شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

سبکی غیر قابل تحمل هستی - The Unbearable Lightness Of Being


سبکی غیر قابل تحمل هستی - The Unbearable Lightness Of Being
سال تولید : ۱۹۸۸
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : سال زانتس
کارگردان : فیلیپ کافمن
فیلمنامه‌نویس : ژان کلود کاری‌یر و کافمن، برمبنای رمانی نوشته میلان کوندرا.
فیلمبردار : سون نیکویست
آهنگساز(موسیقی متن) : مارک آدلر.
هنرپیشگان : دانیل دی لوئیس، ژولیت بینوش، لنا اولین، درک دِ لینت، ارلاند یوزفسون، پاول لاندوفسکی، دانلد موفات، دانیل اولبریکسکی، استلان اسکارسگارد و لاسلو سابو.
نوع فیلم : رنگی، ۱۷۲ دقیقه.


بهار پراگ، سال 1968. «توماس» (دی لوئیس)، جراح برجسته‌ای که علاقه خاصی به جنس مقابل دارد، اصول و قواعد خاص خود را نیز در این زمینه دارد: لذت‌ببر، ولی هرگز عاشق نشو. او که برای انجام یک عمل جراحی به خارج شهر رفته با «ترزا» (بینوش) که در یک رستوران کار می‌کند آشنا می‌شود. در پراگ نیز «سابینا» (اولین)، زن جوان نقاشی که پیروهمان اصول و قواعد «توماس» است، در انتظار او است. دیری نمی‌گذرد که «ترزا»ی خجالتی از خود دل و جرأتی نشان می‌دهد و به پراگ و به سراغ «توماس» می‌رود و پیش او می‌ماند. «توماس»، «سابینا» راضی می‌کند تا به «ترزا» عکاسی یاد دهد. «توماس» خیال دارد مطلب تندی را در باب مقایسه «اودیپ» [که وقتی متوجه گناه خود شد، چشم‌هایش را به خاططر عذاب وجدان کور کرد] با هم پالکی‌های سابق «استالین» که به خطاهائی واهی اعتراف کردند، منتشر کند. گرچه «ترزا» و «توماس» ازدواج می‌کنند اما «توماس» به بی‌وفائی‌هایش ادامه می‌دهد. وقتی تانک‌های روسی وارد پراگ می‌شوند، زندگی‌شان تغییر می‌کند. اما «ترزا» به استقبال خطر می‌رود و عکس‌هائی مستند می‌گیرد و حتی دستگیر می‌شود. «سابینا» (و به دنبالش «ترزا» «توماس»)به ژنو فرار می‌کند. سر دبیر یک روزنامه از عکس‌های «ترزا» تعریف می‌کند ولی چیزی نمی‌گذرد که تاریخ مصرف‌شان تمام می‌شود و حالا همه به‌دنبال عکس پری‌رویان یا طبیعت هستند. «سابینا» مدل عکاسی «ترزا» می‌شود و دوستی دو زن شکل جدیدی به خود می‌گیرد. «سابینا» به ایالات‌متحد نقل مکان می‌کند. «ترزا» که می‌ترسد مبادا سرباز «توماس» باشد، به پراک باز می‌گردد. «توماس» هم که به وابستگی‌اش به او پی برده، به دنبالش به پراک می‌رود. مأموران مرزی دوربین «ترزا» و گذرنامه «توماس» را توقیف می‌کنند. از آنجا که «توماس» قاطعانه از مقاله اودیپی‌اش دفاع کرده و حاضر نیست حرف‌هایش را پس بگیرد او را تنزل مقام می‌دهند؛ ابتدا پزشک عمومی و سپس شیشه‌پاکن می‌شود. «ترزا» نیز در نوشگاهی حفه و بی‌روح کار می‌کند که نظافت‌چی‌اش، سفیر سابق چکسلواکی در اتریش است. «توماس» و «ترزا» پایتخت پارانویائی را به مقصد روستائی ترک می‌کنند. مرگ سگ‌شان برای مدت زمانی کوتاه زندگی شاد روستائی‌شان را تلخ می‌کند. پس از آنکه «توماس» دست یک کشاورز را جا می‌اندازد، همگی سوار بر کامیونی به مجلس جشنی روستائی می‌روند. در کالیفرنیا «سابینا» خبر مرگ دوستانش را - که موقع بازگشت از جشن در تصادف اتوموبیل کشته شده‌اند - می‌شنود.
* کافمن تا حد زیادی در به صتویر درآوردن رمان شخصی، سیاسی و پُرآوازه کوندرا، نویسنده سرشناس چک، موفف بوده است؛ به قدری که تشخیص آمریکائی بودن فیلم را دشوار می‌سازد. اینجا، به خصوص، مایه شکست تراژیک انسان معاصر غربی در برقراری رابطه‌ای انسانی به خوبی پرداخت می‌شود. در سراسر فیلم تماشاگر دچار حسی از غم غربت نسبت به زمانه‌ای از دست رفته می‌شود که آدم‌ها در پی خوشبختی بودند و به خاطر گرفتاری در چنبره‌ای از وقایع اجتماعی (که از خواست و کنترل آنان به دور بود) ناکام ماندند. هر سه بازیگر اصلی، دی‌لوئیس، اولین و بینوش، عالی هستند. صحنه‌های پراگِ فیلم در پاریس (با کار، مثل همیشه بی‌نظیر نیکویست) فیلم‌برداری شدند.


همچنین مشاهده کنید