یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


برای مردم این روزگار


برای مردم این روزگار
"بیژن و منیژه" از داستان‌های کهن ایرانی است که فردوسی حکیم نیز این داستان را در شاهنامه به نظم درآورده است.
اهمیت "بیژن و منیژه" در میان داستان‌های حماسی شاهنامه، به عاشقانه بودنش است. آن همه داستان حماسی و رزمی که در این داستان به دلیل استقرار صلح در سرزمین توران و ایران، زمزمه عشق نیز میان آدم‌ها درگرفته است.
محمود عزیزی هم در این دوران که صلح و آرامشی بر محیط و جغرافیای ما حاکم است، عشق بیژن و منیژه را به ما گوشزد می‌کند که اگر جنگ بیاید دیگر جایی برای عشق و نوازش نمی‌ماند. هر چند این عشق هم سختی‌ها و مرارت‌های خود را دارد اما عزیزی از حضور حماسی و جنگاورانه رستم دستان کاسته است، تا همه چیز در لفافه بماند. او در شاهنامه تعدادی از سربازان و محافظان افراسیاب را می‌کشد و با فراری شدن پادشاه توران، غنیمت بسیار با خود به ایران می‌آورد. این صحنه‌ها نیز اندکی روحیه حماسی دارد که به اقتضای زمانه ما که اصلاً جنگ و حماسه به هیچ شکلش به نفع ما نخواهد بود، فقط به آن عشق پرداخته است و رستم در نقش پهلوان، بیژن را از چاه بیرون می‌آورد.
آنچه در صحنه جلوه‌گری زیبایی‌شناسانه دارد، همانا توجه به طراحی صحنه است. پیام فروتن اولاً به اختصارگرایی اهمیت داده است، ثانیاً با توجه به فضای داستان بیژن و منیژه از المان‌های مرتبط با این موقعیت مانند تصاویر مینیاتورهای ایرانی و کلاسیک بهره‌مند شده است، ثالثاً سطوح شیب‌دار دوطرفه نیز در القای مکان‌ها و کاربردی شدن به کار گرفته شده است، رابعاً در مدرن جلوه کردن فضا و نمایش نیز همین ترکیب و جابه‌جایی‌های طراحی صحنه حضور پررنگ و مؤثری دارد. یعنی در مجموع می‌توان گفت که طراحی صحنه حضور فعالانه و زیبایی‌شناسانه‌ای در کل نمایش بیژن و منیژه به نویسندگی و کارگردانی محمود عزیزی داشته و این حضور پررنگ و پرفایده دلالت بر فهم کاربردی پیام فروتن از متن دارد. به عبارت بهتر نیروی تحلیل و استدلال پیرامون کاربردی شدن امکانات صحنه‌ای در این بازی باقاعده به کار آمده است.
همچنین نورپردازی و استفاده از اسلاید نیز در این فضاسازی و خوش منظری‌های صحنه کاربرد داشته است. اغلب در طراحی صحنه‌های نمایش‌های ایرانی، از شکل تزئینی آن بهره‌مند می‌شوند و زمانی که طراحی صحنه حضور خود را بر صحنه به عنوان یک عنصر کارآمد و کاربردی نمایان می‌سازد، آن وقت بر اهمیت داشتن و کاربردش افزوده می‌شود.
در بیژن و منیژه هم بنابر این که الان چه موقعیت و لحظه‌ای در حال بازآفرینی است، طراحی صحنه با کمترین المان‌ها و ابزار موجود به کار گرفته می‌شود. سطح شیبدار در القای تاج و تخت و چاه، یک صندلی راحتی در القای نشیمن‌گاه و حذف این موارد در ایجاد فضاهای باز مفهوم پیدا می‌کنند، شب و ستاره‌ها نیز با اسلاید بر پرده پس‌زمینه صحنه تداعی می‌شود. با آن که تابلوهای زیادی در این نمایش وجود دارد مدام این موارد جا به جا می شوند تا تغییر موقعیت نیز برای مخاطب عینی شود و او در این زمینه سردرگم نماند.
داستان مدنظر محمود عزیزی در بیشتر موارد متکی به داستان فردوسی از بیژن و منیژه است، اما در آن دخل و تصرف هم بوده است. به این دلیل که باید تفسیر و تحلیلی برای زمانه امروز و مخاطب این روزگار در صحنه ارائه شود.
تأکید عزیزی بر القای مفهوم عشق در یک نظام مادی و انسانی است و البته آنچه در شاهنامه است مادی‌تر جلوه می‌کند و در این بازی عشق بر ماده غالب می‌شود تا جایی برای هوس‌بازی‌های زودگذر باقی نگذارد. مطمئناً در زمانه ما و در صحنه، پرداختن به روابط مادی و هوس‌بازی‌ها چندان ممکن نیست. حتی اشاره به آنها نیز خیلی مختصر شده است. شاید هدف همان القای عشق غیرمادی است و هوس‌بازی در پس نشسته است.
در صورتی که در شاهنامه گرگین این هوس و وسوسه را در بیژن بیدار می‌سازد و او با هدف دیدن زیبارویان حرمسرای افراسیاب به باغ پادشاه توران پامی‌گذارد. او آن قدر زیبا و متین جلوه می‌کند که در نظر منیژه تصویری از سیاوش یا یک پری آسمانی را جلوه‌گر می‌سازد.
عزیزی همچنین صحنه‌هایی مانند پرحرفی منیژه و دایه را به متن خود افزوده است تا با ایجاد لحظه‌های طنز از آه و ناله‌های احتمالی نمایش بکاهد. در لحظه‌ای که این دو زن پرحرفی می‌کنند و رستم به دنبال تدبیری برای نجات جان بیژن از چاه است و این پرحرفی‌ها نه تنها بنابر خواهش رستم کم نمی‌شود که زیادتر هم می‌شود. عزیزی با این بازی جلوه دیگری از زن را در کنار عشق به تصویر می‌کشد تا بار واقع‌گرایانه زندگی نیز در آن نگاه آرمانی دخالت داده شود.
در بقیه موارد عزیزی وفادار به شاهنامه فردوسی، و قصه را بنابر افت و خیزهای متن اصلی پیش می‌برد. هرچند صحنه‌ای که بر حرکات موزون در صحنه اجرا می‌شود، نمی‌توانست به هیچ شکلی با کار چفت و بست پیدا کند.
آنچه با نام حرکات موزون در بیژن و منیژه اجرا می‌شود در بیشتر لحظات با ناهماهنگی گروه روبه‌رو می‌شد. نادر رجب‌زاده با آن که سال‌ها تجربه کار دارد و یکی از موفق‌ترین طراحان حرکات موزون است، اما به دلیل رفتن هنرمندان از این گروه و آمدن هنرجویان تازه نفس‌تر، تا رسیدن به مرحله پختگی این گروه جدید، خطاهای بسیاری پیش روی این گروه خواهد بود.
چنانچه در اجرای بیژن و منیژه شکل دایره که یک رکن اساسی در موزون تلقی شدن حرکات است بارها از سوی اعضای گروه حرکت به هم می‌ریخت. حتی خود طراحی‌ها هم چندان سنخیتی با فضا، آدم‌ها و تاریخ نداشت. پیدا کردن حرکات موزون مربوط به پیش از اسلام کار راحتی نیست، اما نشدنی هم نخواهد بود. سفال‌ها و ظروف به جای مانده از آن دوران، خود بهترین منبع برای اجرای فیگورها و حرکات موزون است که اگر مطالعاتی در این زمینه انجام شود خود بهترین کاربرد را برای رقصندگان ایجاد خواهد کرد و دیگر ضرورتی به استفاده از چتر نبود.
بازی در بیژن و منیژه و نقالی نقش اساسی را داشت و متأسفانه بازیگران از همان ابتدا با صدای نارسا و گاهی خش‌دار در صحنه ابراز وجود کردند. این دلالت بر نبودن تمرین بدن و بیان و ایجاد هماهنگی پیش از اجرای هر شب می‌داد. چنانچه در نیمه‌های اجرا صداها پخته‌تر و رساتر می‌شد و بازیگران بدون فشار به حنجره و شش‌ها در بیان کلمات و جملات راحت‌تر می‌نمودند.
تنها کسی که از ابتدا تا پایان صدای رسا و گیرا داشت هومن برق‌نورد بود. از آنجا که تالار اصلی تئاترشهر به لحاظ آکوستیک و داشتن نقاط کور شهره است و به بازی بازیگران ضربه می‌زند، باید بازیگران یکی دو ساعت قبل از اجرا به تمرین مفصل بپردازند تا از احتمال نزدیک به یقین افتادن ضرباهنگ و کم‌جلوه‌گری بازی‌ها جلوگیری کنند. در اجرایی که من از بیژن و منیژه دیدم این کم‌رمقی و بی‌انرژی بودن در حرکات و صدای بازیگران درست تا نیمه‌های اجرا موج می‌زد و پس از آن بود که با گرم شدن بدن‌ها و بیان‌ها اجرا شکل درست و تأثیرگذاری به خود گرفت.
در اجرای فعلی، گرگین با تحلیل اشتباهی روبه‌رو شده و همین بر بازی محمود فرهنگ تأثیر نامطلوب گذاشته است. گرگین یک دلاور و مبارز است و به نصیحت‌کننده و اندرزدهنده شهره است و زمانی که او به دلیل پیروزی بیژن بر گرازها دچار حسرت می‌شود اهریمن بر او غالب می‌شود و با سیاست و کلک بیژن را در ورطه نابودی می‌غلتاند تا خود نصیبی از مال دنیا ببرد. حال بازی گرگین در صحنه، تبدیل به بازی یک جادوگر و عجوزه شده است. در صورتی که باید این دلاوری و اهریمن‌زدگی توأماً بازی شود و دیگر نیازی به اجق و وجق شدن اندام‌ها نیست. فقط این وسوسه‌گری و شیطان‌زدگی باید در نحوه رفتار و گفتار متجلی شود. به هر تقدیر او بنابر توصیه رستم دستان توسط بیژن بخشیده می‌شود و هنوز آن گذشته دلاورانه در یادها باقی مانده است.
موسیقی سعید ذهنی کاملاً در خدمت اجراست و در ایجاد فضا و ضرباهنگ نقش اساسی را بر عهده دارد و البته در حرکات موزون و هم‌نوایی موسیقی با آن باید تجدیدنظر شود. هرچه این موارد در خدمت اجرا بیشتر به کار گرفته شوند، ارزش و اعتبار آن نیز مضاعف خواهد بود و گرنه این لحظات مانند یک وصله ناجور به نظر خواهد آمد.
رضا آشفته
منبع : ایران تئاتر