جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
مکتب شیکاگو در زمینه ی جامعه شناسی شهری پیشگام است
هر یك از ما دارای سرپناهی هستیم. داخل این سرپناه بنا به سلیقه و تواناییهامان آراسته شده است و دارای شیوههایی برای معاش هستیم، و به تناسب آن شیوه هر روزبخشی از اوقاتمان را به اعمال و رفتاری تكراری در فضاهایی خاص سپری میكنیم. عمدتاً مسیرهای مشخصی را میپیماییم و در مكانهای مشخصتری به اعمال روزمره مبادرت میورزیم. دارای خویشان، دوستان و همراهان و امكاناتی برای زندگی هستیم و البته وجود كسانی را كه همراهی و همدلی چندانی با ما ندارند را نیز تحمل میكنیم و یا در ستیزه با آنها به سر میبریم.
اعمال و رفتارمان متكی به هنجارهای فردی و اجتماعی است، چه هنجارهایی كه به صورت قانون درآمدهاند و چه هنجارهایی كه در عرف جامعه مورد پذیرش جمعی واقع شدهاند. دارای اهداف و چشماندازهای كوتاه مدت و بلند مدت هستیم و برای رسیدن به آنها از نیروها و امكاناتی مدد میگیریم. دارای باورها و اعتقاداتی هستیم و بر طبق آنها رفتارهایمان را تنظیم میكنیم.
مجموعهی آنچه به طور خلاصه برشمرده شد همان چیزی را تشكیل میدهد كه نگارنده از آن با عنوان « فضاهای ساختاری» نام میبرد. فضاهای ساختاری ذهن انسان همانگونه كه اشاره شد از عناصر مادی و معنوی، جاندار و بیجان تشكیل شده است.
مهمترین ویژگی « فضاهای ساختاری » محدود كردن است، كه در این نوشتار از آن به عنوان «محدوده سازی» نام میبرم. برای درك عمیق ماهیت ساختارها باید به ویژگی «محدوده سازی» آنها توجه كرد. آنچه كه «محدوده سازی» و یا «ساختارها» انجام میدهند عبارت است از پیشگیری از بینهایت هرچ و مرج و بی هدفی و یا تناقض و تضاد هدفها. پیشگیری از بینهایت هرج و مرج علت وجودی تشكیل دولتها نیز هست كه موضوع بحث نگارنده نمیباشد.
حركتها در شرایط مشخص بودن مسیرها و هدفها است كه به مقصد میرسند و یا نمیرسند، اما در شرایطی كه مسیرها و هدفها مشخص نباشند و یا فراوان و بینهایت باشند، به نابودی منتهی میشوند. بینهایت هرج و مرج و بینظمی، نابودی و اضمحلال را به دنبال دارد و تنها در شرایط نظم یعنی مشخص بودن مسیرها و هدفها است كه خلق و آفرینش صورت میگیرد. از قضا دیگر عنصر اصلی در ساختارها وجود نظم و انضباط است. در شرایط مشخص بودن مسیرها و هدفها خلاقیت صورت میگیرد. بناها یا همان ساختارها حاصل خلاقیت هستند و هیچ خلق و آفرینشی صورت نمیگیرد مگر به واسطهی وجود تفكر و حركتهای منظم. نظم در خلاقیت به معنای آن است كه هر جزء حاصل و متاثر از جزء دیگر است. به عبارتی زاییدهی جزئی است كه مبنایی برای پدیداری و در افتادن چشماندازها و افقهای جدید شده است. هر ساختارِ خلاقانه، حاوی پیوندهای شبكهیی است و یا دستكم آنكه امكان برقراری پیوندهای شبكهیی به صورت بالقوه در آن وجود دارد. خلاقیت به اصالت ساختارها منجر میشود. اما فراوان ساختارهای بدون اصالت نیز موجود است. این فراوانی سر به بینهایت میزند، چرا كه همواره بوده و هست و خواهد بود. ساختارهای بدون اصل و اصالت نه حاصل زایندگی و خلاقیت كه حاصل سرهم بندی است، از اینجا و آنجا به عاریت گرفته شده است. پیوندها لزوماً با یكدیگر ارتباط ندارند و یا نمیتوانند ارتباط برقرار كنند و چه بسا به نفی و در هم شكستن یكدیگر بپردازند. همین عدم امكان ارتباط و تحرك مانع از حركتهای عمودی(Vertical mobility) میشود و تحركها در حد افقی mobility) (Horizontal باقی خواهند ماند. حركتهای افقی فعل پذیرند و تاثیر پذیر و از امكان نقش آفرینی تاثیرگذار محروم، مگر آنكه به انتحار دست بزنند.
هستی دارای ساختار است و انسانها به عنوان جزئی محدود از هستی موجوداتی ساختارمند هستند. ساختارهای ذهنی و عینی انسانها از این لحاظ كه همهی آمال و آرزوهای انسانها را در بر میگیرند از اهمیت فراوان برخوردارند. به عبارتی حیات انساها در میان همین «فضاهای ساختاری» است كه به انجام میرسد. در چنین شرایطی اهمیت تاثیرگذاری و تاثیرپذیری از ابعاد و زوایای ساختارها به خودی خود آشكار است.
یك تقسیم بندی مهمی كه میتوان دربارهی ساختارها مطرح كرد، درونی و بیرونی بودن آنها است. ساختارها از درونی تا بیرونی در امتداد هستند، به عبارتی در دو سر یك طیف قرار دارند. میتوان درونیترین ساختارها را وجود هر انسان برای خود او دانست و بیرونیترین ساختارها را ساختارهایی دانست كه امكان تجربهی حسی و رویارویی در قبال آن برای فرد مهیا نیست و تنها تصویرها و روایتهایی از آن ساختارها در دسترس دارد.
نكتهی بسیار مهم در ساختارهای بیرونی عدم وجود « تعامل» است. شخص میتواند تصویر سازیهای مطلوبش را بر مبنای توصیف و درك یك جانبهاش از روایتهای شنیداری و تصویری به پیش یبرد. در این پیشروی، همزمان چیزی كه نگارنده از آن با عنوان «ساختارهای توهمی» یاد میكند در ذهن و ضمیر شكل میگیرد. شگلگیری ساختارهای توهمی یك از وجوه گریز ناپذیر كاركرد ذهنی انسان است. همین ساختارهای توهمی هستند كه انسانها را به حركت و تكاپو و نفی و تایید كردنها وادار میكنند. شاید اگر ساختارهای توهمی نبودند انسانها هیچگاه زحمت حركت و تلاش را به خود نمیدادند و از جای خود نمیجنبیدند. توهمهای ساختاری حس امیدواری، همراه با درك زیبایی و حركت برای رسیدن به مطلوب، در فرد ایجاد میكنند. مشاهدههای بصری و ذهنی در ایجاد چنین دركی بسیار موثر هستند.
اینكه انسانها در پیرامون خود چه چیزی را مشاهده كنند و این مشاهدات تا چه مدت دوام داشته باشد در شكلگیری ویژگیهای ساختارهای توهمی بسیار مهم است. اما اینكه حركتها به درانداختن چه نوع فضاهای ساختاری - مادی یا معنوی - منجر شوند و یا اینكه برعكس فضاهای ساختاری چه نوع از توهمهای ساختاری - مادی یا معنوی - در ذهن ایجاد كنند تحت تاثیر مستقیم یكدیگر هستند.
● شهرها، نماد «فضاهای ساختاری» مادی
تمدن بشر با شهرنشینی آغاز شده است. پدیداری مشاغلی به جز كشاورزی، دامداری و صیادی كه قشر صنعتگر و پیشهور را به وجود آورد به پیدایی شهرها انجامید.
در بحث مدرنیسم نیز بر شهر و شهرنشنیی تكیهی بسیار شده است. در گزارشهای سالانهی توسعهی انسانی سازمان ملل متحدUNDP) ) برای سنجش نابرابری، یكی از سنجهها، سنجش رشد شهرنشینی است كه مشتمل بر نرخ رشد سالانهی جمعیت شهری و قدر نسبی جمعیتهای شهرهای دارای بیش از یك میلیون نفر جمعیت میباشد.
امیل دوركهایم در كتاب تقسیم كار در جامعهThe division of labor in society) ) به تاثیر تغییر ساختاری ناشی از گسترش تقسیم كار بر همبستگی اجتماعی تاكید میكند. او جوامع و اجتماعات سنتی را مبتنی بر همبستگی مكانیكی میداند و جوامع صنعتی جدید را مبتنی بر همبستگی ارگانیك.
« گئورگ زیمل» از جامعه شناسان نامدار آلمان است. « وبر » تحت تاثیر اندیشههایش قرار داشت. دوركهایم و تونیس كارهای او را جدی میگرفتند. وی بر جامعه شناسان آمریكایی به ویژه جامعهشناسان وابسته به مكتب جامعه شناسی شیكاگو از جمله رابرت پارك تاثیر فراوان گذاشته است.
زیمل به فضای زندگی مدرن و به ویژه شهر علاقه داشت و معتقد بود جامعهی مدرن در اصل در مادرشهر شكل گرفته است و به عمیقترین شكل در آن تكامل یافته است. اگر چه « وبر » و « فوستل دوكولانژ » دربارهی شهر مطالبی نوشتهاند اما میتوان زیمل را نخستین جامعهشناس زندگی شهری مدرن به حساب آورد. او تمام سالهای عمرش را به جز چهار سال در شهر تجاری و پویای برلین گذراند.
زیمل در مقالهیی با عنوان « مادرشهر و زندگی روانی» Metropolis and Mental life) ) تاثیر فرهنگ مدرن در روانشناسی اجتماعی شهرنشینان را ارزیابی میكند. به نوشتهی پیتر كیویستو «آنچه را كه برخی سردی یا بیاعتنایی شهرنشینان میانگاشتند، او وسیلهیی ضروری برای حفاظت در مقابل تهدید شدن فردیت میدانست.» (۱)
رابرت پارك شخصیت محوری مكتب جامعهشناسی شیكاگو است. پارك در درك خود از شهر به عنوان مركز مدرنیته با زیمل همعقیده است. وی در این باره جملهی جالبی دارد: « جهان ممكن است میان دو طبقه تقسیم شود، كسانی كه به شهر رسیدهاند و كسانی كه هنوز نرسیدهاند.» (۲)
وی در ادامه میگوید: « در شهر همهی بلند پروازیهای پنهانی و همهی آرزوهای ابراز شده فرصتی برای تجلی پیدا میكنند. شهر طبیعت انسان را در تمام جلوههای آن شكوفا میسازد، گسترش میدهد و تبلیغ میكند.»(۳)
مكتب شیكاگو در زمینهی جامعهشناسی شهری پیشگام است. اعضای این مكتب مدلهای بوم شناختی خود را از زیستشناسی اخذ كردهاند. « لوئیس ورث » مفهوم « شهرنشینی به عنوان یك شیوهی زندگی » را مطرح كرد. به عقیدهی وی، زندگی شهری در بردارندهی غیرشخصی شدن و فاصلهی اجتماعی است: «تاثیراتی كه شهرها بر زندگی اجتماعی انسان میگذارند زیادتر از آن است كه نسبت جمعیت شهری نشان میدهد، زیرا شهر نه تنها به طور فزاینده سكونتگاه و كارگاه انسان امروزی است بلكه مركز نوآوری و نظارت بر زندگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است كه دورترین اجتماعات جهان را به مدار خود كشیده و نواحی گوناگون، ملتها و فعالیتهای مختلف را به صورت یك جهان هستی در هم بافته است.» (۴)
« دیوید هاروی» و « مانوئل كاستلز » بینالگوهای شهرنشینی و جامعهی وسیعتر ارتباط برقرار میكنند و فرآیندهای شهری را مستقل در نظر نمیگیرند. به نظر هاروی و كاستلز شیوههای زندگی مردم در شهرها و طرح فیزیكی محلات مختلف شهری را میتوان در زمرهی ویژگیهای كلی توسعهی سرمایهداری صنعتی محسوب نمود. به تاكید « هاروی » شهرنشینی یكی از جنبههای محیط مخلوقcreated environment) ) است و فضا دائماً تجدید ساخت پیدا میكند.(۵ )
كاستلز در بیاناتی بسیار دقیق، بین شكل فضایی یك جامعه با مكانیسمهای كلی توسعهی آن رابطه برقرار میكند. وی میگوید: « برای شناخت شهرها ما باید فرایندهایی را كه به وسیلهی آنها شكلهای فضایی ایجاد و دگرگون میشوند را درك كنیم. طرحها و ویژگیهای معماری شهرها و محلات، مبارزات و ستیزههای میان گروههای مختلف را در جامعه بیان میكنند. به سخن دیگر، محیطهای شهری نمایانگر تجلیات نمادین و فضایی نیروهای اجتماعی كلیترند. برای مثال آسمانخراشها ممكن است به این علت ساخته شوند كه انتظار میرود سودآور باشند اما این ساختمانهای عظیم در عین حال، نماد قدرت و سلطهی پول بر شهر از طریق كاربرد تكنولوژی و اعتماد به نفس هستند و كاتدرالهای دورهی سرمایهداری انحصاری رو به رشد محسوب میشوند.» (۶)
اما شهر و جذابیتهایش، پویایی و تحركش، رقابتها و فرصتطلبیهایش، وهم و گمان افكندنهایش و البته تواناییهایش در تبدیل انرژیهای پراكنده به نظم و زیبایی و خلاقیت، تنها مورد توجه اندیشمندان و تئوری پردازان قرار نگرفته است. چهرههای سرشناس ادبی همچون گوته، تی.اس. الیوت، بودلر، داستایفسكی، پوشكین و گوگول نیز زوایای مختلف زندگی شهری و پتانسیلهای نهفته در آن را در آثار ادبی خود به تصویر كشیدهاند.
« نیكلای گوگول » در داستان بلوار نوسكی، اسطورههای مردمی بلور نوسكی را به هنر تبدیل میكند. بلوار نوسكی یكی از جادههای اصلی پترزبورگ بود. در اوایل قرن نوزدهم و در زمان سلطنت آلكساندر این خیابان توسط چندین معمار نئوكلاسیك برجسته تقریباً به طور كامل بازسازی شد. همپای ظهور شكل جدید آن در اواخر دههی ۱۸۲۰، بلوار نوسكی به گونهیی آشكار از دو شعاع دیگر خود ( بلوار وژنسنسكی و خیابان گوروخوایا ) متمایز شد و به عنوان یك محیط شهری منحصر به فرد درآمد.« مارشال برمن» استاد سرشناس دانشگاه نیومكزیكو در كتاب جالب و خواندنی «تجربهی مدرنیته» با وصف و تحلیلی درخشان به توصیف بلوار نوسكی میپردازد: «بناهای مجلل در هر دو سمت خیابان صف كشیده بودند، بناهایی كه غالباً در میادین و فضاهای عمومی اضافی خاص خود ساخته شده بودند، كلیسای جامع «بانوی مااز غازان» به سبك نئوباروك، كاخ میخائیلوسكی به سبك روكوكو، همانجا كه تزار مجنون پل اول به دست محافظان خویش خفه شد تا راه برای به تخت نشستن پسر وی آلكساندر باز شود، تئاتر الكساندر به سبك نئوكلاسیك، كتابخانه عمومی كه نسلهای متوالی روشنفكران فقیر فاقد كتابخانه شخصی عاشسقاش بودند، ساختمان موسوم به گوستینی دور، بوتیكهای باشكوه، بنایی چهار گوش با بازارچههای مجهز به سرپوش شیشهای كه به تقلید از خیابان ریولی پاریس یا ریجنت استریت لندن ساخته شده بودند... از هر نقطهای از بلوار نوسكی نوك طلایی برج دریاداری قابل مشاهده بود، و به هر ناظری رخصت میداد تا به نوعی جهتگیری بصری و نوعی حس تعیین مكان در كل شهر دست یابد و همچنان كه پرتو متحرك خورشید این منار زرین را روشن میساخت، تخیل فرد ناظر نیز شعلهور میشد و فضای واقعی شهر را به منظرهای رویایی و جادویی بدل میكرد.» (۷)
« برمن» در ادامه مینویسد: « بلوار نوسكی تنها جایی در پترزبورگ ( و احتمالاً در كل روسیه) بود كه همه طبقات اجتماعی موجود میتوانستند در آن گرد هم آیند، از اشرافزادگانی كه كاخها و خانههایشان در بخش ابتدایی خیابان، نزدیك برج دریاداری و كاخ زمستانی، مایه فخر و مباهات بلوار نوسكی بود تا صنعتگران فقیر، روسپیان، ولگردها و عیاشانی كه در آلونكها و میخانههای مفلوك دور و بر ایستگاه راهآهن میدان زنانیسكی در بخش انتهایی بلوار پلاس بودند. بلوار نوسكی همه آنان را گرد هم جمع میكرد، جملگی را در گردبادی عظیم میچرخاند و سپس رهایشان میكرد تا از تجارب و برخوردهای خویش به نحوی سر درآورند. اهالی پترزبورگ عاشق بلوار نوسكی و بیوقفه سرگرم خلق اسطورههایی دربارهی آن بودند، زیرا این بلوار در قلب كشوری توسعه نیافته، چشم اندازی به سوی همه وعدههای تابناك جهان مدرن را بر آنان میگشود.» (۸)
برای پرهیز از طولانی شدن بیش از حد نوشتار، فقط به چند سطر از توصیف گوگول از بلوار نوسكی اشاره میكنم: « هیچ چیز نمیتواند جالبتر از بلوار نوسكی باشد، حداقل در سن پترزبورگ كه این طور است. در واقع این بلوار همه چیز و همه چیز است. درخششاش خیره كننده است. نگین پایتخت ماست. مطمئنم كه هیچ یك از كارمندان اداری پریده رنگ شهر ما حاضر نخواهند بود بلوار نوسكی را با تمام ثروتهای جهان عوض كنند.... و چه بگویم در مورد خانمها! خانمها حتی از این هم بیشتر شیفته بلوار نوسكی هستند. میبخشید اما اصلاً كیست كه شیفتهاش نباشد؟ همین كه قدم به بلوار نوسكی میگذارید در گردشگاه بی انتهایش خودتان را از یاد میبرید...» (۹)
● « فضاهای ساختاریِ» مادی و انتزاعی
تا بدینجا از هویت ساختارمند انسانها گفته شد و اینكه مجموعهی مفاهیم و ابعاد معنایی اعم از بایدها و نبایدها، امكانها و محرومیتها، طریقهها و بنبستها، شیوهها و احترازها و... فضاهای ساختاری هر موجود انسانی را تشكیل میدهند. گفته شد كه فضاهای ساختاری در طیفی به هم پیوسته از درونیترین تا برونیترین قرار دارند. هر قدر فضاهای ساختاری درونیتر باشند زوایا و افق چشماندازها تنگتر و كوتاهتر و محدودتر هستند و هر قدر فضاها برونیتر باشند، امكان تعامل و تجارب با آنها كمتر و غیرممكنتر است. برونیترین چشماندازها به معنای وسیعتر بودن ابعاد و افقهای چشماندازها نیست، چه بسا كه توهمزا باشند و توصیف موجودیتها، مصادره به مطلوب شوند. اگر چه از ویژگی و پتانسیل حركتآفرینی و امیدبخشی ساختارهای توهمی نباید غافل شد.
آنچه ساختارهای مادی را از غیرمادی و انتزاعی جدا میكند قابلیت «تكرارپذیری» و «عدم تكرارپذیری» آنها است. آنچه در این تقسیم بندی باید توجه داشت این است كه كه ساختارها را مستقل از هدفهایی كه معطوف بدان هستند در نظر بگیریم. ساختارهای انتزاعی از قابلیت تكرارپذیری برخوردارند و در قالب ابژههای گوناگون و متنوع بازتولید میشوند و از همین رو از آفرینش حركتهای صعودی و عمودی در عمل ناتوان هستند. حركتهای برخاسته از ساختارهای انتزاعی جملگی در سطح و افقی هستند و هیچ آفرینشی در جهت تبدیل وجودهای متنوع و بالقوه به موجودیتهای متنوع و بالفعل انجام نمیگیرد. در ساختارهای انتزاعی، استقرار ثابت و ساكن است و وجودهای متنوع و پراكنده در اركان هستی امكان و فرصت تجلی و استقرار پیدا نمیكنند. در حالی كه ساختارهای مادی از تكرار و بازتولید به دور هستند.
حركتها و آفرینشها صعودی و رو به تكامل هستند و به واسطهی تكراری نبودن و بازتولید نشدن، امكان تحلی موجودیتهای متنوع فراهم میشود. ساختارهای مادی به واسطهی آنكه امكان درك و دریافت نسبتاً یكسانی از ویژگیها و چیستی خود برای همهی نسلها فراهم میكنند امكان تكامل خود را نیز فراهم میكنند. در حالی كه ساختارهای انتزاعی به دلیل تفسیر و تاویل پذیری نمیتوانند از حركتهای افقی فراتر روند و مدام در یك سطح از نقطهیی به نقطهی دیگر میلغزند.
در ساختارهای مادی، استقرارها مدام تغییر میكنند و در هر تغییری اجزایی جدید از هستی و وجود، با قابلیتها و تواناییهای منحصر و مختص، امكان ظهور و تجلی پیدا میكنند. در جوامع مختلف نیز بسته به آنكه كنش اكثریت اعضای آن جامعه به طور عمده از چه نوع فضاهای ساختاری نیرو و مدد میگیرد، حركتها و استقرارها شكل ویژهی خود را مییابند. این نیرو و مددگیری آن اندازه عمیق و پیچیده است كه در ساختارهای بیرونی جوامع كاملاً قابل مشاهده است. شهرها و معماری ساختمانها نمونهی قابل توجهی از آنچه گفته شد میباشند. معماری ساختمانها، مصالح و تجهیزات و امكانات به كار رفته در آنها، نمای بیرونی و درونی آنها، نورپردازی به كار رفته در آنهاكه در حال حاضر در ایران چندان مورد توجه نیست، در صورتی كه در جوامع پیشرفته نورپرداری شهرها و میادین و ساختمانها علاوه بر صنعت، به یك هنر تبدیل شده است. فضای فروشگاهها و اجناس به نمایش گذاشته شده در بوتیكها، تعداد اماكن فرهنگی از جمله كتابخانهها و كتابفروشیها، سالنهای تاتر و فیلم، گالریها، موزهها،... پاركها و فضای سبز شهر، سنگفرش خیابانها، آراستگی و تمیزی خیابانها، و اماكن عمومی و جادهها و... جملگی میتوانند بیانگر و توصیف كنندهی فضاهای ساختاری مادی و یا انتزاعی جوامع و آفرینشهای توهمی حاصل از این سازهها باشند. بسیار مهم است كه ساختارهای توهمی چه هدفهایی را نشانه گرفته باشند و حركتها را به كدامین سو، ساماندهی كنند و پتانسیلها را به كار بیندازند.
شهرهای آلوده، خیابانهای مملو از زباله، جویهای سرشار از حیوانات موذی، فضای سبز بدون سبزه و گیاه، معماریهای فرسوده و نابههنجار، سالنهای مخروبهی تاتر و سینما و محلاتی كه به پاتوقهای ثابت خلافكاران و بزهكاران اجتماعی تبدیل شدهاند نمیتوانند الهامبخش حركتهای روبه رشد برای دستیابی به زیباییهای زندگی باشند. تمدنها از شهر و شهرنشینی آغاز شدهاند و به شهرو شهرنشیی نیز ختم میشوند. در این ختم شدن هیچ پایانی نهفته نیست، امكانی است برای تداومهای متوالی و بیپایان.
پانوشت۱ - پیتركیویستو/اندیشههای بنیادی در جامعه شناسی/ترجمهی منوچهر صبوری/نشر نی/ص ۱۷۸
۲ - پیشین/ص۱۸۲
۳ - پیشین/ ص۱۸۲
۴) Wirth, Louis ۱۹۳۸: urbanism as a way of life,
American journal of sociology; ۴۴
۵) Harvey, David ۱۹۸۵: consciousness and the urban Experience:
Studies in the history and theory of capitalist urbanization (oxford: basil Blackwell)
۶) Castells, Manuel۱۹۸۳: The city and the grass Roots:
A cross- cultural theory of urban social movements (London: Edward Arnold)
۷ - مارشالبرمن/تجربهی مدرنیته/ترجمهی مراد فرهادپور/انتشارات طرح نو/ص ۲۳۶
۸ - یشین/ ص۲۳۷-۲۳۸
۹ – یادداشتهای یك دیوانه/نیكلای گوگول/ ترجمهی خشایار دیهیمی/ ص ۵۱/ نشرنی
۲ - پیشین/ص۱۸۲
۳ - پیشین/ ص۱۸۲
۴) Wirth, Louis ۱۹۳۸: urbanism as a way of life,
American journal of sociology; ۴۴
۵) Harvey, David ۱۹۸۵: consciousness and the urban Experience:
Studies in the history and theory of capitalist urbanization (oxford: basil Blackwell)
۶) Castells, Manuel۱۹۸۳: The city and the grass Roots:
A cross- cultural theory of urban social movements (London: Edward Arnold)
۷ - مارشالبرمن/تجربهی مدرنیته/ترجمهی مراد فرهادپور/انتشارات طرح نو/ص ۲۳۶
۸ - یشین/ ص۲۳۷-۲۳۸
۹ – یادداشتهای یك دیوانه/نیكلای گوگول/ ترجمهی خشایار دیهیمی/ ص ۵۱/ نشرنی
منبع : وبلاگ علوم اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست