سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

مساله ملی


مساله ملی
آقای آیدین دهقانی، اگر مجاز باشم در باره‌ی این «رنج‌نامه»ی شما خطاب به «کانون مدافعان حقوق بشر، شورای ملی صلح، روشنفکران و فعالین اجتماعی و سیاسی» تعمقی داشته و نظر دهم، بدون این که وارد جزء جزء نوشته‌ی شما شوم و برای هر قسمت آن اعلام موافقت و مخالفت کنم، چاره‌ای نمی‌یابم تا با عمده‌ نوشته شما احساس همدلی کنم. اما درعین حال ضروری می‌دانم به نکاتی چند بی‌توجه نباشیم.
تردید نیست آن‌کس که مستقیما طعم تلخ فشار، ستم و ظلم را درک و لمس می‌کند با کسانی که در کنار گود نشسته باشند، فرق بسیار است؛ اما اهمیت در این است که چون ستم دیده‌ی مستقیم، فهم و معنای روشن‌تری پیدا کرده است، پس بر همین اساس باید هشیار باشد که بهتر از دیگران فرق چاله و چاه را درک کرده و خود را از چاله به چاه نیاندازد!
تردید نیست که ریشه‌ی پیدایی قوم‌گرایی و ملی‌گرایی و برتری ملی و قومی، چیزی نیست که زاده‌ی هر ملتی باشد. ملت‌ها و مردم... کم‌ترین سهمی در این امور ندارند و تنها و تنها طبقات غارتگر و ستم‌گر بوده‌اند که در راستای منافع خود «مفهوم برتری‌طلبی» را تابو کرده و از پیامد تمام آن اختلافات بهره‌برداری کرده و می‌کنند.
این که ده‌ها نمونه از برجستگان ترک زبان آورده‌ای، بسیار واقعی‌ست و افتخار است برای تمام ایرانیان، اما حتما توجه داری که دیگر ملل و قوم‌ها نیز، همراه و درکنار ملت ترک، بزرگانی داشته‌اند که همگی محصول جامعه‌ی بشری بوده است که امروز تمام بشریت از دستاوردهای آنان برخوردار هستند. سخن این است که باید شرایط و بستر لازم را برای «آزادی» تمامی انسان‌ها به‌وجود آورد. و نه این که ابراز امیدواری نمود: «امیدواریم تا دوستان قبل از اینکه دیر شده باشد، دست به کار شوند و هم چون محمد رضا پهلوی که گوشهای سنگینش نهایتاً توانست پس از ۳۷ سال حکومت، صدای انقلاب ملتش را بشنود، نباشند؛ تا مبادا زمانی سر خود را از لاکشان بیرون آورده و مشاهده کنند که در یک دست، شن های سوزان کویر لوت برایشان مانده و دردستی دیگر مشتی از خرابه های تخت جمشید، تا بر آنها لالایی تمدن ۲۵۰۰ ساله را زمزمه کرده و "بر سرنوشت خویشتن گریه ساز کنند." و بقیه کشور هم با سرنوشت نامعلومی مواجه شود.»
توجه کن که تو دوست دردمند که بسیار به‌حق هم در باره‌ی حقوق ملت‌ها نوشته‌ای، چگونه -و حتما ناخودآگاه- دیگر مردم را با مانده‌ای از «کویر لوت و خرابه‌های تخت جمشید» حقیر و تهدید می‌کنی و چه ناپخته فاصله‌گذاری‌های ملی و قومی را برجسته می‌سازی و خودت ناخودآگاه عامل تحریک عوام می‌گردی. به بیان دیگر دردمندی می‌شوی که درد را برای دیگران هم می‌خواهی و نه این که با منشاء «درد» مشکل داشته باشی!
از قسمت‌هایی از نوشته‌ات، برمی‌آید که به‌خوبی می‌دانی استثمارگرِ ترک، دقیقا به مانند استثمارگر کُرد و فارس، بلوچ و عرب و انگلیسی و آمریکایی و... غیره به خاطر پول به تهران می‌آید و به همین دلیل کاری به رشد و پیشرفت منطقه‌ی خودش ندارد!!
تردید نیست که اگر تحلیل مساله‌ی قومی و ملی از زاویه‌ی بسته‌ی کنونی خارج شود و ملت ایران و ملل جهان طرف توجه قرار گیرند و بر روی این باور کار و فعالیت شود که همه‌ی این اقلیتِ غارتگران جهانی یک قوم و ملت هستند و همه‌ی این اکثریت بی‌شمار زحمتکشان جهانی که در بین آن‌ها ترک و فارس و بلوچ و عرب و آلمانی و انگلیسی و روسی و... قرار دارند نیز یک ملت واحد می‌باشند، در این صورت توانسته‌ایم درد مشترک را با هم و با منافع مشترک پی‌گیری نماییم.
دوست گرامی، حتما و هم اکنون توجه داری که ترک زبانان در تهران، یکی از بیشترین جمعیت‌ها را تشکیل می‌دهند. توجه داری که آنان و دیگر ملت‌های ایرانی و بخصوص ترک زبانان، امروزه روز با فارس زبانان مخلوط شده و بچه‌های آنان مخلوطی از ترک و فارس و غیره شده‌اند!
تردید نیست که هم شما گرامی دوست دردمند و هم آن معلم مبارز بزرگ خلق ایران، «صمد بهرنگی» حق داشته‌اید که از حقوق ویژه‌ی شرایط زیستی خود برخوردار باشید. اما توجه کنید که دستیابی به حقوق اساسی، در تکه شدن ایران تحقق نخواهد پذیرفت! تنها در همبستگی ملی- جهانی است که همه‌ی ملت‌ها به حقوق واقعی خودشان خواهند رسید. تردید نداشته باش که بی‌خانمان «فارس‌ زبان» هرگز به تدریس زبان فارسی فکر نمی‌کند. او مانند دیگر هم‌میهن خود که ترک‌زبان است، اما به مانند خودش در جستجوی لقمه نانی آوره‌ و سرگردان در این کره‌ی خاکی‌ست! شاید هم اکنون در اروپا و آمریکا و یا به مانند افغانی‌ها در ایران آواره باشد که در آن‌جا هرگز به فکر آموزش دروس به زبان ترکی یا فارسی نمی‌افتد و هرگز به عنوان یک اقلیت که چیزی حدود دوسه میلیون نفر می‌شوند، نظامی به آنان اجازه نمی دهد به فکر مبارزه با سیستمی بیافتند که به اجبار در آن پرتاب شده اند، چه رسد به این که حقوق ملی و قومی خود را طلب کنند !!
پس آن‌چه تو گرامی دوست و هموطن عزیز می‌خواهی و بیان درد می‌کنی، فقط بخاطر این است که «هم‌میهن» هستی و حق داری، چرا که این کشور از آنِ تست. پس توجه کن که دیگر برای مبارزه لزومی ندارد تا دیگر هموطنان خودت را به فقط باقی ماندن «کویر لوت و خرابه‌های تخت جمشید» تهدید کنی، زیرا تو بهتر از هر کس می‌دانی که همان کویر لوت و همان خرابه‌های تخت جمشید نیز از آنِ تست... و بالاخره: در الویت قرار دادن مسایل ملی و عمده کردن آن، در نهایت جاده صاف‌کن کدام مسیر خواهد شد؟ تردید نداشته باش که جدایی خواهانی که از آنان گفته‌ای، کسانی هستند که در تحلیل نهایی و در خوشبینانه‌ترین فرص، میهن خود را به بهایی بسیار اندک به دشمن واقعی بشریت، یعنی امپریالیسم آمریکا تقدیم می‌کنند.
آیا تکه پاره کردن یوگسلاوی، به هیچ یک از ملل آن سرزمین خیری رساند! آنان حقیقتا از ستم ملی رها شدند و اکنون چهار اسبه به طرف برابری، آزادی، رفاه و سعادت و نیکبختی و دموکراسی گام برمی‌دارند؟.
امپریالیسم تشنه‌ی آلوده‌سازی هر منطقه از جهان با هر بهانه و ترفند است تا با هزینه‌های کم‌تری در جهت انباشت هرچه بیش‌تر سرمایه موفق شود. تشدید دعواها و جنگ‌های قومی خدمت به امپریالیسم است. حکومت‌هایی که حقوق دیگر قوم‌ها و ملت‌ها را لگدکوب می‌کنند... عملا جاده صاف کن حضور ابر دشمنان ملت‌ها هستند. قوم‌گرایان و شونیست‌ها نیز کمک‌یار حاکمانی می‌شوند که حقوق ویژه‌ی دیگر ملل را زیر پا می‌گذارند و آنان را همیار خود می‌سازند تا برای ورود خصم خانمان بر باد ده مانعی وجود نداشته باشد!.
کشور و میهن خود را تکه تکه نخواهیم، جهان را یکپارچه کنیم!
هادی پاکزاد
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه