یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

وویتسک - Woyzeck


وویتسک - Woyzeck
سال تولید : ۱۹۷۹
کشور تولیدکننده : آلمان‌غربی
محصول : ورنر هرتسوگ
کارگردان : هرتسوگ، برمبنای نمایش‌نامه‌ای نوشته گئورگ بوخنر.
فیلمنامه‌نویس : هرتسوگ، برمبنای نمایش‌نامه‌ای نوشته گئورگ بوخنر.
فیلمبردار : یورگ اشمیت رایتواین.
آهنگساز(موسیقی متن) : آنتونیو ویوالدی و بندتو مارچلو.
هنرپیشگان : کلاوس کینسکی، افاف ماتز، ولفگانگ رایشمان، پاول بوریان، ویلی زمرلوگه و یوزف بیربیخلر.
نوع فیلم : رنگی، ۸۱ دقیقه.


سربازی به‌نام «وویتسک» (کینسکی) با عجله صورت سروان مافوقش را می‌تراشد و او یادآوری می‌کند که عجله کار شیطان است و «وویتسک» را بابت کم‌هوشی و بی‌شرافتی سرزنش می‌کند (فرزند «وویتسک» حرام‌زاده است)... در مزرعه و در حال هیزم شکستن برای سروان، «وویتسک» به دوستش، «آندرس» (بوریان) از نداهائی می‌گوید که از دل زمین‌ می‌شنود و سرنوشت شومی برایش پیش‌بینی می‌کنند... از پنجره، «ماری» (ماتز)، همسر «وویتسک»، مجذوب رهبر ارکستر نظامی (بیربیخلر) در حال رژه می‌شود... دکتری (زمرلوگه) که به «ویتسک» پول داده تا برای آزمایشی علمی داوطلب شود، او سرزنش می‌کند که چرا نمی‌تواند نمونه ادرار بدهد... در بازار مکاره، «وویتسک» و «ماری» میمونی در قفس و اسبی تعلیم دیده را می‌بینند. توجه رهبر ارکستر هم به «ماری» جلب می‌شود... در ملاقات با رهبر ارکستر، «ماری» ابتدا مقاومت می‌کند، بعد تسلیم می‌شود... دکتر در سخنرانی درباره غرایز حیوانی، گربه‌ای را از پنجره به پائین پرت می‌کند، اما «وویتسک» حیوان وحشت‌زده را می‌قاپد... «ماری» بچه‌شان را در تخت می‌خواباند و گوشواره‌هائی را که رهبر ارکستر به او داده با ذوق و شوق نگاه می‌کند و به «وویتسک» می‌گوید که پیدای‌شان کرده است... دکتر به سروان در مورد سکته مغزی هشدار می‌دهد... «وویتسک» ناخواسته می‌شنود که سروان از خیانت «ماری» می‌گوید... او از «ماری» سؤال می‌کند... «ماری» بر پاکدامنی‌اش پافشاری می‌کند... «وویتسک» از رنجی که می‌کشد به «آندرس» می‌گوید... می‌بیند که «ماری» و رهبر ارکستر با هم می‌رقصند... از دل زمین ندائی او را به کشتن همسرش تشویق می‌کند... رهبر ارکستر، «وویتسک» را ریشخند می‌کند که مرد نیست و بعد تحقیرش می‌کند «وویتسک» درباره ندائی که می‌شنود به «آندرس» می‌گوید... «ماری» برای بچه‌اش از انجیل، آیاتی درباره زنان بی‌عفت می‌خواند... «وویتسک» از «آندرس» می‌شنود که رهبر ارکستر همه‌جا درباره تصاحب زن او لاف می‌زند «وویتسک» چاقوئی می‌خرد... دارائی‌اش را به «آندرس» می‌بخشد... «ماری» برای بچه‌ها قصه می‌گوید... «وویتسک» صدایش می‌زند و لب آب، با چاقو او را می‌کشد.. در نوش‌گاهی، دیوانه‌وار با دختری می‌رقصد و دخترک متوجه خون روی دست‌هایش می‌شود... «وویتسک» فرار می‌کند... پیش جسد «ماری» برمی‌گردد، چاقو را در آب می‌اندازد، بعد خودش هم در آب می‌پرد تا آن را در اعماق آب پنهان کند (غرق می‌شود)... بچه‌ای جسد «ماری» را پیدا می‌کند... دو مرد جسد را در تابوت می‌گذارند. یکی از آن دو می‌گوید: «قتل تمیزیه. خیلی تمیز...»
* برخلاف ترکیب هرتسوگ و فریدریش ویلهلم مورنا در نوسفراتوی خون‌آشام (1979) که نوعی اشتباه به‌نظر می‌رسید، برخورد میان هرتسوگ و بوخنر در نگاه اول پیوند دو ذهنِ موافق می‌نماید. طوری که هرتسوگ به ندرت مجبور شده است حتی جمله‌ای از نمایش‌نامه ناتمام ولی به‌طرز عجیبی کامل بوخنر را تغییر دهد یا حذف کند (چند مورد دستکاری‌های هرتسوگ برای گسترش متن اصلی از عیب‌های فیلم است). اما کم‌کم و جزء به جزء تفاوت‌ها نمودار می‌شود: «وویتسکِ» بوخنر مردی است طبیعی در وضعیت طبیعی‌اش بدون اینکه نیازی به دفاع از خود حس کند، ولی واجد نوعی ادراک غریزی در حالت اضطراب، که تراژدی ناب است. «وویتسکِ» هرتسوگ که با بازی کینسکی دارای هوش و فراستی مکتوم به نظر می‌رسد یک عصیانگر است، پیش‌گوی آخر‌الزمانی که طی آن دنیای ستمکار در خون غرق خواهد شد. اگرچه فیلم موفق به توجیه این گسست از متن نیست و آن حالت باز برشت‌وار نمایش‌نامه را (که در آن تراژدی «وویتسک» هرگز توضیح داده نمی‌شود بلکه همواره القا می‌شود) ندارد؛ با این حال تجربه‌ای نفس‌گیر است با بازی‌های عالی و حال و هوائی کلاستروفوبیک.


همچنین مشاهده کنید