یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


اعترافات ناقص سرگرد...


اعترافات ناقص سرگرد...
سرگرد سابق ارتش بعث عراق «احمد عدنان القیسی» در مورد دلیل نگارش کتاب «محرمانه» می نویسد:
بعد از آتش بس با ایران و حرکت نیروهای ما به سمت کویت، به ذهنم رسید خاطراتم را درباره اقدام کاخ سفید برای مسلح کردن ارتش عراق در جنگ تحمیلی جمع آوری کنم. از جمله عواملی که مرا به این کار تشویق می کرد، عضویتم در کمیسیون عقد قراردادهای تسلیحاتی بود که مخفیانه به کشورهای اروپایی و آمریکا سفر می کردم.
دنیا در ظاهر چیزی را می دید؛ ما در رسانه های تبلیغاتی دم از دشمنی با آمریکا و نقش بدطینت او می زدیم. اما در هتل ها مخفیانه با آن ها نشست و برخاست می کردیم، با آن ها دست می دادیم و آن ها نیز با سلاح و اموالشان به ما کمک می کردند؛ منافع اقتضا می کرد که جلوی دشمن را بگیرند.
من در این کتاب نقاب از چهرأ اسرار و دیدارهای مهمی برداشته ام. برای جمع آوری این اسرار، زحمت فراوانی متحمل شدم. بار عبور از عراق به سوریه را بر پشتم کشیدم تا به تدوین خاطراتم بپردازم. سپس این بار را به ایران اسلامی رساندم و بقیأ خاطراتم را در این خاک بر صفحه کاغذ سپردم.
کتاب «محرمانه» یا «اسرار مسلح کردن عراق در جنگ با ایران» در ۳۱ فصل و کمتر از ۰۰۱ صفحه توسط این سرگرد سابق عراقی نگاشته شده است. کتاب با شرح ماجرای بمباران پایگاه اتمی عراق در سال ۱۸۱۹ میلادی توسط جنگنده های رژیم اسرائیل آغاز می شود و همین آغاز اولین علامت سؤال را در ذهن مخاطب ایجاد می کند. چرا از اینجا؟ القیسی در این کتاب به شرح ماجرای اعطای تسلیحات پیشرفته و انبوه به عراق از سوی غرب می پردازد. اما چرا کتاب از اینجا آغاز شده است؟ آیا پیش از آغاز جنگ و در سال اول آن غرب به صدام کمک تسلیحاتی نکرده بود؟ چرا نویسنده از کنار این موضوع گذشته است؟ این اولین سؤال بی جوابی است که مخاطب با آن درگیر می شود و پاسخی هم نمی یابد.
شاید فصل دوم با عنوان «فروش فولاد یا سلاح؟!» برای شروع منطقی تر باشد. القیسی در این فصل به سفر خود به همراه «حسین کامل»- داماد معدوم صدام- به آمریکا و خرید سلاح از این کشور می پردازد.
فصول دوم و سوم نیز به لحاظ زمانی از ترتیبی منطقی برخوردارند اما از فصل سوم بار دیگر کتاب دچار نوعی آشفتگی و سردرگمی می شود.
کتاب محرمانه علی رغم حجم اندک آن اعتراف نامه ای بزرگ محسوب می شود که حداقل در متون فارسی دست اول و کم نظیر است اما به سختی می توان نام آن را کتاب گذاشت چرا که به هیچ عنوان انسجام لازم یک کتاب را دارا نیست.
به راستی دلیل این آشفتگی چیست؟ به نظر می رسد سرگرد القیسی به طور عامدانه مسائل بسیاری را مخفی کرده است. در واقع او به آنچه دوست داشته است اعتراف کند، اعتراف کرده است!
ساده لوحانه است اگر باور کنیم خاطرات فردی با چنین موقعیتی فقط ۰۸صفحه است.
البته چنین برخوردی از سوی این نظامی سابق ارتش صدام تا حدی قابل درک است. فقط دو دهه از پایان جنگ عراق و ایران گذشته و به رغم سقوط حکومت صدام، افشای چنین اسراری از سوی نظامیان سابق اما ذی نفوذ می تواند تبعاتی هم در پی داشته باشد.
القیسی در چند جای کتاب به بوالهوسی های خود بی پرده اشاره می کند و هرچند ناگفته پیداست این اشارات مشتی است نمونه خروار اما به خوبی نشان می دهد عنان ارتش عراق در دست چه کسانی بوده است.
چندان اهمیتی ندارد که چرا القیسی تنها برگ های اندکی را رو کرده، مهم این است که وی یک منبع ارزشمند است. منبعی که نباید به سادگی از کنار او و اطلاعاتش گذشت.
آدم هایی مثل القیسی را باید از گوشه و کنار دنیا کشف کرد و با آنها وارد معامله شد. خریدن اسرار آنها هر چقدر هم هزینه داشته باشد، ارزشش را دارد. شاید آنها از گفتن بترسند، باید اطمینان داد که تا زنده هستند، اسرارشان منتشر نمی شود اما یادمان نرود این سینه های پر از حرف، همیشه زنده نیستند!
جنگ تحمیلی سکه ای دو رو بود. یک روی آن ما بودیم و سوی دیگرش حکومت بعثی صدام بود.
اگرچه ما هنوز تا شناخت روی خودمان فاصله زیادی داریم اما نباید از روی دیگر غافل بود. شناخت آن سوی جبهه و مسائل پشت پرده آن، ارزش مقاومت رزمندگان ما را بیش از پیش آشکار می کند.
تاکنون کتاب هایی از این دست که به ادبیات ضد جنگ معروف هستند و به اعترافات و خاطرات نظامیان سابق عراق می پردازند در ایران چاپ شده است اما آیا وقت آن نرسیده است که نهادی به صورت تخصصی وجدی با ابزار و امکانات لازم و کافی موضوع شناخت جبهه متخاصم و دشمن را پیگیری کند؟
اگرچه چنین مرکزی باید سال ها قبل شروع به کار می کرد اما هنوز هم زمان باقی است و می توان این تاخیر را تا حدی جبران کرد اما بدون شک به زودی این فرصت از بین خواهد رفت.
کتاب «محرمانه» با ترجمه محمدحسن مقیسه توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده است و خواندن این صفحات اندک اما جذاب دریچه های تازه ای در برابر هر ایرانی باز می کند.
بخش هایی از این اعترافات محرمانه را با هم مرور می کنیم.
● پیوند حزب بعث و صهیونیسم
«حسین کامل» ]داماد معدوم صدام[ رو به «فرد حوبش» ]رابط خرید تسلیحات در آمریکا[ گفت: «ما دستگاه هایی می خواهیم که در جنگ علیه ایران، کمک کارمان باشد.»
حوبش جواب داد: «ما شما را به آن دستگاه ها مجهز می کنیم؛ به شرط آنکه رابطه تان با اسرائیل عادی باشد.»
حسین کامل لبخندی زد و گفت: «ما امروز دشمن بدتر از اسرائیل داریم. ایرانی ها برای نظام ما خطرناک تر از اسرائیل مسالمت آمیز هستند!»
پس از انعقاد قرارداد با حوبش، به او اطمینان دادیم: «به مدیرانت بگو: عراق این سلاح ها را به هیچ وجه نه بر ضداسرائیل به کار می گیرد و نه با آنها منافع آمریکا را تهدید می کند؛ چرا که اسرائیل نورچشم ماست!»
● جاسوسی شاه حسین
در ژوئن ۱۹۸۲، نشستی در کاخ سفید برای بررسی جنگ ایران و عراق صورت گرفت. نظریه برتر آن جلسه این بود که اگر واشنگتن بخواهد جلوی پیروزی ایران را بگیرد، لازم است عکس های ماهواره ای را در اختیار عراق قرار دهد.
چند هفته بعد از این تصمیم، شخص شاه حسین، این عکس ها را با این تضمین که مفقود یا سرقت نشود، به عراق تحویل داد. هنگامی که در اختیار گذاشتن اخبار سری، امری عادی شد، رابطی برای این کار مشخص گردید که برادر حسین کامل بود. وی از راه زمینی برای کسب اطلاعات به اردن می رفت.
فرستاده ویژه در ۱۷ دسامبر ۱۹۸۳، «دونالد رامسفلد» فرستاده ویژه ریگان در خاورمیانه با پیام کتبی ریگان برای صدام، وارد بغداد شد و آن پیام را که حاوی بازگشت روابط دیپلماتیک و توسعه روابط نظامی بین دو کشور بود، به رئیس جمهور عراق رساند. فرد حوبش که در این سفر همراه رامسفلد بود، به من گفت:
- ما برای باز کردن راه و علنی کردن آن به عراق آمده ایم؛ زیرا موضع مان با عراق در جنگ علیه ایران یکی است.
رامسفلد نیز در تالار ویژه به سعدون حمادی گفته بود:
- ما آمده ایم به صدام بگوییم برایت احترام قائلیم و چگونه می توانیم کمکت کنیم؟ تو بخواه، کمکت می کنیم.
هنگامی که صدام این کلمات را از رامسفلد شنید، جواب داد:
- من فقط یک درخواست از شما دارم و آن جلوگیری از ورود سلاح به ایران است. شب و روزکار کنید تا سلاح به دست ایرانی ها نرسد.
● جنگ با شیرها
بعد از آنکه فاو، با وجود تمام تلاش، در دست رزمندگان اسلام آرام گرفت، به سرهنگ ستاد «عبدالله شاهر» فرمانده تیپ ۴۸ پیاده، گفتم:
- حالا که آتش، تیپ تو را بلعیده است، احساست چیست؟
- من ناراحت نیستم. ما داریم با شیرها می جنگیم. صدام این روزها خواب ندارد. او از اشغال فاو بهت زده شده و این ضربه، کمرش را شکسته است.
عکس العمل آمریکا در برابر پیروزی ایران، سفر بوش به چند کشور و از جمله اردن و مصر بود.
● رودررو
بعضی از کارشناسان آمریکایی نه تنها در خطوط مرزی و عمق جبهه، بلکه گاهی اوقات در داخل مناطق ایران نیز حاضر شدند و حتی تعدادی از آنها با دست داشتن در طراحی حمله هایی که از سوی نیروهای عراق اجرا می شد، به طرف ایرانی ها از جبهه شمالی، شلیک نیز کردند. کارشناسان آمریکایی که از طرف فرماندهان عراق همراهی می شدند، توانایی افسران عراقی را می ستودند؛ اما معترف بودند که: «روحیه ارتش عراق ضعیف است.»
مشکلی که پس از حضور آمریکایی ها در جبهه جنگ به وجود آمد، چگونگی استقرار و تقسیم آنها در میدان جنگ و در مناطق درگیری بود. موضوعی که کنگره خواستار روشن شدن آن شد.
معاونان ریگان در جواب، نیروهای آمریکایی حاضر در جبهه عراق را «مراقب» نامیدند. اما مسئولان کاخ سفید نگران برملا شدن این مطلب بودند.»
● کربلاها
در هفتمین سال جنگ و در ژانویه سال ۱۹۸۷ که رزمندگان اسلام، نبردهای «کربلا» را آغاز کردند و با وجود سلاح های کاری آمریکایی در هر گوشه ای از جبهه های عراق، توانستند با نفوذ به عمق خاک عراق، از مواضع دفاعی ما در شلمچه عبور کنند. صدام مجدداً به کمک آمریکایی ها نیاز پیدا کرد.
ارتش عراق در منطقه بصره از بهترین واحدهای خود بهره می برد. با وجود همه این ها، ایرانی ها توانستند بر منطقه مسلط شوند و به دریاچه ماهی برسند. اگر دخالت مستقیم آمریکا در جنگ نفتکش ها پیش نمی آمد، بصره در دستان آنها قرار می گرفت.
● روباه پیر
حکومت انگلستان به نخست وزیری «مارگارت تاچر» در ژانویه ۱۹۸۱، یعنی چهار ماه پس از شروع جنگ با ایران، در طی نشست «کمیسیون دفاع و مسائل دریاها»، موافقت خود را با مسلح کردن مخفیانه عراق اعلام کرد که این موافقت قبل از موافقت آمریکایی ها بود. تاچر درباره این نشست به من گفت: «این نشست برای بررسی چگونگی بهره برداری از امکانات عراق به عنوان بازار و آماده کردن تجهیزات دفاعی برای آن کشور است. اعضای کمیسیون از شدت درگیری ها و پیروزی ایران نگرانند. ما نمی خواهیم صدام سقوط کند یا ارتش او نابود شود. رهبران انگلیس فقط خواهان برتری عراق هستند. به همین جهت، تمام کمک های نظامی و مالی خود را برای پایداری عراق در جنگ تقدیم این کشور می کنیم.»
مصطفی رهایی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید