چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
دین و ایدئولوژی
بحث ایدئولوژی و رابطهی آن با دین، از جمله مباحثی است كه در دهههای اخیر میان اندیشمندان كشور اسلامی ما مطرح بوده و هر چند گاهی نیز به بحث روز تبدیل شده است.(۱) چنین بحثی، گرچه امروزه بصورت خاص مطرح نمیشود، اما بحثهای مرتبط(۲) با آن، حاكی از نوعی نیازمندی به مباحث سابق است. لذا مطالبی كه مرتبط با ایدئولوژی و دین است را مطرح مینماییم، تا شاید كمكی در جهت تنویر افكار حقیقت جو وحق طلب باشد. اما قبل از ورود به بحث، لازم است در باب مفردات آن ؛ یعنی "ایدئولوژی" و "دین" مطالبی بیان گردد.
●ایدئولوژی
واژهی "ایدئولوژی" در لغت به معنای "علم افكار و معانی" است كه علم افكار دربارهی اصل و مبدأ افكار مطالعه و بحث میكند. "مسلك سیاسی و اجتماعی" هم آمده است. اما دربارهی معنای اصطلاحی آن، باید بگوییم كه این واژه در غرب(فرانسه) و در اواخر قرن هجدهم وضع شده و سپس با تغییراتی وارد فرهنگ كشور ما گردیده است. لذا باید در ابتدا به مفهوم غربی آن توجه نماییم و سپس به معنای مصطلح آن در ایران بپردازیم. این واژه برای اولین بار توسط "دوستوت دتراسی"، (Destutt deTracy) فرانسوی یكی از پیشگامان "پوزیتویسم" و پیرو مكتب "اصالت خِس" در سال ۱۷۹۶ به كار برده شدو به معنای علم یا مطالعهی ایدهها بود.(۴) سپس ایدئولوژی معنای بسیار مهمتری پیدا كرد و در مقام دلالت بر مجموعهای از اعتقادات و یا حتّی برخوردها كه با یكدیگر ارتباط نزدیك دارند، بكار رفت.(۵) اما كارل ماركس در كتاب "ایدئولوژی آلمانی" مفهوم ایدئولوژی را چنان گسترش داد كه میتواند تمامی تجلیّات تمدن؛ از جمله فرهنگ، دین، حقوق، اخلاق، زبان و... را شامل شود. وی در عین حال برداشت تحقیرآمیزی از ایدئولوژی را ارایه نمود و آن را آگاهی و تصوراتی كه طبقهی حاكم بنابر موقعیت و منافع خود از واقعیتها دارد، معرفی كرد.(۶) اما در خارج از سنت و ایدهی ماركسیستی، ایدئولوژی از یك سو معنای محدودی به خود گرفت، یعنی به جای آن كه تمامی فرهنگ تلقی شود، تنها بخشی از فرهنگ (منتها به عنوان هستهی اصلی) در نظر گرفته شد، و از سوی دیگر از معنای تحقیرآمیزی كه پیدا كرده بود، رها شد. بر این اساس، فردینانددومون (F.Dumont) ایدئولوژی را نظامی از ایدهها و قضاوتهای روشن و سازمان یافته كه برای توصیف، تبیین، استنتاج و یا توجیه موقعیت یك گروه یا جامعه به كار میرود و اساساً از ارزشها نشأت میگیرد، معرفی نمود.(۷) كاربرد واژهی ایدئولوژی در ایران نیز با تغییراتی همراه بوده است. اما در مجموع میتوان گفت كه از سال ۱۳۴۰ به بعد لفظ ایدئولوژی در جامعهی ایران در نزد سه گروه به دو معنای مثبت و منفی به كار برده میشد؛
▪گروه اول: روشنفكران غیر مذهبی جامعه ایران بودند كه معنای مثبت ایدئولوژی در نزد آنها، همان اندیشههای ذهنی "به روزی" بود كه به تناسب شرایط حركت جامعه، در پوشش ماركسیسم شكل میگرفت و این نوع از ایدئولوژی، كار برد و جاذبهی فراوانی نیز داشت؛ معنای منفی ایدئولوژی، شامل عقاید و باورهای دینی و عرفی موجود در جامعهی ایرانی بود كه ریشه در پیشینهی اجتماعی داشت.
▪گروه دوم: روشنفكران مذهبی جامعه بودند. این گروه ضمن آن كه به معنای نخستین ایدئولوژی، آشنایی داشتند و بلكه به گونهای اعلام نشده، به اصل آن تعریف وفادار بودند، در تشخیص مصادیق مثبت و منفی ایدئولوژی با گروه اول مخالفت میكردند. در نزد آنها مذهب و بسیاری از باورهای عرفی جامعه، از مصادیق منفی ایدئولوژی بود، ولی ایدئولوژی مثبت، برای جامعهی ایران الزاماً یك ایدئولوژی غیر مذهبی نبود، بلكه ایدئولوژیای بود كه شامل مجموعهای از اندیشهها و باورهای ذهنی میشد كه با رجوع به ذهنیت مذهبی و عرفی جامعه و بازسازی مجدد آن پدید میآمد.
▪گروه سوم: اندیشمندانی بودند كه در نظام حوزوی و سنتی، تعلیم و تعلّم یافته و با تفكر عقلی و برهانی، از مبانی وحیانی دین دفاع میكردند؛ معنی مثبت ایدئولوژی در نزد این گروه، همان ایدئولوژی توحیدی الهی بود؛ و معنای منفی آن، ایدئولوژی غیر توحیدی بود. در نزد این گروه، دو لفظ "جهانبینی" و "ایدئولوژی" مرادف با "حكمت نظری" و "حكمت عملی" قرار گرفت.(۸) و بنابراین شهید مطهری ایدئولوژی را مرادف با شریعت و عبارت از یك تئوری كلی و طرحی جامع و هماهنگ كه در آن خطوط اصلی، روشها، بایدها و نبایدها و خوب و بدها، نیازها و دردها و درمانها مشخص شده باشد، معرفی نمود، و همهی اینها را در جهت تأمین سعادت همگان دانست.(۹)
●دین
از دیرباز در مورد واژهی "دین" و معنای آن، مطالب گوناگونی گفته شده است، تا جایی كه بعضیها شناسایی دین را یكی از دشواریهای بزرگ مسایل دینی دانستهاند(۱۰) و از طرف دیگر در بعضی منابع، تلاش برای تعریف كردن دین، عمدتاً یك رویكرد غربی معرفی شده است.(۱۱) ولی با صرف نظر از این مطالب، در یك جمعبندی، تعاریف ارایه شده از دین را میتوان به سه دسته تقسیم نمود:
۱ ـ دستهای از تعاریف كه عام هستند و به نحوی حتی عقاید غیر دینی و غیر خدا محوری را نیز شامل میشوند؛ مانند تعریف دین به "احساس اتكای مطلق"(۱۲) و یا "آن حال درونی كه فرد در مواجهه با امر مقدس پیدا میكند."(۱۳) بنابراین تعریف، آیینهایی همچون بودیسم(۱۴) كه اعتقاد به وجود خداوند در آن مطرح نیست و یا امانیسم(۱۵) كه به جای خداپرستی، نوعی پرستش انسانیت را توصیه میكند، و یا ماركسیسم(۱۶) كه بر ماده انگاری مبتنی است، همهی آنها دین خواهند بود.
۲ ـ تعاریفی كه ادیان الهی و خدا محور ـ با صرفنظر از این كه تحریف شده و یا در دسترس باشند یاخیر، ـ محدودهی آن است و میكوشند تا تعریفی جامع و مانع دراین حیطه ارایه نمایند، مثل تعریف دین به "مجموعه مقررات" برای بشر كه میخواهد سعادت انسان را تامین كند(۱۷).
۳ ـ تعاریفی كه ناظر به دین یا مذهب خاص میباشند؛ مانند تعریف دین به "عقاید و دستورهای عملی و اخلاقی كه پیغمبران از طرف خدا برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند"(۱۸). یا تعریف دین به "ما جاء به النبی"(۱۹) كه تمام این تعریفها وجود دین حق و امكان شناخت آن را به عنوان پیش فرض قبول داشته و معتقدند تعریفشان برگرفته از دین حق كه طبعاً دین خودشان خواهد بود میباشد.
●رابطهی دین و ایدئولوژی
بعد از روشنشدن مفردات بحث، میتوان به نظریاتی كه در ایران و در ارتباط با دین وایدئولوژی ارایه گردید با دید بهتری نگریست؛ اما تاریخچه نظریات در ایران: نهضت آزادی، در سال ۱۳۴۰ صریحاً اعلام كرد كه این حزب براساس ایدئولوژی اسلامی تاسیس شده است. آنگاه مرحوم حنیف نژاد و همفكرانشان از این موضوع سخن گفتند، همزمان با آنان، دكتر علی شریعتی در سطح وسیع و گستردهای از ضرورت "دین ایدئولوژیك" سخن گفت و طرح هندسی مكتب را برای تحقق این منظور ارایه داد؛ بعد شهید مطهری از "جهانبینی" و "ایدئولوژی" اسلامی به مطالبی اشاره كرد.(۲۰) هر چند تفسیرهایی كه در آن زمان از "دین ایدئولوژیك" ارایه میشد از هر جهت یكسان نبود، اما همهی آنها در اصلِ ارتباط دین با ایدئولوژی اتفاق نظر داشتند. با این تفاوت كه در آن زمان به جهت این كه ماركسیسم به دنبال امواج سیاسیاش، در ذهنیت روشنفكری ایران حضور داشت، روشنفكران مذهبی كه متاثر از جاذبههای مثبت ایدئولوژی بودند، به دنبال تفسیر ایدئولوژیك از دین برآمدند؛ اما متفكرین مسلمانی كه درنظام حوزوی دینی تربیت یافته بودند، در شرایط مزبور به جای آن كه به تفسیر ایدئولوژیك از دین بپردازند، با تعریف نوینی كه از "ایدئولوژی" كردند، در حقیقت معنای دینی به ایدئولوژی بخشیدند. اما مقولهی تفكیك "دین و ایدئولوژی" پدیدهای است كه از نیمهی دوم دههی شصت و خصوصاً بعد از فروپاشی ماركسیسم در متن جریان روشنفكرانهی دینی شكل گرفت و روشنفكری دینی كه در دههی پنجاه با تفسیر ایدئولوژیك و دین، میكوشید تا رابطهی خود را با دین حفظ كند، پس از پشت كردن به ایدئولوژی، (۲۱) در نخستین مرتبه، به نقد تعریف پیشین خود از "دین" پرداخت ؛ با این بیان كه اگر دین، ایدئولوژیك باشد، اولاً: به دلیل آن كه ایدئولوژی به مقتضای شرایط اجتماعی و تاریخی خاص، تعیّن مییابد و با از بین رفتن آن شرایط كهنه و مندرس میشود، در این صورت با دین سازش ندارد. و ثانیاً: ایدئولوژی، در خدمت زندگی انسان است و به تبع آن شكل میگیرد. حال آنكه دین، امری معنوی است و یا لااقل در بُعد معنوی نیز معتبر است، پس ایدئولوژیك شدن دین ممتنع است.(۲۲)
با وجود این، از دههی شصت تا به حال، تقریرهای مختلفی از امتناع ایدئولوژیك شدن دین ـ كه عمدتا ناشی از تلقی خاص آنها از معنای "ایدئولوژی" و "دین" میباشد ـ صورت گرفت. ولی به نظر میرسد كه در "رابطهی دین با ایدئولوژی" بیش از دو نظریه نمیتوان قایل شد؛ چون نظریات موجود در این باره شبیه به طرفین نقیض هستند كه حدّ وسطی بر آنها تصور نمیشود؛ زیرا كسانی كه میگویند دین میتواند ایدئولوژیك باشد، مرادشان بخشی از دین است كه همان ارزشها و بایدها و نبایدهای دینی است. اما دین متضمن بخشهای دیگری مانند گزارههای معرفت شناختی نیز هست كه ایدئولوژیك بودن آنها دور از ذهن و غیرقابل تصور است. هم چنین كسانی كه ایدئولوژیك شدن دین را امری محال و ممتنع میدانند، مقصودشان "دین در همهی مراتب" است. هر چند كه تصریحی به این مطلب نكرده باشند. بنابراین میتوان گفت: هر نظریهای كه قایل به ایدئولوژیك شدن بخشی از دین باشد، طرف نقیض نظریهی امتناع ایدئولوژیك شدن دین، خواهد بود. در نتیجه ما فقط دو نظریه در این بحث داریم كه عبارتند از: ۱. نظریهای كه معتقد است دین در هیچ مرتبهای نمیتواند ایدئولوژیك شود؛ ۲. نظریهای كه میگوید: دین در بعضی مراتب ایدئولوژیك است و این نیز برای دین لازم و ضروری است.
●ادلهی هر یك از نظریات
كسانی كه معتقد هستند دین ایدئولوژیك نیست، ایدئولوژی را مكتبی سیستماتیزه و سامان یافته ـ كه اركان آن كاملاً مشخص شده و ارزشها و آرمانها را به آدمیان میآموزاند، موضع آنها را در بر اثر حوادث و سؤالات معیّن میكند و راهنمای عمل ایشان قرار میگیرد ـ معرفی میكنند. از دیدگاه این گروه ویژگیهای ایدئولوژی این است كه اولاً: در خور پیكار و در نتیجه دشمن كوب و دشمن تراش است؛ ثانیا: دقیق وضع شده و قاطعند به طوری كه سر از قشریت در میآورند؛ ثالثا: حاجت به طبقه رسمی مفسران را القا میكنند؛ رابعا: خواستار یكنواخت اندیشی بوده و نسبت به تنوع و كثرتآرا بیتحملاند؛ خامسا: به سبب همین اوصاف، مدعی كمال و جامعیت و استغنای از دیگران و بیاعتنا به عقلند و... .(۲۳) از نظر این گروه و بنابر یك تقریر، دین آمده است تا جلوی خدایی كردن انسان را بگیرد و مهمترین درسی كه به آدم میدهد، این است كه آدمیان خدا نیستند.(۲۴) از نظر این گروه، آشكارترین دلیل بر امتناع دین ایدئولوژیك این است كه شارع هیچگاه دین را به صورت یك ایدئولوژی عرضه نكرده و قرآن كتابی نامدوّن است و به تعبیر حافظ، نظمپریشان دارد و... .(۲۵) دلیل دوم این كه دین امری رازآلود و حیرتافكن است و این ضد قشریّت است و آن وضوح و دقت و قشریّتی كه از یك ایدئولوژی میخواهند در دین وجود ندارد و این از مزایای دین است. ازنظر اینها حیرتافكنی دین، مقصود بالذات بوده است؛ خداوند در قرآن كریم میفرماید: "ما در دین متشابهات داریم" (آل عمران۷)، این متشابهات، نه فقط در دین اسلام، بلكه در سایر مكاتب دینی نیز وجود دارد و همینها هستند كه دین را از غیردین جدا میكنند.(۲۶) و دلیل سوم، طرفداران امتناع دین ایدئولوژیك میگویند: دین هم چون هوا است و هیچ قالب خاصی ندارد؛ و یا این كه دین، ترازوست، چراغ است، راه است و هیچ یك از اینها به خودی خود جهتدار نیستند. و از دید این گروه دلیل بر این مدعا، اولاً: تاریخ است كه نشان میدهد دین، هم هدایت آورده و هم ضلالت، هم عزّت آورده و هم ذلّت. ثانیا: خود قرآن میفرماید : "وحی الهی، هم شفاست و هم خسران" و نیز وجود متشابهات در قرآن كه به كجاندیشان رخصت میدهد تا از آنها سوء استفاده كنند، شاهد بر این مدعاست.(۲۷)در مقابل، كسانی كه ایدئولوژیك بودن دین را امری ضروری میدانند، گرچه در معنای "ایدئولوژی" با گروه مقابل خود اختلاف نظر دارند،(۲۸) اما اختلاف عمدهی آنها با هم، در تعریف دین و نحوهی برداشت از آن نهفته است. از نظر قایلین دین ایدئولوژیك، اولاً: اگر اسلام در جهانبینی خود توحید آورده، به این معنا است كه دین دارای حد و مرز خاص است و مجهول بودن حدّ و مرز دین برای بسیاری از مؤمنان و پینبردنشان به واقع توحید، دلیل بر نقص معرفت مومنان است، نه عدم تعیین و بی قالبی توحید و حقیقت آن در عالم واقع و ثبوت. هم چنین اگر اسلام، حضرت محمد(ص) را پیامبر، بلكه خاتم پیامبران معرفی میكند، عینا ابراز تعیین و قالب خاص برای دین است كه آن را از هر دین و مذهبی كه این امر را نمیپذیرد، جدا میكند. همین طور وجوب نماز و حج و جهاد، نوعی تحدید به شمار میرود. همهی این تعیّنها، قالبهایی هستند كه در واقع و عالم ثبوت، دین به آن قالبها درآمده، چه ما آن را بفهمیم و چه از آن غفلت ورزیم. و عوالم گوناگونی كه عرفا برای انسان و دین قایلند، مراتبی است كه برای آن دو تصویر كردهاند، ولی باید توجه داشت كه اهل معرفت نگفتهاند كه قالب و ظاهر شریعت، از دین نیست، بلكه همهی اصرارشان بر حفظ شریعت بوده است؛ و اهل معرفت دین را دارای مراتب میدانند نه آزاد از مراتب؛ مضافا بر این كه هیچ برهانی اقامه نشده كه هر نوع وضوح و روشنی و دقت، خلاف دین است.(۲۹)
ثانیا: قرآن در بسیاری از موارد، خود را "هادی"، "بصائر"، "نور"، "فرقان" و...توصیف میكند كه هیچ نسبتی با حیرتافكنی و رازآلودی بالذات ندارد. از این رو قرآن هم نور است، هم هادی است و هم بصائر و این نقص انسانها است كه نور، بصیرت و هدایت را درست و آنگونه كه حق آن است در نمییابند.
بنابراین، این حیرت و راز، عرضی است نه ذاتی؛ غرض خداوند، بالذات این نبوده كه مردم در حیرت بیافتند، غرض اصلی، معرفت بوده است كما این كه در تفسیر معروفی از آیهی "و ما خلقت الجن و الانس الاّ لیعبدون" آمده است "ای: لیعرفون"(۳۰) (كه طبق آن، هدف خلقت، فهم و علم كه با وضوح و روشنی تطابق دارد معرفی شده است). و دیگر این كه از خود آیات قرآنی میتوان استفاده كرد كه آیات محكمات، اصل و اساس قرآن و حقایق دینیاند و آیات متشابهات باید با رجوع به محكمات تفسیر شوند؛ و این نكته، از توصیف آیات محكم قرآن به "ام الكتاب" استفاده میشود.(۳۱)
ثالثا: مراجعه به كتاب و سنت با اندك تأملی، نشان میدهد كه قرآن و دینی كه از آن پرده برمیگیرد، جهتدارترین مكتبها است، و تمسك به آیهی شریفه "... یضلّ به كثیرا و یهدی به كثیرا..."(۳۲) برای اثبات بیجهت بودن قرآن، جدا نادرست و مغالطهآمیز است. معنای این سخن آن نیست كه قرآن در تعالیم و در مقام تشریع، هم هادی است و هم مضلّ، بلكه بدین معناست كه در مقام عمل خارجی و امتثال افراد نسبت به این نسخه هدایت (مقام تكوین)، انسانها دو گروه میشوند: گروهی به آن عمل میكنند و هدایت تكوینی مییابند و گروهی دیگر به دلیل انكارشان از هدایت باز میمانند و به ضلالت در میغلتند.(۳۳) خدای متعال در قرآن میفرماید: "فلمّا زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم"(۳۴) و نیز در آیهی دیگری میفرماید: "كذلك یُضِلّ الله مَنْ هو مسرف و مرتاب"(۳۵) كه به بیان علامه طباطبایی مؤید سخن ما خواهد بود.(۳۶)
و خلاصهی كلام این كه، طرفداران دین ایدئولوژیك علاوه بر پاسخهایی كه به نظریهی مخالف خود ارایه دادهاند، از عقل و قرآن و سنت نیز ادلهی زیادی برای اثبات مدعای خود اقامه نمودهاند.(۳۷) اما با توجه به مطالبی كه هر یك از این دو گروه بیان میكردند، میتوان فهمید كه هر دوی آنها دست كم در صدد معرفی دین اسلام هستند و همهی آنها به نحوی معترفند كه به جنبهی عینی دین نظر داشتهاند. از طرفی صاحبان این اندیشهها بعضا به تصریح و بعضا به اشاره تعریف خود از "دین" را برگرفته از قرآن میدانند. پس میتوان همهی آنها را با یك ملاك واحد سنجید و آن این كه "دین" باید از طرف كسی ارایه و تبیین شود كه آورندهی آن است؛ و تعریفی صحیحتر است كه تطابق بیشتری با قرآن داشته باشد.
اما از آنجا كه هر دوی این نظریه، ادلهی خود را برگرفته از قرآن و سنت میدانند، اختلاف آنها بیشتر به دو نوع برداشت و تلقی از دین بازخواهد گشت كه قضاوت نهایی دربارهی آنها را مبتنی بر بحثهای مبناییتری، همچون بحثهای معرفتشناسی دین خواهد نمود. ولی اگر بپذیریم رجوع به اهل فن و تخصص در هر شاخه از علم، عقلاً امری پسندیده است، در اینجا نیز میتوانیم آرا و سیرهی علما و مراجع بزرگ دینی را مؤید نظریهی دین ایدئولوژیك بیابیم و از این رو نظریهی دین ایدئولوژیك و تصویری كه از دین ارایه میدهد را مطلوب و مرضی خداوند بزرگ بدانیم.
پاورقیها:
۱۰. ر.ك: مجلهی اندیشه، سال اول، شماره دوم، ص ۳۲. بحث گرایش دینی.
۱۱. ر.ك: دین پژوهی، دفتر اول، ترجمهی بهاءالدین خرمشاهی، نشر مؤسسهی مطالعات وتحقیقات فرهنگی، ص ۸۱، تهران (۱۳۷۲ ـ ۱۳۷۳)، وزارت فرهنگ و آموزش عالی.
۱۲. تعریف شلایر ماخر از دین، ر.ك: دین پژوهی دفتر اول... ص ۸۵.
۱۳. ر.ك: علوی تبار، دین و ایدئولوژی و تعبیر ایدئولوژیك از دین، فرهنگ توسعه، سال اول شمارهی ۴، ص ۱۲.
۱۴. یابودیزم، همان دین بودا، از ادیان هندیان است كه براساس ترك دنیا قرار گرفته است. ر.ك: جان بی ناس. تاریخ جامع ادیان، ص ۱۷۶، ترجمهی علی اصغر حكمت، تهران ۱۳۷۷.
۱۵. "Humanism"، مكتبی است فلسفی، اجتماعی و اخلاقی كه كامیابی و لذت و سعادت دنیایی را غایت علم و اندیشه و هنر میداند. ر.ك: الفبای فلسفهی جدید. دكتر ذبیحالله جوادی، ص ۱۴۲.
۱۶. ر.ك: فرهنگ توسعه، سال اول، شمارهی ۴، ص ۱۲.
۱۷. ر.ك: مجله اندیشه، سال اول، شماره۲، ص ۴۱.
۱۸. علامه طباطبایی، آموزش عقاید و دستوری دین، ج ۱ ص ۱۵، چاپ بنیاد جانبازان انقلاب اسلامی استان تهران، چاپ اول پاییز ۱۳۷۰.
۱۹. محمد صادق لاریجانی، كیهان سال، سال ۷۲، ص ۴۰۴.
۱. ر.ك: حمید پارسانیا، مقالهی دین و دنیا، كتاب نقد، سال اول، شمارهی ۲، ص ۹۰.
۲. به عنوان نمونه، ر.ك: عبدالكریم سروش، فربهتر از ایدئولوژی؛ علوی تبار، ایدئولوژی خشونت، فصلنامهی میبد، بهار سال ۸۰؛ مصطفی ملكیان، روزنامهی ایران ۱۶/۸/۷۹ ص ۱۰.
۲۰.ر.ك: حسن یوسفی اشكوری، دین، ایدئولوژی و تعبیر ایدئولوژیك از دین، فرهنگ توسعه، سال اول شماره ۵ ص ۱۵.
۲۱. كه در واقع این پشت كردن به خاطر شكست ماركسیسم و رویكرد منفیای كه در غرب، نسبت به ایدئولوژی پیدا شده بود( تا جایی كه عدهای شعار پایان ایدئولوژی سردادند) صورت گرفت.
۲۲. ر.ك: مقالهی دین و دنیا، كتاب نقد، سال اول شمارهی ۲.
۲۳. ر.ك: عبدالكریم سروش، كیان شمارهی ۱۴، سال ۷۲ ص ۴؛ فربهتر از ایدئولوژی ص ۱۰۴، چاپ مؤسسه فرهنگی صراط؛ مصطفی ملكیان، روزنامهی ایران، سال ششم شمارههای ۱۶۶۱و۱۶۶۳ مورخ ۱۴و۱۶ آبان ۱۳۷۹، ص ۱۰.
۲۴. ر.ك: فرهنگ توسعه، سال اول شماره ۵، ص ۹.
۲۵. فربهتر از ایدئولوژی، ص ۱۲۵.
۲۶. همان.
۲۷. فربهتر از ایدئولوژی.
۲۸. از نظر طرفداران دین ایدئولوژیك، ایدئولوژی هر گاه با جهانبینی به كار رود به معنای خاص بوده و فقط افكار عملی؛ یعنی بایدها و نبایدها را شامل میشود، در حالی كه طرفداران امتناع، هیچ نوع ارتباطی بین جهان بینی و ایدئولوژی قایل نیستند. ر.ك: شهید مطهری، انسان و ایمان؛ محمد تقی مصباح یزدی، ایدئولوژی تطبیقی؛ دكتر سروش، دانش و ارزش.
۲۹. ر.ك: كیهان سال، سال ۷۲ ص ۴۰۴ ـ ۴۰۸، نقد نظریهی "فربهتر از ایدئولوژی" از محمد صادق لاریجانی.
۳۰. تفسیر شریف لاهیجی، ج ۴ ص ۲۷۰ و التفسیر الكبیر للامام فخر الدین الرازی، ج ۲۸، ص ۲۰۰، (نقل به مضمون).
۳۱. ر.ك: علامه طباطبایی، قرآن در اسلام، ص ۳۷، طبع دفتر انتشارات اسلامی.
۳۲. بقره، آیهی ۲۶.
۳۳. ر.ك: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱۷، ص ۳۳۱.
۳۴. سورهی صف، آیهی ۵.
۳۵. سورهی غافر آیهی ۳۴.
۳۶. ر.ك: علامه طباطبایی، تفسیر المیزان ذیل آیات مذكور.
۳۷. ر.ك: كیهان سال، سال ۷۲ ص ۴۰۴ ـ ۴۰۸.
۳. فرهنگ عمید.
۴. ر.ك. ژان بشلر، ایدئولوژی چیست؟ ترجمهی علی اسدی ص ۵، تهران، ۱۳۷۰.
۵. ر.ك. جان پلامناتس، ایدئولوژی، ترجمهی فولادوند، ص ۲.
۶.تعریف شلایر ماخو از دین، ر.ك: دینپژوهی، دفتر اوّل... ص ۸۵؛ علامه طباطبایی، آموزش عقاید دستوری دین، ج ۱، ص ۱۵، چاپ بنیاد جانبازان انقلاب اسلامی استان تهران، چاپ اوّل، پاییز ۱۳۷۰.
۷. ژان بشلر... ص ۷.
۸. ر.ك: حمید پارسانیا. مقالهی دین و دنیا، كتاب نقد، سال اول شمارهی ۲ ص ۹۸.
۹. شهید مطهری، مقدمهای بر جهانبینی، انسان و ایمان ص ۶۹، انتشارات صدرا، چاپ دوم اسفند ۵۷.
نویسنده:علی پاكپور
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست