جمعه, ۲۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 14 February, 2025
مجله ویستا
آیین فتوت و عیاری
![آیین فتوت و عیاری](/mag/i/2/xjl4v.jpg)
عبدالرزاق کاشانی متفکر بزرگ شیعی به عنوان یکی از مریدان ابن عربی معروف است. در میان صد و پنجاه تفسیری که از قرآن شده(بر حسب شمارش عثمان یحیی) و در کتاب فصوص الحکم شیخ اکبر آمده است، تفسیر کمالالدین عبدالرزاق کاشانی یکی از معروفترین آنهاست که همیشه خواستاران بسیار داشته است. گروهی تأویلهای عرفانی او از قرآن را از ابنعربی پنداشتهاند. عبدالرزاق در مقدمهای که بر فتوت نامه خود نوشته، میگوید: این کتاب را به درخواست یکی از بزرگان زمان به زبان عربی نوشته است، ولی بعداً مانند روزبهان بقلی شیرازی به سبب آنکه طلاب به زبان عربی آشنا نبودند، کتاب خود را به زبان فارسی ترجمه کرده است.عنوان این متن <تحفه`الاخوان فی خصایص الفتیان> (هدیه برادران درباره خصایص جوانمردان) است. کتاب شامل یک مقدمه، ده باب و یک نتیجه است که در اینجا آن را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم.
● فصول چهارگانه
در مقدمه که شامل چهار فصل است، مولف به شرح ماهیت فتوت یعنی منشأ و اصول و قواعد آن میپردازد. در فصل اول مقدمه تجلی کامل طبیعت اولیه، یعنی فطرت را چنان که خداوند آفریده، بیان میکند. به عقیده او مفهوم کاملا اسلامی فطرت به صورت مفهوم بنیادی فتوت در آمده است؛ یعنی مفهومی که متضمن نبردی تمام عیار با تاریکیهاست.
● جوانمرد کیست؟
حالت معنوی که فتوت برمیانگیزد، در واقع پیروزی نور فطرت بر تاریکیهای این جهان است، چندان که صفات ممتاز روح آدمی شکفته میگردد و از قیدهای طبیعت و وابستگیهایی که باعث اسارت و انقیاد آدمی است، رها میشود. به عقیده عبدالرزاق کاشانی، جوانمرد(شوالیه معنوی) انسان آزادهای است که برای رسیدن به مرتبه او، بایستی مراحلی را سپری کرد.
مرحله نخست مرحله< مروت> است، اما مراد از آن مروت خصوصیاتی است که انسانیت انسان را تشکیل میدهد؛ خصوصیاتی که انسان را شایسته این نام میکند. شاید بتوان مروت را به <کرم> نیز ترجمه کرد، اما بهتر است کرم را برای معادل اصطلاحهای دیگری به کار ببریم؛ چه، مروت شامل مجموعهای از فضایل و سجایا و کردارهای نیکوست که واژه آدابدانی۱ به مفهوم آن نزدیک است. وقتی میتوان سخن از فتوت به میان آورد که همه عوامل شر مهار شده و نیروهای ناشی از خیر و نور، چیرگی یافته و فضلیت و عدالت و نجابت مصداق پیدا کرده باشد. از این روست که میگویند مروت شرط نخستین فتوت است، و فتوت نیز از شرایط نخستین ولایت است. در اینجا باید توجه داشت که ولایت(با فتح و او) با ولایت(با کسر و او) اشتباه نشود. دومی در میان عرفا استعمال فراوان دارد. شاید بتوان تا حدودی آن را نوعی تقدس نامید. اما ولایت در مفهوم شیعی واژه، نوعی تقرب و دوستی الهی است که از خصوصیات اولیاءالله است و مصادیق بارز آن امامان شیعهاند.
● رابطه خدا و جوانمرد
تقرب به خداوند سبب میشود که انسان از نفسانیتش جدا شود تا به گفته سید حیدر آملی ، بتواند از سوی خداوند دوست برگزیده شود. بهتر از این نمیتوان رابطه شوالیهگری را که میان خدا و انسان برقرار شده است، تعریف کرد. این همان سخنی است که در انجیل یوحنا از زبان خداوند آمده است: <دیگر شما را از خادمینم نخواهم نامید، بلکه شما را از دوستان خود خواهم شمرد.> به این ترتیب پذیرفتن مشیت الهی عبارت است از همراهی و همقدمی با امام. پس ولایت، غایب و کمال فتوت و فتوت مستلزم مروت است و معنای مروت این است که انسان به اصالت فطرت نخستین خود باز گردد؛ بنابراین مفهوم توبه فقط استغفار از گناه نیست، بلکه پذیرش دگرگونی کامل و بازگشت به طهارت فطری نخستین است.
● ریشه جوانمردی
خلاصه آنکه جوانمرادن ایمان دارند و ایمانشان با خلوص ذاتی و فطرت نخستین انسان یکی است. از اینرو جوانمردی به میثاق پیش از تولد انسان(عهد الست)۲ باز میگردد. این شوالیهگری به وسیله هفت جوانمرد که در هنگام کشتار دقیانوس حاضر نشدند بتها را سجده کنند زیرا به خدا اعتقاد داشتند، در مسیحیت بیان شده است. اینها همان کسانی هستند که در سوره کهف( آیات۸ تا ۲۲) به آنها اشاره رفته است؛ جوانمردانی به نام اصحاب کهف به خوابی رازآلود فرو رفتند. بیداری آنها از خواب تمثیل تحول اعتقاد نظری و اصولی (علم الیقین) به اعتقاد شهودی و عینی(عین الیقین) و از آنجا به مرحلهای والات است که سیر حالات و کمالات شخصی و همان مرحلهی والاتر است که سیر حالات و کمالات شخصی و همان مرحله حقالیقین است. این مرحله آخر مرحلهای است که آدمی پس از گسستن علاقههای مادی به وحدت میرسد و در این مرحله تنها خدا را میبیند و بس.
● دقیانوس که بود؟
دقیانوس یا داقیوس معرب نام دسیوس Decius امپراتور(۲۵۱-۲۰۱م) است. او در شکنجه و آزار مسیحیان شهرت داشت. اصحاب کهف را معاصر وی دانستهاند. به طوری که در سوره کهف قرآن آمده، قصه اصحاب کهف(یاران غار) ماجرای چند جوانمرد است که همتی بلند داشتند، خدا را میپرستیدند و از خدا میخواستند آنها را به راه راست و کمال معنوی هدایت کند. خدا نیز ایشان را به زیور تقوا آراست. آن جوانمردان از بیدادگری فرمانروای زمان خود(دقیانوس) و بتپرستی مردم بیزار بودند و مردم را به خداپرستی فرامیخواندند. چون مردم به سبب نادانی وجودشان را تحمل نمیکردند، از شهر بیرون رفته، به غاری پناه بردند تا به دور از بتپرستان، خدای خود را پرستش کنند. جامعه آن روزگار به روز قیامت و رستاخیز مردگان شک و تردید داشت و میان ایشان اختلاف نظر بود. خدا برای نشان دادن نمونهای از توانایی خود و نیز آگاهی بیشتر آن جوانمردان که به حق الیقین برسند، خواب را بر ایشان چیره گردانید، چندان که سیصد و اندی سال در آن غار به خواب فرو رفتند و سگی که همراهشان شده بود، در دهانه غار بخفت. مردم میپنداشتند که آنها بیدارند، اما از ترس از ایشان دوری میکردند. پس از سیصد و نه سال از خواب برخاستند، اما گمان میکردند روزی یا قدری از روز را در خواب بودهاند. یکی را از میان خود برای خرید غذا با سکهای که از عهد دقیانوس داشتند به شهر فرستادند و در آنجا بود که پرده از رازشان برداشته شد و بر بسیاری از مردم قدرت خدا و راز رستاخیر آشکار گردید. یکی ار بهترین شروح قصه اصحاب کهف در <کشف الاسرار> میبدی با نثری فصیح دلاویز آمده است.
● ولایت
عبدالرزاق کاشانی یادآوری میکند که بالاترین مرحله اعتلا از فتوت به مقام رفیع رسالت است. او در فصل دوم مقدمه به شرایط ولایت میپردازد. آنجا که فتوت به مرحله کمال میرسد، ولایت آغاز میگردد. حضرت ابراهیم(ع) نخستین نمونه کاملی است که در یک آن فتوت و ولایت در وجودش متجلی گردیده است. او کسی است که دنیای لذتها و هوسهای آن را رها کرده(تجرید) و از خانواده و طایفه خود گسسته تا به عالم الهی برسد. چون سختی هجران کسان خود را به تنهایی پذیرفته، جهاد او نمونه کامل فتوت، هم به مفهوم نهان روشی، هم به معنای عیان روشی۳ است. او از بیگانگان ناشناس استقبال کرد و بعداً دانسته شد که آن سه از فرشتگان بودند و این همان تصویری است که از ابراهیم و سه فرشته در کلیساهای مسیحیت شرقی(ارتدکس) بازتافته است.
● جوانمردی ابراهیم(ع)
ابراهیم(ع) کسی است که با شهامت و دلاوری جوانمردان بتها را میشکند، طوری که دشمنانش درباره او میگویند:< ما از جوانمردی به نام ابراهیم شنیدیم که به خدای ما ناسزا و بد میگوید. > نکته مهم در اینجا تلاقی اصول نبوت و امامت است؛ زیرا سه مرحله بزرگ پیامبری از یک سو عبارت بود از حضرت آدم(ع) که نقطه آغاز بود؛ و سپس حضرت ابراهیم(ع) که قطب بود؛ و سرانجام حضرت محمد(ص) که خاتم بود، و از سوی دیگر جریان فتوت نیز شامل سه مرحله است که مبدا‡ سوم امام زمان(عج) که خاتم آن خواهد بود. مولف <تحفه` الاخوان فی خصائص الفتیان> معتقد است که فتوت امام علی(ع) در قیاس با فتوت حضرت ابراهیم(ع) همان نسبتی را دارد که پیامبری حضرت ابراهیم به نسبت حضرت آدم و این اشاره به ماجرای حضرت ابراهیم خلیل(ع) است که علیه بتپرستی قیام کرد و به طوری که در سورههای مختلف قرآن از جمله در سوره انبیا آمده، ابراهیم تنها جوانی بود که در برابر بتپرستی قیام کرد و روزی که بتپرستها برای تفرج از شهر بیرون رفته بودند،او فرصت یافت به بتکده پا نهد و بتها را با تبر درهم شکند و فرو ریزد و تبر را به گردن بت بزرگ آویزد. مردم که باز گشتند و بتهای خود را شکسته و سرنگون دیدند، به ابراهیم بدگمان شدند؛ چه ،پیش از آن شنیده بودند که ابراهیم به بتهایشان ناسزا میگفته و خود آنها را به سبب پرستش بتها سرزنش میکرده است. ابراهیم را احضار کردند، او را مخاطب قرار داده و پرسیدند: تو این کار را کردهای؟ ابراهیم گفت: شاید کار بت بزرگ باشد، از او بپرسید تا اگر میتواند پاسخ دهد. مردم میدانستند که او بتهایشان را تخطئه و نفی میکند. برای اینکه صدای ابراهیم یکتاپرست و مبلغ یکتاپرستی را در گلو خفه کنند و از اشاعه عقیده و رفتارش جلوگیری کرده باشند، دستور دادند تا برای کمک به بتهایشان ابراهیم را بسوزانند. همگی برای سوزانیدن ابراهیم اهتمام کردند. خدا میگوید ما به آتش گفتیم بر ابراهیم سرد و بی زیان باشد و آتش بر او سرد و بی زیان شد. ابراهیم پیش از آنکه به آتش در افکنده شود، از همه چیز چشم پوشیده و با سراسر وجود خود را به خدا سپرده بود،اما به فرمان خدا آتش بر او گلستان شد.
خلاصه توجه به چنین سیری ناشی از تفکر عمیق مذهبی شیعی است که هیچ رابطهای با تسلسل و توالی تاریخی و فلسفه تاریخ ندارد.
● مبدا فتوت
فصل سوم از مقدمه در بیان اصل و مبدا‡ فتوت است. تشریفات ورود به جرگه جوانمردان، یادآور مراسم اهل طریقت و همان صحنه آب و نمک است. جزئیات این مراسم را در رساله نجم الدین زرکوب میتوان دید. به گفته عبدالرزاق کاشانی واقعه اجمالا از این قرار است که روزی پیامبر(ص) با جمعی از یاران نشسته بود. کسی در آمد و گفت: <یا رسول الله، در خانهای نزدیک اینجا زن و مردی در حال ارتکاب گناه اند.> هر کدام از یاران حضرت که داوطلب شدند بروند و گزارش ماوقع را برای حضرت بیاورند، حضرت اجازه نداد؛ تا اینکه علی(ع) وارد شد. حضرت فرمود:< یا علی، برو ببین این حال راست است یا نه. >علی وارد منزل شد، با چشم بسته به اندرون رفت، دست بر دیوار میکشید تا گردخانه بگردید و بیرون آمد. چون نزد پیامبر(ص) رسید، گفت<: یا رسول الله، گرد آن خانه بگشتم و هیچ کس را در آنجا ندیدم>. پیامبر فرمود: <یا علی انت فتی هذه الامه: ای علی، تو جوانمرد این امتی>. سپس قدحی آب و قدری نمک خواست و رسمی را برقرار ساخت که مبنای آن مفهوم سه گانهای است که زندگی معنوی اسلام را در وجوه سه گانهاش نشان میدهد.
حضرت نخست یک کف دست نمک برداشت و فرمود: <این شریعت است> و نمک را در قدح پر از آب ریخت. سپس کفی دیگر برداشت و فرمود: <این طریقت است>و آن را در قدح ریخت. کف سوم نمک را برگرفت و فرمود: <این حقیقت است> و آن را نیز در آب ریخت. سپس قدح را به علی داد تا جرعهای از آن بنوشد. به علی گفت: <انت رفیقی و انا رفیق جبرائیل و جبرائیل رفیق الله تعالی>. آنگاه رو به سلمان کرد و گفت: <تو که رفیق و یار علی هستی، حال از دست او بنوش> و سپس حُذیفه را فرمود تا قدح از دست رفیقش سلمان بگیرد و بنوشد. از آن پس اجرای این مراسم بخش ثابتی از مراسم پذیرش عضو در جرگه جوانمردان شد.
نکتهای که در فتوت نامه نجمالدین زرکوب آمده، این است که به عقیده او مراسم نوشیدن آب نمک جای مراسم نوشیدن شراب را در مسیحیت گرفته است. در ضمن بایستی توجه داشت که بر پایه این مراسم، رشته پیوندی که به صورت پیوستگی عمودی از سوی پیامبر(ص) برقرار شده، به گونهای است که رشته ارتباط تا جبرائیل که دوست خداوند است، میرسد و رابطه پیامبر با فرشتگان حامل وحی رابطه دوستی است.
نوشیدن قدح آب نمک ،تنها بخشی از مراسم پذیرش عضویت است؛ بخش دیگر آن، مراسم پوشیدن لباس مخصوص فتیان است. اصطلاحهایی چون ازار، شلوار، سراویل هر کدام به مفهومیاست که امروز آن را <زیر جامه> مینامیم. در هر حال همان ازار یا زیر جامه بوده که پیامبر به تن امام پوشانده و زیر جامه برای جوانمردان همان معنی و نقشی را داشته است که خرقه برای صوفیان. سرانجام پیامبر(ص) کمربند را به کمر علی(ع) بست و فرمود: <اکمّلک یا علی: ای علی تو را تکمیل میکنم.>
● معنا
هر بخش این مراسم دارای معنا و مفهومیاست که عبدالرزاق کاشانی به وجهی تعبیر میکند:
الف) آب در قدح اشارت است به معرفت و خرد، که شخص میتواند بر حسب پاکی جبلی و استعداد ذاتی خود که در فطرت الهی اش نهفته است، به دست آورد. این توانایی نهفته در انسان آنگاه که از قوه به فعل در میآید ،به سرچشمه زندگانی حقیقی تبدیل میشود؛ چرا که سرچشمه زندگانی درونی انسان معرفت و دانش است؛ همچنان که آب سرچشمه زندگی مادی است: <وجعلنا من الماء کل شیء حی: هر چیز زندهای را از آب آفریدیم.>(انبیا،۳۰)
ب) نمک اشارتی است به صفت عدالت و نصفت که شرط مقدم تعادل درونی انسان است. عدالت و نصفت اصلی است که جایگاه شریعت، طریقت و حقیقت را معلوم میدارد. شریعت، عبارت از قانون دینی است که برقرار کننده تعادل در رابطه انسان و خداست ؛ طریقت هدفش آزاد ساختن فطرت و طبیعت الهی انسان از همه هواها و هوسهایی است که سبب تباهی اوست؛ سوم حقیقت است که شخص از راه تفکر همراه با تزکیه نفس مستقیما به آن میرسد: یعنی رسیدن به یگانگی از درون و برون.۴
ج) اما موضوع زیرجامه، یعنی پوشیدن شلوار، اشارتی است به فضیلت عفاف و نجابتی که در نخستین گام و در بدو ورود جوانمردان به حلقه فتوت، باید آنها را در گسستن از بخشهای زیرین آدمی یاری دهد، حال آنکه کلاه صوفیان اشارتی است به اعتلای معنوی که بایستی در بخشهای زبرین وجود آدمی تجلی پیدا کند.
د) کمربند بستن یا میان بستن، اشارتی است به فضیلت شجاعت و غیرت؛ یعنی آنچه برای جوانمرد اساسی است و او را همواره آماده قیام به خدمت میکند و نشان میدهد جوانمرد یک مرد کامل است؛ همچنان که پیامبر این عنوان را به علی خطاب کرد.
● جوانمردی، سرآغاز ولایت
فتوت آغاز ولایت و بخشی از تصوف است و به عقیده عبدالرزاق کاشانی به گونهای است که ولایت بخشی از نبوت است. به نظر او لازمه رسیدن به مرحله نبوت، رسیدن به مرحله ولایت است؛ چرا که هر نبی پیش از نبوت ولی بوده است. پس پیداست که نبوت مزید بر ولایت است.مولف در فصل چهارم مقدمه در مبادی و معانی فتوت بحث کرده و گفته است: پیداست که فتوت ظهور نور فطرت است، پس مبادی آن اسباب تزکیه نفس تواند بود. بدین سبب مولف میگوید: هدف فتوت، انتقال نور اصلی فطرت از حالت بالقوه به حالت بالفعل است. از اینرو در فتوت، اصل تزکیه جان و دل است از آنچه بتواند حجاب ظلمت را از برابر انوار معنوی کنار بزند.
طبقهبندی خصوصیات اخلاقی که ده فصل از رساله تحفه` الاخوان به آن اختصاص یافته، در واقع از دیدگاه مولف تفسیر حدیثی است منسوب به امام اول شیعیان درباره فتوت و خطاب به پسرش امام حسن(ع): <هی العفو عند القدره، والتواضع عندالدوله، و السخاء عند القلّه و العطیه بغیر منّه:عفو در وقت قدرت و تواضع در زمان دولت و سخا در وقت فقر وفاقه و عطای بی منت.>۵
خلاصه متن کتاب، تفسیر این حدیث است. باب اول درباره توبه است. <توبه> در معنایی که واژه<اپسیتروف >۶ یونانی بر آن دلالت میکند، نوعی دگرگونی درونی است، نوعی بازگشت به اصل است که به آن <متانویا>۷ میگویند؛ یعنی فرد از هر لحاظ دگرگون شود و در درون او اصلاح بنیادی و قاطع تحقق پیدا کند. بازگشتن به فطرت، یعنی باز یافتن عفت و طهارت نخستین که به مروت بینجامد و چشمپوشیدن آزادی گنجینه فتوت و هستهی اصلی آن است. شوالیه جوانمرد به هوسهای نفسانی تسلیم نمیشود و حاضر نیست روحش را اسیر چنین هواهایی کند.
باب دوم در سخاست. بخشندگی و کرامت بالاترین درجه مروت است. از پیامبر(ص) روایت کردهاند که فرمود: <الجاهل السخی احب الی من عابد البخیل:جاهل مشرکی که اهل کرم باشد، در نظر من عزیزتر است از مومنی که بخیل باشد.>
● مراتب سخا
سخا دارای سه مرتبه است: مرتبه اول بینظری و بیغرضی است؛ یعنی بخشش بدون منت و بدون چشمداشت عوض یا داشتن و یا بدون آنکه اجباری در کار باشد. درجه دوم سماحت است که بذل چیزی است بر سبیل تفضیل. و این صفتی است که برای جوانمرد اساسی است و فتوت بدون آن ناممکن است؛ در حقیقت همان روح جوانمردی معنوی است. مرتبه سوم مواسات است. آن، بذل مال است در معاونت یاران و دوستان خود و شرکت دادن ایشان در هر آنچه به جوانمرد تعلق دارد.
● تواضع
باب سوم در تواضع است. تواضع و شکسته نفسی و آنچه به مروت مربوط میشود، به گفته مولف نخستین مرتبه از مراتب شجاعت است :<و شجاعت مطیع گردانیدن قوت غضبی است مر عقل صریح و رای صحیح را در وقت اقدام... و تواضع، اکرام و استعظام اصحاب فضائل و دوستان و یاران است و اعزاز و تغظیم کسانی که به مال و جاه فروتر از او باشند و به فضیلت و شرف مساوی یا برتر.>۸
● امن
باب چهارم، در امن است. امن، اطمینان خاطر، آرامش درون و طمانینه است؛ یعنی شخص، استوار، مطمئن و خاطر جمع در جای خود بماند و وحشت و ریبی به خود راه ندهد، هر چند مصائب و مشکلات سهمگین باشد. و آن را نجدت نیز خوانند که صلاب باطن و قوت قلب است و در حقیقت غایت شجاعت که در فصل پیش به آن اشاره شده است. کسی که قلبش آکنده از نور ایمان نباشد، از ظلمات شک و جهل رهایی ندارد و همواره آماج ترس و وحشت است و در برابر مخاطرهها زبون. از اینرو به آسانی از راه به بیراه میرود، حال آنکه اعتماد از خواص روشنی است و استقامت بدون ترس آن گاه در شخص قوت میگیرد که ایمان و اعتقاد کافی وجود داشته باشد.
● صدق
باب پنجم در صدق است. صدق، مبنا و اساس حکمت است و اول درجات آن. جوانمرد کسی است که هیچ گونه نیت و عملی که سبب شرمساری باشد، در او راه نداشته باشد و از او سر نزند. رفتار ظاهری و وضع درونیش متفاوت نباشد و میان وجود درونی او(غیب) و آنچه در خارج از وجود از وجود او(شهادت) دیده میشود، سازگاری برقرار باشد. کسی که به اصول وفاداری و صداقت پایبند نباشد، هیچ راهی به فتوت و حتی به مروت ندارد.۹
● هدایت
باب ششم در هدایت، گام نهادن در جهت صحیح و راه رستگاری است. از اینرو مفهوم استقامت، یعنی ثبات قدم، استحکام موضع و خلل ناپذیری اراده در اینجا جلوه خاصی مییابد. به گفته مولف، مراد از هدایت و <مشاهدات> در این مقام، علم الیقین و رویت قلبی است که از فرط صفا به طریق نظر و استدلال یا بر سبیل کشف حجاب، بنده را روی نماید.۱۰ و هدایت یعنی دیده بصیرت که به شکرانهی تایید الهی نصیب میگردد و از این راه است که شخص میتواند موضوع مطلوب را شخصا به چشم خود ببیند. خوب است دوباره یادآوری کنیم که مراحل اساسی در میان عرفا از چه قرار است: مرحله اول، علم الیقین(اعتقاد دینی و فقهی) است. برای مثال، درک این مطلب که آتش هست و چه مشخصاتی دارد. مرحله دوم، عین الیقین(اعتقاد به شاهد عینی) است که دیدن آتش باچشمان خود است. مرحله سوم، حق الیقین(اعتقاد از راه رسیدن به یقین و به عبارت دیگر از طریق سیر شخص تا وصول به حقیقت) است؛ مانند آنکه خود شخص به آتش بدل شود.۱۱ پس هدایت که همان فتوت است هنوز در مرحله علم الیقین است؛ یعنی اعتقاد از راه درک و شناسایی و اینکه حقیقتی خود را به انسان مینمایاند و پرده از چهرهاش برگرفته میشود(کشف الحجاب). این مرحله هنوز عین الیقین نیست که مطلب مورد نظر با همه جلال و شکوهش تجلی کند؛ چه ،حکمت و خرد فلسفی نمیتواند به مرحله عینالیقین یا حقالیقین برسد. این دو مرحله وقتی حصول پیدا میکند که هم دید توحیدی و هم دید جامع و کامل حاصل شود. کسی به این درجات نائل میگردد که در شمار دوستان خدا(صاحب ولایت) باشد.
● از شوالیهگری ساده تا ...
گفتیم که درجات شوالیهگری،به درجات صاحب فتوت که شوالیه سادهای است تا مرتبه حالات صاحب ولایت که شوالیه معنوی است، یعنی که به درجه اولیاء اللهی رسیده است، شباهت کامل دارد. و گفتیم فتوت در جایی ختم میشود که ولایت آغاز میگردد. دیگر اینکه استقامت یا پایداری در صراط مستقیم است که فتوت را به نبوت میرساند؛ یعنی رابطه میان خدمت شوالیهگری و رسالت پیامبری.
صاحب فتوت به سوی خدا حرکت و در راه خدا عمل میکند(لله و فی الله). شوالیه معنوی که به مرحله معنوی که به مرحله دوستی خدا رسیده است، به سوی خدا، در راه خدا و به وسیله خدا حرکت و عمل میکند. کسی چون ابراهیم(ع) از سوی خدا مامور است که مردم را به سوی او هدایت و ارشاد کند و خودش مراحل سادهای را از فتوت آغاز میکند و به مرحله عالی که همانا حقالیقین است ،واصل میگردد. به همین جهت مولف معتقد است استقامت که از مختصات فتوت است، یک سومش از جذبه نبوت است و دو سومش از ولایت است. در عین حال این مطلب مسلم است که اگر خداوند لطف و هدایتش را به جوانمرد عنایت نکند، او هیچ گاه به خصوصیات جوانمردی نمیرسد.
● نصیحت
باب هفتم در نصیحت است. نصیحت، <مبدا‡ ظهور نور عدالت و مبنا و اساس صداقت است> و خود مظهر تعادل درونی است که جوانمرد به آن میرسد. در اینجا عبدالرزاق کاشانی به وضوح برای ما روشن میکند مجموعه صفات اخلاقی که در نزد جوانمرد به آرامش و صفای باطن او منتهی میگردد، باز نشانهای از جذب و انسجام همه خصوصیات در اوست. این است که نصیحت از آن، یادآوری صفات و خصائل عالی انسانی و نیز بیدار کردن عشق به این صفات و خصائل است؛ و از این روست که جوانمرد خود به راهنما تبدیل میشود.
● وفا
باب هشتم در وفاست. وفا، پایبندی فرد است به تعهد و قولش. اصولا توجه به این میثاق ازلی همه خصوصیات شوالیه را نشان میدهد و همه کیفیت این خدمت الهی را ترسیم مینماید. به عقیده مولف، وفاداری و سر سپردگی مشخص کننده کمال نیروی ناشی از فطرت است و فتوت وقتی تحقق پیدا میکند که این فطرت در خلوص و صفای اصلی خود متجلی شود. این فطرت هنگامی از ظلمات این دنیا منزه میشود که انسان وفاداری خود را به عهد الست نشان دهد. اگر به عهد پایبند باشد، خلوص فطرت متجلی میگردد؛ یعنی پرده برداشته میشود و کمال اخلاقی که فتوت بر پایه آن بنا شده است، در عمل متحقق میگردد. این خلوص لطافت خاص جوهر ذاتی انسان است و وسیله زدودن غبار از آیینه شفاف و ستردن زنگار طبیعت از آن. به همین جهت میگویند <خلوص ثانوی> نوعا در وجود ابراهیم(ع) متجلی میگردد و نیز در وجود کسی که قطب اقطاب فتوت(امام علی ع) بود. تنها در این صورت است که میتوان از وفاداری نسبت به خداوند سخن به میان آورد. نتیجه این وفاداری کشف همه حقایق الهی و امکان تاویل درست است. در پرتو این وفاداری است که ایمان هم متجلی میشود و در این هنگام است که وفاداری به مخلوق خداوند از راه عشق و محبت ظاهر میگردد. در ازل میان افراد بشر میثاق دوستی بسته شده است، آنها از وقتی به این عالم غربت پا گذاشتهاند، از یکدیگر جدا افتادهاند. آنها در ازل در حالت توحید بودند و در این دنیا نسبت به هم بیگانه شدهاند. این است گسستگی رشتهی اخوت که باید به آن پایان داد؛ یعنی این رشته بایستی دوباره در این عالم پیوند داده شده. باید حالتی به وجود آید که هر کس چیزی را بر دیگران روا دارد که برخود میپسندد.
● آفات جوانمردی
باب نهم در آفاتی است که به فتوت لطمه میزند. از همه آفات مهمتر، غرور و نخوت و به نوشته مولف، مفاخرت و مباهات است؛ چه، راه معنوی فتیان ایجاب میکند نفس از همه بندهای دنیوی و از همه اشکال هوا و هوسها و جاهطلبی و قدرت پرستی و انواع صور نهانی و مکنون نفسانی آزاد شود، یا تجرد حاصل کند.
مولف در اینجا چند صفحه را به ویژگیهای روحی که به طور نامرئی افراد را تحت تاثیر قرار میدهند، اختصاص داده است؛ افرادی که به ظاهر حتی بسیار راست و درست اند؛اما برای مثال، در راه رسیدن به قدرت مرتکب اعمال خلاف میشوند. رذائل اخلاقی که به ضمیر و باطن خود حاصل میکند، آن رذائل، را از خود دور گرداند.
● فتی و مدعی
باب دهم در فرق میان فتی و متفتی و مدعی است. در اینجا مولف درباره کسی که به جوانمردی تظاهر میکند(متفتی) و بدون آنکه به اصول جوانمردی مومن باشد ،دعوی جوانمردی دارد، دست به تجزیه و تحلیل بسیار جالبی زده و چنین گفته است: <و اما مدعی شخصی بود خود را زی جوانمردان بیاراسته و به حلیت فتیان متجلی گشته، نه سیرت ایشان گرفته و نه در طریق ایشان قدمی رفته. گاه اموال بسیار بذل کند، نه از روی سخاوت؛ و گاه مرتکب اخطار و اهوال شود، نه از سر شجاعت، بل جهت تقدم بر اخوان و تطاول بر اقران با اخلاقی نامتناسب و افعالی متفاوت. در آشکارا بر خلاف نهان رود و ظاهرش منافی باطن بود. احوالش در جبن و تهور مختلف و عاداتش میان بخل و اسراف متردد.>
● سه گام پایانی
در قسمت آخر رساله تحت عنوان <خاتمه>، به بحث درباره سه موضوع پرداخته است: اول در طریق اکتساب فتوت، دوم در خصائص فتوت و سیر و طریق ایشان؛ و سوم در خدمت و ضیافت و مهماننوازی. در این بخش ابواب دهگانه را خلاصه میکند و میگوید: <اشرف خصائص جوانمردان، وفاست و صدق عهد... دیگر از خصائص ایشان مبالغت است در حفظ اسرار و کتم آن از اغیار، تا اگر یکی را به شمشیر تهدید کنند، یا به آتش تعذیب نمایند، جز کتمان از او نیابند... و دیگر غیرت که استنکاف است از چیزی که موجب عار بود... و دیگر علو روح و بزرگواری است>.
سوم، در خدمت و ضیافت و مهمان نوازی است و باید <که صاحب فتوت همه را به نظر محبت، اخوان و اقارب خویش بیند و اتصال و پیوند اصلی با ایشان درست داند و به مقتضای اخوت حقیقی و شفقت غریزی نفع و راحت، همه را ایثار کند، تا ظاهر مطابق باطن بود و مبدا موافق منتهی و صورت مناسب معنا.> خلاصه آنکه همه اینها رفتار اساسی جوانمردان است و در عین حال این صفات تنها صورت خارجی آن است؛ چرا که ولایت امر درونی و باطنی فتوت است.
پی نوشتها
۱. courtoisie
۲. الست بربکم قالوا بلی. اعراف، آیه۱۷۱
۳. exoterique
۴. عبدالرزاق کاشانی در تحفه الاخوان میگوید: <شریعت صورت و ظاهر عدالت باشد و طریقت سیرت عدالت و سریان اصل او در وجود و حرکت او از بطون به ظهور و حقیقت معنی و باطن آن. یعنی سلامت و کمال قلوب نبود، الاژ به مقامات سهگانه که مدار آن برعدالت است. رسائل جوانمردان، ص.۱۴-م.
۵. رسائل جوانمردان، ص.۱۷
۶. epistrophe
۷. metanoia
۸. شعرا، آیه۲۱۵ و اخفض جنا حک لمن اتبعک من المومنین: در برابر مومنانی که از تو پیروی کردهاند، فروتن باش.
۹. باب چهارم و پنجم ویژگیهای شوالیه مسیحی قرون وسطایی را توصیف میکند؛ شوالیهای که صفت بارزش این بود که <شجاع و منزه> باشد.
۱۰. به چشم نهان، بین نهان جهان را
که چشم عیان بین نبیند نهان را
(ناصر خسرو)
۱۱. رنگ آهن محور رنگ آتش است
ز آتشی میلافد و آهن وش است
شد ز رنگ و طبع آتش محتشم
گوید او: من آتشم من آتشم
مثنوی - دفتر دوم
کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه
۱. courtoisie
۲. الست بربکم قالوا بلی. اعراف، آیه۱۷۱
۳. exoterique
۴. عبدالرزاق کاشانی در تحفه الاخوان میگوید: <شریعت صورت و ظاهر عدالت باشد و طریقت سیرت عدالت و سریان اصل او در وجود و حرکت او از بطون به ظهور و حقیقت معنی و باطن آن. یعنی سلامت و کمال قلوب نبود، الاژ به مقامات سهگانه که مدار آن برعدالت است. رسائل جوانمردان، ص.۱۴-م.
۵. رسائل جوانمردان، ص.۱۷
۶. epistrophe
۷. metanoia
۸. شعرا، آیه۲۱۵ و اخفض جنا حک لمن اتبعک من المومنین: در برابر مومنانی که از تو پیروی کردهاند، فروتن باش.
۹. باب چهارم و پنجم ویژگیهای شوالیه مسیحی قرون وسطایی را توصیف میکند؛ شوالیهای که صفت بارزش این بود که <شجاع و منزه> باشد.
۱۰. به چشم نهان، بین نهان جهان را
که چشم عیان بین نبیند نهان را
(ناصر خسرو)
۱۱. رنگ آهن محور رنگ آتش است
ز آتشی میلافد و آهن وش است
شد ز رنگ و طبع آتش محتشم
گوید او: من آتشم من آتشم
مثنوی - دفتر دوم
کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه
منبع : روزنامه اطلاعات
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست