یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

کلید سیاست جهان در دست زنان


کلید سیاست جهان در دست زنان
در طول تاریخ همواره سیاست امری مردانه تلقی شده است و ورود به عرصه های مختلف سیاسی با تکیه بر این اعتقاد سنتی که «دنیای سیاست متعلق به مردان است» در انحصار این گروه از افراد جامعه قرار داشته است؛ باوری که ریشه در مسایل گوناگونی دارد که بخشی از آن به تقسیم نقش ها و شیوه نظام ارزش گذاری در جوامع سنتی باز می گردد؛ نظامی که در آن همواره زن به عنوان موجود فرودست و شهروند درجه دوم محسوب می شده است. متاسفانه این باور نادرست به صورت تدریجی و پنهان در زنان ریشه دوانده و برای خود آنان نیز درونی شده است تا آنجا که حتی در دوره «جامعه پذیری جنسیتی» نیز که دختران و پسران طی آن با نقش های جنسیتی خود در بزرگسالی آشنا می شوند مادران الگوی دخترانه را همواره موجودی منعطف توصیف می کنند که باید اهل سازش و مهربان باشد تا همه دوستش بدارند و در پسران خود این باور را می پرورانند که باید مستقل، مدیر و سلطه جو باشد و هنوز هم به کرات می شنویم که «مرد گریه نمی کند، تو باید قوی باشی»، و این گونه است که تا حدودی زنان نیز ناخواسته به روند نابرابری های اجتماعی خود دامن زده و شرایط عدم دستیابی به موقعیت های سیاسی را برای خود ایجاد کرده اند.
هر چند امروز به یمن جنبش های آزادیخواه زنان و فعالیت مستمر زنان در سراسر دنیا شاهد حضور بیشتر آنان در صحنه های اجتماعی و سیاسی هستیم و هیچ کس نمی تواند نقش سازنده زنان در بخش رهبری سیاسی جهان را نادیده بگیرد اما هنوز هم تعداد رهبران زن در عرصه سیاسی به ویژه در کشورهای در حال توسعه بسیار اندک است و با توجه به توانایی های بالقوه موجود در این گروه، ناچیز به حساب می آید. به طور کلی با ورود جهان به عصر جدید نیازها و شرایط بشر امروز تغییرات شگرفی یافته است و لزوم تحول در فرهنگ سیاسی غیرقابل انکار است زیرا هر جامعه ای برای توسعه و پیشرفت بیشتر نیازمند حاکمیت قانون مدنی و به روز شده است که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی افراد آن باشد و بدیهی است که تحول در فرهنگ سیاسی در جهت دستیابی به حاکمیت قانون اهمیت بسزایی دارد. این امر میسر نمی شود مگر با توجه ویژه به ساختار اجتماعی و چگونگی تاثیری که بر زندگی سیاسی برجای خواهد گذاشت.
اهمیت همگام شدن با دنیای امروز و تعریف و توزیع ارزش ها و نقش ها بر پایه شرایط موجود عاملی است که تغییر در ساختار اجتماعی جوامع را می طلبد. با ثابت نگه داشتن قوانین و تعاریف، نه تنها نماد بیرونی جامعه دچار مشکل می شود بلکه محدودیت های خاصی نیز بر افراد و تشکل های موجود در درون یک جامعه تحمیل می شود که می تواند از عوامل عقب ماندگی و پسرفت اجتماعی به حساب آید. بر همین اساس با وجود نقش غیرقابل انکار زنان در دنیای امروز دیگر نمی توان به نقش سنتی آنها بسنده کرد و حضور این قشر تاثیرگذار جامعه در فعالیت های سیاسی و اجتماعی ضروری و نیازی اساسی برای دنیای امروز به شمار می رود اما آنچه باید بدان توجه داشت این است که حضور زنان در عرصه های سیاسی و گسترش نقش های اجتماعی آنها به معنای از دست دادن ویژگی های منحصر به فرد آنان و نزدیک شدن و الگوپذیری از رفتار و منش مردانه نیست و نباید باشد به ویژه که امروز بیش از هر زمان دیگری دنیا نیازمند حضور و نقش پذیری انسان هایی با هویت اصیل و حقیقی شان است. در عصری که تکنولوژی و استفاده روزافزون از مواهب آن در قالب زندگی فرامدرن رو به گسترش است؛ در عصری که گل ها، غذاها، خانه ها و لذت ها مصنوعی اند شاید نیاز به انسان هایی حقیقی با احساساتی حقیقی التیامی بر زخم های دنیای سرد و آهنی امروز باشد و به همین سبب حضور زنان در دنیای اقتصاد، فرهنگ و سیاست با هویت زنانه و اصالت وجودی آنها در درجه بالایی از اهمیت قرار دارد و این مساله ای است که متاسفانه کمتر به آن توجه می شود. بسیاری از زنان امروز ورود به عرصه های سیاسی و ایجاد موقعیت های تقریباً برابر با مردها را در گرو از دست دادن یا مخفی کردن خصلت های ویژه خود می دانند، حال اینکه برای نشستن بر مسند قدرت و سیاست نیازی نیست که زنان رفتاری مردانه داشته باشند.
جامعه شناسان معتقدند با توجه به اینکه خشونت و جنگ به شیوه های گوناگون در جوامع بشری بازتولید می شود و بشر بیش از هر زمانی به صلح و امنیت فکری، روحی و روانی نیازمند است، نقش زنان در این زمینه فراگیر و حائز اهمیت است به طوری که آنها بیش از هر گروه دیگری با تاثیرهای مستقیمی که بر روند توسعه خانواده و اجتماع دارند می توانند در ایجاد آرامش و صلح در لایه های درونی جامعه موثر واقع شوند. علاوه بر این در سیاستگذاری های خارجی نیز لزوم حضور پررنگ تر زنان در عرصه های مختلف به چشم می خورد. با نگاهی به شرایط امروز جهان درمی یابیم که دنیای کنونی بیش از هر چیز نیازمند برقراری صلح و آرامش است تا در سایه آن بتوان به اهداف انسانی دست یافت و نظم و عدالت جهانی را برقرار کرد و زنان به سبب ویژگی های ذاتی و روان شناختی خود که الفت، مهرورزی و صلح طلبی از مولفه های اساسی آن است می توانند نقش بسزایی را در تعدیل دنیای سیاست محورخشن امروز ایفا کنند و صد البته این به معنای رویکرد احساسی و غیرمنطقی به مقوله سیاست و زیرپا گذاردن اصول بنیادین آن و ارائه تصمیم گیری های قاطع و راسخ نیست اما در یک نگاه کلی وجود مدیران و سیاستگذاران زنی که واجد شرایط روحی، علمی و تخصصی برای احراز موقعیت های اجتماعی و سیاسی باشند حتی با ارائه الگوهایی نزدیک به مردان نیز می تواند تاثیری ناخود آگاه و تدریجی را در روند بهبود اوضاع سیاسی جهان داشته باشد.
● ورود زنان به صحنه سیاسی جهان
جدا از نقش غیرمستقیم زنان بر سیاست در طول تاریخ، با ورود دنیا به عصر مدرن و پس از ظهور انقلاب صنعتی زنان طلوعی دوباره در عرصه های اجتماعی یافتند و از آن پس بیش از پیش خواستار برابری اجتماعی و سیاسی خود شدند و آرام آرام توانستند جای خود را در بخش های مختلف اجتماع به عنوان شخصیتی مستقل و اندیشمند باز کنند. در هشتم مارس سال ۱۹۰۸ عده ای از زنان آمریکایی برای دریافت حق شرکت در انتخابات و کمتر کردن ساعت کار و... در شهر نیویورک دست به راهپیمایی زدند و دو سال بعد از آن هشتم مارس به عنوان روز بین المللی زن در جهان به ثبت رسید و در سال ۱۹۲۰ با تصویب نوزدهمین متمم قانون اساسی، زنان آمریکایی موفق به به دست آوردن حق رای شدند و آمارها نشان داد که در سال ۱۹۸۰ درصد رای دهندگان زن عملاً از تعداد مردها بیشتر شده بود. در میان کشورهای دنیا، آلمان اولین کشوری بود که به زنان حق شرکت در انتخابات را داده و شرایط قرار گرفتن آنها بر مسندها و مناصب مهم سیاسی را فراهم آورد و در پی آن به تدریج در بسیاری از کشورها زنان پست های مهمی را احراز کردند از جمله تارجاهالونن که در انتخابات ۱۵ ژوئن سال ۲۰۰۶ برای دومین دوره پیاپی توانست به مقام ریاست جمهوری فنلاند دست یابد و الین جانسون سرلیف رئیس جمهور لیبریا که توانسته نخستین زن رئیس جمهور یک کشور آفریقایی باشد یا جمیله بوپاشا؛ زن مبارزی که مردم الجزیره امروز استقلال کشورشان از یوغ سلطه فرانسوی ها را مدیون او و دلاوری هایش هستند. در آمریکا نیز علاوه بر زنانی که صاحب مسند هستند در مدت بیش از هشت دهه، زنان تعیین کننده اصلی نتایج انتخابات و سیاست عمومی کشورشان بوده اند به طوری که در انتخابات مقامات سیاسی به ویژه رئیس جمهور نقشی اساسی و سرنوشت ساز دارند. همچنین در حال حاضر هشت زن در کابینه اسپانیا حضور دارند و تعداد این حضور در کابینه سارکوزی هفت نفر است.
هرچند هنوز هم بسیاری از شهروندان زن کشورهای توسعه یافته در پی کسب مشاغل سطح بالا و به دست آوردن امتیازات بیشتری در عرصه های سیاسی و اجتماعی هستند اما امروز رشد نفوذ زنان در سیاست این کشورها چشمگیر است و هر روز به تعداد آنها در مسند فرمانداری، مدیران عالی رتبه، وزرای کنگره و شرکت های معتبر تجاری افزوده می شود و این نه تنها به سبب فراهم شدن امکانات بیشتر برای زنان است بلکه به علت نشان داده شدن، پذیرفتن و اعتماد مردم به کارایی بالای زنان در پست های محوله است. جالب است بدانید تحقیقی که توسط بانک جهانی انجام شده است نشان می دهد در کشورهایی که تعداد بیشتری زن در عضویت مجلس هستند فساد سیاسی و اقتصادی کمتری وجود دارد. خانم گراهرلیم بروتنلند نخست وزیر سه دوره نروژ و ریاست یک دوره سازمان جهانی بهداشت درباره رهبری موفق زنان می گوید: «وقتی ضیافت به پایان می رسد و مردان پراکنده می شوند این زنان هستند که باید باز کارها را دنبال کنند و به اوضاع سر و سامان دهند.»
● حضور زنان در سیاست کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه
اما آنچه در زمینه حضور زنان در عرصه های اجتماعی و سیاسی قابل توجه است رویکرد متفاوت نسبت به این حضور در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه است. گفتیم در حال حاضر مشارکت سیاسی زنان در کشورهای اروپایی و آمریکایی به صورت گسترده تری دنبال می شود که بسیاری از این امر با رفع موانع حقوقی و نوسازی اجتماعی در این کشورها و درک ضرورت مشارکت زنان در نظام سیاسی حاصل شده است. در کشورهای آسیایی نیز در این زمینه حرکت هایی صورت گرفته است که از جمله آنها می توان به سوهیاترین باتارین یانجما به عنوان نخستین زن رهبر در دوران معاصر در کشور مغولستان اشاره کرد و نخستین زن رئیس جمهور در آسیا که در سال ۱۹۸۶ به ریاست جمهوری فیلیپین برگزیده شد. همچنین زنان مسلمان در ترکیه و بنگلادش همچون تنسو چلیر و خالده ضیا از دیگر زنان تاثیرگذار در سیاست آسیا همچنین می توان بی نظیر بوتو را نام برد که به نوعی نام پاکستان با او عجین شده است. در عین حال شاید تاثیرگذارترین و پرآوازه ترین فعال سیاسی و مبارزان زنان ایندراگاندی باشد که توانسته دوبار نخست وزیری هندوستان را از آن خود کند و امروز در بسیاری از کشورهای آسیا اندک اندک شرایط احراز پست های بالای سیاسی و اجتماعی برای زنان فراهم شده است، تا جایی که در حال حاضر در کشوری همچون قرقیزستان زنان، مقامات کلیدی و ارزنده ای را به خود اختصاص داده اند و ۲۴ کرسی پارلمان این کشور در اختیار زنان است. نذرا تاش محمداوا یکی از کارشناسان قرقیز نقش زن را بسیار مهم ارزیابی کرده و می گوید: «تجربه کشورهای خارجی ثابت کرده که شرکت زن در حیات سیاسی،اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی هر کشور به نفع پیشبرد کارهای آن جامعه است». هرچند که به گفته دکتر مهین السادات صمدی در این کشور تنها ۶۵ درصد مردان از شرکت زنان در فعالیت های دولتی و حکومتی حمایت می کنند اما در همین شرایط رئیس دادگاه قانون اساسی و رئیس دادگاه عالی قرقیزستان را زنان اشغال کرده اند و این مساله حاکی از این است که روند تاثیرگذاری زنان در سرنوشت سیاسی جامعه خواسته و ناخواسته رو به افزایش است.
● نقش زنان در سیاست ایران
اما آنچه در این میان قابل تامل است شرایط زنان ایرانی و بررسی میزان تاثیرگذاری آنان در شرایط سیاسی و اجتماعی کشور است. ایران کشوری است که در پیشینه تاریخی آن حکومت زنانی چون آذرمیدخت، سیمین دخت و پوران دخت اگر چه در مقطع کوتاهی، وجود دارد و پس از آن دوره تاریخی زنان به طور مداوم و مستمر به صورت غیرمستقیم و گاه مستقیم در سیاست کشور تاثیرگذار بوده اند. به ویژه همزمان با تاسیس مدارسی به سبک اروپایی و راهیابی دختران به آن در ایران نیز در دوران قیام ستارخان و باقرخان و در جنبش های اجتماعی همچون مشروطه ، زنان بسیار تاثیرگذار بوده اند اگر چه این تاثیر در سایه و در راستای حمایت از روشنفکران، مبارزان، روحانیان و سیاستمداران بوده که همگی مرد بوده اند اما امروز با در نظر گرفتن ظرفیت های بالای زنان و بالا رفتن سطح آگاهی زنان ایرانی که شاید بی اغراق بتوان رشد و شعور اجتماعی آنها را بسیار بالاتر از زنان خاورمیانه و دیگر کشورهای اسلامی و حتی برخی کشورهای اروپایی ارزیابی کرد، جای خالی آنها در بسیاری از بخش های سیاست به چشم می خورد.
ناصر فکوهی انسان شناس معتقد است: «حضور اقتصادی زنان در بالاترین حد خود (چند سالی پیش از انقلاب) چیزی در حد ۱۱ تا ۱۲ درصد بوده و پس از انقلاب این نرخ کاهش یافت و به حدود هشت درصد رسید و سرانجام از دهه دوم انقلاب بار دیگر زن ها توانستند به آمارهای قبل انقلاب نزدیک شوند و حدود ۱۰ درصد از حوزه های اجتماعی و اقتصادی را اشغال کنند».هر چند امروز ایران حضور زنان موفقی را در مجلس و با احراز مقام هایی چون معاونت ریاست جمهوری، شهرداری، وکالت و ... تجربه می کند اما با توجه به جایگاه زن ایرانی این حضور کمرنگ به نظر می رسد. شاید هنوز در جامعه ما با وجود رشد مظاهر مدرنیته ساختار سنتی مردسالارانه حاکم باشد و شاید دهها امای دیگر... ولی زنان باید با در نظر گرفتن توانایی های خود و با استناد به دین اسلام که حامی احقاق حقوق تمامی انسان هاست در جهت به دست آوردن موقعیت های بیشتر و شرایط برابر با مردان تلاش کرده و خود را باور کنند.ساسان پایور جامعه شناس معتقد است: « یکی از دلایل عدم حضور گسترده زنان در عرصه های سیاست در کشورهای در حال رشد از جمله ایران ریشه در این دارد که این قشر تاکنون نتوانسته اند به خود باوری و استقلال شخصیتی لازم دست یابند چون یکی از فاکتورهای اساسی فعالیت سیاسی برای زنان و مردان این است که روحیه استقامت، اعتماد به نفس و خودباوری عمیق داشته باشند اما در این کشورها فاصله بسیاری تا رسیدن به این مرحله تکاملی به چشم می خورد. حال با توجه به توانایی های بالقوه ای که در زنان ایران وجود دارد و فعالیت های جسته و گریخته ای که با وجود سختی های بسیار زنان فعال سیاسی برای بهبود روند حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماع و حتی در صحنه های بین المللی انجام می دهند، انتظار می رود که زنان ما نیز در احقاق هر چه بیشتر حقوق اجتماعی و سیاسی خود اهتمام ورزند، با در نظر گرفتن این مساله که امروز در سراسر نقاط دنیا نیز کم و بیش از این جریان حمایت می شود.»شاید زمان آن رسیده که زنان ایران فعل خواستن را صرف کنند تا دستور زبان سیاسی جامعه از تکاملی بیشتر برخوردار شود.
سروناز بهبهانی
منبع : روزنامه سرمایه