پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
مسألهی زنان در گفتمان نوگرای اسلامی
● عرصهی جبههگیری
شرایط فعلی جهان اسلام، شاهد جبههگیری شدید و آشکار دو جریان اسلامی و سکولار در قلمرو فکریـفرهنگی، در موضوعات مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است.
مسألهی زن یکی از مسایلی بهشمار میرود که درگیری این دو جریان و نفی هر یک توسط طرف دیگری، در آن متبلور شده است. تردیدی نیست که برای شناخت این وضعیت میباید بر تاریخ معاصر از اوایل قرن گذشته (قرن نوزدهم) اشراف داشته باشیم تا بتوانیم نقطهی شروع این جبههگیری و جدال فراگیر بین طرفداران «تجدد و نوگرایی» و هواداران «سنت و اصالت» را دنبال نماییم. اما این مسأله موضوع بحث ما نمیباشد؛ هر چند گمان میرود بررسی دقیق وضع موجود و سرانجام آن میتواند ما را در شناخت سرچشمه و ریشههای منازعه به شکل عمیقتر کمک کرده، ارزیابی نتایج آن، آگاهی بیشتری را برای ساختن آینده در اختیار ما میگذارد.
نخستین نکتهای که توجه هر پژوهندهای را در این زمینه به خود جلب میکند، فقدان یک مرجعیت تعیین کننده در این منازعه میباشد.+ در واقع، اختلاف بین این دو جریان، اختلاف بین جریآنها یی نیست که در موضع یکسانی قرار گرفته و در چگونگی برداشت و اجتهاد خود با یکدیگر اختلافاتی داشته باشند؛ بلکه اختلاف بین دو اردوگاه با جبهههای مبنایی میباشد: اردوگاهی که شعارهای روشنفکری و جنبشِ نوگرایی را با مضامین سکولار مطرح میکند و با وجود اختلافاتی که بین گروههای آن از چپ و راست وجود دارد، همگی به مادیگرایی و زمینی بودن منبع قوانین و وضعی بودن آن عقیده دارند، در حالی که اردوگاه دیگر با همهی گروههای متعدد خود، با شعار اسلام و شریعت از سنت و اصالت دفاع میکند.
هر چند اردوگاه نخست در اظهارات خویش، اسلام را دین عدل و مساوات و عقل میخواند و در مقام تعارف بدان عشق میورزد، هرگز به شکل اصیل بدان نمینگرد و تلاشهای فکری را براساس این مفاهیم تدوین نکرده و این اظهارات نیز در صورت لزوم، فراتر از تعارفات گذرنده نیست. اردوگاه دیگر با تأکید بر اهمیت پیشرفت و نهضت علمی، استفاده از دستاوردهای تمدن غرب در زمینهی مادی، از خود اتهامات مربوط به عقبماندگی و ارتجاع را دور میکند؛ اما در اجتهادات و تلاشهای علمی خود فاقد یک نظام مدون بوده و برای ارائهی الگوی جایگزین، در این خصوص تلاش لازم را از خود نشان نداده است.
شاید بتوان این وضعیت را به «سنگربندی» دو جریان تشبیه کرد که هر گروه با انبوهی از مفروضات، ادعاها، پیشنهادات و اتهامات با طرف دیگر به تبادل آتش میپردازند و از موضع و عملکرد خود خرسند و خشنود است: «کل حزب بما لدیهم فرحون». اما به رغم مبادلهی اتهامات و ادعاها، از دههی چهل میلادی به این طرف، انباشتهی علمی آنها هیچ گونه تغییری نکرده است. خواننده این جدال کتبی درمییابد که دربارهی بسیاری از موضوعات اقداماتی برای تقریب یا تفاهم صورت گرفته و کنفرانسهای اسلامی و قومی که برای حل این منازعه برگزار شده است، نه به تسلیم یکی از طرفهای درگیری در یکی از مسایل انجامیده و نه حتی زمینه و میدان تازهای را برای نزاع دیگری ایجاد کرده است.
● مسألهی زنان
مسألهی زن و بررسی وضعیتِ حقوق و مشارکت وی در ادبیات عصر روشنگری از اواخر قرن گذشته و اوایل قرن حاضر مطرح گردید. طرحهای گروه اسلامی در ابتدای کار توسط نهادهای دینی مطرح گردید. سپس گروههای تشکیلاتی و بعد از آن شخصیتهای متفکر و مسلمان در مقام واکنش و مواجهه با خطر، فعالیتهای خود را آغاز کردند. شاید بتوان گفتمان هر یک از این اردوگاه را به شرح ذیل مورد بررسی قرار داد:
▪ ویژگیهای گفتمان اسلامی دربارهی زن
۱) سنتگرایی و التزام به نص: هرچند گفتمان اسلامی در موضوعاتی مانند اقتصاد و سیاست به دلیل دلبستگی به قدرت و علاقهمندی به ایجاد تغییر در آن، به اجتهاداتی دست یازیده است، ولی در زمینهی مسایل متعلّق به زن با شعار التزام به نص از تلاش فکری و اجتهاد در خصوص چگونگی و ضوابط آن یا تطبیق آن شرایط بر واقعیات زندگی از حل مسایل دشوار آن باز مانده است. به عبارت دیگر به جای آنکه با پذیرش نص برای ترجمه و تطبیق آن با شرایط زندگی به احیای آن بپردازد، با نگرش متحجرانه به واژههای نص و ارتباط آن با مبنای آرای فقیهان سابق از شناخت ثابت و متغییر آن در فقه و فتوا باز مانده است. بنابراین، نص شرعی در چهارچوب فهم گذشتگان محصور گردیده و امکان خلاصی از آن را ندارد تا بتواند مبنای اصلاح و جنبش قرار گیرد و به جای آنکه از آن به عنوان یک سرمایهی علمی و میراث فقهی بهره ببرد و نقشی هدایتگرانه داشته باشد، به کلافِ سردرگمی تبدیل شده که بر دست و پای زن پیچیده است.
۲) تاریخگرایی و سطحینگری: گفتمان اسلامی در محدودهی تجربهی تاریخی عصر نبوی گرفتار آمده و نتوانسته است از این تجربهی تاریخی و ریشههای آن به عنوان منبعی برای زایش تجربههای نوین استفاده کند تا براساس این تجربههای جدید، در همان مسیر حرکت کرده و نمونههای تازهای را متبلور سازد. این جریان با بیان تجربهی عصر پیامبر(ص) و تکریم پیامبر از زنان و یا مشارکت زنان صحابه، به عنوان مثالهایی راجع به حقوق زن در اسلام مطرح میسازد؛ بی آنکه بداند با چه شیوهای میتواند وضعیت فعلی زنان را جهت دهد یا از این تجربه چگونه میتواند به عنوان وسیلهای برای تبیین زندگی روزمره در قرن پانزدهم هجری بهره برد. این سطحینگری به مسایل و فقدان تعمق و ریشهیابی و تدوین آنها موجب اخلال به کار زن شده است و به دو راه حل انجامیده است: کار در زمینهها و مشاغل معین و یا فراغت کامل برای خانواده؛ بی آنکه تواناییهای گوناگون زنان و شرایط فرهنگی و اجتماعی آنها یا تفاوت وضعیت زن روستایی و شهری و مسایل دیگر را مدّنظر قرار دهد.
شاید استثنای عملی در این زمینه که در خور توجه میباشد، تجربهی زنان فعال در جمعیت «اخوانالمسلمین» است. این تجربه نیز در واقع در خارج از تشکیلات اخوان شکل گرفت و پس از شکلگیری به اخوان پیوست و حتی از سوی جریان اسلامی نیز بروز نیافت.
● اجتهاد جنبشها و تحجر متفکران سکولار
از دیرباز جنبشها و جناحهای مسلمان از سوی اردوگاه سکولار در معرض اتهام به جمود و «تاریکبینی» قرار داشتهاند؛ در حالی که اگر کسی با دقت موضوع را بررسی کند، درمییابد که با گذشت چند دهه گفتمان سکولار در ارائهی طرحها و اندیشههایش تغییر نکرده است و همچنان در حول مفهوم مردسالاری دور میزند؛ مفهومی که از دیدگاه اسلامی کاملاً با قوامیت مرد فرق دارد.
منظور از مردسالاری از نظر لغوی حکومت مرد است و ریشهی آن به عنوان یک مفهوم به تمدن رم برمیگردد که پدر خانواده بر تمامی افرادی که تحت سرپرستی وی قرار داشتند، اعم از دختران، پسران، زنان و همسران فرزندان حاکمیت مطلق داشت. این سلطه تنها به مرد اختصاص داشت و شکنجه، تبعید و بیع آنان را شامل میگردید. پدر خانواده، مالک و متصرف در اموال خانواده بود و او حق داشت فرزندان دختر و پسرش را بدون اجازه یا مشورت آنان تزویج نماید.
شاید بتوان از خود واژهی خانواده به درک اندیشهی سلطهمندانهی پدر در داخل خانواده پی برد؛ زیرا این واژه در نزد رومیان مزرعه، خانه، اموال و بردگان یا ماترک و میراثی را که پدر و همسر برای ورثه باقی میگذارند، شامل میگردید. بدین گونه زن به عنوان بخشی از ثروت و دارایی مرد بود.
مفهوم مردسالاری در نوشتههای دوران جدید برای نقد سیطرهی پدر در داخل خانواده به کار برده شد و رابرت فیلمر انگلیسی نخستین شخصی بود که در قرن هفدهم میلادی الگوی خانوادهی مردسالار را برای تحلیل نظام حکومتی به کار برد؛ زیرا میدید که در حکومتهای مستبد، حاکم با اتباعش همان رفتاری را دارد که با زن و فرزندانش دارد. این همان طرحی بود که لاک برای نزدیک شدن به تحلیل پدیدهی سیاسی، آن را مورد انتقاد قرار داد؛ هرچند با سلطهی پدر در داخل خانواده مخالفت نکرد. پس از آن استعمال این مفهوم به ویژه در نوشتههای مارکسیستی، رواج یافت؛ چنانکه این مطلب یک مفهوم محوری در نقد زنسالاری به نفع سیطرهی مرد، خانواده، جامعه و دولت به شمار میرود.
به کار گیری مفهوم پدرسالاری در غرب به دو جریان مربوط می شود:جریان علمانیت که دین را پایه ی اساسی توجیه کنندهی اعمال پدرسالاری و ایجاد مبنای شرعی برای آن میداند؛ زیرا ]به تعبیر آنان[ خداوند نیز خود دارای ذاتی پدرمآبانه و سلطهگر است. همچنین جریان مارکسیستی در انتقاد از نظام طبقاتی جامعه و دولت از همین مفهوم استفاده میکند و اعتقاد دارد که این دو دارای بنیانهای پدرسالاری هستند. دولت، اقتصاد و خانوادهای که از سوسالیسم اقتباس شده باشد، برای تمامی این امور الگویی نمونه ارائه میکند. به عبارت دیگر مفهوم پدرسالاری در دوران معاصر، برای رد دین و نقض دولت به کار رفته است. در نتیجه با دیدگاه اسلامی که شریعت را حکومت داده و به وجود دولت به عنوان چهارچوبی برای ادارهی امور سیاسی اعتقاد دارد، کاملاًُ تعارض دارد؛ بی آنکه به اختلاف موجود دربارهی ادوار آن یا حجم و میزان دخالت آن در حاکمیت اصیل امت و جماعت سیاسی بحث کنیم، چنانکه معیارها و ضوابطی را در این خصوص وضع مینماید که با فهم دیدگاه غربی نیز در خصوص دولت به همان اندازه متفاوت میباشد.
اختلاف دیدگاه اسلامی از دیدگاه غربی دربارهی خانوده، به تفاوت نگرش آنها به دین و رابطهی زن و مرد مربوط میشود. چنانکه موضع آنها نسبت به دولت و ماهیت حاکمیت، متفاوت میباشد و در واقع اختلاف بین این دو دیدگاه، معرفتشناسانه و سیاسی است و بدون در نظر گرفتن نظریهی سیاسی آنها قابل درک نخواهد بود.
وانگهی در تلاشهای علمی جریان سکولار برای نزدیک شدن به فهم متون دینی و شرعی، به رأی و نظر جمهور ملتزم نبوده و یا با روش اجتهادی آنان که بر پایهی احترام به اصول تفسیر و علم اصول میباشد، مخالفت دارد؛ یا آنکه با هجوم بر راویان و طعن آنان، صلاحیت نص را برای همهی زمانها و مکانها، با قرار دادن آن در جایگاهی تاریخی به زمان نزول محدود مینماید. از برجستهترین نمونههای این جریان، میتوان به کتاب «الحریم السیاسی»، نوشتهی فاطمه مرنیسی و کتابهای فریده بنانی دربارهی ضرورت بازنگری در قرائت حدیث اشاره کرد. ملاحظه میشود که در این شیوه، تعامل با نص دینی، از طریق ابزارهای اصول فقه انجام نمیشود؛ بلکه به شیوهای صورت میگیرد که به گفتمان نزدیکتر است و به طور خاص بازگشت به نوشتههای اسلامی دوران معاصر ریشه در این قضیه دارد، بی آنکه آن را به دیدگاه نوشوندهی این نویسندگان مسلمان در مسایل دیگر از جمله راههای دینی فقط در خصوص مسایل راجع به زن صورت میگیرد؛ در حالی که پیشینهی فکری این متفکران در یک نظر اجمالی، زمینههایی سکولارند.
در مقابل این جریان سکولار، فریادهایی نیز شنیده میشود که خواهان اصلاح گفتمان اسلامی دربارهی زن است.
● شیخمحمد غزالی و نگرانیهای زنان
شیخمحمد غزالی از ابتدای فعالیت علمی خود، از شریعت اسلامی دفاع کرده، خوانندهی تألیفات وی، این اخلاص را در دفاع از اسلام در آثار وی درمییابد. او در مقابل استعمار، سوسالیسم، سرمایهداری و انتشار سوسالیسم علمی به دفاع از اسلام میپردازد. همچنین، با اندیشههای ملّیگرایی و افکار رستاخیز عربی (بعث عربی) مقابله کرده، در تألیفات خود با موهومات و گمانهزنیهای مستشرقان و حرکتهای صلیبی و اتباع آن میستیزد.
مرحلهی نخست زندگی وی در اقدامات دفاعی سپری شد و در دهههای پنجاه، شصت و هفتاد میلادی، در جبهههای فکری و فرهنگی به مقابله پرداخت. با وجود این موضعِ تدافعی، شیخ به زودی به وجود مشکلاتی در خصوص مسایل زنان در جهان اسلام پی برد. در نتیجه از پرداختن به این مسأله غافل نشده، در مقابل آن ایستادگی کرد. وی در کتابی تحت عنوان «اسلام و نیروهای بیکار» که در اوایل دههی شصت میلادی انتشار یافت، به بررسی وضعیت نامطلوب زنان در دنیای اسلام پرداخت. وی در این کتاب، همگان را به انجام اصلاحات و بازگشت به اصول فرا میخواند. با وجود این، همچنان مقولههای متأثر از رسوبات کهن «ألازهر» را تکرار کرده، میگوید: زن بیکار از زن فاسد بهتر است و زنان محبوس در خانهها و پستوها و افرادی که خود را در خدمت به همسر و فرزندان محدود کردهاند، از زنانی که در مقابل هر چشمی کشف حجاب کرده و از مصافحه با نامحرمان خودداری نمیکنند، برتری دارند. در یک کلام به این مطلب عقیده دارد که به طور کلی جنس مرد از زن قویتر است و برتری برخی از زنان در بعضی از زمینهها به این حقیقت کلی خدشه نمیرساند. مردان، کارگزاران سازندگی هستند و زندگی بشر بر دوش توانمند آنان قرار گرفته است. جنبشهای ـبهاصطلاحـ زنان فقط مولود احساس و دلسوزی و همدردی مردانند که دلهای بعضی از آنان را فرا گرفته و برای آزادی زن از قید بندهایی که مردان دیگری بر آنان افکندهاند، به اقدام دست یازیدهاند.
هرچند شیخ در صفحات بعدی کتاب به نقش زن در دوران نخست جامعهی اسلامی میپردازد و این مطلب را میپذیرد که در مقایسه با این صفحههای درخشان از تاریخ اسلام، زن امروزی از نیروهای بیکار محسوب میشود، ولی شیخ از بیم الگوی مسلط و قدرتمند غربی که درصدد است زن را از کانون خانوادهاش جدا کرده، بدون تعیین ضوابط وی را به مشارکت در زمینههای عمومی فرا خواند، همچنان موضع محافظهکارانهی خود را حفظ میکند. در نتیجه، نگرانی اخلاقی و «سدَ ذرایع» تنها دغدغهای است که خواننده در دستهی اول از آثار شیخ مییابد و در این مرحله وی ادعا میکند که «ما نمیخواهیم خود را در بین دو شر مخیّر بیابیم»؛ مطلبی کلی که فاقد ارائهی راهحلی تفصیلی و کامل برای ارائهی روشی معتدل و جانشین میباشد.
شیخ در کتاب «حقوق بشر بین تعالیم اسلام و اعلامیهی ملل متحد» نیز در همین مسیر حرکت میکند. از طرفی از مشارکت زنان استقبال مینماید و از سویی قلمرو مشارکت زنان را به شروطی از قبیل داشتن نیاز مالی یا به حرفههای معینی که برای زن مناسبتر است، محدود میگرداند. همچنین مطالبی را در دفاع از قوامیت مرد بیان کرده، متعرض ممارستهای سوء مردان در منع زن از مشارکت در امور عمومی نمیشود.
شیخ در سالهای بعد به زودی به اهمیت موضوع پیبرده، مسایل آن را در قلمرو گستردهتری مطرح مینماید. طرحها و اندیشههای وی شکل تازهای به خود میگیرد و برای تعیین میزان درک و فهم اهمیت نقش زن در حیطهی امت اسلامی بر اهداف متمرکز میشود. پس از آن به زودی به این نکته پی میبرد که بایستی به جای تأکید بر اصل مشارکت و نقش زن، به تعیین ضوابط برای مشارکت پرداخت و مینویسد:
«محرومیت زن از تعلیم و تربیت و عبادات فردی و اجتماعی و سیاسی برای جلب رضایت خداوند و پیامبرش صورت نگرفته است و زنان مسلمان در دوران پیامبر اکرم(ص) و خلفای راشدین و دورههای درخشان بعد از آن، هرگز چنین وضعی نداشتند... بهتر است کتاب خدا و سنت پیامبر و فقه اصحاب و تابعان و امامان مشهور را مطالعه کرده و دین خود را از منابع و سرچشمههای اصیل آن فرا بگیریم.»
در دههی هفتاد میلادی شیخ به معرکهی معروف دیگری راجع به اصلاح قوانین احوال شخصیه مربوط به تقیید تعدّد زوجات و طلاق وارد میشود. وی برای دفاع از کیان خانواده و مصالح جامعه به این معرکه درآمد و باعث شد از پرداختن به تمامی مسایل دشوار مربوط به زنان باز ماند. با وجود این، در اوایل دههی هشتاد میلادی، گفتمان و افکار وی در خصوص مسألهی زن در دامنهی گستردهتری شکل گرفته، تکامل یافت. این گفتمان جدید عبارت است از پاکسازی فرهنگهای موروثی و تأسیس روشی سالم برای مواجهه با اصول، یعنی قرآن و سنت تا از این طریق فهم و درک خود را از نظرات آلوده به هوای نفس یا متأثر از عادتها و سنتهای موروثی، تطهیر نماییم.
در کتاب «دستور وحدت فرهنگی مسلمانان» آنان را به بازگشت به سرچشمهی گوارای وحی برای تحقق وحدت مسلمانان و جریانهای فکری و فرهنگی در امور مختلف که یکی از آنها قضیهی زن میباشد، فرا میخواند:
«دربارهی تعیین وضعیت اجتماعی زن به این نکته پی بردم که در این خصوص دو حدیث وجود دارد: یکی صحیح و دیگری ضعیف. حدیث صحیح کنار گذاشته شده است.» در همان دوران بعضی میگفتند: «بیعت با مردان کافی است و آنان، زنان خود را از این امر مطلع خواهند کرد.»
شیخ در این بیان خود بر روی ریشهی مشکل انگشت گذاشته و پس از اشتغال طولانی به امر دعوت و تبلیغ، دریافت که اسلام دشمنانی درونی دارد و آن قصور فهم و کوتاهی درک و اندیشهی آنان میباشد. بسیاری از ایرادات و اشکالاتی که در عصر حاضر به اسلام وارد میشود، بیش از آنکه مسؤولیتش متوجه دیگران باشد، متوجه فرزندان اسلام است.
تألیفات اخیر شیخ نشان میدهد که برخورد وی با زنان در مجالس فتوا و دانشگاهها چگونه بر اندیشهی وی در زمینهی امور زنان تأثیر گذاشته است؛ زیرا از نوشتن و تألیف به شکل نظری و تئوریک و به عنوان یک خوانندهی تاریخ و اصول خارج شده و به تألیف دربارهی مشکلات و رنجهای کنونی زنان در جامعهی اسلامی تغییر جهت میدهد. این مطلب در مثالها و وقایعی که ذکر میکند، به خوبی آشکار است و میکوشد با پرداختن به واقعیتهای موجود در جامعه، گسست فراوان بین تعالیم اسلام و وضعیت زنان را روشن کند. در کتاب «صدپرسش از اسلام» میگوید: «من این سؤال را مطرح میکنم که آیا در جهان اسلام با زنان مطابق تعالیم اسلام رفتار میشود؛ گمان نمیکنم چنین رفتاری تحقق یافته باشد، مگر به صورت جزئی و بسیار اندک. شیخ در پاسخ به پرسشهایی دربارهی مسایل مربوط به زنان و نقش آنان در جامعه، بر اهمیت آموزش و مشارکت زنان در فعالیتهای مساجد تأکید میورزد و با اشاره به زنان پیامبر اکرم(ص) و زنان صحابی آن حضرت به عنوان سرمشق و الگوی زنان در عبادات و کار و جهاد، به بیان حقوق زن در خانواده و جامعه میپردازد.
البته وی بر این مطلب واقف است که «دینداران فاسد» ـبه تعبیر ویـ از همان دوران رسالت پیامبر(ص) مانع شدند که زن مسلمان در مسیر شکوفایی خود حرکت نماید. ممکن است تصور شود که این نظرات اندیشههایی است که با تمدن جدید همسویی دارد. وی با رد این گمانهزنی میگوید:
«مایل نیستم که از مطالب من استنباط شود که من خواستار انتقال آثار تمدن غربی به جوامع خودمان هستم. این تمدن مجموعهای از سنتهای خوب و نادرست است. من میخواهم نصوص مکتوب یا مفهوم از سیره و رفتار پیامبر(ص) و سلف اول اعمال شود.»
بنابراین، موضوع بازگشت به سنت پیامبر اکرم(ص) و فهم دقیق کتاب خدا و فقه آگاه، از سنتهای اجتماعی است. وانگهی غزالی، افق دورتری را مدنظر قرار داده، عقیده دارد که آیندهی اسلام بسته به این است که ما نظر خود را دربارهی بسیاری از مسایل از جمله موضوع زنان اصلاح نماییم. این تنگنظریها موجب میگردد که دشمنان دین از این طریق به جامعهی اسلامی نفوذ کنند.
انصاف این است که هجوم رهبران تنصیر بدون زمینه بر ما وارد نیامده است؛ زیرا رفتار بعضی از مسلمانان و فتاوای برخی از فقیهنمایان، انواع گرفتاریها را بر اسلام روا داشته است.
در پایان دههی هشتاد میلادی کتاب مهم شیخمحمد غزالی، تحت عنوان «سنت نبوی بین اهل فقه و اهل حدیث» انتشار یافت. وی در این کتاب اندیشهها و نظرات خود را دربارهی موضوعات مختلف و تفسیر بعضی از نصوص سنت و سیرهی پیامبر اکرم(ص) و از جمله موضوع زن گرد آورده است.
وی بخش دوم کتاب را به مسألهی زن اختصاص میدهد، که با بررسی مسألهی حجاب شروع میشود و در آن جواز کشف قرص صورت را بیان کرده و عقیده ندارد که در این نظر با اجماع فقها مخالفت کرده است؛ بلکه ادلّهی فقهی را در این مسأله که مباحثات جدلی فراوانی راجع به آن مطرح گردیده است، با نظرش هماهنگ کرده و در جهتی همسو با نظر فقهای چهارگانه سوق میدهد. با پرداختن به این مسأله، میخواهد موضوعی را که احتمالاً میتواند به وسیلهای برای ممنوعیت کلی زن از ورد به امور عمومی میگردد، از سر راه بردارد و هدفش بازگشت به اصول و احیای فقه اعتدالی است که حواشی بر متون نزدیک دست ما را از دسترسی به آنها باز میدارد. پس از آن شیخ، به مسایل زن و خانواده وظایف کلی میپردازد. در اینجا از زن مسلمان میخواهد که در زندگی عمومی و حیات اجتماعی، مشارکت نماید و در بیان آن، قوت استدلال وی آشکار گردیده و این نظر را ابراز میکند که زن پاکدامن مسلمان میتواند امت را به جنبش درآورد و رسالت دینی خود را همگام و همدوش مردان بر دوش کشد.
در حالی که شیخ در دههی هشتاد، پس از مطالعهی فراوان و آگاهی از وضعیت موجود زن مسلمان و نقشی که زنان صحابی صدر اول ایفا کردند، میکوشد بین مسؤولیت زن در منزل و تعهد وی در برابر امور امت، موازنه برقرار نماید، در دههی شصت میگوید: «من اشتغال زنان را در تمامی مشاغل درست ندانسته، در تمامی زمینهها او را با مرد برابر نمیدانم و معتقدم که وظیفهی تربیت فرزندان شایستهترین کار برای زن است. البته بعضی از کارهای هنری است که تنها از عهدهی زنان برمیآید و دختران بسیاری مجبورند قبل از ازدواج کار کنند. از طرفی شرایط اقتصادی بر شیوهی فهم مردم از زندگی تأثیر فراوان دارد و نمیخواهم در صورت فقدان آشکار وضع اسلامی از این زندگی سخت و دشوار به نشر فتاوای جزیی بپردازم.»
مشاهده میشود که در شرایطی که دشمن از نظر سیاسی، اقتصادی، تبلیغاتی و تربیتی در سرزمینهایی نفوذ کرده است، شیخ به این نکته پی برده که در این عصر، امت اسلامی به زنانی احتیاج دارد که از منزل خارج شده، در عرصههای گوناگون جهاد کنند. بنابراین، نظر سابق خود را صیقل داده و در کتاب «سنت نبوی بین اهل فقه و اهل حدیث» ضمن تأکید بر نقش خانواده، بر اهمیت نقش وی در فرصتهای اجتماعی نیز تأکید میورزد:
زن میتواند هم در منزل و هم در خارج از منزل کار کند؛ هرچند داشتن ضمانتهایی برای حفظ آیندهی خانواده به نظر مطلوب میرسد؛ چنانکه وجود محیطی همراه با تقوی و عفاف که زن بتواند در آن اعمال و وظایفش را انجام دهد، مطلوب میباشد. به هر حال، در جامعهی اسلامی این نکته اهمیت دارد که آدابی را که شریعت بدان توصیه کرده و حدود الهی از آن پاسداری نموده است، مقیاس عمل قرار گیرد... مادران دانشمندی را میشناسم که در مدارس، مدیران موفقی هستند و پزشکان ماهری را میشناسم که مایهی مباهات خانواده و مشاغل خود میباشند و تدّینِ واقعی، سرچشمهی تمامی این موفقیتها است.با توجه به این اطمینان فزاینده به توانایی زن مسلمان و ضرورت مشارکت وی در تحویل جامعهاش و علاوه بر آن پایبندی به خانواده و منزل بر این مطلب اقرار دارد که در بین زنان، افرادی هستند که به خوبی توان ادارهی امور جامعهی اسلامی را در زمینههای مختلف دارا میباشند. شایستهتر این است که انسان باکفایت و باتقوا اعم از زن و مرد سرپرستی و ادارهی امور مردم را برعهده گیرد: «مؤنث یا مذکر بودن چه دخالتی در این امر دارد؟ زن متدین از مرد کافر بهتر است.»
تلاشهای فکری و نظرات عالی شیخ دربارهی امور امت و وضعیت زنان در کتاب «مسایل زن بین سنتهای موروثی و وارداتی» به اوج تعالی خود میرسد. در اوایل دههی نود میلادی و در مقدمهی آن مینویسد که انسانیت با دو بال زن و مرد پرواز میکند و شکستن یک بال به معنای توقف و سقوط است. اسلام مبتلا به افرادی شده است که از زبان او سخن میگویند و نه خود سخنان اسلام را.
شیخ در این کتابش از این مسأله به موضوع دیگری منتقل میشود و برای شناساندن نقش زن، به مقایسهی بین وضعیت زنان در جامعهی اسلامی و جوامع دیگر میپردازد و اندوه خود را از وضعیت زنان آشکار میکند.
در بخش دوم از کتاب، صفحات مفصلی را به بیان تاریخ مشارکت و حضور زن در ایجاد نهضت و تمدن اسلام اختصاص داده و تحت این عناوین بحث خود را دنبال میکند: «یک زن و هزار مرد» و «زن در علم و ادب». در بخش سوم با این عناوین نقش زن را در قلمرو خانواده مورد بحث قرار میدهد: «وظیفه خانهداری را سبک نشمارید» یا «خانهی بنا شده بر عشق» و در بخش چهارم به بیان مفاهیمی میپردازد که میباید دربارهی آنها اصلاح صورت گیرد. این مفاهیم عبارتاند از : قوامیّت، فلسفهی مهر، اطاعت، سختگیری در اجرای طلاق و مشارکت زنان در مساجد. سرانجام مردان و زنان را به آداب پاکیزهی جامعهی اسلامی تذکر میدهد. شیخ با استفاده از تجربهاش در بسیاری از دانشگاهها مانند الازهر، امالقری و امیر عبدالقادر در الجزایر، در عرصههای مختلف، فهم و برداشت جوانان متعلق به جنبشهای بیداری اسلامی را در خصوص نقش زن را مورد انتقاد قرار میدهد.
شاید نقطهی اوج تألیفات شیخ دربارهی زنان مطلبی است که در کتاب «میراث فکری ما در میزان عقل و شرع» بیان میکند؛ زیرا در این کتاب گامی فراتر نهاده و از طریق تخصیص احادیث به زن، به مقام دیگری برای تکریم وی وارد عمل میشود و آن مقام بیان نقشی است که زن در ایجاد «تمدن اسلام و میراث فرهنگی آن» داشته و اینکه چگونه زن در نهضت دینی، فرهنگی و اجتماعی در دورههای مختلف شرکت داشته است.
● زن و خانواده
هر چند شیخ محمد غزالی دیدگاه خود را تکامل بخشید و با استفاده از تجربهاش دربارهی ضرورت اهتمام به مسایل زنان در جهان اسلام و از دیدگاه معتدل و ثابت اسلامی توانست این دیگاه را صیقل دهد، ولی سیر دایمی وی در تألیفاتش این بوده است که از ابتدا و با درکی زودهنگام، بر اهمیت و محوریت وحدت خانواده از نظر اسلام و چالشهایی که در این عصر با آن مواجه میباشد، تأکید ورزیده است.
این اهتمام در ابتدای کار صبغه و رنگی اخلاقی داشت و در آن رذایلی را که به علت خروج از منزل ممکن است بروز نماید و فجایعی که به زندگی خانوادگی وارد شود، مورد هجوم قرار داد.
هنگامی که به حقوق بشر میپردازد، قسمتی از گفتار خود را به خانواده اختصای میدهد و از این طریق مفهوم اسلامی حقوق را در قالب حقوق جمعی و دوجانبه و در مواجه با مفهوم سکولار و فردی مطرح مینماید. در این بیان خود تأکید دارد که خانواده قاعدهی جامعه انسانی را تشکیل میدهد و نظامی متشکل از حقوق و تکالیف است. این برداشتی است که اساس الگوی نظری اسلامی را چه از نظر نگاه به انسان و چه وظیفهای که در جهان هستی دارد ئ یا فلسفهی حق در اسلام، ارائه میکند.
وی در تألیفات مستمر خود از حقوق زن دفاع کرده، در عین حال، نسبت به ابتذالهای که با نام مشارکت در زندگی اجتماعی وارد میشود، هشدار میدهد. وی تأکید دارد که التزام به سلوک و آداب اخلاق اسلامی ضرورت داشته و نمیتوان حتی به اندازهی تار مویی از آن موتاه آمد؛ در غیر اینصورت فساد شایع میگردد. این مطلب را با تعبیر رسا و شیوایی بیان کرده است: «نمیخواهیم که زن از دوران حریم خانه خارج شده و به عصر حرام منتقل گردد.» سپس به شرح این نکته میپردازد که راه وسطی وجود دارد که میتواند راهگشا باشد؛ راهی غیر از پیروی از غرب و یا وضع موجود:
«خانواده اساس و بنیان اجتماع است و هر آنچه کیان آن را تهدید کند، یا اقتدار آن را تضعیف نماید ئ یا فضا و محیط آن را فاسد گرداند، بایستی با نام اسلام از آن جلوگیری کرد. تمامی افراد اعم از دور و نزدیک به این مطلب پی بردهاند که اسلام دارای یک نظام متکامل است و طرح بعضی از تعالیم اسلام با فقدان ابعاد دیگر آن، مانع از تشکیل جامعهای اسلامی خواهد شد. صدور فتواهایی دربارهی وضعیتهای جدید و خاص، بدون لحاظ شبهههای موجود، میتواند به اسلام و امت یا هر دو آسیب وارد کند.»
همچنین با تأکید بر حقوق زن در خانواده، به حق زن در طلاقِ خُلع اشاره کرد و از این طریق هم از حقوق زن مسلمان و هم از شریعت الهی و همبستگی جامعهی اسلامی دفاع میکند: «شریعت اسلامی تنها احوال شخصیه نیست که فقط به صاحبان آن مربوط شود، تا چنانچه بخواهند آن را حفظ کنند و اگر خواستند، آنها را تغییر دهند.»
شیخ در خطبههای نماز جمعه با صدایی گوشنواز از مردم مسلمان میخواهد که در درون خانواده، روابط خود را براساس موازین شرعی تنظیم کنند. او تنها با گروهی از «نخبگان» مواجه نیست که میخواهند قوانین را تغییر دهند؛ بلکه مردم را ترغیب میکند که در زندگی روزمرهی خود و در کانون خانوادگی و در قوانین اجتماعی به شرع الهی پایبند باشند. با یادآوری سفارش پیامبر اکرم(ص) در حجةالوداع مبنی بر وصیت خیر برای زنان از امت میخواهد که این توصیهها را سرمشق زندگی قرار دهند. در جای دیگری «بدعتهای آداب و رسوم» که در عرصهی روابط زن و مرد و در درون خانواده رواج یافته است، مورد هجوم قرار داده از مردان میخواهد که تحولی را ایجاد نمایند که به خانواده و خانه راه یابد و از زن مسلمان میخواهد که نقش خود را در این مقام ایفا نماید.
هنگامی که شیخ در معرض پرسشها و شکایتهای مردم قرار میگیرد، از میزان ظلمی که در زمینهی اجرای طلاق وجود دارد و ستمهایی که در استفاده از این حق، توسط برخی از مردان صورت میگیرد، آگاه میگردد. البته راه علاج را در وضع قوانینی برای مقید کردن طلاق نمیداند بلکه راهحل را در آموزش و بالا بردن سطح آگاهی مردم میداند.
با وجود آنکه شیخ در موضعگیریهای خود از مشارکت زنان در فعالیتهای عمومی امت اسلامی حمایت میکند، ولی همزمان بر اهمیت کانون خانواده و نقش زن در داخل آن تأکید میورزد و میداند که با گفتار و حسن نیت نمیتوان به رفع اشکال پرداخت. بنابراین، میکوشد که یک راهحل علمی ارائه نماید که بتواند بین این دو وظیفه موازنه ایجاد کند. یکی از پیشنهادات وی این است که مشاغل نیمهوقت برای بانوان فراهم گردد، تا بتوانند بین حضور در کانون خانواده و فعالیت در عرصهی اجتماع جمع کند.
همچنین، عالمان دینی را به مطالعهی دقیق این موضوع فرا میخواند که «چگونه در صدر اسلام روابط بین زن و مرد تنظیم شده بود و چگونه تمامی افراد خانواده میتوانستند در صحن مسجد اجتماع نمایند... و چگونه تمامی فقها بر ایم مطلب اجماع دارند که اگر میهن اسلامی مورد هجوم همگانی واقع شود، هر مسلمانی اعم از مرد و زن وظیفه دارد که با مال و جان خود از سرزمین اسلامی خود دفاع کند. در پرتو این روابط که توسط شرع تنظیم گردیده است میتوان محیطی را تصور کرد که خانواده در آن شکل گرفته، شکوفایی و حمایت یافته و رسالت خود را ایفا نماید.»
با وجود آنکه از ابتدای قرن بیستم، نداهایی به طرفداری از موضوعاتی آزادی زنان تحت لوای حقوق بشر و در قالب طرحهای سکولار برخاسته بود و بسیاری از مسلمانان این نداها را مزدوری، خیانت و واگرایی و دیگر صفات ناگوار متهم میکردند، شیخ محمد غزالی از همان آغاز جهت سرزنش را متوجه داخل مجموعهی اسلامی کرد و انتقاد از خود را بر نقد دیگران ترجیح داد و تأکید داشت که در این موضوع و مسایل آن «تهاجم فرهنگی در حیطههای فراغ خودی امتداد مییابد.»
از این رو، شیخ از همان ابتدا اتباع جنبشهای مربوط به آزادی زنان را به آرامش فرا خوانده، از آنان میخواست که حرکت خود را براساس روشهای اسلامی تنظیم نمایند تا نهضت آنها با توفیق قرین گردد. وی عقیده داشت که جنبش بالندهی زنان بایستی آن دسته از متجددان را که در قلمرو مسایل زنان، بردگی اروپا را پذیرفتهاند و درصدد ترویج فساد در سرزمین اسلامی هستند و افرادی که به موضوع عفت و خانواده اهمیت نداده، از انتقال کورکورانهی فرهنگ آن سامان پروایی ندارند، از خود طرد نمایند.
تجربهی الجزایر موجب گردید که شناخت وی نسبت به خطیر بودن این قطببندی در بین کسانی که میخواهند زنان را از عرصهی جامعه دور نمایند و بین افرادی که درصدد هستند اسلام را از صحنه خارج کنند، عمیقتر گردد. شیخ در کتاب دیگری تحت عنوان «قضایای دیگر» این دغدغهها را تکرار میکند و با نگرانی فریاد برمیآورد که «اگر دینداران قدرت را به دست گیرند، تمامی درها به سوی زنان بسته خواهد شد و سیمای آنان دیگر مشاهده نخواهد شد.»
بنابراین، از نظر شیخ جنبش بالندهی اسلامی زنان، میبایست توسط زنان دانشمند و متعهدی رهبری گردد که نهضت را به مسیر خود باز گرداند و مشکلات امت را با دوای شفابخش دینی معالجه کنند؛ زیرا راهحلهای غربی بیماری و درد را تشدید میکند. در نتیجه میتوان با نام اسلام، لوای آزادی را برافراشت و این ضرورتی قطعی و نیاز حتمی امروز ماست.
● زن در اندیشه و فتاوای شیخ یوسف قرضاوی
شیخ یوسف قرضاوی مسایل مربوط به زنان مسلمان را در دنیای معاصر مطالعه کرده، ابعاد تصور اسلامی را دربارهی نقش زن در سه حوزهی مختلف به عنوان انسان، زن و عضوی از جامعهی اسلام تعیین میکند. گروهی این حوزههای سهگانه را در حیطهی زنانگی منحصر کرده، در نتیجه بر صلاحیت زن برای پذیرش تکلیف و برابری با مرد در اصل خلقت و ویژگیهای کلی انسانی و مسؤلیت و پاداش، تأکید میورزند. این برابری براساس توحید و بندگی پیریزی شده و در سایهی آن اختلاف بین زن و مرد، اختلافی کمالجو برای ادای مسؤلیتهای امانت الهی و خلافت و جانشینی خداوند است؛ نه آنکه زن از انجام این مسؤلیتها کنار گذاشته شود و اساس و حکمت این اختلاف سازنده، نقض گردد. همانطور که شیخ در یکی از تألیفات خود بیان کرده است، فلسفه و علل اختلاف احکام زن در امور مربوط به شهادت، ارث و قوامیت، برای آن است که حیات انسانی در جامعه اسلامی در سایهی رابطهی ولایت بین دو جنس تنظیم گردد و این مطلب اساس مساوات عمومی و فراگیر را در احکام شرعی مربوط به آن دو جنس خدشهدار نمیکند. این تفاوت را وظیفهای که فطرت سالم برای هر یک از زن و مرد تعیین کرده است، ایجاب مینماید.
از آنجا که اسلام، مؤنث بودن را حرمت مینهد و آن را با ترکیبی از آداب اجتماعی و احکام شرعی حفظ میکند، هدفش این است که فعالیت زن را در جامعه تنظیم نماید؛ نه آنکه بخواهد وی را محدود کرده، یا نسبت به او سختگیری کند. هدف آن است که زن را در مواضعی که در معرض فتنه یا شبهه قرار میگیرد، حمایت کند؛ نه آنکه او را از مشارکت و فعالیت محروم گرداند. این مطلبی است که شیخ در تألیفات خود بر آن تأکید میورزد و با استناد بر حدیث صحیح و وقایع سیرهی تابناک نبوی نشان میدهد که چگونه زن در عصر رسالت، باز امانت تبلیغ در مسجد و مجالس علم و حوادث عمومی و حتی دفاع از دین و دولت را از طریق جهاد در راه خدا به انجام رسانده است.
شخصین زن مسلمان در طر دروانهای مختلف حیاتش، به عنوان انسانِ همسر، دختر و جنس مؤنث و سپس به عنوان عضوی فعال از جامعهی اسلامی در ابعاد مختلف تکامل مییابد. ابعاد این شخصیت براساس آیات قرآن کریم و روایات نبوی که در همسران پیامبر(ص) و دیگر زنان صحابی تجسم یافته است، شکل میگیرد و شیخ با استناد به این ادله و شرح و تفسیر آنها و با استفاده از عقلانیت اصولی و استوار خود، چهرچوب این حرکت را در جهت فهم هدفمند احکام شرع تعیین میکند. وی با تأکید بر نقش زن در داخل خانواده ـبه عنوان نخستین واحد اجتماعی در بنیان امت اسلامیـ با تعیین حدود و شروط مشارکت زن در مشاغل عمومی یا اداری، همچنان مرکز ثقل فعالیتش را خانواده میداند و با دادن اولویت و محوریت به آن، در پی راه وسطی در بین دو گروه افراط و تفریط میگردد: «گروهی که میخواهند زن خانهنشین باشد و حرکتش را محدود نمایند؛ و گروهی که با الهام از غرب میخواهند بدون اندیشه از نتایج و پیامدهای آن، از الگوی زن غربی پیروی کنند.»
شیخ قرضاوی، با محکوم کردن دیدگاههای افراطی و تفریطی دربارهی زن، آنان را به اعتدال فرا میخواند: «دستهای هستند که در حق زن کوتاهی کرده، با نگاهی تحقیرآمیز به زن مینگرند. زن از نظر آنان ابزار شیطان و دام ابلیس برای فریب و انحراف میباشد و از لحاظ عقل و دین نیز نقص دارد... در برابر این افراد که در حق زن کوتاهی کرده و ستم روا میدارند، دستهی دیگری هستند که با تجاوز به حدود الهی و فطرت انسانی و شرایط فضیلت دربارهی شأن و مقام زن به افراط افتادهاند. گروه اول اسیر سنتهای موروثی شرقی و گروه دیگر بردهی سنتهای وارداتی غربی هستند.»
شیخ با ریشهیابی موضع سختگیرانه دربارهی زن در حیطهی جوامع اسلامی به این نتیجه دست مییابد که این موضوع از نحوهی برخورد آنها با اصول و ادلهی شرعی سرچشمه میگیرد: «این افراد نص صحیح کتاب و سنت را مورد بیتوجهی قرار داده، دربارهی وقایعی که در سیرهی پیامبر(ص) وارد شده اهمال میورزند و احادیثی مانند «آنان در عقل و دین ناقص هستند» را در جایگاه خود قرار نمیدهند و حتی روایاتی را مطرح میکنند که بسیاری بیپایه بوده و اصل و سندی ندارند. از این طریق نسبت به زنان سختگیری کرده، حقوق آنان را ضایع میکنند؛ بلکه میخواهند حیات وی را به زندانی تبدیل نمایند که سوسوی نور هم بدان راه نیابد.»
▪ این موضعگیری سختگیرانه از دو امر سرچشمه میگیرد:
۱) بسیاری از این افراد از نصوص شرعی و به ویژه نصوص صحیح سنت پیامبر(ص) که متضمن آسانگیری و مقاوت دربرابر سختگیری میباشد، آگاهی ندارند.
۲) آن دسته از نصوص را هم که میشناسند، درست نمیفهمند و آنها را در موضع صحیح خود قرار نمیدهند. احکامی را از آنها استنباط میکنند که بر آنها دلالت ندارند و یا آنها را از علّت ورود و شأن نزول خود جدا کرده، یا از سایر احکام و اهداف کلی اسلام منقطع میسازند و از ایجاد انسجام و هماهنگی بین مجموعهی احکام و ادله، ناتوان هستند.
● اهلیّت و ولایت زن
شیخ یوسف قرضاوی نه تنها به شناسایی این اختلافات در «میزان» و پیگیری آنها میپردازد، بلکه میکوشد با فتاوای متعدد خود این میزان را به حد اعتدال و قسط بازگرداند. این مطلب در نوشتههای شیخ دربارهی این موضوع کاملاً آشکار است. وی در شرح حدیث «زنان! من کسانی را چون شما نیافتم که در عقل و دین ناقص باشند و عقل مرد خرد را بربایند» میگوید: «افرادی این حدیث را تبدیل به وسیلهای کردهاند که زن را در جایگاهی فروتر از قرار داده، حقوقی را که شرع برای وی تضمین کرده است، انکار نمایند.» موضع دیگر داوطلبی زنان برای مجلس نمایندگی مربوط میشود. شیخ افرادی را که حدیث سابق را به تنهایی به عنوان یک نص اساسی در خصوص برخورد با زن و دیدگاه اسلام دربارهی وی لحاظ کردهاند، سرزنش میکند و عقیده دارد که این یک خطای آشکار و روشنی است که با روش متعارف و معمول برخورد با قرآن و سنت در موضوعات مختلف، مخالفت دارد. وی همچنین بر یک قاعدهی اصولی تأکید دارد که براساس آن بایستی نص را در سیاق مناسبت و شأن نزول یا ورود آن مطالعه کرد و پس از آن عام یا خاص بودن آن را بررسی کرد.
مناسبت این حدیث را مطلبی روشن میکند که «بخاری» و «مسلم» از ابیسعید خدری روایت کرده است؛ چنانکه قرضاوی مینویسد: «بدیهی است که این حدیث در مقام تبیین یک قاعدع یا حکم کلی نمیباشد؛ بلکه از شگفتی رسول اکرم(ص) از وجود یک تناقض حکایت میکند؛ زیرا زنان با وجود ضعف و سستی که در وجوشان است، بر مردان خردمند و صاحب تدبیر چیرگی یافتهاند. حدیث بالا، با در نظر گرفتن مناسبتی که برای ورود آن بیان شده و به لحاظ افرادی که طرف خطاب قرار گرفتهاند و هم به لحاظ قالبی که خطاب در آن شکل گرفته است، نیاز بررسی و دقت دارد. این بررسی به منظور این است که دلالت حدیث را بر ابعاد شخصیت زن روشن نماید. مناسبت ورود حدیث در حین موعظهی زنان در روز عید میباشد. آیا میتوان از رسول اکرم(ص) و دارندهی خُلق عظیم انتظار داشت که در این مناسبت شادیبخش از شأن زنان و کرامت آنان کاسته، شخصیت آنان را ناقص معرفی نماید؟! افراد مورد خطاب نیز گروهی از زنان مدینه هستند که بیشتر آنان از انصارند که عمر بنخطاب دربارهی آنان گفته است:
«هنگامی که به مدینه درآمدیم، مردمی را یافتیم که زنان بر آنان چیره بودند و در نتیجه زنان ما آداب و رسوم انصار را فرا گرفتند. همچنین عبارت «ناقص در دین و عقل» تنها یک بار و در سیاق ایجاد آمادگی و انگیزه برای موعظهی خاصی به زنان وارد شده است و هرگز به صورت مستقل و در مقام بیان تقریر قاعدهی کلی، مطرح نگردیده است؛ چه در مقابل مردان و چه در مقابل زنان.
فتوای شیخ دربارهی جواز یا عدم جواز داوطلبی زنان برای مجلس نمایندگی در چهارچوب کلی مشارکت زنان در جامعه تعیین شده و در این خصوص به تأسیس اصل معتبر اباحه میپردازد. پس از آن جزئیات مسأله را با دقتنظر از لحاظ اصل و سنت قولی و عملی و قیاس مطرح کرده، قاعدهی «سدّ ذرایع» را عنوان مینماید:
«تردیدی نیست که سدّ ذرایع قاعدهای مطلوب است؛ لیکن علمای دین این مطلب را هم بیان کردهاند که افراط در توسل به سدّ ذرایع، مانند فتح ذرایع است و میتواند مصالح بسیاری را ضایع نماید که از مفاسد متوقع، بسیار مهمتر و عظیمتر باشد.»
«در مسألهی داوطلبی زنان برای مجالس نمایندگی، برای عدم جواب به این بیان استدلال میکنند که نمایندگی زنان موجب ولایت و سرپرستی زنان بر مردان میشود و این ولایت در شرع ممنوع میباشد؛ در حالی که قرآن کریم اصلی را ایجاد کرده است که براساس آن مردان بر زنان ولایت دارند: «الرجال قوّامون علی النساء» پس چگونه میتوان وضعیت را عکس کرده، زنان بر مردان ولایت یابند. در اینجا لازم است دو مسأله را مطرح نماییم: نخست آنکه تعداد زنانی که برای مجالس نمایندگی داوطلب میشوند، بسیار محدود است. در نتیجه اکثریت قاطع با مردان خواهد بود و اتخاذ تصمیم در اختیار اکثریت میباشد... از طرفی آیهی کریمه که موضوع ولایت مردان را بر زنان مطرح کرده است، این ولایت را تنها در زندگی خانوادگی مقرر داشته است... اما سرپرستی بعضی از زنان بر بعضی از مردان ـدر خارج از کانون خانوادهـ مورد نهی و منع واقع نشده است؛ بلکه سرپرستی و ولایت کلی زن بر مرد ممنوع میباشد.»
«بخاری از ابوبکر، به شکل مرفوع نقل کرده است که براساس آن پیامبر(ص) فرمودهاند: «مردمی که زنی بر آنان سرپرستی دارد، هرگز رستگار نمیگردند». این روایت بر ولایت عمومی بر تمامی امت، یعنی رئیس دولت دلالت دارد و چنانکه از عبارت «امرهم» استفاده میشود، موضوع رهبری و ریاست کلی مردم مطرح میباشد. در حالی که ولایت جزئی و در بعضی امور مانند ولایت در فتوی، اجتهاد، تعلیم و روایت، حدیث، اداره و مانند آن مورد منع واقع نشده است. بلکه از اموری است که به اجماع برای زنان ولایت وجود دارد و در طی دورههای گذشته اعمال شده است.»
● زن مسلمان، فردا و آیندهی جنبش اسلامی
همانطور که شیخ یوسف قرضاوی برای فهم مسایل زن مسلمان به شرع و ادلهی آن استناد میکند، و فتاوا و تألیفات وی نمونههایی از فهم اسلامی میانهرو میباشد، این نکته را نیز میافزاید که مسایل زنان تنها موضوع فقه و فتوا نیست، و بایستی به حرکت و اقدام هم پرداخت. بنابراین، به نقش زن مسلمان در ساختن فردای امت اسلامی اهتمام دارد تا از این طریق مجد و عظمت گذشته را بازگرداند. وی بر این نکته آگاه است که دستیابی به عزت و عظمت گذشته، تنها از طریق بازگشت به اصول و سرمشق گرفتن از سنت پیامبر(ص) و مسیر زنان صحابی امکانپذیر میباشد. این بازگشت میبایست به گذشتهای باشد که نمونه و سرمشق بوده است؛ نه گذشتهای که زن در آن از مشارکت در امور عمومی ممنوع بود و کنارهگیری از امور دینی و دنیوی بر وی تحمیل شده و از رفتن به مسجد و حتی انتخاب خود به عنوان همسر و مادر محروم گردیده بود:
«ما نمیخواهیم به دورههای انحطاط و ارتجاع باز گردیم. از زن مسلمان فردا انتظار داریم که به دورهی نخستین زن مسلمان و عصر رسالت و دروانهای صحابه و تابعان آنان بازگردد؛ به عصر طلایی که در آن تکالیف خود را ادا کرده و حقوق خود را به طور کامل میشناخت.»
شیخ در زمانی این دعوت را اعلام میکند که نهضت بنیادین و نوین زن مسلمان، از شعارهای آزادیخواهی غربی عبور کرده و به سرچشمهی اصیل خویش بازگشته است. زن مسلمان با ایفای نقش خود در تحصیل علم و دانش و تعهد به حقوق و تکالیف اسلامی، رسالت سنگین و مهمی را برعهده دارد. بنابراین، لازم است همانند زنان صحابی و تابعان نقش مهم خود را شناخته و از عهدهی ادای امانت و شهادت برآید.
منبع : پایگاه اطلاع رسانی اصلاح
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست