یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
مجله ویستا
آیا عرفان میتواند؟
اندیشههای عرفانی و آموزههای صوفیانه همچون اندیشهها و دستگاههای فكری دیگر هم زمان با سربرآوردنشان با چون و چرا و پرسش رویارو شدهاند. اندیشه عرفانی در سنت فكری ایرانیان از جایگاهی بس بلند برخوردار بوده است. با این حال، كاركرد اندیشهها و پایداری آنها در هر دوران با دوران دیگر همانند نبوده است. چه بسا در دورانی یك اندیشه به تعبیر كوهن سرمشق قرار میگیرد( یا به تعبیر فوكوگفتمان زمانه خویش میشود)، اما پس از آنجا را به دستگاه فكری دیگر میدهد. اندیشیدن به این آمدن و رفتنها به جای خود بسیار مهم است، ولی در این نوشتار قصد نگارنده تنها به دست دادن نقدی فشرده بر تصوف = (عرفان ) است.
● عرفان و متافیزیك:
راسل میگوید: از نگاه عارفان، حقیقت واحد است؛ و چشم اندازها، درك و فهم مناسبی است. عبارت دیگر كثرت توهم است و حقیقت ساختاری چند لایه دارد كه هر كس توان درك و فهم لایهای از آن را دارد.
سیری را كه در عرفان از آن سخن به میان میآورند، می توان با دیالكتیك افلاطونی سنجید. دیالكتیك افلاطون دو مرحله بالا رونده و پایین رونده داشت. مرحله بالا رونده در این دیالكتیك همانندیهای بسیاری با این سیر عرفانی دارد. در سیر عرفانی، رهرو باید به لحاظ نظری و عملی بكوشد كه جز او نبیند و از مقام كثرت به مقام وحدت درآید و این طریق رابه خوبی به پایان برساند تا به واسطه آن به شناخت كامل حقیقت (مقام عرفان) دست یابد. فلسفه آموز نیز همچون رهرو از شناخت هستیها میآغازد و به سمت ایدهها و در پایان به سوی ایده نیك كشیده میشود و حقیقت را در مییابد. با این حال باید مرحله دیالكتیك پایین رونده را طی كند و حقیقت را از مقام وحدت به كثرت با خود به ارمغان بیاورد. كوشش و تلاش افلاطون در ساخت و بنیانگذاری پایههای استوار برای فرهنگ و سیاسیت یونانی به خوبی میتواند اندیشه او را روشن سازد؛ اما در تصوف، دیگر، مرحله پایین رونده وجود ندارد و اگر هم گفتهای از یافتهها به زبان میآید بیانی بسیار نمادین دارد و كم و بیش «شطح» و «رمز» اس. از نگاه صوفی و عارف، حقیقتی كه به چنگ او میافتد آن چنان پرهیبت و بزرگ است كه زبان در واگردانی رمزهایش از كار میافتد.
مرا رازی است اندر دل اگر گویم زبان سوزد.
و گر پنهان كنم ترسم كه مغز استخوان سوزد
اگر بپذیریم كه صوفی و عارف نیز همچون فیلسوف و دانشمند به حقیقت دست مییابند( البته از نگاه افلاطون نه از نگاهی كه نیچه به حقیقت دارد!) و چه بسا عارف حقیقی ژرفتر را دریابد؛ با این همه، مشكل زمانی آغاز میشود كه او بخواهد بكوشد تا این بافتهها را برای «دیگری» بازگو كند.
● عرفان و منطق:
راسل بر این باور است كه عارفان نیرویی به نام كشف و شهود را برای رسیدن به حقیقت معرفی میكنند. از دید آنان این نیرو برتر از خرد است. در جای جای نوشتههای عارفان ایرانی (یا صوفیان مسلمان) نیز میتوان این رویكرد را یافت. برای مثال نجم الدین رازی، معروف به دایه، میگوید:«عقل عین بقاست و ضد فنا پس در آن دریا جز فانیان آتش عشق را میسر نگردد...» و گاهی تا آنجا پیش میروند كه این نیرو با به طور كامل در برابر خرد قرار میدهند، ضدیت عقل و عشق اینجا محقق میشود كه بازدارند كه عقل قهرمانی آبادانی دو عالم است. اینكه این نیروه از چه جنسی است و آیا ادمیان از آن بهره یكسانی دارند؟ خود پرسشی است كه همواره پاسخ چندان دقیقی به آن داده نشده است. برخی از عارفان آنرا بخششی از سوی خدا (یا واجب الوجود) می دانند. از این رو، به كار گرفتن استدلالها و برهانهایی كه از سوی خرد به میان میآید نزد عارفان بیچیز و بیارزش قلمداد میشود.
● زبان عرفان و نشانه شناسی:
با درسهای زبان شناسی فردینان دو سوسور و نوشتههای چالز سندرس پیرس دانش نوینی به نام نشانه شناسی آفریده شد. گرچه در آغاز، زبان مهمترین دستگاه نشانهها بود كه اندیشمندان با آن سرو كار داشتند، اما با كارهای گوناگون در قلمروهایی بسیار دور از هم، مثل ادبیات، مردم شناسی، روانكاوی و... دستگاه نشانه شناسی معنای بسیار گستردهای یافته است؛ همچنین در نشانه شناسی هر نشانه ای از دستگاه نشانه ها نسبت مشخص و جا افتاده ای با دیگر نشانه ها دارد. برخی نشانه شناسان با بهره گرفتن از اندیشه هایدگر انسان و زیست جهان او را گونهای دستگاه نشانه شناسانه قلمدات میكنند یعنی ما با انسانی سرو كار داریم كه در جهان هست و به یك معنی در و با یك دستگاه نشانه ها زندگی می كند. از یك سو، همانگونه كه پیشتر نیز گفتیم، هر نشانه ای در این دستگاه همبافته و وابسته به دیگر نشانهها است؛ و از سوی دیگر دلالت آن با همه ویژگیها و سرشت نشانهای خودش نسبت دارد. نزد انسان هر دالی بر مدلولی دلالت میكند. اگر كسی بخواهد این دلالت گری را در یابد باید بكوشد تا انسان را در وبا زیست جهانش بشناسد. ریكور بر این باور است كه همه نمادها(= نشانهها) ی زبان در دو گروه جای میگیرند. گروه نخست، نمادهای منطقی و ریاضی هستند كه تك معنا میباشند. گروه دوم، نمادهای دیگر هستند كه چند معنا میباشند و میتوانند از متنی به متنی دیگ، یا از سخنوری به سخنور دیگر فرق بكنند. «ناهمسانی تأویلها» كه عنوان گفت و گوی ریكور با گادامر در یك نشست فلسفی بود خود بیانگر این فیلسوفان به چند معنایی نشانههای زبانی است؛ اما اندیشمندی چون امبروتو اكو برای این چند معنا داری واژگان در متنها حدود مرزی را میگذارد، بدین ترتیب كه او میگوید، باید معنای مركزی متن(نیت من ) را گمانی زنی كرد و با این گمان زنی معنای واژگان نیز روشن و محدود خواهند شد.
اگر بپذیریم كه زبان عرفان نیز از واژگان چند معنا ساخته میشود، برای فهم این زبان نیاز به راهنماییهایی خواهیم داشت. در عرفان رهرو باید بكوشد تا در طی طریق از هر دلالت گری میان دال و مدلول رها شود. در اینجا هر چیزی بیرون از دستگاه نشانه شناسی به كار میرود، دالها از مدلولها رها میشوند و نشانههای دستگاه نشانه شناسی یعنی واژگان زبان بیرون از دلالت گری روزمره و عادی شان به كاربرده میشوند. از این رو، با آنكه كم و بیش شیوهنامههایی در سنت عرفانی ما نیز یافت میشود و به ما میگوید كه معنای ظاهری واژهها را به نگر نیاوریم. با این وصف، به دلیل آنكه هیچ گاه سخنان عارفان نسبتی اندام مند و زنده با معنای مركزی خود ندارند ( تا آنجا كه آنها را شطیحات هم نامیدهاند)، یك هرج و مرج مهار نشدنی در زبان رخ خواهد داد كه هر كس به سلیقه و پسند خود (و اگر بدبین باشیم از سر فریبكاری و سیاست بازی) به هر واژهای هر معنایی خواهد داد.
● عرفان و نقد تاریخی:
رویكردی كه بسیاری از دانشمندان، بویژه جامعه شناسان، مردم شناسان، تاریخ دانان و به طور كلی پژوهشگران علوم اجتماعی به عرفان دارند با نام نقد تاریخی شناخته میشود. اینان بر این باورند كه بسیاری از اندیشهها، گفتهها و كرده های ریشههای تاریخی، فرهنگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی خاصی دارند. این رویكرد با در برگفتن قلمرو گستردهای از دیدگاهها بسیاری از اندیشمندان را در خود جای میدهد. كسانی همچون ندوشن، شعبانی، كسروی، شجاع الدین شفا و...، همچنین دیگرانی كه به مطالعات فرهنگی در زمینه هویت ایرانی میپردازند در این راستا دیدگاههایی همسن دارند. اگر همسن دارند. اگر فلسفیتر بگوییم، آنان به علت ها در برابر دلیلها برای سربرآوردن پدیدهای به نام عرفان باور دارند. از این رو میكوشند تا با هدف شناسایی و نقد آنها به سراغ عرفان بیایند.گرچه همانگونه كه راسل نیز میگوید: نزد عارفان، زمان بیارزش است؛ گذشته، حال ، آینده ارزشی یكسان دارند و حقیقت در بیرون از تاریخ یافت میشود.» با این همه، زمان در شكل گیری بسیاری از پدیدهها و دگرگونیشان نقش عمدهای داشته است.
مجید اكبری
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست