تا یاخته های احساس و اندیشه مان در این فضای شوق انگیز تنفس تازه ای کنند.
درباره خواسته ما و ناخواسته های سال گذشته حس و فکرمان را این گونه متمرکز کنیم که مرور موفقیت ها و یا شاید عدم دستیافت چند تایی از اهدافمان تجربه ای پر بها هستند. دلیل پیروزیها و سبب عدم موفقیت ها چه بوده است؟
... از همین اول سال و نوروز خجسته، احساسات، دلهای صیقل یافته از زنگارهای گلایه آمیز و هدفها و علایق بزرگوار را به بزرگی و مهر و یاری خداوند پیوند زنیم. دمی در خلوت خلوص دلمان به آوای دلپذیر درون مان گوش فرا دهیم و اراده و جوهره انسانی را قدردانی کنیم. خیلی از کارهای مثبت در سال جدید، نقد و ملموس می شوند.
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
و گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
به سلامتی، دستی بر سر ترکیب زندگی خود کشیدیم و گردگیری اثاثیه خانه مان در سال نو خشنود کننده بود اما خانه تکانی دلها در چه حال و اوضاعی است؟... همه کارها حول و محور مهر و دلجویی ها همدیگر است، در شماره دیگر موضوع جایگاه گرامی خانه تکانی دلها را خواهیم خواند.
چینش پازل زندگی؛ نوع درک و نفسانیات
چگونگی چینش پازل تصاویر زندگی و پیروزی پدیده های مادی، ایمنی، اراده، روابط عاطفی و از جمله صله رحم و خانه تکانی دلها در سال نو و همه روزها و ماه های ۸۷، نوع درک و دست پخت هر یک از خود ما مردم را برمی تابانند. بهتر زیستن و پیشرفت، الفت و مهرورزی و آشتی و رفع غبار احتمالاً گلایه های کهنه شده در توان همه است. در این جهات دین ما سهل ترین و ناب ترین آموزه های موثر و معتبر برای پرورش روح و فکرمان و پالایش و والایی مجموعه بسترهای پیروزی خواستهای نیک و شایسته را ارائه داده است. علم هم کمک کرده و می کند که چگونه می شود بهتر زیست، راحت بود و درون جوشان از صمیمیت داشت. صاحبان نظران و متخصصان علوم انسانی معتقدند که فرد با بهره مندی از شخصیت احساسات، افکار و مهر و علاقه خود در ارتباط با اهداف مفید و درخور، تمام موقعیت انسانی خود را همواره نظارت می کند و از چند و چون موجودیت شخص خود اطلاع دارد. چنین فردی از لحظه های حیات خویش احساس خوشایندی دارد. بر این اساس، زندگی و کار و مراودات و ارتباطات خود با دیگران را با برنامه ریزی و اهداف مورد نظر پیگیری می کند تا به نتیجه ای مطلوب یا حداقل نسبی دست یابد زیرا قاطعانه مصمم است خواست های مورد اهدافش تحقق یابند. بدیهی است لازمه این دقت و قصد، یکی ایمان و دیگری پشتکار است. یکی از اثرات این گونه تربیت و رشد فکری آن است که شخص جایی در ذهن خود برای استقرار موضوعات - بگوییم کم بها- و حواشی در زندگی خود، باقی نمی گذارد. به عبارت دیگر، راهبندان های مسیر خواست هایش را بازدارنده هدف خود نمی داند. این به زبان علمی یعنی مهندسی ذهن. این که برخی از انسانها در کارهاشان کم موفق و یا اصلاً موفق نمی شوند، همانا از شخصیت، توان و استعداد های ودیعه های خدایی، کامل بهره نمی گیرند. برخی عادت خود گفته ای دارند که مثلاً در فلان پیشه و هنر و هدف به جایی نرسیده اند. علتها را عمدتاً در خود (ضمیر) می باید جستجو کرد و این که چقدر همت و شکیبایی در رسیدن به خواستشان جهد کرده اند؟ خوب است از همین اوایل سال اندکی به آن موفقیت های خود بنگریم که آیا فرضاً کسب مقام های علمی، ورزشی، هنری و یا مادی خود یا سایرین بدون کوشش و امید و تجربه به دست آمده است؟ خودشناسی و توانمندسازی کلید قفل اهداف در زندگی است.
● سال ۸۶ تحقق ۷۰درصد اهداف
شغلش تأسیسات (کارهای فنی لوله کشی در ساختمانها) است. می گوید فکر می کند در سال ۸۶ تا اندازه ای به اهداف امور کار و زندگیش رسیده است.
«هاشم جهانگیری» با اشاره به این که بعضی مواقع پیش بینی های انجام دادن کارها صورت عملی نمی گیرند، می گوید: «با این حال در سال گذشته ۷۰درصد خواستهایم محقق شدند که نتیجه تلاش و پشتکار خودم بوده است.»
به گفته وی، کسی که در زندگی به خواستهایش نمی رسد به دلیل آن است که تلاش نکرده است. وی معتقد است فردی که خیالبافی می کند و همت و کوشش نمی نماید، به اهداف خودش نمی رسد.
● سال ۸۶ پربار بود
«مهندس مقداد همتی» عضو مرکزی تکنولوژی دانشگاه علم و صنعت، در پاسخ به این سؤال در سال ۸۶ چه میزان از اهداف و خواستهایشان تحقق یافته است، می گوید: در بعد کاری از نظر محتوای مجموعه دوستان مان در زمینه مسکن که سیاستگذار بحث های اقتصاد و تولیدات علمی است، بسیار پیشرفت کرده و پربار بوده است. بنابراین ما از تحقق این کارها راضی هستیم. در عین حال امیدواریم باتوجه به پیشنهادات ما در زمینه مسکن، نظرات ارائه شده مان در مسیر اجرایی قرار گیرد چون این پیشنهادها یک رکن اساسی و مقایسه اصلی کشور، با کشورهای دیگر است».
وی می گوید که برخی از طرح ها را در بخش مسکن به دولت نیز پیشنهاد داده است.
● ضعف بی برنامگی
در حالی که به نظر می رسد حول و حوش ۳۰سالگی اش را تجربه می کند، به بسیاری از خواست هایش نرسیده است. دلیلش را می پرسم. «قاسمی» که می گوید شغل آزاد دارد، مشکلات مالی و عدم برنامه ریزی خود را علت نرسیدن به اهدافش در سال ۸۶ می داند.- «اعتقاد دارم برنامه داشتن و تأمین نسبی مالی، خواست های آدم را برآورده می کند.
● قدرشناسی وقت و قبولی در کنکور
یک دانشجوی رشته هنر، قبول شدن در کنکور سال ۸۶ را به عنوان بالاترین خواستهایش می خواند که به قول خودش در پرتو این موفقیت، چند مورد دیگر از اهدافش هم محقق شدند.
«کمال راد» می گوید: موفقیتم ناشی از یک حس غریب اگر نگویید. خودخواهی، (می خندد) خودباوری و اعتماد به نفس که تا آن موقع در خودم ندیده بودم، بود. به قول روانشناسان انگار کودک درونم به من اعتماد به نفس داد که تا می توانم کوشش کنم. همینطور هم شروع کردم به دور بر و بچه های محل خط کشیدم و درس خواندم و مطالعه کردم. سر امتحان به امید قبولی نشستم تا سرانجام نتیجه زحماتم را گرفتم.» می پرسم: با این شیوه و روحیه، حالا می توانی بگویی چرا برخی از مردم به خواستهایش نمی رسند؟ جواب او این است: «اولا باید دانست چه خواسته و هدفی دارند. دوست دارند موفق بشوند و یا خیالپردازی می کنند؟ اعتقادم این است بعضی از مردم اول باید یک ارزیابی از خودشان صورت دهند به این طریق که اول قدر وجود خود و عمر و ارزشمندی شان را باور کنند. بعد در هیچ حال دچار حرمان نشوند. امید به خدا داشتن و پشتکار دو رکن پیروزی است. به قول شاعر:
همت بلنددار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیده اند
● پیروزی یا شکست
«اسحاق نجفی» راننده ترانزیت بوده است. حالا خودش را بازنشسته کرده و به قول خود، فرمان ماشین را به پسرش داده است. او می گوید از زندگیم راضی هستم چون بچه های اهل و سربه راه دارم. در زندگی ام از ده- دوازده سالگی سختی کشیدم. حواسم به راه درست بود. کارهایم از همان اول جوانی ام روی برنامه و توکل به خدا بود. الان هم همینطور است. درسال ۸۶ دو سه کار لازم صورت دادیم. یکی از آنها توفیق زیارت کعبه بود. خانه ای کوچک و قدیمی در همین حول و حوش شهر داشتیم. بچه ها بزرگ شده اند. شریک شدم با برادرم خانه را طبقاتی کردم. یک طبقه اش را فروختم. خرج مراسم ازدواج پسرم کردم.
می پرسم: برخی به خواسته هایشان نمی رسند به نظر شما علت چیست؟ دمی به چشمانم زل می زند. بعد می گوید: «نابرده رنج گنج میسر نمی شود. بعضی از آدمها راحت طلب و یا کم صبر هستند. برخی بی گدار به آب می زنند. صلاح و مصلحت از داناتر ازخود نمی کنند. بعضی هم ممکن است تن پرور باشند و اگر دنبال کاری بروند احساس خستگی می کنند. به نظر من انسانی که دستش را روی زانوی خودش بگذارد و امید خالصانه به خداوند داشته باشد، حتما به خواسته های درست و پسندیده اش خواهدرسید.»
● جلب رضایت مردم وپروردگار
اما بخوانیم یک روانپزشک درسال ۸۶ تا چه اندازه به اهداف خود رسیده است و فراتر از این که چگونگی و جایگاه خواستها به منظور ایجاد خشنودی، موفقیت و رضایت در انجام الزامات فردی، اجتماعی، خانوادگی و... چه است و...
«دکترفربد فدایی» درپاسخ به این پرسش که درسال گذشته (۸۶) تا چه حد به هدفهای خود رسیده است؟ با اشاره به این که «ما ایرانیان با ایمان نیرومندی که به خداوند و رحمت او نسبت به آفریده ها داریم، مهمترین هدف خود را جلب رضایت پروردگار می دانیم»، می افزاید: «من هم با دیگر ایرانیان دراین هدف شریک بودم.اما چه هدف عالی و در عین حال دشواری پیش روی ما بوده است؟ کوشیده ایم وظایف فردی، خانوادگی، حرفه ای و اجتماعی خود را انجام دهیم. من هم مانند دیگر ایرانیان به هدفهای ملی دلبسته ام و از پیشرفت های علمی ، بهداشتی و اجتماعی احساس شادی و غرور می کنم. ازنظر حرفه ای دوموضوع درسالی که به پایان رسید، برای من مهم بود. نخست جلب رضایت مراجعان عزیزی که مرا به عنوان پزشک خود برگزیده اند و به این ترتیب، اعتماد خود را به من ابراز داشته اندکه بالاترین پاداش است. دوم: ارتقاء گروه روانپزشکی دانشگاه علوم بهزیستی وتوانبحشی است که افتخار مدیریت آن را داشته ام. با وجود بضاعت مزجاه امیدوارم انگیزه و تلاش جبران مافات را کرده باشد.
«دکتر فدایی» می گوید: دوست دارم بیتی را نقل کنم که از دوران کودکی در ذهن من مانده است هرچند نام شاعر آن را نمی دانم.
شاید برای خوانندگان محترم روزنامه کیهان که از فرهیختگان هستند، خواندن آن بیت جالب باشد:
دست از کرم به عذر تهی مایگی مشوی
برگی درآب قایق صد مور می شود
زندگی مخلوطی از آفتاب و ابر است که ابر هم بارش رویش را به ارمغان می آورد.
دراین موسم فرخنده آرایندگیهای پرشور و نشاط انگیز طبیعت دمی غوغای ثقیل زندگی را آویزه پاکیزگی آبی آسمان کنیم. فرصت به خود دهیم تا این تحول رو حپرور را بهتر حس کنیم. گوش سپاریم به زمزمه آرام جویبارها، آوندهای وجود و حضورمان را از عطر رایحه عطر آگین بهار سرشار سازیم.
دقایقی مقابل آینه صیقل یافته دلمان با درون مان گپ بزنیم شفاف و صمیمانه. پرونده یکسال زندگی خود را ورق بزنیم؛ کارها را وارسی کنیم: خوبیها، موفقیت ها، احتمالا نامرادیها و این که چطور و کجا به خواسته مان رسیدیم. کجا نشد و نتوانستیم و حالا... «کسی را که کشتی نباشد درست شناور شدن واجب آید نخست.»
... از آن جهت شاید لازم نباشد هوای حال مان را در این اوایل سال نو ۸۷ به غبار غفلت ها، کم مهریها به حق خود و اهل و عیال و اطرافیان و... و نرسیدن به اهداف درسال کهنه و رفته، ابری کنیم.
علت موفقیت ها و دلیل تحقق نیافتن برخی خواستها چه بوده است؟ تصمیم می گیریم درسال جدید با امید افزونتر به لطف هستی بخش یکتا و با شکیبایی، تلاش و صدق و صفای درونی پایدار کارها را درحد توان خود برنامه ریزی کنیم و این تصمیم منبعث از خمیره تعالی بخش خویشتن است که جهد و دقت پیکان اراده را به نشانه های مثبت بنشانیم و روحیه خود را پرورش بیشتر دهیم.
● جلوگیری از تکرار خطاها
«نصرت الله جعفریان» دبیر فدراسیون تیم بسکتبال ایران، می گوید: «باید با نگاهی به سال جدید با خود خلوت کنیم و بیلان کاری گذشته و اهداف سال نو را بررسی کنیم. دراین حال و هوا بهتر می توان مرور کرد که خواسته هایمان کجا مثبت و کجا منفی بودند. آنجا که به موفقیت رسیدیم علتش چه بوده است و زمانی که به هدفمان نرسیدیم دلیلش چه بوده است.کم کاری سال قبل خودمان که باعث نقص درکارمان شده بود را تکرار نکنیم.»
وی تاکید می کند که این تأمل و وارسی باعث دقت بیشتر و در نتیجه موفقیت ما خواهد شد و ادامه می دهد: «این شیوه نظر و بررسی نشان می دهد در اهداف خود پایبندیم».
به گفته وی هر انسانی در کارش نقایص و نارسایی هایی دارد. اگر کسی بگوید نه، این قابل قبول نیست. اشتباه می تواند از عدم آگاهی به علم باشد. ادامه می دهد: «هیچ موقع فکر نکنیم همه چیز را می دانیم. همیشه دنبال آموزش و مشورت و نظرات دوستان وحتی از نظرات افراد پایین، باشیم. من در دانشکده که تدریس می کنم نیز از شاگردانم چیزها یاد می گیرم.»
از دبیر فدراسیون تیم بسکتبال کشور سؤال می کنم درسال ۸۶ چقدر به خواستها و اهداف خود رسیده است؟ پاسخ وی با رویکرد ورزشی است: «کار ما فردی نبوده و با راهنمایی های آقای مشحون ،رئیس فدراسیون تیم بسکتبال کار مشارکتی و تیمی بوده است. با هم کار کرده ایم. برنامه ریزی داشتیم. نتیجه اش صعود تیم ملی بسکتبال در المپیک شد که در تاریخ این ورزش سابقه نداشته بود و کاری شد که در خاطره ها خواهد ماند. دراین موفقیت سال ۸۶ تیم ملی بسکتبال ایران توانست مقام قهرمانی در المپیک آسیا را به دست آورد.»
«جعفریان» در پاسخ به این سؤال که دلیل عدم موفقیت برخی از مردم درخواستها و اهدافشان چیست؟می گوید: «باید درباره کاری که انجام شده و به نتیجه نرسیده است، مرور و بررسی کنیم، کمبودها مشخص شوند. تلاش شود نارسایی و کاستی ها تکرار نشود. همان گونه که پیشتر گفته شد با دقت کاملتر به طرف هدفمان برویم.»
«قاسمی» هنوز مرز جوانی را پشت سر نگذاشته است. شغلش آزاد است. می گوید در سال ۸۶ به خیلی از خواستها و هدفهایش نرسیده است. می پرسم چرا؟
- «اعتقاد دارم برای رسیدن به اهداف در زندگی، برنامه ریزی و تامین مالی به طور نسبی لازم است.»
البته تاکید می کند که تنها تامین مالی و برنامه داشتن شرط موفقیت نیست. پشتکار و تلاش هم می خواهد.
● تامین نیازها روحیه و همت می خواهد
«کاظمی» سرپرست یکی از خطوط اتوبوسرانی است. می گوید :«رسیدن به اهداف روحیه و همت می خواهد. انسان زحمت می کشد که در قبالش راحت زندگی کند. نه تنها در سال گذشته بلکه سالهاست بیشتر فکر و ذکرم تامین مسکن شخصی است. تلاشمان را می کنیم اما تنها تلاش کارساز نیست وگرنه همه دوست دارند به اهداف خود برسند. مسکن، مسئله است.»
● امید، علاقه، پشتکار
در سال ۸۶ به طور مشخص به دو خواسته خود رسیده است:«خداوند توفیق زیارت عتبات متبرک کربلا و سوریه را به اتفاق همسرم نصیبم کرد.»
«حسینی» شغلش بافنده است. ۴۵ سال مشغول کشبافی است. می گوید:«از اول نوجوانی مرتب کار کرده ام. نمی گفتم سرکار نمی روم. تنبل نبودم. الان با ۵۶ سال سن دو دانگ خانه دارم. پسرم کارمند است. وسعم نمی رسد خانه ای کامل - مستقل- تهیه کنم که او زندگی مشترک خودش را شروع کند.» می پرسم برای رسیدن به اهداف به نظر شما چه چیزهایی نیاز است؟ « اول از همه سلامتی انسان- بعد امید به خدا و سپس علاقه و پشتکار.»
● مرزهای خواستن و نتوانستن
اصولاً انسانهای هوشمند در چالش های بدیهی و یا غافلگیرانه در متن و یا حواشی زندگیشان متوقف نمی شوند و به جای تصمیم جدی جایگزین کردن و یا ترمیم امور مالی از طریق کوشش مضاعف، قالب تهی نمی کنند، بلکه به اعتبار پشتکار و امیدواری به لطف خدا، کمبودها و یا خواستها را به مرور تا حد مناسب تامین می کنند. انسان های زیادی در شرایط ناکامی ها و در عین تحمل سختی ها، سرانجام توانسته اند به اوج اهداف خود برسند. حتماً بسیاری از ما مردم از این دست حقایق و واقعیت ها را شنیده و خوانده ایم و یا سراغ داریم. «پایان شب سیه سپید است» یک حقیقت و واقعیت در گستره زندگی همه است. برنامه ریزی، امید، تلاش و پشتکار سرلوحه موفقیت ها در طول زندگی انسانهای موفق بوده است.
شرایط سخت زیستن برای افراد با اراده و خستگی ناپذیر، مهمترین انگیزه برای دست یافتن به اهداف است. برخی لزوم مادیات برای رسیدن به خواستها را شرط اول می خوانند. در حالی که بوده اند و هستند فرد یا افرادی که غرق در امکانات مادی و وفور ثروت هستند اما در اثر تنبلی مزمن و یا حرص زیادتر اندوزی، حال و روزشان به لحاظ نارضایتی و افکار پریشان دردناکتر از کسی که فکر می کند امکانات مادی شرط اولیه در حصول اهداف است» می باشد. باید توجه داشت که زندگی جاده ای یکدست تخت و همواره دلپذیر نیست. شناخت و گذر دلخواه - نسبی- نیاز به هدف، عزم و کوشیدن دارد. همچنان که نظامی گنجوی می گوید:
چو خواهی که بر گنج یابی کلید
نباید عنان از ریاضت کشید
محک تامین اهداف
● با توازن قیمتها و توان مالی
«قنبر علی بیات» ۲۱۷ هزار تومان ماهیانه حقوق بازنشستگی می گیرد. بازنشسته آموزش و پرورش است با اندکی بیش از ۳۰ سال خدمت. ۶ سرعائله دارد. می گوید: «خواسته ام از سال ها پیش، داشتن یک سرپناه (مسکن) است. وسع کرایه گران خانه ندارم. ناچار نزد پسر بزرگم زندگی می کنم که سخت می گذرد.» به زعم او اگر تعادل قیمت ها و اجاره مسکن با حقوق ماهیانه طبقه کارمند و کارگر، برقرار باشد در آن صورت می توان تا حدودی توان و برنامه و هدف خود را در چرخه زندگی محک زد که چقدر در سال در کارها موفق شدیم و چه اندازه نشدیم و علتش چه بوده است.
● جدیت و امید، آموزه از طبیعت
در روزهای تعطیلات اوایل هر سال نو عده ای از هموطنان از شهرهای دور و نزدیک نیز به شهر تهران برای تفریح و خرید می آیند.
«مهران خرمدره ای»، به اتفاق چند نفر از نزدیکان در یکی از پاساژهای خیابان جمهوری اسلامی یک ساک نسبتاً بزرگ چرخدار را روی سنگفرش گذرگاه می سراند. او گوشه ای دمی می ایستد تا همراهان از مغازه ای بیرون بیایند. از وی می پرسم که در سال ۸۶ چه هدفهایی در کار و زندگی شخصی داشته که در انجام شان به موفقیت رسیده است؟ تبسم محسوسی چهره اش را سایه می زند. کمی فکر می کند. بعد می گوید:« اتفاقاً سوال خوبی پرسیدید. راستش تا چند سال پیش همینطور بدون برنامه کار می کردم و زندگی مجردی ام را می گذراندم. زندگی ام در وهله اول به پایان رساندم درسم بود. دو سه سالی است که از همین اول فروردین تصمیم می گیریم به اتفاق خانمم در سال نو چه کارهایی باید بتوانیم انجام دهیم. در سال گذشته به لحاظ مختصر پس انداز سال هایی را که از محل حقوقم و در زمان مجردی ام حاصل شده بود با مقداری وام خودم و همسرم و مقداری هم کمک پدرمان توانستیم یک خانه کوچک در شهرمان بخریم.»
می پرسم کسی که بعضاً به خواسته هایش نمی رسد، علتش چیست؟ خیلی فوری می گوید: «کم محبتی به خود است.» لیکن بعد می افزاید: «اما باید فکر کند چرا نتوانسته و یا نشده به هدفی که داشته است برسد. به نظرم باید امکانات خواسته را فراهم کرد. پایش زحمت کشید. ببینیم آنچه می خواهیم، در توان مان است یا بیش از توان مان است؟ معتقدم این انسان است که در بسیاری از شرایط هر نوع زندگی به هر آنچه مثبت و زیبنده آدم است می تواند به طور نسبی برسد؛ جدیت و صبر و امید مهمترین سرمایه انسان است. شما به هرچیز طبیعت هم که نگاه کنید این کلمات در آن مستتر است: درختان با تحمل سرما، روشنایی روز پشت تاریکی شب، بهار پس از زمستان و...»
● احساس مسئولیت کنیم
«اسکندری» نمایندگی فروش یک شرکت تولیدی را مدیریت می کند. او معتقد است مسایلی که مربوط به موفقیت و احتمالاً نرسیدن به خواستها در زندگی می شود می توانند دلایل مختلف و چند بعدی داشته باشند. می گوید: «در کلیت این موضوع می شود گفت دو بخش مهم مطرح است: یکی اراده شخص و یکی تأثیرات محیطی و جامعه به مفهوم ملی. اما درعین حال انسان می باید زحمت و تلاش خود را برای بهبود وضع خود و خانواده مدنظر داشته باشد. اگر این تلاش مستمر باشد و حواس انسان هم به پیشرفت باشد، مسلماً نه تنها ضرر نمی کند بلکه مطمئناً تأثیری در شکل کار و درآمد و زندگیش نمودار می شود. دور و اطرافیان و یا همکارانی بوده اند که با مختصر سرمایه- تأکید می کند-: نه پول کلان اما با عزم راسخ طی چند سال زندگیشان به اصطلاح از این رو به آن رو شده است. مثلاً کسی را می شناختم که پول کرایه خانه اش چند ماه به تأخیر می افتاد. با قرض و قوله یک ماشین ارزان قیمت و قسط بندی خرید. با آن مسافرکشی کرد. ظرف کمتر از دو سال توانست ماشینش را عوض کند. بعد ضمن مسافرکشی، از بازار لباس های مردانه و جوراب و روسری به نقد و اقساط می خرید و در اطراف میادین و محله های پر رفت و آمد می فروخت. چندی پیش خبردار شدم، در یکی از بازارچه ها، با کسی یک غرفه شریک شده و همان البسه فروشی را ادامه می دهد.» او می افزاید: «می خواهم از این مثال و حرفها این نتیجه را بگویم که بسیاری از مردم که می گویند مشکلات هست- که هست- و نمی توانند چرخ زندگیشان را بگردانند، آنها به استعداد و توان درون شان و بهره بردن از فکرشان آنطور که باید بهره نمی برند. آدم باید عاشق زندگی و کار باشد. تصمیم بگیریم زندگی مان را تغییر بدهیم، درآمدمان را از راه صحیح و حلال تغییر دهیم و افزایش دهیم. همه چیز را از هر کس و یا دولت نخواهیم. چرا که باید خودمان را نیز در برابر خواسته ها، تحولات و رفع کمبودها مسئول و سهیم بدانیم.»
وی ادامه می دهد: «من برای رسیدن به آنچه که حس می کنم باید داشته باشم و لازم است، اول فکر می کنم چه کارها و چه چیزهایی را نباید داشته باشم. دوم این که می دانم چه می خواهم. پس تا حد لازم و اعتدال به کار و فکرم توجه می کنم و آنچه که درنظر دارم به دست آورم. این، مسیر زندگی ام بوده در هر سال.»
● نیاز به آسایش
سالهاست در حاشیه پیاده رو می بینمش که بساط خرده فروشی اجناس کم بها می گستراند. سنجاق قفلی، واکس کفش، طناب پلاستیکی، شانه، آینه و... مرد سالخورده ای است. شمه ای که از زندگیش می گوید، درمی یابم چروکیدگی ژرف سالهای طولانی زندگیش کمتر از چین خوردگیهای کهنه چهره فرتوتش نیست و سال قبل همچون سالهای دیرینه ای که بر او گذشته، همانند تنهایی اش هیچ توفیری نداشته است. چون که دلبستگی نداشته؛ زندگانی اش آبی است به آهستگی و نرمی ابرها که به طور نامحسوس در آسمان در هم فرو می روند؛ در یک گرداب می چرخد. «احمد» بریده بریده می گوید ۹-۳۸ سال کارش بساط
خرده ریز فروشی اجناس متفرقه است. پیش از این شغل چند دهه، کارگر بوده است. ۳۳سال اندک دستمزد کارش را خرج درمان پدر و مادر بیمارش کرده است. او ازدواج نکرده است. در نتیجه حالا تنهای تنها است. «هیچ کس را ندارم. اتاق مسکونی ام در طبقه ساختمانی است که تمام اتاقهایش کارگاه های کفشدوزی است. تنها من در بین آنها اتاق مسکونی دارم. شبها از سر و صدای کارگاه ها و کارگران آنها آسایش ندارم تا پاسی از نیمه شب سر و صدا است.»
هزار شکر که دیدم به کام خویشت باز
ز روی صدق و صفا گشته با دلم دمساز
بعد از نزدیک به یک سال که از آخرین دیدار آنان گذشته بود، دو خانواده چند روز پیش در یک جمع بزرگ دیدار نوروزی همدیگر را می بینند. اگر چه در اثر مرور زمان، آن غلظت کدورت پیشین در چهره و رفتارشان دیده نمی شود اما ظاهرا همه اعضای کوچک و بزرگ هر دو خانواده از این اتفاق غافلگیر شده بودند. بزرگان خانواده میزبان در همان لحظه های اول ورود یکی پس از دیگری آنها، با پا در میانی چند نفر دیگر از آشنایان، آن خانواده ها را به سوی همدیگر می برند. آنان با چهره گشاده آغوش به روی هم می گشایند بدون آن که دمی صبر کنند و یا حرف و حدیث گذشته را به میان بکشانند. گرمی آشتی دلپذیر افراد هر دو خانواده میان شور و شعف حضار این خانه تکانی دلها شبنم شوق در چشمان شان می جوشاند. بعد از آن مراسم میهمانی عید، معلوم می شود خانواده میزبان پیشتر برنامه ریزی آشتی کنان و دعوت مخصوص و جداگانه از آن دو خانواده فامیل به عنوان آن که قصد سفر خانوادگی به عتبات عالیات دارد، تدارک دیده بود.
آسودگی دل و آرامش نگاه دست همدیگر را می گیرند. در این فرصت زمان پیشگام سال جدید سوار بر قایق سپید ابر در بیکرانگی اقیانوس آبی آسمان می شوند. وقت مناسب است برای رهایی از چند و چون های داشت، نداشت، بود، نبود
گفت و گو رقابت و... و... در میدان خاک آلوده گذرگاه هایی به نام زندگی!... رهایی دل و نگاه می روند تا طعم معنوی جایگاه منزلت کالبدی خود- انسان- را بچشند که غرور گستردگی صلابت اشرف مخلوقات تمام کهکشان است.
... مجال و زمان در خلوتی دلها نسخه ای تاثیرگذار بر دلتنگی هاست.
ساقی بیا که یار ز رخ پرده بر گرفت
کار چراغ خلوتیان باز در گرفت
● بغض از دلها پاک کنیم
«کدورت، بغض و خاطرات بد در دلها را پاک کنیم و ذهنیت خوب و مثبت داشته باشیم.»
«عباس قریشی» فروشنده کارت جشن عروسی، با این تعریف خانه تکانی دلها در سال جدید را معنا می کند. از او درباره تأثیر خانه تکانی دلها در فرهنگ اجتماعی و فردی می پرسم. پاسخ او چنین است: «خانه تکانی دلها طبیعتا روی فکر و ذهن خودمان و اطرافیانمان تاثیر مثبت می گذارد، روند ارتباطی مان یک روند دلنشین، صمیمی و گرم می شود و حسن رفتار و کردارها بیشتر برقرار می شود.» به باور این مغازه دار، بعضی وقتها یک سلام با روی خوش می تواند در ایجاد ارتباط صمیمانه و موفقیت آمیز بسیار مؤثر باشد.»
«حسینی» بافنده نیز بر این باور است که جویای حال و وضع زندگی و دیدار نزدیکان و آمدن رفتن ها از همین اول سال نو و در طول سال، به نظر من خانه تکانی دلها است که همه مردم بایست انجام دهند.»
● خداحافظی با منفی نگری سلام به عواطف مثبت
یک روانپزشک با اشاره به بازخورد و فرایندهای خانه تکانی دلها در سال نو شیوه های مثبت و منفی کارکردها و برخوردها را نیز توضیح می دهد ضمن آن که دست دل ما را می گیرد و به نظارت مسافری می برد که تأثیر گرمی خورشید و توفان باد بر او برمی تاباند و...
منظور از خانه تکانی دلها پاک کردن خلقیات منفی و انتخاب و گزیده کردن جنبه های مثبت است، مواردی هستند که به همه ما انسانها برای مهرورزی و شادمانی به نوعی توصیه می شود.
دکتر فربد فدایی می گوید: «روان انسان جایگاه خلقیات و عواطف گوناگونی است. به طور کلی برخی از این خلقیات و عواطف مثبت تلقی می شوند از قبیل شادی، عشق و محبت. برخی نیز منفی تلقی می شوند مانند خشم، ترس، اضطراب و رنجش. البته عواطف منفی هم در جایگاه مناسب خود ضروری هستند. برای نمونه: اگر در مواجهه با عوامل خطر، ترس و خشم در کار نباشد ممکن است انسان زندگی خود را از دست بدهد اما متأسفانه ما کار نابجای عوامل منفی را زیاد می بینیم.» به گفته وی، زمانی که کاری با محبت و دوستی انجام شدنی است نباید با خشم و نفرت بخواهیم آن را انجام دهیم. وی ادامه می دهد: «البته می توان با ترساندن و خشم هم دیگری را به کاری مجبور کرد (آموزگاری که با تنبیه می خواهد شاگردان درس را بیاموزند.) اما این کار اشکال زیاد دارد زیرا نوعی تداعی منفی ایجاد می کند. ما از کسی که ما را بترساند خوشمان نمی آید و اگر او قدرت خود را از دست بدهد به حرف او اعتنا نمی کنیم. برعکس اگر با مهربانی و عشق چیزی درخواست شود، موجب تداعی مثبت می شود. ما فرد مهربان را دوست داریم حتی اگر قدرتی نداشته باشد.»
به باور «فدایی روانپزشک»، خانه تکانی دلها به معنی بیرون ریختن عواطف نابجای منفی و جایگزین کردن عواطف مثبت به جای آنها است و این چیزی است که زندگی را چه برای فرد و چه برای اطرافیان او خوشایندتر و کارآمدتر می کند.» وی در ادامه طرح بیان دیدگاه های علمی خود به داستان واره ای از جدال خورشید و باد و مرد مسافری که در یک دشت درگیر و متأثر این خودنمایی و توانمندی این دو پدیده طبیعی است، اشاره می کند.
«دکتر فدایی» در این باره چنین می افزاید: «داستان زورآزمایی خورشید و باد را شنیده اید؟... آن دو شرط بستند که کاری کنند تا مرد مسافری که در دشت پیاده می رفت جامه های ضخیم خود را از تن بیرون بیاورد. ابتدا باد وزید اما مرد جامه های خود را بیرون نیاورد بلکه آنها را محکمتر فشرد. باد تبدیل به توفان شد و غرید، اما مرد جامه ها را بیشتر به خود پیچید. سپس نوبت خورشید شد که امواج گرمابخش زرین خود را به مرد تابانید؛ گرما باعث شد مرد جامه های ضخیم را از تن درآورد و به جامه ای نازک بسنده کرد. خورشید پیروز شد زیرا با نرمی و گرمی اقدام کرد. باد بازنده شد زیرا با خشونت و فشار خواست کار را پیش ببرد. وی به عنوان نتیجه گیری می افزاید: در مورد همه انسانها چنین است. اگر با محبت و گرمی با آنان برخورد شود، جامه های ضخیم و پوشش های روان و ذهن خود را به کنار می گذارند و با شفافیت، خود واقعی را به نمایش می گذارسند. اگر با خشم و زور برخورد شود هرچه بیشتر واقعیات ذهن خود را می پوشاند و بیگانه می مانند.»
● صیقل دلها؛لازمه زندگی انسانی
«خانه تکانی دلها یعنی ایجاد تحول درونی آدم، یعنی کنار گذاشتن کینه ها، یعنی صمیمیت در روابط آدمها.»
«قاسمی» شغل آزاد، با این تعریف و معنای پاک کردن دلتنگی و تیرگی های کهنه در سال جدید، به مادی گرایی زیاد برخی از آدمها اشاره می کند که به زعم او در دل چنین افراد خانه تکانی دل- چندان- جایی ندارد اگرچه خانه تکانی دلها یکی هم همین مورد است. وی می گوید: «در سال نو فکرها نو و دیدارها تازه شوند. گلایه ها برطرف شوند. اینها ربطی هم به مال اندوزی و مادی گرایی ندارد. سال نو شده، دلها و فکرها هم می بایست صیقل یابند.» به گفته او، در فرهنگ ایرانی صمیمیت و رفت و آمدها جایگاه خاصی دارد حال هم بسیاری با سال نو، گلایه هاشان را برطرف می کنند. این لازمه زندگی انسانی است.
«کاظمی» که خود را مسئول خط اتوبوسرانی واحد معرفی می کند راز و رمز عید، سال نو و دید و بازدیدها و خانه تکانی دلها را در درک و فهم از هم دیگر، رسیدگی به مشکلات هم و درک حرف دل همدیگر می داند. او همچنان اظهار امیدواری می کند این حسن انسانی تنها عید به عید نباشد. همواره در طول سال همچون زمان سال نو صورت بگیرد.
«وثوقی» فروشنده ماشین آلات کشاورزی، استمرار دید و بازدیدهای خانوادگی را باعث تحکیم صمیمیت می داند. او معتقد است که با قوی بودن دین و ایمان در روابط اجتماعی، رفت و آمدهای بین خانواده ها هرچه بیشتر باشد به همان نسبت صفا و خلوص دلها بیشتر می شود.» وی هم ته حرفهایش اثر افزایش هزینه ها به ویژه کرایه مسکن در کاهش رفت و آمدهای فامیلی- برخی- خانواده ها را متذکر می شود.
● گرد و غبار از آیینه دل پاک کنیم
«هاشم جهانگیری» که در امور تأسیسات لوله کشی فعالیت می کند خانه تکانی دلها را به مانند زدودن گرد و غبار از آینه می داند و می گوید: «دل را باید از کدورتها پاک کرد. هر کس به طریقی به خانه تکانی دل بپردازد: تجدید دوستیها، رفع اختلافات در زندگی و کار. وی معتقد است انسان مقید به لزوم دیدار و ابراز محبت و رابطه حسنه به عنوان خانه تکانی در طول سال نو، عطوفت و دوستی ها را بیشتر می کند.»
اندک زمانی پای از پدال گاز عبور و مرور مسیرها، تقاطع ها و دوربرگردانهای زندگی یکنواخت و کلیشه ای برمی داریم. در حاشیه ای از این گذرگاه ها لختی اطراق می کنیم. زیر سایه تأمل و آرامش وجود و حضورمان همه قوا و احساس خود را آینه ای می کنیم که تمام قدمان را می نماید. بعد اندیشه می کنیم حداقل در سالی که رفت چه عواملی سبب آسایش درون و امنیت خاطرمان بوده است. حال امسال چه لطف و منش دوست داشتنی نسبت به دوست و خانواده و اطرافیان خواهیم داشت. گوش می دهیم به دیگر آواهای باطن مان که چه دلتنگی و بی اعتنایی در جریان کار و خانواده و دیگران روا داشته ایم. علت ها چه بوده است. حالا از همین اوایل سال نو چه اندازه قصد داریم تسلیم خودمحوری و سماجت های دل آزار نشویم. اگر احتمالا قصور تحکیم روابط مثبت و حسنه از جانب خودمان داشته ایم، امسال دلمان را مخزن خشنودسازی خانواده، همکاران، اقوام، همسایه و غیره می کنیم. همه نیکی ها و احتمالا دلخوریها را جمع و تفریق می کنیم. مسلما معدل این خلوت با خود، لذت بردن از عمر و آرامش بیشتر درونمان می شود. امتحان کنیم.
● فرصت مناسب برای تکرار موفقیت ها
پشت ویترین یک فروشگاه پوشاک در خیابان جمهوری به تماشا ایستاده است. مرد میانسالی می نماید. سوژه گزارش روز کیهان را با وی در میان می گذارم می گوید: «رفع گلایه ها و نزدیک شدن دلها در روحیه انسان تأثیر خوبی می گذارد. فرصت مناسبی است برای دیدارها و صلح هر کس که از دیگری کدورتی دارد.» در این اثنا دختر نوجوانش می آید که سایر اعضای خانواده منتظر او هستند. آنها یک خانواده مسافرشمالی هستند... فرصت نگذاشت اسمش را بپرسم. او اما در بین حرفهایش این را هم گفت: «در سال ۶۸ به اندازه زحمتی که کشیدم به خواسته هایم رسیدم.»
حسن آقایی
منبع : روزنامه کیهان