سه شنبه, ۲۰ آذر, ۱۴۰۳ / 10 December, 2024
مجله ویستا
آرمان خواهی دانشجویان سیاسی
افراد جامعه دارای نگرش های متفاوت نسبت به مسائل اجتماعی هستند. درک عوامل تاثیرگذار بر این نگرش ها اهمیت اساسی دارد. نگرش افراد جامعه نسبت به مقوله رفاه اجتماعی دارای طیف گسترده ای است، برخی با اعطای بخشی از بودجه کل کشور برای تامین رفاه اجتماعی مخالفت می کنند، برعکس بقیه نسبت به آن نگرش بسیار مثبتی دارند. این پیوستار تا اندازه ای تحت تاثیر نگرش های افراد نسبت به مقوله های اجتماعی است.
به نظر می رسد متغیر بسیار نزدیک به نگرش نسبت به رفاه اجتماعی، نگرش نسبت به عدالت اجتماعی باشد. هنگامی که فریدریش فون هایک در کتاب معروف خویش در مورد عدالت اجتماعی این مفهوم را به طور کلی ناشی از سوءتفاهم می دانست، به طور غیرمستقیم رابطه آن را با رفاه اجتماعی مورد تاکید قرار می داد، زیرا استدلال وی چنین بود که اگر با مداخله دولت بخشی از بودجه عمومی به رفاه اجتماعی اختصاص داده شود تا عدالت اجتماعی را برقرار سازد، به طور همزمان عدالت اجتماعی را نقض خواهد کرد، زیرا این کمک ها هرگز طبق شایستگی های افراد به آنها اختصاص نخواهد یافت. هایک و نیز پوپر که بی نهایت تحت تاثیر هایک بود هر دو با مهندسی اجتماعی مخالفت عمیق داشتند.
آنها با هر فرآورده مهندسی اجتماعی که برای ایجاد نوعی نظم هدایت شده در جامعه باشد، مخالفت داشتند. رفاه اجتماعی از مقوله های مهم مهندسی اجتماعی است که آنها با آن سر مخالفت داشتند. از نظر هایک در جامعه عدالت وقتی مستقر می شود که نظم خودجوش پدید آید یعنی هیچ دخالتی از طریق دولت وجود نداشته باشد. نظریه پردازان دیگر نیز مانند رالز، نوزیک و والزر همبستگی این دو مفهوم را در نظریه پردازی های خویش نشان داده اند. در دیدگاه والزر که پاسخ دیدگاه چپ گرایانه به رالز بود، همبستگی بین این دو مقوله به صورتی است که رویکردهای خاصی از عدالت اجتماعی (برابری و نیاز) با رفاه اجتماعی رابطه دارد. در رویکرد رالز دو دیدگاه فردگرایی اقتصادی و انصاف نیز با نگرش نسبت به رفاه اجتماعی رابطه دارد، به گونه ای که حقوق افراد نیازمند تضییع نشود و مداخله های دولت نوعی برابری در خدمات را حداقل برای محروم ترین قشر جامعه به ارمغان آورد، در حالی که در دیدگاه راست گرایانه نوزیک بین این نگرش ها هیچ رابطه ای دیده نمی شود.
درک عدالت رویه ای و عدالت توزیعی از تعیین کننده های مهم رضایت در حیطه های سیاسی و اجتماعی است. (تایلور، ۱۹۸۴ و راسینسکی، ۱۹۸۶) ریشه نظریه عدالت توزیعی در کتاب اخلاق ارسطو (به نقل از آندرسن ۲۰۰۲) و ریشه عدالت رویه ای در کتاب گرگیاس افلاطون (به نقل از سمپسون، ۱۹۷۵) آمده است. راسینسکی این مفاهیم از عدالت را گسترش داد و چهار رویکرد در عدالت اجتماعی شناسایی کرد شامل؛ فردگرایی اقتصادی که تمایز افراد در جامعه بر مبنای توانایی های آنها مساوی با عدالت است و برابری که مستقل از توانایی ها و درون دادهای افراد است و طبق آن رویکرد باید با افراد جامعه به طور یکسان رفتار شود، انصاف که عدالت بر مبنای توازن بین برون دادها و درون دادهای فرد است و عدالت مبتنی بر نیاز بیان کننده این موضوع است که باید نیازهای افراد جامعه برآورده شود.
برآورده شدن نیازها، مستقل از توجه به ویژگی های افراد از قبیل شایستگی ها یا توانایی ها یا درون دادهای افراد صورت می گیرد. مفهوم اول و دوم به مفهوم عدالت اجتماعی از نظر ارسطو (عدالت توزیعی) نزدیک است و مفهوم سوم و چهارم به عدالت اجتماعی از نظر افلاطون (عدالت رویه ای) نزدیک تر است. از آنجایی که دانشجویان در آینده نقش اساسی را در عرصه های مختلف به عهده دارند، نگرش آنها نسبت به عدالت اجتماعی در فعالیت های آینده و جهت گیری آنها تاثیر دارد. از طرف دیگر برخی پژوهش ها دال بر وجود رابطه بین نگرش به عدالت اجتماعی با نگرش به رفاه اجتماعی است. (سجادی، ۱۳۷۴) و نیز نشان داده شده که نظریه ضمنی افراد نسبت به عدالت اجتماعی با فعالیت های سیاسی آنها ارتباط دارد. (وربا و اورن، ۱۹۸۵) هر چند که سازه زیربنای رفاه اجتماعی در نظریه های عدالت اجتماعی وجود دارد زیرا که هر تصمیم در مورد رفاه اجتماعی منوط به پاسخ سوالی در مورد عدالت اجتماعی است.
مثلاً اگر فرد دارای رویکرد عدالت توزیعی در عدالت اجتماعی باشد احتمالاً گرایش به توزیع برابر منابع در بین افراد جامعه داشته و بنابراین نگرش نسبت به رفاه اجتماعی را گسترش می دهد که طبق آن باید دولت در تقسیم منابع در جامعه دخالت کند. با توجه به اینکه نگرش ها دارای سه مولفه عاطفی، رفتاری و شناختی است و این تاثیر متقابل سبب خواهد شد که فرد در رفتار خود متناسب با جنبه شناختی عمل کند و نگرش خود را در رفتار خود محقق سازد، اهمیت بررسی رابطه بین نگرش نسبت به عدالت اجتماعی و رفاه اجتماعی مشخص می شود. راسینسکی (۱۹۷۸) نشان داده است که هرچند این دو سازه از نظر مفهومی مستقل هستند، اما با یکدیگر رابطه دارند و وی رابطه بین آنها را در تحلیل خود نشان داده است.
در بین نظریه های رفاه اجتماعی تنها نظریه رالز (۱۹۷۱) مستقیماً به عدالت توجه کرده است. نظریه سن (۱۹۸۷) در رفاه اجتماعی معطوف به آزادی است. آمارتیاسن یک متغیر مهم در رفاه اجتماعی را آزادی افراد دانسته است که هرگاه به آزادی توجه نشود، رفاه اجتماعی آنها کاهش می یابد. اما نظریه رفاه در بین فایده گرایان فقط به مطلوبیت یا اصل بیشترین رضایت توجه کرده است. در نظریه رالز نابرابری عادلانه است فقط به شرط اینکه این نابرابری وضعیت هر فرد در جامعه را بهتر کند. به عبارت دیگر اگر قانونی در جامعه وضع می شود و نابرابری هایی در اثر آن ایجاد می شود، این نابرابری ها به شرطی عادلانه است که وضعیت افراد در پرتو این قانون بهتر شود و این بیان اصل دوم رالز است که تحت شرایطی نابرابری عادلانه شمرده می شود.
سن رویکرد رالز به عدالت را به این دلیل بااهمیت می شمرد که شیوه تفکر آدمی درباره آن را متحول کرده و توجه را از نابرابری ها در نتایج و دستاوردها به نابرابری ها در فرصت ها و آزادی ها معطوف کرده است. از نظر رالز یکی از تفاوت های فردی مهم در بین آدمیان تفاوت توانایی های آنها در تبدیل منابع به آزادی های واقعی است. با این حال همان طور که هربرت هارت (۱۹۷۳) توضیح داده است، رالز نیز برای اصول آزادی در مقابل اصول عدالت اولویت قائل است.
رالز (۱۹۷۱) در اصل تفاوت خود، بر توزیع امکانات اولیه تاکید می کند که شامل حقوق، آزادی ها و فرصت ها و ثروت است. وی در تحلیل خود جهت تحلیل را از «نتایج حاصل شده» به «بهره مندی از آزادی» تغییر می دهد. سن (۱۹۹۲) از گنجانیدن آزادی به عنوان امکانات اولیه انتقاد می کند، زیرا امکانات اولیه به عنوان ابزاری برای نیل به آزادی را باید به عنوان وسیله و نه آزادی فی نفسه محسوب کرد. (به نقل از فشارکی، ۱۳۷۷)
شکل افراطی آزادی خواهان توسط نوزیک (۱۹۷۴) براساس تداوم کارهای جان لاک و آدام اسمیت شکل گرفته است. نوزیک در واکنش به رالز به اصل مالکیت قانونی جان لاک استناد کرد که اگر فردی مالکیت را به طور قانونی به دست می آورد، نمی توان این مالکیت را از وی مگر بنا به تمایل آزاد وی سلب کرد. نوزیک اصل مهم در رابطه با آزادی و برابری را مقوله آزادی می داند و اهمیتی برای برابری قائل نیست. وی به طور کامل توجه خویش را به رفاه اجتماعی معطوف نکرده است زیرا با رویکرد او به عدالت اجتماعی و اصل مالکیت قانونی متناقض است.
مبحث عدالت اجتماعی یکی از موضوعات مورد علاقه جامعه شناسان و صاحب نظران حوزه های اجتماعی است. آنها تلاش می کنند که ابعاد و پیچیدگی های عدالت اجتماعی را بشناسند تا از این طریق نیل به آن را تسهیل کنند. تصور می شود سازه عدالت اجتماعی با سازه های دیگری نظیر رفاه اجتماعی در ارتباط باشد. رابطه رویکردهای عدالت اجتماعی با رفاه اجتماعی را می توان در قلب سیاست اجتماعی مورد نظر قرار داد. آبل اسمیت تیتموس (۱۹۶۶) سیاست اجتماعی را مجموعه اصولی می داند که سبب می شود شرایط به سوی موقعیت مناسب جهت گیری شود که در آن قوانین و احکام موثر واقع می شوند. مثال مورد نظر او کنترل فقر برای زندگی بهتر است. مهدیس کامکار (۱۳۸۲) از جمله این اصول را آزادی، رفاه اجتماعی و برابری نام می برد.
اصل برابری در قالب رویکردهای عدالت اجتماعی است بنابراین نسبت آن با رفاه اجتماعی و نیز مقوله آزادی بااهمیت است. با این حال هرچند سیاست های اجتماعی در بسیاری از موارد با رفاه اجتماعی همسویی دارد تا جایی که در بسیاری از موارد مترادف با یکدیگر به کار می رود اما سیاست های اجتماعی همیشه با رفاه اجتماعی همسویی ندارد. (فرشید یزدانی، ۱۳۸۲)
برای اجرایی کردن برنامه های رفاه اجتماعی، باید نوعی نگرش نسبت به عدالت اجتماعی وجود داشته باشد که هم سویی با رفاه اجتماعی داشته باشد.
با توجه به اینکه دانشجویان فعال سیاسی به مباحثی مانند آزادی، امکانات برابر برای استفاده از آزادی، فرصت های برابر در استفاده از امکانات و منابع نگرش مثبت دارند، احتمالاً دارای نگرش متفاوتی نسبت به دانشجویان غیرفعال سیاسی بوده و بنابراین رابطه بین رویکرد آنها به عدالت اجتماعی با رفاه اجتماعی شاید متفاوت از دانشجویان عادی باشد. به نظر می رسد در دوران دانشجویی افراد در موقعیتی قرار می گیرند که نسبت به جامعه و مطالبات موجود در آن حساسیت بیشتری دارند. گرایشات آرمانخواهانه و دانشجویی در پاسخ به این مطالبات جامعه موثر است. از نظر رالز هر چند هیچ آرمانی برتر از عدالت نیست، اما عدالت یک مفهوم عینی نیست بلکه تحت تاثیر استنباط های فردی افراد است.
حال سوال مهم این است که آیا استنباط از عدالت در بین دانشجویان عادی که دانشگاه را محلی برای به دست آوردن تخصص، مهارت و کسب دانش می دانند، با دانشجویان فعال سیاسی که علاوه بر این به دانشگاه به عنوان نهادی برای دفاع از حقوق طبیعی انسان ها می نگرند و بنابراین گرایشات سیاسی خویش را نیز در این مسیر نمایان می سازند فرق می کند و تفاوتی در نگرش آنها به عدالت اجتماعی و رفاه اجتماعی وجود دارد؟
تفاوت دانشجویان سیاسی و دانشجویان عادی احتمالاً از دو زاویه قابل بررسی است؛ اول اینکه دانشجویان فعال سیاسی نوعی آرمانخواهی دارند که منجر به آشنایی آنها با نظریه های فلسفه سیاسی می شود و در این نقدها و بررسی ها می توان آنها را خبره در نظر گرفت، بنابراین دارای پیچیدگی تفکر بیشتری در این زمینه هستند که در نگرش های متنوع آنها باید بازتاب یابد، از طرف دیگر دانشجویان سیاسی به دلیل جنبه بیرونی و مطالبات جامعه باید موضع خویش را با برخی از مقوله های اجتماعی روشن سازند که بدون تردید وجه بااهمیت آن عدالت اجتماعی و نسبت های مرتبط با آن از قبیل آزادی است. بنابراین احتمالاً بین نگرش دانشجویان فعال سیاسی و عادی به مقوله رفاه و عدالت اجتماعی باید تفاوت وجود داشته باشد.
عبدالله مومنی
منبع : روزنامه شرق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست