یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

وندالیسم؛ هنر و گاهی اعتراض


وندالیسم؛ هنر و گاهی اعتراض
وندال ها قومی ژرمن- اسلاو بودند که در قرن پنجم در سرزمین های واقع بین دو رودخانه اودر و ویستول ساکن بودند و از طریق حمله به سایر اقوام زندگی می کردند. در زمان سلطنت ژًیسریک بین سال های ۴۲۸ تا ۴۷۷ میلادی، قوم وندال که سرزمین گل (فرانسه امروزی) و اسپانیا را در تصرف خود داشت به متصرفات روم در آفریقا حمله و کارتاژ را از آن خود کرد و در مدیترانه ساکن شد. وندال ها به هر جا می رسیدند غارت را آغاز می کردند و پس از خود تنها ویرانی و خرابی به یادگار می گذاشتند. به همین دلیل در تاریخ از آنها به عنوان نماد و نشانه تخریب یاد شده است. وندالیسم مشتق از واژه وندال یکی از پدیده های جوامع مدرن است که بیش از هر چیزی بر تخریب آگاهانه اموال عمومی (و گاه خصوصی) در جامعه توسط وندال ها تاکید دارد.
در دوره اخیر توجه بیشتری به تخریب اموال عمومی چون تلفن های شهری توسط وندال ها شد و پس از مدتی دیوارنویسی و نقاشی های دیواری هم در زمره اعمال وندالیستی قرار گرفت. بحث نقاشی های دیواری تا حد زیادی چالش برانگیز است؛ از یک سو می توان نقاشی ها را هنر به حساب آورد و از سوی دیگر، به دلیل آسیبی که به شهر می رساند جزء رفتارهای وندالیستی است و مستحق مجازات. با توجه به این موضوع گاه می توان از رفتار وندالیستی اینچنینی تحت نام وندالیسم هنری یاد کرد.
اما آنچه پس از دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بسیار مورد توجه مطبوعات، رسانه ها و مردم قرار گرفت، رفتار هولیگان ها در ورزشگاه ها بود که بسیاری از رفتارهای آنان در ذیل رفتار وندالیستی طبقه بندی می شود. تحقیقات جامعه شناختی زیادی روی رفتار وندالیستی تماشاگران انجام شد و از آنجایی که واقعه ۱۹۸۵ ورزشگاه هیسل بلژیک موجب شده بود تیم های انگلیسی مدت پنج سال از مسابقات اروپایی دور باشند و از طرف دیگر، تماشاگران انگلیسی بیش از سایرین به عنوان اوباش شناخته شده بودند، پژوهش های زیادی در انگلستان روی این موضوع انجام شد. نتایج این تحقیقات نشان می داد نسبت اعضای طبقه کارگر در میان تماشاگران پرخاشگر بسیار زیاد است. تبیین های زیادی در این مورد انجام شد. برخی اندیشمندان معتقد بودند طبقه کارگر از این طریق اعتراض خود را انجام می دهد و برخی نابرابری طبقاتی را عامل اصلی این رفتار شمردند. با وجود این تبیین ها راهکارهای پیشنهادی دولت نئولیبرال تاچر بسیار عجیب بود؛ «با گران کردن بلیت ورودی ورزشگاه ها امکان حضور کارگران در ورزشگاه را کاهش دهید»، در حالی که شاید راه حل منطقی تر کاهش نابرابری طبقاتی در جامعه بود. راهکار حذف کارگران از ورزشگاه وجهه زشتی از هولیگان ها و تماشاگران فوتبال در میان مردم به وجود آورد. در حالی که تحقیقات بعدی مانند پژوهش هاریس و آرمسترانگ در مورد طرفداران تیم شفیلدیونایتد نشان داد بخش عمده یی از عداوت ها علیه هولیگان ها حاصل تبلیغات رسانه ها و پلیس است و واقعیت ندارد.
در ایران نیز بحث خشونت در ورزشگاه های فوتبال با نگاه تقبیح کننده و جرم انگارانه انجام شده و از همان ابتدا به محکومیت تماشاگران انجامیده است، مضاف اینکه اکثریت تبیین ها بر اساس تئوری ناکامی-پرخاشگری انجام شده است در حالی که وظیفه اصلی جامعه شناس رفتن به عمق ماجرا و تحلیل بر مبنای واقعیت جامعه است. به نظر می رسد در مورد تیم های پرطرفدار فوتبال ما فاصله یی پرنشدنی بین تماشاگران و مدیران باشگاه ها وجود دارد که تماشاگران در بی قدرتی محض به سر می برند. وقتی به تیم های استقلال و پیروزی نگاه می کنیم، متوجه می شویم نقش تماشاگران در حد حضور در بازی ها و تشویق تیم است، در حالی که مدیران و مربیان این دو تیم بدون دخالت طرفداران و به شکلی نامشخص در حال تغییر و تحول مداوم هستند. تغییرات حتی بر اساس سوابق و شایستگی هم انجام نمی شود. در چنین حالتی تماشاگر بی قدرت تنها راهی که دارد اعتراض به شیوه یی رادیکال است که به وندالیسم تنه می زند و از وی به عنوان تخریبگر یاد می شود. بنابراین برای تحلیل هر پدیده یی باید به ریشه های آن توجه کرد و به یاد دورکیم- پایه گذار جامعه شناسی- افتاد که می گفت تب نشان دهنده بیماری است، باید بیماری را شناسایی کرد، وگرنه کاهش تب به تنهایی کافی نیست.
در اصل، باید به رفتار تماشاگران رادیکال این دو تیم به عنوان اعتراض نگاه کرد و در پی راهکارهایی بود که طرفداران تیم ها در تصمیم های مرتبط با تیم های مورد علاقه خود مشارکت کنند، وگرنه تبیین های تکراری پرخاشگری نه تنها چاره ساز نیست که ممکن است در آینده شرایطی پیچیده تر به وجود آورد.

سینا انصاری اشلقی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید