پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا
اصولگرایی و تحوّل
هرچه تحلیلهای مفهومی عمیقتر پردازش و بیان گردند، صبغهای فلسفی مییابند و زمانی که توانایی بیش از این بیابند، در صورتی «اعتقادی» جلوهگر میشوند. اصولگرایی از مفاهیم مهم در تبیین ماهیت و جهتگیریهای انقلاب و نظام اسلامی محسوب میگردد که نیازمند تأمل و تفکر است. در این مقاله با رویکردی متفاوت، این مفهوم ریشهیابی و تحلیل گردیده است که براساس توضیح پیشگفته میتوان آن را تحلیلی فلسفی ــ اعتقادی از اصولگرایی دانست.
غالبا چنین پنداشته میشود که اصولگرایی مستلزم ایستایی و رکود یا حتی عقبگرد و بازگشت به گذشته است. این پندار خودبخود نوعی واکنش منفی را در برابر اصولگرایی به دنبال خواهد داشت؛ چراکه علاقه به پیشرفت و گرایش به دگرگونی مثبت و تحول سازنده، به خصوص در عرصههای اجتماعی و اقتصادی، امری فطری است که در همه انسانها و جوامع بشری ریشهدار میباشد و بدیهی شمرده میشود. این مقاله به رابطۀ بین اصولگرایی و تحول میپردازد و انگیزهها و ریشههای تحول سازنده و مثبت را فقط در اصولگرایی جستجو میکند.
● اصولگرایی یعنی چه؟
بدون ارائه تعریفی شفاف و جامع از اصولگرایی، نمیتوان درباره درستی و بایستگی آن داوری کرد. اصولگرایی، به معنای گرایش و پایبندی به اصول است. این گرایش و پایبندی قطعا بدون باور به حقیقت و درستی این اصول نمیتواند تحقق یابد. بنابراین در اصولگرایی، قبل از هر چیز، باور و اعتقاد به یک سلسله اصول و مبانی شکل میگیرد و سپس برای تحقق آن اصول، و لوازم و نتایج آن، بر پایبندی و گرایش به آن اصول تاکید میشود. اگر اصول موردنظر بر مبنای خرد، منطق و استدلال تبیین و تثبیت شده باشد، میتوان گرایش و پایبندی به این اصول را تحسین و تایید کرد، ولی در صورتیکه این اصول بر مبنای تقلید و تعصب یا گرایشهای فرقهای، قومگرایی، نژادپرستی، برتریجویی و منفعتطلبی شخصی یا گروهی پذیرفته شده باشد، پایبندی به آن به هیچ وجه نمیتواند منطقی و مورد قبول تلقی شود. پس همینجا روشن میشود که برای بحث درباره اصولگرایی و داوری درباره آن، باید این پرسش را پاسخ داد که چه نوع اصولگرایی مدنظر و مورد بحث است. اصول مورد نظر در اصولگرایی چه اصولی است؟ و ریشهها و مبانی آن چیست؟
اصل، به معنی بُن، ریشه و بنیاد است در برابر فرع که به معنی شاخه میباشد.[۱] از این معنای تکوینی، در عرصه جامعه یک معنی اعتباری برداشت میشود و «اصول» به قواعد و چارچوبهایی اطلاق میگردد که در اداره جامعه، به مثابه ریشهها و بنیادهای واقعی میباشد، مثلا: اصول قانون اساسی، در هر کشوری، قواعد و ضوابطی است که گرچه اعتباری و تشریعی میباشد، گویی ریشههای آن جامعه را تشکیل میدهد که سایر امور جامعه بدان وابسته و مرتبط است.
در این مبحث، مراد از اصولگرایی پایبندی به اصول حقیقی و تکوینی است که خودبخود اصول اعتباری و قراردادی مبتنی بر اصول تکوینی را نیز رقم میزند و تعیین میکند. اصولگرایی موردنظر، اصولگرایی توحیدی و اسلامی ناب است که مبتنی بر آموزههای عقلانی و وحیانی، و همسو با نگرشها و گرایشهای فطری است. اصول مورد نظر در این اصولگرایی ناظر بر ریشههای حقیقی عالم وجود است که جان و جهان آدمی و همه نمادها و نهادهای هستی فروع و شاخههای آن شمرده میشوند و بدان تکیه دارند. اصولگرایی اسلامی ناب با بنیادگراییهای متحجرانه و متعصبانه یا بنیادگراییهای استکباری و سلطهجویانه هیچ نسبتی ندارد، چراکه تفاوت اساسی این دو، اصول و بنیادهایی است که در هر کدام مورد تاکید قرار میگیرد. اصول مورد نظر اصولگرایی اسلامی ناب، مبانی توحیدی و اعتقادیای است که خاستگاه منطقی و استدلالی دارد و بازتاب ریشههای واقعی عالم هستی میباشد، حال آنکه اصول موردنظر در بنیادگراییهای متحجرانه یا سلطهجویانه، اصول متعصبانه یا اعتباری و بدون ریشه در حقایق عالم هستی است که فقط برتریجوییهای قومی یا استکباری را توجیه میکند و اهداف نامشروع آن را محقق میسازد.
● چرا اصولگرایی؟
عقل فطری و خرد درونی انسان همواره پرسشها و چراهایی برای او مطرح میسازد. تلاشها و تکاپوهای دامنهدار و دیرینه انسان، که بهتدریج بنای رفیع دانش و فلسفه را پایهگذاری کرد، برای پاسخ به همین پرسشها و چراها بوده است. اما این پرسشها تا هنگامی که به ریشهها و اصول دست نیابند، پایان نمیپذیرد. ریشهایترین پرسش بشر، درباره منبع هستی بوده است و بزرگترین کار انبیای الهی، برای دستگیری از انسانها، دادن پاسخی روشن به این پرسش بنیادین. وحی به کمک عقل میآید تا انسان را به راهی روشن و هدفی متعالی فراخواند؛ راهی که شناخت ریشه و منبع هستی و حرکت به سوی آن را هموار و میسر سازد: «فأقم وجهک للدّین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیّم؛ روی خود را به سوی دین پاک و صحیح قرار بده؛ دینی که آفریده خداست که مردم را بر آن آفریده، هیچ تبدیلی برای آفریده خدا نیست. این است روش بپادارنده و دین نگهدارنده.» (روم/۳۰)
عالم هستی دارای ریشهای حقیقی و یکتاست که هر آنچه غیر اوست، جلوه او و متکی به او میباشد. «افی الله شک فاطر السماوات و الارض؛ آیا درباره خدا تردیدی وجود دارد؟! که آفریننده آسمانها و زمین است.» (ابراهیم/۱۰) اصولگرایی، در درجه اول، از توجه به اصل و ریشه حکایت میکند و باور به ریشهداری و ضرورت پاسخ به ریشهایترین پرسش انسان را نشان میدهد. بنابراین اصولگرایی در محدوده گفتمان اجتماعی و سیاسی تعریف نمیشود، بلکه گفتمانی اعتقادی و فلسفی است که البته نتایج و نمودهای آن در همه عرصهها و از جمله در عرصه اجتماع و سیاست هم خود را نشان میدهد.
آیا جهان هستی بر پایهها و اصول ثابت و لایزال استوار است یا نه؟ آیا مبدأ و مقصدی برای انسان وجود دارد یا نه؟ آیا این نمادها و شاخههای متکثر و گوناگون، به ریشه واحد و استواری تکیه زده است یا نه؟ پاسخ مثبت به این پرسشها، چرایی اصولگرایی را تبیین میکند و نشان میدهد که اصل اصولگرایی پایبندی به اصول و مبانی برگرفته از نگرش توحیدی در همه عرصههای زندگی است.
● مبانی نظری اصولگرایی
مبانی اصولگرایی یا اصولی که در این گفتمان محور و مبنای نگرشها و رفتارهاست، چیست؟ همانگونه که اشاره شد، اصلالاصول این گفتمان، «اصالت» است؛ یعنی برخورداری جهان هستی از اصل و ریشه، اینکه در نظام هستی، بیمبنایی، هرج و مرج، آشفتگی و بیقاعدگی جایی ندارد و در نظام تکوین، حاکمیت مطلق از آنِ اصل واحد است. این اصلالاصول، اصول دیگری را نیز تبیین و تثبیت میکند که عبارتاند از:
۱) ریشهداری و کرامت انسان
انسان ــ چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی ــ موجودی بیریشه نیست، بلکه جلوهای از ریشه هستی است و به عنوان خلیفه و جانشین خدا بر روی زمین، از اصالت و کرامت برخوردار است و به همین دلیل، موجودی پاسخگو و مکلف شمرده میشود. تکلیف برای انسان نه برای محدود کردن او و ایجاد قید و بند، که برای حفظ کرامت و جایگاه اصیل و ریشهای او در عالم مخلوقات وضع شده است. البته اصالت انسان در مبانی نگرشی اصولگرایی توحیدی، اصالت مطلق نیست، چراکه اصالت مطلق انسان، ریشهای در حقیقت ندارد و اعتباری دروغین و غیرواقعی است. اصالت انسان، اصالت اعطایی و تبعی است که خداوند متعال به او بخشیده است: «و لقد کرّمنا بنی آدم؛ همانا ما بنیآدم را گرامی داشتیم.» (اسراء/۷۰)
۲) یکپارچگی جهان هستی
یکپارچگی جهان هستی، به همتنیدگی سطوح مختلف آن، ارتباط متقابل انسان و نظام هستی و عدم شکاف و شرک، اصل دیگری است از مبانی نظری اصولگرایی. جهان هستی در نگرش اصولگرایانه، واقعیتی یکپارچه و به هم پیوسته است که تقدیر حکیمانه الهی و توحیدی بر آن حاکم است. این اراده حکیمانه واحد و مقتدر، با علم و قدرت بینهایت و مطلق، منشأ هستی همه چیز است. آنچه در سطوح و لایههای مختلف نظام هستی ــ از کوچکترین ذره تا بزرگترین کهکشان و از نازلترین سطح هستی تا انسان کامل و خلیفهالله مطلق ــ از وجود برخوردار است، با همه تفاوتها و تکثرهای ظاهری، نماد و جلوه واحدی است از آن حقیقت لایتناهی. «فأرجع البصر هل تری من فطور؟؛ دیده بگشا و باز هم بنگر، آیا چیزی از کاستی و شکاف مینگری؟!» (ملک/۳)
۳) وجود اصول ثابت در متن جهان هستی
یکی دیگر از مبانی نظری اصولگرایی، وجود اصول ثابت و ریشهدار در متن جهان هستی است. در مراتب، لایهها و سطوح مختلف نظام هستی، اصول ثابت و لایزالی حاکم است که تابع اراده هیچ موجودی به جز مبدأ هستی نیست: «و خلق کل شیئی فقدّره تقدیرا؛ همه چیز را او آفرید و سپس اندازه و تقدیر آن را به دقت و درستی تعیین کرد.» (فرقان/۲) سنتهای الهی در عرصههای مختلف تاریخی و اجتماعی، به عنوان حقایق موجود در متن و بطن هستی، اصول حاکم بر تحولات و تغییرات است؛ البته این سنتها خود تغییرپذیر نمیباشند: «سنّۀ الله فی الذین خلوا من قبل و لن تجد لسنّۀ الله تبدیلا؛ این سنت خداست در جوامع و اقوامی که پیش از این بودند و هرگز در سنت خداوند تغییر و تبدیلی نمییابی!» (احزاب/ ۶۲) و این سنتها، در عرصه تاریخ و جامعه، اصول و ریشههای تحولات و حرکتهای اجتماعیاند. در نگرش اصولگرایانه، هر وضعیتی ناشی از چگونگی مقدمات و پیشینه ویژهای است که علت اساسی آن وضعیت شمرده میشود: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم؛ همانا خداوند هیچ مردمی را دگرگون نمیکند تا اینکه خود را دگرگون سازند.» (رعد/۱۱) اصولگرایی بر این اصول ثابت شکل میگیرد و متکی بر این مبناست.
۴) امکان دستیابی و شناخت این اصول از طریق عقل و وحی
اصول و قوانین حاکم بر هستی، قابل شناخت و درک است و عقل و وحی دو منبع برای شناخت این اصول میباشد. عقل، هم به عنوان منبع و هم به عنوان ابزار شناخت، بعضی از این قواعد و اصول را یا به صورت فطری یا به صورت اکتسابی میتواند بهدست آورد، اما همه این سنتها فقط از منبع عقل بهدست نمیآید. بخش عمدهای از این قواعد و اصول از طریق منبع وحی به انسانها میرسد. در اینجا نیز عقل رهاورد وحی را درک میکند و درستی آن را تشخیص میدهد. «کم من فنۀ قلیلۀ غلبت فئۀ کثیرۀ باذن الله؛ چهبسا گروه اندکی که به اذن خداوند به گروه پرشمار و فراوان پیروزی مییابند.» (بقره/۲۴۹) این اصل و سنتی الهی در حرکت جامعه و تاریخ است که اگر منبع وحی به شفافیت و صراحت آن را بیان نمیکرد، دستیابی بدان به عنوان یک اصل و قاعده، بسیار مشکل و دیریاب میبود. بنابراین امکان دستیابی و شناخت اصول حاکم بر نظام هستی خود مبنای نظری مهمی است که بدون ابتناء و اعتناء به آن نمیتوان اصولگرایی را تبیین کرد.[۲]
۵) چارچوبها و احکام دینی، اصول ثابت برای تکامل جامعه
از مبانی مهم نظری اصولگرایی، باور به ثبات و ریشهداری و نیز تاثیرگذاری عینی و حقیقی ارزشها و احکام دینی در مسیر تکامل و پیشرفت فرد و جامعه است. این احکام و ارزشها برگرفته از متن واقعیت نظام هستی است و در سرنوشت فردی و اجتماعی انسان، تاثیر واقعی دارد. هرچند احکام و ارزشهای دینی از سنخ ادراکات اعتباری است، این اعتباریات، بر واقعیات تکیه دارد و خاستگاه آن عینیت جهان هستی است.[۳] «انالله یأمر بالعدل و الاحسان؛ همانا خداوند به رعایت عدل و نیکوکاری دستور میدهد.» (نحل/۹۰) این امر الهی ناشی از تاثیر تکوینی و حقیقی عدالت و احسان بر سرنوشت فرد و جامعه است. دستور خداوند متعال به نماز، بدان دلیل است که «ان الصلاۀ تنهی عن الفحشاء و المنکر؛ همانا نماز انسانها را از کارهای زشت و ناپسند بازمیدارد.» (عنکبوت/۴۵)؛ یعنی بازدارندگی نماز، امری حقیقی و عینی است، نه اعتباری و قراردادی. بنابر این دیدگاه، که از مبانی مهم اصولگرایی است، پیشرفت و رشد همهجانبه فرد و جامعه فقط در گرو توجه به این احکام و چارچوبها میسر است: «یا اهل الکتاب لستم علی شیء حتی تقیموا التوراۀ و الانجیل؛ ای اهل کتاب! شما تا هنگامی که به تورات و انجیل (حقیقی) عمل نکنید، هیچ تکیهگاه و ارزشی ندارید.» (مائده/۶۸) این خود یک اصل ثابت و ریشهدار در تحولات اجتماعی و تاریخی است.
۶) قابلیت اجرا و کارآمدی این اصول
در نگرش اصولگرایی، این چارچوبها و قواعد، در همه شرایط و برای همه انسانها، عملی و اجراشدنی است و نتایج و آثار خود را هم در همۀ شرایط در پی خواهد داشت. اصول حاکم بر نظام هستی و نیز قواعد و احکام دین، که از منشأ وحی الهی به انسان هدیه شده است، فرازمانی و فرامکانی است و شمولیت عام دارد و هیچگاه بیاثر نخواهد بود. توجه به این اصل، ضرورت پایبندی و التزام به این چارچوبها را در همه شرایط نشان میدهد و اساسا نمود اصولگرایی، در پایبندی به همین ارزشها و احکام است. «انّ الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون؛ کسانی که به باور و اقرار به ربوبیت خداوند رسیدند و گفتند "پروردگار ما تنها خداوند یگانه است" و سپس استقامت و استواری ورزیدند، هیچگاه به ترس و اندوه گرفتار نمیشوند.» (احقاف/۱۳) این نتیجه پایبندی به اصول و قواعد دین است و این اثر و نتیجه، هیچگاه زائل نخواهد شد. «الاسلام یعلو و لایُعلی علیه؛ اسلام همواره برتری دارد و هیچگاه فرودست نخواهد شد.»[۴]۷) فروع، تابع اصول
هنگامی که سخن از اصول به میان میآید، بدان معنی است که در کنار اصول، وجود فروع و شاخهها نیز مورد ملاحظه و توجه قرار دارد. اصولگرایی به همان میزان که بر ثبات اصول تاکید دارد، بر تحول و تغییر و دگرگونی در فروع ــ یعنی روشها، قالبها و شیوهها ــ و البته در چارچوب اصول نیز تاکید میورزد. از اینجاست که نفسِ تحول، اصلاح، تغییر در روشها، راهکارها و شیوهها خود از اصول مهم اصولگرایی تلقی میگردد.
● اصولگرایی و تحول
یکی از مبانی مهم اصولگرایی، اصل تحول و تغییر است. تحول مستمر و حرکت جوهری عالم طبیعت و نیز تحولات تاریخی و اجتماعی در زندگی بشر ــ که ناشی از گرایش فطری انسان به خیر و کمال و نیز تکلیف او برای اصلاح امور و بهینهسازی وضعیت فرد و جامعه میباشد ــ اصلی اساسی و ریشهای در گفتمان اصولگرایی است. تحول، هم یک واقعیت است و هم یک تکلیف. رشد و تعالی انسان ناشی از تحول ارادی و خود خواسته اوست. فرد و جامعه موحّد و اصولگرا، تحول مثبت را به عنوان وظیفهای اساسی برای خود تعریف میکند و در هر شرایطی، این وظیفه را پی میگیرد. در این نگرش، تلاش برای اصلاح امور نه یک امر تفننی و مقطعی، که یک تکلیف عینی و مستمر شمرده میشود. نه تنها خواص و نخبگان باید به تحول و اصلاح بیندیشند، بلکه توده مردم و همه اقشار جامعه موظف به چنین امری میباشند. «کنتم خیر امۀ اخرجت الناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر؛ شما بهترین امتی هستید که برای مردم عرضه شدهاید، امر به معروف میکنید و از ناپسندی باز میدارید.» (آلعمران/۱۱۰)
بنابراین اصولگرایی، مستلزم تحولطلبی مثبت و سازنده است. اصل «اصلاح و بسامانسازی امور» از مبانی اصلی اصولگرایی شمرده میشود. این اصل، البته پیوسته و مرتبط با سایر اصول است و در پرتو سایر اصول، تبیین و تفسیر میگردد. غایت و هدف اصلی تحولطلبی، روشها و راهکارهای آن، نتایج مورد انتظار، محدودهها و تحفظهای لازم برای تحولطلبی، همه و همه نکاتی است که مبانی اصولگرایی آن را تعیین و تبیین مینماید.[۵]
● اصولگرایی و تحجر
باور به ریشهها و اصول در نگرش آدمی موجب میشود سطوح و لایههای زندگی فردی و اجتماعی به دو دسته امور تفکیک گردد: اصول و فروع. هنگامی که ثبات و عدم تغییر در اصول، و ضرورت ابتنای فروع بر اصول مورد پذیرش و باور قرار گیرد، بدان معنی است که تغییرات و دگرگونیهای لایههای فرعی ــ در چارچوب لایههای ریشهای ــ کاملا پذیرفتهشده و مورد قبول است. روشها، قالبها، راهکارها و ابزارهای جاری در عرصه زندگی اجتماعی انسان غالبا به سطوح و لایههای فرعی تعلق دارند و بنابراین قابل تغییر و تحول میباشند. بر این اساس، جمود، تحجر و توقف در مراتبی از ابزارها و قالبها با اصولگرایی در تعارض آشکار قرار میگیرد. گفتمان اصولگرایی، اصول و قواعد ثابت را تعریف و تحدید میکند و امور خارج از آن را در حیطه تحولپذیری و تغییر قرار میدهد. بنابراین یکی از لوازم اصولگرایی، توجه به جایگاه درست پدیدهها و خلط نکردن اصول و فروع است. اصول جایگاه ریشهای و ارزش بنیادین خود را حفظ میکند و سایر امور متناسب با نسبتی که با اصول پیدا میکنند ارزش و اصالت خواهند داشت. نکته مهم چگونگی تعیین این نسبت و تشخیص مصادیق و موارد آن میباشد. ضرورت کاربرد روش علمی و حصول اطمینان از درستی آن، جایگاه اجتهاد را نشان میدهد و مکانیزم پیشگیری از تحجر را مینمایاند.[۶]
● ویژگیهای تحول اصولگرایانه
هنگامی که تحولطلبی اجتماعی و سیاسی و تلاش برای اصلاح و پیشرفت امور بر مبانی و اصول ثابت استوار باشد و در چارچوب گفتمان اصولگرایی دنبال شود، ویژگیهایی پیدا میکند که در مقایسه با تحول غیراصولگرایانه، امتیازات و برتریهای خود را نشان میدهد. این ویژگیها از این قرار است:
۱) هدفمندی
تحولطلبی اصولگرایانه، به خاطر تکیه بر اصول ثابت و معتبر، دارای اهداف تعریفشده و شفافی است که آن را از هرز رفتن نیروها و چرخشهای موسمی یا فراز و نشیبهای چپگرایانه یا راستگرایانه حفظ و حراست میکند. در نگرش اصولگرایانه، تغییر برای تغییر و تحول برای تحول جایگاهی ندارد، بلکه هرگونه تحول و تغییری، مقدمه نزدیک شدن به اهدافی است که در مبانی اصولگرایی کاملا مشخص شده است. ابتنای تحول و اصلاح بر اصول ثابت و پذیرفتهشده، هدفمندی و جهتگیری ثابتی را برای تغییرات تعیین مینماید و از بسیاری از آفات و آسیبهای پیشرو، جلوگیری میکند.
۲) استمرار و دوام
تحول اصولگرایانه، مقطعی و موسمی نیست، زیرا بر مبنای اصلی از اصول ثابت و ریشهای در نگرش و باور اصولگرایان استوار شده است. تلاش برای اصلاح امور، در گفتمان اصولگرایی، تکلیفی قطعی و همگانی شمرده میشود. هرکس به اندازه توان و در محدوده امکانات خود به اصلاح و ساماندهی امور جامعه موظف است. این وظیفه، صرفنظر از نتایج و پیامدهای آن، مورد اهتمام اصولگرایان است.
۳) ثمربخشی و همافزایی
تحول اصولگرایانه، در چارچوب منطق و مبانی ثابتی تعریف شده است و جهتگیری و هدفهای خود را از مبانی نگرشی اصولگرایی اخذ میکند. شاخصها و ارزشهای حاکم بر تحولطلبی و اصلاح، در این گفتمان، شاخصهای تغییرپذیری نیست که دستخوش فرازونشیبهای زمانه و تحت تاثیر رد و قبول دیگران قرار گیرد و در نتیجه، حاصل جمع تلاشها و کوششها به کسر و انکسار دچار شود و جمع جبری کوششها، به خنثی شدن آن بیانجامد: «ولا تکونوا کالّتی نقضت غزلها من بعد قوۀ انکاثأ؛ مانند کسی نباشید که رشته خود را پس از اینکه محکم بافت، آن را باز کرد و قطعه قطعه نمود.» (نحل/۹۲)
مجاهدتهای اصولگرایانه، همسو و همافزاست و در هر مرحله، زمینههای تحول عمیقتر و گستردهتر را در مراحل دیگر فراهم میسازد. چارچوبهای اصولگرایی مانع تزاحم و تناقض تلاشهای تحولطلبانه خواهد شد و ثمربخشی آن را تضمین خواهد کرد. «و کان حقّا علینا نصر المومنین؛ یاری مومنین، وظیفه و حقی است بر عهده ما.» (روم/۴۷)
۴) تعادل و توازن
تحولات تکساحتی و تغییرات یکسونگرانه آفت بزرگی است که جوامع بشری را ــ و بهویژه جامعه ما را در طی ۱۵۰ ساله گذشته ــ همواره تهدید میکرده است. بعضی از تحولات صرفا مقاصد سیاسی و اجتماعی را مورد توجه قرار میداده و بعضی دیگر، فقط به عرصههای اقتصادی و معیشتی میپرداخته، یا فقط جنبههای معنوی و فرهنگی را مورد اهتمام قرار میداده است. اصولگرایی اقتضا میکند که همه عرصهها و ابعاد جامعه، به عنوان یک مجموعه درهمتنیده و دارای تاثیرات متقابل، مورد توجه قرار گیرد و توازن و تعادل در میان عوامل مورد نیاز رعایت گردد. ضرورت پیشرفت همهجانبه جامعه و تاثیر بسزا و مهمی که هرکدام از ابعاد و عرصههای فردی و اجتماعی در رشد یا انحطاط سایر ابعاد و عرصهها دارد، و نیز توجه به نیازهای ثابت و ریشهای انسانها، که در گذر زمان اعتبار خود را همچنان حفظ میکند، تحولات اصولگرایانه را از یکسونگری و تکساحتی شدن حفظ مینماید و اولویتهای واقعبینانه و جهتگیریهای آرمانگرایانه را به صورت توامان و متوازن مدنظر قرار میدهد.[۷]
۵) عدم یاس و شکست
تحولات اصولگرایانه هرگز با شکست و بنبست مواجه نمیشود، زیرا از سویی وابسته و متکی به ریشههای اصیل عالم هستی است و از سوی دیگر قواعد شکست و پیروزی را در چارچوب محدود محاسبات مادی و ظاهری خلاصه نمیکند و شکست ظاهری را هم مرحلهای از پیروزی میشمارد: «قل هل تربصون بنا الا احدی المحسنیین؛ بگو آیا شما درباره ما جز یکی از دو خوبی و نیکی را انتظار دارید؟» (توبه/۵۲) بنابراین در گفتمان اصولگرایی هرگز یاس از مبارزات تحولطلبانه پدید نخواهد آمد و روشنی افقهای آینده به تاریکی نخواهد گرایید.
۶) تکامل و توسعه
تحول اصولگرایانه از ریشههای وجود انسان منشأ میگیرد و در فطرت و بن جان آدمی ریشه دارد. چارچوبهای هدفگذاری و راهکاریابی برای تحول اصولگرایانه همسوی حرکت کلان و عالم هستی است و بنابراین به صورت تکوینی و خواهناخواه مورد حمایت و نصرت الهی قرار دارد و یک گام حرکت انسانها برکات گستردهای را به دنبال خواهد داشت. تحول اصولگرایانه هرگز دچار سستی و افول نمیشود: «ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم؛ اگر خدا را یاری کنید، خداوند شما را یاری میکند و گامهایتان را استوار میسازد.» (محمد/۷)
۷) پیروزی نهایی
تحول اصولگرایانه به گسترش و تعمیق نتایج مورد نظر میانجامد و پیروزی نهایی را به دنبال خواهد داشت. آینده نظام اجتماعی بشریت، از آن حاکمیت ارزشها و اصول ثابت و حقّی است که اراده حاکم بر جهان هستی آن را تضمین کرده است. اگر تعالی و پیشرفت همهجانبه انسانها در پرتو عدالت، ایمان، حقیقتطلبی، عبودیت خدا و آزادگی به عنوان اصل حاکم بر زندگی انسانها رقم خورده است، تحولطلبی اصولگرایانه به تحقق قطعی این اصل خواهد انجامید و وعده تخلفناپذیر الهی نویدبخش آن است: «و لقد کتبنا فی الزّبور من بعد الذکر انّ الارض یرثها عبادی الصالحون؛ و در کتاب زبور نوشتیم بعد از یادآوری، که همانا زمین را بندگان صالح من به ارث میبرند (و زمامداری آن را به عهده میگیرند).» (انبیاء/۱۰۵)
● نتیجه:
اصولگرایی نه تنها با تحول و تغییر و اصلاح امور منافات ندارد، بلکه در ذات خود حامل بار اصلاحطلبی و تحول است. ضرورت اصلاح، تکامل و توجه به سنتهای حاکم بر نظام هستی ــ که باور بدان از مبانی نگرش اصولگرایی است ــ نشان میدهد که اصولگرایی مستلزم تحولطلبی است. درنگ و تأمل در مفهوم اصول، توجه به مفهوم فروع را در برابر آن برمیانگیزد و تفکیک اصول از فروع در نگرش اجتماعی، خود مانع تحجر و جمود در قالبها و روشها است. تحول اصولگرایانه، ضمن تأکید بر ضرورت تغییرات مثبت و اصلاحی در همه امور، مانع تزاحم و فروکاهی نیروهای سازنده اجتماعی در برابر یکدیگر و کشمکشهای فرسایشی، هنجارشکنی و ساختارشکنیهای آسیبزا خواهد شد و تکامل، استمرار و تقویت پیشرفت و رشد جامعه را تضمین خواهد کرد. تحولات اصولگرایانه، با تعریف چارچوبها، معیارها و روشهای کلان تحولات، به رغم همه فراز و نشیبهای مقطعی و گذرا، پیروزی نهایی و تحقق اهداف و غایات تعالی بشریت را در پی خواهد داشت و شایستگان را به جایگاه شایسته خود خواهد رساند. «والعاقبه للمتقین.» (اعراف/۱۲۸)
علی ذوعلم
پینوشتها
[۱]ــ رک: فرهنگ فارسی عمید.
[۲]ــ درباره این اصول و سایر اصولی که به عنوان مبنای نظری اصولگرایی باید مورد توجه قرار گیرد، رک: مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص ۱۰۷ به بعد؛ استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، بخش انسانشناسی؛ مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ؛ محمدرضا حکیمی، قیام جاودانه و ...
[۳]ــ رک: محمدتقی مصباح یزدی، دروس فلسفه اخلاق، ص۱۱۷ به بعد.
[۴]ــ رک: امامخمینی(ره)، چهل حدیث، ص۲۰۱ به نقل از وسائلالشیعه.
[۵]ــ رک: علی ذوعلم، نظریه تحول در اسلام (رهیافتی درباب گفتمان دینی انقلاب)، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۴، صص۹۵ به بعد.
[۶]ــ همان، ص۷۹ به بعد.
[۷]ــ رک: فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد.
پینوشتها
[۱]ــ رک: فرهنگ فارسی عمید.
[۲]ــ درباره این اصول و سایر اصولی که به عنوان مبنای نظری اصولگرایی باید مورد توجه قرار گیرد، رک: مرتضی مطهری، وحی و نبوت، ص ۱۰۷ به بعد؛ استاد مصباح یزدی، معارف قرآن، بخش انسانشناسی؛ مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ؛ محمدرضا حکیمی، قیام جاودانه و ...
[۳]ــ رک: محمدتقی مصباح یزدی، دروس فلسفه اخلاق، ص۱۱۷ به بعد.
[۴]ــ رک: امامخمینی(ره)، چهل حدیث، ص۲۰۱ به نقل از وسائلالشیعه.
[۵]ــ رک: علی ذوعلم، نظریه تحول در اسلام (رهیافتی درباب گفتمان دینی انقلاب)، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۴، صص۹۵ به بعد.
[۶]ــ همان، ص۷۹ به بعد.
[۷]ــ رک: فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد.
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست