پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

بوی خدا می آید


بوی خدا می آید
گوش فرا دهید، چشم ها را ببندید، دل را به خدا سپارید.
صدای بال فرشتگان را زیر قدم های مادری پاک خواهید شنید.
کعبه دل می شکافد از برای پاکدامنی به نام فاطمه.
چه رازی در قدم های او نهفته است.
بوی بهشت می آید.
عرشیان دیده بر زمین دوخته اند.
تپش قلب آسمان، بی قراری زمین و انتظاری شیرین.
نسیم بهشتی کعبه را نوازش می کند.
بوی خدا می آید.
رسول پاکی و مهربانی چشم در راه است.
و کعبه حیران از این همه زائر آسمانی چشم به عرش دوخته است.
راههای آسمان را آذین بسته اند.
و زمینیان چه بی خبرند.
تبسمی دلنشین آرامش قلب رسول مهربانی را به تصویر کشید.
زمین و آسمان نورباران شد صدای هلهله و شادباش آسمان ها را پر کرده است.
خدای رحمان نیز بر این مولود مباهات می کند.
و علی بن ابیطالب امیرالمومنین(ع)، امام ابرار و مایه فخر روزگار خانه خدا را خدایی کرد.
فرشتگان به عطر ولا یت معطر می شوند و به دیگران فخر می فروشند.
چشمان عرش الهی بی قرار چشمان پاک علی است.
و علی چشمان خود را جز به روی پاک و مقدس رسول مهربانی نمی گشاید.
و چه نگاه شبنم زده ای است دیدار دو نور الهی.
اهل آسمان را شکیبایی نیست.
عرشیان زائر کعبه و نور ولا یت
و زمینیان همچنان بی خبرند.
● ولادت و دوران کودکی
امیرالمومنین علی بن ابی طالب صلوات الله علیه در شهر مکه مکرمه ودر داخل بیت الله الحرام (کعبه) ودر روز جمعه سیزدهم ماه خدا یعنی ماه رجب سال سی ام عام الفیل و بیست و سه سال پیش از هجرت به دنیا آمد و پیش از آن حضرت، هیچ کس در کعبه متولد نشد و این فضیلتی است که خداوند به جهت بزرگداشت و بالا بردن مقام و اظهار کرامت او مخصوص حضرتش گردانیده است.
برهان الدین حلبی گوید: علی(ع) پیوسته با رسول خدا (ص) به سر می برد و در «خصائص العشره» زمخشری آمده: پیامبر (ص) نام او را علی گذاشت و روزهایی چند او را از آب دهان مبارک خود غذا داد و زبان خود را برای مکیدن در دهان او می نهاد. فاطمه بنت اسد مادر مکرمه و با فضیلت حضرت علی (ع) می گوید: چون او به دنیا آمد، پیامبر (ص) او را علی نامید و آب دهان خود را در دهان او ریخت و زبان خویش در دهان او گذاشت و علی پیوسته زبان حضرتش را می مکید تا به خواب رفت. فردای آن شب دایه ای برای او طلب کردیم ولی علی(ع) پستان هیچ زنی را نگرفت. ما حضرت محمد(ص) را فراخواندیم. حضرتش زبان خود را در دهان علی نهاد تا خوابش برد وچند گاهی به اندازه ای که خدا خواست به همین صورت گذشت. (السیره الحلبیه)
امیرالمومنین(ع) در معرفی خود می فرمایند: شما از موقعیت من با رسول خدا (ص) در خویشاوندی نزدیک و منزلت خاصی که با آن حضرت دارم با خبرید. مرا در کودکی در دامن می نشاند، به سینه می چسباند، در بستر خویش در کنار خود جای می داد، بدن خو را به من می سائید، بوی خوش خود را به مشام من می رساند و غذا را می جوید و در دهان من می گذاشت. او هرگز دروغی از من نشنید و اشتباه و لغزش در کار من ندید. خداوند از هنگام کودکی حضرتش، بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را قرین او ساخته بود که شب و روز او را به راه مکارم و خوی های نیکوی عالم می برد، و من سایه به سایه او حرکت می کردم. در هر روزی پرچمی از اخلا ق بزرگوارانه خویش برایم بر می افراشت ومرا به پیروی آن مامور می داشت. (نهج البلا غه)
● جمال و شمایل امام علی(ع)
پیامبر مکرم اسلا م (ص) فرمود: هرکه دوست دارد که به هیبت اسرافیل، رتبه میکائیل، جلا لت جبرئیل، سازگاری آدم، خداترسی نوح، دوستی ابراهیم، اندوه یعقوب، جمال یوسف، مناجات موسی، صبرایوب، زهد یحیی، سنت یونس، پرهیز عیسی وحب و خوی محمد بنگرد باید به علی بنگرد، که نود خصلت از خصلت های انبیا در اوست وهمه را خداوند در او جمع کرده و برای احدی غیر او جمع نکرده است.
علا مه مجلسی(ره) گوید: از جابر و ابن حنیفه روایت است که: علی(ع) مردی میان قامت و تنومند بود، ابروانی بلند و کمانی، چشمانی درشت و سیاه داشت که سفیدی آن آمیخته به سرخی بود، چهره اش از زیبایی می درخشید، گندمگون بود و موهای جلو سرش ریخته و پشت سر مویی بسان سربندی جواهر نشان داشت، گردنش چون تنگ سیم فام بود و درشت، شکمی بزرگ، پشتی محکم، سینه ای پهن و پهلویی پرگوشت و یکدست و صاف، دستها و انگشتانی پرگوشت و کلفت داشت بازو و ساعدش در هم و یکدست بود به طوری که از هم تمیز داده نمی شد، ساعدهایی درشت، دوش هایی پهن و مفاصلی بزرگ مانند مفصل شیرژیان داشت. محاسنی داشت که سینه اش را زینت می بخشید، عضلاتی درشت و ساق پایی باریک داشت.
(بحار الا نوار ج ۳۵ ص ۲و۳)
● یگانگی نور پیامبر (ص) با علی(ع)
ابن عباس گوید: نزد رسول خدا (ص) بودیم که علی (ع) آمد. تا چشم پیامبر (ص) به ایشان افتاد به رویش لبخندی زد و فرمود: مرحبا به آن که خداوند او را پیش از هر چیز آفرید.
خداوند پیش از هر چیز نوری آفرید و آن را به دو نیم کرد، از نیمی مرا و از نیم دیگر علی را آفرید.
پس همه چیز از نور من و علی پدید آمده است، ما تسبیح خدا کردیم و فرشتگان نیز تسبیح کردند و ما تکبیر گفتیم و فرشتگان نیز تکبیر گفتند و این تسبیح و تکبیر آنان به آموزش من و علی بود.
(عبقات الا نوار)
امام کاظم (ع) فرمود: خدای بزرگ نور محمد(ص) و علی(ع) را از اختراع و نور عظمت و جلا ل خویش آفرید: چون خواست محمد(ص) را بیافریند آن نور را به دو نیم کرد. از نور اول محمد(ص) را و از نیم دیگر علی(ع) را آفرید و از آن نور هیچ کس دیگر را نیافرید.
(عقبات الا نوار)
سلمان گوید: از رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: من و علی نوری بودیم فرمانبردار در برابر خداوند، آن نور به تسبیح و تقدیس پروردگار مشغول بود، چهارده هزار سال پیش از آن که آدم را بیافریند، چون خداوند آدم را آفرید آن نور را در صلب او نهاد و پیوسته در یک چیز بودیم تا در صلب عبدالمطلب از هم جدا شدیم، جزئی من و جزو دیگر علی(ع). (کفایه الطالب)
● امیرالمومنین (ع) نزدیک ترین مردم به رسول خدا (ص)
در جلد ۳۸ بحارالا نوار آمده است: هنگامی که امیرالمومنین (ع) به دنیا آمد تا سه روز دیده نگشود. چون رسول خدا (ص) آمد، دیده به چهره آن حضرت گشود، رسول خدا فرمود: او مرا به نگریستن مخصوص داشت و من او را به علم مخصوص داشتم.
در روایتی دیگر آمده است: پیامبر(ص) علی را با لشگری گسیل داشت و دست به دعا بر داشته، عرضه داشت: خداوندا مرا نمیران تا دوباره علی را به من بنمایی.
در کتاب ارزشمند بحارالا نوار آمده است: علی (ع) در سفرها با پیامبر (ص) می خوابید یک شب او را تبی عارض شد که خواب از دیدگانش ربود، در آن شب پیامبر(ص) نیز به خاطر علی بیدار بود و تا صبح پیوسته به او می نگریست.
ابن عباس گوید: رسول خدا (ص) در جای نماز خود نشسته بود و گروهی از مهاجر و انصار نزد او بودند که جبرئیل فرود آمد و گفت: ای محمد، حضرت حق تو را سلا م می رساند می فرماید: علی را فراخوان و او را مقابل خود بنشان، جبرئیل به آسمان بالا رفت.
پیامبر (ص) علی (ع) را فرا خواند و حضرتش را مقابل خود نشاند، جبرئیل باردیگر فرود آمد و طبقی از خرما همراه داشت، آن را میان آن دو نهاد و گفت: بخورید، هر دو خوردند، سپس طشت و ابریقی حاضر ساخت و گفت: ای رسول خدا که درود خدا بر تو و خاندانت باد خداوند تو را امر می کند که آب بردست علی بن ابی طالب بریزی، پیامبر(ص) فرمود: گوش به فرمان و مطیع خدایم و آن چه پروردگارم فرموده انجام می دهم. ابریق را گرفت و ایستاده آب بردست علی بن ابی طالب (ع) می ریخت. علی (ع) عرضه داشت: ای رسول خدا من سزاوارترم که آب بردست شما ریزم. فرمود: ای علی، خداوند مرا به این کار دستور داده است. آن گاه هر چه آب بر دست علی (ع) می ریخت قطره ای از آن در تشت نمی چکید. علی (ع) عرضه داشت: ای رسول خدا، نمی بینم که چیزی از آب در تشت بریزد؟ فرمود: ای علی، فرشتگان در گرفتن آبی که از دست تو می چکد مسابقه می دهند و با آن چهره خود را می شویند و بدان تبرک می جویند. (بحارالا نوار ج ۳۹)
روزی از پیامبر (ص) درباره برخی از یاران پرسشی شد وحضرت پاسخ دادند. کسی گفت: پس علی (ع) چه؟ حضرت فرمود: تو مرا از مردم پرسیدی نه از خودم و علی به منزله خود من است.
در روایتی دیگر آمده است که حضرت رسول اکرم (ص) به امیرالمومنین (ع) فرمود: تو چون جان در بدن منی، تو با من چون پرتوی هستی که از پرتوی گرفته شده باشد، تو از منی و من از تو، علی با من چون سر به بدن من است.
امام صادق (ع) فرمود: پیامبر (ص) عرق از چهره علی (ع) پاک می کرد و به صورت خود می کشید. (بحارالا نوار - ج ۳۸ - ص۲۹۸)
علی (ع) فرمود: نسبت من با رسول خدا (ص) مانند بازو با دوش و ساعد بازو و کف با دست است. در کودکی مرا پرورد و در بزرگی برادر خود ساخت. شما به خوبی می دانید که من با او مجلس رازی داشتم که دیگری از آن آگاه نبود و او به من وصیت کرد نه به یاران و خاندانش.
اکنون چیزی می گویم که تا حال به کسی نگفته ام. روزی از پیامبر (ص) خواستم که در حق من آمرزش طلبد. فرمود: خواهم خواست. سپس برخاست و نماز گزارد. چون دست به دعا برداشت. گوش فرا دادم، می گفت: خداوندا به حق علی در نزد خودت، علی را بیامرز. گفتم: ای رسول خدا این چه دعایی است؟ فرمود: مگر از تو گرامی تر نزد خدا هست که او را به درگاه خدا شفیع سازم؟
● فضائل علی (ع) از زبان جبرئیل علیه السلام
جبرئیل(ع) نزد پیامبر (ص) نشسته بود که حضرت علی (ع) از راه رسید. جبرئیل خندید و گفت: ای محمد، این علی بن ابی طالب است که از راه فرا رسید. پیامبر (ص) فرمود: مگر اهل آسمان ها او را می شناسند؟ گفت: ای محمد، سوگند به آن که تو را به حق به پیامبری برانگیخته است، همانا اهل آسمان ها بیشتر از اهل زمین به او معرفت دارند. او در هیچ جنگی تکبیر نگفت جز آن که ما نیز با او تکبیر گفتیم و حمله ای نبرد جز آن که با او حمله بردیم و شمشیری نزد جز آن که با او شمشیر زدیم. (بحارالا نوار - ج ۳۹ - ص۹۸)
جبرئیل (ع) گفت: ای محمد، چون خداوند از بالا ی عرش خود ثنا و درود فراوان بر علی بن ابی طالب (ع) می فرستد، عرش مشتاق دیدار علی (ع) شد خداوند فرشته ای را به صورت علی (ع) در زیر عرش خود آفرید تا آتش شوق عرش فرو نشیند وتسبیح و تقدیس و تمجید این فرشته را پاداشی برای شیعیان خاندان تو ای محمد قرار داده است. (بحار الا نوار - ج ۳۹ - ص ۹۸)
پیامبر (ص) فرمود: جبرئیل (ع) برایم باز گفت که بر علی (ع) عبور نمودم و او را در حین چرانیدن چند شتر به خواب رفته و مقداری از بدنش نمایان گشته بود. من لباس او را به روی بدنش کشیدم و در همان حال خنکی ایمان او را بر روی قلب خود احساس کردم .(بحارالا نوار - ج ۳۹ - ص۱۰۰)
رسول خدا (ص) فرمود: جبرئیل از سوی خداوند برگ سبزی از درخت آس برایم آورد که در آن به رنگ سپید نوشته بود: من دوستی علی بن ابی طالب را بر آفریدگانم واجب نمودم، این را از جانب من به آنان برسان. (بحارالا نوار - ج ۳۹ - ص۲۷۵)
ـ برخی فضائل حضرت علی (ع) که با قسم ذکر شده است
حضرت رسول اکرم (ص) به امیرالمومنین فرمودند: سوگند به آن که جانم در دست اوست اگر نه این بودکه گروهی از یاران من درباره تو همان را می گفتند که ترسایان درباره مسیح (ع) گفتند، همانا سخنی درباره تو می گفتم که بر هیچ گروهی عبور نکنی جز آن که خاک پا و آب وضویت را برای تبرک و شفا برگیرند، ولی همین تو را بس که تو از منی و من از تو. (مناقب خوارزمی - بحار الا نوار)
حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی (ص) می فرمایند: سوگند به آن که جانم در دست اوست اگر یکی از شما برابر هفتاد پیامبر عمل کند داخل بهشت نخواهد شد تا این برادرم علی و اولا د او را دوست بدارد. همانا خدا را حقی است که جز من و علی نمی شناسد و مرا حقی است که جز خدا و علی نمی شناسد و علی را حقی است که جز خدا و من کسی از آن آگاه نیست. (بحارالا نوار - ج ۲۷ - ص۱۹۶)
جبرئیل (ع) گفت: ای محمد سوگند به آن که تو را به پیامبری برانگیخت، اگر اهل زمین نیز همانند اهل آسمان ها علی (ع) را دوست می داشتند خداوند هرگز آتش دوزخ را نمی آفرید. (بحارالا نوار - ج ۳۹- ص ۲۴۸)
حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: سوگند به آن که جانم در دست اوست، هیچ گاه علی را با سپاهی نفرستادم جز آن که دیدم جبرئیل (ع) با هفتاد هزار فرشته در جانب راست او و میکائیل با هفتاد هزار فرشته در جانب چپ او و فرشته مرگ پیشاپیش او در حرکتند و ابری بر او سایه افکنده تا آن که پیروزی شرافتمندانه بهره او شود.
رسول معظم و مکرم اسلا م (ص) می فرمایند: سوگند به آن که مرا به پیامبری برانگیخت و بر همه آفریدگان برگزید، من علی را به عنوان نشانه ای برای امت خود در زمین نصب نکردم تا آن که خداوند آوازه او را در آسمان ها برداشت و ولا یت او را بر فرشتگان واجب ساخت. (بحارالا نوار - ج ۳۷ - ص ۱۰۹)
حضرت علی (ع) فرمود: سوگند به خدای دانه شکاف و جان آفرین، با همین دو دستم دشمنانمان را از سر حوض کوثر دور می کنم و دوستانمان را بر سر آن گرد می آورم.
و نیز فرمود: به خدا سوگند اگر بخواهم هر یک از شما را به ورود و خروج و همه شئونش خبر دهم خواهم توانست، ولی می ترسم که درباره من به رسول خدا (ص) کافر شوید. آگاه باشید که من این خبرها را به خواص کسانی که بر آنان ایمنم خواهم گفت.
همچنین آن حضرت فرمود: به خدا سوگند آیه ای نازل نشد جز آن که دانستم که درباره چه کسی نازل شد و کجا نازل شد. پروردگارم مرا دلی فراگیرنده و زبانی پرسشگر بخشیده است.
و نیز فرمودند: سوگند به آن که دانه را شکافت، پس از آن که پیامبر در حق من دعا فرمود هرگز در داوری میان دو کس تردید نکردم. (بحارالا نوار)
▪ جود و بخشش حضرت امیرالمومنین (ع)
مفسران روایت کرده اند که حضرت علی(ع) چهار درهم بیشتر نداشت و آنها را درهمی در روز، درهمی در شب، درهمی در نهان و درهمی آشکار صدقه داد و آیه ۲۷۴ سوره بقره در حق آن حضرت نازل شد.
«آنان که اموال خود را در شب و روز، نهان و آشکار انفاق می کنند اجرشان نزد پروردگار است...»
و روایت است که آن حضرت درختان خرمای قومی از یهود را آبیاری می کرد تا دست های مبارکش پینه بست و مزد آن را صدقه می داد و خود از گرسنگی سنگ بر شکم می بست. ابو السعادات در کتاب فضائل العتره گوید: روایت است که علی (ع) با مردی از مشرکان می جنگید. مرد مشرک گفت: ای پسر ابی طالب، شمشیرت رابه من بده. حضرت شمشیر خود را به سوی او افکند. مشرک گفت: شگفتا ای پسر ابی طالب، در چنین موقعیتی شمشیر خود را به من می دهی؟ حضرت فرمود: تو دست سوال پیش من دراز کردی و از کرم نیست که دست سائل را رد کنم. آن مرد مشرک گفت: روش اهل دین همین است، قدم های حضرت را بوسید و اسلام آورد.
▪ علم بیکران امیر المومنین(ع)
جابربن عبد الله انصاری گوید: پیامبر(ص) بازوی علی (ع) را گرفت و فرمود: این مرد فرمانروای نیکان و کشنده کافران است،
هر کس او را یاری دهد یاری شود و هر که تنهایش گذارد بی کس و یار ماند. آنگاه با صدای بلند فرمودند: من شهر علم و دانشم و علی دروازه آن است، هر که خواستار دانش است باید به سوی دروازه رود.
حافظ محمدبن یوسف بن محمد بلخی شافعی در کتاب خود می گوید: از علی(ع) روایت است که در مجلس عمومی خود فرمود: از من بپرسید پیش از آنکه مرا نیابید. مرا از علم آسمان پرسید که من کوچه به کوچه و ناحیه به ناحیه آن را می شناسم. مردی از حاضران گفت: ای پسر ابی طالب، اینک که چنین ادعا داری بگو اکنون جبرئیل کجاست؟ پس حضرت اندکی در خود فرو رفت و در اسرار عالم اندیشید، سپس سربرداشت و فرمود: من آسمان های هفتگانه را گردیدم و جبرئیل را نیافتم و به گمانم خود تویی ای پرسش کننده. وی گفت: به به، کیست به مانند تو ای پسر ابی طالب که پروردگارت به تو بر فرشتگان افتخار می ورزد! آن گاه از دید حاضران پنهان شد.
(احقاق الحق، ج ۷،ص ۶۲۱)
عمار یاسر گوید: با حضرت علی(ع) به راهی می رفتیم، به سرزمینی گذشتیم پر از مورچه. گفتم: ای امیرالمومنان آیا در میان آفریدگان کسی را سراغ داری که شمار این مورچگان را بداند؟ فرمود: آری ای عمار. من مردی را می شناسم که شمار آنها را می داند و از تعداد نر و ماده آنان آگاه است. گفتم آن مرد کیست؟ فرمود: ای عمار آیا در سوره یاسین نخوانده ای: و هر چیزی را در امام مبین برشمرده ایم؟ گفتم چرا مولایم. فرمود: من همان مردم، همان امام مبین.
▪ دنیای مادی در نظر امیرالمومنین (ع)
امیرالمومنین(ع) فرمود: باید که دنیا در نظرتان خردتر از خرده برگ هایی باشد که زیر با له می شود و خرده پشم هایی که از دم قیچی می گذرد. (نهج البلاغه، خطبه ۳۲)
عبد الله بن عباس می گوید: در ذی قاربو امیرالمومنان(ع) وارد شدم درحالی که سرگرم وصله زدن کفش خود بود. به من فرمود: ارزش این کفش چند است؟ گفتم: ارزشی ندارد. امام فرمود: به خدا سوگند که این کفش پاره نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است مگر آنکه با در دست داشتن آن حکومت حقی را برپا دارم یا باطلی را سرکوب کنم. (خطبه ۳۳)
و فرمود: به خدا سوگند دنیای شما در نظر من پست تر از استخوان سخت و بی گوشت خوک در دست جذامی است. (حکمت ۲۳۵)
همچنین فرمود: دنیای شما نزد من پست تر از برگی است در دهان ملخی که مشغول جویدن آن است. علی را با نعمت فناپذیر و لذت ناپایدار چکار؟ از خواب عقل و زشتی لغزش به خدا پناه می بریم و از او کمک می خواهیم. (خطبه ۲۲۲)
غزالی در احیا»العلوم می گوید: علی بن ابیطالب (ع) از استفاده از بیت المال خودداری می کرد تا آنجا که شمشیر خود را می فروخت و هنگام غسل جز یک پیراهن نداشت.
امیر المومنین (ع) فرمود: به خدا سوگند از دنیای شما زر و سیمی نیندوختم و از غنائم آن مال فراوانی انباشته نساختم و به جای این پیراهن کهنه ام پیراهنی تهیه ندیدم و از زمین آن یک وجب تصرف نکردم و از آن جز به اندازه سد رمقی برنگرفتم. سوگند می خورم که دنیای شما در نظر من سست تر و پست تر از میوه تلخ درخت بلوط است.● دوستی امیر المومنین (ع) دلیل حلال زادگی
رسول خدا(ص) فرمود: هر که ما خاندان را دوست می دارد خدا را بر نخستین نعمت ها سپاسگزارد. گفتند: نخستین نعمت کدام است؟ فرمود: پاکزادگی، زیرا ما را دوست نمی دارد مگر آن که پاکزاده است. (ینابیع الموده - بحارالا نوار)
انس گوید: پس از جنگ خیبر عادت چنان شده بود که مرد فرزند خود را به دوش می گرفت و سر راه علی(ع) می ایستاد، چون چشمش به آن حضرت می افتاد با انگشت به او اشاره کرده و به کودک خود می گفت: پسرکم! این مرد را دوست داری؟ اگر می گفت: آری او را می بوسید و اگر می گفت: نه، او را بر زمین می نهاد و می گفت: برو به مادرت بپیوند. (الغدیر - ج ۴، ص ۳۲۲)
علامه حلی(ره) فرموده است: ابودلف فرزندی داشت. روزی یارانش در حضور او درباره دوستی و دشمنی حضرت علی(ع) سخن می گفتند، یکی از آنان این روایت را از پیامبر(ص) خواند که: ای علی تو را دوست نمی دارد مگر مومن پرهیزکار و دشمن نمی دارد تو را مگر فرزند نامشروع یا ناپاکزاده.
مفضل بن عمر گوید: از امام صادق(ع) شنیدم که به اصحابش می فرمود: هر که خنکی و لذت دوستی ما را بر قلب خود احساس کند باید مادرش را فراوان دعا کند که او به پدرش خیانت نورزیده است.(بحارالا نوار ج ۲۷ ص ۱۴۶)
● دشمن حضرت علی (ع) کافر است
رسول خدا(ص) فرمود: هر که پس از من با علی درباره خلا فت مقاومت و دشمنی ورزد کافر است و با خدا و رسولش جنگیده است و هر که در حق علی شک کند کافر است.
(مناقب ابن مغازلی ص ۴۶)
رسول مکرم اسلا م(ص) فرمود: ای حذیقه ، حجت خدا بر شما پس از من علی بن ابی طالب است، کفر به او کفر به خدا، شریک ساختن برای او شرک به خدا، شک در او شک در خدا، انحراف از او و طعن زدن به او انحراف از خدا و طعن در او و انکار او انکار خداست.
(بحارالا نوار- ج ۳۸ ص ۹۷)
امام صادق(ع) فرمود: هیچ کس آنچه را که پیامبر (ص) درباره علی(ع) فرمود رد نمی کند مگر کافر.
(وسائل الشیعه- ج ۱۸)
رسول خدا(ص) فرمود: سوگند به آن که مرا به حق به پیامبری برگزید. همانا خشم آتش دوزخ بر دشمن علی(ع) بیش از کسی است که خدا را دارای فرزند بداند.
(بحارالا نوار- ج ۳۹ ص ۱۶۰)
ابن عباس گوید: نزد رسول خدا(ص) بودم که علی بن ابی طالب (ع) با خشم و عصبانیت از راه رسید. پیامبر (ص) به او فرمود: از چه خشمگینی؟ پاسخ داد: پسر عموهای شما مرا درباره شما می آزارند و زخم زبان می زنند. رسول خدا(ص) با حالت خشم برخاست و فرمود: ای مردم، هر که علی را بیازارد مرا آزرده است. علی نخستین ایمان آورنده از شماست و وفادارترین شما به عهد خداست. ای مردم هر که علی را بیازارد در قیامت یهودی یا نصرانی برانگیخته می شود. جابربن عبدالله انصاری گفت: گر چه گواهی دهد که جز خدای یکتا خدایی نیست و تو محمد رسول خدا هستی؟
حضرت رسول (ص) فرمود: ای جابر، این گواهی کلمه ای است که با گفتن آن خود را از اینکه خونشان ریخته شود و اموالشان به تصرف دیگران درآید و با دست خود با حال سرافکندگی جزیه دهند حفظ می کنند(اما در قیامت پاداشی نخواهند داشت و کافر برانگیخته می شوند).(مناقب ابن مغازلی ص ۵۲)
شیخ فقها و محققان شیخ محمدحسن صاحب جواهر(ره) گوید: شاید مراد از روایات بسیاری که درباره کفر منکر علی(ع) و کفر منکر امام به طور مطلق وارد شده است کفر در مقابل ایمان باشد. آری، کافر بدین معنا بدذات تر از کافران دیگر است بلکه کیفر او نیز شدیدتر است چنانچه فرمایش امام صادق(ع) بدان اشاره دارد که: شامیان از رومیان بدترند و اهل مدینه از اهل مکه بدتر. اهل مکه آشکارا به خدا کفر می ورزیدند و اهل مدینه هفتاد مرتبه بد ذات تر از آنانند.(جواهر الکلا م ج ۶ ص ۶۰)
● امام علی(ع) در چهار منزل از منازل آخرت
الف) حضور پیامبر(ص) و علی(ع) و سایر امامان علیهم السلا م بر بالین محتضر:
رسول خدا(ص) فرمود: سوگند به آن که جانم به دست اوست هیچ روحی از بدن صاحبش جدا نشود جز آنکه از میوه های بهشت یا درخت زقوم دوزخ خواهد خورد و به هنگام دیدار فرشته مرگ مرا و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلا م را نیز می بیند، اگر دوستدار ما باشد من می گویم، ای فرشته مرگ با او مدارا کن که او مرا و خاندان مرا دوست می داشته و اگر دشمن ما باشد گویم: ای فرشته مرگ بر او سخت گیر که او مرا و خاندان مرا دشمن می داشته است.
ابوحمزه ثمالی گوید: به امام باقر(ع) گفتم با ما هنگام مرگ چه می کنند؟ فرمود: ای اباحمزه آگاه باش به خدا سوگند میان احدی از شما و این که جایگاه خود را نزد خدا و ما ببینید جز این فاصله نیست که جانش به اینجا برسد( و با دست اشاره به گلوی مبارک نمود). ای اباحمزه آیا تو را مژده ندهم؟ گفتم: چرا فدایت شویم. فرمود: هنگامی که جانش به گلو رسد رسول خدا(ص) به همراه علی(ع) می آید و بر بالا ی سرش می نشیند. در آن حال رسول خدا(ص) می فرماید: مرا می شناسی؟ من رسول خدا هستم، بشتاب نزد ما . آنچه پیش رو داری بهتر از آن است که پشت سر نهاده ای. از هر چه بیم داشتی در امان گشتی و به هر چه امید داشتی رسیدی. ای روح به سوی نسیم رحمت الهی و خشنودی خدا بیرون شو و علی(ع) نیز همین را می فرماید.
ب) صراط و منزلت حضرت علی و امامان معصوم علیهم السلا م
پیامبر اسلا م (ص) فرمود: چون روز قیامت شود و صراط بر روی دوزخ نصب شود، هیچ کس از آن نگذرد مگر کسی که پروانه عبوری که ولا یت علی بن ابی طالب(ع) در آن است همراه داشته باشد و این است معنای آیه: «آنان را باز دارید که باید مورد پرسش قرار گیرند» یعنی پرسش از ولا یت علی بن ابی طالب(ع).
(مناقب ابن شهر آشوب- بحارالا نوار)
رسول خدا(ص) در حدیثی طولا نی به امیرالمومنین(ع) فرمود: پروردگار بزرگ من به عزت خودش سوگند یاد کرده که از عقبه و گردنه صراط کسی عبور نکند مگر آن که سند ولا یت تو و ولا یت امامان از اولا د تو با او باشد.
ج) حوض کوثر و منزلت امیرمومنان علی(ع) در کنار آن.
شیح صدوق(ره) گوید: اعتقاد ما درباره حوض آن است که آن حق است و پهنای آن به فاصله میان ایله (شهری در ساحل بحر قلزم) و صنعا است و آن حوض پیامبر(ص) است و در آن جام هایی به تعداد ستارگان آسمان قرار دارد و سرپرست و مسوول آن در روز قیامت امیرمومنان علی بن ابی طالب(ع) است که دوستانش را از آن سیراب و دشمنانش را از آن دور می سازد. هر که جرعه ای از آن بنوشد هیچ گاه تشنه نخواهد شد.
(بحارالا نوار- به نقل از رساله اعتقادات صدوق)
د) مقاسمه و منزلت علی(ع) در این مقام:
امام صادق(ع) از پدرانش علیهم السلا م از رسول خدا(ص) که به علی (ع) فرمود: چون روز قیامت شود تو را ای علی سوار بر ناقه ای از نور می آورند، در حالی که تاجی چهارگوش بر سرداری که بر هر گوشه ای سه سطر نوشته است: لا اله الا الله، محمدرسول الله. علی مفتاح الجنه (علی کلید بهشت است). آن گاه تختی به نام کرامت برای تو می نهند و تو بر آن می نشینی و همه آفریدگان را از گذشته و آینده در یک سرزمین در برابر تو جمع می کنند. آن گاه تو شیعیانت را امر می کنی که به بهشت روندو دشمنانت به دوزخ. پس تویی قسمت کننده بهشت و تویی قسمت کننده دوزخ. حقا که هر کس تو را دوست داشت به رستگاری رسید و هر که تو را دشمن داشت زیانبار گشت. پس در آن روز تو امین خدا و حجت روشن و آشکار او هستی.
(بحارالا نوار ج ۷ ص ۳۳۷)
● چند روایت
اعمش گوید: در مدینه کنیز سیاه نابینایی بود که به مردم آب می داد و می گفت: به عشق علی بن ابی طالب بنوشید. روزی او را در مکه دیدم که بینا شده و به مردم آب
می دهد و می گوید: به عشق آن کسی بنوشید که خداوند به برکت او چشمم را به من بازگردانید.
داستانش را پرسیدم، گفت: مردی را دیدم که گفت: ای زن، تو هوادار و دوستدار علی بن ابی طالب هستی؟ گفتم: آری. گفت: خداوندا، اگر راست می گوید چشمش را به او بازگردان. به خدا سوگند چشمم خوب شد. به او گفتم: تو که هستی؟ گفت: من خضر و از شیعیان علی بن ابی طالب(ع) هستم.(سفینه البحار-ج ۱ ص ۳۹۱)
ابوهریره فردای روزی که از آن حضرت به بدی یاد کرده و سخنان ناروایی به گوش او رسانده بود خدمت حضرتش رسید و حوائجی خواست و امام همه رابرآورد. یاران امام بر این کار اعتراض کردند، حضرت فرمودند: من شرم دارم که جهل او بر علم من و گناهش بر عفو من و درخواستش بر بخشش من چیره شود.(بحارالا نوار ج ۴۱ ص ۴۹)
در کتاب الثاقب فی المناقب آمده است: پیشوای ششم امام صادق(ع) فرمود: مالک اشتر یار و علمدار امیرمومنان علی(ع) گوید: روزی در جنگ صفین پیش خود گفتم: آیا من شجاع ترم یا امیرمومنان علی(ع) ؟ همین که این سخن از ذهنم خطور کرد، امیر مومنان علی(ع) اسب خود را تاخت و به ذی کلا ع حمیری حمله ور شد.
او را از زین اسبش گرفت و به آسمان پرتاب نمود و با شمشیرش گرفت و با ضربتی به دو نصف تقسیم کرد و آنگاه فرمود: اشتر، من یا تو؟ عرض کردم: بلکه شما ای امیرمومنان، درود و سلا م بر تو باد.
جابر گوید: امیرمومنان علی (ع) فرمود: روزی به همراه رسول خدا (ص) به بیابان مدینه رفتیم، چون در باغات آن به راه افتادیم نخلی از میان درختان فریاد زد: این پیامبر مصطفی و او علی مرتضی است. آن گاه درخت سومی بر درخت چهارمی فریاد زد: این موسی و او هارون است. سپس درخت پنجمی بر درخت ششمی فریاد زد:
این خاتم پیامبران و او خاتم اوصیا و جانشینان است. در این لحظه خنده بر لبان رسول الله (ص) نقش بست و تبسم نمود و فرمود: ای ابا الحسن شنیدی؟ عرض کردم: آری، ای رسول خدا، فرمود: این درخت خرما را چه نامی بر آن می گذاری؟ عرض کردم: خدا و رسول او داناترند، فرمود: اسم این نوع درخت خرما را صیحانی می نامیم چرا که این درختان به فضل من و تو فریاد زدند.
(بحارالا نوار - مدینه المعاجز - الروضه فی الفضائل)
▪ در تفسیر امام حسن عسکری (ع) روایت شده:
روزی منافقان مدینه برای کشتن علی (ع) نقشه کشیدند. آنان حضرت علی(ع) را با یارانش کنار دیواری برای غذا خوردن دعوت کردند. طول این دیوار۳۰ ذراع، ارتفاع آن ۱۵ ذراع و ضخامتش ۲ ذراع بود. آنها برای عملی کردن نقشه خود زیر دیوار را خالی کردند و عده ای از افرادشان را با چوب هایی پشت دیوار گماشتند تا به دیوار تکیه کرده و آن را بر سر علی (ع) و یارانش فروریزند.
علی (ع) با یارانش زیر دیوار نشسته بودند، وقتی آنان به دیوار فشار آوردند تا فروریزد حضرتش با دست چپ دیوار را گرفت و از فروریختن آن جلوگیری کرد. سفره غذایی در برابرشان آماده بود. حضرت به یارانش فرمود: بسم الله، بفرمائید و خود آن حضرت نیز با دست راست مشغول غذا خوردن شد. یاران امام عرض کردند: ای برادر رسول خدا، شما هم دیوار را نگه داشته اید و هم غذا میل می نمائید؟ شما با این کار به زحمت می افتید که دیوار را به خاطرما نگه داشته اید. حضرت علی (ع) فرمود: سنگینی که من از نگه داشتن این دیوار با دست چپم احساس می کنم کمتر از سنگینی لقمه ای است که در دست راستم دارم.
روزی رسول خدا (ص) فرمود: امروز کدام یک از شما از آبروی خود برای مومنی مایه گذارده و به او سودی رسانده است؟ علی (ع) عرض کرد: من، فرمود: چه کردی؟ گفت: بر عمار گذر کردم و دیدم یکی از یهودیان که سی درهم از او طلبکار بود به او چسبیده و طلب خود را خواهان است. عمار گفت: ای برادر رسول خدا، این شخص به من چسبیده و قصدی جز آزار و ریختن آبروی من به خاطر رابطه دوستی که با خاندان شما دارم ندارد، مرا با آبروی خود از چنگ این مرد خلا ص کن.
همین که خواستم درباره او با یهودی صحبت کنم عمار گفت: ای برادر رسول خدا، من تو را در دل و دیده ام بالا تر از آن می دانم که بازیچه این کافر سازم ولی برای من نزد آن کسی شفاعت کن که تو را از آن چه طلب کنی محروم نمی سازد، چرا که اگر بخواهد همه اطراف عالم را مانند اطراف یک سفره کند خواهد کرد، از او بخواه که مرا به ادای وام این شخص یاری دهد و از وام گرفتن مجدد بی نیاز سازد.
من گفتم: خداوندا، همین کار را برای او بکن، سپس به او گفتم: دست به هر یک از این سنگ ها و کلوخهایی که در پیش داری بزن که خداوند آن را برای تو زرناب خواهد کرد. عمار دست برد و سنگ بزرگی برداشت و آن سنگ در دستش طلا شد.
عمار روبه یهودی کرد و گفت: طلب تو چقدر است؟ گفت: سی درهم، گفت: ارزش آن به طلا چند است؟ گفت: سه دینار، عمار گفت: خداوندا به آبروی همان کسی که به آبروی او این سنگ را طلا کردی آن را برایم نرم ساز تا به اندازه حق او جدا سازم. خداوند آن را برای عمار نرم کرد و او سه مثقال از آن جدا کرد و به یهودی داد. سپس به بازمانده آن نگریست و گفت: خداوندا من از تو شنیدم که فرمودی: انسان با دیدن بی نیازی خود طغیان می کند. (سوره علق) و من ثروتی را نمی خواهم که مرا به طغیان وا دارد. خداوندا به آبروی همان کسی که به آبروی او آن سنگ را طلا ساختی آن را به حالت سنگ بازگردان. طلا به حالت سنگ بازگشت و عمار آن را از دست افکند و گفت: از دینا و آخرت مرا دوستی تو بس ای برادر رسول خدا (ص).
رسول خدا (ص) فرمود: فرشتگان آسمان ها از کار او در شگفت شدند و با ثناگویی بر او به پیشگاه خدا فریاد برآوردند و درود خدا از بالا ی عرش خود پی درپی بر او فرود آمد. آن گاه رو به عمار کرد و فرمود: ای ابالیقظان (کنیه عمار یعنی بیدار مرد) تو را مژده باد که برادر دینی علی و از برترین دوستان او و از شهیدان در راه دوستی او هستی. تو را گروه یاغی و سرکش می کشند و آخرین توشه ات از دنیا ظرفی از شیر است و روح تو به ارواح محمد و آل فاضل او می پیوندد و تو از خوبان شیعیان من هستی. (بحارالا نوار - ج ۴۱- ص۱۹)
ام مسلمه - رضی الله عنها - گوید: از رسول خدا (ص) شنیدم که می فرمود: هیچ گروهی گرد هم نمی آیند تا فضل علی بن ابی طالب (ع) را یاد کنند جز آنکه فرشتگان آسمان فرود آیند و گرداگرد ایشان را بگیرند و چون پراکنده شوند. فرشتگان به آسمان بالا روند و فرشتگان دیگری که در آسمان هستند به آنان گویند: ما از شما بویی احساس می کنیم که از سایر فرشتگان به مشام نمی رسد و تا به حال بویی خوشتر از آن به ما نرسیده است. گویند: نزد گروهی بودیم که محمد و خاندان او را یاد می کردند و از بوی آنان به ما رسید و ما خوشبو شدیم. آن فرشتگان گویند: ما را نزد آنان پایین ببرید، گویند: پراکنده شدند و هر یک به منزل خود رفتند. گویند: ما را فرود برید تا از بوی آن مکان خوشبو شویم. (بحارالا نوار - ج ۳۸ - ص ۱۹۹)
نویسنده : همایون طیاری
منبع : روزنامه مردم سالاری