جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

بابی، بچهٔ بد - BAD BOY BUBBY


بابی، بچهٔ بد - BAD BOY BUBBY
سال تولید : ۱۹۹۳
کشور تولیدکننده : استرالیا و ایتالیا
محصول : دومینکو پروکاچی، جورجو دراسکوویچ و رولف د هیر
کارگردان : د هیر
فیلمنامه‌نویس : د هیر
فیلمبردار : ایان جونز
آهنگساز(موسیقی متن) : گراهام تاردیف
هنرپیشگان : نیکلاس هوپ، کلر بنیتو، رالف کاتریل، کارمل جانسن، ناتالی کار و نورمن کی
نوع فیلم : رنگی، ۱۱۴ دقیقه


ـ ̎بابی̎ (هوپ)، در سی و پنج سالگی هنوز از آپارتمان دو اتاقه‌شان پا به بیرون نگذاشته است. مادرش، ̎فلوارنس̎ (بنیتو) او را مثل یک بچهٔ کوچک اداره می‌کند؛ او را حمام می‌کند، غذا می‌دهد. ̎فلورانس̎ به او القاء کرده که بیرون خانه پر از گازهای مسموم است و تنفس آن هوا کشنده است و خودش هربار که بیرون می‌رود، ماسک می‌‌زند. ̎بابی̎ گیج از اینکه چگونه گربه‌اش از خانه خارج می‌شود و زنده باز می‌گردد، او را در کیسهٔ نایلونی می‌پیچد و وقتی گربه می‌میرد، تعجب می‌کند. روزی پدرش، ̎هارولد̎ (کاتریل) پیدایش می‌شود که لباس یک کشیش را به تن کرده و از داشتن پسری مثل او تعجب می‌کند. پدر در مورد او بسیار تندخو است و کتکش می‌زند. روزی وقتی پدر و مادر بیرون رفته‌اند، ̎بابی̎ آپارتمان را به هم می‌ریزد و در بازگشت آن‌دو، هر دو را می‌کشد و با نایلون می‌پیچید و بیرون می‌رود! در حالیکه گربه مرده‌اش را هم با خود می‌برد. بیرون خانه به ناهار دعوت می‌شود، با یک گروه موسیقی آشنا می‌شود، برای آنان از یک فروشگاه پول می‌دزدد و آنان برایش ترانه‌ای می‌سازند و سرانجام رهایش می‌کنند. سپس به یک صاحب گالری نقاشی سپرده می‌شود که به او لباس شیک می‌پوشانند و او در نخستین مواجهه‌اش با مردم، مزاحم یک خانم مسن می‌شود. به زندان می‌افتد و وقتی با یک زندانی قلدر روبه‌رو می‌شود، در می‌ماند. سرانجام آزاد می‌شود، دوباره آن گروه موسیقی را می‌بیند و به نوعی عضو گروه می‌شود. روزی در پارک ̎انجل̎̎ (جانسن)، پرستاری که کارش پرستاری از معلولان جسمی و ذهنی است، را می‌بیند و به نوعی عضو گروه می‌شود. روزی در پارک ̎انجل̎ (جانسن)، پرستاری که کارش پرستاری از معلولان جسمی و ذهنی است، را می‌بیند و به او کمک می‌کند. دوستی آن دو به عشق می‌انجامد. ̎انجل̎ او را نزد پدر و مادرش می‌برد، اما آنان نه تنها ̎بابی̎ را نمی‌پذیرند، بلکه برعکس دختر را نیز به خاطر چاقی‌اش دعوا می‌کنند. ̎بابی̎ عکس‌العمل نشان می‌دهد. آنان با یکدیگر ازدواج می‌کنند. صاحب بچه می‌شوند. ̎بابی̎ در ارکستر کار می‌کند، ̎انجل̎ در بیمارستان، آنها دو بچه و یک گربه و خانه‌ای در حومهٔ شهر دارند و خوشبخت‌اند.
ـ بابی، بچهٔ بد فیلم عجیب و غیرمتعارفی است، که فضائی مالیخولیائی را، در مجموعه‌ای از آدم‌های غیرواقعی و استثنائی ایجاد می‌کند، و موردی عجیب و غیرعادی را طرح می‌کند. اما شکل و قالب کار، مسیر پیشبرد قصه و روایت، شخصیت‌پردازی و نتیجه‌ای که به دست می‌دهد، به شدت متعارف، استاندارد و حتی کلاسیک است. در نتیجه، فیلم بیشتر آدم را متعجب می‌کند (به ویژه در فصل اول، معارفهٔ پسر و رابطهٔ پسر و مادر مثلاً) در عین حال به عنوان یک فیلم، همه چیز در جهت جلب تماشاگر دارد: اندکی موسیقی راک، اندکی رقص، اندکی بی‌پردگی و اندکی از هر چیز دیگر... بی آنکه همچنان جز به تعجب واداشتن تماشاگر، حاصلی داشته باشد. تنها نقطهٔ اهمیت فیلم، پرداخت مستقیم و ارائهٔ سرراست هر حادثه و موضوع بدون زمینه‌چینی و مقدمه و بدون استفاده از تمهیدات سینمائی و به اصطلاح واقع‌بینانه است و بازی درخشان و استثنائی هوپ در نقش ̎بابی̎، که به نمونه‌ای قابل تدریس و قابل استناد در سبک بازیگری درام‌های روان‌شناسانه بدل می‌شود.