پنجشنبه, ۲۳ اسفند, ۱۴۰۳ / 13 March, 2025
مجله ویستا
حزب از کجا میآید؟

خاستگاه تشكیل احزاب به مثابه نیرومندترین، شفافترین و موثرترین گروههای سیاسی برخاسته از متن جامعه و درگیر در بازی سیاسی، به انگلستان قرن ۱۹ برمیگردد. هرچند از قرنها قبل در یونان قدیم و بسیاری جوامع دیگر تنشورزی گروههای سیاسی جهت كسب قدرت وجود داشته، اما احزاب به معنای امروزی همگام با انقلابهای دموكراتیك و توسعه آیینهای انتخاباتی و پارلمانی در اروپا پدید آمدند.تعاریف گوناگونی از مفهوم «حزب» توسط علمای سیاسی تاكنون ارایه شده است. «ادموند برك» فیلسوف انگلیسی قرن ۱۸، حزب سیاسی را «هیئتی از مردم كه به خاطر پیشینه و منافع ملی با كوشش مشترك، براساس برخی اصول سیاسی مورد توافق، متحد شدهاند» تعریف میكند. «شومپیتر» نخستین و مهمترین هدف هر حزب سیاسی را تسلط بر دیگران (افراد یا حزب) جهت نیل به قدرت و ماندن در آن میداند. «جوزف لاپالومبار» و «مایرون وینر» چهار شرط اساسی برای حزب برمیشمرند: ۱) وجود تشكیلات پایدار مركزی ۲) وجود شعبههایی كه مركز پیوند و ارتباط داشته باشند ۳) پشتیبانی مردم ۴) كوشش برای دستیابی به قدرت سیاسی.در حقیقت آنچه وجه مشترك همه تعاریف از مفهوم حزب به نظر میرسد، همان( شكلگیری حول سلسله اصول و منافعی جهت دستیابی به قدرت سیاسی است كه به عبارتی نقطه تمایز عمده حزب سیاسی با سایر گروههای اجتماعی نیز میباشد) چنانكه برخلاف سایر گروههای اجتماعی همچون گروههای ذینفع كه درصدد تاثیرگذاری و اعمال نفوذ بر حكومت هستند احزاب برای كسب اهرمهای قدرت تلاش میكنند. از همین روست كه اصولا شكلگیری اولیه احزاب نیز، به اوج دستهبندیهای سیاسی و مبارزات گروهی در پارلمان انگلستان برمیگردد. پیدایش نظام پارلمانی در انگلستان و به تبع آن دستهبندیها و منازعاتی كه در متن پارلمان شكل گرفتند، همگام با توسعه و افزایش حق رای برای طیف گستردهتری از جامعه، سبب شد گروههای پارلمانی نیاز بیشتری به كمیتههای انتخاباتی احساس كنند تا از هر نظر تواناییها و فرصتهای خود را برای راهیابی و حضور مجدد در پارلمان افزایش دهند. كمیتههای انتخاباتی، متشكل از معتمدان منتخب با نفوذ، هم قادر به جلب حمایت سرشناسان از نامزدها بوده وهم تامین و فراهم سازی وجوه لازم برای مبارزات انتخاباتی را برعهده داشتند. در این بین نیاز به نوعی حلقههای پیوند احساس شد تا با تنظیم و الحاق صحیح گروههای پارلمانی و كمیتههای انتخاباتی، نوعی هماهنگی در عملكرد آنها پدید آید. این وظیفه ویژه را دفاتری برعهده گرفتند كه بعدها هسته اولیه احزاب را تشكیل دادند چنانكه «ویگها» و «توریها» در انگلستان تشكیل شدند و بعدها در زمان «جرج سوم» احزاب لیبرال و محافظهكار نیز شكل گرفتند.در آمریكا نیز بهرغم مخالفت بنیانگذاران قانون اساسی آمریكا با نهاد احزاب سیاسی چنانكه جرج واشنگتن و بسیاری از رهبران سیاسی آمریكا احزاب را مایه پریشانی و تفرقه و آسیب به حكومت دموكراتیك تلقی میكردند، اما سرانجام پس از شكلگیری قانون اساسی كمكم احزاب نیز در این كشور رشد كرده و در نهایت نظام دو حزبی كه هماكنون نیز در جریان است پدیدار شد.«موریس دوورژه» جامعهشناس فرانسوی علاوه بر منشا پارلمانی برای احزاب كه توضیح دادیم، منشا «برونی» نیز برای احزاب ذكر میكند. براین اساس احزاب از سوی انجمنهای روشنفكری، گروههای اجتماعی، فرقههای مذهبی، دولتها، اشخاص متنفذ، اتحادیههای كارگری و دهقانی و ... پایهگذاری شدند. چنانكه منشا حزب كارگر انگلیس به سال ۱۸۹۹ و سندیكاهای كارگری آن زمان برگشته و گروههای مذهبی نیز از اواخر قرن ۱۹ احزاب در اروپا سروسامان دادند كه از جمله در هلند احزابی چون «حزب ضد انقلابیون» و «حزب مسیحی تاریخی» شكل گرفتند و سرانجام به احزاب دموكرات مسیحی كنونی منجر شدند.نقطه بارز این احزاب نسبت به احزاب اولیه هرچه متمركز بودن آنهاست كه از دلایل آن میتوان به نظم و انضباط بیشتر آنها به سبب دارا بودن سازمان قبلیشان اشاره كرد. البته نفوذ كمتر نمایندگان پارلمان در آنها و نیز نوع نگرش آنها به مبارزات انتخاباتی را نیز میتوان مورد توجه قرار داد، چنانكه مبارزه انتخاباتی پارلمانی برای این احزاب نه تنها هدف كه وسیلهای برای تحقق اهداف سیاسی است.در حقیقت احزاب اولیه با مشخصات و ویژگیهای نهادینه شده در آنها از احزابی كه بعدها از گروههای اجتماعی منشا گرفتند متمایز شده، این تمایزات به عنوان نقاط افتراقی ماندگار، طی سیر تحول تاریخی، در احزاب منشا گرفته و از آنها نیز متجلی شدند.در احزاب مدل اول اصولا اهمیت كیفیت اعضا بر كمیت اعضا ترجیح داشت چنانكه حضور پررنگ نخبگان، شخصیتهای با نفوذ و معتمدین، از آن رو كه سببساز پوشش حیثیتی هرچه بیشتر برای احزاب گشته به عنوان حامیان اصلی تامین هزینههای انتخاباتی حزب مطرح بودند بر حضور هرچه بیشتر عوام ترجیح داشت.این احزاب در حقیقت متشكل از تعدادی كمیته انتخاباتی تحت رهبری یك فرد بوده و عملا ضعف تشكیلات داخلی و خودمختاری بیش از حد در سطح نخبگان پیشرو حزب به چشم میآمد. از طرف دیگر عدم تسلط سازمان مركزی بر اعضا، گونهای استقلال عمل نامحدود برای نمایندگان پارلمان به وجود آورده بود كه نمود آن در عدم انضباط حزبی این افراد به خوبی جلوهگر بود. باقی مانده این احزاب، بعدها در احزاب محافظهكار اروپایی و احزاب آمریكایی متجلی شدند كه دوورژه عنوان احزاب خواص را برای آنها برمیگزیند.از طرف دیگر با آغاز قرن بیستم، شكل دوم تشكیل احزاب را سوسیالیستها پیریزی كردند چنانكه درست برعكس احزاب قبلی، این بار با تكیه بر مردم و تودهها و نه نخبگان متنفذ، تصمیم به تامین هزینههای انتخاباتی خویش گرفتند و در حقیقت هزینههای حزب، از حق عضویت تكتك افراد عضو حزب تامین میشد.این احزاب دارای كادر ثابت و اداری و تشكل از سازمانهای پیچیده و منسجم و تشكیلات مشخص و با برنامه بودند و از آنجا كه براساس مرام و مسلك ویژه و مكتبی خاص شكل گرفته بودند در حقیقت رویكرد و رویه ایدئولوژیك یا مكتبی داشتند. این احزاب را به نسبت احزاب قبلی میتوان نیمه متمركز خواند از آن رو كه تغذیه حزب از عوام و راهیابی تودهها به آن به صورتی نسبتا آسانتر صورت میگرفت هرچند بعدها تجربه نشان داد كه تمركزی شدید در این احزاب نیز ریشه دواند.چنانكه «روبرت میشلز» در كتاب «احزاب سیاسی» خود از «قانون آیین الیگارش» نام میبرد كه براساس آن پیدایش سازمان چه در سطح حزب و چه در سطح دولت به دلایل تكنیكی و روانشناختی همواره موجب گسترش گرایشهای «الیگارشیك» و سلطه یك اقلیت میگردد. از این رو نوعی سازمان به مثابه «محفلی داخلی» و همچون گونهای از احزاب خواص «از درون» احزاب عوام نیز بیرون آمد. البته میتوان این گزاره را نیز مطرح كرد كه در كشورهای با فرهنگ دموكراسی بیشتر ساختار احزاب عوام و خواص، بازتر و راهیابی به آنها سادهتر است.لیكن، تدریجا گونهای دیگر از احزاب عوام نیز شكل گرفتند كه با پیگیری اهداف و شكلگیری رویههای آن عملا ساختاری متفاوت با این احزاب یافتند.احزاب كمونیستی و فاشیستی نیز با بهرهگیری از تودههای عوام در جهت ایدئولوژیهای خود، بدل به احزابی به شدت متمركز، همراه با انضباط سخت درون گروهی و مجهز به سیستم ارتباطی عمودی شده، با استفاده از روشهای مستبدانه اهداف ایدئولوژیك خود را پی گرفتند. هسته اولیه احزاب كمونیستی، سلولها (حوزههای حزبی) بود و هسته اولیه احزاب فاشیستی را چریكهای شخصی یا فاشیستها شكل میدادند.از نكات بارز این احزاب میتوان اهمیت كم انتخابات، حركات خشونت طلبانه، اعتصابات، خرابكاری و اخلال در اجتماعات رقبا، عدم تفكیك حریم خصوصی و عمومیافراد عضو حزب و نظم و انضباط متعصب حاكم بر آنها اشاره كرد.همچنین احزاب دموكرات مسیحی برخاسته از رشد گروههای مذهبی و درگیری و فعالیت سیاسی آنها را میتوان در حالتی بینابین احزاب عوام و خواص قرار داد.علاوه بر تقسیمبندی احزاب عوام وخواص دوورژه، تقسیمبندیهای دیگری نیز مطرح شده كه از جمله خود دوورژه به احزاب مستقیم و غیرمستقیم و احزاب سخت و نرم اشاره میكند. در یك نگاه اجمالی، احزاب مستقیم، شكل گرفته از عضویت مستقیم افراد در حزب، و احزاب نرم، منطبق با احزاب خواص بوده و احزاب غیرمستقیم متشكل از عضویت غیرمستقیم فرد در حزب از طریق یك واسطه یا یك رابطه و نه مستقیما متقاضیان حزب كه در حقیقت منظور شكلگیری حزب از گروههاست كه حتی ممكن است سیاسی نیز نباشند و احزاب سخت با احزاب عوام قابل تطبیق میباشند.و اما در سالهای پس از جنگ جهانی دوم و فروپاشی نظام فاشیستی و متعاقب آن تحولات گسترده سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در سطح اروپا كه به دنبال خود نوعی وفور اقتصادی و پیشرفت صنعتی در برداشت و با تلاش شكافهای طبقاتی و مشكلات اقتصادی پیشین برای اقشار پایین جامعه از جمله طبقه كارگر كه نوعا سطح قابل قبول از زندگی برای آنها و دیگر اقشار جامعه فراهم آورده بود، عملا شعارها و مرامنامههای ایدئولوژیك احزاب پیشین، بنیان گرفته از شكافهای طبقاتی و اجتماعی، دیگر اعتبار و اهمیت قبلی خود را از دست دادند و در حقیقت احزاب جدید ناچار شدند برای ادامه راه و كسب قدرت كه البته با اقبال مردمیو جلب توجه آرای طبقات مختلف مردم به مرام و مسلك خود میسر بود، با فاصلهگیری از شعارهای ایدئولوژیك و جزمگرایی قبلی به سازماندهی نوعی احزاب غیر ایدئولوژیك، عملگرا و با خاستگاه همه طبقاتی دست زنند. در این بین متفكران عناوین مختلفی برای این نوع جدید احزاب بیان كردند كه از جمله به احزاب فراگیر و احزاب جاذب میتوان اشاره كرد. به عبارت دقیقتر ادعای این احزاب بهترین حكمرانی، هدف عمده آنها جذب بیشترین آرا و كسب حمایت مردم و روش آنها عملگرایی تام در جهت نیل به پیشرفت و بهبود سطح رفاه طبقات مختلف مردم بود. خاستگاه این احزاب، تحول یافته از نخبگان موجود جامعه یا احزاب توده ارزیابی شده، دولت بدل به منبع مالی اصلی آنها جهت ادامه حیات شده، عضویت تودهای در آنها كمرنگتر شد. در حقیقت ارزشهای زندگی مادی و لذت هرچه بیشتر برای مردم جایگزین ارزشهای ایدئولوژیك قبلی شده از این رو بود كه دیگر آنچه برای تودهها اهمیت داشت نرخ تورم; بیكاری، رشد اقتصادی، محیط زیست و ... بود.احزاب سوسیال دموكرات و دموكرات مسیحی كنونی اروپا، از جلوههای مشخص این احزاب میباشند.از نقطه نظر نوع نظام حزبی و تعداد احزاب در جوامع مختلف، عوامل گوناگونی ریشه اصلی شكلگیری گونهای نظام حزبی منحصر به فرد را در جامعه دربر میگیرند. از جمله نوع نظام حزبی كشور بستگی ویژهای به عوامل اجتماعی، اقتصادی، تاریخی و فرهنگی و عوامل فنی همچون نوع سیستم انتخاب نمایندگان دارد دكتر بشیریه در كتاب جامعهشناسی سیاسی خود، عوامل اجتماعی، اقتصادی، تاریخی و فرهنگی را در حقیقت شكل دهنده شكافهایی در سطح جامعه میداند كه در صورت تكوین گروهبندیها و عمل و آگاهی سیاسی برپایه آنها، فعال شده، زمینهساز شكلگیری تشكلها و سازمانهای سیاسی برمدار آنها میشود. برای نمونه شكافهای مذهبی و فرقهای سببساز تشكیل سه مدل احزاب پروتستان، غیرمذهبی و كاتولیك در مسیر سیاسی مملكت هلند شده است اما از نقطه نظر فنی نوع سیستم انتخاباتی مصرح در قانون اساسی كشور، به نوعی تشكیل گونهای سیستم حزبی را در راستای خود تقویت میكند چنانكه انتخابات مبتنی بر اكثریت یك مرحلهای نظام دو حزبی را باعث میشود و نظامهای انتخاباتی تناسبی و اكثریت دو مرحلهای به نظام چند حزبی ختم میشوند.نقطه مسلم، غیرقابل انكار و بارز در زمینه فعالیت احزاب اینكه، اصولا تصور گسترش تحزب در جامعه و فعالیت پویای حزبی در شرایط عدم دموكراسی و آزادی در عرصه سیاسی اجتماعی محال به نظر میرسد. چنانكه در چنین شرایطی و در رژیمهای اقتدار طلب و توتالیتر نظام تك حزبی برقرار بوده، این نظام اصولا مجال تنفس به سایر احزاب نمیدهد و سازمان حزب و اركان تشكیل دهنده آن كلیه سطوح حاكمیت را به تصرف درآورده عملا مسیر سیاسی مملكت را تحت تاثیر یكجانبه خود قرار میدهند.در این بین نوعی نظام حزبی نیز در نظامهای با سنت دموكراسی ضعیفتر رواج دارد كه با وجود فعالیت چندین حزب عملا یكی از این احزاب از بقیه نیرومندتر بوده هیچكدام از احزاب دیگر نه تنها یارای رقابت با آن را نداشته، توانایی چانهزنی بر سر قدرت را با آن ندارند و تنها فعالیت احزاب حاشیهای، معطوف به ایراد انتقاداتی از عملكرد دولت، اعتراض به اعمال انتخاباتی دولت و مجلس و فعالیت مطبوعاتی میشود. این نظام حزبی كه تحت عنوان «نظام حزبی مسلط» از آن یاد میشود گاه ممكن است مانند آنچه در هندوستان میگذرد احتمال قدرت گرفتن برای دیگر احزاب تا حدودی ممكن باشد و یا همچون بسیاری ازنظامهای اقتدارطلب جهان توسعه نیافته در آفریقا و آسیا، شانس بسیار كمی برای احزاب رقیب حزب مسلط وجود داشته باشد و حزب مسلط از تمام ابزارهای خود جهت جلوگیری از به قدرت رسیدن احزاب رقیب استفاده نموده، به هر نحو ممكن به یكهتازی خود ادامه دهد.در جهان امروز، نفس سیستم تحزب و نقش مهم و مفید آن در اكثر كشورهای دنیا و حتی در دورافتادهترین ممالك پذیرفته شده است چنانكه برای مثال در كشور عقبافتادهای همچون بوركینافاسو و در انتخابات اخیرش بیش از صد حزب حضور داشتند واما آنچه نیاز به اهمیت جدی و بازبینی مجدد دارد، چگونگی فراهم آوردن فضایی مناسب جهت رشد سیستم تحزب و فعالیت احزاب به عنوان اصلیترین و موثرترین گروههای سیاسی در كل فرآیند مملكتداری است و حضور موسمی و گاه به گاه احزاب در بسیاری از كشورهای كمتر توسعه یافته با مدل تكامل یافته و به كار گرفته شده فعالیت حزبی در جهان پیشرفته امروز طبیعتا فاصله بسیار زیادی داشته كه طبعا در جای خود نیازمند بحثهای جدیتر و كاوشها و بررسیهای دقیقتر میباشد.
مهدی میربد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست