سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
مجله ویستا
گزارش تحلیلی درباره مطبوعات سینمایی
● نشریات تخصصی سینما از آغاز تا امروز
▪ بر اساس اسناد مکتوب، نشریه «سینما و نمایشات» اولین نشریه تخصصی سینما در ایران بود.
▪ مجله «سینما و نمایشات» چند ماه زودتر از نمایش اولین فیلم سینمای ایران «آبی و رابی» در تابستان سال ۱۳۰۹ منتشر شد.
▪ انتشار مطبوعات تخصصی سینما از نیمه دوم سال ۱۳۳۵ وارد مرحله تازه و جدیتری شد.
بیگمان «برادران لومیر» هرگز به ذهنشان خطور نمیکرد که شعبدهبازی تصاویر متحرک و اختراع شگفتیسازشان با شکستن مرزهای زمانی و مکانی و پس از یک قرن تحول و تکامل به نیرومندترین ابزار انقلابهای فرهنگی بدل خواهد شد. نخستین نمایش تصاویر متحرک در گراند کافه پاریس (۲۸ دسامبر ۱۸۹۵ میلادی) شور و هیجانی در اندازه یک شعبدهبازی خارقالعاده ایجاد کرد. همزمان با تلاش اگوست و لویی لومیر (برادران فرانسوی) در تکمیل اختراع سینماتوگراف و جهش بلند صنعت عکاسی، در نقاط دیگری از جهان نیز گامهای بلندی در این زمینه برداشته میشد. توماس ادیسون مخترع نامدار امریکایی هم یکی از رقبای برادران لومیر در این عرصه بود. اگرچه در همه تاریخ نوشتههای جهان صنعت و هنر، برادران لومیر اولین پیشگامان صنعت سینماتوگراف و تصاویر متحرک معرفی شدهاند. توماس ادیسون همه نامآوری و اشتهار بیمانندش را مدیون اختراعهای پرشماری است که نقش عمدهای در تحول جهان صنعتی دارد. همانگونه که در آغاز اشاره شد، سینماتوگراف در دهههای آغازین ابداع و اختراع وسیلهای مفرح و سرگرمیساز بود و به نظر میرسید که با سپری شدن زمان، همه جاذبههای خود را از دست خواهد داد. این داوری و تلقی تا پیش از کشف قابلیتهای تبلیغاتی و فرهنگساز سینما، قضاوتی بسیار منطقی و قابل قبول بود. سرشت تنوعطلب انسان اگر نبود همه اختراعات و اکتشافات تاریخ تمدن در همان مرحله ابتدایی متوقف میماند. اما بر اساس همین ویژگی سرشتی، پدیدههای ساخت دست و ذهن بشر همواره در یک فرایند تکاملی، کارکردهای متفاوت و غالباً کارآمدتری پیدا میکند. تکامل تدریجی و اوجگیری شگفتیساز پدیده سینماتوگراف از نمونههای مثالی و کمنظیر این روند روبه رشد است. در حالی که همزمان با اختراع ابزار عکاسی و متحرک کردن تصاویر، همگان این پدیده را یک نوع شعبدهبازی جذاب و البته با عمر کوتاه تصور میکردند، با گذر زمان و نوبهنو شدن ابزار تکنیکی سینما و کشف قابلیتهای خارقالعاده آن در تغییر الگوهای رفتاری، ناگهان سینما به نیرومندترین ابزار تبلیغاتی و بسترساز انقلابهای فرهنگی تبدیل شد. در دهههای آغازین قرن بیستم جنبههای تخدیری و سرگرمکننده سینما بیشتر مورد توجه بود اما در بحبوحه جنگ جهانی دوم تجربههای تازهای از کارکردهای این پدیده به دست آمد.
با ابداع سینما پروپاگاندا و بهرهگیری از ویژگیهای تبلیغاتی بهشدت اثرگذار آن، چشماندازی گسترده به جهانی تازه کشف شده میگشود. جنبههای تبلیغاتی و بهشدت اثرگذار سینما آنقدر نیرومند و تغییرآفرین بود که در پایان جنگ جهانی دوم، نقش بسیار مهم و قابل اعتمادی در مجموعه عرصههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و علمی جهان معاصر پیدا کرد. با اختراع تلویزیون و همهگیر شدن آن در دهه پنجاه میلادی دوره جدیدی از کارکردهای تحولبرانگیز تصاویر متحرک آغاز گردید. اگرچه تفاوتهای آشکاری در اساس تکنولوژی سینماتوگراف و امواج تصویری تلویزیون وجود داشت، اما اشکال بیرونی و شیوه کاربری همانندی در اثرگذاری و تسخیر اذهان عمومی پیدا میکرد. درواقع اختراع تلویزیون انرژی نهفته در جوهره تصاویر متحرک را بهشدت تقویت و گسترش میداد. هالیوود بهعنوان مرکزیت کارخانههای رؤیاسازی از آغاز دهه هفتاد میلادی وارد دوره تازهای از حیات خود میشد. بانفوذ و حضور جهتدهنده عوامل اطلاعاتی دولتها جنبههای مفرح و سرگرمیساز آثار سینمایی همچنان محفوظ و چه بسا پررنگتر از همیشه جلوه میکرد. اما در عرض و عمق این جاذبههای بیرونی هدفمندیهای از پیش طراحی شده و بسیار مهمی جریان داشت و با سرمایهگذاری در زمینه روانشناسی مخاطب و جهتدهی افکار و باورها الگوهای تازهای در عرصه رفتارشناسی جوامع خلق و تعریف میشد. سردمداران حکومت سلطه با هدف کنترل و جهتدهی افکار و رفتارهای اجتماعی در جهان صنعتی همزمان با صرف هزینههای سرسامآور در زمینه ساخت تسلیحات جدید کشتار جمعی، حضور و نفوذ در ذهنیت افکار عمومی جهانیان و تعریف و تحمیل الگوهای جدید شخصیتی و رفتاری را روش مطمئنتری برای سلطه و سیطره پایدار خود میدیدند. تقریباً از آغاز دهه هشتاد میلادی سرمایهگذاری در زمینه تکنولوژی مدرن و گسترش برد مؤثر ابزار فرهنگی ــ بهویژه تصاویر متحرک سینما و تلویزیون ــ را در اولویت قرار داده بودند. بهرغم تبلیغات گسترده و تهدیدآمیز در زمینه ساخت ابزار و تسلیحات فوق مدرن جنگی و انواع و اقسام بمب و موشک و غیره... سرمایهگذاری بسیار کلانتری در حوزه فنآوری تسلیحات فرهنگی به جریان انداخته بودند. بدینترتیب از نیمههای دوم دهه نود میلادی ناگهان فنآوری انواع و اقسام ابزار ماهوارهای با چنان سرعت و شدتی به مرحله تکاملی خود رسید که تقریباً از آغاز هزاره سوم میلادی شاهد ظهور و حضور هزارها چشم همیشه بیدار و تیزبین در جو کره خاکی میشویم. سرعت و دقت گزینش و رصد و پردازش تصاویر در نقطه دید این گیرندههای ماهوارهای چنان حساس و بالاست که صرف نظر از برخی تبلیغات و زیادهگوییها، همین حالا هم مطمئن نباشید که با کنار زدن پرده چشم خیره و کنجکاو یک ماهواره جاسوسی از فراسوی ابرها و در سکوت جو آبی زمین روی چهره شما زوم نکرده باشد!
در چنین فضا و شرایطی حتی اگر چارهای جز هجوم تسلیحاتی و کاربرد بمب و موشک وجود نداشته باشد، کاشفان فروتن امواج تصویری و مخترعان بزرگوار تصاویر متحرک و سینما، ناخواسته در خدمت نجات انسان قرار میگیرند.
هدفگیری کور و فرو ریختن بمب و موشک در جنگ جهانی دوم در شرایط کنونی امکان تکرار نخواهد داشت. بمبها و موشکها با دقت بسیار بالا و با حداقل اشتباه بر روی هدف منفجر میشوند. اگرچه در عمق هدفهای مشخص هم همیشه جان انسانهای بیگناهی در مخاطره و بازیچه خودبینی و خودخواهی نفرتانگیز معدودی از زیادهطلبان جهان قرار میگیرد. اما هیچ تردیدی در بیگناهی کشتهشدگان نیست، چون انسان در اصل «بیگناه» آفریده شد. اما ای کاش همان بمبها و موشکهای معدود هم از جنس امواج تصویری بود. و ای کاهش همه انسانها برکنار از نوع و نژاد و فرهنگ و کشور امکان برابری برای فرو ریختن بمبهایی از جنس امواج تصویری داشتند. زمانی که فرصت برابری برای انتشار عقاید، باورها، و نقطهنظرهای انسانی همه ساکنان کره خاکی وجود داشته باشد، نیازی به فرو ریختن بمبها و موشکهای انفجاری نخواهد بود...
سینما و تصاویر متحرک با این جایگاه حساس و فوقالعاده هم نیازمند نقد و شناخت و تفسیر با زبان و بیانی متفاوت است. کلمات نقش تعیینکننده و ارزشمندی در این کالبدشکافی و ارزششناسی دارند. از آنجا که ارزش کلمات و اصالت جایگاه واژه تنها در رود جاری نوشتار شناخته میشود، پس برای نقد و تفسیر و بازشناخت نیک و بد سینما و تصاویر متحرک چارهای جز رجوع و توسل به نوع جدیدی از سینما نیست... سینمایی با شمایل دیگرگون و با نام «سینمای کاغذی»... اما... تاریخچه پیدایش و رونق سینمای کاغذی هم داستانی طولانی و جداگانه دارد. در این مقال و مجال چارهای جز محدود کردن چشمانداز پیشرو و تمرکز بر سینمای کاغذی بومی و وطنی نداریم. این محدودیت در زمینه شرح پیدایش و اوج و فرود نشریات سینمایی نیز رعایت خواهد شد.
در آغاز گذر و نظری به تاریخچه انتشار نشریات سینمایی در سالهای دور لازم به نظر میرسد. بنابراین بخش اول گزارش بهعنوان مدخل ورود به بحث، کندوکاوی اگرچه گذرا در زمینه تاریخچه پرفراز و نشیب سینمای کاغذی و انتشار نخستین نشریات سینمایی در ایران اختصاص مییابد. اشاره به دوران دور و سپری شده از آن روی اهمیت پیدا میکند که در این بازگشت به گذشته متوجه خواهیم شد که پیدایش اولین نشریه هنری ـ سینمایی در ایران با یک فاصله نزدیک و تقریباً همزمان با ساخته شدن اولین فیلم تاریخ سینمای ایران مصادف است.
براساس اطلاعات مکتوب و البته پراکنده مورخان درباره تاریخچه صنعت سینما در ایران، اولین نشریه تخصصی سینما و هنر نمایش ایرانی با نام «سینما و نمایشات» در تابستان سال ۱۳۰۹ منتشر شد. این همان سالی است که اولین فیلم تاریخ سینمای ایران «آبی و رابی» توسط آوانس اوگانیانس (فیلمساز مهاجر ارمنی) ساخته شد. اگرچه در آن دوران هنوز قابلیتهای مهم و فرهنگساز پدیده سینما کاملاً شناخته نشده بود و بیشتر جنبههای مفرح و سرگرمکننده آن مورد توجه قرار داشت. بر همین اساس انتشار نشریات تخصصی سینما و هنر هم هدف اطلاعرسانی و تعریف و تبلیغ درباره فعالان عرصه سینما را دنبال میکرد. هنوز وجه نظارتی و جنبههای ارزششناسی این هنر – صنعت نوظهور در نشریات سینمایی جدی گرفته نمیشد. در حالی که هدفمندی اساسی وجوهری مطبوعات تجزیه و تحلیل و نقد آگاهیدهنده مجموعه پدیدههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است.
آن تعریف معروف و آشنایی که مطبوعات را رکن چهارم مشروطیت میداند، معطوف به همین ویژگی است. البته در سایر ممالک جهان زبان و بیان متفاوتی برای تعریف جایگاه مطبوعات به کار میرود که به لحاظ مفهومی همان هدفمندی مورد اشاره در قوانین حکومتی ایران را مد نظر دارد.
فراز و فرود مطبوعات در نزدیک شدن و فاصله گرفتن از این هدفمندی اساسی، مقوله قابل تأمل و دقتی است که در شرایط و دورانهای متفاوت همواره با فراز و نشیب همراه بوده است. این ویژگی در مواجهه با نشریات تخصصی هنری و سینمایی هم مصداق پیدا میکند. اما پیش از ورود نقادانه و ارزششناسی کمی و کیفی جایگاه نشریات سینمایی و ریشهیابی دلایل این همه فراز و فرود در دورانهای متفاوت، مرور زودگذر و اشارهواری به تاریخچه پیدایش نشریات سینمایی در ایران لازم به نظر میرسد. اگرچه به دلیل فقدان یک آرشیو دقیق و کامل از منابع مکتوب در این عرصه ــ حتی در مراکز مهم دولتی نظیر کتابخانه ملی، کتابخانه مجلس، موزه سینما و... ــ دسترسی به اطلاعات پراکنده در مراکز مختلف و حتی کتابخانههای شخصی افراد مرتبط به حوزه هنر و سینما با دشواری همراه بود. با این وجود جمعبندی اطلاعات ارایه شده در ادامه این گزارش میتواند تصویری نسبتاً دقیق و کم و بیش قابل استفاده از تاریخچه مطبوعات سینمایی در اختیار مخاطب قرار دهد.
مجموعه گزارشهایی که زیر عنوان «تاریخچه سینمای کاغذی در ایران» در پی خواهد آمد بهعنوان چند سرفصل، بیش از هر چیز میتواند نقطه حرکت هدفگذاری شدهای برای محققان علاقهمند و پیگیر مقوله سینما و هنرهای نمایشی باشد. بهویژه دانشجویان و محققانی با گرایش مطبوعات با گزینش نقطههای حرکت مشخص شده در این مجموعه گزارش، فرصت مناسبی برای ردگیری نشانهها و ورود به جزئیات تاریخی و تحلیلی کاملتری را خواهند داشت.
● سینمای کاغذی و مطبوعات سینمایی؛ تاریخچه پیدایش و تکوین
همانگونه که اشاره شد در تاریخچههای مکتوب و قابل دسترس سینمای کاغذی، در سال ۱۳۰۹ هجری –شمسی اولین محصول مستقل تاریخ سینمای ایران با عنوان «آبی و رابی» ساخته آوانس اوگانیانس نقطه مبدأ و پیدایش صنعت سینما در ایران بود. در تابستان همین سال نخستین نشریه تخصصی سینما و نمایش با نام «سینما و نمایشات» در ۴۸ صفحه و با بهای ۳ ریال در اختیار علاقهمندان سینما و هنرهای نمایشی قرار گرفت. انتشار اولین نشریه سینمایی دریچه تازهای پیش روی دوستداران سینما در ایران میگشود و برای اولین بار ابعاد فرهنگی و هنری سینما را در قاب و قالبی جدیتر مطرح میکرد.
اولین شماره مجله «سینما و نمایشات» هفتهها پیش از نمایش عمومی اولین فیلم ایرانی یعنی «آبی و رابی» انتشار مییافت، چون در آن دوران بخش قابل توجهی از جامعه شهری و حتی روستایی ایران با سینما و تصاویر متحرک آشنایی داشتند. علاوه بر تأسیس سالنهای سینما در شهرهای بزرگ و ازجمله تهران، سینهموبیلهای سیار دولتی ــ بهویژه با کمک و سرمایهگذاری هدفمند دولتهای خارجی بهویژه امریکا ــ با مراجعه به روستاهای دور و نزدیک در نقاط پراکنده ایران جلسه نمایش فیلمهای آموزشی و خبری و کمدیهای صامت هالیوودی را همزمان و در تداخل با فیلمهای تبلیغاتی هدفدار برای روستانشینان نمایش میدادند. به تعبیری میتوان گفت که ورود سینما به ایران و آشنایی مردم با پدیده سینماتوگراف فاصله چندان قابل توجهی با شناخت مردمان اروپا و امریکا نداشت. شاید در فاصلهای کوتاهتر از یک دهه پس از غافلگیری و شور و هیجان مردم اروپا و امریکا با این پدیده نوظهور، شاهان قاجار با خرید دوربین فیلمبرداری و دستگاه نمایش وسیله سرگرمی و تفریح جذابی به ساکنان کاخ سلطنتی هدیه میکردند. فاصله آشنایی مردم عادی کوچه و بازار با این پدیده هم چندان طولانی نبود. با افتتاح سالنهای سینما در گوشه و کنار شهرهای ایران، اغلب مردم آشنایی کم و بیشی با این پدیده داشتند. بنابراین انتشار اولین نشریه تخصصی سینما ــ حتی پیش از نمایش اولین فیلم ایرانی ــ چندان تعجبآور نیست.
پس از اکران عمومی فیلم «آبی و رابی» در تهران، یکی از نویسندگان نشریه «سینما و نمایشات» یادداشت نقدگونهای درباره اولین فیلم سینمای ایران نوشت. این نوشتار اگرچه فاقد هرگونه اصول زیباییشناختی سینما و تصاویر متحرک بود و هیچ رد و نشانی از یک نقد هنری و تجزیه و تحلیل عناصر بصری و محتوایی فیلم مورد بحث نداشت، اما در تاریخنگاری سینمای کاغذی و نشریات سینمایی از همین یادداشت بهعنوان اولین نقد سینمایی در مطبوعات ایران یاد میشود. این نوشتار که نام نویسندهاش مشخص نیست در هفته دوم نمایش فیلم «آبی و رابی» بار دیگر در روزنامه اطلاعات ۱۲ دی ماه سال ۱۳۰۹ چاپ شد.
درواقع انتشار مجله «سینما و نمایشات» و چاپ نقد و یادداشت فیلم «آبی و رابی» در روزنامه اطلاعات را میتوان نقطه آغاز و تاریخ پیدایش ادبیات مکتوب سینمایی در ایران دانست.
با جدی شدن فعالیتهای سینمایی و تأسیس استودیوهای فیلمسازی در ایران، بازار ادبیات مکتوب و نشریات سینمایی هم کمکم رونق بیشتری گرفت. از سال ۱۳۰۹ تا میانههای دهه ۱۳۳۰ فصل تازه اما غالباً زودگذر و کمدوامی در عرصه ادبیات نوشتاری مربوط به سینما آغاز شده بود. طی نزدیک به دو دهه هرازگاه یک هفتهنامه، ماهنامه و گاهنامه تخصصی سینما و هنرهای نمایشی در میان عناوین کمشمار مطبوعات و روزنامهها پدیدار میشد. به دلیل اقبال و استقبال عمومی از پدیده مفرح و سرگرمیساز سینما، هر نوع فعالیت وابسته و پیوسته به هنر نمایش و سینما هم مورد توجه و علاقه مردم قرار داشت. شور و شوق دیده شدن و مورد توجه بودن که از نیازهای سرشتی و وسوسهکننده آدمی است، رؤیای بازیگری بر صحنه تئاتر و یا بر پرده سینما را در شمار آرزوهای قابل دسترس جوانان قرار داده بود. افتتاح مدارس و آموزشگاههای مرتبط با کار نمایش و ازجمله مدرسه بازیگری تئاتر و سینما رواج و رونق روزافزونی داشت. اگرچه بنابه شرایط و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی و پا در هوا بودن دولت و حکومت در آن روزگار، فعالیت در عرصههای متنوع هنری نیز وضعیت بادوام و قابل اتکایی نداشت. با این همه در آن دوران رکود و سکون هم سینما جزو آسانترین و ارزانترین تفریحات جامعه بود. اگرچه استودیوهای فیلمسازی ایران در فاصله ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۵ هجری شمسی فعالیت بسیار محدود و هرازگاهی داشتند و طی نزدیک به دو دهه مجموعه محصولات صنعت سینمای ایران از تعداد انگشتان دو دست هم تجاوز نمیکرد و با وجود آنکه همین آثار کمشمار هم بیشتر در خارج از مرزهای ایران و توسط پارسیان مقیم هندوستان ساخته میشد، اما نمایش فیلمهای امریکایی، هندی و عربی در سینماهای تهران و برخی شهرستانها همچنان داغ و پررونق بود. در حاشیه همین بازار پررونق و میل و رغبت آشکار مردم به سینما و هنرهای نمایشی، هرازگاه سر و کله یک نشریه تخصصی سینما و هنر در دکههای مطبوعاتی پیدا میشد. اگرچه از همان آغاز کار هم مشخص بود که عمر اینگونه نشریات بسیار کوتاه و زودگذر است. در کنار این دسته از هفتهنامههای تخصصی، روزنامهها و مطبوعات سیاسی و اجتماعی نیز از پرداختن به سینما و سرگرمی مورد علاقه عامه مردم غافل نبودند. با وجودی که کل عناوین روزنامهها و مطبوعات آن دوران بسیار معدود و کمشمار بود اما همین چند عنوان روزنامه و مجله هم با هدف جذب مخاطب و افزایش شمارگان نشریه، صفحه و یا ستون ویژهای از روزنامه و مجله خود را به انعکاس اخبار مربوط به سینما و بازیگران سرشناس و محبوبالقلوب امریکایی و اروپایی و حتی بازیگران فیلمهای هندی و عربی اختصاص میدادند. این روش جذب مخاطب با سپری شدن یک دوران طولانی هفتاد ساله هنوز هم تداوم دارد. با وجود افزایش قابل توجه و چشمگیر عناوین نشریات تخصصی سینما و هنرهای نمایشی در ایران و جهان، و بهرغم تعدد کمی و کیفی انواع و اقسام مطبوعات در قالبهای متنوع و گوناگون، هنوز که هنوز است بسیاری از مطبوعات معتبر و پرتیراژ سیاسی و اجتماعی نیز صفحه و ستون ثابتی در حوزه سینما و هنر دارند. البته مقایسه کمی و کیفی مطبوعات در عصر حاضر با آن چند عنوان روزنامه و مجلهای که در دهههای بیست و سی هجری شمسی در ایران منتشر میشد، با هیچ متر و معیاری نمیتواند یک مقایسه منطقی و معقول به حساب آید. بهعنوان مثال با اعتماد و اطمینان میتوان مدعی شد که تعداد عناوین نشریات و روزنامههای محلی که در یک شهر و استان متوسط منتشر میشود از تعداد کل عناوین مطبوعات سراسری در دوران مورد اشاره هم بیشتر و متنوعتر است.
به هر روی در یک مرور زودگذر تاریخی از حال و هوای مطبوعات آن دوران به سادگی میتوان اصل این مقایسه را نوعی قیاس معالفارق و غیرمنطقی به شمار آورد. گفتیم که اولین نشریه تخصصی سینما در سال ۱۳۰۹ هجری شمسی و با عنوان «سینما و نمایشات» منتشر شد. از این زمان تا تحولات عمیق تاریخی در سال ۱۳۳۲ که با کودتای امریکایی ۲۸ مرداد همراه بود، نشریات تخصصی دیگری با عمر و دوام بسیار کوتاه منتشر میشد. اطلاعات پراکنده و اغلب گموگوری درباره شمایل و عناوین این نشریات وجود دارد که دستیابی به آن نیازمند کند و کاوی طولانی و دشوار در تاریخچههای مکتوب و البته دور از دسترس مطبوعات آن روزگار است. ادبیات سینمایی این دوران به لحاظ کمی و کیفی از قابلیت اثرگذار و تحولبرانگیز چندانی بهره نداشت. روی همین اصل در انتقال آگاهی و دانش هنری و سینمایی به مخاطبان بسیار ضعیف عمل میکرد و در جلب علاقه و اعتماد مخاطب موفقیتی نداشت. این روند تقریباً تا سالهای میانی دهه سی بر همین منوال جریان داشت. اما از آغاز سال ۱۳۳۵ و همزمان با فعال شدن استودیوهای فیلمسازی و رشد نسبی صنعت سینما در ایران، بازار نشریات تخصصی سینما بار دیگر وارد یک دوره رونق و تحول گردید. «هولیوود» و «جهان سینما» معروفترین نشریات تخصصی سینما و هنرهای نمایشی این مقطع تاریخی بود.
از طرفی به دلیل علاقه و اشتیاق فزاینده مردم و بهویژه نسل جوان به پدیده مفرح و سرگرمکننده سینما، بسیاری از مطبوعات غیرسینمایی هم با هدف جذب مخاطب و افزایش شمارگان نشریه، بخش ویژهای از روزنامه و مجله خود را به انعکاس اخبار هنری و سینمایی و معرفی هنرپیشگان سرشناس و محبوب خارجی اختصاص میدادند. تقریباً از همین دوران بود که مقوله نقد فیلم و تجزیه و تحلیل زیباییشناختی آثار سینمایی مورد توجه قرار گرفت. اگرچه نوشتارهای چاپ شده در قاب و قالب نقد فیلم از کیفیت بسیار نازلی برخوردار بود و پیش از آن که نقد و تجزیه و تحلیل تخصصی و زیباییشناسانه بیان تصویری و سینما باشد، یادداشتهای ابتدایی و خامدستانهای در تعریف و تمجید از فلان ستاره و بازیگر و خلاصهنویسی داستان فیلمها بود.
به هر روز در یک جمعبندی و توجه دقیق، سالهای پایانی دهه سی را میتوان سرآغاز دوران رواج و رونق نشریات تخصصی سینما دانست. توجه جدی به سینما و کشف راز و رمزهای خیالانگیز آن بهعنوان یک پدیده هنری جایگاه تثبیتشده و قابل تأملی برای ادبیات سینمایی و بهویژه نشریات تخصصی این عرصه پدید آورد.
در این دوران چند نشریه معتبر سینمایی به خانواده مطبوعات پیوست. برخلاف گذشته، این نشریات در یک قالب تخصصی از کیفیتهای محتوایی و وزن و اعتباری بهرهمند بود که زمینهساز حضور مستمر و دیرپاتر آن در عرصه مطبوعات کشور میشد.
هفتهنامه سینمایی «هنر و سینما» از نمونههای شاخص این قبیل نشریات تخصصی بود که در مقایسه با سایر نشریات سینمایی آن روزگار از دوام و بقای نسبتاً قابلقبولتری برخوردار شد. اما در مجموع نشریات تخصصی هنرهای نمایشی و سینما در سالهای میانی دهه سی و چهل شمسی همواره با افت و خیز و وقفه در انتشار مواجه بود.
هفتهنامههایی چون «هولیوود»، «جهان سینما»، «عالم سینما» «پیک سینما»، «هنر و سینما» و بسیاری دیگر با همه رفت و برگشتهای پیدرپی و وقفه کوتاه و بلند در زمینه انتشار هرگز حیات مستمر و پیوستهای در گستره فعالیتهای مطبوعاتی کشور نداشتند. اغلب این نشریات پس از چند شماره انتشار پیوسته، ناگهان با توقف از صحنه کنار میرفت تا چند سال و چند ماه بعد با سرمایهگذار تازه و با پیشدرآمد جمله آشنا «دوره جدید» قبل از عنوان نشریه بار دیگر و برای زمانی نامشخص و غیرقابل پیشبینی در شکل و قالبی معمولاً متفاوت با گذشته فرصت انتشار مییافت. با رجوع به سابقه و مرور شکل و شمایل مطبوعات تخصصی آن دوران با اشکال متنوع و متفاوتی از یک عنوان مشخص نشریه تخصصی مواجه میشویم. این تنوع در شکل ظاهری نشریه معمولاً با بهرهگیری از یک امتیاز مشخص و وابسته به یک فرد، با تغییر در شکل و شمایل و قد و قواره مجله و حتی تفاوت در لوگو و عنوان روی جلد همراه بود. بر این اساس چند جمله کوتاه و آشنا بر روی جلد و کنار نام این نشریات همواره جلب توجه میکرد.
● «دوره جدید» و شماره مسلسل و...
این تغییرات در قالب محتوایی و شیوه ارایه مطالب نشریه هم رعایت میشد. بنابراین تعجبی ندارد که یک عنوان شناخته شده از یک هفتهنامه تخصصی سینما را طی چندین سال در قالب و قواره جدید مشاهده میکنیم. در این تغییر و جابهجایی تنها نام هفتهنامه و نام صاحب امتیاز همچنان پابرجاست در حالی که گردانندگان و نویسندگان دوره جدید نگاه و نگرش و سلیقهای کاملاً متفاوت در تجزیه و تحلیل و ارایه مطالب و مقالههای خود دارند. این روش واگذاری و یا اجاره امتیاز نشریه به گروههای جدید سابقهای طولانی و دیرین دارد و هنوز هم در روابط و مناسبات درون حرفهای مطبوعات رایج است.
از نیمههای دوم دهه سی شمسی شاهد ظهور چند نشریه جدید تخصصی سینما و هنرهای نمایشی میشویم که در مقایسه با رقبای فراموش شده خود از عمر و دوام بیشتری برخوردار میشوند. بویژه دو هفتهنامه معروف «ستاره سینما» و «فیلم و هنر» که در آغاز به شکل دو هفته یک بار منتشر میشدند، با سپری کردن دورههای متزلزل آغازین، اندکاندک جایگاه تثبیتشدهای در میان مطبوعات به دست آوردند. «ستاره سینما» و «فیلم و هنر» بهعنوان موفقترین نشریات سینمایی دهه چهل حضور پررونق و تأثیرگذاری در ارتقاء سطح ادبیات سینمایی داشتند. صرفنظر از اشکال متفاوت محتوایی و شمایل ظاهری این دو نشریه که در آغاز با افت و خیزهای ناگزیری همراه بود، حضور اثرگذار و تاریخی این دو هفتهنامه سینمایی در پرورش و معرفی استعدادهای تازه و جوان در زمینه ادبیات و نقد سینمایی در نوع خود بیسابقه بود.
نسل اول منتقدان و نویسندگان سینمایی کشور فعالیت جدی خود را همزمان با انتشار مستمر دو هفتهنامه تخصصی «ستاره سینما» و «فیلم و هنر» آغاز کردند.
این گروه از نویسندگان در تداوم حضور خود تا نیمه دوم دهه ۵۰ شمسی، نسل جدید نویسندگان و منتقدان جوان حوزههای هنری و بویژه سینما را تشویق و ترغیب به فعالیت پیگیر در این عرصه کردند. به تعبیری میتوان گفت که نسل دوم از منتقدان جوان سینما از اوایل دهه ۵۰ پا به این حیطه از ادبیات هنری و سینمایی گذاشتند. تعداد انگشتشماری از این گروه در سالهای پس از انقلاب نیز فعالیت گستردهای در حوزه ادبیات و نقد سینمایی داشتند و چند تن از ایشان با کولهباری از سی سال حضور حرفهای در حال حاضر نیز از نامهای آشنای ادبیات سینمایی ایران به حساب میآیند. اگرچه تعداد قابل توجهی از نویسندگان جوان دهه ۵۰ با ورود به حوزههای حرفهای فعالیت سینمایی به جمع کارگردانان و فیلمنامهنویسان سینمای ایران پیوسته و نامآشنایی در این عرصه دارند.
گردانندگان هفتهنامه «ستاره سینما» از همان آغاز انتشار به سینمای جهان توجه داشته و بخش عمدهای از صفحات نشریه خود را به معرفی و نقد آثار سینمای امریکا و اروپا اختصاص میدادند. غالباً حدود بیست درصد از مطالب و مقالههای هفتهنامه «ستاره سینما» به معرفی و نقد فیلمها و بازیگران و کارگردانان سینمای ایران اختصاص داشت. معرفی آثار برجسته سینمای جهان و تغییر و تقویت زاویه دید علاقهمندان نشریه به سینمای جدی و مطرح ازجمله رسالتهای این هفتهنامه تخصصی سینما بود. نقد و تحلیل آثار برجسته و مهم سینمای جهان ابعاد تازه و متفاوتی از مسایل فرهنگی و هنری را پوشش میداد. علاقهمندان سینما در ایران که عموماً به جنبههای مفرح و سرگرمکننده آن توجه و گرایش نشان میدادند با مطالعه نقدها و مقالههای تخصصی و جدیتر هنری در «ستاره سینما» با چشماندازهای تازهای روبهرو میشدند و تغییر و تحولی اساسی در نوع نگاه و نگرش ایشان به پدیده سینما به وجود میآمد. تقریباً همزمان با انتشار پیوسته و موفق «ستاره سینما» نشریه جدیدی با عنوان «فیلم و هنر» و بهعنوان جدیترین رقیب «ستاره سینما» به جرگه مطبوعات تخصصی سینما پیوست. در این دوران که عناوین روزنامهها و مطبوعات سراسری به شکل چشمگیری افزایش یافته بود، سنت دیرپای بخشهای ویژه سینمایی در اغلب مطبوعات و حتی روزنامههای کثیرالانتشار پابرجا بود. تقریباً اغلب روزنامهها و مجلههای هفتگی و ماهانه بخش ویژه و ثابتی در زمینه خبر و تحلیلهای سینمایی داشتند.
هفتهنامه «فیلم و هنر» با گرایش به بررسی و انتشار اخبار مربوط به صنعت سینما و هنرمندان ایرانی، خط مشی و جهتگیری کاملاً متفاوتی با مجله «ستاره سینما» داشت. درواقع این دو هفتهنامه رقیب با نگاه و نگرش ناهمگونی که در پیش گرفته بودند، بهعنوان دو نشریه تخصصی سینما، نه رودررو که آشکارا در عرض هم حرکت میکردند. «ستاره سینما» با گرایش و جهتگیری در زمینه پوشش اخبار سینمای جهان، بخش محدودی از صفحات خود را به سینمای ایران اختصاص داده بود. در حالی که هفتهنامه «فیلم و هنر» با یک جهتگیری معکوس در عمده صفحات نشریه به انعکاس مطالب و اخبار مربوط به هنرمندان و فعالان صنعت سینمای ایران میپرداخت و تنها بخش محدودی از نوشتههایش به سینمای جهان اختصاص داشت. بدینترتیب بسیاری از خوانندگان پیگیر هفتهنامه «ستاره سینما» همزمان به مجله «فیلم و هنر» هم رغبت نشان میدادند.
تقریباً از آغاز دهه چهل شمسی جنب و جوش و فعالیت استودیوهای فیلمسازی ایران به وضع قابل توجهی افزایش یافته بود. به تعبیری میتوان گفت که دهه چهل، پررونقترین دهه فعالیت صنعت سینما در ایران بود. در این دوران مجله «فیلم و هنر» بهعنوان ارگان مطبوعاتی سینمای ایران شناخته میشد. همزمان با اولین جرقههای تحول و دگرگونی در ساختار کیفی آثار سینمای ایران در سال۱۳۴۸، مطبوعات سینمایی و غیرسینمایی با علاقه و جدیت بیشتری به مقوله سینما توجه نشان دادند.
نمایش عمومی «قیصر» و «گاو» بهعنوان دو نمونه متفاوت از سینمای صاحب تفکر ایرانی، صنعت سینما و فیلم ایرانی وارد اولین دوره شکوفایی و دگرگونی خود شده بود. از نیمه دوم دهه چهل شمسی مقوله نقد فیلم و مباحث تئوریک و جدی سینمایی جایگاه ویژه و بااهمیتی در مطبوعات پیدا کرد. درواقع کمتر روزنامه و نشریهای بدون توجه و تأمل از کنار مقوله سینما و هنرهای نمایشی عبور میکرد. سینمای موج نو و پیشرو ایرانی پس از موفقیت دور از انتظار «قیصر» و «گاو» وارد مرحله جدیتری از تحرک و پویایی شده بود و زمینه برای ظهور استعدادهای جدید و خوشقریحه فراهم بود. رونق صنعت سینمای ایران، تحول و دگرگونی در سایر عرصههای هنری و فرهنگی را به دنبال داشت. ادبیات سینمایی هم از دایره این تحول و نوگرایی برکنار نبود. از سالهای پایانی دهه چهل تا نیمه اول دهه پنجاه فعالیت استودیوهای فیلمسازی ایران پررونق بود. سالنهای سینما در تهران و شهرستانها بازار گرم و پرشوری داشتند. نمایش جدیدترین آثار سینمای جهان و انواع و اقسام فیلمهای ایرانی، سینما را بهعنوان مهمترین و در عین حال ارزانترین تفریح و سرگرمی عامه مردم در موقعیت مطلوب و محبوبی قرار داده بود. بزرگترین کمپانیهای سازنده و پخش فیلم هالیوود نمایندگیهای بسیار فعالی در ایران داشتند. هرازگاه اتفاق میافتاد که آثار مطرح و پرسروصدای جهان سینما همزمان و حتی پیش از نمایش در شهرهای بزرگ اروپایی و امریکایی در تهران به نمایش درمیآمد. کارگزاران فرهنگ سیاسی کشورهای سلطهگر که به درک هوشمندانهای از قابلیتهای دگرگونکننده پدیده سینما رسیده بودند، با هدفمندی از پیش طراحی شده تغییر و تحمیل الگوهای فرهنگی، نمایش فیلمهای جنجالی و جهتدهنده سینمای هالیوود در کشورهای همواره در حال توسعه را بستر مناسب و اثرگذاری برای تغییر نگرش و باورها یافته بودند. بنابراین با یک سرمایهگذاری هدفمند بازی پنهان سیاست در قاب و قالب پرجاذبه و مؤثر سینما در کشورهای مستعدی چون ایران ادامه داشت. در آن دوران صنعت سینما در ایران در مقایسه با بسیاری از کشورهای آسیایی و افریقایی و حتی برخی کشورهای اروپایی، صنعت بسیار پررونق و پرخواستاری بود. در آسیا تنها صنعت سینمای هندوستان ــ البته در یک محدوده بومی و با ویژگیهای همواره عامهپسند و تخدیری ــ از سینمای ایران فعالتر بود. فعالیت صنعت سینمای هند به لحاظ کمی و تولید سالانه فیلم حتی قابل مقایسه با هالیوود مرکزیت صنعت سینمای جهان بود. اگرچه آثار تولیدی در استودیوهای فیلمسازی هندوستان در آن روزگار بیشتر مصرف داخلی داشت و هراز گاه برخی از فیلمهای تولیدی سینمای هند در برخی کشورهای عربی و آسیایی و ازجمله ایران طرفدارانی داشت. اما درمجموع به دلیل کیفیت و سطح نازل آثار سینمای هند کمتر اتفاق میافتاد که تعداد قابل توجهی از فیلمهای هندی در اروپا و امریکا مشتری داشته باشد.اگرچه در سالیان اخیر صنعت سینمای هندوستان که با پیروی از مرکزیت سینمای جهان یعنی هالیوود در لوسآنجلس امریکا، عنوان «بالیوود» را برای صنعت سینمای هند برگزیده است، از جهت شمارگان تولید سالانه فیلم رقابت نزدیکی با امریکا دارد. حتی تعداد قابل توجهی از فیلمهای هندی با وجود کیفیت محتوایی و ساختاری نازل، مشتریان پروپاقرصی در سطح کشورهای آسیایی، افریقایی و حتی برخی شهرهای اروپا و امریکا دارد. صنعت سینمای ایران در سالهای میانی دهه چهل تا پنجاه شمسی به لحاظ تولید سالانه فیلم رتبه دوم آسیا را داشت. در حاشیه همین بازار پررونق و هیجانزده، ادبیات نوشتاری سینما هم وارد یک دوره پرتب و تاب شده بود. علاوه بر روزنامهها و نشریات عمومی که نگاه جدیتری به سینما نشان میدادند، عناوین هفتهنامهها، ماهنامهها و گاهنامههای مناسبتی و تخصصی سینما و هنر هم رو به رشد بود. برگزاری جشنها و جشنوارههای متنوع سینمایی در تهران و برخی مراکز استانها هم بهانه خوبی برای انتشار نشریات سینمایی بود. از نیمه دوم دهه چهل تا سال ۱۳۵۶ بازار جشن و جشنواره هنری و سینمایی در ایران داغ بود. در این میان دو جشنواره بینالمللی و معتبر «جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان» و «جشنواره جهانی فیلم تهران» از اهمیت ویژهای برخوردار بود. حضور چهرههای سرشناس سینمای جهان در این دو جشنواره، بهانهای بود برای جدی شدن مقوله سینما و هنر. در این میان جشنواره معروف و البته بسیار هیاهوآفرین «جشن هنر شیراز» هم بود با آن حال و هوای خاص که به علت برخی رفتارهای وهنانگیز بهاصطلاح هنری، سالیان سال مورد انتقاد و طعن و لعن قرار داشت. چند جشنواره و جشن داخلی سینمایی نظیر «جشنواره سپاس» و... از این قبیل هم بود که نگاهی معطوف به صنعت سینمای بومی داشت. در کنار این همه جشن و جشنواره و سینما، مشخص بود که نشریات و مطبوعات تخصصی سینما و هنر و انواع و اقسام کتابهای ترجمه و تألیفی حوزه سینما هم رواج و رونق غافلگیرکنندهای پیدا خواهند کرد.
رونق صنعت سینمای ایران، تحول و نوگرایی در عرصههای گوناگون فرهنگی و هنری را در پی داشت. در همین دهه شاهد ظهور و افول نشریات متنوع سینمایی میشویم. ازجمله هفتهنامههای موفقی که در یک دوره کوتاه از دو رقیب با سابقه و حرفهای خود یعنی ستاره سینما و فیلم و هنر پیشی گرفت، هفتهنامهای با عنوان: «ماه نو فیلم» بود. این هفتهنامه پس از دو سال حضور مستمر و تحولساز در عرصه نشریات تخصصی سینما همچون سایر رقبای کمدوام خود در گذشتههای دور و نزدیک، ناگهان ناپدید شد. هفتهنامه «ماه نو فیلم» که در دوران یکهتازی فیلم و هنر و ستاره سینما منتشر میشد، با یک تغییر و تفاوت شکلی و محتوایی و در قطع بزرگتر از دو نشریه با سابقه، پس از انتشار دومین و سومین شماره با پیشی گرفتن از دو رقیب سنتی خود ستاره سینما و فیلم و هنر در شمارگانی بالاتر از رقبا منتشر میشد و در دومین ماه انتشار سکوی اول نشریات تخصصی سینما را به خود اختصاص داد. موفقیت چشمگیر این هفتهنامه، گردانندگان باسابقه و حرفهای ستاره سینما و فیلم و هنر را به چارهجویی و تأمل وادار کرد. بدینترتیب اولین تغییر و تحول شکلی در هفتهنامه فیلم و هنر پدید آمد و قطع نشریه تغییر کرد و به قد و قواره «ماه نو فیلم» درآمد. اما هفتهنامه ستاره سینما به جای بزرگ شدن قد و قواره، تغییر و تحولی در قالب شکلی خود ایجاد کرد و تا چند ماه در قطع و فورمتی مشابه قطع خشتی انتشار یافت. ستاره سینمای خشتی هم البته کاملاً خشتی و مربع نبود، بلکه صفحات نشریه به جای دوخت و چسب سنتی در طول، در عرض دوخته و چسبیده میشد. این تغییر شکل چندان موفق نبود و پس از دو سه ماه به حالت ابتدایی بازگشت. اما هفتهنامه «ماه نو فیلم» که در نخستین سال انتشار بهعنوان پرمخاطبترین نشریه سینمایی کشور شناخته میشد، با یک تغییر و تبدیل محتوایی و فاصله گرفتن از نگاه و نگرش اولیه و جانبداری از فعالان صنعت سینمای ایران، سمت و سویی روشنفکرانه پیدا کرد و برخلاف دوران نخست انتشار که از حامیان سرسخت سینمای ایران شناخته میشد، ناگهان به سرسختترین منتقد سینمای تجاری وطنی و به قولی «فیلمفارسی» تبدیل گردید. نشریهای که در سال اول انتشار با چاپ تصاویر بزرگ و تمام رنگی بازیگران ایرانی، بزرگترین حامی صنعت سینمای ایران شناخته میشد، با چرخشی صد و هشتاد درجه همه جا بهعنوان سرسختترین منتقد و دشمن آشتیناپذیر «فیلمفارسی» از آن یاد میکردند. آشکار بود که با چنین رویکردی، گردانندگان نشریه «ماه نو فیلم» کلیه حامیان خود در بدنه سینمای تجاری ایران را از دست خواهند داد. از آنجا که اصولاً همه مطبوعات بخش خصوصی در ایران و جهان، بخش اعظم و مهمی از هزینه و مخارج انتشار و بقای خود را در گرو تبلیغات مختلف دارند، با از دست رفتن این منابع و حامیان اقتصادی، اصل حضور و حیات نشریه با خطری جدی مواجه میشود. هفتهنامه سینمایی «ماه نو فیلم» پس از این دگرگونی در زاویه نگرش و رویکرد انتقادی نسبت به سینمای مبتذل ایرانی دوام چندانی نیاورد و پس از دو سال حضور موفق و تحولساز برای همیشه از جرگه مطبوعات سینمایی حذف شد.
تا چند سال پس از توقف انتشار «ماه نو فیلم» چندین و چند عنوان متنوع از نشریات تخصصی سینما پا به عرصه مطبوعات هنری گذاشتند. این نشریات که در قالبهای متفاوت هفتهنامه و ماهنامه و حتی فصلنامه سینمایی فرصت انتشار پیدا میکرد، بنابه روال مرسوم و به دلیل حمایت شدن از سوی بخش خصوصی هرگز عمر پایدار و ماندگاری نداشتند. اغلب این نشریات پس از انتشار ده تا بیست شماره پیوسته، ناگهان به بوته فراموشی سپرده میشد. پایدارترین این نشریات سینمایی، مجله وابسته به یک بخش دولتی بود. این نشریه که با عنوان سینما ۵۱، سینما ۵۲ و... هر سال در حاشیه جشنواره جهانی فیلم تهران منتشر میشد، عنوانی متناسب با سال انتشار داشت. در این دوران مجلههای تقریباً قدیمی و ماندگار سینمایی هم برای یک نوع تغییر و تحول و ایجاد تنوع شکلی و محتوایی، همزمان با انتشار پیوسته شمارههای هفتگی، اقدام به انتشار ماهنامه و حتی گاهنامههایی با محتوا و مضمون مناسبتی میکردند. فیالمثل بهمناسبت حضور فلان کارگردان و بازیگر معروف جهان در جشنواره جهانی فیلم تهران. یا نمایش زودهنگام یک فیلم مطرح و جنجالی روز جهان و یا بزرگداشت یک کارگردان صاحبنام و صاحبسبک جهان سینما و یا به مناسبت مرور آثار فلان فیلمساز و فلان ستاره و سوپراستار هالیوود و یا جهان سینما و... از این قبیل.
ناگفته پیداست که تداوم انتشار این نوع نشریات هرازگاهی هم همواره با اما و اگرهایی همراه بود که درنهایت به افول میانجامید.
طبق شواهد و قراین موجود تاریخی از ابتدای دهه سی تا نیمههای دهه پنجاه دو نشریه تخصصی «ستاره سینما» و «فیلم و هنر» تنها مجلههای ماندگار و پردوام هنری ـ سینمایی بودند که با حداقل افت و خیز به صورت پیوسته منتشر میشدند.
در نیمه اول دهه پنجاه، نخستین تغییر و تحول بنیادی در تاریخ مطبوعات ایران اتفاق افتاد. در این دوره زمانی که بینابین سال ۱۳۵۳و ۱۳۵۴ بود بنابه تصمیم دولت وقت، امتیاز نشر حدود پنجاه روزنامه و مجله در یک تاریخ زمانی لغو گردید. البته وزارتخانه مربوطه در قبال این تصمیم ناگهانی، ملزم به پرداخت کلیه حق و حقوق کارکنان و گردانندگان این نشریات شده بود. درواقع از صاحبامتیاز تا سردبیر و نویسنده و حتی خدمتکاران مشغول در دفتر این نشریات هم با مبلغی متناسب با دستمزد ماهیانه خود بازخرید میشدند. «فیلم و هنر» جزو این نشریات بود. اما «ستاره سینما» تا یکی دو ماه پیش از انقلاب منتشر میشد.
حیات نشریات سینمایی ارتباط تنگاتنگی با جریان رونق و رکود صنعت سینمای یک کشور دارد. بر اساس همین معادله زودفهم و یکمجهولی، مطبوعات سینمایی ایران با حرکت همعرض و وابسته به شکوفایی صنعت فیلمسازی در این سرزمین، دورههای اوج و فرود قابل ردیابی و مشخصی داشتهاند.
از نیمههای دوم دهه چهل شمسی که فعالیت استودیوهای فیلمسازی وارد یکی از پررونقترین دورههای تاریخی صنعت سینما در ایران شده، نشریات سینمایی و مجموعه ادبیات مکتوب مرتبط با هنرهای نمایشی و بهویژه سینما، بازار داغ و پررونقی پیدا میکنند. این شکوفایی و نقطه عطف در یک محدوده زمانی دهساله ـ یعنی از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ــ برآیند بیرونی کاملاً مجزا و مشخصی دارد و بهعنوان یک مقطع تاریخی برجسته از حیات پرفراز و نشیب صنعت فیلمسازی و هویتدار بودن مطبوعات سینمایی میتوان بر آن تمرکز داشت. جشنوارههای متنوع سینمایی هم در همین محدوده ده ساله حضور و حیاتی جدیتر از گذشته دارند. توجه افکار عمومی به مقوله سینما نیز وابسته به همین بده و بستان متقابل فرهنگی است. تقویت و تربیت بینش مخاطبان و ارایه الگوهای جدید و جدی تر برای درک عناصر زیباییشناختی و تغییر ذائقه و زاویه دید تماشاگر برای مواجهه متفکرانه تر با زبان بصری سینما، رسالتی است که نویسندگان، منتقدان و مترجمان نشریات سینمایی بر عهده میگیرند.
ظهور نسل جدید و پرشور و پرشمارتر منتقدان و نویسندگان سینمایی از آغاز دهه پنجاه، زاییده همین شرایط مناسب بود. رسالت مطبوعات در یک فرایند عمومی، علاوهبر اطلاعرسانی و روشنگری در زمینههای گوناگون اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، برانگیختن حس کنجکاوی و تقویت بخشهای تحلیلگر ذهن مخاطب است. در این مسیر دگرگونیهای ناگزیر و ناخودآگاهی در زاویه دید و درک روشنبینانهتر وقایع و رخدادهای پیرامون و متن زندگی اجتماعی پدید میآید که حاصل آن، ارتقاء سطح دانش و آگاهیهای جمعی است. بالا رفتن درجه درک و دریافت و گسترش دامنه دانش افراد جامعه، هدفمندی خلاصهشده «رشد فرهنگ زیستی» را تحقق میبخشد.
این هدفمندی در اشکال متنوع و متفاوت و متناسب با بخشهای تخصصی مورد نیاز در زندگی اجتماعی طبقهبندی میشود. با توجه به حساسیت روزافزون پدیدههای دیداری – شنیداری در رشد فرهنگ و جهتگیری رفتارهای اجتماعی، سینما و تلویزیون و مجموعه همخانوادهای از رسانههای بصری اعتبار فزایندهای در شکل دادن به شاکله ساختاری فرد و جامعه پیدا کرده است. بر همین اساس تقویت و تربیت ادراک زیباییشناسانه بصری در مخاطبان هدف و انتقال و گسترش عمومیتر آن را میتوان رسالت بااهمیتی از کارکردهای اولیه مطبوعات سینمایی محسوب کرد. از آنجا که ورود مستقیم به هر نوع مقوله آموزشی، باید و نبایدهای دستوری و تحمیلکننده خود را دارد و واکنش تدافعی مخاطب را برمیانگیزد، در زمینه انتقال دانش بصری و تربیت و تقویت حسگرهای بینایی برای درستتر و دقیقتر دیدن هم چارهای جز پیامرسانی غیرمستقیم نیست. نشریات سینمایی از گذشته تا امروز با پیروی از همین الگوی آشنای روانشناختی، درصد بالایی از مطالب و مقالهها و تصاویر خود را به انعکاس موارد مورد توجه و علاقه عمومی اختصاص میدهند. این رویکرد در مدیریت رسانههای فراگیر و متنوع دیداری– شنیداری نظیر تلویزیون و ماهواره و سینما و غیره هم آشکارا و با جدیت اعمال و اجرا میشود. بررسی عملکرد و ورود به جزئیات هدفمندی رسانههای بصری نیازمند کندوکاوی دقیقتر و گستردهتر است که در این مقال و مجال نمیگنجد. همین اشاره زودگذر و حاشیهای هم معلول ارتباط جوهری و زیرساختی رسانههای بصری با مطبوعات سینمایی است. اگرچه در یک نگاه بیرونی و برکنار از ریشهیابی ارتباط درونمایهای پدیدههای اجتماعی، ادبیات مکتوب سینمایی و رسانههای تصویری مانند تلویزیون و ماهواره دو مقوله جدا و مستقل از یکدیگر به شمار میآیند، اما در اصل اجزای منفصل یک پیکره واحداند. مطبوعات سینمایی در جایگاه درست و در ابعاد فرهنگی خود بهعنوان رسانههای مکتوب، اثرگذاری عمیقتری در لایههای درونی ذهن مخاطب دارند. آگاهی و اطلاعات دریافتی از یک رسانه نوشتاری، فرآیند پیچیده و طولانیتری را برای تبدیل شدن به یک تصویر ویژه و انتقال به حافظه مخاطب سپری میکند. عبور از کانالهای پیچیده و تودرتوی ذهن و گذر از صافیهای مکرر پردازشی و ترکیببندی جزئیات و ورود به قاب و قالب نهایی و انتقال به بخش بایگانی حافظه و ثبت و ضبط بهعنوان یک تصویر اختصاصی و مستقل و یگانه...
بررسی مقایسهای برای اندازهگیری درجه اثرگذاری هر یک از انواع رسانههای بصری با رسانههای نوشتاری، بحث مفصل و پیچیدهای است.
کارکردها و نقطههای فرود و نفوذ هر کدام از این دو نوع رسانه، تفاوتهای بیشماری در سرعت و دقت و عمق انتقال پیام پیدا میکنند که میتواند بهعنوان امتیازهای مثبت و نمرههای منفی مورد ارزیابی و ارزششناسی قرار بگیرد. بر اساس تحلیل پیشگفته، دریافت آگاهی از طریق مطالعه یک متن مکتوب، فرایند پیچیده و دشواری است که از لحظه دریافت تا مرحله نهایی ثبت و ذخیرهسازی در حافظه مخاطب، علاوهبر فعال سازی و برانگیختن سلولهای حیاتی در بخشهای مختلف مغز و حواس مختلف بدن، انرژی و زمانبندی طولانیتری از عوامل حیاتی را درگیر خود میکند. بهعنوان مثال، از کنار هم قرار گرفتن کلمات و واژگانی با مفاهیم چندگانه در یک عبارت چهارسطری قرار است تصویر جزیرهای سرسبز و کوهستانی و کلبهای چوبی بر فراز تپهای پوشیده از گل و گیاه در قاب ذهن مخاطب جان بگیرد.
با ردگیری لحظه به لحظه رفتار مخاطب و باریک شدن در جزئیات اعمال وی متوجه خواهیم شد که حس بینایی فعالترین بخش از حواس پنجگانه در فرآیند پیش روی مخاطب است. هم زمان با پردازش مفهومی کلمات، تصاویر پراکنده و پریده رنگی در نمایشگر ذهن وی پیدا و پنهان میشود و در ارتباط با مفاهیم ناهمخوان و بیربط واژهها باید مفهوم درست و هماهنگ با کلمات پیش و بعد از آن استخراج و پردازش و مفهومیابی شود. مفاهیم دریافتی از هر واژه تنها در ارتباط با معنای کلی عبارت، شمایل روشن و گویایی پیدا میکند و درنهایت، چشمانداز محو و مبهمی از تصاویر نهایی به بخش پردازشگر مغز ارسال میشود.
در این مرحله میلیاردها تصویر ذخیره شده در حافظه دیداری و خودآگاه با گزینش اختیاری و متناسب با سلیقه و پند و خلقیات فرد، نشانهشناسی و علامتگذاری میشود. تصاویر ذخیره شده در حافظه خودآگاه و ناخودآگاه هر فرد از شماره بیرون است. بخش ناچیزی از این تصاویر از طریق لنزهای چشمی و مواجهه بیرونی در حیات فیزیکی فرد ثبت و ضبط و ذخیرهسازی میشود. طبقهبندی تصاویر دریافتی متناسب با میزان اهمیت و اثرگذاری و درجه درگیر کردن ذهن در بخشهای مختلف ذخیرهسازی میشود.
در همین بخش کوچک و به نسبت ناچیز هم حداقل میلیاردها تصویر ذخیره شده است. تصاویر مربوط به بخش ناخودآگاه حافظه، مجموعه میلیاردها میلیارد تصویری است که از طریق رؤیاها و کابوسها و در حیات متافیزیک و ناخودآگاه منتقل، دریافت و ذخیرهسازی میشود. غالباً زیباترین و هراسانگیزترین تصاویر هماهنگ با روحیه و سلیقه و پسند افراد از ژرفای بیانتهای این خاطرات دور و فراموش شده سربرمیآورد.
بدینترتیب فرایند تبدیل واژهها به تصاویر یک چشمانداز، فرایندی حساس و چندمرحلهای است که با عبور از صافیهای گوناگون وارد مرحله بعد از خود میشود. پیش از ثبت و ضبط نهایی بارها پردازش، بررسی، نشانهشناسی و بازنگری قرار میگیرد و پس از آخرین مرحله تأیید و کدگذاری بهعنوان تصویری مستقل و یگانه در طبقهبندی ویژهای از حافظه فردی آن مخاطب خاص جای میگیرد.
تردیدی نیست که مطالعه همین کلمات و جملهها از سوی افراد دیگر به خلق چشماندازی ذهنی با قالبی همانند منجر خواهد شد، اما شک نکنیم که در میلیونها تصویر ذهنی ساخته و پرداخته برمبنای این اطلاعات یگانه، میلیونها تفاوت و ناهمگونی در جزئیات و چه بسا سمت و سوی جغرافیایی و رنگبندی گلها و درختها وجود دارد. هر یک از خوانندگان متن مورد اشاره برمبنای سلیقه، قدرت تخیل، دانش و ادراک حسی خود از مفهوم واژهها، فرصتی برای یک خلاقیت مستقل ذهنی پیدا کرده است. بنابراین علاوه بر تحرک و تحریک ابزار خلاقه ذهن خود، صاحب چشماندازی ویژه و اختصاصی از یک منظره عمومی است.
تصویری ماندگار که استقلال فردی و دخالت در رنگبندی و ترکیب جزئیات آن را میتوان راز اصلی ماندگاریاش دانست.
حالا همین چشمانداز را در اوج زیبایی و ظرافت و شکوه در قالب یک فیلم چندثانیهای در برابر مخاطب قرار دهید. تردیدی در لذتآفرینی و برانگیختن احساس تحسین بیننده نخواهیم داشت، اما به لحاظ روانشناسی رفتار و واکنش مخاطب، این تصاویر زیبا در کدام طبقه از لایههای ادراکی و حافظه بلندمدت تماشاگر رسوب و نفوذ خواهد کرد؟
درجه و عمر ماندگاری این خاطره تصویری را برای یک مقایسه دقیق علمی با موارد پیش گفته اندازهگیری کنید...
فاصله آنقدر عمیق و معنادار است که نیازی به خط کش و کیلومتر شمار نیست! یک نتیجهگیری قاطع از این بررسی مقایسهای همانقدر سادهانگارانه خواهد بود که بدون هرگونه تأمل و تعمق در ارزشهای کاربردی و سرعت شگفتیآفرین ابزار و فنآوریهای ارتباطی جهان معاصر، حرکت سریع و برقآسای علوم و جهش بلند انسان به جانب تعالی را فراموش کنیم. نکته اساسی و غیرقابل چشمپوشی در این فرایند تکاملی، بهرهگیری همزمان از سرعت و دقت در امور جاری زندگی است. نباید در قفسه کهن سال و گرانبار کتابخانهها و گنجینههای مکتوب ساکن و کمتحرک ماند و با حرکت صبورانه واژه در سطرسطر کتاب همپا و همقدم پیش خزید.
و از سوی دیگر نباید حجیم و تهی از معنا و محتوای سنگین کلمات در تندباد سرگیجهآور سرعت به سردرگمی رسید. انباشت ذهن از اطلاعات متنوع و ذخیرهسازی آگاهی در هجوم پیوسته و بیوقفه امواج صوتی و تصویری، یعنی غافل ماندن از اصل مهم پردازش و گزینش اطلاعات ضروری و دور ریختن حشو و زواید. رویکردی که متأسفانه در یکی دو دهه اخیر مفهوم نادرست و گمراهکنندهای از دانش و دانایی ارایه میکند. بسیاری از افراد با سرسپردگی و تسلیم در برابر انفجار اطلاعات و با ذخیرهسازی ترکشهای دریافتی به ماشین عظیم و حجیمی از انواع و اقسام اخبار و اطلاعات تبدیل شدهاند و با لمس یک کلید در شرایط و مناسبت موضوعی، انبوهی از محفوظات مربوط به مقوله مورد بحث را مسلسلوار شلیک میکنند. از آنجا که مجموعه اطلاعات برکنار از هر گونه پردازش و طبقهبندی تحلیلی ذخیرهسازی شده، طرح یک پرسش و چون و چرا درباره بخشی از مباحث، سردرگمی همزمان پرسشگر و پرسششونده را در پی دارد. مثال پیشگفته در موضوع دریافت آگاهی از طریق مطالعه و مواجهه با تصاویر از پیشپرداخته، در مورد اخیر هم میتواند مصداق داشته باشد.
مطبوعات سینمایی با هدفمندی اولیه و مهم تقویت و تربیت دانش بصری مخاطب و فعالان عرصه سینما به جرگه نشریات تخصصی پیوست. حیات و حضور این دسته از مطبوعات از همان آغاز با فراز و فرود همراه بود. رشد و رونق صنعت سینمای بومی، با دوام و بقای نشریات هنری و سینمایی رابطهای مستقیم داشت. از این روی پررونقترین دوران حیات مطبوعات سینمایی در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، دهه بینابینی چهل و پنجاه بود. یعنی از سال ۱۳۴۵ تا سال ۱۳۵۵ که صنعت سینمای ایران وارد شکوفاترین دوران حیات خود شده بود، کمیت و کیفیت مطبوعات و نشریات تخصصی سینما هم با دگرگونی و تحول چشمگیری همراه شد. سینمای پیشرو و متفاوت ایرانی نیازمند مطبوعات و نویسندگانی صاحبفکر و اندیشه و ذوق هنری بود. در کنار هفتهنامههای سینمایی که چارهای جز گرایش عمده به خواست اکثریت مخاطبان نداشتند و تنها بخشهای خاصی از مجله را به مطالب و مقالههای بامحتوا اختصاص میدادند. درصد عمدهای از اینگونه مطالب نیز ترجمه نقدها و نوشتههای نشریات معتبر اروپایی بود. سطح مطالب و نوع تصاویر خبری و تزئینی در عمده صفحات نشریه با رویکرد به گرایش عامه تماشاگران و علاقهمندان سینما تهیه میشد. با جدی شدن فعالیت فیلمسازان صاحب اندیشه و تولید آثار متفاوت با جریان رایج در سینمای تجاری و همچنین تداوم دو جشنواره مهم سینمایی با رویکرد جهانی – جشنواره جهانی فیلم تهران و جشنواره بینالمللی فیلمهای کودک و نوجوان – نیاز به انتشار نشریات تخصصی سینما با رویکردهای روشنفکرانه و کیفیت بالای مطالب و نقدها، چند عنوان نشریه سینمایی با بودجههای دولتی و نهادهای فرهنگی وابسته به دولت به جمع مطبوعات تخصصی سینما و هنر اضافه شد. در عین حال تعدادی از نشریات وابسته به بخش خصوصی نیز در کنار انتشار هفتهنامههای عادی با گرایش عام، علاقهمندی به نشر ماهنامههای تخصصی سینما با رویکرد به اقشار روشنفکر پیگیر و دوستدار سینما را در دستور کار قرار دادند. عناوین و حیات این نوع ماهنامههای سینمایی معدود و محدود بود.
تقریباً از اوایل سال ۱۳۵۶، صنعت سینمای ایران وارد یک دوره رکود و کمتحرکی غافلگیرکننده شده بود. استودیوهای فیلمسازی با اعلام یک نوع ورشکستگی پنهان و همراه با رودربایستی، تولیدات سالانه خود را به حداقل رسانده بودند. صنعت سینمای ایران آرامآرام به بستر بیماری میخزید و کار از پنهانکاری و پردهپوشی گذشته بود. در چنین اوضاع و احوالی، حال و روز نشریات سینمایی هم از پیش مشخص بود. نشریاتی که حیات و بقاشان به رواج و رونق صنعت سینمای بومی وابسته بود، از رکود و سکون سنگینی در رنج بودند.
در این دوران تنها یک هفتهنامه تخصصی سینما افتان و خیزان به حیات خود ادامه میداد. هفتهنامه « ستاره سینما» که تا پاییز سال ۱۳۵۷ همچنان بهعنوان تنها نشریه سینمایی به انتشار خود ادامه میداد، پس از حادثه خونین و هولناک ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، با رویکرد و خط مشی جدیدی به حیات مطبوعاتی خود ادامه داد. واژه «سینما» بر روی جلد و در متن لوگوی هفتهنامه کمرنگ و کمرنگتر شد و مجله با عنوان «ستاره» و با مطالب و مقالههای
سیاسی – اجتماعی و متناسب با حوادث جاری و تغییر و تحولات همهجانبه سیاسی – اجتماعی کشور، هیچ رنگ و بویی از سینما نداشت. در شرایطی که اصل صنعت سینمای ایران هم زیر سؤال بود، انتشار یک مجله سینمایی نمیتوانست محلی از اعراب داشته باشد.
«ستاره سینما» دفتر آخر از تاریخچه مطبوعات سینمایی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی است. این آخرین هفتهنامه تخصصی سینما از بهار سال ۱۳۵۸ با حذف پسوند « سینما» از عنوان روی جلد چند شمارهای با نام «ستاره» به حیات خود ادامه داد. در این دوران رویکرد محتوایی نشریه به سمت مطالب و مقالههای سیاسی – اجتماعی بود. مضامین مربوط به سینما و هنر در حد یک تا دو صفحه بود.
حتی همین مطالب و مقالههای مرتبط به مقوله سینما هم با گرایش آشکار به سیاست، مضامینی انتقادی از عملکرد دستاندرکاران صنعت سینمای ایران و بهویژه مدیران فرهنگی کشور در سالهای پیش از انقلاب داشت.
از نیمه اول بهار سال ۱۳۵۸ امتیاز نشریه «ستاره سینما» در اختیار گروهی قرار گرفت که هدف انتشار هفتهنامهای با مضامین کاملاً سیاسی را داشتند. بنابراین دستی از آستین یک مطبوعاتی کهنهکار و موقعشناس بیرون آمد و امتیاز نشر «ستاره سینما» دستمایه انتشار هفتهنامهای قرار گرفت که هیچ رنگ و بویی از «سینما» و «ستاره» نداشت. در این دوران حتی از عنوان نیمبند «ستاره» هم استفاده نمیشد و لوگوی هفتهنامه بدون هیچ رد و نشانی از سینما و ستاره با عنوان جدید «گزارش روز» روی دکههای روزنامهفروشی قرار گرفت. تنها در شناسنامه داخل مجله که غالباً با حروف بسیار کوچک و در نقطهای ناپدید به چاپ میرسید، بهعنوان اصلی و قانونی مجوز نشریه اشاره شده بود. («ستاره سینما» منتشر میکند: هفتهنامه گزارش روز) نام صاحب امتیاز و ستاره سینما با حروف بسیار کوچک در شناسنامه هفتهنامه میآمد تا انتشار «گزارش روز» وجههای قانونمند داشته باشد!
این هفتهنامه که با رویکرد خاص و جنجالی و چاپ عکسهای ممنوعه و خصوصی افراد وابسته به دربار و اطرافیان شاه و در یک دوره تاریخی پرالتهاب منتشر میشد، از اتفاق یکی از پرتیراژترین هفتهنامههای تاریخ مطبوعات ایران به شمار میآید. حتی در برخی از تاریخ نوشتههای مطبوعات ایران، پانزده شماره اول هفتهنامه «گزارش روز» را پرتیراژترین هفتهنامه تاریخ مطبوعات ایران میدانند. هفتهنامهای با شمارگان بالای دویست هزار نسخه در هفته که به ادعای ناشران و مدیران هفتهنامه، این شمارگان به مرز چهارصدهزار نسخه نیز نزدیک میشد. با فروکش کردن تب و تاب ماههای اول پیروزی انقلاب، انتشار هفتهنامه «گزارش روز» پس از انتشار بیستوچهار شماره پیوسته، متوقف شد. اما این پایان کار «ستاره سینما» نبود.
گروه دیگری از مطبوعاتیهای باسابقه با توجه به رکوردشکنی هفتهنامه «گزارش روز» در جلب و جذب مخاطبان عام، در اواخر تابستان سال ۱۳۵۸ یک بار دیگر بر اساس مجوز نشر و امتیاز هفتهنامه قدیمی «ستاره سینما» در تدارک انتشار هفتهنامهای سیاسی – اجتماعی – هنری – فرهنگی برآمدند.
بار دیگر از عنوان «ستاره» در لوگوی روی جلد مجله استفاده شد و در کنار واژه «ستاره» از ستاره پنج پر و سرخی به عنوان تزیین لوگو بهره گرفته میشد که در نگاه بیرونی نام هفتهنامه را «ستاره سرخ» نمایش میداد... اما این پایان عمر «ستاره» بود. «ستاره سینما»ی جدید بعد از انتشار پنج شماره پیوسته، برای همیشه از تاریخ مطبوعات ایران حذف گردید...
این سرنوشت و فرجام کار معروفترین هفتهنامه سینمایی پیش از انقلاب بود که در سال اول پیروزی انقلاب نیز حیات کوتاه و البته فاقد هویتی داشت.
با پیروزی انقلاب اسلامی، اصل بود و نبود صنعت سینمای ایران با اما و اگر و ابهام روبهرو بود. فکر بازسازی و راهاندازی دوباره ماشین سینمای ایران کمتر به ذهنی خطور میکرد. اما چند تن از نویسندگان و مطبوعاتیهای فعال در عرصه نشریات هنری و سینمایی، با توجه به تجربههای عملی در کار مطبوعات سینمایی، به این باور رسیده بودند که حتی در دوران توقف صنعت سینمای بومی، علاقهمندان پیگیر این هنر – صنعت جذاب و پرطرفدار، از طریق ارتباط نوشتاری با رخدادهای روز جهان سینما نیز میتوانند به درک و لذتی قابل قبول برسند. این تفکر ریشه در یک سری واقعیتهای تجربه شده در گذشتههای دور و نزدیک داشت. در همان دوران رونق و فراگیر بودن نمایش فیلم در سینماهای تهران و شهرستانها، گروه قابل توجهی از خوانندگان نشریات سینمایی به جهت سکونت در نقاط دورافتاده و شهرهای کوچک، امکان تماشای فیلم در سالنهای سینما را نداشتند. حتی در بسیاری از شهرستانها که یکی دو سالن کوچک سینما وجود داشت، تماشای آثار مطرح و جنجال ساز سینمای جهان در این سالنها، رؤیای دور از دسترس و ناممکنی به نظر میرسید. چه بسیار از علاقهمندان جدی سینما که برای تماشای یکی از آثار موردعلاقه خود چارهای جز سفر کوتاهمدت به تهران و یا یکی دو شهر بزرگ دیگر نداشتند. ناگفته پیداست که این سفرها هم نمیتوانست مکرر و دایمی باشد. در بهترین حالت و با در اختیار داشتن مجموعه امکانات مادی و فراغت زمانی هم اینگونه مسافرتها هرچندماه یک بار اتفاق میافتاد. و البته تعداد انگشتشماری از افراد ساکن در شهرستانها از این امکان برخوردار بودند. اما در همان فضا و حال و هوای بسته و محدود هم تعداد مخاطبان و خوانندگان نشریات سینمایی در شهرستانها بسیار چشمگیر و فراوان بود. برخی اوقات دانش سینمایی و آگاهیهای خوانندگان شهرستانی از زیر و بم کارنامه، پرونده هنری و سابقه فیلمسازان و بازیگران سرشناس سینمای جهان بسیار دقیقتر و کاملتر از مخاطبان پایتختنشین بود. مثلاً یک جوان ساکن در شهرستانی دورافتاده بیآنکه در دوران زندگی خود حتی یک فیلم از یک کارگردان نامدار اروپایی و امریکایی دیده باشد، از طریق مطالعه نشریات سینمایی و پیگیری اخبار و اطلاعات روز جهان سینما، شناخت دقیق و کاملی از کارنامه حرفهای بزرگان سینمای جهان داشت. با نگاه از این زاویه بود که به سادگی میشد دریافت طیف وسیعی از خوانندگان هفتهنامههای سینمایی با کشف جذابیتهای پنهان در مقالهها و نقدهای سینمایی، پیوند غیرمستقیمی با کارخانههای رویاسازی برقرار کردهاند. «سینمای کاغذی» در نظرگاه ایشان از جاذبه و کششی در حد خود سینما برخوردار بود. با چنین انگارهای بود که تعدادی از نویسندگان با سابقه مطبوعات، اندیشه انتشار نشریات سینمایی – حتی در غیبت صنعت فیلمسازی بومی – را امری منطقی و واقعبینانه میدیدند. تجربه و سابقه حرفهای ایشان میگفت که «سینمای کاغذی» مقولهای مستقل از صنعت سینماست که جذابیتهای خاص خودش را دارد و میتواند اقشار وسیع و قابل توجهی از علاقهمندان فیلم و سینما را جذب کند. این تفکر در یک تجزیه و تحلیل واقعبینانه شرایط و با توجه به فراگیرتر شدن برخی از فنآوریهای مدرن تصویری و آشنا شدن اغلب افراد جامعه با دستگاه نمایش خانگی ویدئو، از منطق قویتری برخوردار میشد. اگرچه ورود دستگاههای ویدئو به کشور از نیمههای نخست دهه ۵۰ آغاز شده بود و اقشار خاصی از جامعه قدرت خرید و استفاده از این فنآوری را به دست آورده بودند، اما در یکی دوسال اول پیروزی انقلاب، تنها اقشار برخوردار و ثروتمند جامعه امکان خرید این دستگاهها را داشتند.
در همین دوران، کلوپهای خاص کرایه ویدئو به خانوادهها شکل گرفت و به علت استقبال گسترده عمومی از این وسیله، ویدئو آرامآرام به دستگاهی دردسرآفرین بدل و استفاده از آن ممنوع اعلام شد؟
انتشار یک مجله تخصصی سینما و هنر در این شرایط میتوانست مقولهای وسوسهانگیز باشد. با وجود رکود و سکون کامل صنعت سینمای بومی و تعطیل بودن اغلب سالنهای سینما در تهران و شهرهای بزرگ، «سینمای کاغذی» با پشتوانه ویدئو و علاقه درونی افراد جامعه به سینما، میتوانست حیات متزلزل خود را آغاز کند. اما حادثه مهم و سرنوشتسازی در حال شکلگیری بود. حادثه شیرین و دلپذیری که بسیاری از مخالفان و حتی هواداران انقلاب اسلامی را غافلگیر و شگفتزده کرد. در حالی که گروه پرشماری از وابستگان متعصب و آشتیناپذیر درون حاکمیت، زمزمه پایان حیات سینما و هنرهای نمایشی را زیر لب مرور و تمرین میکردند، رهبری خردمند و بادرایت انقلاب اسلامی با بیان جمله تاریخی و سرنوشتساز خود، راه آینده را بهروشنی ترسیم کردند. صراحت بیانات ایشان راه هر گونه تعبیر و تفسیر و کارشکنی را سد میکرد:
«... ما با سینما مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم...!»
بر اساس همین رویکرد و دیدگاه غیرقابل تغییر، روح تازهای در کالبد فعالان مجموعه حرفههای مرتبط به سینما دمیده شد.
فکر انتشار یک نشریه سینمایی در سالهای پرتب و تاب پیروزی انقلاب در سال ۱۳۶۱ از ایده به عمل درآمد و نخستین مجله تخصصی سینما در قالب یک گاهنامه و با حداقل امکانات بر دکههای مطبوعاتی رونمایی کرد. و پس از یک دوره کوتاه افت و خیز به ماهنامهای ماندگار و معتبر بدل شد. شرح کوتاهی از این مثنوی را از زبان هوشنگ گلمکانی دبیر تحریریه و یکی از سه رکن اصلی انتشار ماهنامه فیلم در ادامه گزارش میآید.
«... فکر انتشار مجله سینمایی به ذهن رهگذری آمد که از آن سوی خیابان میگذشت و ما او را نمیشناختیم و نمیشناسیم و هیچ وقت هم – قبلها و بعدها – ندیدیم.
بعد ما آن را اجرا کردیم و مجله را درآوردیم. من هم البته مدام سعی میکردم مجله را به زمین بزنم، اما موفق نشدم. وقتی انتشار مجله را شروع کردیم هیچ پشتوانه مالی نداشتیم و دلمان فقط به تلاش خودمان خوش بود. شعار آن روزهای من این بود: «ما محکوم به موفقیتیم» تصورمان این بود که آنقدر کار را بلد هستیم که مجلهای منتشر کنیم با حدود دههزار نسخه تیراژ و چند صفحه آگهی که هم مجله دخل و خرج کند و هم ما گذران کنیم. اما چون در مورد تواناییهای خودمان و نیاز جامعه اشتباه کرده بودیم، موفقیت ماهنامه «فیلم» به مرزهایی فراتر از حد انتظار ما رسید. در این سالها نه تنها هیچ کمک مالی و غیرمالی از هیچ نهاد دولتی و غیردولتی و هیچ شخص حقیقی و حقوقی نگرفتیم، بلکه حتی به آن فکر هم نکردیم. در حالی که بدون این کمکها و حمایتها هزار جور شایعه در اطراف ما وجود داشته که بابت کمکهای ناگرفته و حمایتهای ناشده متهم و محکوم شدهایم. پیداست که جامعه نسبت به اینگونه کمکها و حمایتها نظر خوشی ندارد (حتی کسانی که خود از طریق همینجور کمکها و حمایتها گذران میکنند) و ما هم چون در این جامعه زندگی میکنیم نه خودمان با این نیت به سراغ کسی رفتیم و نه پیشنهادهای مشفقانه و دلسوزانه حمایت را پذیرفتیم.
... راستش تاکنون بارها خسته و دلسرد و ناامید شدهام اما سینما و نوشتن دربارهاش، سالهاست که قویترین انگیزه و بهانه زنده بودنم شده. انکار نمیکنم که من زندگی را بیشتر از مرگ دوست دارم...»
ماهنامه «فیلم» نخستین و تا امروز بادوامترین نشریه تخصصی سینما در تاریخ مطبوعات قبل و بعد از انقلاب اسلامی است. ماهنامه «فیلم» وارد بیستوپنجمین سال انتشار پیوسته خود شده و بهعنوان پیشگام مطبوعات سینمایی بعد از پیروزی انقلاب جایگاه ویژه و معتبری دارد. در بخش پایانی گزارش، کند و کاو نزدیک و دقیقی از دهها عنوان نشریه سینمایی سالهای پس از انقلاب خواهیم داشت...
نویسنده :محسن سیف
منبع : مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست