سه شنبه, ۲۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 11 March, 2025
مجله ویستا
شهرهایی روی آب

به گفته "یودهیشتیر" (Yudhishthir) و "راج ایسار" (Raj Isar) دو پژوهشگر حوزه شهری، این معضلات تقریباً گریبانگیر تمام كشورهای توسعه نیافته است كه اغلب همان اشتباهات گذشته صنعتی شدن را تكرار میكنند. در این كشورها، بسیاری از شهرسازان و دستاندركاران توسعه مناطق شهری در جهت برآوردن نیازهای جامعه خود تلاش میكنند تا عواملی را كه به اشتباه از عوامل موفقیت انقلاب صنعتی اروپا قلمداد میشوند، احیا كنند. مضحك این است كه در شرایط كنونی، فنآوری لازم برای جلوگیری از تمركز شهرنشینی و پیامدهای ناگوار اجتماعی و زیست محیطی آن، در دست است؛ اما پیروی از الگوهایی كه به علت بیاصالتی، ارزش و تحرك چندانی به انسان نمیبخشند، همچنان در دستور كار قرار دارد. در عین حال نوگرایی بینالمللی با موج فزاینده یك شكلی و یكنواختی [در سیما و محتوای شهرها] به شدت ویژگیهای فرهنگی تمامی ملل جهان و هویت فرهنگی آنان را تهدید میكند. ارزشهای موروثی فرهنگی در شكلهای ملموس و ناملموس خود، در معرض این تهاجم قرار گرفتهاند.
هر چند كه به عقیده دو پژوهشگر یاد شده، آشفتگی شهرها در تمام كشورهای توسعه نیافته مشهود است، اما این آشتفگی در خصوص كشور در حال توسعه ایران از آن رو حایز اهمیت تلقی میشود كه ایران در پیشینه تاریخی خود دارای مكتبی شناخته شده در حوزه معماری و شهرسازی است كه تأثیرات تاریخی و فرهنگی آن بسیاری دیگر از مناطق جهان چون بینالنهرین، آسیای صغیر، قفقاز، آسیای میانه و شبه قاره هند را تحت تأثیر قرار داده است. بنابراین هرگونه حركتی در شكل بخشیدن به شهرهای كنونی یا توسعه شهرهای قدیمی میتواند با تكیه بر تجارب چند هزار ساله معماری و شهرسازی ایران صورت پذیرد؛ تجربهای كه ملاحظات فرهنگی و اجتماعی از مؤلفههای اساسی آن تلقی میشود و حتی فراتر از این، به مثابه نیروی محرك در جهت توسعه اقتصادی و نوینسازی عمل میكند، چرا كه با چنین برداشتی، مدرنیته به منزله مرحلهای از "فعلیت بخشیدن دوباره" الگوها و روابط و نمادهای سازنده صورت و معنی فرهنگ است كه پس از مرحله وارسی و زمانی كه عناصر منسوخ برای پاسخگویی به مسایل معاصر مناسب نیستند، پدید میآید.
با این مقدمه پرسش اساسی اینجاست كه چه عواملی موجب گسست در روند معماری و شهرسازی ایران و تعامل آن با مناسبات اجتماعی و فرهنگی مبتنی بر هویت تاریخی شده است و شهرسازی در دوره كنونی چه نسبتی با وضعیت واقعاً موجود اجتماعی از یكسو و وضعیت مطلوب از سوی دیگر دارد؟
"حسین سلطانزاده" عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی و مدیر مسؤول و سردبیر "فصلنامه معماری و فرهنگ" بر این باور است كه روابط اجتماعی در شهرهای ایران نسبت به گذشته تضعیف شده است. او میگوید: "در گذشته از یك سو عوامل اجتماعی و فرهنگی در نحوه استقرار افراد در محلهها مؤثر بود و از دیگر سو، حیات اجتماعی افراد به همبستگی اجتماعی افراد در محله بستگی داشت. به عبارت دیگر ساكنان یك محله به سبب وجود برخی از پیوندها، روابط و همبستگیهای قومی، مذهبی، فرهنگی یا نحوه اشتغال در آن محله ساكن میشدند. برای نمونه میتوان اشاره كرد كه در بعضی شهرهای بزرگ؛ بسیاری از علماء، طلاب و بعضی از رجال در محلههایی زندگی میكردند كه به سبب نزدیكی فرهنگی، حرفهای و اجتماعی، روابط اجتماعی گستردهای با هم داشتند. بازاریان و كسبه نیز متناسب با نوع شغل و حرفه خود در محلههایی كم و بیش معین زندگی میكردند. البته همیشه روابط شغلی و حرفهای موجب استقرار مردم در محلههای مسكونی نمیشد، بلكه در بعضی از شهرها كه مردم از لحاظ قومی به گروههای مختلفی تعلق داشتند، گرایش قومی یكی از عوامل همبستگی مردم به شمار میرفت. به همین سبب محلههایی مانند محله آذربایجانیها شكل میگرفت.
گرایشهای مذهبی نیز به همین ترتیب از عوامل شكلگیری بعضی از محلهها بود، چنان كه زرتشتیان، ارامنه و یهودیها در محلههای خاص خود زندگی میكردند. حتی در دورههای كهنتر كه در برخی شهرهای ایران، اهل تسنن كنار شیعیان زندگی میكردند، هر كدام محله یا محلات خاص خود را داشتند. به عبارتی میتوان نتیجه گرفت كه پیوندهای مذهبی، اجتماعی، حرفهای و قومی از عوامل مهم در شكلگیری محلههای مسكونی بود و طبیعی است كه در این حالت، كنشهای متقابل اجتماعی و فرهنگی بین مردم قابل ملاحظه بوده است؛ در حالی كه در دوره معاصر به طور عمده عامل اقتصاد تعیین كننده محل اقامت و استقرار مردم است و عواملی چون پدیدههای اجتماعی، دسترسی و .... غالباً به صورت ضعیفی بر این روند مؤثر هستند."
چنین مینماید كه كمرنگ شدن عوامل اجتماعی در شكلگیری محلههای شهری و به موازات آن برجستهتر شدن عوامل اقتصادی، آنچه را كه "محمد علی (همایون) كاتوزیان" ؛ "تجزیه كامل جامعهشناختی جمعیت شهری" میخواند، از پی آورده است. كاتوزیان در كتاب اقتصاد سیاسی ایران مینویسد: "ظهور دوگانگی شهری- تجزیه كامل جامعه شناختی جمعیت شهری- محصول این دوره [دوره پهلوی دوم] است. پیش از آن، در محلات قدیمی همهجور خانوادهای زندگی میكرد. مقامات بلندپایه دولتی، خانوادههای قدیمیتر، بازرگانان، صنعتگران معمولی و تجار خرده پا در محلات مختلف شهر در كنار یكدیگر میزیستند. پیداست خانههای فقیران و ثروتمندان از هر حیث متفاوت بود. لكن روی هم رفته همه خانهها بر پایه معماری سنتی ایران بنا شده بود. مهمتر آن كه، این امر تماس اجتماعی طبقات مختلف را تضمین میكرد: ثروتمندان هر روزه با مردم معمولی، فقرا و حتی گدایان در ارتباط قرار میگرفتند. اما این همه، هنگامی دستخوش تغییر شد كه ثروت جدید، در مورد تهران به حركتی كاملاً نسنجیده و برنامهریزی نشده به سوی بخشهای شمال شهر و ساختن خانههایی منجر شد كه ساختمان بسیاری از آنها در زمینهای مجانی كه دولت به افسران ارتش و كارمندان ارشد داده بود، با سهولت بیشتری انجام گرفت.
آسیب ناشی از این جابهجایی هنگامی به نهایت خود رسید كه با سكونت گزیدن مهاجران فقیر در مناطق رو به زوال و خروج ثروتمندان از آنها، مقامات مسؤول؛ حفاظت، محیط زیست و بازسازی محلات قدیمی شهر را به دست فراموشی سپردند. بسیاری از خانههای قدیمی و باغدار جنوب شهر تهران را بساز و بفروشها خراب كردند تا آلونكهای خود را به جای آنها بسازند- و هیچ كس توجهی به این موضوعات نداشت. دراین حال فشارهای اجتماعی و روانی شدید بر آن دسته از خانوادههای قدیمی كه در این مسابقه عقب مانده بودند، وارد میآمد تا محلات سنتی خود را به هر قیمت ترك گویند. آن همزیستی دسته جمعی كه به رغم اختلاف طبقاتی، پیوسته در شهرهای ایرانی احساس میشد- شاید برای همیشه از میان رفت."(۴)
تفاوت الگویی كه سلطانزاده و كاتوزیان ارائه میدهند، یعنی تقسیمبندی محلات براساس روابط و همبستگی های اجتماعی (از جمله نزدیكیهای حرفهای) و "زندگی هم جور خانوادهای در محلات" لزوماً تنافری با یكدیگر ندارند. به نظر میرسد كه الگوی سلطانزاده معطوف به دورهای به مراتب كهنتر از دوره مورد اشاره كاتوزیان (سده چهاردهم هجری قمری) است. ضمن آن كه تقسیمبندیهای صنفی، حرفهای یا قومی را نباید با تقسیمبندی طبقاتی در معنای اقتصادی آن یكی گرفت.
سلطانزاده خود نیز تأكید دارد كه سده چهاردهم، سدهای سرنوشت ساز در روند دگرگونی شهرهای ایران بوده است. او به درستی تصریح میكند كه "بافت شهرهای قدیمی این سرزمین كه تا قرن چهارده هجری ضمن پشت سر نهادن فراز و نشیبهای بسیار، همراه با تحولات اقتصادی- اجتماعی از تحرك و رشدی كموبیش موزون و متعادل برخوردار بود، در برابر دگرگونیها و تحولات سریع اقتصادی اجتماعی و عدم آگاهی و كفایت طراحان و برنامهریزان در گذشته، توانایی هماهنگی با تغییرات را از دست داد."
سردبیر فصلنامه معماری و فرهنگ باكاتوزیان در این نكته همداستان است كه "پس از قرن چهاردهم، احداث و استقرار مراكز دولتی در بخشهای نوساز و نواحی مناسب، منجر به تجزیه شهر به بخشهایی طبقاتی گردید. نقش عناصر مذهبی در فضای كالبدی شهر تضعیف شد و نظام محلهای درهم شكست و فضاهای مسكونی بدون توجه به فضاهای آموزشی، خدماتی و عمومی لازم گسترش یافتند. سرعت تحولات و عدم كارایی و كفایت برنامهریزان منجر به تكوین شهرهایی شد كه عدم توانایی خود را در تأمین اغلب نیازها و خواستههای شهروندان در بیشتر عرصههای حیات اجتماعی به اثبات رساندهاند."
دكتر "ناصر تكمیل همایون" عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و پژوهشگر تاریخ، معتقد است شكلگیری و صورتبندی شهرهای ایران تحت تأثیر عواملی بوده است كه در دوره معاصر یا اهمیت خود را از دست دادهاند یا به طور كلی ضعیف شدهاند. او از جغرافیا و اقلیم هر منطقه و فرهنگ و باورهای مردم به عنوان اصلیترین عوامل تأثیر گذار نام میبرد و عوامل دیگر چون موقعیت اقتصادی و مصالح ساختمانی در دسترس را نیز در این امر دخیل میداند. تكمیل همایون میگوید: در مجموع این عوامل موجب میشدند كه شهرهای ایران هم جنبه ایرانی و هم جنبه منطقهای داشته باشند. بدین معنی كه در همه جای ایران، وجوه مشتركی كه برخاسته از فرهنگ و هویت تاریخی ایرانی بود به چشم میآمد، اما بسته به موقعیت جغرافیایی و فرهنگ محلی نیز تفاوتهای قابل ملاحظهای میان شهرها دیده میشد و بر این اساس شهرهای شرق و غرب و شمال و جنوب ایران با یكدیگر فرق میكرد. اما امروز، این تفاوتها تا حدود زیادی محو شدهاند و شهرها به نوعی یكسان و شبیه یكدیگراند."
استاد تاریخ پژوهشگاه علوم انسانی تصریح میكند كه برخورد ایران با فرهنگ و تمدن غرب (و به تبع معماری غربی) از حدود دو قرن پیش موجبات این یكسانی را فراهم آورده است.
"سید محمد بهشتی" رئیس پیشین سازمان میراث فرهنگی و مدیر كنونی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری كشور، عقیده مشابهی دارد و میگوید امروزه اگر كسی با چشمان بسته به شهری برده شود، پس از گشودن چشمهایش به سختی تشخیص میدهد كه آنجا بوشهر است یا سرخس! مگر آن كه با مشاهده محیط طبیعی بتواند موقعیت خود را باز شناسد. او سیمای بسیاری از شهرهای امروزین ایران را این گونه شرح میدهد: "وارد هر شهری كه میشوید ابتدا در دو سوی راه اصلی انبوهی از مغازههای تعویض روغنی، آپاراتی و ... را میبینید و سپس به میدانی میرسید كه مجسمهای بدقواره در وسط آن قد برافراشته و بعد وارد بیابانی میشوید كه ساختمانهای پراكندهای در آن به چشم میخورند و تعداد دیگری ساختمان در دست احداث است. شهر جایی شبیه به یك كارگاه فعال ساختمانی است و انبوه ساختمانهای نیمهكاره نشان میدهند كه پول كافی برای اتمام كار در دسترس نیست."
بهشتی اظهار میدارد: "این یك پدیده معماری نیست، بلكه یك پدیده شهری است. شباهت شهرها با یكدیگر به رغم تفاوتهای جغرافیایی، اقلیمی، فرهنگی و... بیانگر شباهت شرایط حاكم بر آنهاست و خصوصاً بر این نكته دلالت دارد كه همه شهرها مشكل یكسانی دارند. این مشكل چیزی نیست مگر اهل یك سرزمین نبودن." مدیر پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری از دست رفتن "اهلیت" در شهرهای ایران و تبعات ناشی از آن را با یك مثال توضیح میدهد: "برفی كه در زمستان سال۸۳ در رشت آمد، به شهادت آمارها، موجب پایین آمدن ۲۷ هزار سقف شد. مشابه همین برف ۳۲ سال پیش نیز آمده بود و كسی به یاد نداشت كه این تعداد سقف خراب شده باشد. در سال ۱۳۲۷ نیز برف سنگینی در رشت آمد و باز خرابیها كمتر بود. در هر حال مشخص است كه در رشت حدوداً هر ۳۰ سال یك بار برف سنگینی میبارد، اما گویا به مرور مردم فراموش كردهاند كه رشت كجاست و بارندگی در آن چگونه است. یعنی اهلیت خود را از دست دادهایم و دیگر اهل رشت نداریم كه این شهر را بشناسد." او سپس میافزاید: "این مشكل منحصر به رشت نیست. در دوره جدید، شهری نداریم كه توسعه یافته باشد، اما این توسعه همراه با تذكر نسبت به اهل آنجا بودن، صورت پذیرفته باشد. شهرها توسط كسانی و برای كسانی رشد كردهاند كه متوجه ویژگیهای طبیعی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شهر نیستند."
بهشتی كه رشته تخصصیاش معماری است و طی هفت سال مدیریت برسازمان میراث فرهنگی، فرصت مطالعه عینی بسیاری از شهرها و مناطق كشور را بدست آورده، غالباً مایل است تا با ذكر شواهد عینی، وضعیت موجود و گسست ارتباط معماری و شهرسازی با ملاحظات فرهنگی و اجتماعی را توضیح دهد. او میگوید: "پس از زلزله آوج (در استان قزوین) یكی از دستگاههای اجرایی كشور به بازسازی روستاهای خراب شده اقدام كرد. مردم این روستاها از راه دامداری و باغداری امرار معاش میكردند. ساختمانهای قبلی خشتی و گلی بود و در طبقه زیر نیز آغلی برای گوسفندان وجود داشت. در تابستان روی پشت بام این خانهها میوهها را خشك و برگه تولید میكردند و در پاییز هم علوفه دامها را روی همین پشتبام قرار میدادند.ساختمانهای جدیدی كه برای روستائیان ساخته شد، اسكلت فلزی داشت و سقفش نیز از تیرچه بلوك با عایق قیرگونی بود. آغلی هم برای گوسفندان در كار نبود. این ساختمانها البته در برابر زلزله مقاوم بودند، اما جای نگهداری گوسفندان چه میشد؟ انبار علوفه كجا بود؟ میوهها را كجا باید خشك میكردند؟ آیا باید در نظام خرده مالكی روستا كه هر كس زمین و دام خود را داشت، برای دامها پاركینگ طبقاتی درست میشد؟! چگونه ممكن است عدهای در یك جا خانه بسازند و به بدیهیترین خصوصیات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آنجا توجه نداشته باشند؟!"
قطع پیوند معماری و شهرسازی با جنبههای طبیعی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شهر از چه زمان و چگونه رخ داده است؟ سلطانزاده كه سده چهاردهم هجری را سرآغاز این روند میداند، بر تأثیر دامنهدار عوامل ذهنی در شكلیابی آن تأكید دارد. او میگوید: "از ۲۰۰ سال پیش یا كمی بیشتر به این سو، بسیاری از تحولاتی كه در زمینه معماری و شهرسازی در ایران صورت گرفت، مانند برخی دیگر از پدیدههای اجتماعی و صنعتی به مقدار قابل ملاحظهای تحت تأثیر الگوها و نمونههای غربی صورت گرفت- بی آن كه به اندازه كافی به مسائل بومی و داخلی توجه شود. اگر به رابطه ایران و اروپا طی این مدت توجه كنیم، در مییابیم كه فقدان امكانات نظری و عینی كافی برای رشد درونزا در كشور، سبب شد كه در برخی از زمینهها نوعی تقلید و اقتباسگاه نامناسب از غرب رواج یافت. حوزه معماری و شهرسازی نیز از دایره تأثیرات اروپا دور نماند و از اواسط دوره قاجار به تدریج نوعی الگوبرداری سطحی و نرمال از معماری غربی مشاهده شد. بدون آن كه به روابط اجتماعی یا كاركردی فضا توجه شود."
سلطانزاده البته نقش عوامل عینی را نادیده نمیانگارد و یادآور میشود كه "معماران ایرانی از لحاظ دانش نظری و تجربههای حرفهای برای تحولات پیش رو - برای مثال ایجاد معابر مستقیم كالسكه رو و بعد ماشین رو و همچنین میدانهای ارتباطی سواره و سایر تحولات صنعتی كه بر طراحی معماری و شهری اثر میگذارد - آمادگی لازم را نداشتند و در نتیجه به سادگی تجربههای ارزشمند گذشته كنار نهاده شد و زمینه برای تقلید از نوعی معماری نئوكلاسیك و درمرحله بعد معماری مدرن غربی آمده شد. این اتفاق در بسیاری دیگر از حوزههای علوم نیز رخ داد."
با این وجود چنین مینماید كه نقش عوامل ذهنی بسیار پررنگ بوده است. ناصر تكمیل همایون این تأثیر را با تكیه بر متون تاریخی به روشنی تصویر میكند: گاه ایدئولوژیهای مكاتب جدید، معماری و شهرسازی خاص خود را به همراه میآورند و به طور كلی معماری و شهرسازی ایران بركنار از تأثیرات فرهنگ و تمدن غربی نبود. از دوره ناصرالدین شاه (۱۳۱۳-۱۲۶۴ ه.ق) تقلید از شهرسازی اروپایی بدان پایه رسید كه تهران را با اقتباس از پاریس به صورت هشت ضلعی طراحی كردند و حتی به دنبال آن بودند كه روخانهای را از وسط تهران عبور دهند تا مثل رودخانه سن در پاریس باشد!"
وی تغییر در ارزشها و هنجارها را از دیگر عوامل مؤثر به این روند میداند و اضافه میكند: "در گذشته مهم بود كه خانهای رو به قبله یا رو به امام رضا باشد و مشرف نباشد، خانهها مسلط به یكدیگر نباشند و حریم خانواده حفظ شود.لیكن به موازات آن كه چنین ارزشهایی در بخشهایی از جامعه رنگ باخت، معماری هم دگوگون شد. در اوایل دوره قاجار معماری و شهرسازی تحت تأثیر مكاتب قدیم معماری ایران مانند مكتب اصفهان، قزوین یا تبریز بود و به سبب مهاجر پذیری تهران، الگوهای معماری سایر شهرها در پایتخت دیده میشد. دوره صدارت امیركبیر (۱۲۶۸- ۱۲۶۴ ه.ق) تهران همچنان تهران دوره شاه طهماسبی بود، ولی از آن پس، هم به سبب عدم پاسخگویی كالبد شهر به نیازهای جدید و هم به موجب تقلید از اروپا چهره شهر دگرگون شد. تا زمان جنگ جهانی دوم تهران معماری مكاتب قدیم ایران و مكاتب اروپایی را توا‡مان دارا بود و كموبیش خردگرایانه به شمار میرفت، اما از این تاریخ به بعد وضع تغییر كرد و نوعی معماری و شهرسازی مصنوعی غالب شد."
تأكید بر روند تحولات شهری در تهران از آن رو حایز اهمیت است كه تهران خود منبع تقلید بسیاری دیگر از شهرهای ایران بوده و هست. به باور بهشتی "در شرایطی كه همه چیز در تهران جمع شده و به شهرهای دیگر كه گاه بسیار مهمتر از تهراناند، اعتبار داده نمیشد، آنها نیز برای بدست آوردن هویت، سعی میكنند از طریق ایجاد میدان و برافراشتن مجسمه یا حتی افتتاح مغازههای پیتزافروشی خود را مهم و معتبر جلوه دهند. در حالی كه در سابقه تاریخی خود به اندازه كافی از اهمیت و اعتبار برخوردارند."
بدین ترتیب چنین مینماید كه به فراموشی سپردن هویت تاریخی و فرهنگی گذشته، ابتدا شهرهای بزرگ ایران را از سده چهاردهم به سوی نوعی هویتجویی توا‡م با تقلید سوق داده و سپس شهرهای كوچكتر را به ورطه تقلید از اینگونه شهرها كشانده است. سیدمحمد بهشتی این وضع را كاملاً در انطباق با وضع اجتماعی موجود در ایران میبیند و میگوید: "وضع موجود متناسب با وضع فرهنگی و اجتماعی مبتلابه ما است. ما حالمان خراب است و بنابراین حال معماریمان نیز رو به خرابی رفته است. تعارضاتی كه در معماری و شهرسازی ما ملاحظه میشود، ناشی از تعارضات هویتی ما است.
ما چه بدانیم و چه ندانیم، هویت مخصوص به خود را داریم و این هویت بهطور خودآگاه یا ناخودآگاه در رفتار ما متجلی است. گذشته تمدنی ما از یك سو و وضع كنونی مان از سوی دیگر ما را شبیه شاهزادهای ساخته كه ثروت خود را از دست داده. او وقتی میهمانی میدهد به تناسب شاهزادگیاش سفره پهن میكند و به دعوت از دیگران میپردازد، اما در عمل پولش فقط برای تهیه یك كاسه آش كفاف میدهد و به هر كس جز یك قاشق چیز دیگری نمیرسد. وقتی میخواهیم شهری را بسازیم، افكارمان با توجه به سابقه تاریخیمان بلند است، اما ابزار و امكانات و دانش كافی را در اختیار نداریم. بدینسان شهرسازی ما هم دلالت به این دارد كه ما كه هستیم و هم نشان میدهد كه ما چه بیماریهایی داریم".
در این میان سلطانزاده به سرعت تحولات و عدم همگامی نظریهپردازان و برنامهریزان با آن اشاره كرده و میگوید: "جمعیت شهرنشین در گذشته دارای رشد نسبتاً كند و بطئی بود و متناسب با آن روابط شهری و اجتماعی نیز به صورت بسیار كند تغییر مییافت. به عبارت دیگر شاید در طی كموبیش یك قرن در زمینه روابط اجتماعی تحول و دگرگونی چندانی ایجاد نمیشد و در نتیجه فضاهای شهری نیز متناسب با آهنگ كند تحولات به صورتی آرام دگرگونیهای لازم را میپذیرفت. در حالی كه یكی از مسایل بسیار مهم در دوره معاصر سرعت بسیار زیاد تحولات و روابط شهری و همچنین دگرگونیهای كالبدی است و این دو نیز غالباً بدون تناسب با یكدیگر در حال دگرگونی هستند. برای مثال میتوان به رشد شدید جمعیت شهری اشاره كرد كه مجال چندانی برای ساماندهی مجدد روابط اجتماعی باقی نمیگذارد و از سوی دیگر فضاهای مورد نیاز برای چنین جمعیتی نیز بر اساس روابط اقتصادی غالباً شتابان و بدون برنامهریزی ایجاد میگردد. در این حالت توسعه فضاهای مسكونی خود معضلات جدیدی مانند فقدان فضاهای فرهنگی، اجتماعی و خدماتی را پدید میآورد و موجب تشدید مشكلات میشود".
با این توضیحات، وضع كنونی شهرهای ایران چگونه ارزیابی میشود؟ تكمیل همایون پاسخ میدهد: "در اغلب فضاهای شهری، طبیعت، فرهنگ، عقیده و رفاه و آسایش مفقود است. استحكام و زیبایی بنا و پاسخگویی به نیازهای اجتماعی كه در معماری و شهرسازی سنتی ایران وجود داشت، از میان رفته است. هویت ایرانی در (بخشهای جدید) شهرها نمود چندانی ندارد و در نهادهای برنامهریزی هرگز از یك جامعهشناس یا مورخ برای دخالت در بافتهایی كه صدها سال قدمت دارند، پرسش نمیشود. خیابانها فقط محل عبور و مروراند و خانهها نوعی خوابگاه. در حالیكه و شهر برای زندگی است و زندگی جنبه عام دارد".
این سخنان به نوعی دیگر در گفتههای یك پژوهشگر غربی به نام "رونالدلیوكاك"(Ronald Lewcock) نیز منعكس است كه میگوید: "امروزه مسؤولان اداره شهرها و برنامهریزان شهری و منطقهای خاورمیانه از درگیر شدن با مسایل حفظ میراث فرهنگی و سامان دادن بناها، محلهها و مراكز قدیمی شهرها، برای استفاده مجدد به شدت اكراه دارند:
مسؤولان اداره شهرها به این دلیل كه الگوهای مالكیت اراضی، مسكن، اجارههای ثابت و گروهگراییهای سیاسی در میان مردم، اغلب مسأله ایجاد میكنند و برنامهریزان، از آنرو كه تقریباً تمامی تجربیات و آموزشهایی كه دیدهاند، مناسب ایجاد شهركها و مناطق حومهنشین جدید و بهكارگیری اراضی بكر برای این منظور است.... در واقع شكاف میان ایدئولوژیهای آرمانگرایانه طراحان و برنامهریزان جدید و بافتهای قدیمی و عقلانی شهر كه تكامل آن قرنها طول كشیده، بسیار عمیق است. بیشتر برنامهریزان نمیدانند چگونه میتوانند تعادل ایجاد كنند و نمیتوانند یا نمیخواهند ارزش واقعی نهفته در الگوهای سنتی را بپذیرند."(۵)
تعبیر ایرانی رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری از گفتههای لیوكاك چنین است: "معماران و شهرسازان امروز ما مانند خیاطانی هستند كه همواره از روی الگو لباس دوختهاند. اگر كسی به آنها گفته لباس من تنگ است، گفتهاند مشكل پرخوری و چاقیداری و اگر لباس، كسی بزرگ بوده، گفتهاند اشكال تو در سوءتغذیه است، چون در هرحال لباس ما مطابق آخرین استانداردهای جهانی است. حال اگر كسی به آنها بگوید من چاق یا لاغر، میخواهم لباسی اندازه من بدوزید، اینها دچار بحران میشوند و دیگر كاری از دستشان برنمیآید."
بهشتی میافزاید: "در بم همین اتفاق رخ داده، مردم میگویند ما نمیخواهیم برایمان یك شهر بسازید، بلكه میخواهیم بم را بسازید و این تلنگری است به طراحان و برنامهریزان شهری كه از كنار الگوهای بومی بهسادگی نگذرند."
مدیرمسؤول و سردبیر فصلنامه معماری و فرهنگ، چاره كار را در تقویت مبانی تئوریك جستوجو میكند و میگوید: "ما از نظر تئوریك در معماری و شهرسازی بسیار ضعیف هستیم و حتی از ۲۰، ۳۰ سال پیش هم عقبتر هستیم. در حوزه دانش معماری و شهرسازی درگذشته بیشتر به صورت عینی و تجربی تلاش و كار میشد. به همین سبب پس از آشنایی با فرهنگ و تمدن غرب، ضعف تئوریك معماران و شهرسازان ایرانی در برابر تحولات جدید، مانع از انتقال تجربیات گذشته به دوره معاصر شد. بهویژه معماران ما در دوران قاجار فاقد هرگونه تشكل آكادمیك و حتی متون آموزشی و نظری بودند. طبعاً در حال حاضر برخی اقدامات موضعی و مقطعی میتواند به نحو قابلقبولی صورت بگیرد، اما همزمان لازم است كه زمینههای تئوریك نیز فراهم آید."
بهشتی نظر متفاوتی دارد و یك آسیب جدی در این باره را گوشزد میكند: "اكنون ورود در بحثهای نظری مرتبط با مرتبه معماری و شهرسازی زودهنگام است. هرچند كه در عمل اتفاق میافتد، اما تا حدی انحرافی است و گریزگاهی است برای كسانی كه میخواهند از عرصه مهندسی فرار كنند و ضعف های خود را با مباحث تئوریك بپوشانند. ما باید ابتدا بنایی بسازیم كه سقفش روی دیوارش بایستد و به نیازهای ارگانیك ما پاسخ دهد. كارهایی كه در پنجاه سال گذشته در عرصه معماری و شهرسازی انجام شده، موجب بیدفاعی شهرهای ما در برابر تهدیدات مختلف شده است و وقتی شهر مقاوم نیست و ساختمانهای معقول در آن یافت نمی شود، نباید بحثهای تئوریك گریزگاهی برای فرار از بحثهای منطقی باشد."
بهشتی بار دیگر به این نكته پای میفشارد كه حال ما خوب نیست و از اینرو حال معماری ما نیز خوب نیست. همه باید حالمان خوب شود تا شهرهایمان نیز حال خوبی داشته باشند. مشكل معماری در جای دیگری است!
حمید رضا حسینی
منبع : فرهنگ و پژوهش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست