جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


زنان خیابانی، جوانه های معصوم در خس و خاک


زنان خیابانی، جوانه های معصوم در خس و خاک
”از دریا پرسیدم : این امواج دیوانهی تو از کرانه ها چه می خواهند؟ چرا اینسان پریشان و دربدر ، سر بر آستان کرانه های از همه جا بی خبر می سایند؟ د رمقابل سوالم دریا گریست، امواج هم گریستند ، آنوقت دریا گفت : طعمه مرگ فقط انسانها نیستند, بلکه امواج هم میمیرند و این امواج زنده هستند که لاشه ی امواج مرده را به گورستان سواحل خاموش به خاک می سپارند.....”
(از کارو - کتاب شکست سکوت )
از خبری که در مورد جمع آوری زنان خیابانی توسط نیروی انتظامی شنیدم و بعد هم تهدید این زنان بی پناه و سپس کشتار چند تن از زنان در همین تهران خودمان در چند روز اخیر بی نهایت بر آشفتم . مدت کوتاهی نگذشت که آقایان زن ستیز اعلام نمودند ، در زنان به اصطلاح ” بدحجاب” باید از کشور خارج شوند! با خود گفتم: به راستی عامل و بنیانگذار این وضعیت فجیع در ایران چه کسی است ؟ و چه کسی در قبال آن پاسخ گوست؟ آری دختران بی پناه میهنم در بدر، آوارهی خیابانها و کوچه های نا امن، شب را سحر می کنند و شبهای هراس آلودشان را پایانی نیست . جوانه های معصومی که در بهار جوانی مورد هجوم وحشی پاییز شقاوت گزمه ها قرار می گیرند و شبانه سیلی سرما صورتهای رنگ پریده شان را کبود می سازد و زمستان سخت ولایت ، پیکرشان را شلاقکش می کند. گلهایی که ناشکفته بدست نامردان حاکم پرپر می شوند و تنها درختان خیابان سایههاشان را به رایگان به آنان میبخشند. و خیابانهای آلوده به افیون، پذیرای ورودشان به عرصه بازار عرضه و تقاضا میشوند . وطنم ظلمت کده ایست که در آنجا قاضیان، شبانه به فحشاخانه می روند و صبحگاهان حکم اعدام زنان را در دادگاه ، به اجرا در می آورند و یا بخاطر تار مویی زنان را مورد مواخذه و بازداشت قرار میدهند . تاجران انسان دخترکان بی پناه را وقیحانه لای احکام شرعی میپیچند و به کشورهای خلیج و منطقه تقدیم می کنند. عجبا! چگونه می توان اینهمه مهرورزی را یکجا باور کرد !! عدالت ملا را بنگرید که دو راه در مقابل این دخترکان محروم ، با تمام ”سخاوت”! قرار داده که خدای ناخواسته سوء تفاهمی پیش نیاید که در اینجا آزادی نیست؟!
آری این زنان در اوج ”آزادی”! می توانند از این دو راه، که پیش رویشان قرار داده اند یکی را انتخاب کنند. آنهم به خاطر ”پاکسازی محیط زیست”! یکی از این دو راه خارج شدن از ایران به معنی فروش آنان توسط همین تاجران انسان و پاسداران شب به شیخ نشینان خلیج ، جهت سوء استفاده های رذیلانه است, و راه دیگر مرگ است. و بدین سان است که الزامات کشتار آنان، توسط قاضی القضات آماده گشته است . و از هم اکنون طرح شیطانی خود را به مرحله اجرا گذاشته اند. البته به گفته آقایان” مهرورز ” این زنان و دختران کاملأ آزادند که یکی از این دو راه حل را که توسط قانون گذاران نظام پیش پایشان گذاشته شده انتخاب کنند! راستی قوانین اجتماعی و انسانی در کجای این مملکت به خاک سپرده شده ، که اینچنین میهنم جولانگاه تازیان و کرکسان گشته است .
دردا که میهنم را مصیبتی دردناک فرا گرفته, قانونهای زن ستیزانه همه امکانات شغلی و آموزشی و حتی تنفس را هم از آنان سلب نموده و نظام ولایت همواره کاری کرده که آنان بین ”بد و بدتر” بد را و گاهأ بدتر را انتخاب کنند . آمار خودسوزی ها و خودکشی های سرسام آور زنان و ازدیاد روز افزون دختران فراری در سراسر کشور مخصوصأ در تهران و سوء استفاده های رذیلانه از این زنان بی پناه توسط کارگذاران , صحت این واقعیت تلخ را بیان می کند. راستی اگر اینهمه راهبند، سر راه این زنان نمی گذاشتند و مینیمم حقوق آنان توسط نظام ولایت به رسمیت شناخته می شد, این همه آوارگی و دربدری و فحشای زنان که در طول تاریخ ایران بی سابقه بوده به وجود می آمد ؟
همانطور که اطلاع دارید و در روزنامه ها هم منتشر شده است، به تازگی مجددا قتل های زنجیره ای زنان آغاز شده است، و طی چند روز اخیر ۶ زن به طرز فجیعی به قتل رسیده اند، که اجساد بی جان آنان را در بیابانهای اطراف تهران یافته اند. این اعلام خطری است برای کل جامعه ، و شروع سرکوبی بیشتر زنان و جوانان. البته همگان به خوبی دریافته اند که علت این افزایش سرکوب چیزی نیست جز رفتن پرونده این رژیم به شورای امینت و زیر فشار قرار گرفتن آن توسط جامعه بین المللی . در واقع هر جا که قافیه برای نظام ولایت تنگ میشود ، سرکوب برای ادامه حاکمیت رو به زوالش اوج میگیرد.
باور نمی کنم کشورم خانه رستم و سیاوش ، زادگاه سردار جنگل میرزا کوچک خان و ستارخان و باقر خان و مصدق کبیر, در عرصه تاریخ، این گونه دردمند و زخمی بوده باشد. مگر در یورش وحشیانه ایل مغول که هست و نیست این مملکت را برباد دادند بر کشورم چه رفته بود، آیا با شرایط کنونی فرق چندانی داشت ؟ و اکنون نیز در میهن اسیرمان ایران، همچنان سایه های هراس حکمفرماست.......
پس قیام بهمن چه شد؟ آن فریادهای بیدار آزادی را چگونه به سلاخ خانه بردند. در همان روزها که بهار با همه تراوت و زیبایی خویش آمده بود, تا بدنهای خسته دلان را بنوازد و زلال چشمه ساران، چکامه پویش آغازد، بناگاه در پس پرده توطئه، شعارهایی در کوچه ها پیچید: ”یا روسری یا توسری” ! و از همان آغاز، زنگ استبداد مذهبی به صدا در آمد . که ناقوس مرک آزادی را می نواخت. و زنان اولین و اصلی ترین بهانه سرکوب گشتند. چرا که با سرکوب زنان است که هموارده مردان را نیز به سکوت و سکون وادار کنند. سپس توطئه ننگین اعتیاد برای نابودی و مرگ تدریجی جوانان این مرز بوم توسط همین نظام، طراحی و به اجرا گذاشته شد. البته با سوء استفاده از مذهب، به راحتی تمام اندیشه شیطانی خود را در اذهان مردم فرو کردند . هرچند که در شرایط کنونی این عملکردهای عوام فریبانه دیگر کارآیی قبل را ندارد و هاله نور و .... تاثیری جز تمسخر در بین مردم ایجاد نمیکند ! اما متأسفانه همچنان با فشار و سرکوب میخواهند جامعه را به انقیاد وادار نمایند.
دردا,و دریغا, که سروها در وطنم واژگون گشته اند. رودها خشکیده اند، دریا ها اسیر گردبادهای وحشی گشته اند. ابر های تیره، مه و خورشید را نهان کرده اند . و جوانه های معصوم در خس و خاک ، به امید نوری برای سبز شدن مانده اند . وطنم سوگوار جنگلهای عریانی است که به دست تبردارن درختان سبزشان تکه تکه گشته است . آباد ترین مکان در این سرای بی سر و بن ، زندان است و گورستان , وطنم گریان است . ازدردهای بی پایان ، ورودی های شهرها رخت عزا به تن دارند و هر روز جوانی در آن بردار است .
در میخانه ببستند خدایا مپسند
که در خانهی تزویر و ریا بگشایند
باید چاره ای اندیشید, تا به کی باید افکارمان بازیچه خرافات این جادوگران و سالوسیان باشد. در هر تاریخی که میهنم مورد تهاجم اهریمنی قرار گرفته همواره کاوه ای بوده تا بر بیداد زمان و ضحاک زمان برشورد . پس باید گفت: میهنم جایگاه آزادگان است.
من نمی گریم آری, نمی گریم من می ایستم . و باز هم سروهای واژگون را در باور شهرها می کارم, تا جوانه های امید بار دیگر بر آن برویند. من می ایستم, تو هم به ایست. به خاطر انسان و به خاطر آزادی. باید زنجیر ها را گسست و در باغچه ها نور کاشت . باید و جدانهای خوابیده را با نی لبک کودکی گستاخ بیدار کرد, باید خروشید , باید دوباره از ریشه رویید, آی انسانها ! دستهایمان را در دست هم بگذاریم و کوهی از مشت بسازیم، تا صبح آزادی بر قله سبز اتحاد و اعتمادمان طلوع کند.
در شهر غم آلوده من تا عسسی هست
زین طایفه شرزه و عیار کسی هست
بیهوده نبستیم به امید نگاهی
در حلقه فریادکشان دادرسی هست
کشتند فقیهان همه جا ، شور و شرر را
در سینه ما باز هوای شرری هست!
مهری امیری
منبع : انجمن دفاع از حقوق زنان در ایران
منبع : کلوب