دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
یقین
● حقیقت یقین
یقین عبارت از آن است که همه چیز را از خدای سبب ساز بدانی و به وسائط توجه نکنی، بلکه همه را مسخّر امر و حکم خدا بدانی، اگر انسان اینها را بداند و واقعیت برایش روشن شود به ضمانت خدای تعالی در مورد روزی اطمینان پیدا میکند، و طمعش از مال مردم قطع میشود، و میداند که هر چه برایش مقدر شده حتماً به دستش میرسد سپس اگر قلبش این معنی را بفهمد که هرکس به قدر ذرهای عمل نیک باید انجام دهد آن را میبیند، و بداند که خدا در هر حال از او مطّلع و بر اندرونش عالم، و بر ضمیرش آگاه است، و تماتم خطورات درونی و خفیّ او را شاهد است؛ در جمیع احوال و اعمال متأدب میشود. ”زیرا همیشه خود را در محضر حق تعالی میبیند.“
و خدا را چنان عبادت میکند که گوئی او را میبیند، و میداند که خدا او را میبیند، و در آبادانی باطن و تطهیر و تزئین آن در مقابل چشم بیدار و مراقب خدا بیش از تزئین ظاهرش در مقابل دیدگان مردم سعی میکند.
در مصباحالشریعهٔ از امام صادق (علیهالسلام) روایت میکند: هنگامی که در نزد رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلم) سخن از این موضوع به میان آمد که عیسی بن مریم (علیهالسلام) بر روی آب راه میرفت آن حضرت در شأن یقین چنین خبر داد: یقین انسان را به حالات رفیع و مقامات عجیب میرساند آنگاه اضافه کرد: اگر یقینش بیشتر میشد روی هوا راه میرفت.
از این کلام رسول (صلّی الله علیه وآله وسلم) استفاده میشود که پیامبران با تمام جلالتی که نزد خدا داشتند برتری آنها فقط به یقینشان بستگی داشته است. و ازدیاد یقین را نهایتی نیست.
مؤمنین نیز به همین منوال در قوت و ضعف یقین متفاوتند. نشانه یقین قوی در مؤمن این است که از هر قوت و قدرتی جز از خدا بیزاری جوید، و بر امر خدا استقامت ورزد، در ظاهر و باطن او را بپرستد، و بود و نبود، زیادت و نقصان، نکوهش و ستایش و عزّت و ذلّت در نظرش یکسان باشد زیرا آنکه یقین قوی یافت همه را با یک چشم مینگرد. اما کسی که یقینش ضعیف شد وابسته به اسباب، و در این وادی حیران و سرگردان میشود؛ و از عادات و اعتقادات باطل مردم پیروی میکند، و در حالی که با زبان اقرار میکند که مانع و معطی فقط خداست، و بنده بیش از رزق خود به دست نمیآورد و کوشش و زحمت در ازدیاد رزق مؤثر نیست، با عقل و قلبش تمام این حرفها را انکار میکند.
و لذا خدای تعالی میفرماید:
به زبانهایشان چیزی میگویند که در دل ندارند و خدا به آنچه کتمان میکنند آگاه است.
(یَقُولَونَ بِاَفْواٰهِهِمْ مٰا لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ وَ اللهُ اَعْلَمُ بِمٰا یَکْتُمُونَ ) (سورهٔ آلعمران، آیهٔ ۱۶۷)
خداوند متعال با عطوفتی که بر بندگان خود دارد به ایشان اجازه داده در جهت تأمین معاش تلاش کرده، اقدام به کسب نمایند، به شرط آنکه از حدود خدا تجاوز نکنند، و فرائض و سنن نبی اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) را ترک ننمایند، و از مسیر توکل منحرف نشون، و در ورطه حرص نیفتند. اما اگر از مراعات این امور ابا کردند و برخلاف این دستورات عمل نمودند، از جملهٔ هلاکشدگانی هستند که جز ادعای دروغ حاصلی ندارند.
هر کاسب که از توکّل بیبهره باشد از کسبش جز حرام و شبههناک چیزی بدست نمیآورد و علامت متوکّل آن است که درآمد خویش را ایثار میکند، خود گرسنگی میکشد ولی مالش را در راه دین انفاق میکند.
آنکس اجازه کسب دارد که با جسمش کاسبی کند و قلبش متوکل باشد، اگر مالش زیاد شد خود را چون امانتداری در مقابل آن مسؤول بداند در حالی که میداند بود و نبود مال یکسان است. چنان باشد که اگر مال را حفظ کرد برای خدا حفظ کند، و اگر خرج کرد در راهی که امر کرده خرج کند. و منع و عطایش به خاطر خدا باشد.
● فضیلت یقین
خداوند تعالی در مقدم مدح میفرماید:
و ایشان به آخرت یقین دارند.
(و بالآخِرهِ هُمْ یُوقِنونَ ) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۴)
و نبیاکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) میفرماید:
از جمله چیزهائی که بسیار کم به شما داده شده صبر و یقین است. و هر کس از این دو بهرهمند شد برایش مهم نیست که روزهٔ روز و نماز شب از دستش برود.
(مِنْ اَقَلَّ مٰا اوُتِیتُمْ اَلْیَقِینُ وَ عَزِیمَهُٔ الصَّبْرِ وَ مَنْ اوُتِیَ حَظَّهُ مِنْهُمٰا لَمْ یُبٰالِ مٰا فَاتَهُ مِنْ صِیٰامِ النَّهٰارِ و قِیٰامِ اللَّیْلِ )
و وقتی که از آن حضرت دربارهٔ مردی که یقینش خوب است و گناه بسیار میکند، و مردی که یقینش کم است ولی در عبادت کوشاست، سؤال شد؛ فرمود:
هیچ انسانی نیست که گناه نکند اما کسی که غریزهاش عقل و صفتش یقین است گناهان به او ضرری نمیزنند، زیرا هر گناهی کند پشیمان میشود و توبه و استغفار میکند. لذا گناهانش بخشیده میشود و برایش یک برتری میماند که بوسیله آن وارد بهشت میشود.
(مٰا آدمیٌّ اِلّٰا وَلَهُ ذُنُوبٌ وَلٰکِنْ مَنْ کٰانَ عَزِیزَتُهُ الْعَقْلَ وسَجِیَّتُهُ اَلْیَقِینَ لَمْ تَضُرُّهُ الذُّنُوبُ لِاَنَّهُ کُلَّمٰا اَذْنَبَ ذَنْباً تٰابَ واسْتَغْفَر وَنَدَمَ فَیُکَفَّرُ ذُنُوبُهُ ویَبْقیٰ لَهُ فَضْلٌ یَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّهَٔ )
و میفرماید:
یقین کلّ ایمان است.
(اَلْیَقِینُ اَلْاِیمٰانُ کُلُّهُ)
و در کافی از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده: هر چیزی حدی دارد، عرض شد: فدایت شوم حدّ توکّل چیست؟
فرمود: یقین
عرض شد: حد یقین چیست؟
فرمود:
اینکه با خدا از چیزی نترسی.
(لَیْسَ شَیْءٌ اِلّٰا وَلَهُ حَدُّ. قِیلً لَهُ: جُعِلْتَ فِدٰاکَ فَمٰا حَدُّ التَّوَکُّلِ؟ قال: الْیَقِینُ. قِیل: فَمٰا حَدُّ الْیَقین؟ قال: اَلّٰا یَخٰافَ مَعَ اللهِ شَیْئاً)
و فرمود:
از نشانههای صحت یقین یک مسلمان است که با خشم خدا مردم را راضی نکند و به خاطر آنچه خدا به او نداده آنها (مردم) را ملامت نکند، زیرا روزی با حصر حرصیان بدست نمیآید و با خوش نیامدن کسی برنمیگردد؛ اگر کسی از رزق خود چنان فرار کند که از مرگش فرار میکند رزقش به او میرسد همانطور که مرگش میرسد.
(مِنْ صِحَّهِٔ یَقیِنِ المُسْلِمِ اَنْ لٰا یُرْضِیَ النّٰاسَ بِسَخَطِ اللهِ وَلاْ یَلُو مَهُمْ عَلیٰ مٰالَمْ یُؤْتِهِ اللهُ، فَاِنَّ الرِّزْقَ لٰا یَسُوقُهُ حِرْصُ حَرِیصٍ ولاْ یَرُدُّهُ کِرٰاهِیهُٔ کٰارِهٍ وَلَوْ اَنّ اَحَدکُمْ فَرَّمِنْ رِزقِهِ کَمٰا یَفِرُّ مِنَ الْمَوْتِ لَاَدْرَکَهُ رِزْقُهُ کمٰا یُدْرِکُهُ الْمَوْتُ )
سپس فرمود:
خداوند تعالی با عدل و قسط خود راحتی را در یقین و رضا، وهمّ و حزن را در شک و خشم قرار داده است. (اِنَّ اللهَ بِعَدْ لِهِ و قِسْطِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ والرّاحهَٔ فی الْیَقینِ والرَّضٰا و جَعَلَ الهَمَّ والْحُزْنَ فیِ الشَّکِ والسَّخَطِ )
منظور حضرت از جملهٔ - و آنان را به خاطر آنچه به او نداده ملامت نکند - این است که از مردم به خاطر اینکه مردم با مال و امثال آن به او رسیدگی نکردهاند شکوه نکند، زیرا چیزی را که او از مردم میخواهد چیزی است که خدا برایش مقدّر نکرده، و روزیش نگردانده، و کسی که اهل یقین و عرفان باشد این معنی را درک میکند، و میداند که این چیزی است که ذات خودش به حسب استحقاقش اقتضاء کرده، و حکمت خدا برایش ایجاب نموده است. پس کسی را به خاطرش ملامت نمیکند.
همچنین میفرماید:
عملِ پیوسته با یقین، در نزد خدا از عمل زیادِ بدون یقین برتر است.
(اِنَّ العَمَلَ الدّٰائِمَ الْقَلِیلَ عَلیَ الْیقینِ اَفْضَلُ عِنْدَ اللهِ مِنْ الْعَمَلِ الْکَثِیرِ عَلیْ غَیْرِ یَقیِنٍ )
و میفرماید:
علی (علیهالسلام) در منبر چنین فرمود: هیچکس طعم ایمان را نمیچشد تا بداند که هرچه به او رسیده حتماً به او میرسید، و آنچه به او نرسیده قرار نبوده برسد.
(لٰایَجِدُ اَحَدُکُمْ طَعْمَ الْاِیمٰانِ حَتّٰی یَعْلَمَ اَنّ مٰا اَصٰابَهُ لَمْ یَکُنْ لِیُخْطِئَهُ وَ اِنَّ مٰا اَخْطَأَهُ لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَهُ )
و میفرماید: روزی علی (علیهالسلام) در کنار دیوارِ در حال انهدامی نشسته، بین مردم قضاوت میکرد، کسی عرض کرد این دیوار شکسته و مخوف است زیر آن ننشین.
فرمود: نگهبان انسان اجل اوست.
(حَرَسَ امْرءٌ اَجَلُهُ )
وقتی حضرت بلند شدند دیوار خراب شد.
حضرت همیشه از این گونه کارها انجام میداد و این یقین است.
صفوان جمّال میگوید: از حضرت صادق (علیهالسلام) دربارهٔ آیهٔ شریفهٔ ”وَ اَمَّا الْجِداٰرُ فَکٰانَ لِغُلٰامَیْنِ یَتِیمَیْنِ فِی الْمَدینَهِٔ وَ کٰانَ تَحْتَهُ کَنْزٌ لَهُمٰا “ (اما دیوار مال دو پسر بچهٔ یتیم از اهل شهر بود و در زیر آن گنجی مربوط به آنها وجود داشت. - سورهٔ کهف، آیهٔ ۸۲) سؤال کردم.
حضرت فرمود:
آن گنج، طلا و نقره نبود بلکه چهار کلمه بود، خدائی جز من نیست، هرکس به مرگ یقین داشته باشد خندهٔ دنداننما نکند، و هرکس به حساب روز قیامت یقین داشته باشد قلبش شادمان نشود، و هرکس به تقدیر یقین داشته باشد جز از خدا نترسد.
(لٰا اِلٰهَ اِلاّٰ اَنَا، مَنْ اَیْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ یَضْحَک سِنُّهُ، وَ مَنْ اَیْقَنَ بِالْحِسٰابِ لَمْ یَفْرَحْ قَلْبُهُ، وَ مَنْ اَیْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ یَخْشَ اِلاّ اللهَ )
کتاب شریف کافی این حدیث را به همین صورت نقل کرده است و احتمال دارد در نسخهبرداری چیزی از قلم افتاده باشد، یعنی همان کلمه چهارم که در روایات دیگر ذکر خواهد شد.
باز حضرت صادق (علیهالسلام) میفرماید: علی (علیهالسلام) میفرمود: کسی طعم ایمان را نمیچشد تا بداند آنچه به او رسیده از او نمیگذشت و آنچه از او گذشته هرگز به او نمیرسید؛ و بداند که نفع و ضرر به دست خداست.
سعید بن قیس همدانی میگوید: روزی در جنگ مردی نظرم را جلب کرد که فقط دو تکه لباس برتن داشت، - منظور لباس معمولی است - اسب راندم تا به او رسیدم، دیدم حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است.
عرض کردم: یا امیرالمؤمنین در چنین جایی با این لباس؟
فرمود:
آری ای سعید هر بندهای از جانب خدا یک حافظِ نگهدار (تعبیر به این واژه و خودداری از استخدام کلمهٔ نگهبان به این دلیل است که نگهبان، فقط پاسداری میکند ولی حفظ شیء مورد نگهبانی را تضمین نمیکند ولی واژهٔ نگهدار چنین مفهومی را در خود دارد.) دارد، با او دو فرشته همراه است که او را حفظ میکنند تا از کوه سقوط نکند و در چاه نیفتد؛ ولی هنگامی که قضاء نازل شود او را به حال خود میگذارند تا هر حادثهای برایش پیش آید.
(نَعَمْ یٰا سَعیدُ اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عَبْدٍ اِلّٰا وَلَهُ مِنَ اللهِ عزوجل حٰافِظَهٌٔ وٰاقِیَهٌٔ مَعَهُ ملکانِ یَحْفَظٰانِهِ مِنْ اَنْ یَسْقُطَ مِنْ رَأْسِ جَبَلٍ او یَقَعَ فی بشرٍ فَاِذٰا نَزَلَ الْقَضٰاءُ خَلِیٰا بَیْنَه و بَیْنَ کُلَ شیٍْء)
امام رضا (علیهالسلام) میفرماید:
در گنجی که قرآن کریم در آیهٔ ”وکان تحته کنزلهما“ به آن اشاره میکند چنین نوشته بود: بسمالله الرحمن الرحیم، تعجب میکنم از کسی که به مرگ یقین دارد چگونه شادان است، و تعجب میکنم از کسی که به قضاء و قدر یقین دارد چگونه محزون میشود، و تعجب میکنم از کسی که دنیا و دگرگونی آن را میبیند چگونه به آن اعتماد میکند، و سزاوار است کسی که خدا را به قوهٔ عقل شناخته (عبارتی که به این صورت ترجمه شد این است: ”وینبغی لمن عقل عن الله“ ترجمهٔ دیگری که از این عبارت میتوان نمود چنین است: سزاوار است کسی که خدا به او قوهٔ عقل داده است). او را در قضایش متّهم نکند، و در روزی دادن او را کند نشمرد.
(کٰانَ فِی الْکَنْزِ الَّذِی قٰالَ اللهُ عَزَّوَجَلَ: ”وَ کٰانَ تَحْتَهُ کنْزٌ لَهُمٰا“ فیه بسمالله الرحمن الرحیم عَجِبْتُ لِمَنْ اَیْقَنَ بِالْمَوْتِ کَیْفَ یَفْرَحُ وَ لِمَنْ اَیْقَنَ بالقَدَرِ کیف یَحْزَنُ و عَجِبْتُ لِمَنْ رَاَیَ الدُّنْیٰا وَ تَقَلُبَهٰا کَیْفَ یَرْکنُ اِلَیْهٰا ویَنْبَغی لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللهِ اَنْ لا یَتَّهِمَهُ فی قَضٰائِهِ ولٰا یَسْتَبْطِئَهُ فی رِزْقِهِ)
و امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: جناب قنبر غلام علی (علیهالسلام) حضرت را شدیداً دوست میداشت، به همین دلیل چون حضرت خارج میشد قنبر با شمشیر به دنبالش راه میافتاد. یک شب حضرت متوجه شد قنبر به دنبالش میآید.
فرمود: برای چه آمدهای؟
عرض کرد: آمدهام تا پشت سر شما حرکت کنم.
فرمود: وای بر تو از اهل آسمان حفظم میکنی یا از اهل زمین؟
عرض کرد: از اهل زمین.
فرمود: اهل زمین جز با اذن خدا قدرت هیچکاری دربارهٔ من ندارند، حال برگرد. آنگاه قنبر برگشت.
در روایت است که به امام رضا (علیهالسلام) عرض شد: شما در این شرائطی که از شمشیرها خون میچکد چنین سخنی میفرمائید؟ - ظاهراً منظور این است که آن حضرت در مناظرات از حق امامت و ولایت خویش دفاع میکردند-
حضرت فرمود:
خدا را بیابانی است از طلا که آن را با ضعیفترین مخلوق خویش یعنی مورچه نگهداری میکند چنانگه اگر شتر خراسانی - که یکی از قویترین حیوانات است - آهنگ آن سرزمین کند بدان نرسد.
(اِنَّ للهِ وٰادِیاً مِنْ ذَهَبٍ حَمٰاهُ بِاَضْعَفِ خَلْقِهِ وَ هُوَ النَّمْلُ فَلَوْ رٰامَهُ الْبَخٰاتِیُّ لَمْ یَصِلْ اِلَیْهِ )
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست