چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

راهکارها و شیوه‌های آموزش فراگیران نخبه


راهکارها و شیوه‌های آموزش فراگیران نخبه
هدف اصلی این مقاله ارائه انواع راه ها و روش های آموزشی برای گروه نخبه است که می تواند مفید واقع شود و توانایی های آنان را تحقق بخشد. نگارنده پس از بیان تعریف و ویژگی های نخبگان و توضیح ضرورت رعایت تفاوت های فردی در تعلیم و تربیت و اهمیت آموزش آنان، به موضوع اصلی پرداخته است.
● چکیده
فراگیران نخبه، نیازها و استعدادهایی دارند که در قالب برنامه های عادی مدارس و مراکز آموزشی برآورده نمی شوند و به درستی پرورش نمی یابند. از این رو، باید تغییراتی در این نوع برنامه ها به وجود آورد. در این مقاله، راه کار و شیوه هایی برای تغییر در محتوا، روش و محیط آموزشی کلاس های عادی ارائه شده است. روش های «شتاب بخشی»، «غنی سازی» و «پیچیده سازی» برای تغییر محتوا، روش «حل مسئله» و «آفرینندگی» برای تغییر شیوه تدریس، و روش های «سرعت»، «گروه بندی» و مانند آن برای تغییر محیط آموزشی به کار گرفته می شوند.
● مقدّمه
انسان با توانایی های بالقوّه به دنیا می آید. این توانایی ها در اثر پاره ای عوامل در برخی بیشتر و در برخی دیگر کمتر بروز می کنند. اصطلاح «نخبه»۱ به کسی اطلاق می شود که با استعدادها و توانمندی های برجسته خویش، در مقایسه با افراد عادی، می تواند کارهای مهم تر و پیچیده تری انجام دهد.
در محیط آموزشی، نیازها، علاقه ها و ظرفیت های شاگردان نخبه گسترده تر و بالاتر از دیگر شاگردان است. بنابراین، تهیه کننده برنامه و مربّی آموزشی باید شرایط و امکانات ویژه ای را تدارک ببیند و به روش هایی روی آورد تا این گروه برگزیده بتواند توانایی های خود را به کار گیرد و به سوی رشد و پیشرفت گام نهد.
در میان نوشته های تربیتی، به مناسبت های گوناگون، موضوع تعلیم و تربیت نخبگان و تیزهوشان از سوی دانشمندان و صاحب نظران این رشته مطرح شده است. عده ای این موضوع را به صورت جداگانه و به تفصیل مورد بررسی قرار داده اند; و عده ای دیگر در ضمن مباحثی مانند روان شناسی تربیتی و دانش آموزان و فراگیران استثنایی به آن اشاره کرده اند.
هدف اصلی این مقاله ارائه انواع راه ها و روش های آموزشی برای گروه نخبه است که می تواند مفید واقع شود و توانایی های آنان را تحقق بخشد. نگارنده پس از بیان تعریف و ویژگی های نخبگان و توضیح ضرورت رعایت تفاوت های فردی در تعلیم و تربیت و اهمیت آموزش آنان، به موضوع اصلی پرداخته است. این نوشته بر پایه این باور شکل گرفته است که برای آموزش سرآمدها، نمی توان به برنامه های عادی مدارس بسنده کرد، بلکه باید محتوا، روش و یا محیط تربیتی آن را تغییر داد. در این
زمینه، روش های «شتاب بخشی»، «غنی سازی» و «پیچیده سازی» برای تغییر محتوا، روش «حل مسئله»، «مسئله یابی» و «پرورش خلّاقیت» برای تغییر شیوه یاددهی، و روش های «سرعت»، «گروه بندی» و مانند آن برای تغییر محیط آموزشی به کار گرفته می شوند.
● مفهوم شناسی
در نوشته های علمی، واژه هایی مانند «نخبه»، «درخشان، نابغه، سرآمد»،۲ «بااستعداد، پراستعداد و تیزهوش»۳ به جای هم به کار می رود. این کلمات با اندکی تفاوت، معنای مشابهی دارند. صرف نظر از اختلاف این اصطلاحات، شناسایی و تعیین ملاک ها و ویژگی های کسی که از چنین صفاتی برخوردار است، اهمیت دارد.
دانشمندان تعلیم و تربیت تعریف های گوناگونی از «نخبگی» یا «تیزهوشی» ارائه داده اند. شاید بتوان گفت: در این مورد، اتفاق نظر کاملی وجود ندارد. گروهی بر این باورند که اصطلاح «نخبه» به کسی اطلاق می شود که بتواند در بسیاری از جنبه های ذهنی، روانی و رفتاری، توانایی فوق العاده ای از خود نشان دهد، در حالی که گروه دیگر تنها بر برخی از جنبه های آن تأکید دارند. آدامسون (Adamson) می گوید:
مفهوم مبهم «سرآمد» ممکن است عبارت باشد از: پیشرفت تحصیلی برتر، هوش بالا، یادگیری فوق العاده سریع، وجود توانایی یا قریحه فوق العاده ای خاص یا ترکیبی از همه اینها.۴
هاویگرست (Havighurst) «تیزهوش» را این چنین تعریف می کند:
«تیزهوش» یا «سرآمد» کسی است که در یکی از رشته های با ارزش، از خود توانایی و برجستگی قابل توجهی نشان دهد.۵
کمیسیون آموزش و پرورش آمریکا در سال ۱۹۶۹ موارد ذیل را معیار و ملاک سرآمد بودن در نظر گرفت:
۱) استعداد هوش عمومی;
۲) استعداد درسی ویژه;
۳) تفکر خلّاق;
۴) توانایی رهبری;
۵) ذوق و استعداد هنری;
۶) توانایی روانی ـ حرکتی.۶
بنابراین، «نخبه و سرآمد» به کسی گفته می شود که مطابق تشخیص اهل فن، در هر یک از زمینه های یادشده موفقیت قابل توجه و یا توانایی بالقوّه ای دارد. این افراد قریب سه تا پنج درصدجمعیت مدرسه را تشکیل می دهند.
برخورداری از بهره هوشی بالاتر از متوسط، برجستگی خاص در یادگیری مطالب، توانایی تفکر انتزاعی، ارائه پاسخ های پیچیده و تازه، درک و فهم سریع روابط بین عناصر، توانایی تعمیم، گستردگی و تنوّع گنجینه لغات، حافظه قوی، انرژی زیاد، قدرت خیال پردازی، توجه و تمرکز حواس بالا، کنجکاوی، علاقه و انگیزه قوی، روان سخن گفتن، خوش خلقی، علاقه مندی به مسائل بزرگ ترها و قدرت رهبری از مهم ترین ویژگی های عمومی نخبگان است.۷
● رعایت تفاوت های فردی۸ در آموزش
اگر به انسان های پیرامون خود بنگریم، می بینیم که آنان دست کم در برخی جنبه ها با یکدیگر تفاوت دارند. شاید نتوان دو نفر را پیدا کرد که از هر لحاظ شبیه هم باشند. این تفاوت ها، هم در ویژگی های جسمی و هم در خصوصیات روانی دیده می شوند. برخی توانمند و قوی هستند; برخی دیگر در ضعف و ناتوانی به سر می برند; برخی از بهره هوشی بالایی برخوردارند; برخی دیگر کم هوش هستند; عده ای در انجام کارها و تکالیف توانمندی ویژه ای از خود نشان می دهند; عده ای دیگر تنها از روی ناچاری به کاری اقدام می کنند; یکی به ورزش علاقه دارد و دیگری به مطالعه. همه این تفاوت ها را می توان در جنبه های «توانایی جسمی، وضع ظاهری، هوش، استعداد، شخصیت، علاقه و انگیزش»۹ خلاصه کرد.
اهمیت این تفاوت ها در کارایی و اثربخشی آموزش و سایر فعالیت ها آشکار می گردد. رعایت تفاوت های فردی در تعلیم و تربیت و به طور کلی، انجام کار و رفتار فرد نقش تعیین کننده ای دارد و نادیده گرفتن آن سبب می شود تا همه افراد با دید یکسان نگریسته شوند. اگر کسی احساس کند که می تواند کاری را به خوبی و با علاقه و انگیزه انجام دهد، از آن کار اظهار رضایت می کند، اما چنانچه انرژی و توانایی لازم برای انجام کاری نداشته باشد، حس ناامیدی را در خود می پروراند و با شکست های پی در پی مواجه می شود.
بحث درباره تفاوت های فردی جایگاه ویژه ای در تعلیم و تربیت دارد. این مسئله توجه بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران تعلیم و تربیت را به خود جلب کرده است. افلاطون (Plato)، فیلسوف یونانی، معتقد است: همه افراد را نمی توان به طور یکسان تربیت نمود.۱۰ او عمده ترین هدف تربیت را «کشف استعدادهای برجسته» می داند که باید برای زمام داری جامعه آرمانی برگزیده شوند. روسو (Rousseau)، فیلسوف فرانسوی، هدف تربیت را شکوفا ساختن هستی آدمی و ویژگی های طبیعی آن می داند. او می گوید:
طبیعت انسان را نیک خلق کرده است، ولی جامعه او را بد تربیت نموده است.۱۱
بنابراین، مربّی باید بکوشد تا ویژگی، توانایی و علاقه طبیعی فرد را آشکار سازد. «شاگردمحوری» به جای «معلم محوری»، از مهم ترین دستاوردهای علمی اندیشه روسو در آموزش و پرورش است که متفکران و مربّیان بزرگی همچون پستالوزی (Pestalozzi) آن را می پذیرند و در آموزشگاه خود به کار می بندند.
مفهوم «تعلیم و تربیت» نیز می تواند اهمیت تفاوت فردی را روشن سازد. اگر در ماهیت و تعریف «تعلیم و تربیت» رشد همه جانبه فرد۱۲ مهم ترین شاخص در نظر گرفته شود، بستر چنین رشدی پس از شناخت و آگاهی از ویژگی ها و خصوصیات فراگیر فراهم می آید. مربّی در کار تربیت و هدایت جنبه های گوناگون رشد شخصیت، با افرادی سر و کار دارد که نیازها، علاقه ها و توانایی های متفاوتی دارند. او نمی تواند بدون توجه به ابعاد و گستره تفاوت های فردی، هدایت جنبه عقلانی، عاطفی، اخلاقی و سایر جنبه های رشد را به درستی انجام دهد; چون هر کس بر اساس خواسته ها، انگیزه ها و ظرفیت های وجودی خاص خود رشد می یابد و به کمال می رسد.
از سوی دیگر، عدالت و تساوی فرصت های آموزشی اقتضا می کند تا توانایی ها و استعدادهای فراگیران به شایستگی شناسایی شوند تا هر کس به سهم خود، از آموزش و پرورش بهره مند گردد.۱۳ هر کس حق دارد تا در جهت رشد و پیشرفت خود، از برنامه های آموزشی فراهم شده حداکثر استفاده را ببرد. این حق در صورتی به درستی ادا می شود که برنامه ریزی ها و طرّاحی ها مطابق توان و ظرفیت های متفاوت انسان ها تدوین شود و به مرحله اجرا درآید.
از این رو، در برنامه ریزی های آموزشی، باید تفاوت های فردی فراگیران رعایت گردد. برنامه ریزان و طرّاحان آموزشی باید بکوشند نخست تفاوت های فردی را بشناسند، سپس طرحی تنظیم نمایند که بر پایه نیازها و توانایی های متفاوت مخاطبان بنا شده باشد. مربّیان می توانند در قالب این طرح و با استفاده از روش هایی که برخی از آنها در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد، فرایندآموزش را باتفاوت های فردی شاگردان تطبیق دهند.
● اهمیت آموزش ویژه فراگیران نخبه
حمایت از نخبگان و ایجاد فرصت رشد برای آنان یکی از مهم ترین وظایف نهادهای اجتماعی و به ویژه نهاد تعلیم و تربیت است. این گروه از افراد بزرگ ترین و با ارزش ترین سرمایه کشور به شمار می آیند که حیات اجتماعی با وجود آنان گره می خورد. سرمایه گذاری برای این قشر از افراد جامعه می تواند پیشرفت چشم گیری در عرصه های فکری، فرهنگی، تولیدی و اقتصادی به ارمغان آورد. جامعه ای می تواند به بالندگی و خودکفایی برسد که همواره بکوشد تا با ایجاد شرایط و امکانات لازم، زمینه پرورش و شکوفایی توانمندی ها و استعدادهای برتر را آماده کند. چشم پوشی از نیازها و خواسته های این بخش از برگزیدگان، زیان ها و خساراتی بر جامعه انسانی بر جای می گذارد که نمی توان آن را به سادگی برطرف نمود.
همان گونه که گذشت، اختلاف سطح توانایی ها، نیازها و علاقه های فراگیران موجب می شود تا تعلیم و تربیت بر پایه تفاوت های فردی برپا گردد. تعلیم و تربیت تنها به انتقال اطلاعات و معلومات از پیش تهیه شده خلاصه نمی شود، بلکه رشد و پرورش جنبه های گوناگون شخصیت فرد رکن اساسی آن به حساب می آید. از این رو، نخست باید درصدد شناسایی ظرفیت ها و توانمندهای بالقوّه افراد بود، سپس شرایط و امکاناتی را فراهم کرد که آن استعدادها مناسب حال خود پرورش یابد. نخبگان نیز از دیگران جدا نبوده، در این طبقه بندی در مرتبه برتر قرار می گیرند. در این صورت، در برنامه ریزی های آموزشی، باید از برنامه ها و روش هایی استفاده کرد که فراخور حال آنان و فراتر از سطح نیاز و توانایی های دیگر فراگیران باشد.
در صورتی که نیازها، توانایی ها و علاقه های افراد نخبه نادیده گرفته شوند و برنامه های آموزشی در سطح همگان ارائه گردند، آنان نه تنها از این برنامه ها بهره ای نخواهند برد، بلکه در بسیاری از موارد، زیان خواهند دید. ذوق، انگیزه و توان ذهنی و جسمی نخبگان گسترده تر و بالاتر از دیگران است و در نتیجه، بهتر و سریع تر می توانند به هدف های آموزشی دست یابند. اگرچه این برتری در جای خود، موفقیت های چشم گیری برای آنان و جامعه در پی دارد، اما در مسیر تربیت عادی و مشی همگانی کلاس درس، بسیاری ازمطالبوموضوعات کهنه و پیش پاافتاده می نمایند و در نتیجه، احساس خستگی و بیهودگی به آنان دست می دهد و این گاهی به ناراحتی، بدبینی،سرخوردگیوبرخی انحرافات درآنان منجرمی گردد.
بهره مندی از هوش و استعداد درخشان دلیلی بر این نیست که نخبگان از مراقبت های ویژه بی نیازند. برخی تصور می کنند که افراد سرآمد نیازی به آموزش های ویژه ندارند;۱۴ چون قادرند در مسیر رشد و بالندگی، خود را با هر شرایطی تطبیق دهند و با توان و قوّت، همه موانع را از سر راه بردارند، بنابراین، برنامه ها و روش های آموزشی در سطح همگان و متوسط به این گروه نیز تعمیم می یابد، در حالی که توانمندی های بالقوّه نخبگان در صورتی می تواند به درستی و همه جانبه به بار بنشیند و زمینه پیشرفت آنان را فراهم آورد که شرایط و امکانات لازم متناسب با آنها مهیّا گردد. کسی که ـ برای نمونه ـ در نقاشی استعدادی قوی دارد، در صورتی نقاش زبردستی می شود که بتواند با آموزش های ویژه و ابزار و وسایل مورد نیاز، توانایی هایش را آشکار کند. اگر تربیت با استفاده از برنامه های ویژه به تناسب طبیعت، نیاز و علاقه او به اجرا درنیاید، استعدادهای او تلف خواهند شد و یا در مسیر دیگری پرورش خواهد یافت.
از سوی دیگر، هوش و توانایی شناختی انسان در اثر تعامل فرد با محیط چالشی، رشد می کند. در اثر کنش متقابل بین عوامل درونی و تجارب بیرونی، ساختار شناختی انسان توسعه می یابد. پیاژه (Piaget) معتقد است: فرایند «درون سازی» (جذب)۱۵ و «برون سازی» (انطباق)۱۶ «سازگاری»۱۷ را ممکن می سازد. طبق این دیدگاه، زمانی که تجارب جدید با اطلاعات موجود اختلاف داشته باشند، تغییرات و اصلاحاتی در ساختار شناختی ایجاد می شود تا با موقعیت جدید تطبیق پیدا کند (برون سازی)، اما اگر این دو با هم هماهنگ باشند عمل درون سازی رخ می دهد و به پاسخ یا رفتار فراگرفته شده بسنده می گردد.۱۸ بنابراین، هوش سرشار نیز در محیطی رشد و پرورش می یابد که مناسب، نو و چالش برانگیز باشد تا بتواند زمینه را برای عمل برون سازی فراهم سازد و توانایی های شناختی را بالا ببرد. اگر برنامه های آموزشی ویژه ای برای نخبگان در نظر گرفته نشوند نه تنها تغییری در ساختار شناختی آنان به وجود نمی آید، بلکه حتی ممکن است توانایی های موجود آنان نیز سرکوب گردند و یا به بیراهه کشیده شوند.
باید خاطرنشان کرد که ملاحظه ویژگی های نخبگان و سازمان دهی برنامه آموزشی ویژه برای آنان با پدیده «نخبه گرایی»۱۹ ارتباطی ندارد. شاید تصور شود که توجه خاص به آموزش نخبگان با برابری فرصت های آموزشی و عدالت اجتماعی سازگاری ندارد و نخبه گری را ترویج می دهد; چون از یک سو، سرمایه جامعه در انحصار رشد و پرورش عده ای خاص و محدود درمی آید، و از سوی دیگر، در آینده افرادی سر رشته امور اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را به دست می گیرند که با دیگران کمتر در ارتباطند و از نزدیک با مسائل و مشکلات آنان آشنایی ندارند. در پاسخ، باید گفت: توجه به آموزش نخبگان به خودی خود، پدیده نخبه گری را در پی ندارد. اگر در برخی موارد دیده می شود که این موضوع پیامدهای بدی برای جامعه به بار می آورد از مدیریت های نادرست و حمایت های جانب دارانه ناشی می شود۲۰ که درصدد است تا همه دارایی کشور را به گروه نخبه اختصاص دهد و از نیازها و توانایی های سایر گروه ها و رشد و پشرفت آنان چشم پوشی کند; افزون بر اینکه نادیده گرفتن توانمندی های نخبگان به زیان آنانوجامعه تمام خواهد شد.
با این توضیحات، هر کسی می تواند به روشنی به اهمیت و ضرورت تعلیم و تربیت ویژه نخبگان پی برد و این مهم بر او پوشیده نماند. اکنون باید کوشید و روش ها و برنامه هایی را سازمان دهی کرد که با استفاده از آن، نیازهای آموزشی این گروه برجسته به نحوی مناسب و مطلوب برآورده شود. مهم ترین هدف این مقاله ارائه همین روش ها و برنامه هاست که در ذیل مورد بررسی قرار می گیرند.
● راه کارها و روش های آموزشی
از آنچه تاکنون گذشت، روشن می شود که نیازهای آموزشی فراگیران سرآمد را نمی توان با برنامه های عادی مدارس و مراکز علمی برآورده نمود. معمولا این نوع برنامه ها در سطح همگان و بدون لحاظ توانایی ها و استعدادهای ویژه مخاطبان تنظیم شده، به اجرا درمی آیند. بنابراین، برای تعلیم و تربیت نخبگان، باید چاره ای اندیشید و به فراخور توان ذهنی آنان، دگرگونی و تحوّلاتی را در برنامه ایجاد کرد.
به همین منظور، باید برنامه های تربیتی تازه ای برای افراد نخبه تنظیم کرد. این برنامه می تواند از لحاظ محتوا، روش یا محیط آموزشی با برنامه های معمولی تفاوت داشته باشد. برنامه ریزان آموزشی می توانند با تغییر و تقویت محتوای برنامه موجود یا اتخاذ روش آموزشی بهتر و یا بهبود و اصلاح محیط آموزشی، موقعیتی را در تعلیم و تربیت به وجود آورند که توانمندی ها و استعدادهای سرشار نخبگان رشد و پرورش یابند. تغییر در هر یک از این سه حیطه، به روش های گوناگون صورت می گیرد که بررسی خواهد شد.
۱) تغییر محتوای برنامه
یکی از اصولی که باید در تهیه و تدوین مواد و محتوای آموزشی رعایت شود، هماهنگی با میزان درک و فهم مخاطب است. در صورتی که مباحث و مطالب آموزشی در سطح بالاتر و یا پایین تر از توان ذهنی فراگیر تنظیم شوند مسائل و مشکلاتی به بار می آورند که باید در گام نخست، به فکر پیش گیری از آن بود.
در اینجا، تغییر «محتوا» به معنای تغییر مطالب و موضوعاتی است که در کلاس های عادی ارائه می شود. تیزهوشان با برخورداری از استعداد درخشان، مفاهیم و ایده هایی را می فهمند که برای همسالان پیچیده و سنگین است. از سوی دیگر، محتوای آموزشی مدارس معمولی برای این گروه برگزیده و سرآمد، ساده و پیش پا افتاده است و سودی به حال آنان ندارد. گاهی نیز به خاطر تکراری بودن، احساس خستگی در آنان به وجود می آید. بنابراین، باید با یکی از روش های ذیل، محتوایی را تنظیم کرد که با سطح درک و فهم نخبگان همخوانی داشته باشد.الف) شتاب بخشی محتوا:۲۱ در این روش، محتوا توسعه و گسترش می یابد. مباحث و مطالبی که در کلاس های عادی محدودند برای نخبگان از قلمرو خاص (زمانی، مکانی) فراتر می روند و شامل بسیاری از مفاهیم و اصول کلی و گسترده می شوند. دانش آموزان یا دانشجویان نخبه می توانند با فراگیری چنین محتوایی، برنامه درسی مدارس معمولی را زودتر به پایان برسانند. در این مورد، می توان درس «تاریخ اسلام» را مثال زد. در صورتی که این درس برای افراد متوسط در نظر گرفته شود، محتوای آن به دوره مشخصی از تاریخ اسلام اختصاص می یابد، اما اگر نخبگان بخواهند این درس را فرا گیرند محتوای آن همه یا بخش زیادی از دوره های تاریخ اسلام را دربر می گیرد.
ب) غنی سازی محتوا:۲۲ منظور از «غنی سازی محتوا» پربار کردن و تقویت برنامه درسی کلاس های عادی است. این هدف با اضافه کردن فعالیت ها و تکالیف متنوّع تربیتی به برنامه های درسی به دست می آید. گاهی نیز می توان با ارائه توضیحات بیشتر و یا مثال ها و مصادیق گوناگون، بر غنای محتوا افزود. با این روش، فرصتی برای نخبگان ایجاد می شود که به فراخور نیاز و توانایی های خویش، درک و فهم عمیق تر و گسترده تری از موضوع داشته باشند و مهارت ها و استعدادهای ذهنی خود را بپرورانند. غنی سازی محتوا از راه های گوناگون صورت می گیرد که به چند مورد اشاره می شود:
ـ تکالیف و فعالیت های خارج از کلاس;
ـ فعالیت های فوق برنامه در مدرسه;
ـ سفرها و گردش های علمی;
ـ بازدید از شرکت ها و کارخانه های تولیدی;
ـ مطالعه کتاب های علمی;
ـ به کار گرفتن رسانه ها، مانند رایانه به عنوان ابزار آموزشی;۲۳
ـ برگزاری همایش ها و گردهمایی های علمی;
ج) پیچیده کردن محتوا:۲۴ در این روش، از واژه ها، مفاهیم و برخی اصول در تهیه و تنظیم محتوا استفاده می گردد که سطح متوسط کلاس قادر به درک آنها نیستند. ویژگی چنین محتوایی آن است که تیزهوشان را با چالش های ذهنی مواجه می سازد تا برای فهم آن، به دانسته های پیشین خود مراجعه کنند و با سود جستن از آنها به اندیشه و ایده فراتری برسند. مطالب و مباحث پیچیده فراگیران سرآمد را تشویق می کند تا مفاهیم انتزاعی، قوانین علمی و اصول کلی را به خوبی بفهمند و آنها را به موارد گوناگون تعمیم دهند.۲۵
۲) تغییر روش آموزش
روش یاددهی یکی از ارکان مهم فرایند آموزش است. پس از آنکه اهداف آموزشی۲۶ تعیین شدند و ویژگی ها و توانایی های فراگیران مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفتند، روش تدریس انتخاب می گردد و در کلاس به اجرا درمی آید. معلم یا استاد روشی را در آموزش برمی گزیند که با اهداف درس و آمادگی و استعداد یادگیرندگان تناسب داشته باشد.
افزون بر سطح دانش، هدف های آموزشی را می توان در سطح «فهمیدن»۲۷ (درک مطالب و مفاهیم)، «کار بستن»۲۸ (به کار گرفتن اندیشه ها در موقعیت های گوناگون)، «تحلیل»۲۹ (تجزیه مطلب یا موضوع به عناصر و اجزای تشکیل دهنده آن)، «ترکیب»۳۰ (کنار هم گذاشتن عناصر و اجزا برای رسیدن به یک کل و اندیشه جدید) و «ارزشیابی»۳۱ (سنجش و داوری مطالب و موضوعات) تقسیم کرد. اگر هدف آموزش تنها انتقال دانش و اطلاعات به مخاطبان باشد روش «سخنرانی» مناسب است، اما در صورتی که به این سطح بسنده نشود و بر پایه نیازها و استعداد فراگیران، اهداف بالاتری مورد توجه قرار گیرد باید روش های «اکتشافی»۳۲ را به کار بست که در آنها، یادگیرنده فعّالانه به کشف و ساختن دانش می پردازد.۳۳
در تعلیم و تربیت نخبگان، چه تدبیری باید اندیشید؟ چه روشی یا روش هایی را باید برای آموزش این گروه سرآمد به کار گرفت؟ آیا می توان تنها به انتقال دانش و اطلاعات و یا درک و فهم آن بسنده کرد و روشی مانند سخنرانی را برگزید؟ یا باید به سطوح بالاتر مراجعه کرد و روش یاددهی همخوان با آن را گزینش نمود؟
در بخش تعریف و ویژگی ها، گذشت که نخبگان دارای استعداد و هوش سرشاری هستند و در فعالیت ها و اندیشه های خود نوآوری و خلّاقیت دارند. در صورتی که این خصوصیات به درستی پرورش نیابند از رشد و پیشرفت باز می ایستند و سرانجام، از بین می روند. بنابراین، در تعلیم و تربیت این گروه سرآمد، باید به ویژگی مهم «آفرینندگی» توجه جدّی نمود و روشی را در آموزش در پیش گرفت که متناسب با حال آنان باشد و تفکر خلّاق را افزایش دهد.
در آموزش تیزهوشان، انتقال دانش و اطلاعات و یا درک و فهم آنها چندان اهمیتی ندارد، بلکه باید کوشید تا توانایی کاربست، تحلیل، ترکیب و ارزشیابی مطالب و موضوعات را در آنان به بار نشاند و بیشتر کرد. این توانایی به آنان کمک می کند تا برای حل مسائل و مشکلات خود و جامعه، علاوه بر راه های موجود، راه هایی را بیابند که دیگران به آن دست نیافته اند.
اگرچه آموزش افراد سرآمد با استفاده از روش «حل مسئله»۳۴ مناسب به نظر می رسد، اما باید به آنان فرصت داد تا به جای اینکه در موقعیت مسئله ای قرار داده شوند و سپس به دنبال راه حل آن بگردند، خودشان در آغاز آفریننده و «یابنده مسئله»۳۵ باشند. در روش «حل مسئله»، فراگیر نخست با مشکلی مواجه می شود، سپس با جمع آوری اطلاعات و معلومات، راه حل های ممکن را آزمایش می کند و سرانجام، راه حل بهتر را برمی گزیند. به دلیل آنکه در تربیت نخبگان، پرورش تفکر خلّاق بسیار حایز اهمیت است، باید شرایطی برای آنان فراهم شود تا فعّالانه و خلّاقانه در تمامی مراحل آموزش حضور یابند. آنان باید بکوشند تا موقعیت مسئله را به وجود آورند و با تهیه و تنظیم اطلاعات، قوانین و اصول مربوط و از راه های ممکن و به ویژه از راه های نو و گوناگون، مسئله را حل کنند. (تفکر واگرا)۳۶کاربرد چنین روشی در آموزش، توانایی آفرینندگی را در یادگیرنده پرورش می دهد و در تعلیم و تربیت نخبگان مورد تأکید است.
۳) تغییر محیط آموزشی
یکی دیگر از راه های تعدیل برنامه های تربیتی نخبگان تغییر محیط آموزشی است. هدف اصلی از این تغییر، توجه بیشتر به تیزهوشان است تا بتوانند در موقعیت و شرایط مناسب تری، توانایی های خود را به نمایش بگذارند و در مسیر رشد و پیشرفت قرار گیرند. با روش های گوناگون می توان محیط آموزشی را تغییر داد:
الف) شتاب در برنامه های آموزشی: در این روش، مدت طولانی زمان تحصیل، که در مدارس رسمی مرسوم است، کوتاه می شود. هدف از شتاب دهی برنامه های آموزشی این است که تیزهوشان با تکیه بر توانایی ها و استعداد خویش، زودتر کلاس ها و مواد درسی را به پایان برسانند و وقت خود را تلف نکنند. شتاب می تواند انواع گوناگون داشته باشد:
۱) جهش تحصیلی:۳۷ در این روش، نخبه با عبور از یک نیم سال یا پایه تحصیلی به نیم سال یا پایه بالاتر راه می یابد. به دلیل آنکه تیزهوشان توان یادگیری مواد آموزشی مقاطع بالاتر را دارند و از تحصیل در رتبه های پایین احساس بیهودگی و خستگی می کنند، دست اندرکاران تعلیم و تربیت با هماهنگی و راهنمایی مربّیان تصمیم می گیرند تا برای ایجاد انگیزه دانش اندوزی و پیشرفت، دست کم یک نیم سال یا یک سال آموزشی را از آنان صرف نظر کنند و آنان را به مرحله بالاتر برسانند.
۲) ادغام پایه ها:۳۸ در این روش، مواد درسی در مدت زمان کمتری فراگرفته می شوند. یادگیرنده به جای اینکه سال های تحصیلی را در زمان مقرّر به پایان برساند، می کوشد تا ـ برای مثال ـ دو سال از واحدهای آموزشی را در هم ادغام کند و در طول یک سال بیاموزد. از این رو، برخلاف روش پیشین، چیزی از مطالب و موضوعات آموزشی کم نمی شود، تنها از مدت آن می کاهد.
۳) جابه جایی پیشرفته:۳۹ در این روش، یک یا چند ماده درسی کلاس های بالاتر فراگرفته می شود. تیزهوش با هم سن و سال خود باقی می ماند، اما برخی از مواد درسی را با افراد و گروه های دیگر می آموزد.۴۰ در این مورد، می توان فراگیرِ سال اولِ یک مقطع آموزشی را مثال زد که با همسالان خود در سال اول تحصیل می کند، اما برای یادگیری چند واحد آموزشی بیشتر، در کلاس های سال دوم حضور می یابد.
ب) گروه بندی: «گروه بندی» به معنای جداسازی نخبگان از افراد عادی و سازمان دهی برنامه های ویژه برای آنان است. در این برنامه، تیزهوشان در کنار هم قرار می گیرند و با احساس رقابت نسبت به یکدیگر، انگیزه ها را تقویت می کنند و بر توانایی هم می افزایند. گروه بندی می تواند با روش های ذیل صورت گیرد:
۱) کلاس های ویژه:۴۱ در این روش، کلاس های ویژه ای درون مدارس عادی برای افراد نخبه تشکیل می شوند. هدف از تشکیل کلاس های ویژه این است که فراگیران سرآمد گرد هم جمع شوند و زیر نظر مربّی با تجربه و آموزش دیده پرورش یابند. در واقع، این نوع کلاس ها مدارسویژه ای هستند که به ناچاردرمدارس عادی بر پا می گردند. از این رو، در صورتی می توان از این روش بهره گرفت که امکان تأسیس مدارس ویژه فراهم نباشد.
۲) مدارس ویژه:۴۲ در این روش، مدرسه ای ویژه برای نخبگان تشکیل می شود که از امکانات و تسهیلات آموزشی و پرورشی مناسب و کارمندان و مربّیان کارآزموده و ورزیده برخوردار است. مدرسه ویژه نمونه بارز توجه به تعلیم و تربیت تیزهوشان است که می تواند به نیازها و خواسته های واقعی آنان پاسخ دهد و موانع و مشکلات پرورش استعدادهای برتر را از سر راه بردارد.
ج) سایر برنامه های آموزشی ویژه: افزون بر شتاب در برنامه های آموزشی و گروه بندی، از روش های دیگری نیز می توان بهره گرفت و به منظور تعلیم و تربیت تیزهوشان، دست به تغییراتی در محیط آموزشی زد. در ذیل به برخی از این روش ها اشاره می شود:
۱) معلم راهنما:۴۳ در این روش، برنامه های تربیتی ویژه به کمک راهنما و مشاور با تجربه و آموزش دیده، در مدارس و کلاس های عادی به اجرا درمی آید. مربّی راهنما با افراد نخبه ارتباط نزدیک برقرار می کند و با شناسایی نیازها، توانمندی ها و انگیزه ها و درک مسائل و مشکلات، راه رشد و پیشرفت را به آنان نشان می دهد.
۲) مشاور اجتماعی:۴۴ در این شیوه، تیزهوشان از دانش و تخصص افراد جامعه بهره می گیرند. آنان برای مدت کوتاهی مدرسه را ترک می کنند و در اجتماع حضور می یابند تا تحت سرپرستی متخصصان و صاحبان مشاغل اجتماعی مهارت مورد علاقه خود را از او بیاموزند.۴۵ در این مورد، می توان آموزش رایانه را مثال زد که اگر نخبه به این رشته علاقه مند باشد برخی از وقت کلاس را به این کار اختصاص می دهد و در یکی از آموزشگاه های رایانه شرکت می کند تا تخصص لازم را به دست آورد.
● جمع بندی و نتیجه گیری
اهمیت و ضرورت توجه خاص به تعلیم و تربیت نخبگان بر کسی پوشیده نیست. فراگیران سرآمد نیازها و استعدادهای سرشاری دارند که در قالب برنامه های آموزشی مدارس و کلاس های عادی برآورده نمی شوند و به درستی پرورش نمی یابند. از این رو، این نوع برنامه ها باید دست خوش تغییر قرار گیرند.
در این زمینه، روش هایی برای یاددهی و سازمان دهی برنامه آموزشی نخبگان بیان گردیدند. این روش ها بر پایه تغییر در محتوا، روش و محیط آموزشی کلاس های عادی بنا شده اند. در این مقاله، گذشت که روش های شتاب بخشی، غنی سازی و پیچیده سازی در تغییر محتوا مورد استفاده قرار می گیرند; با روش «حل مسئله»، «مسئله یابی» و «پرورش خلّاقیت»، می توان روش آموزش را تغییر داد، و با استفاده از شیوه های «سرعت»، «گروه بندی» و مانند آن نیز می توان محیط تازه ای برای یادگیرنده پدید آورد. هر یک از این روش ها را می توان در چارچوب و ساختار مدارس ویژه و مدارس عادی به کار بست و ارزیابی کرد.
«تغییر محتوا» با استفاده از شیوه «شتاب بخشی» و «پیچیده سازی» برای رشد و پیشرفت توان ذهنی و پرورش استعدادهای والای نخبگان مفید است. این دو شیوه فراگیر را به مفاهیم، اصول و ایده های گسترده و پیچیده ای آشنا می سازند که افراد عادی قادر به درک و فهم آنها نیستند. با وجود این، شتاب دادن و پیچیده کردن محتوا کار تخصصی و سختی است و هر کس نمی تواند از عهده آن برآید. برای انجام این کار، به همکاری برنامه ریزان آموزشی و متخصصان تدوین محتوا و صاحب نظران رشته ذی ربط نیاز است. از سوی دیگر، گسترش و پیچیدگی محتوا باید با توانایی ها و سطح رشد ذهنی نخبگان هماهنگ باشد تا در فهم آن، با مشکل مواجه نشوند. افزون بر این، تغییر محتوا با دو روش یادشده تنها در مدارس ویژه کاربرد دارد. اگر برای تعلیم و تربیت نخبگانی که در مدارس عادی به سر می برند از این دو شیوه استفاده گردد، باید دو نوع محتوا در یک کلاس آموزش داده شود.
«غنی سازی محتوا» بیشتر در مدارس و کلاس های عادی و زیرنظر معلم و استاد به اجرا درمی آید. این روش فراگیران سرآمد را از سن و پایه تحصیلی جدا نمی کند، بلکه به آنان امکان می دهد تا در کنار همسالان، با ابعاد و مسائل اجتماعی درگیر شود تا بتوانند بهتر خود را با شرایط گوناگون و نا مساعد جامعه تطبیق دهند. با شیوه «پربارسازی» محتوای عمیق تر و وسیع تری به نخبگان عرضه می گردد. از سوی دیگر، هزینه این شیوه در مقایسه با برپا کردن مدارس ویژه، بسیار کمتر است. با وجود این، اجرای این شیوه به مربّی ورزیده و با تجربه نیاز دارد تا با همکاری مشاوران و مسئولان، استعدادهای والا را شناسایی کند و به طرّاحی برنامه های گوناگون بپردازد. علاوه بر این، تکالیف و فعالیت های درسی بیشتر ممکن است با برخی از جنبه های شخصیت تیزهوشان سازگار نباشد و گاهی با احساس خستگی و بی انگیزگی همراه گردد. این شیوه برای فراگیران عادی نیز مشکلاتی به بار می آورد. آنان بر این باورند که مربّیان و اولیای مدرسه باید با دیدی یکسان به یادگیرندگان بنگرند و برخی را بر دیگران ترجیح ندهند تا همه بتوانند به شایستگی از فرصت های آموزشی به دست آمده بهره ببرند.
«تغییر روش آموزش» با استفاده از شیوه «حل مسئله» و «آفرینندگی»، متناسب با نیاز و توانایی های ذهنی نخبگان است و برای پرورش استعدادهای درخشان، بسیار مفید و مؤثر است. در کلاس های عادی نیز می توان این شیوه را به کار گرفت و تمامی سطوح (ضعیف، متوسط و عالی) فراگیران را آموزش داد. هر کس به تناسب توان و استعداد خود، مسئله ای را برمی گزیند و می کوشد تا از راه های ممکن، بهترین راه حل را انتخاب کند. در این میان، برجسته ها و سرآمدها خلّاقیت خاصی از خود نشان می دهند و به دنبال راه های تازه ای می گردند که پیش از این کسی به آن دست نیافته است. این شیوه نیز همانند شیوه های پیشین، موانع و مشکلاتی دارد. نیاز به مربّیان آموزش دیده و باتجربه و همچنین فراهم بودن امکانات و شرایط مناسب آموزشی و به ویژه تعداد کم فراگیران کلاس، مهم ترین مسائلی هستند که در اجرای این شیوه باید به آنها توجه داشت.
«تغییر محیط آموزشی» با استفاده از انواع «روش های شتاب» (جهش تحصیلی، ادغام پایه ها و جابه جایی پیشرفته) در کاهش مدت طولانی سال های تحصیلی، مفید است. این شیوه به تیزهوشان امکان می دهد تا با تکیه بر هوش و استعداد بالای خود، زودتر برنامه های آموزشی را به پایان برسانند. اما باید خاطرنشان کرد که جریان تعلیم و تربیت با تمام جنبه های رشد فرد ارتباط دارد. ممکن است کسی از لحاظ عقلانی و ذهنی بتواند به پایه های تحصیلی بالاتر راه یابد، ولی به لحاظ اجتماعی، عاطفی یا بدنی، آماده فراگیری برنامه های درسی آن نباشد. جدا کردن نخبگان از همسالان، به ویژه در سطح مدارس ابتدایی، پیامدهای اجتماعی منفی بر جای می گذارد که به سادگی جبران نمی شود. این کاستی در روش جابه جایی پیشرفته، برطرف شده است; چون نخبه با هم سن و سالان خود به سر می برد و همزمان برخی از مواد درسی سطوح بالا را فرا می گیرد.
«گروه بندی» از راه برپا کردن کلاس ها و مدارس ویژه، محیط مناسبی برای تعلیم و تربیت نخبگان فراهم می آورد. در این فضای آموزشی، که از امکانات و مربّیان برجسته برخوردار است، افراد نخبه با هم ارتباط و تعامل دارند و در راه رشد و پیشرفت، با یکدیگر رقابت می کنند. چنین حالتی انگیزه تحصیل را افزایش می دهد و از احساس خستگی می کاهد. با این همه، گروه بندی با این دو شیوه، به فراگیران عادی زیان می رساند. جدا کردن تیزهوشان از کلاس ها و یا مدارس عادی موجب می شود تا گروه های باقی مانده انگیزه کار بیشتر را از دست بدهند. نخبگان نیز به کارهای گروهی می پردازند و از مسائل اجتماعی و همگانی دور می مانند. افزون بر این، هزینه دایر نمودن کلاس ها و مدارس ویژه زیاد است.
شیوه های «معلم راهنما» و «مشاور اجتماعی» نیز می توانند به فراخور نیازها و توانایی های نخبگان در کلاس ها و مدارس عادی، مؤثر واقع شود. با استفاده از این دو روش، استعدادهای درخشان زیرنظر مربّی و مشاور، بهتر و کامل تر پرورش می یابد.
به نظر می رسد که مسائلی مانند موقعیت ها، شرایط، امکانات و سطوح تحصیلی نقش مهمی در به کارگیری راه کارهای یادشده دارند. بسیاری از کاستی های مطرح شده با فراهم بودن شرایط و امکانات و یا به خاطر وضعیت های فرهنگی و اجتماعی جامعه یا منطقه برطرف می شوند. همچنین، ویژگی ها، توانایی ها و محدودیت های ذهنی، روانی و جسمانی فراگیرانِ هر یک از مقاطع آموزشی متفاوت است. دانش آموزان دوره های گوناگون به مراقبت ها و ملاحظه هایی نیاز دارند که شاید برای دانشجویان مراکز آموزش عالی چندان مهم نباشد. برای مثال، ممکن است راه کار جدا کردن دانش آموزان نخبه در قالب کلاس یا مدرسه ای ویژه، از لحاظ اجتماعی و عاطفی، به آنان و دانش آموزان عادی زیان برساند، در حالی که اجرای همین راه کار در دانشگاه ها لطمه ای به دانشجویان نمی زند.
نویسنده: حسین کارآمد
پی نوشت ها
۱. Elite.
۲. gifted.
۳. Talented.
۴ـ گای آر. لنفرانسوا، روان شناسی برای معلمان، ترجمه هادی فرجامی، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۰، ص ۴۰۳.
۵ـ غلامعلی افروز، مقدّمه ای بر روان شناسی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی، چ چهاردهم، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۷۴، ص ۱۲۴.
۶ـ رمی شوون، سرآمدها (کودکان تیزهوش)، ترجمه محمود میناکاری، چ دوم، تهران، نشر دانشگاهی، ۱۳۶۸، ص ۲۳.
۷ـ غلامعلی افروز، پیشین، ص ۱۲۹ـ۱۳۳.
۸. individual differences.
۹ـ حمزه گنجی، روان شناسی تفاوت های فردی، تهران، بعثت، ۱۳۶۹، ص ۱۱.
۱۰ـ فردریک مایر، تاریخ اندیشه های تربیتی، ترجمه علی اصغر فیّاض; تهران، سمت، ۱۳۷۴، ج ۱، ص ۱۴۶.
۱۱ـ ژان ژاک روسو، امیل یا آموزش و پرورش، ترجمه غلامحسین زیرک زاده، تهران، چهر، ۱۳۶۰، ص «د».
۱۲ـ علی شریعتمداری، جامعه و تعلیم و تربیت، چ سیزدهم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۴، ص ۲۱
۱۳ـ محمود مهرمحمّدی، برنامه درسی: نظرگاه ها، رویکردها و چشم اندازها، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۸۱، ص ۶۱۴.
۱۴ـجیمز گالاگر، آموزش کودکان تیز هوش، ترجمه مجید مهدی زاده و احمد رضوانی، چ سوم، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۲، ص ۱۲۵.
۱۵. Assimilation.
۱۶. Accommodation.
۱۷. Adaptation.
۱۸ـ گای. آر، لنفرانسوا، پیشین، ص ۳۱۵.
۱۹. Elitism.
۲۰ـ میرمحمّد سیدعبّاس زاده، آشنایی با تعلیم و تربیت کودکان تیزهوش، تهران، جهاد دانشگاهی، ۱۳۷۲، ص ۲۲.
۲۱. Content acceleration.
۲۲. Content enrichment.
۲۳ـ عزت اللّه نادری و مریم سیف نراقی، دانش آموزان استثنایی، چ هفتم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۴، ص ۱۲۸.
۲۴. Content sophistication.
۲۵. Samuel A. Kirk & James J. Gallagher, Educating Exceptional Children, Now York, Houghton Mifflin Co., ۱۹۸۹, p. ۱۲۲.
۲۶. Instructional objectives.
۲۷. Comprehension.
۲۸. Application.
۲۹. Analysis.
۳۰. Synthesis.
۳۱. Evaluation.
۳۲. Discovery.
۳۳ـ علی اکبر سیف، روان شناسی پرورشی (روان شناسی یادگیری و آموزش)، تهران، آگاه، ۱۳۷۹، ص ۳۹۷.
۳۴. Problem solving.
۳۵. Problem finding.
۳۶. Divergent thinking.
۳۷. grade skipping.
۳۸. Telescoping grades.
۳۹. Advanced placement.
۴۰. Samuel A. Kirk, & James J. Gallagher, op.cit, p. ۱۱۲.
۴۱. Special class.
۴۲. Special school.
۴۳. Teacher consultant.
۴۴. Community mentor.
۴۵. Samuel A. Kirk, & James J. Gallagher, op.cit, p. ۱۱.
منبع: ماهنامه معرفت ، شماره ۱۱۷
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید