جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

آنارشی و اینترنت


آنارشی و اینترنت
اینترنت بیشتر از آنارشی سیاسی، آنارشی اخلاقی را ترویج می کند و این که آنارشی اخلاقی ذاتاً ویرانگر است پیامد منطقی چنین وضعیتی فروپاشی اخلاقی است و نه یگانگی اخلاقی این فروپاشی به معنای بد کلمه آنارشیستی است، چرا که وسیله برای انتشار یافتن و به هم پیوستن ترجیحات خودساخته ای از هر نوع است. (گوردون گراهام)
کلمة آنارشی (aarchy) به دو طریق معنا می شود، یک معنای مثبت و یک معنای منفی آنارشی در کاربرد مثبت آن، شیوه ای که آنارشیست های مشهوری چون پرودون و کروپتکین آن را به کار می بردند، به معنای فقدان دولت و به این دلیل به معنای آزادی از قدرت قهری دولت است کاربرد منفی و رایج تر آنارشی نیز بیانگر فقدان دولت است، اما دقیقاً به همین دلیل، به صورت شرایطی از بی قانونی و آشوب تصور می شود به طور خلاصه آنارشی- جامعه بدون دولت- را می توان به صورت یک آرمان یا یک خطر تلقی کرد
در واقع استدلال ها به نفع آنارشی به عنوان یک آرمان هرگز در نظریه سیاسی جدی گرفته نشده است، چرا که عموماً تصور می شود که این آرمان به طور بدیهی غیرواقع گرایانه است با این وجود است که می توان این سخن را به نفع آن بیان کرد: قدرتمندترین ابزار مصیبت انسانی، چه در دوران گذشته و چه در دوران مدرن، دولت بوده است هیچ جماعت جنایتکاری تا به حال حتی به به وجود آوردنِ آن درجه ای از وحشت و رنج نزدیک نشده است که به میانجیگری دولت های تحت تسلط استالین، هیتلر، مائو یا پل پوت امکان پذیر شد آیا حقیقت دارد که جوامع بدون دولت بدتر از این جوامع هستند؟
مخالفان آنارشی، آنهایی که این کلمه را به معنای منفی به کار می برند، ممکن است پاسخ دهند که ما نباید در مورد موهبت های دولت بر مبنای بدترین نمونه های آن قضاوت کنیم آنها همچنین ممکن است بپذیرند که دولت واقعاً نامطلوب است، اما مجادله کنند که دولت شری ضروری است، به همان طریقی که برای مثال یک عمل جراحی کسترده شری ضروری است این طرح استدلال آشنا را به طرزی عالی می توان در افکار «تامس هابز» یافت ایده این است که دولت، که به صورت قدرت انحصاریِ اجبار مشروع تعریف می شود، ضروری است تا از جنگ همه علیه همه جلوگیری کند، عدالت را به اجرا درآورد و از بی گناهان و آسیب پذیران محافضت به عمل آورد
آنارشیت های مثبت به نوبه خود ممکن است پاسخ دهند که این مدعا نوعی مصادره به مطلوب کردن است حقیقت این است که دستگاه دولت، مقصود نظری اش هرچه که باشد، ممکن است برای دست یازیدن به ظلم و بهره کشی از بی گناهان و آسیب پذیران مورد استفاده قرار گیرد هنگامی که چنین وصفی رخ می دهد، انحصار کارآمد دولت بر قوه قهریه شرایط را بدتر می کند آن گاه پرسش آنارشیست ها این است که آیا به وجود آوردن و حفظ کردن بنیادی اجتماعی با امکان انحراف یافتنی این همه ویرانگر عاقلانه است
مقصود من حل و فصل کردن منازعه میان آنارشیست ها و مدافعان دولت نیست بلکه می خواهم نشان دهم که تصور آنارشی را می توان به دو طریق متفاوت مورد ملاحظه قرار داد، و این که افرادی که برداشتی مثبت از آن دارند بنیادهایی فکری برای دیدگاهشان دارند این ملاحظه اگر قرار باشد که با سؤالی متفاوت موجه شویم یعنی این که آیا ظهور اینترنت گامی در جهت آنارشی نیست ضرورت دارد؛ زیرا اگر چنین باشد، ما پیش از این که از این آنارشی استقبال کنیم یا از آن بهراسیم، باید سؤال کنیم که کدام معنای آنارشی مورد نظر است
اینترنت دو خصلت بارز دارد، بین الملل گرایی (انترناسیونالیسم) اش و عوام گریی (پوپولیسم)اش بین الملل گرایی اینترنت صرفاً مربوط به این حقیقت نیست که باعث ارتباط یافتن مردمانی از ملل مختلف می شود، چرا که بسیاری از ابزارها و فعالیت های انسانی چنین کاری را انجام می دهند نکته در این جاست که جست وجو در اینترنت کاملاً نسبت به مرزهای ملی بی اعتنا است مردمانی که در غیرانیترنت غربیه می بودند، که توسط علائق مشترکی پیوند می یابند که هیچ ربطی به ملیت ندارد اینترنت از این جهت در تضادی شدید با آنچه فیلسوفان «جامعة مدنی» می گویند قرار می گیرد، یعنی جامعه ای که خصوصیتِ آن پیوند دادن افراد غریبه یا وحدت بخشیدن به آنها درون یک حکم یا حوزة سیاسی است
به همین دلیل اینترنت جدا از دلایل دیگر دارای این پتانسیل است که از لحاظ سیاسی ضدحکومت و برانداز باشد اما شکل این براندازی بسیار عمیق است و این وضع صرفاً به خاطر این نیست که جاسوسان یا افرادی مانند آنها اکنون شکلی تقریباً غیرقابل کشف شدن از ارتباط با رهبران سیاسی شان را در اختیار دارند، امری که حقیقی و مهم است حقیقی و مهم است یا این که تروریست ها می توانند در امنیتی نسبی اطلاعات را مبادله کنند، بلکه این وضع به دلیل آن است که همة تعامل ها بر روی شبکه اینترنت می توانند بدون توجه بر مرزهای ملی صورت گیرد از آن جایی که جهان روابط بین الملل تاکنون عمدتاً به صورت روابط بین دولت ها بوده است، و وضع جدید به معنای آن است که اکنون فضایی در حال رشد از تماس و همکاری وجود دارد که دولت ها، حتی در هماهنگی با یکدیگر، کنترل ناچیزی بر آن دارند از آن جایی سلطه (Authority) دولت، گرچه با قدرت (power) آن یکسان نیست، به طور غیرمستقیم بر آن قدرت تکیه دارد، این پتانسیلِ اینترنت در کاهش دادن قدرت دولت ها با به وجود آوردن معنایی از فعالیتی بی اعتنا به آن همزمان پتانسیلی برای کاهش دادن سلطة دولت است به همین دلیل است که یک آنارشیست ممکن است از اینترنت استقبال کند
دومین خصلت اینترنت عوام گرایی یا پوپولیسم آن است بار دیگر باید از نظر داشته باشیم که این عوام گرایی نه در مرتبه ای سطحی بلکه در مرتبه ای عمقی قرار دارد در شرایط حاضر صلاحیت های خاصی برای جست وجو کردن چیزهای بر روی شبکه و مهم تر از آن مشارکت کردن در آن لازم نیست و هیچ سیستم واقعی سانسوری که مشارکت ها را در غیاب چنین صلاحیت هایی مانع شود وجود ندارد تنها نوع سانسوری برای مثال توسط دولت سنگاپور وشرکت هایی که دسترسی افراد را به انیترنت ممکن می کنند، [برای جلوگیری از دسترسی با سایت های غیراخلاقی] پیشنهاد شده است مقصودی کاملاً متفاوت دارد به علاوه با در دسترس بودن گسترده کامپیوترها در مدارس و کالج ها و تأسیس کافه های اینترنتی، هزینه استفاده و وارد شدن به اینترنت آن قدر ناچیز شده است که از آنها هم کار چندانی برای مقابله کردن با عوامگرایی سیستم به صورت یک کل برنمی آید
این خصلت عوام گرایانه اینترنت بیشترین شادی آنارشیست ها را باعث می شود، چرا که به نظر می رسد امکان اجتماعی بین المللی نوینی را عرضه می کند که در آن معمولی ترین افراد می تواند دسترس نامحدودی به جهان اطلاعات داشته باشد و کم اهمیت ترین افراد مستقیماً در شکل دهی به جهان دخالت کنند افراد بر روی اینترنت بر مبنای علائق و انتخاب های فردی خودشان عمل می کنند و هم پیمان می شوند و انجام دادن چنین کارهایی توسط مرزهای ملی یا قدرت های مسلط بارزسی نمی شود تحقق آنارشی مثبت هنگامی کامل می شود که ما به این تابلو، تصویر دولت های ناکامی را بیفزاییم که علی رغم قدرت های قاهرشان عاجزانه به این وضعیت می نگرند
گرچه این تحلیل و سنایویی که مجسم می کند، کاملاً تخیلی و بی اساس نیست، اما بر مبنای مفروضاتی است که نیاز به بررسی دارند این امر تنها هنگامی حقیقت دارد که دسترسی نامحدود به دانش بر سازندة قدرت یافتن عمومی باشد و بر همین قیاس در صورتی که ناتوانی در محدود کردن آن به عنوان تقلیل یافتن قدرت دولت شمرده شود دومین فرض این است که توانایی در مشارکت کردن در جهان اینترنت نیز به وجود آورندة قدرت یا به عبارت دیگر تأثیری بر پیامدها در جهان [واقعی] باشد
یک نتیجه گیری مقدماتی باید این باشد این اندیشه که اینترنت ویژگی های مثبتی برای آنهایی دارد که آنارشی را به عنوان یک آرمان تلقی می کنند، بی وجه نیست اما تنها هنگامی کاملاً اثبات می شود که بررسی برخی از مفووضات تعیین کننده را تأیید کند
برای ذهنی که آنارشی را به عنوان شرایطی که باید از آن ترسید تلقی می کند، همان ویژگی های اینترنت که آنارشیست ها تحسین می کنند ممکن است نقض های آن دانسته شود اینترنت زمینة کاملاً برانگیزاننده ای برای توطئه های جنایتکارانة در اختیار پست ترین مخرج مشترک انگیزش های انسانی است البته چنینی دیدگاهی دقیقاً همان مفروضات را می پذیرد، و بنابراین در معرض همان تردیدها قرار می گیرد کمترین چیزی که در این مورد می توانیم بگوییم این است که موضع بدبینانه نه ضعیف تر و نه قوی تر از موضع خوش بینانه است
اما یک مسیر فکری دیگر وجود دارد که ارزش کارش را دارد این نظریه بر این ایده استوار است که اینترنت بیشتر از آنارشی سیاسی، آنارشی اخلاقی را ترویج می کند و این که آنارشی اخلاقی ذاتاً ویرانگر است برای بررسی این موضوع لازم است که نگاهی اندکی دقیق تر به ایده تربیت اخلاقی بیندازیم در این جا من تنها می توانیم طرح مختصری از مسیری فکری ارائه دهم که برخی از تأکیدات نسبتاً جزیی آن بر روان شناسی اخلاقی تکیه دارد
من از کلمه «ترجیحات» (prefereces) به عنوان اصطلاحی ژنریک برای آن انگیزش های انسانی استفاده خواهم کرد که نوعی عنصر سنجشی مثبت دارد- مثل اشتیاق، علاقه، کنجکاوی و غیره در مقابل آنهایی که سبعانه ترند- مثل ترس، خشم، آشفتگی و غیره «ترجیحات» به این معنا دست کم تاحد طبیعی هستند؛ به این معنا که پیش از این که اجتماعی شدن صورت پذیرد، حتی شاید پیش از آن که اجتماعی شده آغاز شود، برخی از چنین ترجیحاتی در انسان ها وجود دارند و به توضیح دادن رفتارشان کمک می کنند فرایند اجتماعی شدن ممکن است به مثابه تزکیه شدن این ترجیهات از طریق فرآیند پذیرش تأثیرات خارجی برساخته می شود
بنابراین برای مثال، به این معنا ترجیح دادن، بیان کردن خود طبیعی محسوب می شود؛ بدون چنین ترجیحی انسان ها زبان نمی آموزند اما این ترجیح، فی نفسه، به معنای واقعی کلمه متنافر (icoheret) است؛ تنها با بدست آوردن زبانی توارثی و ابداع نشده است که این ترجیح را می توان به درستی درک کرد [از طرف دیگر] کسب کردن چنین زبانی پذیرفته شدن این ترجیح طبیعی داشتن به خود بیانگری، توسط قواعد جامعه سخنگویان زبان است
به نظر من چیزی شبیه مثال بالا را باید در مورد اخلاقیات هم بیان کرد تکانه های طبیعی که در کانون اخلاقیات قرار دارند و به عبارتی اساسی فعال برای خودآگاهی اخلاقی را تشکیل می دهند، هرچه که باشند، تعریف خود را هنگام بدست می آورند که در معرض فرآیند پالایش دهندة مجموعه ای به ارث رسیده و غیرابداع شده از ارزش ها و آداب قرار گیرند به نظر من اشتباه هست که فکر کنیم امور به علت آن که تمایل به آنها وجود دارد دارای ارزش می شوند؛ برعکس امیال ما هنگامی شکل می گیرند که آنها را با آنچه آموزیم از طریق تجربه جمعیِ به ارث رسیده در مورد آنچه ارزش تمایل داشتن را دارد، یعنی چیزی که ارزشمند (valuable) است، متناسب می کنیم بنابراین برای مثال، به عقیدة من علاقه به موسیقی، یک ترجیح طبیعی است، اما در عین حال علاقه ای است که بلوغ خود را از طریق تناسب یافتن با یادگیری دربارة اشکال و ترکیب بندی های موسیقیایی بدست می آورد که تجربة جمعی نشان می دهد که اهدافی کافی برای تحقق یافتن آن ترجیح هستند
بر این سؤال تربیت اخلاقی درسال های اول زندگی آشکارتر است، اما به طوری بی پایان ادامه می یابد و در همه مرحله شکل آن مشابه است در معرض قرار داده و تعویل کردن ترجیحات طبیعی با تأثیرات اجتماعی کردن این روند پیامد بجای هماهنگ شدن ترجیحات انسان های در غیر این صورت جدا از هم را به وجود می آورد، و بنابراین به وجود آوردن جامعة متمدن را ممکن می کند به طور خلاصه تربیت اخلاقی یک روند اجتماعی شدن است، و به همین علت که به نظر من معمولاً منحرفان جدی اجتماعی، مثلاً قاتلان زنجیره ای، به شکلی ریشه ای توسط سابقه روان شناختی شان از خود بیگانه شده اند امر بارز در مورد اینترنت این است که شکل گیری آنچه را که «هم آمیزی مطلق علائق» می نامم ممکن و حتی تشویق خواهد کرد
منظور من از این اصطلاح این است که توانایی پرسه زدن صرف در شبکة ساختار نیافته ای از ترجیحات است که به مجال همسانی (cogruece) صرف را فراهم می آورد و نه هماهنگی (coordiatio) پرسه زنندگان در اینترنت این فرصت را دارند که در جست وجوی روحیه های مشابه باشند و آن نوع تأثیرات اصلاح و تزکیه کننده را که در فرایندهای طبیعی یادگیری عمل می کنند نادیده بگیرند این وضعیت بارزتر از همه شاید در مسائلی مانند شبکه های پورونوگرافی کودکان خود را نشان می دهد که در آن جلوی ترجیحات شریرانه گرفته نمی شود، چرا که آن چیزهایی که مانع این نوع ترجیحات می شوند را جست وجوکننده در اینترنت می تواند نادیده بگیرد و سپس تمایل این فرد پرسه زن اینترنتی با دریافت کردن پاسخ های تأییدکننده از جانب افراد دارای ترجی مشابه، تقویت می شود
پیامد منطقی چنین وضعیتی فروپاشی اخلاقی است و نه یگانگی اخلاقی این فروپاشی به معنای بد کلمه آنارشیستی است، چرا که وسیله برای انتشار یافتن و به هم پیوستن ترجیحات خودساخته ای از هر نوع است یقیناً چنین وضعیتی هرگز نمی تواند کامل شود، چرا که میزانی پایه ای از ارتباط همیهش مورد نیاز است، ارتباط برقرار کردن به نوعی زبان نیاز دارد و این امر به نوبه خود به تسلیم کردن ترجیحات شخصی به تأثیرات اجتماعی کننده- به طریقی که بین از این توصیف شد- نیاز دارد علاوه بر این خود پیوند یافتن ترجیحات خودساخته به فعالیتی همگام نیاز به میزانی از نظم و انضباط اجتماعی را نیازمند است اما آنچه که این روش نوین برقرار شدن تماس بین انسان ها امکان پذیر می کند، انتشار یافتن گسترده تر تمایلات آزاد شده، بدون تأثیرات فرهیخته کننده ای است که به طور طبیعی بر آنها لگام می زند و آنها را محدود می کند
مقصود از این شیوة اندیشیدن راه انداختن جاروجنجال نیست تنها مقصود این است که یادآوری شد که اینترنت در واقع ابزاری با امکانات جدید است که باید به درک عمیقی از آن رسید منظور من از ترسیم کردن ین خط فکری که نتیجه گیری معینی را به دست می دهد، به راه انداختن بحث در این مورد است و نه این که مانع سایر نتیجه گیری ها شوم از این مهم تر اگر ادعاهایی را که من مطرح کردم بتوان تأیید کرد، این امر هیچ استلزام صریحی از مورد آنچه می توان درمورد ورد آنها انجام داد به همراه نمی آورد، اگر اصلاً بشود کاری انجام داد
منبع : آژانس خبری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایستنا


همچنین مشاهده کنید